مدعیان چنین فلسفهای در حقیقت بر این باورند باید تا روز تحقق حکومت حقه در کنار رهبر انقلاب باشیم ولی در زمان تحقق حکومت حقه دیگر تبعیت از ولایتفقیه معنا ندارد!
در پی دستگیریهای گسترده سال ۸۹ افراد مرتبط با جریان انحرافی دولت دهم یکی از اشخاصی که چندی پیش دستگیر شد علی یعقوبی رئیس فرقه انحرافی حکومت حقه است که ارتباط نزدیکی با اسفندیار رحیم مشایی نیز دارد. علی یعقوبی قطب معنوی یکی از این جریانهای انحرافی است که در اواخر دهه هفتاد شمسی شکلگرفته و هنوز هم کموبیش به حیات خود ادامه میدهد. وی در تاریخ ۱۳۴۴ هجری شمسی در تهران متولدشده و تحصیلات خود را تا سطح دیپلم در این شهر ادامه داده و در رشته پزشکی دانشگاه شهید بهشتی مشغول به تحصیل میشود لیکن به دلیل مشکلاتی که برای وی پیش میآید از دانشگاه اخراج میشود.
پدر نامبرده آقای «زینالعابدین یعقوبی» در سال ۶۱ توسط عوامل گروهک منافقین ترور میشود. پدر وی به همراه دکتر ولایتی و دکتر پرورش از اعضای انجمن حجتیه بوده است. او همچنین شوهر خواهر مهمانپرست، سخنگوی وزارت خارجه اسبق است.
یعقوبی پس از ورود به عرصه اجتماع و حضور در دانشگاه فعالیتهای انحرافی خود را آغاز میکند. پس از آنکه جلسات وی با اقبال نسبتاً خوبی روبرو میشود نامبرده فعالیتهای خود را بهصورت سخنرانی هفتگی ادامه داده و حدود هفتصد تا هزار نفر نیز از جوانان، فعالان برخی نهادها و ارگانهای مختلف در جلسات وی حضور مییافتند. حاصل سخنرانیهای یعقوبی در این مدت بعدها بهصورت جزواتی با عنوان نظام عالم (۸۵ جزوه) و نظام بشر (۴۴ جزوه) و بهسوی ظهور (۲۰ جزوه) و همچنین کتابی با عنوان چهل شب با کاروان حسینی (حدوداً پانصد صفحه) انتشار یافت.
وی همچنین مطالب خود را از طریق سایت به سوی ظهور در اختیار مخاطبین خود- البته با عناوینی مستعار نظیر آشپز کاروان- قرار داده است. وی در غالب سخنرانیهای خود ادعا میکند مطالبی که بیان میکند در تاریخ هزار و چهارصدساله اسلام گفته نشده و این سخنان حتی برای علمای شیعه نیز تازگی داشته و آنان از آوردن مثل آن و یا تکمیل آن عاجز هستند. علی یعقوبی معتقد است در حال حاضر امام زمان (عج) حضور دارند و همچنین بر ولایت مقام معظم رهبری معتقد است و اعتقاد دارد سایه مقام معظم رهبری تا زمان ظهور حضرت حجت مستدام است. هیچ مرجع تقلیدی را نایب امام زمان (عج) نمیداند و خودش را نایب بر حق حضرت حجت میداند.
تزریق اندیشه اسلام منهای روحانیت
وی همچنین معتقد است هیچ فقیهی در میان شیعه وجود نداشته و کسی غیر از خودش جایگاه واقعی فقه را در نظام معارف اسلامی نمیداند. وی در بسیاری از سخنرانیهای خود به علمای شیعه حمله نموده و آنها را به قصور در فهم معارف دین متهم میکند. در بعضی موارد نیز تعدی نموده و آنها را به مبارزه و محاجه میطلبد؛ و یکی از اهداف خود را از ذکر این سخنان بیدار کردن علمای شیعه از خواب غفلت و نشان دادن راه به آنها معرفی میکند.
