اوضاع اقتصادي جامعه عصر امام كاظم(ع)
دوران امامت امام كاظم(ع) مقارن با دوران خلافت عبّاسي اول بود و آن امام با چهارتن از خلفاي عبّاسي به نامهاي منصور، مهدي، هادي و هارونالرشيد هم عصر بود. بنابراين، در مطالعه اوضاع اقتصادي عصر امام كاظم (ع) بايد به بيان وضعيت اقتصادي جامعه در عصر اول عبّاسي پرداخت.
اين دوران را بايد دوران اقتدار و ثبات خلافت عبّاسي دانست. خلفاي عبّاسي در اين عصر كوشيدند تا در مناطق گسترده تحت قلمرو خود، كه حاصل فتوحات قبلي مسلمانان بود، ثبات و امنيت ايجاد كنند. در اين دوره، علم، فرهنگ و هنر تعالي پيدا كردند و اقتصاد رونق يافت و نسبت به دورههاي قبل، سطح رفاه جامعه بالاتر رفت.
اقتصاد جامعه عبّاسي بر كشاورزي، بازرگاني و صنعت استوار بود. در اين ميان، كشاورزي مهمترين ركن اقتصادي به حساب ميآمد؛ زيرا هنوز تحولات عظيم صنعتي صورت نگرفته بودند. علاوه بر اين، تسلّط مسلمانان بر آبها و مناطق حاصلخيز زمينه مناسبي براي توسعه كشاورزي ايجاد كرده بود. گسترش قراردادهاي كشاورزي، تأسيس ديوان، دريافت خراج از كشاورزان و «ديوان الماء» براي حفظ و صيانت از حقوق كشاورزان شواهد پيشرفت كشاورزي در اين دورهاند.1
پايتخت عبّاسيان دشت حاصلخيز «سواد» بود. هر شهر بزرگي مانند بغداد را روستاها و باغها احاطه كرده بود. شهر «واسط» منطقهاي كشاورزي بود كه سالانه مقادير هنگفتي محصول به بار ميآورد.2 فراوردههاي كشاورزي بسيار گوناگون و متنوع گرديدند. محصولات عمده عراق جو، گندم، برنج، خرما، كنجد، پنبه و كتان بود. ميوهها و سبزيهاي گرمسيري و سردسيري در دشت حاصلخيز سواد يافت ميشدند.
كتابهاي فراواني كه در اين دوره درباره گياهان تأليف يا ترجمه شده نشان ميدهند كه مردم تا چه حد به زراعت ارج مينهادند.3 وسعت فوقالعاده قلمرو خلافت و اوجي كه تمدن به آن دست يافته بود، بازرگاني جهاني و دامنهداري پديد آورده بود. طولي نكشيد كه بنادري همچون بغداد، بصره، سيراف، قاهره و اسكندريه مراكز مهم تجارت خشكي و دريا شدند. تجّار مسلمان به سوي شرق تا چين ميرفتند.4 بر آنچه گذشت، تراكم موجوديهاي نقدي در دولت اسلامي عهد عبّاسي را بايد افزود كه تأثيري بسيار بر فعاليتهاي تجاري داشت. عوامل مهم ديگري كه باعث رشد اقتصادي در اين دوره شدند عبارتند از:
ـ تسلط مسلمانان بر سرزمينهاي طلاخيز زيرنفوذ دولتهاي بيزانس و ساساني؛
ـ خراج و جزيه فراواني كه اهل ذمّه به دولت عبّاسي پرداخت ميكردند؛
ـ زكات، خمس و مالياتهاي هنگفت دولتي كه از كشاورزان و پيشهوران و ساير اصناف دريافت ميشدند.
جدولهاي مالياتي دولت عبّاسي نمود آشكاري است از مقادير سرشار ثروتهايي كه به دست عبّاسيان ميرسيدند.5
اين همه بيانگر وضعيت اقتصادي دولت عبّاسي در اين دوره است. اما اوضاع اقتصادي عامّه مردم چگونه بوده؟ آيا ثروتهاي دولتي صرف آباداني و عمران جامعه ميشدند؟ و آيا همه مردم در سطح عادلانه از رفاه و آسايش به سر ميبردند؟
گرچه غالب گزارشهاي تاريخي مربوط به وضعيت اقتصادي دولت هستند و مورّخان كمتر به وضعيت اقتصادي توده مردم پرداختهاند، اما شواهد فراواني نشان ميدهند كه طبقه وسيعي از مردم تحت حاكميت عبّاسيان در فقر و تهيدستي زندگي ميكردند. نگاهي به اشعار شعراي اجتماعي اين مطلب را تأييد ميكند؛ از جمله ابوالعتاهيه ضمن اشعاري شكايتآميز، تصوير دقيقي از وضع اقتصادي جامعه ارائه كرده است:
من مبلغ عنّي الاما م نصائحا متواليه
انّي اري الاسعارَ اسعا رَ الرعيّةِ غاليه
واري اليتامي والارا ملَ في البيوتِ الخاليه...6
شاهد ديگر، شورشها و قيامهاي متعدد مردمي است كه ريشه در نارضايتي عمومي از اوضاع اجتماعي و اقتصادي در اين عصر داشتهاند. آنچه مسلّم است اينكه اموال و داراييهاي فراوان دولت، كه متعلّق به عامّه مردم بود، به طور عادلانه در بين مردم توزيع نشدند و بيتالمال صرف رفاه و آسايش صاحبان حقيقي آن نگشت. فاصله طبقاتي شديدي حاكم شد. بغداد، كه مركز تجارت و بازرگاني بود، تنها جيب ثروتمندان و بازرگانان را پر مينمود و طبقه متوسط و ضعيف جامعه تحت فشار خراج و مالياتها نميتوانستند سربلند كنند. خزينهها و گنجينههاي دولتي صرف امور دربار ميشدند و خلفا با كنار نهادن سيره و سنّت رسول خدا(ص) و موازين اسلامي و روي كردن به اخلاق و منش پادشاهان و ملوك كافر كيش، سعي در خوشگذراني و اسراف و تبذير مينمودند. از خلافت اسلامي تنها اسمي بر جاي مانده بود. اين دوران، دوران ظهور و بروز پادشاهان ثروتمندي است كه نان دنيا را به نام دين ميخوردند و عنوان «خلافت» را يدك ميكشيدند. اميرالمؤمنين!هاي فاسد و عيّاش هداياي هنگفت و گزاف به شعرا و آوازهخوانان و مطربان و رقّاصان ميدادند، در حالي كه عامه مردم در فقر و تنگدستي و فشار زندگي ميگذراندند.
به گفته مسعودي، مجموعه اموالي كه منصور به زور از مردم گرفته بود بالغ بر 600 ميليون درهم و 400ميليون دينار بود. او اين اموال را به نام «بيتالمال» در محل مخصوص نگهداري ميكرد و نام صاحب هر مال را بر روي آن مينوشت، بدون آنكه مقداري از آن را به خدمت عامّه مصروف دارد. اين مبلغ غير از ماليات اراضي و خراجهايي بود كه منصور در زمان خلافت خود از كشاورزان گرفته بود.7 سياست سختگيرانه اقتصادي و تحريم و فشار مالي را عليه مردم در پيش گرفته بود تا مخالفان سياسي خود را به ضعف بكشاند و زمينه قيامها و شورشهاي مردمي را از بين ببرد.8
در دوران هارونالرشيد، درآمد سرانه دولت به بالاترين حد خود رسيد كه تا آن زمان اين مقدار براي هيچ حاكم مسلماني سابقه نداشت.
ابن خلدون موجودي بيتالمال در ايّام رشيد را بالغ بر 7500 قنطار در سال تخمين زده است. و جهشياري مجموع درآمد را قريب 500 ميليون درهم و دويست و چهل هزار درهم ميداند.9
عملكرد خلفاي عبّاسي از جمله هارون در صرف بيتالمال براي برپايي مراسم جشن و پايكوبي و دادن هدايا و بخششهاي مالي حيرتآور به مادحان و چاپلوسان درباري بيسابقه بوده است. حكايات بسياري از بذل و بخششهاي ديوانهوار هارون در تاريخ ثبت شدهاند.
اين وضعيت نامطلوب اقتصادي و عدم توجه خلفا به رسيدگي به وضعيت معيشتي مردم و صرف ثروتهاي دولتي در جهت عيش و نوش و خوشگذراني، پيامدهاي اجتماعي و فرهنگي خاصي را در اين دوره به دنبال داشت؛ از جمله:
ـ پيدايش فرقه متطوّعه در بغداد؛
ـ گرايش به زهد و تصوف در افرادي كه مأيوس از غني و رفاه بودند و دست از كار اقتصادي كشيده بودند؛
ـ پيدايش شاعران و مادحان و مورّخان درباري كه دانش و هنر را در مدح و چاپلوسي خلفا به خدمت گرفته بودند؛
ـ گسترش علوم دنيوي همانند طب، فلسفه و رياضي كه در سايه توجه خلفا و امرا و ثروتمندان رشد يافتند، در حالي كه نسبت به علوم ديني خارج از دربار هيچ گونه حمايتي صورت نميگرفت؛
ـ بروز شورشها و قيامهايي كه يك پاي در مخالفت فكري و سياسي با دولت عبّاسي داشتند و پاي ديگر در بي عدالتيهاي اجتماعي و نابسامانيهاي اقتصادي در اين دوره.10
عصر امام كاظم (ع) مصادف با نخستين مرحله استبداد و ستمگري حكّام عبّاسي بود. آنها تا چندي پس از آنكه زمام حكومت را به نام علويان در دست گرفتند، با مردم و بخصوص با علويان برخورد نسبتا ملايمي داشتند، اما به محض اينكه در حكومت استقرار يافتند و پايههاي سلطه خود را محكم كردند و از سوي ديگر، با بروز قيامهاي پراكندهاي كه به طرفداري از علويان پديد آمد و آنها را سخت نگران كرد، بنا را بر ستمگري گذاشتند و مخالفان خود را زير شديدترين فشارها قرار دادند.
امام كاظم (ع) در مركز فشارهاي سياسي و اجتماعي عبّاسيان قرار داشت، در عين حال، رسالت ايشان آن بود كه در اين حركت علمي، توازن و تعادل فكري را ميان شيعيان برقرار كند و از هر جهت، به هدايت و رهبري فكري و معنوي جامعه بپردازد.11
با توجه به شناخت اجمالي از اوضاع و شرايط اقتصادي اين عصر، زندگي اقتصادي و وضع معيشتي امام كاظم (ع) تبيين ميگردد. در اين نوشتار، رفتارهاي امام كاظم مورد مطالعه قرار ميگيرند تا اصول كلي حاكم بر سيره اقتصادي امام در توليد، مصرف و اصلاحات اقتصادي بيان گردند.
منابع مالي امام كاظم (ع)
الف. اموال عمومي
امامت بيترديد محوريترين جايگاه و نقش را در منظومه انديشه كلامي شيعه اماميه داراست. ركن اصلي و متمّم امامت، ولايت است. ولايت داراي مراتب گوناگوني است كه بالاترين آن «ولايت كليه و مطلقه الهي» است كه به معناي «حق حاكميت همهجانبه و همه جايي بر همه مخلوقات» است. اين ولايت از سوي خداوند به پيامبر واگذار شده و پس از پيامبر نيز امام صاحب اين ولايت است. از شئون ولايت امام، حق مالكيت خاصي است كه دين اسلام براي او مشخص كرده و اين از خصايص نگرش فقهي شيعه است. مقصود از «مالكيت امام»، مالكيت منصب امامت و رهبري امّت اسلامي است، نه مالكيت شخص امام؛ زيرا اين نوع مالكيت از امامي به امام ديگر منتقل ميگردد، نه به وارثان طبيعي امام. بنابراين، به جاي مالكيت امام، ميتوان عنوان «مالكيت حكومت اسلامي» را به كار برد.
مالكيت امام شامل دو بخش است: يك بخش ثروتهاي طبيعي كه پيشتر در تملّك كسي قرار نگرفته و در عين حال، از مباحات عامّه به شمار نميروند؛ مانند: زمينهاي موات، جنگلها، مراتع و معادن. بخش ديگر ثروتهايي است كه پيشتر در تملّك ديگران بوده و به دلايلي در مالكيت دولت اسلامي در آمدهاند؛ مانند: ارث بدون وارث و قطايع ملوك.
مجموعه مواردي كه ملك منصب امامت است، تحت عنوان «انفال» قرار ميگيرد، چه ثروتهاي طبيعي كه در ابتدا به عنوان ملك امام معرفي شدهاند و چه داراييهايي كه از راههاي گوناگون در اختيار امام قرار ميگيرند.12
علاوه بر اين موارد، خمس، زكات و مالياتهاي اسلامي همه در اختيار امام قرار ميگيرند و امام متصدي و سرپرست توزيع و مصرف آنهاست، ضمن اينكه براي شخص امام نيز در اين وجوهات سهمي در نظر گرفته شده است.
البته تمام موارد مزبور زماني براي امام قابل تحصيل خواهند بود كه مسئوليت حكومت اسلامي در اختيار امام باشد و زماني كه اين حق از امام غصب شود طبعا اين حقوق مالي نيز، به ناحق و از روي ستم، از امام گرفته خواهند شد. با اين همه، امامان معصوم همواره انفال را حق مسلّم خود ميدانستند و مسئوليت دريافت و توزيع خمس و زكات را انجام ميدادند. اين امر بر حاكمان ظالم گران ميآمد و هميشه يكي از بهانههاي دشمني و كينهتوزي خلفا و سلاطين با امامان شيعه به حساب ميآمد.
بخشي از اموال عمومي امام كاظم (ع) شامل خمس، زكات، نذورات، صدقات و موقوفات ميشد كه اين اموال، گاه، مستقيما از سوي شيعيان تحويل امام داده ميشد و گاه، از طريق وكلا و نايبان امام دريافت و توزيع ميگرديد. در اين ميان، به دليل جوّ اختناق و فشاري كه حكومت عليه امام و شيعيان ايجاد كرده بود، نقش سازمان وكالت داراي اهميت بيشتري است. در عصر امام كاظم (ع) فعاليت سازمان وكالت به اوج خود رسيد و شيعيان در ارتباط با وكلا و نايبان امام، وظيفه پرداخت خمس و زكات و وجوه شرعي را انجام ميدادند. با تقويت و گسترش سازمان وكالت در عصر امام كاظم (ع) پرداختهاي مالي شيعيان به دفتر وكالت نيز فزوني يافتند.13 شايد بتوان به عنوان قرينهاي بر كثرت اين پرداختها، به نقل شيخ طوسي و كشّي درباره كثرت اموال باقي مانده نزد وكلاي امام كاظم (ع) پس از شهادت آن حضرت، اشاره كرد:
هنگام شهادت امام كاظم (ع) مبلغ هفتاد هزار دينار نزد زيادبن مروان عيسي و مبلغ سي هزار دينار تحويل عليبن حمزه بود.14
مبلغ سي هزار دينار و شش كنيز در تحويل عثمان بن عيسي رواسي نماينده امام در مصر بود كه نقل شده است پس از شهادت امام هفتم(ع)، علي بن موسيالرضا(ع)، كسي را نزد زياد قندي و عثمان بن عيسي فرستاد و پيغام داد اموالي را كه از پدرم نزد شما مانده است، براي من بفرستيد.15
هشامبن احمر گفت: اموالي را كه براي امام هفتم به مدينه بردم، حضرت فرمود: آن را نزد مفضّل بن عمر برگردان.16
نمونههاي متعدد ديگري از فعاليت مالي سازماني وكالت در عصر امام كاظم (ع) در منابع ذكر شدهاند.
