پرسش:
احاديثى كه از اهل سنت آمده و در آن پيامبر نام يكايك امامان دوازدهگانه را تصريح كرده است را ذکر می کنید؟
پاسخ:
با سلام و ادب خدمت شما
برای پاسخ به سوال شما 20 حديث نقل مى كنيم:
1- محمد بن ابى الفوارس در اربعين، ص 38، مخطوط، از مفضل بن عمر بن عبد الله نقل مىكند كه پيغمبر فرمود: هنگامى كه خداى تعالى ابراهيم را آفريد حجاب از چشم او برداشت، نورى در كنار عرش ديد؛ عرض كرد: خداى من، مولاى من اين چه نورى است؟
خطاب رسيد: اين نور برگزيده من محمد است، عرض كرد: خداى من نور ديگرى در كنار آن مىبينم؛ خطاب رسيد: آن نور ياور دين من على است، عرض كرد: نور ديگرى در نزديكى آن دو نور مىبينم؛ خطاب رسيد: اى ابراهيم اين نور فاطمه است كه در نزديك نور پدر و شوهر خود قرار گرفته است و به سبب آن دوستداران آنان را از آتش خلاصى مىبخشم.
عرض كرد: الهى دو نور ديگر در كنار آنها مىبينم، خطاب رسيد: آنان حسن و حسيناند كه در كنار نور پدر و مادر و جدشان قرار دارند.
عرض كرد: نه نور ديگر پيداست كه بدان پنج نور احاطه شده است؟
خطاب رسيد: اى ابراهيم اينان ائمه از فرزندان ايشان هستند.
عرض كرد: اسم آنان چيست؟
خطاب رسيد: اى ابراهيم، على فرزند حسين، محمد فرزند على، جعفر فرزند محمد، موسى فرزند محمد، على فرزند محمد، حسن عسكرى و محمد فرزند حسن صاحب الزمان ....
2- ينابيع المودة، ص 440، از ابن عباس نقل مىكند كه گويد: مردى يهودى به نام نعثل به پيشگاه پيامبر (ص) آمد و اظهار داشت: اى محمد از چند چيز كه دلم را در شك نگه مىدارد از تو سؤال مىكنم. تا آنجا كه گويد: پيامبر گفت: وصى من على بن ابى طالب است و پس از آن دو فرزندم حسن و حسين و پس از ايشان 9 تاى آنها از صلب حسين (ع) امام خواهند بود. مرد گفت: اى محمد نام آنها را بگو؟ فرمود: وقتى حسين درگذشت پسرش على و او كه وفات يافت پسرش محمد و پس از او پسرش جعفر و از آن پس پسرش موسى و چون موسى درگذشت پسرش على و چون او درگذرد پسرش محمد و چون محمد وفات يافت پسرش على و پس از او پسرش حسن و چون حسن درگذشت پسرش حجت محمد مهدى جانشينان من خواهند بود، و اينان دوازده تناند؛
تا آنجا كه فرمود: دوازدهم از فرزندان من غايب مىشود چنانكه به چشم ديده نمىشود، و در روزگارى ميان امت من مىآيد كه از اسلام جز اسم آن و از قرآن جز رسم آن نماند، آنگاه است كه خداوند تبارك و تعالى بر او اذن خروج مىدهد تا اسلام را به وجود او تجديد كند.
3- فرائد السمطين از در حديثى كه سند آن به سليم بن قيس هلالى منتهى مىشود نقل مىكند كه پيامبر (ص) فرمود: على بن ابى طالب وصى من و افضل اوصياست، تا آنجا كه گويد: مردم گفتند: گواهى مىدهيم گفتار پيامبر (ص) را كه بر منبر ايستاده و تو در كنار آن بودى و او مىفرمود: اى مردم خداى عز و جل امر فرموده كه امام شما را من منصوب كنم و پس از خود قائم و وصى و خليفه خودم را معين كنم، تا كه فرمود: اما نخستين اوصياى من برادر و وارث و جانشين من در ميان امت است و هر شخص باايمان كه بعد از من بيايد ولى اوست، او نخستين وصى من است.
