چكيده
يكى از مسائل مهم و ضرورى براى مشاوران، آگاهى از فنون گوناگون مشاوره و يادگيرى آنها مىباشد. تنوع مشكلات و روحيات مراجعان به قدرى است كه مشاور هرچه با فنون بيشترى آشنا باشد و تجربه افزونترى در به كارگيرى آنها كسب كند، باز هم از يادگيرى فنون جديد بىنياز نخواهد بود.
مقاله حاضر سعى بر آن دارد تا با گردآورى برخى از مؤثرترين فنون مشاوره، در معرفى و شناساندن آنها گامى كوچك بردارد. از اينرو، براى دستيابى به اين هدف، از روش توصيفى براى ارائه مطالب بهره جسته است. پس از بررسىها، حدود چهارده فن در زمينه ارتباطات مشاورهاى و مصاحبههاى مشاورهاى، گردآورى شد كه مىتوانند در انجام هرچه بهتر گفتوگوها به كمك مشاوران بيايند.
مقدّمه
كارشناسان و صاحبنظران معتقدند: مسائلى كه بشرِ امروزى در زندگى خود با آن مواجه است در مقايسه با مشكلات انسانهاى ادوار گذشته، هم از نظر كمّيت و هم كيفيت در سطح بالاترى قرار دارند؛ به گونهاى كه امروزه افراد زيادى زير فشار آنها، دچار ناراحتىهاى مختلف روحى و جسمى مىشوند. يكى از مؤثرترين راههايى كه مىتواند در اين شرايط به انسانها كمك كند «مراجعه به مشاور» است. هرقدر مشاور، داراى تخصص بوده و آشنايى كافى با فنون مشاوره داشته باشد، بهتر و بيشتر مىتواند مراجع را در تحمل سختىها، كنترل هيجانها و مديريت احساسات و كشف راهحل مشكلات يارى رساند. بنابراين، بر هر كسى كه در مسير مشاوره قدم مىگذارد لازم است نسبت به فنون مختلف آن تسلط يافته و توانايى خود را در اين زمينه به حد مطلوب برساند.
به طور عموم، در كتابهاى مربوط به مشاوره، امورى به عنوان فنون اين كار ـ البته به صورت بحثى فرعى و در ضمن مطالبِ ديگر ـ معرفى مىشوند و كتابهاى معدودى به بررسى فنون مشاوره پرداختهاند كه از جمله آنها مىتوان به كتاب يكصد فن مشاوره ازدواج و خانوادهدرمانى اثر كنث ديويس و كتاب آشنايى با اصول و فنون مشاوره اثر سيداحمد رهنمايى اشاره كرد. به همين سبب، مقاله حاضر سعى دارد تا با تمركز بر فنون، و صرفنظر از ديدگاهها و نظرياتى كه منشأ آنها مىباشند، مجموعهاى از روشهاى مؤثر و كاربردى را كه حاصل تجربه چند روانشناس داخلى و خارجى است گزينش و به صورت مدوّن در اختيار خواننده قرار دهد.
ضرورت اين بحث بدان سبب است كه قشرهاى مختلف مشاوران، اعم از روحانيان و مشاوران رسمى براى ارائه هرچه بهتر و بهرهگيرى مناسبتر از علوم خود براى كمك به مردم، نيارمند به كارگيرى روشهاى مؤثر مىباشند و آشنا شدنِ هرچه بيشتر با فنون مختلف مشاوره، آنها را در اين مسير و در برخورد مناسب با رفتارهاى گوناگون مراجعان تواناتر مىسازد.
در اين مقاله حتىالامكان سعى بر آن بوده به جاى استفاده از مثالهاى مطرحشده در كتابهاى روانشناسى، كه اغلب مصاديقى از مشكلات مراجعان غربى است، از نمونههايى متناسب با فرهنگ دينى و اسلامى استفاده شود تا با مخاطبان اين مقاله و مواردى كه با آن مواجه هستند هماهنگى بيشترى داشته و درك بهترى از فنون را ايجاد كند. پس بنا بر آنچه بيان شد، مقاله حاضر، در پى پاسخگويى به اين سؤال اصلى است كه چه فنونى در گفتوگوهاى مشاورهاى كاربرد بيشتر و مؤثرترى دارند؟ پيش از آن، به اين پرسش مىرسيم كه اين فنون مربوط به كداميك از اركان مشاوره مىباشند؟ در پاسخ، چهارده مورد از فنونى كه به نظر مىرسد كاربرد بيشترى داشته باشند به طور اجمال معرفى شده است. اين فنون با توجه به دو ركن اصلى مشاوره، يعنى برقرارى ارتباط با مراجع و مصاحبه با مراجع، به دو دسته اصلى تقسيم مىشوند: 1. فنون مربوط به ارتباطات مشاورهاى؛ 2. فنون مربوط به مصاحبههاى مشاورهاى.
شايد برخى معناى مشاوره را به طور كلى دريافت راهنمايى و مشورت بدانند، ولى در تعريف فنى مشاوره بايد گفت: «يك رابطه حرفهاى و ياورانه (يعنى با قصد يارىگرى) است كه به صورت چهره به چهره بين مشاور و مراجع كه نيازمند كمك مىباشد برقرار مىشود و هدف آن، ياد دادن راه رسيدن به اهداف انتخابشده فردى از طريق انتخاب راههاى سنجيده و بامعناى فردى، و حل مشكلات هيجانى و ميان فردى مىباشد.»1 بنابراين، مشاوره به منظور ارائه راهحل به مددجو نيست، بلكه كمك مىكند تا او خود، راهحل مناسب را بيابد. به عبارت ديگر، هدف، توانمندسازىِ مراجع براى حل مشكلاتش مىباشد.
«فن» نيز در لغت به معناى راه و روش و طريق و هنر است2 و به شيوه اجراى امور طبق قوانين و قواعد اطلاق مىگردد. مراد از فن در اين مقاله، مجموعه قوانين نظرى و عملى شيوههاى انجام مشاوره به طور موفقيتآميز مىباشد.
پيش از شروع بحث بايد متذكر شد، فنونى كه در اين مقاله معرفى مىگردد از آنجا كه جزو فنون كاربردى مشاوره به شمار مىروند، مىتوانند در تمامى گفتوگوهايى كه به منظور يارىگرى انجام مىشود به كار آيند؛ مثل گفتوگوهايى كه طلّاب و روحانيان با افراد مختلف براى رفع مشكلات آنها دارند. بنابراين، خوانندگان گرامى نبايد تصور كنند كه اين فنون، مخصوص اتاقهاى مشاوره است، بلكه با تطبيق آنها با شرايط و نوع مخاطبانى كه دارند، مىتوانند در جهت ارتقاى سطح كيفى گفتوگوهاى خود از آنها بهره گيرند.
1. فنون مربوط به ارتباطات مشاورهاى
منظور از اين عنوان، فنونى است كه به مشاور براى برقرارى هرچه بهتر رابطه با مراجع خود كمك مىكند. يك مشاور زمانى مىتواند به مراجع خود يارى رساند كه بتواند اعتماد او را جلب كرده و رابطه خوبى با او برقرار نمايد. دانستن روشها و فنونى كه مشاور را هرچه بهتر و سريعتر به اين رابطه برساند جزو مهارتهاى مشاور محسوب مىشود.