قرينه ديگري بر كثرت اموال عمومي امام كاظم (ع) را ميتوان در سخن علي بن اسماعيل بن جعفر الصادق(ع) جست كه در مقام سعايت از امام كاظم (ع) به يحيي بن خالد گفت: اموال از شرق و غرب به سوي او سرازير است كه در خزانههايي نگهداري ميكند و زميني را به قيمت سي هزار دينار خريده است.17 از همينرو، بارها هارون آن حضرت را متهم كرد و مورد بازجويي قرار داد كه از مردم خراج دريافت ميكند و آن حضرت در جواب فرمود:
«والذي بعث محمّدا بالنبوّةِ ما حُمل اِلَي درهما و لادينارا مِن طريقِ الخراجِ لكنّا معاشرَ ابيطالبٍ نقبلُ الهديةَ التي احلّها اللّه ـ عزّوجلّ ـ لنبيه في قوله: لو اُهدي لي كراعٌ لَقبِلتُ و لو دعيتُ الي زارعٍ لاَجبتُ و قد عَلِمَ اميرالمؤمنين ضيقَ ما نحنُ فيه و كثرةِ عدوّنا و ما منعنا السلفَ مِن الخمسِ الّذي نطَقَ لنا بِه الكتاب فضاقَ بِنا الامرُ و حرّمت علينا الصدّقةُ و عوّضنا اللّهُ - عزّوجلّ - عنها الخمسَ و اضطُررنا الي قبولِ الهدية.»18
گرچه امام در اين روايت، دريافت خراج و ماليات از مردم را نفي كردهاند، اما دريافت خمس و هدايا و وجوه شرعي را تصديق ميكنند. بنابراين، طبق فرمايش امام، شيعيان خمس و زكات و ساير وجوه شرعي را به امام تحويل ميدادند و امام مسئولانه به دريافت و توزيع آنها مبادرت ميورزيدند. قراين متعددي حاكي از تأكيدات امامان شيعه به برقراري سنّت پرداخت وجوه شرعي در ميان شيعيان و نكوهش از سستي شيعيان در اين زمينه است.
در شريعت اسلام، براي مصرف خمس و زكات موارد خاصي تعيين شده است. امام به عنوان متصدّي اين اموال آنها را در موارد خاص و در چند محور عمده مصرف مينمود:
1. كمك مالي به نيازمندان و فقرا؛
2. كمك به قرضداران و ورشكستگان؛
3. رفع مشكلات و مشاجرات مالي شيعيان و سادات نيازمند؛
4. پرداخت هديه و صله به شيعيان و شعراي متعهد و افراد تازه مسلمان؛
5. رفع نيازهاي اقتصادي بيت امامت.
در مورد كمكهاي مالي امام به نيازمندان و بخشش به شيعيان و شعرا، در بخش كمكهاي مالي امام به تفصيل بحث خواهد شد. از جمله ميتوان به تزويج برخي از فرزندان امام كاظم با اموال ارسالي از سوي وكيل آن جناب يعني علي بن يقطين اشاره كرد.19
ب. اموال خصوصي
بخش ديگري از اموال و داراييهاي امام كاظم (ع) اموال خصوصي و شخصي امام بود كه امام به عنوان فردي عادي و عضوي از اعضاي جامعه به روشهاي متعارف آنها را به دست ميآورد. اين بخش نمونه عيني از تأكيدات اسلام بر توليد و گسترش آن در فعاليتهاي اقتصادي است. اما آنچه مهم است اهداف و انگيزههاي توليد و تكيه بر عوامل صحيح و مشروع توليد است كه در شيوه امام كاظم به آنها اهميت داده شد.
1. كار و تلاش اقتصادي: مهمترين و اصليترين منبع مالي امام كاظم (ع) كار كشاورزي بود. امام كاظم (ع) از همان دوران كودكي به كار و تلاش مشغول بود. در دورهاي كه هم سن و سالهاي ايشان سرگرم بازيهاي كودكانه بودند، آن حضرت به كارهاي مفيد ميپرداخت، علاوه بر اينكه در مكتب و مدرسه پدر بزرگوارشان امام صادق(ع) به كسب معارف الهي ميپرداخت و در همان سنين كودكي، پاسخگوي سؤالات و مشكلات فكري جامعه نيز بود.
صفوان جمّال ميگويد: نزد امام صادق 7رفتم و از رهبر آينده جهان اسلام سؤال كردم و پرسيدم: پس از شما حجت خدا چه كسي خواهد بود؟ امام صادق(ع)، كه به دليل حفظ جان امام كاظم(ع)، گاه از پاسخ دادن آشكار به اين سؤال خودداري ميكردند، اين بار نيز پاسخ دادند: صاحب امر و حجّت خدا كسي است كه سرگرم بازي و لهو و لعب نيست.
صفوان ميگويد: در همان هنگام، ابوالحسن موسيبن جعفر(ع)، كه نوجوان خردسالي بود، وارد شد، در حالي كه گوسفندي به همراه داشت و آن را به جلو ميراند و به آن خطاب ميكرد: بر پروردگارت سجده كن. آنگاه امام صادق(ع) او را به سينه خود چسباند و فرمود: پدر و مادرم به فدايت كه اهل بازي و سرگرمي نيستني. «بابي انتَ و اُمّي مَن لا يلهوُ و لايَلعبُ».20
اخبار و روايات متعدد تاريخي نشان ميدهند كه آن حضرت به شغل كشاورزي اشتغال داشت و از اين طريق امرار معاش ميكرد و شغل ديگري براي آن امام گزارش نشده است. اين اخبار عمدتا مربوط به دوره امامت آن حضرت و مربوط به زماني است كه آن حضرت در مدينه بود. اشتغال حضرت به كشاورزي، هم به دليل شرايط اقليمي و جغرافيايي مدينه بود كه براي كشاورزي مناسب است و هم به دليل اهميت خاصي كه ائمّه اطهار: و اولياء الهي به امر كشاورزي ميدادند. تأكيد و اهميت اسلام بر كشاورزي بيانگر آن است كه اسلام اقتصاد بر محور كشاورزي را بر ساير موارد ترجيح ميدهد، ضمن اينكه هرگونه توليدي كه براي انسان مفيد باشد و ثمرهاي عقلايي بر آن مترتب باشد مورد قبول اسلام است. يك نمونه تاريخي كه نشان ميدهد امام خود شخصا به كشاورزي اشتغال داشتند:
علي بن ابي حمزه ميگويد: امام كاظم (ع) را ديدم كه در زمين كشاورزي خود كار ميكرد و عرق ميريخت. عرض كردم: قربانت گردم! پس كارگران كجا هستند؟ فرمود: اي علي! بهتر از من و پدرم در اين زمين خود، با بيل كار ميكردند. عرض كردم: آنان را معرفي فرما. حضرت فرمود: رسول خدا(ص)، اميرالمؤمنين (ع) و پدرانم همه با دست خود كار ميكردند. كشاورزي شغل پيامبران خدا و جانشينان آنان و مردان شايسته است.21
بنابراين، كار كشاورزي اصليترين منبع درآمد مالي امام كاظم (ع) بود. حضرت از درآمد محصولات كشاورزي، خود و خانواده و عائلهاش را تأمين ميكرد و علاوه بر آن، به فقرا و محرومان و نيازمندان كمك مينمود. برخي از بخششها و هداياي امام نيز از اين طريق انجام ميگرفت. براي نمونه، حضرت به يكي از غلامان، كه در حق او احسان كرده بود، قطعهاي زمين كشاورزي اهدا كرد.22 در مورد ديگر، حضرت زمين كشاورزي خود را به غلامي بخشيد و او را آزاد كرد.23 حضرت بخشي از زمين كشاورزي خود را به فرزندش، احمد، كه مردي والامقام و خيّر بود، هديه كرد.24 در وصيتنامه آن حضرت نيز آمده است كه ايشان سي اصله درخت خرماي خود را براي فقراي آبادي وقف كرد و بقيه آن را بين فرزندانش تقسيم نمود.
2. موقوفهها: يكي از منابع مالي امامان، موقوفههايي بوده كه از گذشتگان براي آنها مانده و آنها به عنوان متولّي اوقاف، درآمد محصول آنها را به دست آورده و در راههاي گوناگون شرعي به مصرف ميرسانند. براي نمونه، وقفنامهاي كه ابوبصير از امام باقر(ع) نقل كرده است، در آن به وصيتنامه حضرت زهرا(س) در مورد وقف مزارع هفتگانه به فرزندانش اشاره شده است. وقفنامههاي ديگري نيز، كه واقف آنها امام علي(ع) بوده در كتب حديث ذكر شدهاند كه توليت آن به دست امامان شيعه رسيده25 و آنان درآمد محصول آن را در راههاي گوناگون و در جهت تحكيم و گسترش تشيّع به مصرف رساندهاند.
در وصيتنامه امام كاظم (ع) نيز آمده است كه آن حضرت يك سوم موقوفه پدرش را وصيت كرده است.26 اين امر نشان ميدهد كه اموال و املاكي از طريق موقوفه و ارث از سوي امام صادق(ع) به امام كاظم (ع) منتقل شده است.
3. هدايا: بخش ديگري از اموال خصوصي امام، اموالي بودند كه به امام هديه داده ميشدند. در بسياري از موارد، شيعيان همراه خمس و زكات و وجوهات، هدايايي نيز براي شخص امام ميفرستادند. براي نمونه، ميتوان به هدايايي كه علي بن يقطين براي امام كاظم (ع) ميفرستاد، اشاره كرد. علي بن يقطين از موقعيت خود براي كمك رساندن به شيعيان و محرومان و همچنين كمك كردن به شخص امام استفاده ميكرد.
پسر علي بن يقطين ميگويد: امام كاظم (ع) هر چيزي لازم داشت يا هر كار مهمي كه پيش ميآمد، به پدرم نامه مينوشت كه فلان چيز را براي من خريداري كن يا فلان كار را انجام بده، ولي اين كار را به وسيله هشام بن حكم انجام بده.27
در روايتي كه قبلا ذكر شد، امام در جواب هارون، فرمود: «به خاطر آنكه ما از حق مالي و شرعي خودمان (خمس) باز داشته شدهايم، مجبور به پذيرش هديه هستيم».28
يك بار هارون كسي را دنبال امام فرستاد و دستور داد تا هر چه زودتر امام را حاضر كنند. وقتي مأمور خليفه به حضور امام رسيد، حضرت به او فرمود: «لولا اَنّي سمعتُ في خبر جدّي رسولِ اللّه اَن طاعةَ السلطانِ لِلتقيّةِ واجبةٌ اِذا جئتُ»؛ اگر از رسول خدا روايت نشده بود كه اطاعت از سلطان از روي تقيّه و حفظ جان واجب است، هرگز نميآمدم. و وقتي امام نزد هارون آمد، هارون از او پرسيد: چرا نزد ما نميآيي و با ما رفت و آمد نداري؟ حضرت فرمود: «سعة مُلككَ و حبُّكَ لِلدّنيا»؛ وسعت مملكت و دنياپرستي تو مانع است.
آنگاه هارون هدايايي به امام داد. امام آنها را پذيرفت و فرمود: «واللّهِ لولا اَنّي اري اَن اَتزوّجَ بِها مِن عزّاب بني طالبٍ لئلا ينقَطعَ نسلَهُ ابدا ما قبلتُها».29 حضرت آن هدايا را براي كمك كردن به ازدواج جوانان مجرّد از خاندان سادات، از هارون پذيرفت.
در مورد ديگر، مهدي عبّاسي، امام كاظم (ع) را دستگير و زنداني كرد، سپس در خواب اميرالمؤمنين علي(ع) را ديد كه او را مورد عتاب قرار داد و فرمود: «فهل عسيتم اَن تُفسدوا في الارضِ و تُقطِّعوا ارحامكَم...» آنگاه دستور داد امام را آزاد كنند و مبلغ سه هزار دينار به او بدهند و ايشان را راهي مدينه كنند.
مورد مشهور ديگري از قبول هديه از سوي امام كاظم (ع) مربوط به دوران منصور دوانيقي است كه در روز عيد نوروز از امام كاظم (ع) خواست تا جلوس كند و هدايايي كه مردم و به ويژه سربازان ايراني ميآورند بپذيرد. حضرت ابتدا از انجام چنين كاري خودداري كرد، اما با اصرار و فشار منصور پذيرفت. شخصيتها، فرماندهان و سربازان به ديدن حضرت ميآمدند و به آن حضرت تبريك ميگفتند و هدايايي به آن امام ميدادند. مأمور منصور از هدايا صورتبرداري ميكرد. آخرين فردي كه داخل شد پيرمردي بود كه عرض كرد: اي پسر دختر رسول خدا(ص) من فقيرم و ثروتي نداشتم كه برايت هديه بياورم. سه بيت شعري كه جدّم درباره جدّت حسينبن علي(ع) سروده است، آوردهام. اشعار خود را خواند. حضرت فرمود: هديهات را قبول كردم، بنشين خدا به تو بركت دهد. سپس رو كرد به مأمور منصور و به او فرمود: نزد منصور برو و هديهها را بازگو كن و نظرش را درباره مصرف آن به دست آور. او رفت و بازگشت و گفت: منصور ميگويد: همه هدايا را به موسيبن جعفر بخشيدم. هر اقدامي ميخواهد درباره آن بنمايد. امام همه هدايا را به آن پيرمرد بخشيد.
غالبا هدايايي كه امام به اكراه از سوي حاكمان دريافت ميكرد، به مردم نيازمند و محروم ميبخشيد و خود از آن استفاده نميكرد. در برخي موارد، امام كاظم (ع) از قبول هدايا از سوي افراد ظالم خودداري ميكرد. در يك مورد، شخص آوازهخوان و هنرپيشهاي به نام مخارق وقتي مشاهده كرد، هارون از كمك مالي به امام خودداري ميكند، با به كار بستن حيلهاي پول و اموال فراواني از هارون به چنگ آورد و آنها را نزد امام آورد. امام از پذيرش آن هدايا خودداري كرد و فرمود: «خدا به شما و مال شما بركت دهد و جزاي نيكو عنايت كند! به خدا سوگند! نه از او و نه از اين پول درهمي ميگيرم و نه از اين زمين چيزي...»30
سندي بن شاهك، زندانبان ظالم و بيرحم امام كاظم (ع) در آخرين لحظات عمر آن حضرت، از وي خواست تا اجازه دهد تا با مال خودش كفني براي حضرت تهيه كند. حضرت در جواب فرمود: «اِنّا اهل بيتُ مُهورُ نسائِنا و حجُّ صرورتنا و اكفانُ موتانا مِن طاهرِ اموالنا و عندي كفنٌ و اُريد اَن يتَولّي غسلي و جِهازي مولاي فلان...» بدينسان، امام از پذيرش هديه چنين فرد ظالم و گستاخي خودداري كرد.
پيش از آن نيز هارون كنيز زيبارويي براي آزار و اذيت امام و با عنوان هديه نزد امام فرستاد. حضرت از قبول كنيز خودداري كرد و اين آيه را تلاوت فرمود: «بَل اَنتُم بِهديّتكم تَفرحونَ...»
وضعيت مالي و معيشتي امام كاظم (ع)
از جمله مباحث قابل توجه در زندگاني امام كاظم(ع)، شناخت وضعيت اقتصادي و معيشتي ايشان ميباشد؛ پرداختن به اين موضوع كه آيا آن حضرت در وضعيت اقتصادي مطلوب و مناسب به سر ميبرد يا در فقر و تنگدستي، و يا وضع زندگي متوسط و معمولي داشت؟
برخي معتقدند: امام كاظم (ع) در دوران امامتش زندگي فقيرانهاي داشتند و وضع اقتصادي سختي را تحمل ميكردند.31 براي اين ادعا، چند شاهد و دليل تاريخي ذكر شدهاند:
1. تحريم اقتصادي از سوي دستگاه خلافت براي زمينگير كردن امام (ع)
خلفاي معاصر امام، به ويژه منصور و هارون، به طور آشكار، امام را از بسياري از حقوق و مزاياي اقتصادي و مالي محروم كرده بودند. براي نمونه، زماني كه هارون در سفري كه به مدينه داشت، براي جلب نظر مردم به همه هدايايي داد، اما امام و خانواده علويان و شيعيان را از اين هدايا محروم كرد. هنگامي كه مأمون علت آن را پرسيد، جواب شنيد كه فقر او نزد من محبوبتر از غناي اوست. اگر به اين مرد پول بدهم، هيچ تضميني ندارم كه فردا با صدهزار شمشيرزن از شيعيان و مواليانش عليه من قيام نكند.32
اساسا يكي از بهانههاي هارون بر دشمني و قتل امام كاظم (ع) جلوگيري از قدرت مالي آن حضرت بود. هارون از اقتدار مالي امام در هراس بود و از دريافت خمس و زكات و وجوهات شرعي توسط امام غضبناك.