فحوای بیشتر سخنرانیهای علی یعقوبی در راستای نظریههای «آخرالزمانی» و راهکارهای «فراهم آوردن شرایط ظهور» است. وی بهزعم خود، بارها روحانیت را به مناظره فراخوانده و در سخنرانیهای متعدد خود گفته است: «من مسائلی را مطرح میکنم که در تاریخ هزار و چهارصدساله اسلام گفته نشده و کسانی که مدعی اسلامشناسی هستند نیز از آوردن مثل آن و یا تکمیل آن عاجزند، اگر صد عالم، صد شبانهروز زحمت بکشند و بخواهند درباره حنفیت سخن بگویند، بهاندازهای که من فیالبداهه دراینباره حرف دارم، مطلب نخواهند داشت.»۱
وی همچنین میگوید: «وقتی به آقایان میگوییم شما اسلامشناس نیستید، میگویند: نه هستیم. هستید؟ جداً میگویید؟ باشد؛ خداوند اوج اسلام را دین مرضی مطرح میکند، یکی از آقایان قم بیاید و دین مرضی را توضیح دهد، هرچقدر هم مهلت بخواهد دارد»! ۲ در حقیقت نگاهی دقیقتر نشان میدهد که این گفتهها همان تزریق اندیشه اسلام منهای روحانیت است.
ایشان حدود ده سال پیش نام چند عالم دینی از جمله آیتالله جوادی آملی را بهعنوان افرادی که در زمینه ظهور حضرت کوتاهی نمودهاند نامبرده و میگفت به خاطر این کار عمرشان رو به اتمام است.
یکی از گفتمانهایی که علی یعقوبی سعی در بزرگنمایی آن دارد نشان دادن قدرت اجنه و شیاطین است. جملهای دارد که شاید به گوش آشنا باشد او دریکی از کتابهایش میگوید: «در حال حاضر عوالم به هم نزدیک شده و اجنه و شیاطین وارد دنیا میشوند.» این جمله را در کدام فیلم پرفروش سینمایی سالهای اخیر شنیدهاید؟!
۲۲ بهمن سال ۹۰ در حاشیه راهپیمایی سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، خبرنگاری از مشایی درباره علی یعقوبی پرسید اما مشایی از وجود چنین شخصی اظهار بیاطلاعی نمود. اطلاعات دقیقی از ارتباط این فرد با آقای مشایی وجود دارد که قابل کتمان نیست.
نظریه حجتیه نوین یا حکومت حقه
یکی از نظریاتی که توسط علی یعقوبی مطرحشده است، نظریه «حجتیه نوین» مبتنی بر رد اصل ولایت مطلقه فقیه بوده است. وی بر این باور است که تمام حکومتهای اسلامی که با شیوه و روش عادی اداره میشود، همان نظام ارزشی مستضعفین است مانند حکومت حضرت رسول آ…(ص)، حکومت حضرت علی (ع) و حکومت فعلی جمهوری اسلامی ایران باقدرت خاص الهی اداره میشود مانند حکومتهای حضرت سلیمان و حضرت داود و حضرت طالوت و ذوالقرنین. در مورد نظام اسلامی نیز ظاهراً عقیده بر آن است که دوران حکومت حضرت آیتالله خامنهای دوران بینابین و گذار است و گذر از حکومت مستضعفین به سمت حکومت حقه است. علی یعقوبی مدعی است: «حکومت مستضعفین با ابزار فقه اداره میشود اما در حکومت حقه کسانی باید حاکمیت جامعه را بر عهده بگیرند که واجد قدرت خاصه نیز باشند.»
مدعیان چنین فلسفهای در حقیقت بر این باورند باید تا روز تحقق حکومت حقه در کنار رهبر معظم انقلاب باشیم ولی در زمان تحقق حکومت حقه این نیاز رفع میشود یعنی دیگر تبعیت از ولایتفقیه معنا ندارد.
