آیا خوابیدن یا بیداری برای خداوند قابل تصور است؟

پرسش:

چرا در خدا نقص تصور نمی شود ؟ چراتصورات انسانی را نقص برای خدا می دانیم ؟ مثلا خواب یا بیداری را نقص برای او میدانیم ؟

 پاسخ:

با عرض سلام و سپاس از مکاتبه و ارتباط شما

موجودات عالم هستى از حدود و اندازه هاى وجودى برخوردار هستند كه از اين حدود به «ماهيّت» نيز تعبير مى شود. ماهيّت، حكايت كننده چگونگى و چيستى موجود است. اين حدود علاوه بر اين كه چگونگى و ماهيّت موجود را ترسيم نموده و آن را از ديگر موجودات متمايز مى سازد در عين حال حكايت از محدوديّت وجودى آن موجود نيز مى كند. و همين محدوديّت دايره كمال وجودى موجود را محدود نموده، باعث نقص وجودى او مى شود.

تمامى موجودات عالم امكان، از اين محدوديّت و نقص برخوردارند امّا برخى نقص كمتر و برخى نقص بيشترى دارند.

اين موجودات ناقص و محدود و فقير در وجود خويش، به موجودى كامل و غير محدود و غنى، نيازمندند، كه او خداوند غنى مطلق است. و سلسله موجودات فقير(فقر وجودى) از آنجا كه وجود دارند، در هستى خويش، به موجودى كه بى نياز مطلق است يعنى خداوند متعال وابسته اند.

از سوى ديگر نقص و محدوديّت با يكتائى و توحيد ناب كه مستلزم كمال مطلق و بى كرانگى ذات است، هرگز سازگار نيست. چون يكتايى خداوند، از نوع وحدت عددى نيست كه با نقص و دوگانگى سازگار باشد. وحدت خداوند، وحدت حقّه است كه از مبرّا و منزه بودن ذات خداوند از هرگونه حدّ و نقصى حكايت دارد.
وما چون موجودات محدودی هستیم به اندازه سعه وجودی خود خدا را می شناسیم وچون وجود خدا نامحدود است نمی توانیم آن چنان  که شایسته وی است او را بشناسیم و هر شناختی که از خدا داشته باشیم خالی از نقص نخواهد بود واین شناخت ها شناخت ناقصی است  چون ذهن ما ذهن مادی است و خداوند مبرای از ماده است.

به عبارت دیگر ، نقص در یک موجود نشان فقر و نیاز است ؛ زیرا هر موجود ناقص در صدد کامل کردن خود است و این بدان معنا است که چیزی که ندارد ، طلب می کند ؛ پس او فقیر است ، در حالی که خداوند بی نیاز مطلق است.

هم چنین اگر خداوند ناقص باشد ، یعنی بخشی از وجود و هستی را دارا نخواهد بود ، و این با مطلق بودن و نامحدود بودن ذات الهی منافات دارد.
اما این که انسان تصور ناقصی می تواند از خدا داشته باشد ، برای این است که انسان موجود محدود است و حقیقت چیزی را درک می کند که محدودیت داشته باشد ، اما حقیقت ذات نامحدود برای انسان قابل درک نیست.

به عبارت دیگر لازمه فهم یک حقیقت احاطه بر آن چیز است وما انسان محدود نمی توانیم بر ذات نامحدود الهی احاطه داشته باشیم ؛ پس شناخت حقیقت وکنه ذات الهی برای ما امکان ندارد. احاطه جزء بر کل خود محال است.

نكته اصلي در مسأله نامحدود بودن ذات پاك خداوند و محدود بودن عقل و علم و دانش ماست.

زيرا او وجودي است از هر نظر بي‏نهايت، ذات او مانند علم و قدرت و همه صفاتش بي‏پايان و نامحدود است. و از سوي ديگر ما و تمام آنچه به ما مربوط است اعم از علم و قدرت و حيات ما و زمان و مكاني كه در اختيار داريم همه محدود است ،بنابراين ما با اين همه محدوديت چگونه مي‏توانيم به آن وجود نامحدود و صفاتش احاطه پيدا كنيم؟ چگونه علم محدود ما مي‏تواند از آن وجود نامحدود خبر دهد.

آري ما مي‏توانيم در عالم انديشه و فكر از دور شبحي ببينيم، و اشاره اجمالي به ذات و صفاتش كنيم، ولي رسيدن به كنه ذات و صفات، يعني آگاهي تفصيلي از او براي ما ممكن نيست.

بیداری برای او نقص نیست ، اما خواب نقص است ؛زیرا خواب مساوی با غفلت و بی خبری خواهد بود و عاض شدن خواب برای خداوند ، به معنای بی خبری و جهل او به برخی از حقایقی است که در عالم می گذرد و این معنا با ذات بی همتا که همه جهان در نزد او حاضر است و هر لحظه و آن بر تمام عالم ناظر است ، سازگار نخواهد بود.

چگونه خدا علم و قدرت مطلق خواهد بود ، در حالی که به واسطه خواب و چرت و.... از حقایقی از عالم بی خبر می ماند و بدون ارداه او در جریان است؟!
به همین خاطر در آیه الکرسی می خوانیم:
لاتأخذه سنه و لا نوم : هیچ گاه بر او چرت و خواب عارض نمی شود.

و در آیه دیگر می فرماید : هر آنچه در پیش روی انسان و در پشت سر آنان قرار دارد می داند و هیچ برگی بر زمین نمی افتد و هیچ تر و خشکی نیست ، مگر آنکه در کتاب مبین و علم الهی حاضر است.

Comments (0)

There are no comments posted here yet

Leave your comments

  1. Posting comment as a guest. Sign up or login to your account.
Attachments (0 / 3)
Share Your Location

آپ کے سوالات

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

آخرین ارسال سایت