2. عائله پرشمار از خانواده و فرزندان و موالي
امام كاظم (ع) سرپرستي فرزندان و عائله متعددي را به عهده داشت. طبق نقل شيخ مفيد، آن حضرت 37 فرزند داشت.33 طبيعتا تأمين اين عائله پرشمار فشار مالي و اقتصادي زيادي بر آن حضرت وارد ميساخت.
3. رهبري فكري و معنوي جامعه و مبارزات سياسي
امام عهدهدار رهبري فكري و معنوي جامعه اسلامي بود. تفسير و تبيين احكام و معارف شريعت، پاسخگويي به مسائل فكري، مبارزه با جريانات منحرف و تربيت شاگردان و شيعيان مخلص بر عهده امام بود. اين وظايف خطير، بخشي از ساعات عمر شريف آن حضرت را به خود اختصاص ميداد. علاوه بر اين، امام به دليل مبارزات سياسي و مخالفت با حاكمان، همواره در حال تبعيد و حبس و زندان بود و از اين شهر به آن شهر منتقل ميشد. امام بارها از سوي خلفاي عبّاسي احضار شد و همواره تحت فشار سياسي و اجتماعي بود. بنابراين، نميتوانست آنگونه كه مناسب است، به وضع اقتصادي خود سر و سامان دهد. اين امر تا حدودي موجب فقر و تنگدستي امام بود. آنچه ذكر شد دلايل كساني است كه معتقد به فقر امام كاظم (ع) هستند اما اين موارد گرچه موانعي جدّي بر زندگي اقتصادي امام كاظم (ع) به شمار ميرفتند. اما به نظر ميرسد اين موارد نميتوانستند امام را به فقر و تهيدستي بكشانند. هيچ شاهد تاريخي فقير بودن امام را تأييد نميكند؛ زيرا «فقير» يعني كسي كه براي تأمين نيازهاي مادي خود به ديگران محتاج است؛ كسي كه توان اداره خود و خانواده خود را ندارد. هيچ روايت و گزارش تاريخي وجود ندارد كه نشان دهد امام براي تأمين نيازهاي مالي و اقتصادي خود از ديگران كمك گرفته باشد.
علاوه بر اين، شواهدي در دست هستند كه نشان ميدهند امام از تمكّن و قدرت مالي برخوردار بود و زندگي متوسط و معمولي داشت، نه زندگي فقيرانه و سرشار از محروميت:
1. صاحب املاك، مزارع و زمينهاي كشاورزي: امام صاحب املاك، مزارع و زمينهاي كشاورزي بود. اين مزارع، كه عمدتا در اطراف مدينه بودند، به شخص امام تعلّق داشتند و ـ همانگونه كه پيشتر گذشت ـ امام در كنار غلامان و فرزندان و كارگرانش به كار مشغول بود.
فرزند امام ميگويد: در صبح سردي براي سرزدن به زميني كه امام در منطقه سايه داشت، همراه امام حركت كرديم... .34
معتب در ضمن روايتي نقل ميكند كه امام در باغ خود مشغول چيدن خرما بود... .35
در روايت ديگري آمده است كه آن حضرت كفن خود را براي زن مؤمني به نام شطيطه فرستاد و فرمود: اين كفن را از پنبههاي مزرعه خودمان تهيه كردهايم... .36
امام زميني كشاورزي در منطقه يسيريه داشت كه آن را به فرزندش، احمد، كه مردي بزرگوار و با شخصيت بود، هديه كرد.37
اسماعيل، فرزند موسي بن جعفر(ع)، ميگويد: پدرم با فرزندان خود از مدينه به سوي برخي از املاك خود بيرون رفت. اسماعيل ميگويد: ما در آنجا بوديم و با احمدبن موسي(ع) بيست تن از خدم و حشم پدرم بودند كه اگر احمد برميخاست آنان با او برميخاستند و اگر احمد مينشست آنان نيز با او مينشستند.38
سند معتبر ديگري نشان ميدهد: امام صاحب زمينها و مزارع كشاورزي بود. موقوفه آن حضرت در كتابهاي تاريخي ثبت شده است كه به قسمتي از آن اشاره ميكنيم:
«اين است آنچه موسي بن جعفر وقف نمود كه مشتمل است بر همه زمين خود كه در فلان مكان واقع است (نام آن ذكر نشده) و حدود زمين فلان است كه به طور كلي، درختهاي خرما، زمين، قنات، آب، آسياب، حريم، حقوق، حق آب، پستي و بلندي، عرض و طول، ميدان جلوباغ، نهرهاي كوچك و بزرگ، مرغزارها، آباد و خراب همه را وقف نموده است. متولّي وقف درآمد آن را پس از كسر كردن مخارج مزرعه و سي عدد درخت خرما براي فقراي آبادي ميان فرزندان موسي تقسيم كند؛ براي هر مرد دو برابر زن. چنانچه يكي از دختران موسي ازدواج كند، سهمي در اين صدقه ندارد... .39
نمونه ديگري از تمكّن مالي امام، تعداد غلامان آن امام ميباشد. در روايتي، حضرت در پاسخ به هارون كه پرسيده بود: چه تعداد جيرهخوار داري؟ فرمود: بيش از پانصد نفر كه بيشتر آنها موالي و غلامان هستند.40
عليبن ابي حمزه ميگويد: تعداد سي نفر غلام حبشي براي آن حضرت خريداري شد و امام براي آنها مقرّري و حقوق تعيين كرد.41
علاوه بر اين، تمام همسران آن حضرت كنيزاني بودند كه وي خريداري نموده بود؛ از جمله مادر امام رضا(ع) كه كنيزي بود كه امام آن را از تاجر مغربي خريد.42
بنابراين، خريد و نگهداري غلامان و سپس آزاد كردن تعداد بيشماري از غلامان توسط امام كاظم (ع) خود قرينهاي بر تمكّن مالي آن حضرت است.
2. كمكها و بخششهاي مالي حضرت: از جمله فصول درخشان زندگي امام كاظم(ع)، كمكها و بخششهاي مالي ايشان به فقرا و نيازمندان و درماندگان است. كمكها و بخششهاي آن امام شامل حال دوستان و دشمنان آن حضرت ميشد و در عصر خود، ضربالمثل بود. مورّخان هديه معمولي آن حضرت را حدود 200 تا 400 دينار ذكر كردهاند.43
3. اجتناب امام از فقير نشان دادن خود: نكته ديگري كه ميتواند در شناخت وضعيت اقتصادي و معيشتي امام كمك كند، سيره و روش امام در مصرف است ـ كه در بخشهاي بعدي اين مقاله به آن خواهيم پرداخت. امام در انتخاب نوع لباس، غذا، منزل و مركب، همواره جانب اعتدال را نگه ميداشتند و ديگران را نيز به اعتدال و ميانهروي در مصرف سفارش ميكردند. امام هيچ گاه خود را فقير نشان نميداد و به شيعيان خود سفارش ميكرد تا با وضعيت مناسب و متعارفي در جامعه ظاهر شوند و خود را مقابل دشمن كوچك و حقير و فقير نشان ندهند.
آري، امام زندگي ساده و زاهدانهاي داشت، اما زهد امام هرگز به معناي فقر او نبود. امام هيچگاه به ثروتاندوزي و انباشت سرمايه و اسراف و تجمّل نپرداخت. هر چه داشت خالصانه بين فقرا و نيازمندان انفاق ميكرد. امام بيش از آنكه به خود و رفاه و آسايش خويش فكر كند، در فكر محرومان و مستمندان بود و با توان مالي خود سعي در ياري رساندن به ايشان داشت. امام ـ به معناي دقيق كلمه ـ زاهد بود و زهد را اميرالمؤمنين علي(ع) چنين معنا كرد: «الزهدُ كلّهُ بينَ كلمتَينِ مِن القرآنِ، قالاللّه سبحانه: (لِكَيلا تأسوا عَلي ما فَاتكم و لاتَفرحُوا بِما آتاكُم) وَ مَن لَم يَأسَ علَي الماضي و لم يَفرح بالآتي فقد اَخذ الزهدَ بِطرفَيه».44
از اينرو، وقتي امام به دستور هارون به زندان افكنده شد، خدا را سپاس ميگفت كه فرصت و موقعيت مناسبي براي عبادت و مناجات با خدا يافته است و از اينكه دنيا را از دست داده، نگران و پريشان نيست.
سيره اقتصادي امام كاظم (ع)
الف. سيره امام كاظم (ع) در توليد
با مطالعه در رفتارهاي اقتصادي امام كاظم (ع) ميتوان به اصول كلي در زمينه توليد دست يافت. بي شك، آنچه در اينجا ذكر ميشود تمام اصول كلي حاكم بر رفتار امام نيست، بلكه مهمترين اصول در سيره امام در توليد ميباشد:
1. تلاش در عرصه توليد: در اسلام، به كار و تلاش اقتصادي اهميت فراواني داده شده است. آيات و روايات فراواني در اهميت و ضرورت كار و تجليل از مقام كارگر نقل شدهاند. سيره عملي پيامبران و اولياي الهي نيز اين بوده است كه بار زندگي خود را شخصا به دوش ميكشيدند و هيچگاه براي تأمين ضروريات زندگي، خود را نيازمند و وابسته به ديگران نميكردند.
اين امر بيانگر نوع نگرش امام به دنيا و رابطه آن با آخرت است و بر انديشههاي انحرافي زهدمآبانه، كه كار و توليد را در تضاد با كمالات معنوي و مصالح اخروي ميدانستند يا افكار باطل اربابمآبانه، كه كار را وظيفه افراد پست و پايين جامعه ميدانند خط بطلان ميكشد.
امام كاظم (ع) ميفرمايد: «اِنّ اللّه ـ عزّوجلّ ـ لِيبغضُ العبدَ النوّامَ الفارغَ»؛45 خداوند از فرد پرخواب و بيكار متنفّر است. از اينرو، به يكي از يارانش، كه كاسب و فروشنده بود، ميفرمايد: «اُغدُ الي عزِّك»؛46 صبح زود به سوي عزّت خود بشتاب. منظور حضرت همان كسب و تجارت است. عزّت انسان در سايه تلاش او در جهت توليد به دست ميآيد. در روايتي ديگر، امام ارزش كار را اينگونه بيان كردند: «مَن طَلَب هذا الرزقَ مِن حِلّه لِيعودَ بِه علي نَفسِهِ و عيالِه كانَ كالمجاهدِ في سبيلِ اللّه»؛47 هر كس در طلب روزي از راه حلال اقدام كند تا خود و خانوادهاش را تأمين نمايد مانند كسي است كه در راه خدا جهاد كرده است.
از اينرو، امام كاظم (ع) با تمام مشكلات و مسئوليتهاي طاقتفرساي اجتماعي و سياسي و فرهنگي خود، در عرصه كار و تلاش اقتصادي كوشا و فعّال بود و ـ همانگونه كه ذكر شد ـ در كنار كارگران و غلامان به كشاورزي ميپرداخت و به آن افتخار ميكرد.
2. برنامهريزي در امور اقتصادي: قطعاً انجام مسئوليت هدايت و رهبري فكري جامعه و پرداختن به عبادت و امور معنوي، زماني با تلاشهاي اقتصادي قابل جمع خواهد بود كه انسان برنامهريزي دقيق و معقولي براي زندگي خود داشته باشد. اينكه امام بزرگوار شيعيان، هم در صحنه فرهنگي و هم عرصه اقتصادي فعّال و پرتلاش حاضر است، به دليل اعتقاد و عمل به اصل برنامهريزي در زندگي است. امام كاظم (ع) در مورد برنامهريزي و مديريت زمان و نقش آن در زندگي انسان ميفرمايد: «اجتهدوا في اَن يكون زمانكم اربعَ ساعاتٍ: ساعةٌ لمناجاةِ اللّه و ساعةٌ لامرار معاشٍ و ساعةٌ لِمعاشرةِ الاخوانِ و الثُقّات الذينِ يَعرفونَكم عُيوبَكم و يَخلصونَ لَكم في الباطنِ و ساعةٌ تخلونُ فيها للذّاتكِم في غير محرَّمٍ و بهذهِ الساعةِ تقدرونَ علي الثلاثِ ساعاتٍ... .»48
3. تأكيد بر عوامل صحيح و مشروع توليد: آنچه در سيره اقتصادي امامان و از جمله امام كاظم (ع) بيش از همه چيز مورد تأكيد است، اهميت دادن به عوامل صحيح و مشروع توليد ميباشد. امام هرگونه توسعه اقتصادي و پيشرفت در توليد را تأييد نميكند، بلكه محور فعاليتهاي اقتصادي را قانون شرع معرفي ميكند و هرگز از دايره احكام و موازين شرع خارج نميشد. امام كاظم(ع) به يكي از ياران خود ميفرمايد: «يا داود اِنَّ الحرامَ لا نمي و اِن نَمي لَم يُبارَك فيه و ما انفَقهُ لَم يُوجر عليه و ما خلفّهَ كان زادهُ اِلي النّارِ»؛49 اي داود، حرام رشد و توسعه نمييابد و اگر رشد يافت، بركت در او نيست و هر چه از آن انفاق شود، اجر داده نميشود و هر چه از آن باقي بماند، وسيلهاي است براي رفتن انسان به جهنم.
(در بخش اصلاحات اقتصادي امام و مبارزه با مفاسد اقتصادي، نمونههايي از سيره عملي امام در اهميت دادن به عوامل صحيح و مشروع توليد بيان خواهند شد).
4. حمايت از توليدكنندگان: امام كاظم (ع) علاوه بر آنكه خود پيشگام در عرصه توليد و تلاش اقتصادي بود، از توليدكنندگان نيز حمايت ميكرد. كمكهاي فراوان امام به آسيب ديدگان و ورشكستگان و قرضداران، كه زندگي اقتصادي آنها به دليل مشكلات طبيعي مختل شده بود، در همين زمينه قابل تفسيرند.
شخصي ميگويد: در نزديكي مدينه صيفيكاري داشتم. موقعي كه فصل برداشت محصول نزديك شد، ملخها آن را نابود كردند. من خرج مزرعه را با پول دو شتر بدهكار بودم. نشسته بودم و فكر ميكردم، ناگاه امام موسيبن جعفر(ع) را ديدم كه در حال عبور از آنجا بود و مرا ديد، فرمود: چرا ناراحتي؟ عرض كردم: به خاطر اينكه ملخها كشاورزي مرا نابود كردهاند. حضرت فرمود: چه قدر ضرر كردهاي؟ عرض كردم: يكصد و بيست دينار با پول دو شتر، حضرت به غلام خود فرمود: يكصد و پنجاه دينار به او بده، سي دينار سود به اضافه اصل مخارج و دو شتر هم به وي تحويل بده.
آن مرد ميگويد: وقتي اين كمك را تحويل گرفتم، عرض كردم: وارد زمين شويد و در حق من دعا كنيد. حضرت وارد زمين شد و دعا نمود. سپس از رسول خدا(ص) نقل كرد و فرمود: «تمسّكوا ببقايَا المصائِب»؛ از بازماندگان مشكلات محكم نگهداري كنيد.50
بدينسان، امام به مسئولان و افراد جامعه ميآموزد كه چگونه به افراد آسيب ديده كمك كنند. امام در كمك به كشاورزي كه زراعت او دچار خسارت شده بود، علاوه بر اصل سرمايهاي كه از دست داده بود، مقدار سودي نيز كه انتظار داشت، به او ميپردازد، ضمن اينكه حمايت معنوي خود را نيز اعلام ميدارد و براي آن كشاورز دعا ميكند و با ذكر روايتي از پيامبر، او را مشمول هدايت فكري و معنوي خود قرار ميدهد.
نمونه ديگر، كمك امام كاظم (ع) به بكّار قمي است كه مغازهاش مورد سرقت قرار گرفت. امام توسط علي بن حمزه كيسه پولي براي بكّار فرستاد. بكّار ميگويد: كيسه را باز كردم، چهل دينار در آن بود و ثروت از دست رفتهام را نيز محاسبه كردم، چهل دينار بود.