پس از او پسرم حسن و از آن پس فرزندم حسين، آنگاه نه تن از فرزندان حسين خواهند بود.
4- ينابيع المودة، ص 442 از جابر بن عبد الله انصارى نقل مىكند كه مىگويد:
جندل بن جناده بن جبير يهودى به محضر رسول الله (ص) آمد و گفت: اى محمد از چيزى به من بگو كه براى خدا نيست و در نزد او نيست و چيزى كه خدا نمىداند. آن بزرگوار (ص) فرمود:
اما آنچه براى خدا نيست شريك است و آنچه در خدا وجود ندارد ستم بر بندگان است، و اما آنچه خدا نمىداند اين سخن شما گروه يهود است كه مىگوييد: عزيز پسر خداست، و خدا نمىداند كه او را فرزندى است بلكه مىداند كه او مخلوق و بنده اوست. يهودى گفت: گواهى مىدهم كه جز خدا خدايى نيست و تو پيامبر راستين و بر حق او هستى.
سپس گفت: من ديشب موسى به عمران (ع) را به خواب ديدم او گفت: اى جندل به دست محمد، خاتم پيمبران اسلام بياور، و به اوصياى او چنگ بزن. گفتم: اسلام مىآورم، خداى را سپاس كه اسلام آوردم و مرا بر تو هدايت كرد.
آنگاه گفت: يا رسول الله (ص) از اوصياى پس از خود مرا آگاه گردان تا بديشان بگروم.
فرمود: اوصياى من دوازده تناند.
جندل گفت: در تورات نيز چنين ديدهايم، و گفت: اى پيامبر خدا، نام آنها را به من بگو فرمود: نخستين آنها پيشواى اوصيا و پدر امامان على است پس از او دو فرزندش حسن و حسيناند به دامن ايشان چنگ بزن و مبادا كه گمراهى و نادانى جاهلان تو را بفريبد، و چون فرزند حسين، زين العابدين به دنيا بيايد خداوند جانت را مىگيرد و آخرين توشه و بهره تو از دنيا شير است كه مىنوشى.
آنگاه جندل گفت: در تورات و كتابهاى پيامبران به نام ايليا و شبر و شبير برمىخوريم كه همين على و حسن و حسين هستند، نامهاى آنها چيست؟ فرمود:
چون حسين درگذرد پسرش على ملقب به زين العابدين است و پس از او پسرش محمد ملقب به باقر و پس از او پسرش جعفر كه صادق خوانده مىشود، و پس از او پسرش موسى كه او را كاظم گويند و پس از او پسرش على كه رضا خوانده مىشود و پس از او پسرش محمد كه تقى و زكى خوانده مىشود و پس از او پسرش على كه او را نقى و هادى گويند، و پس از او پسرش حسن كه وى را عسگرى خوانند. و پس از او پسرش محمد كه او را مهدى و قائم و حجت مىنامند، كه غايب مىشود و پس از آن خروج مىكند و چون ظاهر شود زمين را چنانكه از ستم و جور پر شده باشد از عدل و داد پر مىكند.
خوشا بر كسانى كه در غيبت او صبر كنند، خوشا بر پرهيزكارانى كه مهر اينان در دل گيرند، ايناناند كه خداى در كتاب خود توصيف كرده و فرموده است: هُدىً لِلْمُتَّقِينَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ (بقره 2 و 3) و بعد خداى تعالى فرمود: أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (مجادله، 22).
