نقدي بر مقالهي «زن، حقوق و مكان اجتماعي او در اسلام» (1) «انسانيت، ارزش و ايمان زن از نگاه اسلام»
نويسنده: سید احمد هاشمی
چکیده
نوشتهی حاضر، نقدی بر مقالهی «زن، حقوق و مکان اجتماعی او در اسلام» است و قصد دارد دیدگاههای «انسان نبودن زن»، «برتری ارزشی مرد بر زن» و «برتری ایمانی مرد بر زن» را - که به ناحق به اسلام نسبت داده شده است - بررسی نمايد. در خلال این بررسیها روشن میشود که مقاله مذکور، علاوه بر نگاه غرض آلود، به سبب عدم احاطهی علمی به مباحث دینی به ویژه مبانی روششناختی اسلام، در دام برداشتهایی غلط از آیات و روایات و گاه تدلیس و رعایت نکردن امانت علمی، گرفتار شده است. وی، اغلب بر روایات مخالف قرآن و یا از حیث سندی غیر صحیح، اعتماد کرده است و بیتوجه به محکمات، مقیدات و مخصصات آیات و روایات و غافل از ظرافتهای ادبی زبان عربی، دست به استنباط از آنها زده است. همچنین در بسیاری از موارد، به جای رجوع به قرآن و سنت، اندیشههای عصری و قشری بعضی از عالمان غیر متمسک به اهل بیت پیامبر – که یکی از دو ثقل نجاتبخش از گمراهیاند – را مبنا قرار داده است.
مقدمه
تحقیق راجع به دین همانند سایر عرصه های دانش به طور معمول از مقداری خطا، کج فهمی و کوته نگری حتی از سوی عالمان مشهور، خالی نبوده و میزانی از این قصورها و تقصیرها بهویژه از سوی دینپژوهان متأثر از اندیشه ها و گرایشهای شخصی، قشری و عصری، ناگزیر بوده است؛ اما غفلت و یا تخلف ناآگاهان و یا غرضورزان از اصول روششناختی، چیزی است که این لغزشها را از اندازه فزون میسازد. اصول روششناختی که پایبندی به آن احتمال لغزش را کم میکند، برخی عام بوده و به عرصهی تحقیقی ويژهاي اختصاص ندارد؛ مانند: بیطرفی در مقام داوری علمی و یا استناد به دادهها و شواهد علمی متقن؛ در عین حال هر عرصهای از دانش – از جمله عرصهی دینی - دارای اصول اختصاصی نیز هست.
برخی از اصول روششناختی مختص به عرصهی دین عبارت است از تفسیر آیات متشابه بر اساس آیات محکم، اتخاذ نکردن عمومات، اطلاقات و منسوخات آیات و روایات بدون توجه به مخصصها، قیود و ناسخهای آنها، اعتماد نکردن به روایات بدون سند قابل اعتماد و طرد روایات مخالف با قرآن حتی اگر از حیث سندی صحیح باشند.
در نوشتار مورد نقد، بیتوجه به قواعد روششناختی، تلاش شده است تا تنها با ضمیمه کردن بعضی دادهها، به هر زحمتی به اسلام اتهام زنستیزی زده شود.
در نوشتهی حاضر تلاش میکنیم ضمن بحث از بعضی موضوعات اساسی مورد شبهه در مقالهی ذکر شده، نمونههای متعددي از خطاهای روششناختی نويسنده را برجسته کنیم. شبهات مطرح شده هرچند به صورت پراکنده و بدون نظم و نسق کافی است، ولی میتوان آنها را در قالب موضوعات ذیل تدوین کرد:
الف) انسانیت زن
ب) زن در پیشگاه خدا (ارزش واقعی زن)
ج) مرتبهی ایمانی، معنوی و اخروی زن
د) زن و موضوع اصلاحپذيري
ذ) زن و موضوع عفاف
از ميان اين محورها، دو مورد اخير را در بخش دوم پي خواهيم گرفت.