علیاشرف فتحی در گزارشی مینویسد: « قدرت انرژیدرمانی یعقوبی و توانایی انتقال این قدرت به کسانی که اراده میکند نیز دلیل دیگری برجذب بیشتر مریدان به وی شده است. نهی برخی علمای پایتخت از ترویج چنین مدعی گزافهگویی با حمایتهای پیدا و پنهان از وی، گاه خنثیشده، جلسات او رونق یافته و مدعیات دینی و سیاسی ساختارشکن وی نیز کمتر مورد بررسی و نقد قرار میگیرد.»
وی در یکی از سخنرانیهایش به علمای قم و مشهد هشدار میدهد که اتفاقی عجیبتر از ۱۱ سپتامبر در قم خواهد افتاد! او نقش خاصی برای خودش در تغییرات عالم به تصویر میکشد. مثلاً درباره از بین رفتن برجهای دوقلوی نیویورک، این واقعه را متأثر از دعای خود میداند: «از خدا خواستیم، خدا امضاء کرد.» و در بخشی از سخنانش در سخنان مضحک و عامیانهای خطاب به حضرت موسی میگوید: «موسی جان! شما اگر توان داری برو این شارون که به اسم شما جنایت میکند جمعوجورش کن من یواشیواش دارم عصبانی میشمها جناب موسی. نذار من عصبانی بشم. شاید بگید اگر عصبانی بشی چی میشه؟ خب، خدا میدونه چی میشه یک شارونی بسازم با توکل به خدا به هر حال من گفتم شما هم باور نکنید چون باور کردنش بهتون فشار میآره.»!!؟ ۳
ما مانع شدیم که به ایران حمله کنند
ایشان گاهی ادعاهایی را مطرح میکنند که بسیار خطرناک و انحرافی است و این برخلاف مشی پیروان واقعی امام زمان است بهطور مثال وی میگوید: «ما مانع شدیم که به ایران حمله کنند!» گویا دعوت و مطالب وی در ظاهر برای امام است اما درواقع دعوت به خود است که بسیار خطرناک و نادرست است. ظاهراً آقای علی یعقوبی از تخصص لازم برای استنباط از متون دینی برخوردار نیست. خود وی دراینباره چنین میگوید: «اصلاً سواد حوزوی ندارم. کسی دو دقیقه با من صحبت کند متوجه میشود، در همان دو سه دقیقه اول و چهبسا با همان کلمات اول متوجه میشود که بنده اصلاً سواد حوزوی ندارم.» ۴
وی درعینحال که اقرار میکند اصلاً سواد حوزوی ندارد از شاگردی خود نزد معلمی گمنام سخن میگوید: «مباحث من از معلمی گمنام است که نام و نشان او گم است. بعضی سؤال میکنند معلم شما کیست؟ در جواب عرض میکنم معلم من کسی است که این مطالب را مطرح میکند چه کسی میتواند این مطالب را مطرح کند؟ شاید کسی بگوید یک آدم معمولی.» ۵
جواز تقلید از فقهای صدها سال قبل
وی همچنین درباره جواز تقلید از فقهایی که صدها سال قبل میزیستهاند چنین میگوید: «بنده به لحاظ دیدهها در عوالم بالاتر عرض میکنم اگر مردم در این زمان به رساله علامه مجلسی عمل کنند کافی است این رادارم به لحاظ دیدهها عرض میکنم. اینها را بنده دیدهام ولی آقایان نشستهاند و استنباط کردهاند… شأن این دیدهها خیلی فراتر از استنباط حضرات علمای ۱۴۰۰ ساله است. چون این دیدهها مال ما نیست.»