5- فرائد السمطين با سند خود روايت مىكند: هنگامى كه ابو جعفر محمد بن على باقر در حال احتضار بود پسرش صادق (ع) خواست تا با او پيمانى ببندد. برادرش زيد بن على اظهار داشت كه اگر من نيز تمثال و پيكر حسن و حسين (ع) را مىداشتم و بدانها شبيه بودم كه امروز ناشناخته نبودم، بدو گفت: اى ابو الحسن، امانات با همانندى و عهدها و پيمانهاى امامت قراردادى نيست بلكه امورى است كه درخصوص حجتهاى خداوند تبارك و تعالى ثابت و مقرر شده است.
آنگاه جابر بن عبد الله را فراخواند و گفت: آنچه در صحيفه مشاهده كردهاى نمايان كن، جابر گفت: بلى، اى ابو جعفر به پيشگاه مولاى خود فاطمه زهرا دخت پيامبر (ص) وارد شدم تا به ميلاد حسين او را تبريك بگويم، ناگاه نامهاى دست او ديدم كه از در سفيد بود گفتم: اى سرور من نوشتهاى كه به دست تو مىبينم چيست؟
فرمود: در آن نام واليان كه از فرزندان من خواهند بود نوشته شده است، گفتم: آن را به من بده تا نگاه بكنم.
گفت: اى جابر، اگر از اين كار نهى نشده بودم مىدادم اما نهى شده كه جز پيامبر يا وصى پيامبر يا خاندان پيامبر نبايد آن را به دست بگيرند، اما تو اجازه دارى كه به ظاهر آن نگاه بكنى.
جابر مىگويد: نامه را خواندم ناگاه ديدم نوشته بود: ابو القاسم محمد بن عبد الله مصطفى مادرش آمنه، و ابو الحسن على بن ابو طالب مرتضى، و مادرش فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف و ابو محمد حسن بن على و ابو عبد الله حسين بن على و مادرش فاطمه دختر محمد على بن حسين العدل مادرش شاه بانويه دخت يزدگرد، ابو جعفر محمد بن على باقر مادرش ام عبد الله دختر محمد حسن بن على بن ابيطالب، ابو عبد الله جعفر بن محمد صادق و مادرش ام فروه دخت قاسم بن محمد بن ابى بكر، ابو ابراهيم موسى بن جعفر الثقه، مادرش جاريه به نام حميده، ابو الحسن على بن موسى الرضا، مادرش جاريهاى به نام نجمه، ابو جعفر محمد بن على الزكى مادرش جاريهاى به نام خيزران، ابو الحسن على بن محمد الامين مادرش زنى به نام سوسن، ابو محمد حسن بن على الرفيق مادرش زنى به نام سمانه، ابو القاسم محمد بن حسن كه حجت قائم خداوند است مادرش زنى است به نام نرگس- درود خدا بر همه ايشان باد.
6- المحجه به نقل از ينابيع المودة، ص 427، از جابر جعفى نقل مىكند كه مىگويد: به باقر (ع) گفتم: يا ابن رسول الله گروهى از مردم مىگويند خداى تعالى امامت را در اعقاب حسين قرار داده است، گفت: اى جابر، امامان كسانى هستند كه پيامبر خدا امامت آنها را معين كرده و دوازده تناند.
پيغمبر فرمود: كه وقتى به آسمان معراج كردم اسامى امامان را ديدم كه با نور بر ساق عرش نوشته شده بود و دوازده اسم بود: نخست على و دو فرزندش و على و محمد و جعفر و موسى و على و محمد و على و حسن و محمد قائم حجت مهدى (ع) سپس آه عميقى كشيد و فرمود: امت نمىدانند كه خداى چگونه دوستى ما را بر آنان واجب ساخته است.