اشکالات روش شناختي
بعضی از اشکالات روششناختی مقالهی مورد اشاره از این قرار است:
1. استناد به روایات غیر قابل اعتماد: بر خلاف قرآن کریم که به اجماع مسلمانان بی هیچ زیادت و نقصانی کلام خداست، روایاتی که به پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) نسبت داده میشود نه تنها از جعل و دروغپردازیهای عمدی از سوی افراد مغرض و یا ناآگاه در امان نبوده، بلکه به سبب عوامل مختلفی از جمله منع از تدوین احادیث به مدت حدود یک قرن و نیز محدویت تحميلي بر اهل بیت(ع) که حافظان اصلی احادیث پیامبر بودهاند، از اشتباهات غیر عمدی نیز خالی نبوده است. بر اساس روایات متواتر، پیامبر اعظم و اهل بیت، وجود چنین مشکلی را تذکر دادهاند؛ بهعنوان نمونه، پیامبر(ص) فرمود:
«دروغ پردازی بر من بسیار است و بهزودی افزایش مییابد؛ پس هر کس به عمد دروغی را به من نسبت دهد، جایگاه او دوزخ باشد؛ پس هرگاه حدیث به شما رسید، آنرا به کتاب خدا و سنت من عرضه کنید، سپس آنچه را موافق کتاب خدا و سنت من بود، تمسک به آن جویید و به آنچه مخالف کتاب خدا و سنت من بود تمسک نجویید.»[1]
همچنین امام صادق(ع) فرمود:
«حدیثی را به ما نسبت ندهید و نپذیرید مگر آن که موافق قرآن و سنت باشد و یا همراه آن شاهدی را از احادیث پیشین ما بیابید؛ زیرا که مغیرة بن سعید - که خداوند او را لعنت کند - در کتابهای اصحاب پدر من، احادیثی را وارد کرد که پدرم آنها را نگفته است.»[2]
با توجه به وجود چنبن مشکلی در احادیث، معیارهایی برای تشخیص حدیث صحیح از غیر صحیح قرار داده شده است. یکی از این معیارها، در ارتباط با سند حدیث است که رجال و راويان حدیث – که به طور زنجیرهوار حدیث را از پیامبر یا اهل بیت نقل کرده اند – همه باید هم از حیث راستگویی و امانتداری و هم از جهت حفظ و ضبطِ درست و بدون فراموشی و اشتباه، افرادی قابل اعتماد باشند. معیار دیگر در ارتباط با متن و محتوای حدیث است که یکی از اصول بنیادین آن که در روایات متواتر به آن اشاره شده، مخالفت نداشتن با قرآن است.[3] پس اگر حدیثی حتی سند صحیحي داشته باشد، ولی مخالف قرآن باشد، قابل اعتماد نیست؛ زیرا بهطور حتم اشتباهی در نقل حدیث و یا اسم رجال حدیث و مانند آن رخ داده است.
متأسفانه در مقالهی نامبرده در موارد متعدد به روایاتی استناد شده که از حیث سند، غیر قابل اعتماد است و یا با آیات قرآن تضاد دارد.
2. اعتماد بی قید و شرط به صحیح بخاری و مسلم: از نظر عمدهی علمای اهل سنت (مکتب صحابه)، احادیث صحیح مسلم و بخاری مورد اعتماد است؛ ولی دیدگاه عالمان شیعه (مکتب اهل بیت) در این باره متفاوت است؛ زیرا در این دو کتاب اگرچه احادیث صحیح زیادی هست، لکن روایات مخالف با قرآن و سنت قطعی و نیز احادیث دارای سند ضعیف، تقطیع شده، موهن و مخالف عقل نيز در آنها فراوان يافت ميشود.[4] در مقالهی مورد بحث، نویسنده با مسلم پنداشتن آن کتابها، عمدهی مستندات حدیثیاش را از این دو کتاب آورده و حتی در عمل، این دو را بر قرآن ترجیح داده است بهگونهای که فقط در 6 مورد بهطور مستقیم به قرآن استناد کرده است؛ ولی در 10 مورد، صحیح بخاری و مسلم مستقیماً مورد استناد قرار گرفته است.