1ـ1. همدلى با مراجع
اين فن از اساسىترين و مهمترين فنون در مشاوره مىباشد. منظور از همدلى آن است كه مشاور، جهان را از نقطهنظر مددجو درك كند و فهم و ادراكى را كه نسبت به دنياى درونى او پيدا كرده است با وى در ميان گذارد. مشاور بايد چنان با دنياى درون مراجع مرتبط شود كه گويا مشكل، متعلق به خود اوست. درك همدلانه به طور كامل غيرممكن است و خوشبختانه ضرورتى هم ندارد؛ ولى همين كه مشاور مىخواهد و علاقهمند است كه مُراجع را درك كند، گام مهمى در جريان درمان به شمار مىآيد و موجب پيشرفت درمان مىشود. براى آنكه مشاور بتواند مُراجع خود را به خوبى درك كند بايد توجهش را به دنياى پديدهاى مُراجع معطوف دارد. به عبارت ديگر، مشاور نه تنها به گفتههاى مُراجع گوش فرا مىدهد، بلكه در دنياى خصوصى و درونى او غوطهور مىشود و مسائل را از ديدگاه مُراجع مىنگرد.3 مثلاً، جوانى كه هنگام تحقير شدن توسط والدينش، با آنها با گستاخى رفتار مىكند و از اين وضع ناراحت است، براى رفع مشكلش نزد مشاور مىرود. در اينجا مشاور، پيش از هر پند و موعظهاى مبنى بر گوشزد كردن جايگاه پدر و مادر و اينكه او بايد تحمل داشته باشد و مسائلى از اين قبيل، بايد با او همدلى كرده و جملاتى به اين مضمون به كار برد: «حتما خيلى احساس بدى پيدا مىكنى وقتى هر روز مجبورى طعنههايى را تحمل كنى كه سزاوارش نيستى، آن هم از طرف كسانى كه انتظار حمايت و محبت از آنها دارى.» با گفتن اينگونه جملات، مراجع اطمينان پيدا مىكند كه مشاورش طرفدار اوست و نيازى ندارد دايم براى مشاور اثبات كند كه در اين جريان تنها او مقصر نيست. بدين ترتيب، مىتوان اعتماد او را جلب كرد و انتظار داشت كه به سخنان مشاور گوش دهد. در ادامه، مشاور مىتواند با طى مراحل فنى مشاوره از قبيل تكميل اطلاعات، جستوجوى ارزشهاى زندگى مراجع و والايش يا كمك به جايگزين كردن راهحلهاى بهتر، وى را در تغيير نوع روابطش با والدين و كنترل خشم كمك كند.
2ـ1. تمركز بر نقاط قوت
مشاور در انعكاس دادن جنبههاى سالم عملكرد مراجعان نقش فعالى دارد. افرادِ دچار مشكل، ممكن است قادر به ديدن جنبههاى مثبتشان نباشند. آنها ممكن است نياز داشته باشند به مشاور تكيه كنند تا بتوانند با ديگران ارتباط و همدلى برقرار كنند، سازوكارهاى مقابلهاى را تصريح كنند يا مشخص سازند، عملكرد سالم را ياد گيرند و الگو قرار دهند.4 مشاور مىتواند با بيان و تأكيد بر نقاط قوت مراجع، اعتماد به نفس او را بالا ببرد و در تغيير نگرشش نسبت به خود و زندگى گام مؤثرى بردارد.
3ـ1. تفسير
تعبير و تفسير درست پيامهاى كلامى و غيركلامى و نشانههايى كه مشاور و مددجو، به طور مدام در طى جلسه درمانى براى يكديگر ارسال مىدارند بسيار مهم است. مشاور مىتواند با يارى گرفتن از اين فن، امكان كاملتر يا روشنتر شدن ظنها و فرضيهها را فراهم سازد. مشاور مىكوشد با استفاده از شيوه تفسيركردن، دلايل اصلى رفتار مددجو را روشن سازد.
ممكن است پيامهاى غيركلامى مددجو و درمانگر به شيوههاى مختلف و شناختهشده ارسال شوند. بعضى از اين شيوهها عبارتند از: وضع اندامى، حركت بدنى، وضعيت بدنى، حالت چهره، لبخند زدن، اخم كردن، ابروها را بالا انداختن، گاز گرفتن لبها، كمتر يا بيشتر حركت دادن بدن، ژستها، اداها و اطوارها يا حركاتِ بيانگر، كيفيت صدا (تن، ارتفاع، ميزان)، استفاده از دستها، حركت دادن رانها و پاها، تماس چشمى و حركاتِ بيانگر ابروها. حذف بعضى از جملات يا كلمات، و ميزان انرژى بدنى مشاهدهشده نيز نشانههاى ديگرى هستند كه از طريق فرايند ارتباط، انتقال داده مىشوند. حتى ميزان فاصله و نحوه برخورد مددجو با مشاور مىتواند بيانگر اعتماد يا عدم اعتماد مددجو به مشاور باشد. يكى از وظايف مهم مشاور آن است كه به عنوان يك مشاهدهگرِ هشيار عمل كند و نسبت به نشانههاى غيركلامى مربوط به اعمال و رفتار مددجو، توجه كامل نشان دهد و نيز نسبت به پيامهاى غيركلامى خود كه براى وى ارسال مىدارد آگاهى داشته باشد. هريك از ما مىتوانيم نشانههاى غيركلامى، مثل حيرت و سرگشتگى، ترس، خشم، شادى، فرسودگى، شك، اجتناب، طرد شدن و خجالت را به وسيله بسيارى از پيامهاى بدنى متفاوت، انتقال دهيم. هرچند تعبير و تفسير معانى مربوط به نشانههاى غيركلامى به هيچ عنوان نمىتواند كامل باشد، اما توجه به اين نشانهها و نيز توجه به كلماتى كه همراه با اين نشانهها بيان مىشوند به ميزان زيادى مىتوانند مشاور را در فهم و درك بهتر پيامهاى عاطفى و شناختى مددجو، يارى دهند.5
اما در رابطه با تفسير پيامهاى كلامى، كه به آن «وارسى ادراك» نيز گفته مىشود، پاسخ مشاور به صورت آزمايشى و غيرقطعى بيان مىشود تا مددجو مقاومت نشان ندهد. وارسى ادراك از علاقه مشاور به شناخت دقيق آنچه كه مراجع حس مىكند، به ويژه زمانى كه مراجع احساسات خود را به صورت مستقيم ابراز نكند، حكايت دارد. مشاور بايد ادراك مراجع را با يك جمله آزمايشى وارسى كند: «به نظر مىرسد امروز نسبتا از بحث دور شدهاى و من مطمئن نيستم كه احساس خستگى مىكنى يا از بحث بيزار شدهاى.» مثال ديگر مىتواند اين باشد: «اگر من جاى تو بودم ممكن بود به خاطر اينكه به احساساتم پاسخ داده نمىشد برنجم. آيا احساس تو هم همين است؟»6
تفسير بايد از نظر زمانى زياد به طول نينجامد و حجم كمى را شامل شود؛ به علاوه، بر جزئيات مشخص و معين و بر بيمار متمركز باشد. تفاسير همچنين بايد به طور مكرر ارائه شوند. اولين تفسير به احتمال زياد با مقاومت پرخاشگرانه بيمار همراه است.7
4ـ1. همانندسازى
يكى از مهارتهاى مؤثر در فرايند مشاوره، همانندسازى است. مشاور در نحوه نشستن و يا حرف زدن، حتى سرعت تنفس و مواردى از اين قبيل، بايد با مراجع خويش همانندسازى نمايد. مثلاً، مراجعى كه بر لبه صندلى نشسته و بسيار مضطرب مىباشد، مشاور مربوطه نيز بايد به همان صورت بنشيند و آينهاى براى وضع و حالت مراجع باشد و با اين كار، بر صميميت خود با مراجع بيفزايد. اگر مشاور به اين جزئيات توجه نكند، نه تنها نمىتواند درك صحيحى از مراجع داشته باشد، بلكه رابطه توأم با اعتماد و همدلى هم برقرار نخواهد شد.8 البته منظور اين نيست كه مشاور، رفتارهاى زشت و ناپسند مراجع را تكرار كند، بلكه هدف اين است كه با پيدا كردن حالتى شبيه حالت مراجع، وى را متوجه رفتارش سازد و او از رفتار مشاور، حالت خودش را دريابد.