7- در فرائد السمطين از عبد السلام بن صالح هروى نقل شده است كه مىگويد: از دعبل بن على خزاعى شنيدم كه مىگفت: قصيده خود را به مطلع:
مدارس آيات خلت من تلاوه
براى مولاى خود، حضرت رضا (ع) خواندم و چون به اين بيتها رسيدم
خروج امام لامحالة خارج | يقوم على اسم الله و البركات | |
يميّز فيها بين حق و باطل | و يجرى على النعماء و النقمات | |
يعنى: ظهور امامى كه بهطور حتم به نام خدا و بركات او قيام مىكند و حق را از باطل جدا مىسازد و با پاداش دادن به نيكىها و عقوبت كردن بر بدىها حكم مىراند.
امام رضا (ع) سخت گريه كرد؛ آنگاه سرش را به طرف من بلند كرد و گفت: اى خزاعى روح القدس از زبان تو با اين دو بيت سخن گفت، آيا مىدانى كه اين امام كيست، و كى قيام مىكند؟
گفتم: اى سرور من، من خروج امامى از خاندان شما را شنيدهام كه روى زمين را از فساد پاك و از داد پر مىكند.
پس گفت: اى دعبل، پس از من امام پسرم محمد و پس از او پسرش على و بعد از على فرزندش حسن و پس از وى پسرش حجت قائم است، كه در غيبت انتظار برده مىشود و به هنگام ظهور همه از او فرمانبرى كنند، و هرگاه از دنيا جز يك روز باقى نماند خداى آن روز را چنان طولانى كند كه امام ظهور كند روى زمين را پس از آنكه از ستم پر گشته پر از داد مىكند، اما چه وقتى ظهور خواهد كرد در وقت آن خبرهايى است، پدرم از جدم و او از پدرش و از پدرانش از على (ع) نقل كردهاند كه گفت:
مثل امام قائم همچون قيامت است كه موقع آن را نمىداند و آشكار نمىكند جز خداوند عز و جل و قيامت چنان است كه در آسمانها و زمين سنگين است و جز بهطور ناگهانى نمىرسد.
8- در ينابيع المودة، ج 3، ص 160، از ابو سليمان چوپان پيامبر نقل شده است كه مىگويد: از پيامبر شنيدم كه فرمود:
در شب معراج كه به آسمان برده شدم خداى جليل جل جلاله به من گفت: آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ يعنى پيامبر بدان چه از سوى پروردگار برايش رسيده ايمان آورده است (بقره، 285) گفتم: و المؤمنون يعنى و مؤمنان نيز، گفت: راست است.
گفت: اى محمد من نگرشى به مردم روى زمين كردم و تو را از ايشان برگزيدم، و براى تو نامى از نامهاى خود مشتق ساختم، هر جا نام من برده شود نام تو نيز مذكور است من محمودم و تو محمدى؛ آنگاه بار ديگر نگريستم على را از آنها برگزيدم و او را به نام خود ناميدم. تو و على و فاطمه و حسن و حسين و امامان از فرزندان حسين را همه از نور خود آفريدم، دوستى شما خاندان را به مردم آسمانها و زمين عرضه كردم، هركه ولايت شما را پذيرفت در نزد من از مؤمنان است و هركه نپذيرفت از كافران خواهد بود.
اى محمد، هرگاه بندهاى از بندگان من مرا عبادت كند آنچنانكه به مانند مشك كهنه پوسيده شود با آنهمه به پيشگاه من با انكار ولايت شما بيايد او را نمىبخشم؛ اى محمد، آيا مىخواهى كه آنها را ببينى، گفت: بلى پروردگارا، مرا گفت:
به سمت راست عرش بنگر. چون بنگريستم ناگاه على و فاطمه و حسن و حسين و على بن حسين و محمد بن على و جعفر بن محمد و موسى بن جعفر و على بن موسى و محمد بن على و على بن محمد و حسن بن على و محمد المهدى بن حسن را ديدم كه در ميان آنها مثل ستارهاى گوهرين مىدرخشيد، گفت: اى محمد اينان حجتهاى من در ميان بندگاناند و اوصياى تواند و مهدى از ايشان انتقام خواهد گرفت. از كسانى كه عترت تو را كشتند، به عزت و جلالم سوگند او از دشمنان من انتقال مىگيرد و دوستان مرا يارى مىدهد.