3. محور قرار دادن اقوال و دیدگاهها: دین همچون طبیعت، متعلق شناخت و کشف قرار میگیرد. آراء و نظرات اندیشمندان و نویسندگان دربارهی دین هرچند در صورت تخصص کافی و پایبندی و توانایي آنها در بهکارگیری اصول روششناختی فهم دین مطمئنترین راه دستیابی غیر متخصصان، به آموزههای دینی است؛ ولی این نظریات بهویژه در امور غیر قطعی منسوب به دین، از احتمال خطا به دور نيست و بهطور لزوم منعکس کنندهی موضع دین نخواهد بود؛ بنابراین در مقام بحث و تحقیق (و نه در مقام تقلید) خود این آراء ارزش ذاتی ندارد و باید مستندات و استدلالهای آن ارزیابی شود.
متأسفانه در مقالهی مورد اشاره تمرکز اصلی روی آراء و نظریات است، آن هم نظرات نویسندگان دست چندم و یا اندیشمندانی – به طور عمده از اهل سنت - که تحت تأثیر فرهنگ زنستیزِ دوران جاهلی و روایات جعلی مطابق آن قرار دارند.
4. برداشتهای سطحی: در نوشتهی مذکور اغلب از آیه و روایت و یا فرازی از آنها بیتوجه به سایر آیات و روایات و فرازهای دیگر و غافل از قواعد زبان و لغت عربی و ظرافتهاي آن و بدون توجه به شواهد و قرائن لفظی و غیر لفظی، برداشتهای نادرست میشود؛ بهعنوان نمونه، نویسنده راجع به کلمهی «عورة» که در زبان عربی دارای معانی و استعمالهای متفاوت است، با مراجعه به فرهنگ لغت زبان فارسی، برداشتی غلط و موهن از روایات ارائه میدهد.
انسانیت زن از ديدگاه اسلام
مقالهی «زن، حقوق و مکان اجتماعی او در اسلام» با نقل عبارتی از یک کتاب، چنین القا میکند که اسلام زن را بهعنوان انسان نمیشناسد. چنین نگاهی نه تنها هیچ مستند قرآنی و روایی ندارد، بلکه شواهد کافي بر خلاف آن وجود دارد. بهعنوان نمونه در قرآن کریم، فراوان از خطاب «ناس» و «انسان» استفاده شده و در هیج یک از موارد قرینهای بر این که مراد از آن تعابیر خصوص مردان باشد، وجود ندارد.
علاوه بر آن، آیهی 21 سورهی روم بر همسانی زن و مرد در انسانیت دلالت دارد. در این آیه خداوند خطاب به انسانها میفرماید:
«و از نشانههاى او اينكه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد.»
تعبیر «از جنس خودتان» به روشنی دلالت دارد که زن و مرد هر دو انسان هستند؛ زیرا اگر یکی انسان باشد و دیگری غیر انسان، دیگر تعبیر «همسرانی از جنس خودتان » صادق نبود.
نویسنده طبق روایتی از بخاری – که بیان کنندهی خلقت حضرت حوا از دندهی چپ حضرت آدم(ع) است – خلقت زن را از دیدگاه اسلام، بلکه همهی ادیان ابراهیمی خلقتی ثانوی و انسانیتی درجه دومی معرفی میکند.
دربارهی خلقت حوا روایات مختلفی وجود دارد؛ در بعضی از آنها بهطور صریح خلقت حوا از دندهی چپ آدم تکذیب شده است.[5] با قطع نظر از سند روایات دلالت کننده بر خلقت حوا از دندهی چپ آدم، و وجود روایاتی معارض با آن، باید توجه داشت که اولاً روایات مذکور بیان کنندهی خلقت حوا از آدم است، نه خلقت مطلق زنان از مردان، آنگونه که نویسندهی مذکور به شکلی مغالطهآمیز آن را القا میکند؛ ثانیاً خلقت حوا از آدم و به عبارتی، مادهی اولیه بودن آدم برای خلقت حوا، مستلزم فرعی و تبعی بودن حوا و پایینتر بودن مرتبهی وجودی و انسانی او از آدم نیست؛ زیرا چه بسا موجودات از مادهی اولیهشان متکاملتر باشند؛ بهعنوان نمونه، در قرآن کریم، خداوند خطاب به انسانها میفرماید: « ما شما را از آن [زمين] آفريديم.»؛[6] حال آیا خلق شدن انسان از زمين و خاک دلیل بر فرعی و تبعی بودن انسان نسبت به آن است، و یا بر عکس، انسان به مراتب متکاملتر از آن است؟
ارزش زن در پیشگاه خدا
نویسنده با تمسک به آیهی 228 بقره و 34 نساء و برداشتهای بعضی اندیشمندان متأثر از کتب بخاری و مسلم، به صورت ضمنی، برتری ارزشی مرد از زن در پیشگاه خداوند را به اسلام نسبت میدهد.