همانندسازى علاوه بر ظاهر و حركات جسمى، مىتواند در نحوه تفكر و چگونگى بيان آن نيز صورت گيرد. اگر به حرفهاى فردى گوش كنيد و به واژههايى كه استفاده مىكند دقت نماييد، احتمالاً برخى از كليدهاى اصلى شيوهاى را كه او به طور كلى در تفكرش استفاده مىكند خواهيد يافت. مثلاً، برخى از مردم با استفاده از شيوه شنيدارى تفكر، اصطلاحاتى را به كار مىبرند. البته افرادى نيز وجود دارند كه ممكن است بگويند: «به نظر مىرسد كه منظور شما اين باشد»، «تصور روشنترى از مطلب را فهميدهام»، «اين طور به نظر مىرسد كه» و... . افرادى كه از اين عبارات استفاده مىكنند از شيوه ديدارى تفكر سود مىجويند. دسته ديگر از مردم، كسانى هستند كه غالبا جهان را از راه شيوههاى درك احساسى تجربه مىكنند. آنها از عبارتى مانند «احساس خوبى دارم»، «روى نقطه حساسى دست گذاشتى» و «احساس مىكنم شما ناراحت هستى» استفاده مىكنند.
راهى كه به وسيله آن، مشاور مىتواند به مراجع ملحق شود، استفاده از زبان مشابه زبان اوست. اگر مراجع به صورت زبان ديدارى صحبت مىكند، شما نيز به منظور پيوند با مراجع، ناگزير مىبايد از زبان ديدارى استفاده كنيد و اين امر در مورد زبان شنيدارى يا احساسى نيز به همين صورت صادق است.9 به مثال زير توجه كنيد:
مراجع: وقتى به عيادت برادرم رفتم، آن محل، احساس بدى در من ايجاد كرد و مجبور شدم آنجا را ترك كنم؛ چون حالم به هم مىخورد و دستهايم عرق كرده بود.
مشاور: شما احساس خيلى ناخوشايندى داشتهايد كه آنجا را ترك كرديد. (شيوه احساسى)
5ـ1. فن نشانهيابى
بررسى علايم و نشانگان آشكار، در گفتار و رفتار مراجع، عاملى است كه مشاور را در تشخيص ماجرا و مشكل مراجع مدد مىرساند. واكنشهاى زبانى، چهرهاى و رفتارى مراجع، گاه در مواجهه با يك سؤال ممكن است حساسيت ويژهاى از خود نشان دهد. رنگ صورت او ممكن است تغيير يابد، لحن كلامش پيچ و تاب پيدا كند، گفتارش دو رگه شود و يا چه بسا حركات خاصى از او سر زند. همه اين واكنشها نشانهاى از واقعيتى است كه مراجع به آن تصريح نكرده است.10
اين فن تا حدى شبيه به فن تفسير غيركلامى است كه پيش از اين بيان شد؛ ولى تفاوتش در اين نكته مىباشد كه تفسير غيركلامى، مربوط به رفتارها و وضعيت دايمى و كلى مراجع مىباشد؛ مثل وضعيت اندامى، طرز حرف زدن و نوع حركاتى كه به طور معمول از خود نشان مىدهد. دقت در اين موارد مىتواند در شناخت شخصيت مراجع به مشاور كمك كند. ولى فن نشانهيابى، مربوط به رفتارهاى لحظهاى مراجع در برخورد با موضوعى خاص مىباشد كه مىتواند به تشخيص مشكل كنونى فرد، كمك كند. به همين دليل، دقت بيشترى از جانب مشاور لازم است تا به اين نشانهها دست يابد. مثلاً، با آوردن نام يكى از بستگان هنگام مصاحبه، مراجع ناخودآگاه از خود عكسالعملى نشان مىدهد كه مىتواند به معناى وجود مسئلهاى خاص در رابطهاش با آن فرد باشد و مشاور مىبايست اين مورد را بيشتر مورد بررسى قرار دهد و ارتباط آن را با مشكل مراجع دريابد.
2. فنون مربوط به مصاحبههاى مشاورهاى
مراد از اين عنوان، فنونى است كه مربوط به نحوه برخورد مشاور با حالات مختلف مراجع است، و در انجام هرچه بهتر گفتوگوى آنها به كار مىآيد. فنونى كه مشاور را در نشان دادن عكسالعمل صحيح و به موقع نسبت به رفتارهاى گوناگون مراجعان توانا ساخته و او را در كمك رساندن به آنها يارى مىدهد.
1ـ2. معقولسازى افكار
در اين فن، ابتدا مشاور چنين وانمود مىكند كه بنياد و اساس بحث مددجو را پذيرفته است و سپس قضايا يا فرضهاى قبلى مددجو را در جهت منطقى آن، سوق مىدهد.11 مثلاً، شما مىتوانيد در مقابل سخن مراجعى كه از رفتوآمد با اقوامش بيزار است چنين پاسخ دهيد: «بسيار خوب، مىخواهى اقوامت تو را تنها بگذارند و ديگر مزاحمت نباشند. به نظر مىآيد كه اين خواستهات منطقى است؛ چون فكر مىكنى بدين ترتيب به آرامش مىرسى. چگونه مىتوانى اين كار را انجام دهى و واقعا تنها باشى؟ مىخواهى با همه آنها قطع رابطه كنى؟ اين كار چندان مؤثر نيست؛ چون ناگزير در زندگى به حمايت مادى و معنوى آنها احتياج دارى. شايد بخواهى كه فقط در مواقع نياز به سراغشان بروى. اما فكر نمىكنى آنها اين رفتار را خودخواهانه بدانند و از تو روى برگردانند؟ هرچند به نظر مىرسد قطع رابطه با فاميل، تو را به آرامش مىرساند و امكانپذير است و غيرممكن نيست.» مراجع پس از شنيدن اين سخنان، به اين نتيجه مىرسد راهى را كه انتخاب كرده معقول و مناسب نيست و بايد به دنبال راهحل بهترى بگردد.
2ـ2. استفاده از مثالهاى همرديف
با استفاده از مثالهاى همرديف، مشاور از نمونههايى درباره اينكه چگونه فردى در گذشته با مشكلى مقابله مىكرد استفاده مىكند تا به مراجع براى مقابله با مشكل فعلى كمك نمايد. مشاور به دلخواه به دنبال تجربهاى در گذشته مىگردد كه شبيه به موقعيت كنونى است. گوشزد كردن اين موضوع به ديگران كه چگونه آنها بر موانع چيره مىشوند يا اينكه صرفا چگونه از زندگى لذت ببرند، مىتواند بسيار نيروبخش باشد و آنها را كمك كند كه با ذخاير و توانمندىهايشان در تماس باشند.12 مثلاً، اگر مراجعى با مشكل وسواس نزد مشاور آمده است، مىتوان پس از ارائه راهكارها، موقعيت مشابه افرادى را براى او تعريف كرد كه قبلاً با چنين مشكلى مراجعه كرده و توانستهاند بر آن فايق آيند. بيان مسائلى كه در اين راه برايشان پيش آمده و نحوه تلاش و ايستادگى آنها براى رسيدن به هدف، باعث مىشود تا مراجع، مشكل خود را قابل حل و برطرفشدنى بداند و اراده و انگيزه قوىترى در رفع آن پيدا كند.
