پرسش:
سلام حاج آقا
راستش با بعضی از دختر ها و پسرها كه صحبت میكنم می گویند ما برای رفع نیاز دست به بعضی كارها می زنیم مثلا دوست شدن با یك پسر كه یا واقعا عاشق او هستند یا برای رفع نیازه، و این از نظر من یك حقیقت است كه آدم توی این دوران به عشق نیاز خاصی دارد در صورتی كه این گونه كارها در اسلام گناه محسوب می شود . پس برای رفع این نیازها چه باید بكنیم ؟
پاسخ :
با سلام و ادب
بله درسته به موضوع و مسئله مهمي در سوال اشاره كرديد كه مسئله اساسي و مهم بسياري از جوانان و نوجوانان است .
در ابتدا بايد بدانيم كه اسلام در صدد سركوبي نيازها و خواسته هاي انسان نيست . چگونه چنين است ، در حالي كه دين اسلام از طرف خداوند نازل شده است و نياز غريزي و نياز به محبت و دوست داشتن نيز از طرف خداوند در وجود انسان نهاده شده است.
خداوند در سوره روم آيه 21 ، يكي از آيات و نشانه هاي خود را آفرينش زوج براي انسان از جنس خود و ايجاد دوستي و محبت در ميان آنان دانسته است . به همين خاطر در دين اسلام امر ازدواج نه تنها مانند برخي از مكاتب شرقي يا دين مسيحيت امر ناپسند نيست ، بلكه به عنوان امر مقدس شناخته شده است و بنيان خانواده در نزد خداوند محبوب است.
واقعيت آن است كه غريزه جنسي از نيرومندترين غرايز در وجود انسان است كه بسياري از رفتارهاي انساني را شكل مي دهد و به گونه هاي مختلف ظهور و بروز دارد. اسلام كه يك مكتب جامع است و مى خواهد مردان و زنان مسلمان ,از يك طرف روحى آرام و اعصابى سالم و چشم و گوشى پاك داشته باشند تا بتوانند قله هاى رفيع انساني و رستگارى را فتح نمايند و از طرف ديگر به نيازهاي غريزي و فطري خود نيز دست يابند ، بنابراين با حساسيت ويژه , اما واقع بينانه و لحاظ كردن طبيعت و اميال درونى و خواسته هاى نفسانى انسان , قوانين و احكامى را جهت حفظ و نگه دارى فرد و جامعه در خط اعتدال و ميانه روى وضع كرده است . از جمله آن احكام ، چگونگي ارتباط با جنس مخالف است .اينها همه به سبب اين است كه اسلام از جانب كسى براى هدايت انسان ها فرستاده شده است كه خالق فطرت وغريزه با تمامى استعدادهاى بهينه و ذخيره شده در انسان است . بنابراين هر عاملى كه موجب تحريك انگيزه هاى شهوانى در جامعه گردد و به آرامش روحى و روانى و عفت عمومى , صدمه وارد كند, موردتأييد اسلام نيست . اسلام مي خواهد انواع لذت هاي جنسي در محيط و درون خانواده شكل گيرد واز اين طريق آرامش روحي و رواني و پيوند هاي عاطفي نيز برقرار بماند و با طرح آن در محيط جامعه به پيوند خانواده و اجتماع نيز آسيب وارد نشود .
به جهت همان ميل شديد جنسي گاهي اوقات بي آنكه دختر و پسر(به خصوص دختران ) بخواهند ، در شرايطي قرار مي گيرند كه حتي اراده خود را از دست مي دهند و ديگر نمي توانند از ارتباط جنسي خود داري كنند و ناخود آگاه و بي آنكه كه بخواهند ،كم كم در آن شرايط بدون بازگشت قرار مي گيرند و زماني متوجه مي شوند كه كار از كار گذشته است ، يعني با فراهم شدن شرايط ديگر، اراده جلوگيري بسيار سخت و دشوار است . به خصوص آنكه پسران فريب كار و متاسفانه حرفه اي درفريب دختران جوان در اين موارد ، شياد و تردست هستند ، پس چرا نبايد اين جريان را از سرچشمه بست ؟ به همين خاطر در اسلام حتي خلوت كردن زن و مرد (دختر و پسر) نامحرم در مكاني كه رفت و آمد نباشد ، حرام و گناه است .