در اینجا ما برتری ارزشی مرد را بررسی میکنیم:
با مطالعهی جامعه، انواع فراوانی از تفاوت و نابرابری را میتوان مشاهده کرد؛ بهعنوان نمونه، افراد از حیث جنسیت، سن، نژاد، قومیت، زبان و... متفاوتند؛ همانگونه که از جهت ویژگیهای شخصی طبیعی و یا اکتسابی ناهمسانند. افراد بشري دارای میزاني از نابرابری در تواناییهای جسمی، زیبایی، قدرت فکری، دانش، اعتماد به نفس و... هستند و همینطور برخورداریهای آنان از مزایای اجتماعی (منزلت، قدرت، دارایی و ثروت ) نابرابر است و در رتبهبندیهای اجتماعی متفاوتی قرار دارند.
قرآن کریم در آیات متعدد ضمن بیان تفاوتها و نابرابریها که در مناسبات اجتماعی و زندگی دنیایی به وفور قابل مشاهده است، آنها را معیار برتری حقیقی انسانها نميداند و در عوض، تقوای الهی، ایمان، علم، و تقرب به خداوند را معیار برتری حقیقی و ثابت معرفی میکند؛ از جمله:
«ای مردم! ما شما را از مذکر و مؤنث آفریدیم، و ملتها و قبیلههایی قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ همانا ارجمندترین شما در نزد خدا پرهیزکارترین شماست.»[7]
«خداوند كسانى را كه ايمان آوردهاند و كسانى را كه علم به آنان داده شده درجات عظيمى مىبخشد.»[8]
«افراد باايمانى كه بدون بيمارى و ناراحتى، از جهاد بازنشستند، با مجاهدانى كه در راه خدا با مال و جان خود جهاد كردند، يكسان نيستند! خداوند، مجاهدانى را كه با مال و جان خود جهاد نمودند، بر قاعدان [ترككنندگان جهاد] برترى مهمى بخشيده است.»[9]
با توجه به آنچه گذشت ملاک برتری در نزد خدا به اموري مثل علم، ایمان، پرهيزگاري و تلاش در راه تقرب به خدا است و تفاوتهای موجود در مناسبات اجتماعی و زندگی دنیوی در برتری حقیقی دخالتی ندارد. بنابراین در صورتی میتوان دیدگاه برتری مرد در پیشگاه خدا را به اسلام نسبت داد که در منابع دینی شواهدی بر نقصان زن در برخورداری از معیارهای مذکور وجود داشته باشد؛ ولی چنانکه در مباحث بعدی روشن خواهد شد، نه تنها چنین شواهدی وجود ندارد، بلکه شواهد گویایی بر نبود هیچ تفاوتی در آن معیارها میان زن و مرد وجود دارد.
مرتبهی ایمانی و اخروی زن
نویسندهی مورد نظر در ارتباط با ادعای برتری ایمانی مرد بر زن از دیدگاه اسلام، مباحث و شواهد مدوني را ارائه نداده است؛ ولی در مجموع میتوان شواهد ذیل را از بحث او به دست آورد:
الف) آیهی 11 سورهی نساء
چنانکه گذشت قول اندیشمندان ارزش ذاتی ندارد و معیار اساسی در پيبردن به آموزههاي اسلام، قرآن و سنت است؛ لکن نویسنده چنین القا میکند که فخر رازی با استناد به آیهی 11 سورهی نساء و در تفسیر آن، مرد را در خلقت، عقل و ایمان، کاملتر از زن معرفی میکند. در نتیجه چنین توهم میشود که آیهی مورد اشاره حقيقتاً چنین مفهومي را در بر دارد.