5. دفاع و حفاظت از حقوق مالي خود: در اسلام، مال يك وديعه الهي معرفي شده است كه از جانب خداوند در اختيار بشر قرار گرفته: (وَ آتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ... .) (نور: 33) از اينرو، حفظ مال و نعمتهايي كه خداوند به انسان عطا كرده، همانند حفظ جان بر هر انساني واجب است. اسلام جان و مال انسان مسلمان را محترم ميشمارد و به هيچ كس اجازه نميدهد متعرّض اموال ديگران شود و آن را غصب نمايد.
در سيره معصومان: نمونههاي بسياري از حفاظت و دفاع از حقوق ماليشان به چشم ميخورد. بارزترين دفاع مالي از سوي يگانه دختر رسول خدا(ص) حضرت فاطمه زهرا(س) صورت گرفت كه براي باز پسگيري «فدك»، كه حق مسلّم ايشان بوده تلاش بسيار كرد. در مورد امام صادق(ع) نيز نقل شده است كه داود بن علي (فرماندار مدينه) معلّي بن خنيس (غلام امام صادق(ع)) را كشت و اموالش را غصب كرد. امام (ع) بر او وارد شد، در حالي كه از شدت ناراحتي عبايش بر زمين كشيده ميشد، آنگاه او را مورد خطاب قرار داد و فرمود: غلام مرا كشتي و مال مرا گرفتي! آيا ندانستي كه مرد در مصيبت فرزند و دوست ميخوابد، ولي در مورد ربودن و غصب مال به خواب نميرود. سپس فرمود: آگاه باش! به خدا تو را نفرين خواهم كرد. داود به ريشخند گفت: آيا مرا به نفرين خود تهديد ميكني؟ آنگاه امام صادق (ع) به خانه برگشت و پيوسته آن شب را به دعا و نماز گذراند. ساعتي نگذشت كه صداي شيون برخاست و گفتند داود بن علي مرده است.51
در زندگاني امام كاظم (ع) موارد متعددي يافت ميشوند كه امام از حق مسلّم مالي خود دفاع و حفاظت كرد و آن را از غاصبان مطالبه نمود.
زماني امام كاظم (ع) بر مهدي عبّاسي وارد شد و ديد كه او ردّ مظالم ميكند. امام نزد او آمد و پرسيد: چرا آنچه را از راه ستم از ما گرفته شده است، برنميگرداني؟ مهدي پرسيد: آن چيست؟ امام ماجراي فدك را توصيف كرد. مهدي گفت: حدود آن را مشخص كن تا برگردانم. امام حدود فدك را به تفصيل بيان كرد. خليفه گفت: «هذا كثير، فانظُر فيه»؛ يعني اين مقدار زياد است، درباره آن فكر ميكنم.52 طبيعي بود كه مهدي عبّاسي چنين كاري را انجام ندهد؛ زيرا افزون بر آنكه او محكوميت كساني را كه مانع از بازگرداندن فدك به اهلبيت شده بودند، ميپذيرفت، واگذاري آن به امام ميتوانست امكانات مالي فراواني را در اختيار امام قرار دهد كه اين به نفع حكومت نبود. نظير اين جريان در زمان هارون نيز تكرار شد و حضرت فدك را مطالبه نمود و هارون از دادن آن خودداري كرد. در مورد ديگري هارون امام را به دربار خود احضار كرد. امام او را مورد سرزنش و توبيخ قرار داد كه چرا سادات و هاشميان و شيعيان را فراموش كردهاي و حقوق آنها را پرداخت نميكني؟53
علاوه بر اين موارد، چند مورد جزئي ديگر نيز در تاريخ زندگاني امام كاظم (ع) ثبت شدهاند كه نشان ميدهند امام بر حفظ اموال خود حسّاس بود و از غصب اموالش توسط افراد جلوگيري ميكرد:
روزي امام در باغ خود مشغول جمعآوري خرماهاي نخلستان بود كه متوجه شد يكي از غلامان مقداري از خرماها را به بيرون از باغ پرتاب ميكند تا بعداً به دور از چشم امام آنها را براي خود بردارد. امام نزد او آمد و پرسيد: آيا گرسنهاي؟ گفت: خير. امام فرمود: آيا عرياني و نياز به لباس داري؟ (يعني آيا فقر مالي تو را به چنين كار زشتي واداشته است؟) او گفت: خير. حضرت فرمود: پس چرا خرماها را بيرون انداختي؟ عرض كرد: وسوسه شدم، چنين كاري بكنم. آنگاه امام به او فرمود: خوش آمدي و آنچه بيرون انداختي مال تو!54
اين روايت به روشني بيانگر كنترل و نظارت امام بر اموال خود و عملكرد كارگرانش ميباشد، گرچه برخورد كريمانه حضرت كه منجر به اخراج آبرومندانه آن غلام شد، نيز درخور توجه است.
در مورد ديگري روزي امام كاظم (ع) سوار بر قاطري در حركت بود. ناگهان مردي از قبيله «همدان» پيش آمد و راه را بر امام بست و افسار قاطر را در دست گرفت و ادعاي مالكيت آن را كرد. امام از قاطر پايين آمد و به غلام خود فرمود: زين قاطر را بردار و قاطر را به او بده. آن مرد گستاخانه ادعاي مالكيت زين را نيز كرد. امام به او فرمود: دروغ ميگويي؛ زيرا من بر مالكيت زين دليل و بيّنه دارم، اما خود قاطر را تازه خريدهام، شايد حرف تو صحيح باشد و تو مالك قاطر باشي. بدينسان، امام از حق مسلّم مالي خود، كه بر آن دليل و شاهد داشت، كاملا دفاع كرد و اجازه نداد به راحتي مورد غصب قرار گيرد، اما از مالي كه مشتبه به حرام بود، پرهيز كرد.
ب. سيره امام كاظم (ع) در مصرف
هدف نهايي همه تلاشها و كوششهاي اقتصادي، مصرف است. هر كس درآمدي كسب ميكند يا سرمايهاي مياندوزد هدفش آن است كه سطح مصرف كنوني يا آينده خود يا ديگران را بالا ببرد. اما انسانها در الگو و انگيزه مصرف متفاوت هستند. برخي هدف نهايي از مصرف را تنها اشباع هر چه بيشتر تمايلات و ارضاي كامل نيازهاي جسمي و غريزي انسان ميدانند و فراتر از آن هدفي نميشناسند. اما اسلام سعي دارد انسان را به گونهاي بسازد كه تمام حركات و فعاليتهايش او را به هدف نهايي آفرينش، كه قرب الهي است، نزديك گرداند. با تأمّل در سيره معصومان(ع)، ميتوان به الگوي صحيح و موردنظر اسلام ـ البته با در نظر گرفتن شرايط زمان و مكان و اوضاع اجتماعي و اقتصادي جامعهاي كه امام در آن زندگي ميكرد ـ نزديك شد.
در اين بخش، به مهمترين موارد مصرف، كه همواره مورد ابتلاي انسانها هستند و از شاخصههاي اقتصادي افراد محسوب ميشوند اشاره ميشود تا معلوم گردد امام كاظم (ع) چگونه مصرف ميكرد:
1. لباس: در مورد لباس و پوشش امام كاظم (ع) روايات متعددي وجود دارند:
ـ يونس ميگويد: ابوالحسن(ع) را ديدم كه طيلسان آبي پوشيده بود.55
«طيلسان» پارچهاي بوده كه بر شانهها ميانداختند و از آنها مانند باشلقي كه به پشت افكنند، آويزان ميشد. طيلسان گويا بلند بود كه سر و شانهها و پشت را به گونه ردا ميپوشاند. با آنكه طيلسان نشانه قاضيان و فقيهان بود، اما مردم ديگر هم از آن بهره ميگرفتند.56
سليمان بن رشيد از پدرش نقل ميكند كه ابوالحسن(ع) را ديدم كه درّاعه (بالاپوش) سياه و طليسان آبي پوشيده بود.57
«دراعه» روپوش گشادي است با آستينهاي باز شده از جلو و بيشتر آن را از ابريشم ميبافتند و با سوزندوزي متكلّفي ميآراستند.58
محمدبن علي ميگويد: ابوالحسن(ع) را ديدم كه قلنسوه (كلاوه سرپوش) پوشيده بود و ابريشمي با آستري از جنس سور به تن داشت.59
در زمان عباسيان كلاه دراز، كه شايد از ابريشم پرداخته ميشد و با نام «قلنسوه طويله» خوانده ميشد، رايج گشت. پيش از آن در زمان امويان، حتي قبل از آن «قلنسوه معمول» يا كوتاه مانند عرقچين يا فينه بود كه با پوست يا پارچه درست ميشد.60
احمدبن ابينصر ميگويد: شخصي از امام رضا(ع) پرسيد: آيا ميتوان با لباسي كه ملحم با ابريشم و پنبه است (يعني تار و پود آن را ابريشم و پنبه تشكيل داده) و ابريشم آن بيش از نصف لباس را گرفته، نماز خواند؟
امام در جواب فرمود: اشكالي ندارد و ابوالحسن (امام كاظم(ع)) جامه و روپوشي اين چنيني داشت.61
حميري در قرب الاسناد روايت ميكند كه امام كاظم (ع) به فرزندش امام رضا (ع) فرمود: «لباس بپوش و خود را زيبا جلوه بده؛ زيرا علي بن الحسين (ع) جبّهاي از خز ميپوشيد كه پانصد درهم ارزش داشت و مطرفي با جنس خز داشت كه پنجاه دينار قيمت آن بود و اين آيه را تلاوت ميكرد: (قُل مَن حَرَّم زينَةَ اللّهِ الّتي اَخرجَ لِعبادِه و الطّيباتِ مِن الرزقِ...)»62
با اين همه، رواياتي وجود دارند كه نشان ميدهند حضرت لباسهاي ساده ميپوشيد؛ از جمله:
ـ شقيق بلخي نقل ميكند كه در ايّام حج، در منزل قادسيه مشغول تماشاي مردم بودم، ناگاه جواني را ديدم خوشسيما، ضعيف و سبزه كه روي لباس خود لباسي از پشم پوشيده بود و به خود پيچيده بود و در پاهاي او نعليني بود... در ادامه روايت، آن شخص را امام كاظم (ع) معرفي ميكند.63
ابن ابي الحديد نيز در توصيف امام كاظم (ع) مينويسد: «و أين انتم عن موسي بن جعفرِ بن محمّد و أين انتم عَن علي بن موسي الرضا لابسُ الصوفِ طولَ عمرِه مع سعةِ اموالِه و كثرةِ ضياعهِ غلاتِه».64
اين گفتار ابن ابيالحديد كه امام كاظم (ع) و امام رضا(ع) را پوشنده لباسهاي پشمينه و صوفيانه در طول عمرشان معرفي ميكند با بسياري از روايات تاريخي ديگر ـ كه پيشتر ذكر شدند ـ در تعارض است، ضمن اينكه ابن ابيالحديد اذعان دارد كه امام در وضعيت مالي و اقتصادي مناسبي به سر ميبرد؛ مزارع و باغهاي فراوان داشت و صاحب اموال بود، ولي لباسهاي فقيرانه ميپوشيد!
2. مركب: روايات تاريخي نشان ميدهند كه آن حضرت از مركبهاي گوناگوني استفاده ميكرد، اما عمدتا مركب سواري ايشان، قاطر بود كه در آن زمان مركب متوسطي محسوب ميشد.
ـ زماني كه هارون الرشيد از حج برميگشت، برخي از بزرگان و رجال مدينه به استقبال او رفتند. امام كاظم (ع) نيز همراه ايشان بود و سوار بر قاطري بود. ربيع نزد امام رفت و گفت: اين چه مركبي است كه با آن به استقبال خليفه آمدهاي؟ (منظور او اين بود كه در اين شرايط، بايد از مركب مجلّلتري استفاده ميكردي.) امام در جواب فرمود: خوبي قاطر آن است كه سوارش نه در خويشتن كبر و نخوت احساس ميكند و نه زبوني و مذلّت و بهترين امور حد وسط آنهاست.65
حمّاد بن عثمان ميگويد: امام كاظم (ع) را ديدم كه از مروه برميگشت، در حالي كه سوار قاطري بود... .66
ابن طيغور متطبّب ميگويد: امام كاظم (ع) از من پرسيد: چه مركبي سوار ميشوي؟ گفتم: الاغ. فرمود: آن را چند خريدهاي؟ گفتم: سيزده دينار. امام فرمود: اين اسراف است كه الاغي را به سيزده دينار خريدهاي و اسب باري غيراصيل (برذون) را رها كردهاي. گفتم: خرج برذون از خرج الاغ بيشتر است. حضرت فرمود: آن مقدار آذوقه كه الاغ را كفايت ميكند برذون را نيز كافي است. مگر نميداني كسي كه مركبي را آماده كرده است تا به وسيله آن امور ما را اجرا كند و دشمنان ما را پريشان سازد در حالي كه منسوب به ماست (شيعه ماست)، خداوند رزقش را بر او گسترده ميسازد و به او شرح صدر ميدهد و به آرزويش ميرساند و علاوه بر اين، آن مركب كمك خوبي براي حوايج او خواهد بود.
3. منزل: امام كاظم (ع) در شهر مدينه صاحب منزل بود، ولي متأسفانه روايتهاي تاريخي چندان گزارش دقيق و تصوير روشني از وضعيت منزل امام به دست نميدهند. اساسا مورّخان به توصيف و تبيين قصرهاي با شكوه و مجلل خلفاي عبّاسي بيشتر راغب بودهاند تا به بيان منزل كوچك و محقّر ائمه بزرگوار شيعه:. از اينرو، كمتر گزارشي از جزئيات زندگي امامان براي ما نقل شده است، در حالي كه اخبار دقيق و جزئي فراواني حتي از اندروني و حرمسراي سلاطين در دست هستند.
با اين همه، در چند روايت به وضع منزل امام اشاره شده است:
ـ حسن بن زيّات ميگويد: نزد ابوالحسن(ع) رفتم، در حالي كه حضرت در اتاقي كه با پرده و فرش آراسته شده بود، حضور داشت. فرداي آن نزد ايشان رفتم. حضرت در اتاقي بود كه در آن جز سنگريزه و شن نبود. آنگاه امام نزد من آمد، در حالي كه جامهاي خشن پوشيده بود. حضرت، كه گويا از تعجب من آگاه شده بود، فرمود: اتاقي كه ديروز ديدي اتاق من نبود، اتاق همسرم بود.67
ـ محمّد بن عيسي از ابراهيم بن عبدالحميد نقل ميكند كه نزد امام كاظم (ع) رفتم در اتاقي كه حضرت در آن نماز ميخواند، چيزي جز سبد (از ليف خرما) و قرآن و شمشيري كه به ديوار آويزان بود، قرار نداشت.68
ـ معمّر بن خداد ميگويد: امام كاظم (ع) خانهاي خريد و به غلام خود دستور داد تا به آن خانه نقل مكان كند و فرمود: خانه تو كوچك و تنگ بود. او به امام عرض كرد: آن خانه براي پدرم بود و من به همان اكتفا كرده بودم. امام فرمود: اگر پدر تو نادان بود تو لازم نيست مثل او باشي.69
ـ حسين بن عثمان روايت ميكند كه آن حضرت را ديدم كه ساختماني ساخت، سپس آن را خراب كرد.70
4. غذا: رواياتي كه در مورد غذاي آن حضرت نقل شده، حاوي نكات ارزشمندي است؛ از جمله اعتدال و ميانهروي در مصرف غذا، توجه به فايده و كيفيت غذا، استفاده صحيح و به موقع از غذاها، شيوه استفاده و نگهداري غذا، علاقه نشان دادن به نوع خاصي از غذا و... .