مسئله اين است که چون جوانان و نوجوانان مخصوصا دختران جوان، هنوز به سني نرسيدهاند که عاقبت برخي از کارها برايشان تجربه شده باشد، فقط همان ابتداي کار را که شيرين است ميبينند و خداي ناکرده به دوستي با پسران نامحرم تن ميدهند و به اين ترتيب وارد دامي ميشوند که خلاصي از آن بسيار دشوار است . چرا که اولين مشکل آنها، مشغوليت فکرشان است و عقب افتادن تدريجي از درس . مشکل بعدي خانواه (اگر داراي خانواه مذهبي باشند)، مشکل بعدي ازدواج است . آنها اگر بخواهند با همان پسري که از طريق کوچه و خيابان با او آشنا شدهاند ازدواج کنند هيچ ضمانتي وجود ندارد که آن پسر چند دوست دختر ديگر در آستين نداشته باشد و سر بزنگاه از اين دختر جدا و به آنها نپيوندد و به اين ترتيب دختران زيادي را دچار داغ فراق و افسردگي و نابساماني خانوادگي نکند ، حتي در دانشگاهها يا محيطهاي کاري نيز ارتباط نامناسب با نامحرم، غالبا باعث گرفتاري است ، زيرا چه بسا باعث ايجاد عشقهايي در دل دختران و پسران جوان ميگردد که به دلائل گوناگون، هرگز به "وصل" منجر نخواهد شد و داغ آن براي هميشه به دل طرفين خواهد ماند و فکرشان را آزرده خواهد ساخت .
مسائل فوق هيچکدام قصه نيست ، بلکه واقعيتهايي است که به وفور در جامعه جاري است و ما تنها با گوشه هايي از آنها آشنا مي شويم . بسياري از گرفتاران اين مسائل به دليل حيا و شرم، مشکلات خود را براي ديگران بازگو نميکنند . اگر اين کار را ميکردند درس عبرت خوبي براي ديگران مخصوصا جوانان و نوجوانان ميگشت .
بنابراين احکام دين مقدس اسلام، بر اساس مصلحت زندگي انسانهاست و خداوند که بهتر از هر کس ساختمان فطري انسان را ميشناسد، از روي محبت و به خاطر خود ما اين احکام را وضع نموده و گرنه او نه بخيل است و نه نيازمند به اين احکام
آري يكي از نياز هاي انسان ، نياز عاطفي و جنسي است كه بايد از طريق صحيح ارضاء شود . آنچه اسلام با آن مخالفت مي كند ، ارضاي آن از طريق نامشروع و غير صحيح و آزادي بي حد و حصر جنسي است . البته اين مسئله منحصر در اسلام نيست .
در جواني تمايل به جنس مخالف ظهور مي كند . اين احساس مقدمه خوبي براي ازدواج و تشكيل خانواده است. با اين تمايل و كشش و عشق ، انسان بسياري از سختي ها و مشكلات تشكيل خانواده را تحمل نموده و تلاش بسيار براي رفع نيازهاي خانواده به عمل مي آورد و از بسياري از خواسته ها ي شخصي صرف نظر مي كند.
اما ارتباط با نامحرم را كه امروزه بسياري از دختران و پسران (يا حتي زنان و مردان ) با عناويني چون دوست پسر و دختر به آن رو مي آورند ، نمي توان عشق واقعي ناميد . دوستي هايي كه يا صرفا برخواسته از هوي و هوس است ، يا پر كردن خلأ و كمبودهايي كه در محيط هاي ديگر مانند خانواده با آن مواجه هستند و بدون هيچ هدف مشخص و معيني نيز ادامه مي يابد ، بي آنكه به آسيب هاي مختلف اجتماعي ، خانوادگي و رواني اين گونه روابط توجه داشته باشند و صرفا بر اساس احساس و عواطف و نه براساس منطق و خرد شكل مي گيرد.
براي بسياري از دختران دوستي با يك پسر يك دوستي معمولي نيست بلكه اين دوستي در تصور آنان همان چيزي است كه قطعا منجر به ازدواج خواهد شد ،ولي اين تصور درست نيست.در موارد كمي اين دوستي ها به ازدواج منتهي شده است و حتي آن تعداد كه به ازدواج منتهي شده ، غالبا به دلايل مختلف به جدايي يا اختلاف منجر شده است.