بااینهمه به نظر میرسد خود آقای یعقوبی نیز به دیدههای خود اعتماد چندانی ندارد ازاینرو تصمیم میگیرد برای درک صحتوسقم دیدههای خود آنها را به قرآن و سپس به روایات عرضه کند: «ما در اینجا مطالبمان را، دیدههایمان را، یافتههایمان را به قرآن عرضه میکنیم تا ببینیم به چه میزان با قرآن انطباق دارد: آیا خداوند تأیید میفرماید بعد به احادیث و سیره اهلبیت عرضه میکنیم.» ۶
اما بااینحال تصریح میکند که در بعضی موارد خطا کرده است: «بعضیاوقات که بیشتر بررسی میکنیم میبینیم که در بررسیهایم اندکی اشتباه کردهام امشب میخواهم سه مورد از اشتباهاتم را خدمت شما عرضه کنم تا … آنها را اصلاحکرده باشیم» ۷ «نسبت به جلسه هفته گذشته هم نیاز داریم که دو موضوع را توضیح بیشتر بدهیم و یا تا حدی اصلاح کنیم.»۸
سواد دینی یعقوبی صفر است
مطلبی که درباره عرضه دیدگاه آقای یعقوبی به قرآن قابلتأمل بوده این است که وی چنانکه قبلاً نیز اشاره شد تصریح میکند که هیچ بهرهای از علوم مربوط به فهم قرآن نداشته و هیچ اطلاعاتی از صرف و نحو عربی و علوم تفسیری ندارد سؤال این است که چنین کسی چگونه میتواند مفاهیم قرآنی را از لابهلای آیات کشف نماید تا ببیند آنچه دیده است واقعاً همان چیزی است که قرآن میگوید یا نه؟ آقای یعقوبی برای درک اینکه بداند اشتباه کرده است یا نه؟ ناچار شده است به ترجمههای فارسی قرآن که همین علماء نوشتهاند رجوع کند بنابراین چگونه میتواند همه این علماء را تخطئه نموده و روش همه آنها را در طول تاریخ اسلام اشتباه بداند؛ و معتقد باشد که سخنان وی در طول ۱۴۰۰ سال تا اسلام بینظیر است: «بنده را میبینید که بعضی وقتها کلمات را اشتباه میگویم از همینجا نتیجه بگیرید که بنده امی هستم میبینید علوم تفسیری بلد نیستم، میبینید علوم حدیثی بلد نیستم، میبینید صرف و نحو را درستوحسابی بلد نیستم ازاینجا نتیجه بگیرید که بنده به محبت الهی پشیزی از این سوادهای امروزی را ندارم. از این سوادهایی که معمولاً ساخته اینوآن است اینها را خود آقایان در خلال این سالها ساختهاند … اصلاً سواد حوزوی ندارم…» ۹ این سخنان شباهت بسیاری به دیدگاه علیمحمد باب (مؤسس فرقه بابیه) درباره علم صرف و نحو دارد «وی مدعی بود که باید قواعد کهنه صرف و نحو آن زبان عربی را کنار بگذارد» ۱۰
امام خمینی دو تا اشتباه داشت!
یکی دیگر از مستمعان سخنرانیهای جناب یعقوبی برای آگاهی بیشتر مخاطبان از ادعاهای علی یعقوبی بخشی از توهمات وی را منتشر کرده است:
«۱ – هر شب جمعه شهید بهشتی را در عوالم بالا شلاق میزنند؛ دلیل آنهم تلاش وی در تدوین و تصویب قانون اساسی است؛ آخر یکی نیست بگه شما به چه جرئتی برای مملکت امام زمان قانون تعیین کردید؟
۲ – امام خمینی دو تا اشتباه داشت: یکی اینکه شاگرد تربیت نکرد و دوم اینکه زیر قانون اساسی رو امضا کرد.
۳ – فلان شب آقای خامنهای در عوالم یک درجه ارتقا پیدا کرد و از درجه فلان به فلان رسید.
۴ – نظرم من در مورد فلان موضوع با توجه به آیاتی که خوندم آینه؛ حالا آگه آقایان حوزه نظر دیگه ای دارند، عیبی نداره بیان، اونا آیه بکشن منم آیه میکشم، ببینیم چی میشه.»