3ـ2. تصور كردن آينده
غالبا هنگامى شخص دچار اضطراب شديد مىشود كه به پيشبينى عوارض و نتايج رويدادهاى آينده بپردازد و بر اساس آن، چنان زندگى كند كه گويى رويدادهاى فاجعهآميز تصورى، در زمان حال به وقوع پيوسته است. با استفاده از اين فن، از مددجو خواسته مىشود تا موقعيت ترسآور را چنان در ذهن خود مجسم كند كه گويى هماكنون اتفاق افتاده است. در موقعى كه مددجو به تصويرسازى ذهنى در اين زمينه پرداخته است، مشاور با پردازش اضطراب مددجو، وى را در جريان غيرمنطقى بودن آنچه موجب ترس و اضطرابش شده است قرار مىدهد.13 اين فن ما را به ياد حديثى از امام على عليهالسلاممىاندازد كه سفارش مىكنند: «غصّه فرداى نيامده را بر امروزِ موجودت تحميل مكن و بار روز حاضرت را بىجهت سنگين منما.»14
4ـ2. به كارگيرى قياسها و تمثيلها
با استفاده از تصاوير ذهنى ـ كلامى كه از طريق ارائه قياسها، ضربالمثلها و تمثيلها انجام مىگيرد، مىتوان اعتقادهاى انتزاعى غيرروشن مددجو را روشنتر و قطعىتر ساخت.15
مشاور: «به قول معروف، آب رفته به جوى برنمىگردد. به هر حال، چنين به نظر مىآيد كه شما چيزى برخلاف اين ضربالمثل را انتظار داريد. تلاش شما براى اينكه اشتباهات گذشته را جبران كنيد خوب است، ولى اگر گمان كنيد كه اوضاع همانند موقعى مىشود كه هيچ اتفاقى نيفتاده بود، اين مسئله به همان اندازه با واقعيت انطباق دارد كه بخواهيد زمان را به عقب برگردانيد و يا خاطرات بد همه را در مورد خودتان پاك كنيد.»
در اين مثال، مشاور با به كار بردن ضربالمثل «آب رفته، به جوى بازنمىگردد» و مثال «زمان را به عقب برگرداندن»، به مراجع تفهيم مىكند در شرايطى كه او قرار گرفته، انتظار اينكه اوضاع، بدون هيچ تغييرى به حالت قبل بازگردد و همه طورى رفتار كنند كه گويى هيچ اتفاقى نيفتاده، يك فكر نامعقول و ناممكن است. شايد خود مراجع چندان به نامعقول بودن خواستهاش واقف نباشد، ولى مشاور با به كار بردن اين شيوه، اوضاع را براى او مفهومتر و روشنتر مىكند. فايده ديگر اين روش، آن است كه مشاور به جاى صرف كردن وقت و ارائه توضيحاتى كه معلوم نيست مراجع، آنها را متوجه شود و بپذيرد، از اين طريق به راحتى منظور خود را براى او روشن مىسازد.
5ـ2. بررسى راهحلها (كشف گزينهها)
هرچند فرايند مشاوره در اغلب موارد مىتواند از پريشانى فرد بكاهد و او را قادر سازد تا به كشف راهحلهايى براى خود و مشكلاتش بپردازد، ولى گاهى اوقات مراجع در جهت پيشرفت حركت نمىكند و به نظر مىرسد به تنگنا رسيده و راهى براى حل مشكل خويش نيافته است. در اينجاست كه مشاور بايد با طرح پرسشهايى مانند «شما يقينا در وضعيت نامطلوبى هستيد» و «به نظر شما راهحل چه مىتواند باشد؟» به جاى ارائه راهحل، مراجع را براى پذيرش مسئوليتى در قبال حل مشكلات شخصى خود تشويق كند. در اين صورت است كه مراجع قادر خواهد بود فكر كند و راهحلى را براى آن موضوع پيشنهاد نمايد. البته به طور يقين، برخى از راهحلهاى او ـ بلافاصله ـ به عنوان امرى باطل شناخته مىشود. اما با اين حال، مراقب باشيد كه تمام راهحلهايى را كه مراجع پيشنهاد كرده يادداشت كنيد؛ زيرا راهحلى را كه در ابتدا پيشنهاد مىكند ممكن است همان راهحلى باشد كه در نهايت به انتخاب آن مىپردازد. غالبا مددجويان بيشتر از آنكه خود تصور مىكنند توانايى انتخاب گزينههايى جز آنچه انتخاب كردهاند دارند. بنابراين، مشاوران به مددجويان كمك مىكنند تا دامنه وسيعى از انتخابهاى ممكن را تجربه كنند.16
البته مواقعى پيش مىآيد كه به دلايلى مراجع از ديدن راهحلى كه در نظر مشاور بديهى است ناكام مىماند. در چنين مواقعى، مشاور مىتواند راهحلهاى مناسبترى را پيشنهاد كند. با وجود اين، هنگامى كه مشاور عقيده خود را پيش مىكشد بهتر اين است كه به صورتى موقت و آزمايشى بيان شود، به نحوى كه مراجع، عقيده او را چيزى بيش از يك پيشنهاد در نظر نگرفته و آن را به عنوان يك نصيحت تلقّى نكند.17 براى مثال، مشاور مىتواند به مراجع بگويد: «گفتى هرچند معاشرت با دوستان فعلىات را براى خودت تحقيركننده مىدانى با اين حال، تاكنون آنها را رها نكردهاى. حداقل چند نفر را نام بردى و گفتى كه به معاشرت با آنها علاقه دارى و از رابطه با آنها لذت مىبرى و بلافاصله اضافه كردى كه دوستى با آنها برايت غيرممكن است. من مايلم در مورد غيرممكن بودن دوستى با اين افراد براى شما، صحبتى داشته باشيم و ببينيم آيا اين نوع نتيجهگيرى شما صحيح است؟»
6ـ2. شكلدهى مجدد
اين فن را با نامهايى همچون مبارزه با عقايد خود ـ تخريب، قابگيرى مجدد، تنظيم مجدد و برچسبزنى مجدد نيز مىشناسند. فن شكلدهى مجدد مىتواند در سه زمينه به كار گرفته شود: باورهاى خود ـ تخريبِ مراجع، ادراكات تحريفشده او، و ديد منفى نسبت به وقايع و موقعيتها. در روايتى از امام على عليهالسلام نيز به بيمارگونه بودن اين افكار اشاره شده است. ايشان مىفرمايند: «كسانى كه همه چيز و همه كس را به چشم ترديد و بدگمانى نگاه مىكنند همواره عليل و بيمارند.»18
برخى اوقات مراجعان داراى عقايد خود ـ تخريب هستند كه با تعدادى باورهاى غيرمنطقى و نامعقول، بحرانهاى شديد روحى را در خود به وجود مىآورند. مشاور پس از شناسايى اين باورهاى غلط و ناصواب، مىبايست به اصلاح آنها پرداخته و سعى در ايجاد رويكردى منطقى در مراجع خويش بنمايد. برخى باورهاى نامعقول عبارتند از: «من هرگز نبايد اشتباه كنم، ديگران نبايد اشتباه كنند، ديگران مرا عصبانى مىكنند و... .» برخى باورهاى معقول مىتواند جايگزين آنها شود؛ از جمله: «تنها راه براى اشتباه نكردن اين است كه هيچ كارى انجام ندهيم؛ من فعالم و هر فرد فعالى اشتباه مىكند؛ هيچ كس كامل نيست، پس بايد پذيرفت كه ديگران نيز اشتباه مىكنند؛ هنگامى عصبانى مىشوم كه رفتار خلاف انتظار خود از ديگران را نپذيرم و... .»19
اما در مورد ادراكات تحريفشده بايد گفت: مشاوران مىتوانند به مراجعان در به دست آوردن چارچوب مرجعى ديگر كمك كنند و آنها را قادر سازند تا تحريف در تجارب خود را از ميان بردارند.20 يك مثال از ادراك تحريفشده مىتواند اين مورد باشد: «من فكر مىكنم اگر مثل دوستانم پول خرج نكنم آنها ديگر به من توجه نمىكنند.» در اين موقعيت، مشاور مىتواند با ذكر مشاهداتى مبتنى بر اينكه دوستان او، ويژگىهاى مثبت وى را مىپسندند و او براى مورد
توجه بودن نيازى به ظاهرسازى ندارد، با اين پيام به مقابله برخيزد.