لکن در آیهی مورد اشاره چنین آمده است:
«ای مردم! خداوند شما را در [باره ميراث] اولادتان توصيه مىكند كه براى هر پسر به اندازه سهم دو دختر باشد.»
این آیه، تنها دو برابر بودن ارث مرد نسبت به زن را بیان میکند و مطلبی که رازی در ذیل آن آورده ربطی به تفسیر آیه ندارد و هیچ اشارهای در آیه به آن نشده است؛ بلکه آن صرفاً احتمالی است که رازی دربارهی حکمت «دو برابر بودن ارث مرد نسبت به زن» مطرح کرده است؛ آن هم احتمالی که درست به نظر نمیرسد و مخالف حکمتی است که در روایات اهل بیت(ع) برای حکم مذکور بیان شده است.[10]
بهعلاوه، در عبارت رازی سخنی از برتری مرد در «دین» وجود ندارد؛[11] ولی نویسنده آگاهانه یا ناآگاهانه، مفاد عبارت رازي که موقعیت برتر مرد در امکان به دستگیری منصبها و جایگاهای دینی مانند قضاوت و رهبری است، را به غلط، کاملتر بودن مرد در ایمان، ترجمه کرده است.
ب) ترک عبادت در ایام عادت
بر اساس حدیثی از صحیح مسلم، برداشته شدن عبادت از زنان در دوران قاعدگی دلیل بر نقص در دین آنان بیان شده است.
این حدیث اولاً از حیث سند دارای اشکال است؛ زیرا در ميان راويان آن "زید بن اسلم" قرار دارد که بعضی از دانشمندان رجالشناس او را به تدلیس و فريبکاري، تفسیر به رأی و مشکل در حفظ حديث، متهم کردهاند.[12] ثانیاً مهمتر از سند حدیث، تعارض محتواي آن با مجموعهای از مبانی قرآنی است. همانطور که گذشت، معیار برتری واقعی و ارجمندی در نزد خداوند تقواست و فرد باتقوا به میزان این اطاعت در نزد خدا دارای ارج و منزلت است. بر اساس این مبنای قرآنی، زنان باایمان که در ایام عادت فرمان الهی به ترک نماز و روزه در این ایام را اطاعت میکنند، زنانی باتقوا هستند و نه تنها به جهت این کار تنقیص و مذمتی بر آنها نیست، بلکه ارج و منزلتی در خور نزد پروردگار مییابند. بنابراین، حدیث مذکور که زنان را به سبب ترک عبادت در ایام عادت تنقیص میکند، در تعارض با این مبنای قرآنی است و طبق روایات متواتر از پیامبر و اهل بیت، احادیث مخالف قرآن را نباید پذیرفت.
همچنين خداوند در آیاتي از قرآن وجود فرصت کاملاً برابر و بدون دخالت جنسیت را برای زنان و مردان در دستیابی به حیات طیبه، مغفرت و پاداش الهی و داخل شدن در بهشت بیان میکند:
«من عمل هيچ عملكنندهاى از شما را، زن باشد يا مرد، ضايع نخواهم كرد؛ شما همنوع هستيد و از جنس يكديگر.»[13]
«كسى كه چيزى از اعمال صالح را انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالى كه ايمان داشته باشد، چنان كسانى داخل بهشت مىشوند و كمترين ستمى به آنها نخواهد شد.»[14]
«هر كس كار شايستهاى انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالى كه مؤمن است، او را به حياتى پاك زنده مىداريم و پاداش آنها را به بهترين اعمالى كه انجام مىدادند، خواهيم داد.»[15]
آیات فوق که کمترین تفاوتی را میان زن و مرد در دستیابی به مقامات معنوی و پاداشهای الهی بر نمیتابد و معیاری جز ایمان و عمل صالح را برای آن معرفی نمیکند، شاهدی گویا بر این است که جنسیت در کاهش یا افزایش این فرصتها و زیادی و یا کمی ایمان و دین که شرط دستیابی به مقامات و پاداشهای مذکور است کمترین تأثیری ندارد؛ زیرا اگر جنسیت اندک دخالتی داشت و حداقل تفاوتی را میان زن و مرد در درجه و مرتبهی وصول به آن مقامات موجب میشد، خداوند از فرصتی برابر در رسیدن به مقامات معنوی و پاداشها سخن نمیگفت و اشارهای به این تفاوت میکرد.