زیر سؤال بردن جایگاه خبرگان
یعقوبی با زیر سؤال بردن جایگاه خبرگان در حقیقت اساس معنی خبره را زیر سؤال میبرد و عملاً بهجایی میرسد که ملاک تشخیص را تخیلات خود میپندارد. ناگفته پیداست که نتیجه اینگونه اظهارات که اساس نظام قانونی و فقهی را زیر سؤال میبرد، چیزی جز شخص محوری بی مبنا نخواهد بود. از همین رو است که وی به این نتیجه میرسد که «بعد از رهبر معظم انقلاب- این خبر صحیح و یقینی است- امام علیهالسلام قسمخوردهاند که دیگر هیچ روحانیای را بهعنوان سرپرست جامعه قرار نمیدهند… ولایتفقیه که بخواهد بر فقاهت استوار باشد مدعیان زیادی خواهد داشت. هر ننهقمر هم هوس میکند و میگوید چرا آقا ولیفقیه باشد و من نباشم.» ۱۱
وی با بیشرمی تمام، احکام این مجلس را با مصوبات سقیفه بنی ساعده برابر میداند: «مجلس خبرگان در نظام عالم حکم سقیفه بنی ساعده را دارد.» ۱۲
یعقوبی درک درستی از ولایت و ولایتفقیه نداشته و مفاهیمی را درباره ولایت تکوینی مطرح میشود در حوزه مباحث ولایت تشریعی فقیه مطرح میکند: «در کجا آمده که حکومت زیرمجموعه فقه است. کدام آیه را داریم؟! حالا اگر امام (ع) محبت میکنند و فقیهی را سرپرست جامعه قرار میدهند، همانگونه میتواند یک چوب خشک را هم قرار بدهند.»
وی همچنین تصریح میکند که امام زمان قسمخورده است که پس از مقام معظم رهبری، هیچ روحانی را سرپرست جامعه قرار ندهد: «بگذارید تا عرض کنم: بعد از رهبر معظم انقلاب- این خبر صحیح و یقینی است- امام علیهالسلام قسمخوردهاند که دیگر هیچ روحانی را بهعنوان سرپرست جامعه قرار نمیدهند.» وقتی همه این سخنان را در کنار هم قرار میدهیم به نتیجه جالبی میرسیم! ۱۳
مرتبط با عالم غیب و پناهگاه شیعیان
یعقوبی خود را مرتبط با عالم غیب میداند. وی درباره رهبر انقلاب میگوید: «آقا را به خاطر آن جنبه و معنای دوم قبول دارم چون تاییدات را از ورای عالم ارواح در مورد ایشان میبینم. خداوند ما را تا حدی با این مقولهها و این جنسیتها آشنا کرده است تا نگاه میکنیم فوری مشخص میشود که این جنس، عادی نیست. به محبت الهی روز و شب آن را سیاه کردهایم. وظیفهای روی دوشمان است و خداوند ما را از مسیری برده و اینها را عطا کرده و ما هم سعی میکنیم که اینها را از دشمنان اهلبیت دریغ نکنیم و شاد هستیم و کیف هم میکنیم…۱۴ من باید آن زمانی شیعیان دچار فتنه میشوند برای شیعیان پناهگاه باشم هنوز نشدهام هنوز خیلی کم دارم میبینم خداوند دیگر نمیخواهد در فتنهها توقف بدهد لذا با تمام آرامی که داشتم آهستهآهسته دارد اضطراب در وجودم میآید.» ۱۵
یعقوبی که اساس فقه و فقاهت را در پاسخگویی به سؤالات جدید ناکارآمد میداند، به اینجا میرسد که حکومت باید ادامه پیدا کند ولی توسط واجدان نعمات خاصه و اینگونه است که یعقوبی زمینه را برای ولایت مدعیانی چون خودش آماده میکند: «در ماجرای سال ۷۸ در غائله کوی دانشگاه بلنت اجویت نخستوزیر ترکیه به رهبر معظم انقلاب جسارت کرد و ما که به محبت الهی در آن زمان در موقعیت ملکوتی، کلام یکی از دوستان را نقل کردیم و از خدا خواستیم که: خدایا اینها را تنبیهشان کن. بلافاصله آن خواسته مستجاب شد و دو سه روز بعد بهصورت زلزله بزرگی در ترکیه واقع شد… در ماجرای مرگ اسحاق رابین هم همینطور بود. در ماجرای انتفاضه دوم هم همینطور بود. زمانی که از خدا خواستیم که مردم فلسطین برای بار دوم قیام کنند.»۱۶