گاهى مشكلات مراجع به سبب برداشتهاى منفى او از موقعيتهاست. يك مشاور ماهر مىتواند ديد مراجع را نسبت به وقايع و موقعيتها تغيير دهد و اين كار را از طريق قابگيرى يا شكلدهى مجدد به تصويرى كه مراجع آن را ترسيم كرده انجام دهد. مَجازا گفته مىشود كه مشاور قاب يا شكل جديدى را براى تصوير فوق ايجاد مىكند و بنابراين، تصوير به گونهاى ديگر ديده مىشود.21
مثال: مراجع تصور مىكند كه خدا او را دوست ندارد؛ چون ازدواجش با مردى كه تمام شرايط ايدهآل او را داشته، به هم خورده است. قابگيرى يا شكلدهى مجدد مشاور: «من احساس مىكنم خداوند توجه خاصى به شما داشته كه قبل از جارى شدن خطبه عقد، ازدواجتان به هم خورده است. اين اتفاق ممكن بود بعد از ازدواج رخ دهد و آن وقت شما فرصتهاى بسيارى را كه هماكنون داريد از دست مىداديد.»
هدف از به كارگيرى اين فن، تغيير دادن يا بازسازى نقطهنظر يا ادراك مددجو درباره مشكل يا رفتار مىباشد. كورمير و هاكنى (1987) تنظيم مجدد را به عنوان هنر اصيلِ ديدن يك موقعيت به طور متفاوت ناميدهاند. تنظيم مجدد در مواردى، به عنوان يكى از فنون درمانى با ارزش تلقّى مىشود. با استفاده از فن شكلدهى مجدد در مورد موقعيت مشكلساز، رفتار يا انگيزههاى ديگران، و نيز نگرشهاى مددجو، مىتوان نقطهنظر يا دورنماى مشكل را آنچنان تغيير داد كه براى مددجو قابل فهمتر، قابل پذيرشتر يا قابل حلتر به نظر آيد.22
7ـ2. انعكاس
اين فن شامل سه بخش مىباشد:
الف. انعكاس محتوا: مشاور با استفاده از اين روش ـ به طور دقيق ـ آنچه را كه مراجع گفته است دوباره براى خود او بازگو مىكند. مشاور نبايد فقط آنچه را كه مراجع گفته طوطىوار يا كلمه به كلمه بيان كند، بلكه مىبايد گفتار را با درك و زبان خودش بازگو نمايد:23
مراجع: فكر مىكنم كسى نمىتواند در حل مشكلات به من كمك كند. همه مسئوليتها بر دوش من است و بايد به تنهايى براى تأمين خانواده خودم و مادرم كار كنم.
مشاور: به نظر مىرسد شما مسئوليتهاى زيادى داريد و خيلى احساس تنهايى مىكنيد.
به اين فن، تكرار، بيان مجدد، نقل بيان، واگويى و پژواك نيز مىگويند. اين فن فوايد زيادى دربر دارد كه مهمترين آنها مىتواند فراهم كردن زمينه براى اعتماد مددجو به مشاور باشد. كوشش مشاور براى بيان مجدد مطالبِ خود و احساسى كه مددجو در پى آن پيدا خواهد كرد سنگبناى اصلى و مقدماتى براى اعتماد و اطمينان مددجو نسبت به فرايند درمان را فراهم خواهد ساخت. اگر درمانگر مطالب موردنظر خود را دوباره و با دقت و به روشنى شرح دهد، به مددجو كمك مىشود تا بداند مشاور به سخنان او گوش مىدهد و احساس خواهد كرد كه مشاور مىكوشد تا گفتههاى او را بهتر بفهمد.24
فايده ديگر كه مىتوان به آن اشاره كرد اين است كه انعكاس محتوا به مشاور فرصت مىدهد تا به واكنشهاى مراجعش بيشتر توجه كند و از طريق آن واكنشها بيشتر به واقعيت پى ببرد. مشاور در مقام واگويى كلام و ديدگاه مراجع، منتظر واكنش آشكار او به صورت رد و يا تأييد مىباشد. اين رد و يا تأييد ـ چنانچه مورد تأمّل و دقتنظر مشاور قرار گيرد ـ تا حد زيادى در رفع ابهام مؤثر است.
از ديگر فوايد اين فن، فرصتى است كه به مشاور مىدهد تا نسبت به مطالب ويژهاى كه در بيان مراجع آمده است نظر مجددى بيندازد؛ چراكه به تشخيص او اين بخش از مطالب مىتواند در امر شناسايى و درمان مشكل مراجع دخيل باشد. بنابراين، تكهاى از كلام را تكرار مىكند تا بر بيان بيشتر آن بخش تأكيد ورزد:
مراجع: هميشه وقتى تحت فشار قرار مىگيرم سريع به دروغ گفتن پناه مىبرم... .
مشاور: معذرت مىخواهم، شما گفتيد: وقتى تحت فشار قرار مىگيريد؟ اينطور نيست؟
در اينجا مشاور مضمون كلام مراجع و يا عين جمله را تكرار مىكند؛ چراكه در اين بخش از بيان مراجع ممكن است مطلب مهمى را كشف كرده باشد كه براى ساماندهى روان و رفتار مراجع بر آن بايد تكيه كند.25
در پايان بايد گفت: به طور كلى، يك مشاور براى انعكاس محتوا بايد سه قاعده زير را رعايت كند:
ـ بازگو كردن محتوا به شكلى كوتاه و مختصر و در رابطه با پيام كليدى مراجع صورت گيرد.
ـ بازگو كردن به وسيله كلمات و واژههاى خودِ مشاور صورت گيرد نه با استفاده از كلمات مراجع.