9- در فرائد السمطين، خطى، از عبد الله بن عباس نقل شده است كه مىگويد: از پيغمبر خدا (ص) شنيدم كه مىگفت: من و على و حسن و حسين و نه تن از فرزندان حسين پاكان و معصومان اين امت هستيم.
10- در مقتل الحسين، ص 94، از على بن ابى طالب (ع) روايت شده است كه فرمود:
پيغمبر خدا (ص) گفت: من در حوض كوثر پيش شما مىآيم، تو اى على ساقى كوثرى، حسن دوركننده و حسين امركننده و على بن حسين فراهمكننده اسباب كار و محمد بن على پخشكننده و جعفر بن محمد راهنمايىكننده و موسى بن جعفر شمارنده دوستان و دشمنان و هلاككننده منافقان و على بن موسى زينتدهنده مؤمنان و محمد بن على نشاننده بهشتيان در جاها و درجاتشان است. على بن محمد ترويجكننده پيروان خود با حور عين و حسن بن على چراغ بهشتيان است، كه بدان روشنى مىيابند و مهدى شفيع آنها در روز قيامت است كه خدا اذن شفاعت به كسى نمىدهد مگر كسى كه از او خشنود و راضى باشد.
11- در فرائد السمطين، ص 42، از حسين بن على روايت شده است كه گفت: به پيشگاه رسول الله (ص) وارد شدم و ابن ابى بن كعب در محضرش بود، پيامبر (ص) به من گفت: درود بر تو اى ابا عبد الله، تا اينكه به ابىّ گفت:
خداوند عز و جل در صلب او نطفه مبارك پاك مزكّايى قرار داده كه پيش از آنكه مخلوقى در رحمها آفريده شود، آبى از صلب، جريان يابد و پيش از آنكه شبى يا روزى باشد تا جايى كه ابى گفت: اى پيامبر، اين نطفهاى كه در صلب حسين است چيست؟ فرمود:
مثل اين نطفه به مانند ماه است، نطفه پسران و دخترانى است كه هركه از آنها فرمانبرى كند به رشد و رستگارى مىرسد و هركه از آن منحرف شود هلاك گردد، گفت: نامش چيست؟
فرمود: نامش على است؛ تا اينكه ابى او را گفت: اى پيامبر، آيا او هم جانشين يا وصىاى دارد؟ فرمود: بلى، گفت: نامش چيست؟
فرمود: نامش محمد است و فرشتگان در آسمانها با او مأنوساند تا اينكه گفت:
و خدا در صلب او نطفه مبارك پاكى قرار داده، و آن حضرت خبر داد كه خداوند تبارك و تعالى اين نطفه را پاك داشته، و پيش خود جعفر نام نهاده است. او را هادى و مهدى و راضى و پسنديده قرار داده، تا آنجا كه گفت: خداوند در صلب او نيز نطفه مبارك پاكى قرار داده كه او را على ناميده است. خداوند در تقدير خود از آفريدن او بسى خشنود است، او را حجتى بر شيعيان قرار داده تا در قيامت به او احتجاج كنند. آنگاه فرمود: خداوند تبارك و تعالى در صلب او نطفه بابركت پاك پسنديدهاى به نام محمد بن على آفريده، كه شفيع پيروان خويش و وارث علم جد خود است؛ نشان آشكار و حجت نمايانى دارد، آنگاه كه زاده شود مىگويد: لا اله الا الله محمد رسول الله تا اينكه گفت:
خداى تبارك و تعالى در صلب او نطفهاى قرار داد كه نه ستمگر است و نه طغيانگر، پرتوافكن و فرخنده و پاك و پاكيزه است و نام او را پيش خود على فرزند محمد نهاده و آرامش و وقار بر او پوشانيده. علمها و سرهاى مكتوم را در او وديعت نهاده، كسى او را ملاقات كند از آنچه در دل اوست خبر مىدهد تا آنجا كه گويد:
خداى تبارك و تعالى در صلب او نطفهاى قرار داده و آن را حسن ناميده است او را در بلاد خود نور و در روى زمين خليفه خود قرار داده و او را مايه عزت امت جدش و راهنماى شيعه و شفيع آنان پيش پروردگار و برهان براى كسانى كه او را به امامت پذيرفتهاند قرار داده است.