طبعاً این سؤال پیش میآید که معیار صحتوسقم در نظامی که یعقوبی مدعی آن است چیست؟ بر اساس سخنان خودش رضایت امام است که آن را نیز تنها خواص میتوانند کشف کنند. «شاید بفرمائید رضایت امام را از کجا متوجه میشوید؟ عرض میکنم در ملکوت رضایت امام بهصورت یک نوری دیده میشود.» ۱۷
ادعاهای یعقوبی البته به اینجا محدود نمیشود. وی صریحاً میگوید: «در مقوله نعمات خاصه و قوا باب بسته است و بنده هم اجازه نمیدهم که در باب نعمات خاصه و قوا چیزی از ملکوت پائین بیاید وظیفهدارم که اجازه ندهم کسی واجد قوای ملکوتی شود باید این ماجرا تا آن زمانی که مدنظر خداوند است حصر شود و انحصاری (در خودش و خضر) باشد.»۱۸
یعقوبی که گویی خود، محو شخصیت خودساخته خودش شده، مریدانش را مورد خطاب قرار میدهد که «چه اینجا باشم، چه آنجا بدانید از دست من خلاصی ندارید حتی اگر شماها زودتر بروید باز از دست من خلاصی ندارید هرکدامتان، هر جا بروید. هر طبقهای که بروید، خلاصی ندارید.»۱۹
ادعای آگاهی از مسائل سیاسی
نظرات سیاسی یعقوبی بیشتر از اعتقادات مذهبیاش جلبتوجه میکند. وی راه مقابله با آمریکا را قوای مهدوی میداند، نه موشک شهاب و بمب اتم وی در اظهاراتی مشکوک میگوید: «آخر عاقلها، آمریکا فقط حدود ۳۰۰ بمب اتم هیدروژنی در خاورمیانه، فقط برای آخرالزمان و درواقع برای ایران و متحدانش انبار کرده و همینطور در حال افزایش است، شما واقعاً میخواهید با این قوا برابری کنید یا هواپیماهای b2 ای که تنها ۳ عددشان برای نابودی یک شهر متوسط از راه بمباران با اورانیوم ضعیف شده کفایت میکند؟ البته این اطلاعات بنده برای ۶-۷ سال پیش است، فی الحال، الله علم.»
یعقوبی در نگاه دیگران
سقای بیریا معاون رئیسجمهور نهم در امور روحانیت درباره یعقوبی میگوید: «این آقا ۱۵ جلد کتاب دارد. یک ادعاهای عجیبی در حرفهایش هست. یکی از چیزهایی که اینها مطرح میکنند این است که میگویند ولایتفقیه مال دوران غیبت است. الآن ما در صبح ظهور هستیم. یعقوبی میگوید الآن زمان تحسس است… میگوید باید امام زمان را حس کنیم… او میگوید ما شبهای جمعه میرویم کربلا و همه انبیا هستند و… ادعاهای عجیب و اهانت به انبیا اولوالعزم و تعبیرات سخیفی نسبت به آنها دارد.» ۲۰
عبدالله شهبازی درباره جریان طریقیت که یکی یعقوبی در نسبت رهبری این جریان فکری قرار دارد میگوید: «به گمانم با یک شبکه مقتدر و منسجم مواجهیم که مشایی تنها یک نماد آن است… واقعاً مضحک است که مهملات علی یعقوبی را نماینده جریان فکری طریقت بدانیم در مقابل روحانیت به عنوان جریان فکری شریعت؛ یعنی دعوایی که ریشه تاریخی مفصل دارد. هدف فروپاشی داخلی است. فروپاشی نظم مستقر یعنی هرج و مرجی بدتر از لیبی که میتواند زمینه تجزیه ایران را فراهم کند در فضایی که هیچ شخصیت یا حزب سیاسی شاخص و مورد اجماع غالب مردم نتواند محوریت داشته باشد.»