ـ زمان برخورد دادن در لحظاتى است كه مراجع صحبتهاى خود را قطع مىكند و به نوعى نشان مىدهد كه خواستار پاسخى از سوى مشاور است.26
ب. انعكاس احساسات (باز تابش): بازآفرينى درك احساسات مراجع، يكى از مهمترين مهارتهاى فرد است. اين مهارت در عين شباهت با انعكاس محتوا، با آن نيز تفاوت دارد. از آن حيث شبيه انعكاس محتواست كه در اينجا نيز اطلاعات بهدستآمده از مراجع به خود او بازگردانده مىشود. اما در عين حال، تفاوتش با انعكاس محتوا روشن است؛ زيرا اين مهارت با بازآفرينى احساسات هيجانى سر و كار دارد، در حالى كه انعكاس محتوا معمولاً با اطلاعات و افكارى سر و كار دارد كه محتواى آنچه را كه مراجع مىگويد مىسازد.27 يك مشاور باتجربه، به طور مداوم احساسات مراجع خود را تشخيص داده، آنها را در زمانهاى مناسب به خود او برمىگرداند. اگر مراجعهكنندهاى به نحوى شاداب و سرزنده صحبت كند و از سرخوشىهاى خود به دليل موفقيتهايى كه در زندگى كسب كرده، سخن بگويد و مشاور هرچند با دقت و دقيق، اما با لحنى يكنواخت و عارى از هرگونه هيجان پاسخ دهد، آنگاه جواب وى چندان همدلانه محسوب نخواهد شد. البته اين بدان معنا نيست كه مشاوران بايد اداى مراجعهكنندگان خود را دربياورند، بلكه بدين معناست كه همدل بودن با مراجع، مستلزمابرازاحساساتبهگونهاىمنطقىومتناسبمىباشد.28
گاهى اوقات، يك مراجع مستقيما به شما مىگويد كه چه احساسى دارد، ولى در ساير موارد شما مىبايد خودتان از خلال گوش كردن به صحبتهاى مراجع يا از راه توجه به رفتارهاى غيركلامى او و يا گوش كردن به لحن صدايش به احساس وى پى ببريد. مشاور بايد احساسات مراجع خويش را درك كرده و اين فهم و درك خويش را به عمد و آگاهانه به او منتقل نمايد.29 اجراى درست اين فن، بخصوص در گفتوگوهاى اوليه، باعث مىشود تا زمينه براى تغيير در مددجو فراهم آيد. همچنين مشاور با اين روش مىتواند اعتماد و همكارى وى را نيز به خوبى جلب كند:
مددجو: من نماز نمىخوانم، ولى نماز خواندن و حرف زدن با خدا را دوست دارم.
مشاور: تو از اينكه نماز نمىخوانى احساس گناه مىكنى، از طرفى رابطه قلبى تو با خدا باعث مىشود به صحبت كردن با او علاقه داشته باشى.
ج. خلاصه كردن: گاهى براى مراجع لازم است كه تأمّل نموده و به بازبينى مسير طىشده بپردازد. اين بررسى به كمك مهارت «خلاصهگويى» صورت مىپذيرد. خلاصه كردن با بازگويى محتواى گفتار تفاوت دارد؛ زيرا در خلاصه كردن بايد اطلاعاتى را كه مراجع در يك فاصله زمانى طولانى داده است كنار هم گذاشت و انعكاس داد. بازگويى مخصوص يك اظهارنظر است و خلاصه كردن مربوط به چندين اظهارنظر مىباشد.30 در خلاصه كردن، نكات اساسى بيانات مراجع در كنار هم جمعآورى مىشود و همچنين احتمال مىرود كه احساسات بيانشده از سوى مراجع نيز مطرح گردد. اين نكات به گونهاى ارائه مىگردد كه مراجع قادر باشد تصويرى از آنچه بيان كرده است به دست آورد.31 خلاصه كردن به منظور فراهم آوردن زمينه تمركز و ساختار جلسات گفتوگو مورد استفاده قرار مىگيرد. مشاوران خلاصه نمودن را با اهداف مشخص شدن موضوع اصلى، مرور فرايند انجامشده با هدف عينى و ملموس كردن ميزان پيشرفت، و برگرداندن شخص از موضوعات نامربوط و غيرضرورى به موضوع اصلى به كار مىگيرند. خلاصه نمودن مىتواند در شروع جلسه گفتوگو به منظور پيگيرى كار، در اواسط جلسه در هنگامى كه فرد در پريشانى و بىهدفى به سر مىبرد و يا از تماس با مشكل اجتناب مىكند، و در پايان جلسه گفتوگو به منظور جمعبندى مطالب و پيشنهاد شروع حركت براى جلسه بعدى مورد استفاده قرار گيرد.32
8ـ2. فن خودافشايى
منظور از خودافشايى، بيان خاطره يا تجربيات توسط مشاور است. يكى از راههاى خودافشايى، «خاطرهگويى» است. خاطرهگويى به منزله فراهمسازى فرصتى مناسب براى مراجعى است كه احساس مىشود در گزارش شفاهى و يا حتى كتبى خاطرات و احوال خويش ناتوان است. در چنين شرايطى، خاطرهگويى مشاور بايد از جنبه هدايتگرى و جهتدهندگى برخوردار باشد، به گونهاى كه مراجع را نسبت به بيان و گزارش احوال خويش ترغيب كند و به اظهارات او در راستاى مصاحبه مشاورهاى جهت بخشد. اين ديگر بستگى به حلم و حوصله و علم و توانايى مشاور دارد. او بايد دريابد با چه كيفيتى و تحت چه شرايطى براى مراجع، خاطراتى از زندگى خود را بيان كند تا هم برايش شيرين و آموزنده باشد و هم ترغيبكننده و جهتدهنده. مشاور ممكن است حتى از سادهترين مرحله آغاز كند؛ از مرحلهاى كه براى مراجع كاملاً ملموس و محسوس به نظر مىرسد:
مشاور: «اجازه دهيد از اولين خاطره خود در مواجهه با استادى بگويم كه او را نمىشناختم و او هم مرا نمىشناخت. در عين حال، لازم مىدانستم از راهنمايىهاى او بهرهمند باشم. نمىدانى وقتى بنا گذاشتم از او سؤال كنم چه حالى به من دست داد! چنانچه علاقه دارى، آن حالت را براى تو بازگويم.»
مراجع در يك كلمه براى شنيدن خاطره مشاور اظهار تمايل كرده، مىگويد: «مايلم بدانم» و يا اينكه با تكان دادن سر براى شنيدن آن خاطره اظهار تمايل و رضايت مىكند.
همين واكنش ساده اولين گام ارتباط مشاورهاى است كه بستر مناسب را براى مصاحبه فراهم مىسازد.33
يكى ديگر از روشهاى ممكن اين است كه مشاور با اشاره به موارد احساسى مشابه، به يك جمله مراجع كه آشكارا با تجارب خود مشاور ارتباط دارد پاسخ دهد. اما انجام اين كار ممكن است به دو دليل دشوار باشد: اول آنكه در واقع، تجربه مشاور بايد مشابه تجربه مراجع باشد و دوم آنكه آشكارسازى خود، توسط مشاور بايد هم به قدرى طولانى باشد كه بتواند شباهتها را نشان دهد و هم آنقدر مختصر باشد كه جلسه را از تمركز مراجع خارج نكند.
هرگاه آشكارسازى خود، به صورت درستى انجام گيرد مىتواند احساس مراجع را از اينكه او را درك كردهاند افزايش دهد. همچنين اين عمل در مقايسه با ديگر شيوهها، مشاور را به شناخت عميقترى از احساسات مراجع قادر مىسازد.34 مثال زير چگونگى استفاده از اين مهارت را در جلسه مشاوره نشان مىدهد:
مراجع: «من با پسرم مشكل پيدا كردهام. او روزبهروز بزرگتر مىشود و ديگر به حرفهاى من گوش نمىدهد. مدام بهانهجويى مىكند و بىسوادى و شغل من را مايه سرشكستگى خود مىداند. احساس مىكنم نمىتوانم او را به خود جلب كنم. مىخواهم با او دوست باشم، ولى اين كار روزبهروز مشكلتر مىشود.»
مشاور: «فكر مىكنم مىتوانم نگرانى و رنجش و در عين حال، احساس نااميدى شما را درك كنم. من نيز با برادر كوچكترم چنين مشكلى پيدا كرده بودم. او گاهى خانواده را با خواستههايش به ستوه مىآورد و مرتكب رفتارهايى مىشد كه در شأن او و خانواده نبود. ديگر به زحمت مىتوانستم روى خوش نشان دهم. در عين حال، به خاطر اينكه اينقدر با او فاصله پيدا كرده بودم، احساس گناه و تقصير مىكردم.»