تا آنجا كه گويد: خداوند تبارك و تعالى در صلب حسن نطفه مبارك پاك و پاكيزهاى قرار داده است، هر مؤمنى كه خداوند پيمان ولايت از او گرفته از او راضى خواهد بود و هر منكرى بر او ناسپاسى مىكند.
امامى است تقى و نقى كه پسنديده و هدايتكننده و هدايتيافته است، به عدل و داد حكم مىكند و به آن دستور مىدهد، خداى را تصديق مىكند، و خدا نيز او را تصديق مىكند، از تهامه ظهور مىكند آنگاه كه دلايل و علامتها آشكار شود او در طالقان گنجهايى دارد: نه گنجهاى زر و سيم بلكه اسبانى فربه و لاغر و مردان نشاندار كه خداوند از جاهاى دور ايشان را به تعداد اهل بدر سيصد و سيزده تن فراهم كرده است با او صحيفهاى است كه شماره ياران با اسم و نسب و نام شهر و هنرها و زبان و كنيههايشان ضبط شده، مردمى هستند كه پيوسته سعى مىكنند و در اطاعت امام مىكوشند.
آنگاه گفت: يا رسول الله، نشان و علامت آن بزرگوار چيست؟ فرمود: او علمى دارد كه وقتى هنگام خروج فرارسد آن علم باز مىشود و خداوند آن را به سخن مىآورد، و اين علم ايشان را ندا مىكند كه اى ولى خدا برخيز و خروج كن و دشمنان خدا را بكش؛ و شمشيرى دارد كه به هنگام خروج امام از غلاف خود برمىآيد و به امر خدا بانگ برمىآورد و ندا مىكند: ظهور كن اى ولى خدا ديگر روا نيست كه از دشمنان خداوند بازايستى، آنگاه امام خروج مىكند دشمنان خدا را هرجا بيابد مىكشد و حدود خدا را در حق ايشان اجرا مىكند و به فرمان خدا حكم مىكند.
جبرئيل از راست، ميكائيل از چپ و شعيب و صالح پيشاپيش آن بزرگوار حركت مىكنند، از آن پس گفتههاى مرا ياد خواهيد كرد، من امور خود را به خداى عز و جل مىسپارم. اى ابى، خوشا به حال كسى كه او را ملاقات كند و خوشا بر آنكه ولو پس از مدتى با او سخن بگويد، كه امام او را از هلاكت رهايى مىبخشد. خوشا بر آنكه به خدا و رسول و همه امامان اقرار مىكند، خداوند بهشت را به روى اينان مىگشايد، اينان در روى زمين حكم مشك را دارند كه بوى خوشش بلند مىشود و هرگز دگرگون نمىشود و به مانند ماه پرتوافشان در آسمان هستند كه هرگز پرتوش ناپديد نمىشود.
ابى گفت: يا رسول الله، اين امامان را خدا بر تو چگونه شناسانده است. فرمود:
خداوند دوازده مهر و دوازده صحيفه بر من فروفرستاده، نام هر امام در مهر او و اوصافش در صحيفه او ضبط شده است و سپاس خداى را باد كه پروردگار عالميان است.