ـ لقاني ميگويد: امام كاظم (ع) را در مكّه ديدم كه شخصي را فرستاد تا برايش گوشت گاو بخرد، سپس امام گوشتها را تكه تكه كرد و خشكاند تا كمكم از آنها استفاده كند.71
ـ در روايت محمّدبن بكر نيز آمده است كه وقتي براي گرفتن كمك مالي نزد امام در مزرعهاش رفتم حضرت از من با گوشت خشك تكه تكه شده پذيرايي كرد.72
ـ موفق مديني از پدرش نقل ميكند كه روزي نزد امام كاظم (ع) رفتم، امام مرا براي نهار نزد خود مهمان كرد. موقعي كه سفره غذا را آوردند، بر سر سفره سبزي نبود. امام شروع به خوردن نكرد و به غلام خود فرمود: آيا نميداني كه من بر سر سفرهاي كه سبزي نباشد غذا نميخورم. سپس به غلامش فرمود سبزي بياورد. غلام سبزي آورد، آنگاه امام شروع به خوردن كرد.73
ـ معتب ميگويد: روزي امام كاظم (ع) به من فرمود: برايم ماهي تازه تهيه كن؛ چون تصميم دارم حجامت كنم. معتب ميگويد: ماهي را خريدم و نزد امام آوردم. امام فرمود: بخشي از آن را بپز و بخش ديگر آن را كباب كن. سپس امام نهار و شام خود را از آن تناول كرد.74
ـ يونس بن يعقوب ميگويد: امام كاظم (ع) را ديدم كه تره را در آب ميشست و ميخورد.75 (در روايات ديگري نيز از امام نقل شده است كه امام سبزي و ميوه را در برنامه غذايي خود گنجانده بود كه به خاطر اختصار از ذكر آن خودداري ميشود.)
ـ فضل بن يونس ميگويد: روزي مهمان امام كاظم (ع) بودم، ظرف غذايي آورد و نان را زير آن ظرف گذاشته بودند. حضرت با مشاهده اين وضع، فرمود: نان را گرامي بداريد و آن را زير ظرف قرار ندهيد! سپس به غلام خود فرمود تا نان را از زير ظرف خارج كند.76
ـ موسي بن بكر ميگويد: امام كاظم (ع) بسياري از اوقات، پيش از خوابيدن شريني (شيريني طبيعي) تناول ميكرد و ميفرمود: اگر كسي ده درهم داشته باشد و با آن شيريني بخرد، اسراف نكرده است.77 و ميفرمود: «نحنُ نحبُّ الحلو»؛78 ما شيريني را دوست داريم.
نقل است كه امام كاظم (ع) هيچگاه بدون خوردن شام نميخوابيد؛ حتي اگر به خوردن يك لقمه غذا هم بود، شام را ترك نميكرد و ميفرمود: «اِنَّه قوّةٌ لِلجسمِ».79
5. عطر و زينت: حسن بن جهم ميگويد: نزد ابوالحسن(ع) رفتم. آن حضرت صندوقچهاي نزد من آورد كه در آن مشك بود و فرمود: بردار، من مقداري از آن را برداشتم. امام دوباره به من تعارف كرد كه بردار و لباسهايت را معطّر كن. من دوباره مقدار كمي از آن برداشتم و به جامه خود زدم. باز امام فرمود: بردار و لباست را معطّر كن. آنگاه فرمود: اميرالمؤمنين علي(ع) فرمود: «لا يأبي الكرامةَ الاّ حِمارٌ»؛80 كرامت و بخشندگي را رد نميكند، مگر الاغ. عرض كردم منظور از «كرامت» چيست؟ فرمود: عطر، پشتي و چند چيز ديگر.
ـ نيز از حسن بن جهم نقل است كه براي امام كاظم (ع) صندوقچهاي كه در آن عطر و مشك بود و از آبنوس بود، آوردند كه در آن جعبههايي از عطر قرار داشت كه مخصوص زنان بود.81
ـ موسي بن بكر ميگويد: امام كاظم (ع) را ديدم كه با شانهاي از جنس عاج موهايش را شانه ميكرد و آن شانه را من براي او خريده بودم.82
از حسن بن جهم نقل است كه بر امام كاظم (ع) وارد شدم، در حالي كه ديدم حضرت با رنگ سياه خضاب كرده بود.83
علي بن مهران ميگويد: نزد امام رفتم، ديدم آن حضرت انگشتري در دست دارد كه نگين آن از فيروزه است و روي آن نقش «للّه الملك» بود.84
6. غلامان: از جمله مصارف عادي و معمولي در عصر امام كاظم(ع) خريد غلام و كنيز بود كه عمدتا اسراي جنگي بودند. امامان نيز گاه از بازار بردهفروشان غلامان و كنيزاني خريداري ميكردند و پس از يك دوره تعليم و تربيت اسلامي، آنها را آزاد ميكردند و گاه بدون آنكه آنها را نگه داري كنند، آزاد ميكردند. آزادسازي بردگان سيره و سنّت همه معصومان بود و اسلام به اين امر بسيار سفارش نموده است.
ابن ابيحمزه ميگويد: نزد امام كاظم (ع) بودم، سي نفر غلام حبشي براي حضرت خريده بودند و نزد حضرت آوردند. يكي از غلامان با زبان خود سخني گفت و امام (ع) با همان زبان به او پاسخ داد. غلام تعجب كرد و همه آنها كه حضور داشتند نيز تعجب كردند. امام به آن غلام فرموده بود: «من پولي در اختيار تو ميگذارم، به هر يك از غلامان هر ماه سي درهم پول بده.»85
نكته جالب توجه در اين روايت تعيين مقرّري و مزد براي غلامان است كه در آن زمان كمتر كسي اين كار را انجام ميداد و اين بيانگر نوع نگرش امام به مسئله بردگان بود.
ـ هشام بن احمر روايت كرده است كه تاجري از غرب وارد مدينه شد و كنيزاني براي فروش با خود آورده بود. امام موسيبن جعفر(ع) يكي از آنها را خريداري كرد و امام عليبن موسيالرضا(ع) از او متولد شد.
ـ نكته ديگر آنكه همه يا بيشتر همسران امام موسي كاظم (ع) كنيز بودند.
7. اكرام و اطعام: آنچه در اسلام بيش از خوردن اهميت دارد، خوراندن و اطعام كردن است. به مسلمانان توصيه شده است تا به مناسبتها و بهانههاي گوناگون سفره اطعام خود را براي ديگران پهن كنند. بارزترين تجلّيگاه سخاوت و كرامت ائمّه اطهار(ع) اطعام و اكرام آنهاست كه سيره هميشگي ايشان بوده.
امام موسي بن كاظم (ع) به مناسبت تولد يكي از فرزندان خود وليمهاي ترتيب داد. در اين وليمه سه روز تمام مردم مدينه را غذا داد (نوع غذايي را كه حضرت وليمه داد فالوذج ذكر كردهاند كه حلوايي بوده كه با آرد و آب و عسل تهيه ميشده.) ظرفها را در مساجد و بازار ميگذاشتند و هر كس هر چه مايل بود تناول ميكرد. به حضرت اعتراض كردند، حضرت در جواب فرمود: خداوند هر چه به پيامبران ديگر داده است به حضرت محمد(ص) هم داده، و اضافه نيز داده است، به سليمان(ع) فرمود: (هذا عطاؤُنا فامنُن او اَمسِك بغيرِ حسابٍ) (ص: 39) و به حضرت محمّد(ص) فرمود: (وَ ما آتاكُم الرّسولُ فخذوهُ و مانَهاكُم عَنه فانتَهوا) (حشر: 7)86
آيا اين سفره سادهاي كه براي عموم مردم بدون هيچ تبعيض و تفاوتي پهن شده با سفرههاي رنگين و پر زرق و برق خلفاي عبّاسي، كه تنها براي چاپلوسان و مادحان و درباريان پهن ميشد، قابل مقايسه است؟
اصول كلي حاكم بر سيره امام كاظم (ع) در مصرف
از آنچه تاكنون در مورد سيره امام در مصرف بيان شد، ميتوان اصول كلي و راهبردي از رفتارهاي اقتصادي امام را به دست آورد. بديهي است آنچه در اينجا به اختصار بيان ميشود تنها چند اصل مستفاد از سيره عملي امام است و با مطالعه در گفتار و سخنان آن امام و دقت در سبك زندگي ايشان، ميتوان اصول مهم ديگري را نيز به دست آورد.
1. اعتدال گرايي
مهمترين اصل اسلامي در زمينه مصرف، اعتدال گرايي و پرهيز از افراط و تفريط است. اساسا «اقتصاد» به معناي اعتدال و ميانهروي است كه در زمينه مصرف نمود بيشتري دارد. اسلام به تلاش در عرصه توليد و قناعت در عرصه مصرف توصيه ميكند. امام علي(ع) در مورد نوع لباس افراد متّقي از واژه «اقتصاد» استفاده ميكند؛ ميفرمايد: «و ملبسهم الاقتصاد»؛87 يعني لباس افراد با تقوا معتدل و ميانه است. امام كاظم (ع) نيز در مورد اقتصاد و اعتدال در مصرف ميفرمايد: «مَن اقتصدَ و قَنع بقَيتْ عليه النعمةُ مَن بذر و اسرف زالت عَنه النعمةُ»؛88 هر كس اقتصاد و اعتدال را رعايت كند و قانع باشد نعمت بر او باقي خواهد ماند و هر كس اسراف كند نعمت از دستش خواهد رفت.
نوع لباس، مركب، منزل و غذاي حضرت نمونهاي عالي از اعتدال و ميانهروي بود و در برخي موارد، امام تصريح ميكرد كه علت انتخابش، معتدل بودن آن بوده است. براي نمونه، وقتي به نوع مركب امام، كه به استقبال خليفه رفته بود، اعتراض كردند، امام در پاسخ فرمود: قاطر مركب متوسطي است و «خير الامور اوسطها.»89
در مورد غذا نيز حضرت ميفرمايد: «لَو اَنَّ الناسَ قصدوا فِي الطعام لاستقامت اَبدانهُم»؛90 اگر مردم در خوردن غذا اعتدال را رعايت كنند بدنهاي محكم و استواري خواهند داشت. امام از پرخوري نهي ميكند و ميفرمايد: «اِنَّ اللّه يُبغضُ البطنَ الّذي لا يَشبُع»؛91 خدا از شكمي كه سير نميشود متنفّر است، ولي به ترك غذا با انگيزههاي زاهدانه نيز اعتراض ميكند و با كساني كه غذاهاي حلال را برخود حرام كردهاند، برخورد ميكند. امام هيچگاه بدون خوردن شام نميخوابيد و به اين امر توصيه ميكرد.
نوع لباس امام بر خلاف تصور برخي كه فكر ميكنند امامان ميبايست لباسهاي كهنه و فقيرانه بپوشند بسيار معتدل و ميانه بود. امام اهل پشمينهپوشي نبود و خود را فقير نشان نميداد؛ همان لباسي را ميپوشيد كه افراد عادي جامعه او ميپوشيدند.
در اينجا مناسب است به اين سؤال پاسخ داده شود كه علت تفاوت سيره و روش امام كاظم (ع) با برخي ديگر از ائمّه از جمله اميرالمؤمين علي(ع) چيست؟ چرا امام علي(ع) لباسهاي وصلهدار و كم قيمت ميپوشيد و غذاهاي ساده تناول ميكرد، اما امام كاظم (ع) چنين روشي را در مصرف انتخاب نكرد؟
اين سؤال بارها از سوي محققان جواب داده شده است: تفاوتهايي كه در سيره اقتصادي امامان ديده ميشوند، همچون تفاوتهايي كه در سيره سياسي و اجتماعي امامان وجود دارند، ناشي از شرايط اجتماعي و اقتصادي جامعهاياند كه امام در آن زندگي ميكند يا وضعيت مالي كه امام داشته است. براي نمونه، اگر اميرالمؤمنين علي(ع) در دورهاي از زندگي خود، لباسهاي فقيرانه ميپوشيد و غذاهاي سخت تناول ميكرد، دليل آن مسئوليت حاكميت جامعه بود كه بر دوش آن حضرت نهاده شده بود و حضرت به عنوان حاكم جامعه اسلامي بر خود لازم ميدانست كه خود را در سطح ضعيفترين و فقيرترين افراد جامعه قرار دهد. خود حضرت در اين باره ميفرمود: «اِنّ اللّه جَعَلني اماما لخلقِه، ففرضَ علّي التقديرُ في نفسي و مطعمي و مشربي و ملبسي كضعفاءِ الناسِ كَي يقتدي الفقيرُ بِفقري و لا يَطغَي الغني غنا...»92
پس اين شكل از زهد و سادهزيستي مخصوص مسئولان و حاكمان جامعه اسلامي است تا ضعفا و فقراي جامعه رهبر و حاكم خود را الگو قرار دهند و ثروتمندان از ثروت خود سوءاستفاده نكنند و به تجمّلگرايي و دنياپرستي سوق نيابند.
علاوه بر اين، شرايط اجتماعي و اقتصادي جامعهاي كه امام علي(ع) در آن زندگي ميكرد بسيار متفاوت با جامعهاي بود كه امام كاظم (ع) و ساير ائمّه اطهار(ع) در آن زندگي ميكردند. در عصر امام علي(ع) به دليل شرايط سياسي و نظامي حاكم بر جامعه، بيشتر مردم در فقر و تنگدستي زندگي ميكردند و دولت اسلامي، كه درگير جنگها و نزاعهاي داخلي بود، فرصت حل معضلات اقتصادي و توسعه و پيشرفت را نيافته بود.
امام صادق(ع) به مردي كه به ايشان اعتراض كرد چرا مانند امام علي(ع) لباس زبر و خشن نميپوشد، فرمود: همانا علي بن ابيطالب(ع) آن لباس را زماني ميپوشيد كه بدنما نبود و اگر آن لباس را اين زمان ميپوشيد، انگشتنما ميشد. پس بهترين لباس هر زمان، لباس مردم آن زمان است.93
2. پرهيز از زهد فروشي و تصوّفگرايي در مصرف
اسلام طرفدار رهبانيت و زهدهاي كاذب نيست. پيشوايان دين اسلام نيز هيچ گاه خود را از نعمتهاي حلال و مواهب الهي بيسبب محروم نميساختند و با كساني كه براي تأمين سعادت آخرت، دنيا را ترك ميگفتند مخالفت ميكردند. امام همواره ميفرمود: «ليس مِنّا مَن تركَ دُنياه لآخرتهِ و لا آخرتَهُ لِدُنياه»؛ از ما نيست كسي كه دنيا را به خاطر آخرتش ترك كند و آخرتش را به خاطر دنيايش.
امام به برخي افراد كه قيافههاي زاهدانه به خود ميگرفتند و غذا را بر خود حرام ميكردند، ميفرمود: «ليس الحميّه اَن تَدع الشيءَ اَصلا لاتأكُله و لكنَّ الحميه اَن تأكلَ مِن الشيءِ و تحفف»؛94 غيرت (و شجاعت اخلاقي) به اين نيست كه انسان ترك غذا كند و هيچ نخورد، بلكه غيرت آن است كه انسان بخورد، ولي اسراف نكند.
در مورد ديگري، شخصي به حضرت عرض كرد كه مردم چقدر تعجب ميكنند و شگفتزده ميشوند از كسي كه لباس خشن ميپوشد، غذاي سخت ميخورد و خشوع ميكند! امام فرمود: آيا نميداني كه يوسف(ع)، پيامبر و فرزند پيامبر بود، او قباهايي از ديباج، كه دكمههاي طلايي داشت، ميپوشيد و در مجالس فرعون مينشست و حكم الهي را بيان ميكرد، در حالي كه حرام خداوند حرام است، چه كم باشد و چه زياد. خداوند فرموده است: (قُل مَن حَرَّمَ زينَةَ اللّه الّتي اَخرجَ لِعباده و الطيباتِ مِن الرّزقِ.) (اعراف: 32)95
به خوبي روشن است كه امام سعي ميكرد تا افكار باطل برخي از افراد زهدمآب را كه به نام «دين» و «تأمين آخرت» دنيا و مواهب آن را بر خود و ديگران حرام ميكردند و زهدهاي كاذب را تشويق و ترويج مينمودند، اصلاح كند، وگرنه همان مقدار كه امام از زهدفروشي پرهيز ميكرد و آن را نفي مينمود، از تجمّلپرستي و گرايش به زرق و برق دنيا و آخرتگريزي نيز نهي ميكرد.