البته خودافشايى مشاور دستكم به دو دليل چالشانگيز است: اول اينكه نوعى صميميت است و براى بعضى از مراجعان برخورد با صميميت آسان نيست. دوم اينكه به مراجع پيامى غيرمستقيم داده مىشود كه «تو هم مىتوانى اين كار را بكنى»؛ زيرا افشاگرى مشاور، حتى وقتى كه به شكستهاى گذشته مربوط مىشود معمولاً از موقعيتهاى دشوارى كه بر آنها غلبه شده گفتوگو مىكند.
پژوهشهاى انجامشده در مورد خودافشايى مشاور، نتايج درهم و حتى متناقضى را نشان مىدهد. بعضى از محققان دريافتهاند كه خودافشايى مىتواند مراجعان را به وحشت انداخته يا باعث شود كه مشاور را كمصلاحيت بدانند. مطالعات ديگرى حاكى از اين است كه مراجعان خودافشايى مشاور را تقدير مىكنند. بعضى از مراجعان، مشاورانِ خودافشاگر را واقعبين و صديق مىپندارند. از آنرو كه تحقيقات جارى اطلاعات زيادى به ما نمىدهد، بايد به عقل سليم متوسل شد. تحقيقات متناقض به ما مىگويد: در حال حاضر، خودافشايى مشاور، علم نيست، بلكه هنر است. به هر حال، اگر مشاورى مىخواهد از اين فن استفاده كند بايد نكاتى را رعايت كند:
ـ اطمينان يابيد كه خودافشايىهاى شما متناسب و بجاست. در ميان گذاردن تجربههاى شما وقتى متناسب است كه به مراجعان در كسب هدفهاى درمان كه در روند مشاوره مطرح شدهاند كمك كند.
ـ بيش از آنچه مجبوريد افشا نكنيد. خودافشايى مشاور اگر حاكى از خودنمايى و به مفهوم خاصى باشد، به طور حتم نامتناسب است.
ـ موقعشناسى بسيار مهم است. خودافشايى بىموقع مشاور مىتواند در مراجعان دافعه ايجاد كند.
ـ افشاگرىِ خود را برگزيده و هدفمند سازيد. مراجعان را با داستانهاى بىربط در مورد خودتان گمراه نكنيد.
ـ افشاگرىهاى خود را با تفاوتهاى مراجعان و موقعيتها منطبق سازيد. خودافشايى از سوى مشاوران نبايد يك شروع، يك حركت اوليه يا امتياز باشد، بلكه بايد جزء طبيعى جريان مشاوره محسوب شود.35
9ـ2. شوخى و مزاح
اِليس (1986)36 معتقد است: تقريبا همه مقاومتهاى روانرنجور (نوروتيك) مددجو، از جدى گرفتن امور به وسيله او، ناشى مىشود. يكى از پادزهرهاى تفكر غيرمنطقى، به كارگيرى شوخطبعى و ايجاد نوعى حالت مزاح در جلسات گفتوگو مىباشد.
حالت شوخطبعى و مزاح مشاور، به وى كمك مىكند تا رفتار خود مغلوبسازى مددجو را به شيوهاى غيرتهديدكننده برايش روشن سازد و همراه با آن، بىارزش بودن و پوچى افكار غيرمنطقى و نيز باارزش بودن واقعگرايى، خوشى، نشاط، شوق و شعف و لذتبخش بودن زندگى را به وى نشان دهد.37 ارائه پاسخهاى ديرباورانه و سخت، نمونههايى از روشهايى است كه برخى مشاوران از آن براى خنداندن مددجويان به افكار غيرمنطقى خود استفاده مىكنند و سپس (يا همراه با آن) مددجويان را يارى مىدهند تا مسئوليت اين نوع افكار خود را بپذيرند.38
مشاور: «به نظر مىرسد شما هم جزو كسانى هستيد كه معتقدند صدمهاى كه به جيب انسان مىخورد دردناكتر از صدمهاى است كه به جسم مىخورد! درست است؟»
علت مؤثر بودن اين فن آن است كه شوخى، ويژگى متضاد و دوگانهاى را داراست؛ بدين معنا كه فرد نمىتواند به موضوعى كه براى او مشكل ايجاد كرده، هم احساس تأسف داشته باشد و در همان حالت و لحظه نيز به آن بخندد. ماهيت و اجزاى موقعيت و محركهاى اضطرابزا هنگامى كه با افكار و تصاوير برانگيزاننده شوخى و مزاح همراه شوند ضعيف شده و در معرض حذف قرار مىگيرند. علاوه بر آن، شوخى اين فرصت را براى فرد فراهم مىآورد كه با آرامش و روحيه بهترى به انتخاب دست بزند و موجب مىگردد تا از درد و رنج مربوط به موقعيت اضطرابى، خود را جدا سازد. اين نوع شوخى با ديگر اشكال شوخى كه محتوى طعنهزدن و تحقير است و موجب خصومت و پرخاشگرى مىشود مغاير است. به عبارت ديگر، هدف از شوخى و مزاح در درمان، تحقير فرد و بروز پرخاشگرى در او نيست.39
نتيجهگيرى
فنون بسيار زيادى وجود دارد كه يك مشاور مىتواند با شناخت و استفاده از آنها، هرچه بهتر و بيشتر به مراجعان خود كمك كند. مهم اين است كه با كسب تجربه و بالا بردن آگاهى در اين زمينه، بتواند به صورت فنى و اصولى به مردم مشاوره دهد تا كلامش تأثيرگذارتر و راهنمايىهايش مفيدتر باشد. فنونى كه در اين مقاله بيان شد با توجه به دو ركن اساسى مشاوره به دو بخش اصلى تقسيم گرديد؛ فنون مربوط به مصاحبههاى مشاورهاى و فنون مربوط به ارتباطات مشاورهاى. چهارده فنى كه در مجموع بيان گرديد از جمله فنون مؤثر و در عين حال، ساده و كاربردى در مشاوره هستند كه عموم مشاوران مىتوانند به راحتى از آنها در برخورد با مراجعان خود استفاده كنند.
همه فنونى كه تا اينجا مورد بحث قرار گرفتند براى دستيابى به يك هدف به كار گرفته مىشوند: كمك به مراجع براى كسب بينش، نسبت به شيوههاى مناسبتر رفتار خود. ضمنا براى خواننده اين سؤال پيش مىآيد كه مشاور چگونه، چه موقع، در كجا و در رابطه با كدام مددجو بايد از اين فنون استفاده كند. براى اين سؤالها نمىتوان پاسخهاى قطعى و سريعى ارائه داد. هيچ فنى به تنهايى يا هيچ تركيب خاصى از فنون مختلف نمىتواند براى همه مددجويان و در هر زمانى، مناسب باشد؛ زيرا هر مراجع، روانشناسىِ مخصوص به خود را دارد و مشاور بايد تشخيص دهد كه كدام فن در مورد مراجعش كاربردىتر و مناسبتر است.
البته نبايد تصور كرد فنون مشاوره محدود به مواردى است كه در اينجا بيان شد؛ زيرا در مشاوره، به تعداد مراجعان نياز به فنى خاص است و مشاهده مىشود كه با گذشت زمان، مشاوران به روشهاى جديدترى در برخورد با مراجعان خود دست پيدا مىكنند. از اينرو، فنون متعدد ديگرى همچون شكستن مقاومت، سكوت، تصريح، و تكليف خانه نيز وجود دارد كه در اين مجال فرصت بررسى آنها نيست.
يك مشاور موفق، علاوه بر كسب تجربه و جمعآورى اطلاعاتِ بهروز در مورد پيشرفتهاى علم مشاوره، بايد خود نيز خلّاقيت داشته و با سنجش روحيات و وضعيت مراجعان، فنون جديد و مناسبى را به كار بندد.