12- در فرائد السمطين، از على بن موسى الرضا و او از نياكانش نقل كرده است كه پيامبر (ص) فرمود: هركه خواهد پس از من به دين من چنگ بزند و بر كشتى نجات سوار شود به على بن ابى طالب اقتدا كند دشمن او را دشمن و دوست او را دوست بدارد، در زندگى و پس از درگذشتن من او نماينده و جانشين من در ميان پيروانم است پس از من او امام هر مسلمان و پيشواى هر مومن است، گفته او گفته من و فرمانش فرمان من و نهى او نهى من و پيرو او پيرو من و ياور او ياور من و خواركننده او خواركننده من است.
آنگاه فرمود: هركه پس از من از على جدا شود ديگر در روز قيامت نه من او را مىبينم و نه او مرا، خدا بهشت را بر مخالف على حرام كرده، و آتش را جايگاه او ساخته است، هركه على را خوار كند خداوند در روز قيامت كه همه در پيشگاهش گردآيند خوارش كند و هركه على را كمك كند آن روز كه همه به ديدار او نائل مىشوند خدا ياور او خواهد بود و به هنگام سؤال قبر حجت خدا او را تلقين و آموزش خواهد داد.
آنگاه فرمود: حسن و حسين دو پيشواى امت من پس از پدرشان خواهند بود، اينان پيشواى جوانان بهشت و مادرشان پيشواى زنان هر دو عالم و پدرشان سرور اوصياست مىباشند نه تن از فرزندان حسين امام خواهند بود، و نهمين، قائم فرزندان من است.
اطاعت از ايشان اطاعت من و نافرمانى از ايشان نافرمانى از من محسوب مىشود به خدا شكوه خواهم كرد از كسانى كه فضل اين خاندان را انكار كنند و احترامشان را پس از من فروگذارند و خداوند يار و ياور خاندان من و پيشوايان امت من است و از منكران حقوق اينان انتقام خواهد گرفت و آنان كه ستم كنند خواهند ديد كه به كدامين جايگاه بازمىگردند.
13- در مناهج الفاضلين، ص 239، از ابو ذر و مقداد و سلمان و ديگران روايت شده است كه پيامبر خدا (ص) به على (ع) فرمود: اى على، پس از من تو جانشين من و امير مؤمنان و پيشواى پرهيزكاران و حجت خدا بر مردم هستى و پس از تو يازده امام از فرزندان و خاندان تو يكى پس از ديگرى خواهند آمد تا روز قيامت ايناناند كه خداى اطاعتشان را به اطاعت خود و به اطاعت من پيوسته است.
آنجا كه فرمود: أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ (نساء، 59) گفت:
اى پيامبر خدا، نام اين امامان را بر من بيان كن، فرمود: اين پسرم كه دست مبارك خود را بر سر حسن گذاشت.
آنگاه فرمود: اين فرزندم حسين دست بر سر او گذاشت، سپس اى على همنام تو كه پيشواى زاهدان و زين العابدين است آنگاه پسرش محمد همنام من شكافنده و باقر علم من و گنجور وحى خداى تعالى است كه در حيات تو به دنيا خواهد آمد كه اى برادر- از من به او سلام برسان، سپس يازده امام از فرزندان تو كه تكميل شود با مهدى امت من محمد كه از اينان خواهد بود كه روى زمين را خدا به وجود او پر از عدل و داد خواهد كرد از پس آنكه از ستم و ظلم پر شود.
14- در فرائد السمطين از عبد الله بن عباس روايت شده كه گفته است: پيامبر خدا (ص) فرمود: من سرور پيامبران و على بن ابى طالب سرآمد وصيين است و پس از من جانشينانم دوازده نفرند، نخستين على بن ابى طالب و سرانجام مهدى خواهد بود.