حجتالاسلام نبویان درباره باورهای انحرافی یعقوبی میگوید: «یعقوبی میگوید باید سالی را در کشور داشته باشیم به نام سال عرضه! خودتون رو عرضه کنید به امام زمان! آگه امام زمان تأیید کرد اسلامی است! در اینجا به من اشکال نکنید. حتماً مچ مرا گرفتید که مگه شورای نگهبان نداریم؟ مگه ولی فقیه نداریم؟ بابا! شورای نگهبان تأیید کند اسلامی نیست! رهبر معظم انقلاب تأیید کند اسلامی نیست!»۲۱
کسی که تحت تعلیم هیچ استاد معاصری نبوده مهارت استادی وی لافی بیش نیست. یکی از شاگردان یعقوبی درباره وی میگوید: «من با این آقا ارتباط دارم اولاً ادعای پیروی محض از ولایتفقیه میکنند ولی اینهمه حضرت آقا در باب نمازهای جمعه و حتی مساجد تأکیددارند ولی ایشان نه در نمازهای جماعت مساجد شرکت میکنند نه در نمازهای جمعه که منصوب مستقیم رهبر معظم انقلاب هستند و مدعی هستند در کلاس بالاتری هستند و روحانیان مساجد را ازنظر عقیدتی و عملی بسیار پایینتر از خود میدانند و نیاز به اینجور چیزها ندارند و باید از طریق خودسازی و تتبع در ایاات و روایات و فقط زیر نظر افراد مورد تأیید آقای یعقوبی سلوک کنند اساساً مبنای مشروعیت و مقبولیت هر چیز ازنظر ایشان آقای یعقوبی است حتی خود ولیفقیه. دوما اگر یکحرفی درست است چرا اینقدر تشکیلات زیرزمینی و مخفیانه یعنی حرف آقای یعقوبی از حرف اسلام در زمان جاهلیت برای جامعه سنگینتر است. طبق فرمایش حضرت امام هر کس بخواهد روحانیت را کنار بگذارد یقیناً منحرف است اگر نگوییم خائن است من چندین بار با شاگردان این آقا حرف زدم و بحث کردم واقعاً بههیچوجه بدنه روحانیت را قبول ندارند مگر انگشتشمار از بین علما آنهم به خاطر این است که حداقل فضایی داشته باشند.»
منابع
۱٫ چهل شب با کاروان حسینی، ص ۲۱۰
۲٫ چهل شب با کاروان حسینی، ص ۱۴۳
۳٫ بهسوی ظهور، جلسه۸، ص۳۲-۳۳
۴٫ چهل شب با کاروان حسینی، ص ۲۱۲
۵٫ سلسله بحثهای نظام عالم، جلسه ۲۹/۱/۸۱
۶٫ نظام عالم، جلسه ۹، ص ۱۲
۷٫ نظام عالم، جلسه ۱۱، ص ۷
۸٫ نظام عالم، جلسه ۱۲، ص ۲۴
۹٫ چهل شب با کاروان حسینی، ص ۲۱۲،
۱۰٫ رائین اسماعیل، انشعاب در بهاییت، ص ۴۴، ناشر: موسسه رائین،
۱۱٫ چهل شب با کاروان حسینی، ص ۱۴۸
۱۲٫ نظام عالم، جلسه ۷، ص ۳
۱۳٫چهل شب با کاروان حسینی، ص ۱۴۸
۱۴٫ چهل شب با کاروان حسینی، ص ۱۱۴
۱۵٫ چهل شب با کاروان حسینی، ص ۴۲۵
۱۶٫ نظام عالم، جلسه ۳، ص۱۴٫
۱۷٫بهسوی ظهور، جلسه ۸، ص ۲۸-۲۹
۱۸٫بهسوی ظهور، جلسه۸، ص۳۳٫
۱۹٫ چهل شب با کاروان حسینی، ص ۵۰۰٫
۲۰٫ ناگفتههای مشاور سابق احمدینژاد از جریان انحرافی، مردمسالاری ۱۴ /۰۶/۱۳۹۰
۲۱٫ تحلیل حجتالاسلام نبویان از ریشههای فکری و عقیدتی جریان انحرافی، خبرگزاری فارس ۲۷ /۰۲/۹۰