مطلبى كه در پايان بايد بدان اشاره كرد، اين است كه چون غالبا مردم از هر صنفى و در هر زمينهاى براى دريافت مشاوره به روحانيان مشاوره مىكنند، يك طلبه مىتواند از تمام اين فنون در شرايط مختلف استفاده كند. همانگونه كه در مقدّمه بيان شد، نبايد قالب روانشناسانه و مشاورهاى فنون ذكرشده، اين تصور را ايجاد كند كه آنها براى طلّاب و مراجعانشان كارآيى ندارند؛ چراكه يك روحانى فعال و هوشيار مىتواند خود و مخاطبانش را در تمام اين فنون، با گفتوگوها و فضاهايى كه معمولاً در آن قرار مىگيرد تصور كند و آنچنانكه برايش كاربرد دارد از آنها بهرهبردارى نمايد.
از آنجا كه كار چندانى در تطبيق مشاوره علمى با تجربيات عينى روحانيان صورت نگرفته است، پيشنهاد مىشود محققان، به جمعآورى خاطرات و تجربيات طلّاب در زمينه گفتوگوهاى مشاورهاى آنها بپردازند و موارد موفقِ استفاده از فنون مشاوره را در كنار معرفى اين فنون قرار دهند تا مجموعهاى ارزنده و ملموس از فنون كاربردى مشاوره براى قشر طلبه و روحانى به دست آيد و در اختيار علاقهمندان قرار گيرد.
··· منابع
ـ نهجالبلاغه، ترجمه سيدعلىنقىفيضالاسلام، تهران،فقيه، 1379.
ـ اصغرى پور، حميد، كليات راهنمايى و مشاوره، چ هفتم، مشهد، تمرين، 1385.
ـ تميمى آمدى، عبدالواحدبن محمد، تصنيف غررالحكم و دررالكلم، قم، دفتر تبليغات اسلامى، 1366.
ـ جرارد، ايگن، مهارتهاى مشاوره: رويكردى در حل مشكل مددكارى، ترجمه طيبهزندىپوروسوسنسيف،تهران،سمت، 1383.
ـ جورج، ريكى ال. و ترز اس. كريستيانى، مشاوره، نظريهها، اهداف و فرايندهاى مشاوره و روان درمانگرى، ترجمه رضا فلاحى محسن حاجيلو، چ پنجم، تهران، رشد، 1386.
ـدهخدا،علىاكبر،لغتنامهدهخدا،چدوم،تهران،دانشگاهتهران،1377.
ـ ديويس، كنث، يكصد فن مشاوره ازدواج و خانواده درمانى (راهنمايى مفاهيم و فنون براى متخصص ياورى)، چ دوم، ترجمه فرشاد بهارى، تهران، تزكيه، 1388.
ـ رهنمايى، سيداحمد، آشنايى با اصول و فنون مشاوره، چ سوم، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى، 1386.
ـ ساعتچى، محمود، مشاوره و رواندرمانى (نظريهها و راهبردها)، تهران، ويرايش، 1379.
ـ سليمى، سيدحسين، اصول روان درمانگرى، تهران، گلبان، 1380.
ـ شاكرى، رضا، مشاوره كاربردى، قم، سنابل، 1383.
ـ شفيعآبادى، عبداللّه و غلامرضا ناصرى، نظريههاى مشاوره و رواندرمانى، تهران، مركز نشر دانشگاهى، 1385.
ـ گلدارد، ديويد، مفاهيم بنيادى و مباحث تخصصى در مشاوره، آموزش و كاربرد مهارتهاى خُرد در مشاوره فردى، ترجمه سيمين حسينيان، چ چهارم، تهران، كمال تربيت، 1380.
1ـ ر.ك: ريكى ال. جورج و ترز اس. كريستيانى، مشاوره، نظريهها، اهداف و فرايندهاى مشاوره و روان درمانگرى، ترجمه رضا فلاحى و محسن حاجيلو، ص 80.
2ـ علىاكبر دهخدا، لغتنامه، ج 34، ص 321.
3ـ عبداللّه شفيعآبادى و غلامرضا ناصرى، نظريههاى مشاوره و رواندرمانى، ص 167.
4ـ ديويس كنث، يكصد فن مشاوره ازدواج و خانوادهدرمانى، ترجمه فرشاد بهارى، ص 159.
5ـ محمود ساعتچى، نظريههاى مشاوره و رواندرمانى، ص 175، به نقل از: ويليام كورمير.
6ـ ريكى ال. جورج و ترز اس. كريستيانى، همان، ص 244.
7ـ سيدحسين سليمى، اصول رواندرمانگرى، ص 81.
8ـ رضا شاكرى، مشاوره كاربردى، ص 42.
9ـ ر.ك: ديويد گلدارد، مفاهيم بنيادى و مباحث تخصصى در مشاوره، آموزش و كاربرد مهارتهاى خرد در مشاوره فردى، ترجمه سيمين حسينيان، ص 58ـ65.
10ـ سيداحمد رهنمايى، آشنايى با اصول و فنون مشاوره، ص 144.
11ـ محمود ساعتچى، همان، ص 358، به نقل از: آلبرت اليس.
12ـ كنث ديويس، همان، ص 183.
13ـ محمود ساعتچى، همان، ص 357، به نقل از: ويندى درايدن.
14ـ نهجالبلاغه، ترجمه سيد علىنقى فيضالاسلام، ص 1216، ح 259.
15ـ محمود ساعتچى، همان، به نقل از: كلارك ويسلر.
16ـ همان.
17ـ ر.ك: ديويد گلدارد، همان، ص 102ـ106.
18ـ عبدالواحدبن محمد تميمى آمدى، تصنيف غررالحكم و دررالكلم، ص 72.
19ـ ر.ك: ديويد گلدارد، همان، ص 95ـ101.
20ـ ريكى ال. جورج و ترز اس. كريستيانى، همان، ص 245ـ249.
21ـ ر.ك: ديويد گلدارد، همان، ص 79ـ87.
22ـ محمود ساعتچى، همان، ص 439، به نقل از: ريچارد باندلر و جان گريندر و جوآن بوريسنكو.
23ـ ر.ك: سيداحمد رهنمايى، همان، ص 35ـ44.
24ـ محمود ساعتچى، همان، ص 131.
25ـ سيداحمد رهنمايى، همان، ص 141ـ142.
26ـ حميد اصغرىپور، كليات راهنمايى و مشاوره، ص 112.
27ـ ر.ك: ديويد گلدارد، همان، ص 45ـ51.
28ـ ايگن جرارد، مهارتهاى مشاوره: رويكردى در حل مشكل مددكارى، ترجمه طيبه زندىپور و سوسن سيف، ص 183.
29ـ ر.ك: ديويد گلدارد، همان.
30ـ حميد اصغرىپور، همان، ص 113.
31ـ ر.ك: ديويد گلدارد، همان، ص 75ـ78.
32ـ سيدحسين سليمى، همان، ص 80.
33ـ همان، ص 147.
34ـ ر.ك: ريكى ال. جورج و ترز اس. كريستيانى، همان، ص 242ـ244.
35ـ همان، ص 287ـ291.
36ـ آلبرت اليس، يكى از نظريهپردازان شخصيت است كه نظريه درمان عقلانى ـ عاطفى را ابداع كرد.
37ـ محمود ساعتچى، همان، ص 360، به نقل از: آلبرت اليس و آبراهامز.
38ـ همان، به نقل از: آليس آلبرت.
39ـ سيدحسين سليمى، همان، ص 84.