از اينرو، امام همواره به روحيات ابوذر اشاره ميكرد و اصحاب را به تأسي از روح دنياگريزي و آخرتگرايي ابوذر تشويق ميكرد: «رَحِمَ اللّهُ اباذَر فلقد كانَ يقول: جزي اللّه الدنيا عَنّي مذّمةً بعدَ رغيفين مِن الشعيرِ، اَتغدّي باَحدِهما و اَتعشي بالآخَرِ و بعد شملتي الصوف اَئتزرُ بِاَحدهما و اَتردّي الاخري...»96
در حقيقت، امام به محتوا و روح رفتار ابوذر توجه داشت، نه شكل خاص رفتاري كه شايد اختصاص به وضع و شرايط خاص ابوذر داشت.
3. توجه به معيارهاي عقلايي در مصرف
در راستاي دو اصل قبل، اين اصل نيز از سيره عملي امام استفاده ميشود كه در مصرف، بايد معقول عمل كرد؛ يعني بايد معيارهاي عقلي و عقلايي را در نظر گرفت و به تعبير ديگر، الگوي مصرف بايد كاملا علمي و سنجيده باشد. بيتوجهي به علم و عقل در مصرف، انسان را به بيراهه ميكشاند. براي نمونه، امام به فردي كه به خاطر ارزان و كم خرج بودن، الاغ را به عنوان مركب خود انتخاب كرده بود، اعتراض كرد و فرمود: اين اسراف است كه انسان سيزده دينار بابت الاغ بدهد و مركب متوسط ديگري مثل برذون را رها كند، در حالي كه خرج هر دو يكي است و برذون كارآيي بيشتري دارد، علاوه بر اينكه متناسب با شئون اجتماعي افراد است.97
در مورد ديگري، اسحاق بن عمار از امام كاظم (ع) پرسيد: آيا كسي كه ده لباس دارد، اسراف كرده است؟ امام فرمود: خير، داشتن ده لباس اسراف نيست، بلكه اسراف آن است كه لباس حفظ خود را (لباس مخصوص مجالس، كه براي حفظ شخصيت و آبروي اجتماعي ميپوشي) در جاهاي كثيف استفاده كني.98
امام به كسي كه منزل كوچك و تنگي براي زندگي خود انتخاب كرده بود، در حالي كه توان تهيه و استفاده از منزل بزرگتر و وسيعتر را داشت، اعتراض كرد و فرمود: اگر پدر تو نادان بود، دليلي ندارد تو هم مثل او باشي.99
امام همواره ميفرمود: «مِن فراهة الرجلِ اَن يكونَ دوابّه سِمانا و سمعتُه يقول: ثلاثةٌ مِن مَروّه: فراهةِ الدابّة و حُسنُ وجهِ المملوكِ و الفرسُ السري»100 حضرت نشانههاي خوشبختي و رفاه انسان را در دنيا داشتن مركبي چالاك و منزلي وسيع و مملوكي زيبا ذكر ميكند. اينها بيانگر توجه اسلام به نيازهاي مادي انسان است. چنين است كه اسلام ديني جامع و كامل است و عمل به آن تضمينكننده خوشبختي دنيا و آخرت.
نمونه ديگري كه نشان ميدهد امام در مصرف معيارهاي علمي را در نظر ميگيرد، انتخاب نوع غذاست. امام با علم و آگاهي فوقالعاده خود، به خواص و فوايد ميوهها و غذاهاي گوناگون آشناست و طبق علم خود عمل ميكند. از اينرو، در برخي موارد، از غذاهاي خاصي استفاده ميكرد؛ مثلا، وقتي ميخواست حجامت كند، پيش از آن گوشت ماهي مصرف ميكرد كه در عمليات خونسازي در بدن بسيار مؤثر است.
4. رعايت شخصيت و شئون اجتماعي افراد در مصرف
حفظ آبرو و شخصيت اجتماعي انسان همواره مورد توجه اسلام بوده است. توصيههايي كه اسلام در مصرف دارد بيشتر براي حفظ شخصيت و اقدام اجتماعي افراد است. اسلام مسلماني را كه در چشم ديگران حقير و پست جلوه كند، نميپسندد. امام در مورد فلسفه پوشيدن لباس، به اين مسئله توجه كرده و فرموده است: هر گاه يكي از شما لباس جديدي ميپوشد، دست خود را روي لباس بكشد و بگويد: «الحمدُ للّه الذي كساني ما اُواري به عورتي و اَتجمَّلُ بِه بينَ النّاسِ...»101 سپاس خدا را كه زشتيهاي مرا پوشاند و لباسي داد كه خود را بين مردم زيبا جلوه دهم.
حضرت فلسفه پوشيدن لباس را رعايت حجاب و پوشاندن زشتيها ميداند، علاوه بر آن، لباس را وسيله زيبا جلوه دادن انسان در مقابل ديگران معرفي ميكند. انسان با پوشيدن لباس، خود را براي ديگران زيبا و مورد پسند جلوه ميدهد. قطعا روابط اجتماعي آنگاه كه بر محور محبت و احترام متقابل صورت گيرند، با دوامتر خواهند بود و از راهكارهاي ايجاد محبت، رعايت زيبايي و جمال ظاهري و بهداشت جسماني است، به شرط آنكه افراط و تفريط صورت نگيرد.
در مورد ديگري امام به حسن بن مختار ميفرمايد: براي من قلنسوه (كلاه، سرپوش) درست كن و آن را مصنوعي درست نكن؛ چون آقايي مثل من لباس مصنوعي نميپوشد. (اعمل لي قلنسوةً، لاتكون مصنعةً فَاِن السيد مِثلي لايَلبسُ المَصنعَ).102
در موارد ديگري امام به شيعيان خود خطاب ميكند كه «يا معشرَ الشيعةِ اِنّكم قومٌ عاداكم الخلقُ فتزيّنوا لهم بما قَدّرتم عليه...»؛103 اي شيعيان! شما دشمنان زيادي داريد. پس در مقابل دشمن، خود را حقير جلوه ندهيد، بلكه با سيادت و آقايي در جامعه ظاهر شويد و تا آنجا كه ميتوانيد، خود را زيبا و وجيه نشان دهيد.
گاه پوشيدن لباسهاي كثيف و مندرس يا استفاده از مركبهاي پست در حالي كه انسان قادر به تهيه نوع برتر آن است، موجب ميشود كه انسان در چشم ديگران حقير و نامقبول جلوه كند و نتواند مسئوليت و رسالت اجتماعي خود را به خوبي ايفا كند.
امام به يكي از يارانش به نام عبداللّه جبلي كناني، كه يك ماهي در دست گرفته بود و در كوچه و بازار در حال حركت بود، فرمود: آن را بينداز، چون من ناپسند ميبينيم كه شخص بزرگواري چون تو چنين كار حقيري انجام دهد.104
5. توجه به انگيزههاي مثبت در مصرف
مهمتر از خود مصرف، انگيزه مصرف است. وجه تمايز مكتبهاي اقتصادي در انگيزههاي توليد و مصرف است: اينكه چرا انسان بايد اين همه تلاش و فعاليت داشته باشد و چگونه و چرا بايد مصرف كند؟
در رواياتي كه قبلا ذكر شدند، توجه امام به انگيزههاي صحيح و مثبت مصرف بيان شد؛ مانند آنچه امام در هنگام پوشيدن لباس نو فرمود، يا آنچه به يكي از شيعيان فرمود كه عبارت از حفظ آبرو و شخصيت اجتماعي بود.
امام به يكي از شيعيان خود فرمود: »مگر نميداني كسي كه مركبي آماده كرده است تا به وسيله آن امور ما را اجرا كند و دشمنان ما را پريشان سازد در حالي كه منسوب به ماست (شيعه ماست)، خداوند رزقش را بر او گسترده ميسازد و به او شرح صدر ميدهد و به آرزويش ميرساند و علاوه بر اين، آن مركب كمك خوبي براي حوايج خود او خواهد بود.»105
بنابراين، در انتخاب مركب، علاوه بر نيازها و حوايج شخصي، بايد امور ديگري همچون مشاركت اجتماعي و فرهنگي را در نظر گرفت، قطعا اقتصادي كه در خدمت مكتب و دين انسان باشد با ارزشتر خواهد بود.
كمكها و بخششهاي مالي امام كاظم (ع)
از معروفترين خصايل بارز حضرت موسي بن جعفر(ع) سخاوت، گشادهدستي و كرامت ايشان است. كمكها و بخششهاي مالي امام كاظم به فقرا، نيازمندان و محرومان فصل مشبعي از رفتارهاي اقتصادي امام را تشكيل داده و توجه مورّخان را به خود جلب كرده است. به راستي، اين فصل از زندگي اقتصادي امام كاظم (ع) مفهوم جديدي از انسان اقتصادي ارائه ميكند. بر اساس اين الگو، «انسان اقتصادي» كسي نيست كه تمام تلاش و همّت خود را مصروف رفاه و آسايش خود نمايد و در فكر تأمين نيازهاي مادي خود باشد، بلكه كسي است كه تمام توان خود را به كار ميگيرد تا رفع فقر و نياز از جامعه و انسانهاي پيرامون خود نمايد. آيا ايثار و انفاق و از خودگذشتگي مالي در قاموس انديشه اقتصادي جهان جايگاهي دارد؟
كمكها و بخششهاي مالي امام چند بخش بودند:
1. كمك به فقرا و محرومان
شيخ مفيد در كتاب الارشاد، سخاوت و فقيرنوازي امام را چنين توصيف ميكند: «و كانَ اوصلُ الناسِ لاهلِهِ وَ رَحِمه و كان يَفتقَّدُ فقراءَ المدينةِ في الليلِ فيَحملُ اِليهم الزنبيلَ فيهِ العينُ و الورقُ و الاقَّةُ و التمورُ فيُوصلُ اليهم ذلكَ و لايَعلمونَ مِن اَي جهةٍ هو».106
اين رفتار سخاوتمندانه و سرشار از ايمان و اخلاص امام شامل پيامها و نكاتي است؛ از جمله:
ـ كمك مخفيانه و شبانه به فقرا كه دليل آن حفظ عزّت نفس و كرامت انساني فقرا، عدم ترويج تكّدي و حفظ عمل از شائبه ريا و منّت بود.
ـ در كمك كردن به فقرا، بايد خويشاوندان را مقدم داشت.
ـ كمكهاي مالي امام به فقرا متنوّع و گوناگون بودند.
ـ كمك امام در حدّي بود كه آنها را كاملا بينياز ميساخت، به گونهاي كه عطايا و بخششهاي مالي آن حضرت ضربالمثل بودند. به كسي كه پول حضرت را ميگرفت و باز فقير ميماند، ميگفتند: «عجبا لِمَن جائه صرةُ موسي فَشَكا القلَّة»؛ از كسي كه كمك مالي امام موسي كاظم (ع) را دريافت كرده تعجب است كه از بي پولي بنالد.107
مورّخان هديه معمولي آن حضرت را بين 200 تا 400 دينار ذكر كردهاند.108 اين رقم قابل توجهي است كه هم توان مالي امام را ميرساند و هم حجم كمكهاي مالي امام به فقرا و نيازمندان را نشان ميدهد. اين در حالي بود كه خلفاي معاصر امام با وجود ثروتهاي فراوان، به عيش و نوش و فساد و تباهي مشغول بودند.
روايت قابل توجه ديگري از عنايت و لطف امام نسبت به فقرا در منابع ذكر شده كه حاوي نكات ارزشمندي است: روزي آن حضرت از كنار يك اعرابي (بياباني / دهاتي)، كه خيلي بدقيافه بود، عبور ميكرد. وقتي او را ديد، نزد وي رفت، به او سلام كرد و در كنار او نشست و با او هم سخن شد. سپس به او فرمود: اگر مشكلي پيدا كردي به من مراجعه كن.
اطرافيان حضرت عرض كردند: آيا كنار چنين فردي مينشيني و از نياز وي سؤال ميكني؟ حضرت فرمود: «بندهاي از بندگان خداست، برادري است كه خدا در قرآن برادر بودن او را تعيين كرده و همسايهاي است كه در روي زميني كه ما زندگي ميكنيم، زندگي ميكند، ما و او فرزندان آدم هستيم و طرفدار بهترين اديان الهي. شايد روزگار ما را محتاج او گرداند و ببيند كه ما روزي نسبت به او فخر فروختيم و اينك نيازمند او هستيم.» سپس حضرت اين شعر را خواند:
نُواصل مَن لايستحق وصالنا مخافةَ اَن نبتغي بغيرِ صديقٍ.109
يعني: ما با كسي كه نياز به ارتباط با ما ندارد ارتباط برقرار ميكنيم؛ چون ميترسيم كه روزي برسد كه هيچ رفيقي نداشته باشيم. با اين همه، كمك به فقرا و مستمندان راه و رسم خاص خود را ميطلبد كه به آن اشاره شد.
نكته ديگري كه در سيره معصومان: در كمك به فقرا به چشم ميخورد، آزمايش فقير قبل از كمك به اوست. در برخي موارد، ائمّه اطهار: فقير را مورد امتحان و سؤال قرار ميدادند و بر مبناي معرفت و درك و بصيرت او، به او كمك ميكردند. براي نمونه:
فقيري نزد آن حضرت آمد و پس از اظهار تهيدستي، گفت: اگر صد درهم داشتم با آن كاسبي ميكردم و از تنگدستي نجات مييافتم. امام از او پرسيد: اگر بنا باشد تو در دنيا آرزويي داشته باشي، آرزويت چيست؟ فقير گفت: آرزو ميكنم به اداي حقوق ديني توفيق يابم و براي حفظ جان، از خطر دشمن قانون تقيه را رعايت كنم.
امام كاظم (ع) پرسيد: چرا دوستي ما خاندان (اهلبيت) را آرزو نميكني؟ فقير گفت: اين خصلت را كه دارا هستم و خدا رابه خاطر داشتن اين صفت سپاس ميگويم، ولي آن را كه ندارم آرزو ميكنم.
امام فرمود: پاسخ نيك دادي، آفرين! آنگاه دو هزار درهم (بيست برابر خواسته او) به وي داد و فرمود: اين پول را در تجارت و خريد و فروش «مازو» (دانههايي كه براي رنگ كردن و دباغي به كار ميبرند) به كار بزن؛ زيرا اين كالا خشك است (و كمتر آسيب ميبيند.) فقير همين كار را كرد و زندگياش سروسامان يافت.110
2. كمك به قرضداران و ورشكستگان
محمدبن عبداللّه بكري ميگويد: قرضدار بودم و براي حل آن وارد مدينه شدم و هرچه زحمت كشيدم پولي براي اداي قرض خود به دست نياوردم. به فكر افتادم به حضرت موسيبن جعفر(ع) مراجعه كنم، گفتم: از راهي خدمت آن حضرت ميروم كه به زمين كشاورزياش برسم. آن حضرت را با غلام خود در زمين كشاورزي يافتم. وقتي مرا ديد، از من با غذايي از گوشت خشك تكه تكه شده كه روي غربال بود، پذيرايي كرد. و با هم غذا خورديم، سپس از من پرسيد: چه كار داري؟ من داستان قرض خود را گفتم. حضرت وارد ساختمان شد و زود برگشت و غلامش را كناري فرستاد و دست خود را دراز كرد و همياني به من داد كه سيصد دينار در آن بود.111
كمك امام به كشاورزي، كه زراعت او دچار آسيب شده بود، يا مغازه داري كه مغازهاش را دزد زده بود در بخش حمايت امام از توليدكنندگان ذكر شد.