15- در درر السمطين به سند خود از عبد الدين عباس روايت شده است كه گفت:
پيامبر (ص) فرمود: پس از من جانشينان و وصيان و حجتهاى من براى مردم دوازده تناند كه اول ايشان برادرم و آخرشان فرزندم است گفتند: اى پيامبر برادرت كيست؟ فرمود: على بن ابى طالب (ع). گفتند: فرزندت چه كسى است؟
فرمود: مهدى آنكه زمين را پر از عدل و داد كند پس از آنكه لبريز از جور و ستم شود؛ و سوگند به خدايى كه مرا به حق به بشارت برگزيده اگر هم از دنيا جز يك روز نماند خدا آن روز را آنچنان طولانى مىكند كه فرزندم مهدى ظهور كند، روح الله عيسى بن مريم مىآيد پشت سرش نماز مىخواند و روى زمين به نور پروردگار روشن مىشود و سلطه او بر شرق و غرب مىرسد.
16- در ينابيع المودة، ص 85، از على (ع) روايت شده كه فرموده است: پيامبر (ص) فرمود: اى على تو جانشين منى، دشمنى با تو دشمنى با من است و سازش و دوستى تو دوستى با من، تو امامى و پدر امامان دوازدهگانه كه همگى پاك و معصوماند از اين امامان كسى است كه زمين را پر از داد و عدل مىكند، واى بر دشمنان اينان، اى على هرگاه كسى تو و فرزندان تو را در راه خدا دوست بدارد خداى او را با تو و فرزندان تو محشور مىكند. شما با من در بالاترين درجهها خواهيد بود. تو بخشكننده بهشت و جهنم خواهى بود دوستانت را به بهشت و دشمنانت را به آتش وارد مىكنى.
17- در المحجه به نقل از ينابيع المودة، ص 430، در تفسير آيه شريفه: وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ (بروج، 1) از ابن عباس نقل مىكند كه پيغمبر (ص) فرمود: مراد از آسمان (در اين آيه) منم اما برجها اماماناند كه همه از خاندان من و عترت من هستند اولشان على و آخرشان مهدى است، ايشان دوازده تناند.
18- در مقتل الحسين، ص 145، از سلمان محمدى روايت شده كه گفت: به محضر پيامبر (ص) وارد شدم ديدم حسين بر روى زانويش نشسته و پيامبر (ص) چشمان و دهان حسين را مىبوسد و مىگويد: تو سرورى، پسر سرور و پدر سرورانى، تو امام و پسر امام و پدر امامانى، تو حجت و پسر حجتهايى كه نه تن آنها از صلب تو مىآيند و نهمين قائم ايشان است.
19- در فرائد السمطين، روايت شده كه پيامبر به امير المؤمنين گفت: آنچه مىگويم آن را بنويس، گفت: اى پيامبر خدا، آيا مىترسى كه فراموش كنم؟ فرمود: نه، از اينكه فراموش كنى نمىترسم، از خدا خواستهام كه تو را نگه دارد و از تو فراموشى را ببرد، اما بر شريكانت بنويس، عرض كردم: يا رسول الله شريكان من كيانند؟ گفت:
امامان كه از فرزندان تو خواهند بود. كه به وجود آنها بر امت من باران مىآيد و دعاهايشان مستجاب مىشود و بلا را خدا از ايشان برمىدارد و به بركت ايشان خدا رحمت از آسمان بديشان نازل مىكند و اين اولين آنهاست- با دست به حسن اشاره كرد، آنگاه با دست به حسين اشاره كرد، بعد فرمود: بر او و خاندان او سلام باد و بر امامان كه از فرزندان او خواهند بود.
0 2- در فرائد السمطين، از عباس بن عبد المطلب روايت شده است كه پيامبر (ص) بدو گفت: اى عمو، از فرزندان من دوازده خليفه مىآيند، آنگاه كارهاى بسيار سخت و بزرگ پيش مىآيد، آنگاه مهدى از فرزندانش خروج مىكند، خداوند كارش را در يك شب به سامان مىرساند؛ زمين را پر از داد مىكند چنانكه از ستم پر باشد و تا روزى كه خدا خواهد در زمين مىماند و پس از آن دجال مىآيد.