علي بن ابي حمزه ميگويد: امام موسي كاظم (ع) هجده درهم به من داد و فرمود: اين پول را به مردي ميدهي كه طبقي پيش رو دارد و يك فلس يك فلس فروش ميكند و به او ميگويي: ابوالحسن دستور داد اين پول را خرج كن و تا زنده هستي اين پول برايت بس است. وقتي پول را به آن مرد دادم، گريه كرد. به او گفتم: چرا گريه ميكني؟ گفت: چرا گريه نكنم؛ چون خبر مرگ مرا به من داده است. به او گفتم: آنچه نزد خداست بهتر از وضع كنوني توست. مرد ساكت شد و از من پرسيد: شما چه كسي هستي؟ گفتم: عليبن ابي حمزه. گفت: به خدا قسم، آقاي من همين طور به من خبر داد و فرمود: سفارش خود را توسط علي بن ابي حمزه ميفرستم. عليبن ابي حمزه ميگويد: حدود 20روز بعد پيش مرد رفتم، مريض بود، گفتم: هر سفارشي داري بگو تا از پول خود آن را انجام دهم. مرد گفت: وقتي مُردم، دخترم را به يك فرد ثروتمند تزويج كن، خانهام را بفروش و پول آن را به امام (ع) بده و غسل و دفن و نماز مرا تحت نظر بگير. من چنين كردم و پول خانه را نزد امام آوردم. امام دستور داد تا پول را به دخترش برگردانم.112
روايت ديگري از شعيب است كه ميگويد: دويست دينار به غلام خود دادم تا نزد امام ببرد. پنجاه دينار آن را بدون رضايت دخترم از وي گرفته بودم. موقعي كه پول به حضرت رسيد، پنجاه دينار دخترم را بيرون آورد و به غلام من داد و فرمود: اين پول را به صاحبش برسان؛ چون محتاج آن است. دختر شعيب قصد داشت زمين بيآب و علفي را خريداري كند.113
3. حمايتهاي مالي از دوستان و شيعيان
در روايات متعددي، كمكهاي مالي امام به شيعيان ذكر شدهاند كه نشان ميدهند هدف امام تقويت نهاد شيعه بوده است:
در روايتي ـ كه قبلا به تفصيل بيان شد ـ امام در عيد نوروز به دستور منصور به جمعآوري هداياي مردمي پرداخت و سرانجام، تمام آن هدايا را به پيرمرد شيعهاي كه ارادت و محبت خود را به اهلبيت و به ويژه امام حسين(ع) در قالب شعر بيان كرده بود، عطا كرد. بيترديد، شعر والاترين جايگاه را در دستگاه تبليغاتي آن زمان به عهده داشت. بدينروي، امام با دادن اين جايزه فرهنگي، به تقويت افكار و انديشههاي شيعي پرداخت.
در مورد ديگري يكي از ياران و شيعيان حضرت قصد ازدواج داشت. حضرت هميان پولي به او بخشيد تا براي ازدواج خود هزينه كند.114
حمّاد بن عيسي ميگويد: در بصره خدمت امام رسيدم و به آن حضرت عرض كردم: قربانت گردم! دعا كن خدا يك خانه، يك زن، يك فرزند، يك نوكر و حج همه ساله نصيب من گرداند. حضرت دست به دعا برداشت و فرمود: «اللّهمّ صلِّ علي محمّدٍ و آل محمّد، خدايا به حماد خانه، زن، فرزند و نوكر عنايت كن و پنجاه سال مكّه برود.» من از اين عبارت فهميدم كه تنها 50 سال زنده خواهم بود. محمد بن عيسي ميگويد: حماد را ديدم به من گفت: 48 سال مكّه رفتهام و اين خانهاي است كه خدا داده و اين زن است و اين پسر و اين نوكر. پس از اين تاريخ، دو مرتبه ديگر به مكّه رفت. مرتبه دوم براي احرام بستن رفت در رودخانه غسل كند كه در آب غرق شد.115
نمونه ديگر مربوط به غلامي است صاعد نام كه عشق و ارادت خود را به امام نشان داد و به امام احسان نمود. امام در پاسخ به احسان و ارادت و محبت او، او را از صاحبش خريداري كرد، سپس وي را آزاد نمود و زميني را به او هديه كرد.116
4. كمكهاي مالي به مخالفان
بخش ديگري از عطايا و كمكهاي مالي امام مربوط به كمكهاي امام به مخالفان است كه بسيار توجه مورّخان و سيرهنويسان را به خود جلب كرده است. اين اقدام عمدتا به خاطر ارشاد و هدايت افراد ضعيفالنفس صورت ميگرفتند؛ مانند آنچه رسول خدا در صدر اسلام براي جذب برخي از مشركان به اسلام انجام ميداد كه آنها را «مؤلفة قلوبهم» ميگفتند و اساسا يكي از موارد مصرف وجوهات اسلامي همين است.
مورّخان در مورد اين ويژگي امام نوشتهاند: «كان موسي بن جعفر اذا بلغه عَن الرجل ما يَكرُه بعثَ اليه بصرّة دنانير و كانت صراره ما بين الثلاثمائه دينار فكانت صرار موسي مثلا»؛117 هر گاه فردي موسيبن جعفر(ع) را مورد آزار قرار ميداد، آن حضرت كيسه ديناري براي او ميفرستاد و كيسههاي پول آن حضرت تا سيصد دينار بود، به گونهاي كه كيسههاي حضرت ضربالمثل شده بود. اين امر دلالت بر كثرت و فراواني كمكهاي مالي حضرت است. اينگونه نبود كه تنها در يك يا دو مورد حضرت كمك كرده باشد، بلكه سيره دايمي حضرت چنين بود.
يكي از فرزندان عمربن خطّاب، كه در مدينه ساكن بود، هر وقت امام كاظم (ع) را ميديد، به آن حضرت اهانت ميكرد و به امام علي(ع) ناسزا ميگفت. برخي از ياران ايشان از او خواستند تا اجازه دهد آن فرد را به قتل برسانند. حضرت به شدت مخالفت كرد و نشاني او را جويا شد. يكبار به سراغ او در مزرعه كشاورزي رفت. امام همانگونه كه سوار مركب خود بود، وارد مزرعه آن فرد شد و به طرف وي رفت.
فرزند عمر فرياد كشيد: كشاورزي را لگدمال نكن! حضرت اعتنايي نكرد و نزد او رفت و با او به گفتوگو نشست. سپس به او فرمود: چقدر در اين زمين خرج كردهاي؟ او گفت: يكصد دينار. حضرت فرمود: چه مقدار انتظار سود داري؟ گفت: علم غيب ندارم. سپس به او فرمود: انتظار داري چه قدر سود ببري؟ گفت: آرزو دارم دويست دينار سود ببرم. امام (ع) همياني بيرون آورد كه سيصد دينار در آن بود و به او داد و فرمود: اين هم كشاورزي تو بر جاي خود. خداوند آنچه را اميدواري، به تو عنايت كند و از زمين بهرهمند شوي.
عمرزاده برخاست و سر حضرت را بوسيد و درخواست كرد از اشتباه وي درگذرد. امام (ع) تبسّمي كرد و برگشت و به مسجد وارد شد. آن فرد نيز به مسجد آمده بود. وقتي چشم او به امام افتاد گفت: خدا بهتر ميداند كه مسئوليت جامعه را به دوش چه كسي بگذارد.
آنگاه امام به كسي كه پيشنهاد قتل او را داده بود، فرمود: اين روش بهتر بود يا روش شما؟118
نمونه ديگر مربوط به كمكهاي مالي امام به برادرزادهاش است كه قصد سعايت و توطئه عليه امام داشت. وقتي امام مطّلع شد كه علي بن اسماعيل تصميم دارد نزد هارون برود و اوضاع امام را به هارون گزارش دهد، نزد وي آمد و از حال او جويا شد. امام كه ميدانست علي بن اسماعيل به خاطر طمع دنيا و رسيدن به آرزوهاي مادي خود، طرح دوستي با هارون ريخته است، سعي كرد تا با دادن كمك و هداياي مالي، وي را از رفتن نزد هارون منصرف سازد، اما دنياپرستي و حرص و طمع فراوان علي بن اسماعيل مانع از نفوذ هدايت امام شد. امام هم در حق او نفرين كرد. عليبن اسماعيل نزد هارون آمد و از امام چنين سعايت كرد كه از شرق و غرب براي او پول ميفرستند و خراج دريافت ميكند ... . هارون دويست هزار درهم به او داد. اما علي بن اسماعيل به دليل نفريني كه امام درباره او نموده بود، نتوانست از آن پول بهرهاي ببرد و تمام احشاي بدن او هنگام قضاي حاجت ريخت و از دنيا رفت.119
اصلاحات اقتصادي امام كاظم (ع)
الف. مبارزه با مفاسد و انحرافات اقتصادي
در كارنامه درخشان امامان معصوم، صفحهاي روشن از مبارزات ايشان با فسادها و انحرافات اقتصادي به چشم ميخورد. امام مسئول هدايت و رهبري جامعه است و هرگاه فساد و انحرافي ديد با آن به مبارزه برميخيزد.
عمده مبارزات امامان با مفاسد اقتصادي جامعه را بايد در سخنان و فرمايشهاي راهبردي ايشان جستوجو كرد. نگاهي به كلمات گوياي معصومان به ما نشان ميدهد كه آنان تا چه حد مردم و مسئولان جامعه را به پرهيز از گناه و فساد در مسائل اقتصادي توصيه ميكردند. نگارش كتابهاي حجيم فقهي با عناوين «مكاسب محرّمه» از سوي فقها، كه ريشه در روايات اسلامي دارند، خود گواه بر اين مدعاست.
با اين همه، در سيره عملي امامان نيز موارد فراواني از مبارزه با مفاسد اقتصادي به چشم ميخورند. در اينجا، نمونههايي از مبارزات عملي امام كاظم (ع) با مفاسد اقتصادي كه در كتب تاريخ ثبت شدهاند، ذكر ميگردند:
1. مبارزه با تجمّلپرستي و عيش و نوش حاكمان: امام كاظم (ع) بارها و بارها خلفاي ظالم دنياپرست عبّاسي را از اينكه بيتالمال و اموال عمومي را صرف عيش و نوش و خوشگذراني خود ميكردند، مورد اعتراض و انتقاد شديد قرار دادند.
روزي امام كاظم (ع) وارد يكي از كاخهاي بسيار مجلّل و باشكوه هارون در بغداد شد. هارون كه مست قدرت و حكومت بود، به قصر خود اشاره كرد و با نخوت و تكبّر پرسيد: اين قصر از آن كيست؟ (با اين كلام ميخواست شكوه و قدرت خود را به رخ امام بكشد.) حضرت بدون آنكه كوچكترين اهميتي براي كاخ پر زرق و برق او قايل شود، با كمال صراحت فرمود: اين خانه، خانه فاسقان است؛ همان كساني كه خداوند درباره آنها ميفرمايد: «كساني كه خود را روي زمين بزرگ پنداشته، تكبّر ميكنند و آيهاي از آيات الهي را ببينند ايمان نميآورند و اگر راه راست و رشد و كمال را ببينند آن را در پيش نميگيرند، ولي هرگاه راه گمراهي ببينند آن را طي ميكنند و از (مطالعه و درك) آيات خود منصرف خواهيم كرد؛ زيرا آنان آيات ما را تكذيب نموده، از آن غفلت ورزيدهاند.»
هارون از اين پاسخ سخت ناراحت شد و در حالي كه خشم خود را به سختي پنهان ميكرد، با التهاب، پرسيد: پس اين خانه از آن كيست؟ امام بيدرنگ فرمود: اين خانه از آن شيعيان و پيروان ماست، ولي ديگران با زور و قدرت آن را تصاحب نمودهاند.
هارون گفت: اگر اين قصر از آن شيعيان است، پس چرا صاحبان خانه آن را باز نميستانند؟ امام فرمود: اين خانه در حال عمران و آبادي از صاحب اصلياش گرفته شده است و هر وقت بتواند آن را آباد سازد، پس خواهد گرفت.120
2. مبارزه با احتكار: معتب، كارگزار امام كاظم(ع)، ميگويد: موقعي كه محصول كشاورزي به دست ميآمد، حضرت امر ميفرمود: آنها را بفروشيم، سپس مثل همه مردم، روز به روز به اندازه نياز ميخريديم.121
3. مبارزه با قمار: امام كاظم (ع) غلامش را براي خريد تخم مرغ فرستاد. آن غلام يك يا دو تخم مرغ خريد و در بين راه با آن قمار كرد.
سپس تخم مرغ را آماده كرد و نزد امام آورد. آن حضرت مشغول خوردن شد. غلام به حضرت عرض كرد كه با آن تخم مرغ قمار كرده است. حضرت برآشفت و طشتي طلب كرد و غذا را قي نمود.122
4. مبارزه با غشّ در معامله: موسي بن بكير ميگويد: در محضر امام كاظم (ع) بودم. يك مشت دينار در پيش او ديدم. آن حضرت يكي از سكّهها را برداشت و دو نصف كرد و به من داد و فرمود: «اَلقهِ في البالوعةِ حتّي لايُباع شيءٌ فيه غش»؛ اين دينار قلابي را در چاه فاضلاب بينداز تا با چيزي كه قلّابي است معامله صورت نگيرد. با اينكه حكومت در دست امام كاظم (ع) نبود، ولي آن حضرت نميتوانست خيانت و نيرنگ جامعه را تحمّل كند.123
در مورد ديگري، هشام بن حكم ميگويد: مشغول فروش كالايي در سايه (يا تاريكي) بودم. امام از آنجا عبور ميكرد، مرا در آن حال ديد. نزد من آمد و فرمود: اي هشام، در سايه معامله نكن كه موجب غش در معامله ميشود و غش حرام است.124
5. مبارزه با سرقت و سوءاستفاده مالي كارگران: هنگامي كه امام (ع) مشغول جمعآوري خرماهاي نخلستان خود بود، متوجه شد يكي از غلامان او مقداري از خرماها را به بيرون از باغ انداخت. (اين ماجرا پيشتر گفته شد.)125
6. منع از كمك مالي به حاكمان ظالم: صفوان جمّال يكي از ياران حضرت موسي بنجعفر(ع) شترهاي خود را به هارون كرايه داده بود. وقتي حضرت از اين امر مطلع شد، او را مورد توبيخ قرار داد و فرمود: چرا دشمنان ما را ياري ميكني؟ صفوان گفت: من هيچ علاقهاي به هارون ندارم و بابت كرايه شترهايم از او پول ميگيرم.
امام فرمود: آيا تو آنگاه كه براي رفتن به مسافرت، به هارون شتر ميدهي دوست نداري او به سلامت از سفر برگردد و اجاره شتران تو را بپردازد؟ صفوان عرض كرد: اينكه معلوم است، هر عاقلي چنين خواستهاي را از خداي خويش ميخواهد.
امام فرمود: اي صفوان، براي تو همين بس كه دوست داري مدتي ظالمي زنده بماند تا تو ضرري متحمّل نشوي و اين خواسته تو موجب بقاي ستمگر و رضاي تو به ظلمهاي او ميشود و اين گناه بزرگي است. صفوان در پي سخنان روشنگرانه امام، تمام شترهاي خود را فروخت و خود را از اين انحراف نجات داد، هرچند اين اقدام باعث كدورت بين صفوان و هارونالرشيد شد.126
ب. هدايتهاي اقتصادي
گرچه امام مسئول هدايت فكري و معنوي جامعه است و تعاليم و رهبريهاي او تأمينكننده سعادت جاودانه بشرند، اما دايره هدايت امام وسيعتر از امور عبادي و اخروي است و اين ناشي از جامعيت دين مبين اسلام است كه سعادت دنيا و آخرت انسان را تضمين ميكند. بنابراين، امام مستقيما در بسياري از مسائل مادي و دنيوي نيز انسانها را كمك ميكند و آنها را مشمول هدايت خود قرار ميدهد. عمده اين هدايتها در قالب مشورت دادن امام به افرادي است كه نياز به كمك فكري داشتهاند. در برخي موارد نيز امام افرادي را به دليل اشتباه در مسائل اقتصادي مورد انتقاد قرار ميداد. در برخي موارد، امام براي كمك فكري و هدايت انسانها در مسائل مادي، از علم غيب و شأن خاص امامت استفاده ميكرد. در اينجا، تنها چند نمونه از مواردي كه امام افرادي را در امور دنيوي و اقتصادي كمك و هدايت كرده است ذكر ميشوند:
روزي امام كاظم (ع) به يكي از يارانش به نام ابراهيمبن عبدالحميد، كه در حال خارج شدن از مدينه بود، فرمود: اي ابراهيم! كجا ميروي؟ او جواب داد: به سمت قبا. امام فرمود: براي چه كاري؟ او گفت: ما در هر سال در چنين موقعي خرما ميخريم. تصميم دارم نزد يكي از مردان انصار بروم و محصول خرمايش را پيش خريد كنم. حضرت فرمود: آيا از شر ملخها در امان هستيد؟
ابراهيم ميگويد: بعد از جدا شدن از امام، نزد دوستم ابوالعز آمدم و سخن امام را به او گفتم. (او كه به مقام و شأن امام و علم او ايمان داشت) گفت: نه، به خدا امسال خرما نخواهيم خريد. پنج روز نگذشته بود كه ديديم ملخها تمام نخلها را ويران كردند!127
در روايتي كه پيشتر ذكر شد، امام به يكي از فقرا، كه درخواست كمك كرده بود، پولي داد و به او فرمود: با اين پول به تجارت «مازو» (دانههايي كه براي رنگ كردن و دباغي به كار ميبرند) بپرداز؛ زيرا اين كالا خشك است و كمتر آسيب ميبيند.128 امام از اين طريق، كمك مشاورهاي خود را به آن فرد ارائه داد و آن فرد توانست به زندگي خود سر و سامان ببخشد.
هشام بن حكم ميگويد: قصد خريد كنيزي داشتم. نامهاي به امام كاظم (ع) نوشتم تا با او در اينباره مشورت كنم. امام جواب نامه مرا نداد تا آنگاه كه در مكّه در مراسم حج مرا ديد و آن كنيز را نيز مشاهده كرد. سپس نامهاي به من نوشت كه خريد آن كنيز از نظر من اشكالي ندارد جز آنكه آن كنيز عمر كوتاهي دارد.
هشام ميگويد: با اين سخن امام از خريد كنيز منصرف شدم و هنوز از مكّه خارج نشده بودم كه ديدم آن كنيز را دفن كردند.129
علي بن ابيحمزه ميگويد: نزد امام موسي بنجعفر(ع) بودم. كسي به نام جندب خدمت امام رسيد و با آن حضرت صحبت كرد. حضرت هم با او سخن ميگفت، در ضمن از احوال برادرش سؤال كرد. جندب گفت: خوب بود و به شما سلام رسانيد.
حضرت فرمود: خدا به شما اجر دهد! برادرت از دنيا رفته است. جندب گفت: نامه او 13 روز پيش از كوفه رسيد و سالم بود! حضرت فرمود: دو روز بعد از نوشتن نامه، از دنيا رفت. موقع مرگ به همسرش مالي داده و گفته است: وقتي برادرم آمد به او تحويل بده. آن زن مال را در خانهاي كه زندگي ميكند پنهان كرده است. وقتي به آن زن رسيدي، به او محبت كن و او را به طمع ازدواج با خود بينداز تا پول را به تو بدهد.
عليبن ابي حمزه ميگويد: جندب مردي نيرومند و زيبا بود. پس از شهادت امام كاظم (ع) او را ديدم و از قضيه سؤال كردم. جندب گفت: به خدا سوگند! امام همه مطالب را صحيح فرمود؛ نه در نامه كسري بود و نه در مال كمبودي وجود داشت.130
در روايتي، امام به تبيين رابطه صحيح اقتصادي مؤمنان ميپردازد و بيان ميكند كه افراد مؤمن نسبت به اموال و داراييهاي خود بايد چگونه باشند:
امام به يكي از يارانش به نام عاصم ميفرمايد: اي عاصم! پيوند و ارتباط شما (مؤمنان) چگونه است؟
عاصم عرض كرد: به بهترين شكلي كه ميتواند باشد.
امام فرمود: آيا به گونهاي هست كه يكي از شما وقتي تنگدست و فقير ميشود، وارد خانه دوستش شود و از او بخواهد تا هميان پولش را بياورد، آنگاه آن را باز كند و هر چه بخواهد بردارد و مشكل مالي خود را از اين طريق حل كند و دوستش ناراحت نشود؟
عاصم گفت: خير. امام فرمود: پس شما بهترين شكل ارتباط و پيوند را نداريد.131
برخي از هدايتهاي امام مربوط به الگوي صحيح مصرف هستند. امام در برخي موارد، افرادي را كه در شيوه زندگي خود خطا ميكردند و در انتخاب نوع لباس و غذا و مركب دقت لازم را نداشتند مورد انتقاد قرار ميداد و شيوه صحيح را بيان ميكرد:
ابن طيغور متطبّب ميگويد: امام كاظم (ع) از من پرسيد: چه مركبي سوار ميشوي؟ گفتم: الاغ. آنگاه امام فرمود: آن را چند خريدهاي؟ گفتم: سيزده دينار. امام فرمود: اين اسراف است كه الاغي را به سيزده دينار خريدهاي و اسب ساده (برذون) را رها كردهاي. (ماجرا پيشتر ذكر شد).132
نمونه ديگر مربوط به عبداللّه جبلي كناني است كه ميگويد: روزي يك ماهي در دست گرفته بودم و در كوچه عبور ميكردم، در همان حال، امام كاظم (ع) مرا ديد، نزد من آمد و مرا مورد انتقاد قرار داد كه «اين چه كاري است كه ميكني؟ اين ماهي را بينداز! زيرا من ناپسند ميبينم كه فرد بزرگوار و شريفي مثل تو چنين كار پست و كوچكي انجام دهد».133
سپس فرمود: اي شيعيان، شما گروهي هستيد كه دشمنان زيادي داريد. در مقابل دشمنانتان تا ميتوانيد خود را زيبا و قوي جلوه دهيد.
در مورد ديگري كه پيشتر روايت آن گذشت، حضرت غلام خود را سرزنش كرد كه چرا خانه تنگ و كوچكي براي خود انتخاب كرده است... .134
شخصي از امام در مورد معناي «اسراف» سؤال كرد و گفت آيا داشتن ده لباس اسراف است؟ امام در جواب فرمود: خير...135 (اين روايت نيز پيشتر بيان گرديد)
پينوشتها
1 ـ محمّدكاظم مكّي، المدخل الي حضارة العصر العبّاسي، ص261.
2 ـ صباح ابراهيم الشيخلي، اصناف در عصر عبّاسي، ترجمه هادي عالمزاده، تهران، مركز نشر دانشگاهي، 1362، ص11.
3 ـ فيليپ چتّي، تاريخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، آگاه، 1344، ص 443.
4 ـ همان، ص437.
5 ـ صباح ابراهيم الشيخلي، پيشين، ص13.
6 ـ احمد امين، ضحيالاسلام، مصر، النهضة المصرية، ج 1، ص233.
7 ـ مسعودي، مروج الذهب، بيروت، داراندلس، ج 3، ص 312.
8 ـ باقر شريف قرشي، حياة الامام موسيبن جعفر(ع)، (قم، اسلاميه، 1389ق)، ج 1، ص368.
9 ـ همان، ج 2، ص29.
10 ـ احمد امين، پيشين، ج 1، ص136ـ140.
11 ـ رسول جعفريان، حيات فكري و سياسي امامان شيعه، قم، انصاريان، 1381، ص385.
12 ـ جمعي از نويسندگان، درآمدي بر اقتصاد اسلامي، تهران، سمت، 1372، ص104.
13 ـ محمّدرضا جبّاري، سازمان وكالت و نقش آن در عصر ائمّه(ع)، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1382، ج 1، ص 280.
14 ـ شيخ طوسي، اختيار معرفة الرجال، شهيد، دانشكده الهيات و معارف اسلامي،1348، ص467.1
15 ـ شيخ صدوق، عيون اخبارالرضا، نجف، مكتبة الحيدرية، 1385ق، ج 1، ص91ـ92.
16 ـ شيخ طوسي، الغيبه، قم، مؤسسةالمعارف الاسلاميه، 1411ق، ص347.
17 ـ همان، ص28.
18 ـ محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1403ق، ج 48، ص122.
19 ـ شيخ طوسي، رجال كشي، ص434.
20 ـ محمّدبن يعقوب كليني، اصول كافي، تهران، اسلاميه، 1362، ج 2، ص87.
21 ـ محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، 115.
22 ـ باقر شريف قرشي، پيشين، ج 1، ص 152.
23 ـ ابن ابيالحديد، شرح نهجالبلاغه، قم، كتابخانه آيةاللّه مرعشي نجفي، 1404ق، ج 7، ص 215.
24 ـ شيخ مفيد، الارشاد، قم، آلالبيت، 1416ق، ج 2، ص 244.
25 ـ محمدبن يعقوب كليني، فروع كافي، ج 7، ص 47و48.
26 ـ شيخ صدوق، پيشين، ص 28.
27 ـ مهدي پيشوايي، سيره پيشوايان، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، 1380، ص456.
28 ـ محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، ص 122.
29 ـ همان.
30 ـ همان، ص129.
31 ـ علي قائمي، در مكتب اسوه ولايت، تهران، اميري، 1376، ص 247.
32 ـ محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، ص131.
33 ـ شيخ مفيد، پيشين، ص 244.
34 ـ خطيب بغدادي، تاريخ بغداد (تاريخ مدينةالاسلام)، بيروت، دارالعرب الاسلامي، 1422ق، ج 15، ص17.
35 ـ محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، ص115.
36 ـ همان، ص73.
37 ـ عليبن عيسي اربلي، كشف الغمه في معرفة الائمّه، قم، شريف رضي، 1421ق، ج 2، ص765.
38 ـ شيخ مفيد، پيشين، ج 2، ص245.
39 ـ شيخ حرّ عاملي، وسائلالشيعه، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1391ق، ج 3، ص314.
40 ـ شيخ صدوق، پيشين، ص73.
41 ـ قطبالدين راوندي، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام المهدي، 1409ق، ج 1، ص312.
42 ـ عائدة عبدالمنعم طالب، الامام موسي الكاظم في محفةالتاريخ، بيروت، دارالرسول الاسلام، 1421ق، ص31.
43 ـ علي بن عيسي اربلي، پيشين، ج 2، ص 758.
44 ـ نهجالبلاغه، كلمات قصار، 439.
45 ـ جعفر الهادي، الشئون الاقتصاديه في نصوص الكتاب والسنة، اصفهان، كتابخانه اميرالمؤمنين، 1403ق، ص73.
46 ـ عزيزاللّه عطاردي، مسند الامام الكاظم(ع)، مشهد، كنگره جهاني امام رضا(ع)، 1409ق، ج 2، ص359.
47 ـ همان، ص42.
48 ـ حسين بن شعبه حرّاني، تحف العقول، ترجمه احمد جنّتي، تهران، علميه اسلاميه، ص 481.
49 ـ جعفر الهادي، پيشين، ص 293.
50 ـ خطيب بغدادي، پيشين، ج 15، ص16.
51 ـ شيخ مفيد، پيشين، ج 2، ص184.
52 ـ محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، ص 156.
53 ـ همان، ص131.
54 ـ محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، ص131.
55 ـ محمّد مناظر احسن، زندگي اجتماعي در حكومت عبّاسيان، ترجمه مسعود رجبنيا، تهران، علمي ـ فرهنگي، 1369، ص61.
56 ـ محمدبن يعقوب كليني، پيشين، ج 6، ص648.
57 ـ عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 3، ص49.
58 ـ محمّد مناظر احسن، پيشين، ص54.
59 ـ عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 3، ص41.
60 ـ محمد مناظر احسن، پيشين، ص54.
61 ـ عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 3، ص29.
62 ـ محسن امين، المجالس السنيّه، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1413ق، ج 2، ص372.
63 ـ ابن صبّاغ، الفصول المهمّه، قم، دارالحديث، 1380، ص223.
64 ـ ابن ابيالحديد، پيشين، ج 15، ص273.
65 ـ شيخ مفيد، پيشين، ج 2، ص234.
66 ـ محمدبن يعقوب كليني، پيشين، ج 8، ص86.
67 ـ عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 3، ص28.
68 ـ محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، ص100.
69 ـ محمدبن يعقوب كليني، پيشين، ج 6، ص525.
70 ـ عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 3، ص 40.
71 ـ همان، ص68.
72 ـ محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، ص102.
73 ـ عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 3، ص81.
74 ـ همان، ص77.
75 ـ محمدبن يعقوب كليني، فروع كافي، ج 6، ص341.
76 ـ همان، ص304.
77 ـ همان، ص64.
78 ـ همان.
79 ـ همان، ص 288.
80 ـ همان، ص512.
81 ـ همان، ص515.
82 ـ همان، ص488.
83 ـ عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 3، ص24.
84 ـ محمدبن يعقوب كليني، پيشين، ج 6، ص 472.
85 ـ قطبالدين راوندي، پيشين، ج 1، ص312.
86 ـ باقر شريف قرشي، پيشين، ج 1، ص 155 / محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، ص110.
87 ـ محمد دشتي و كاظم محمدي، المعجم المفهرس لالفاظ نهجالبلاغه، قم، نشر اسلامي، 1406ق، ص 1061.
88 ـ جعفر الهادي، پيشين، ص 462.
89 ـ محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، ص86.
90 ـ عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 3، ص68.
91 ـ همان، ص69.
92 ـ محمدبن يعقوب كليني، فروع كافي، ج 2، ص272.
93 ـ همان، ص274.
94 ـ عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 3، ص 68.
95 ـ محمدبن يعقوب كليني، فروع كافي، ج 6، ص453.
96 ـ محمدبن يعقوب كليني، اصول كافي، ج 2، ص134.
97 ـ عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 3، ص55.
98 ـ محمدرضا حكيمي و ديگران، الحياة، كويت، مكتبةالالنين، ج 4، ص322.
99 ـ محمدبن يعقوب كليني، اصول كافي، ج 6، ص525.
100 ـ عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 3، ص23.
101 ـ عليبن عيسي اربلي، پيشين، ج 2، ص770.
102 ـ عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 3، ص49.
103 ـ محمدبن يعقوب كليني، فروع كافي، ج 6، ص480.
104 ـ همان، ص481.
105 ـ عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 3، ص24.
106 ـ شيخ مفيد، پيشين، ج 2، ص231.
107 ـ علي بن عيسي اربلي، پيشين، ج 2، ص758.
108 ـ همان.
109 ـ مصطفي زماني، زندگاني امام كاظم، قم، عصر ظهور، 1378، ص32.
110 ـ شيخ عباس قمي، انوارالبهيّه، قم، نشر اسلامي، 1427ق، ص 188.
111 ـ محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، ص102.
112 ـ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابيطالب، بيروت، دارالاضواء، 1421ق، ج 3، ص48.
113 ـ شيخ حرّ عاملي، اثبات الهداة، ج 3، ص210.
114 ـ مصطفي زماني، پيشين، ص43.
115 ـ محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، ص 48.
116 ـ باقر شريف قرشي، پيشين، ج 1، ص152.
117 ـ علي بن عيسي اربلي، پيشين، ج 2، ص758.
118 ـ ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبيين، نجف، مكتبة الحيدريه، 1385ق، ص 332 / خطيب بغدادي، پيشين، ج27، ص 13.
119 ـ شيخ مفيد، پيشين، ج 2، ص238.
120 ـ محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، ص138 / عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 2، ص 144، (با استفاده از ترجمه حديث از كتاب پيشواي آزاده، نوشته مهدي پيشوايي.)
121 ـ محمدبن يعقوب كليني، فروع كافي، ج 5، ص 166.
122 ـ همان، ج 5، ص 123.
123 ـ همان، ج 5، ص160.
124 ـ همان، ج 5، ص 161.
125 ـ محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، ص 115.
126 ـ باقر شريف قرشي، پيشين، ج 2، ص266.
127 ـ محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، ص46.
128 ـ شيخ عباس قمي، پيشين، ص 188.
129 ـ علي بن عيسي اربلي، كشف الغمه، ج 2، ص770.
130 ـ محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، ص61.
131 ـ عزيزاللّه عطاردي، پيشين، ج 1، ص31.
132 ـ همان، ج 3، ص24.
133 ـ محمدبن يعقوب كليني، اصول كافي، ج 6، ص481.
134 ـ همان، ص525.
135 ـ محمدرضا حكيمي و ديگران، پيشين، ج 4، ص232.