ج) آیهی 21 سورهی روم
خداوند در این آیه میفرماید:
«از نشانههاى او اينكه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد، و در ميانتان مودت و رحمت قرار داد.»
نویسنده، برداشتی را از فخر رازی در ارتباط با آیهی فوق مطرح میکند که طبق آن زنان برای عبادت و تکلیف خلق نشدهاند؛ بلکه آنها صرفاً برای ما خلق شدهاند و نعمت برای ما هستند.
این برداشت بر خلاف ظاهر این آیه و نیز مجموعه آیاتی است که تکالیف یکسانی را بر مردان و زنان قرار داده است. چیزی که احتمالاً رازی را به چشم بستن از این آیات روشن واداشته، بعضی احادیث مخالف قرأن از امثال مسلم و بخاری است که تحت تأثیر فضای زنستیز دورهی جاهلیت و قبل از اسلام - که تا به امروز هم ادامه دارد - جعل شده و به پیامبر بزرگوار اسلام نسبت داده شده است. در رابطه با آيه مورد نظر توجه به چند نکته لازم است:
اولاً: واژه «ازواج» در آیهی مذکور جمع زوج است و زوج به معنای جفت زن نیست؛ بلکه به هر یک از دو جفت، خواه زن باشد و یا مرد «زوج» گفته میشود.[16] خطاب آیه نیز به خصوص مردان نیست؛ بلکه همهی افراد بشر - از زن و مرد – مورد خطاباند؛ بنابراین مقصود از عبارت «خلق لکم ازواجاً» این نیست که «برای شما مردها زنانی آفرید» تا نتیجه گرفته شود که صرفاً زنها برای مردان خلق شدهاند؛ بلکه مفاد آیه این است که خداوند برای شما انسانها (از زن و مرد) همسرانی از جنس خودتان (از جنس بشر، نه موجودات دیگر) آفرید؛ یعنی برای شما زنها، مردانی را و برای شما مردها، زنانی را برای همسریتان خلق کرد.[17]
ثانیاً: بر فرض که از ظهور آیه دست برداریم و به غلط بپذیریم که آیه خطاب به مردان است و مقصود از «ازواج» زنان هستند، ولی باید توجه داشت که محتواي آیه دلالت بر حصر ندارد و در آن از ادات حصر استفاده نشده است، تا خلقت زنان را منحصر در زوجیت آنها برای مردان و آرامش یافتن مردان از طریق آنان قرار دهد.
این آیه همانند آیهی 72 سورهی نحل است که میفرماید:
«خداوند براى شما از جنس خودتان همسرانى قرار داد و از همسرانتان براى شما فرزندان و نوههايى به وجود آورد.»
اگر از این آیه که فرموده «برای شما از جنس خودتان همسرانی قرار داد» حصر فهمیده شود و چنین استنباط شود که همسران صرفاً برای مردان – و نه برای هیچ هدف دیگری – خلق شدهاند، در این صورت، از دنبالهی آیه هم که فرموده «و از همسرانتان براى شما فرزندان و نوههايى به وجود آورد» فهمیده میشود که فرزندان و نوههای انسان، تنها براي آنها خلق شدهاند و وجودشان، عبادتهايشان و...، همه فرعی و تبعی است. نتيجه اين برداشت غلط اين است که به جز افرادی که در زمان نزول این آیات بودهاند، تمامي نسل آنها فرعی و تبعی باشند.
ثالثاً: خداوند در حدود 30 آیه از آیات قرآن تصریح کرده است که قرآن برای هدایت «ناس»، یعنی «عموم مردم» نازل شده است.[18] طبق اين آیات، قرآن پیام و ابلاغی برای «ناس» که مطلق زن و مرد را شامل ميشود نازل شده است و در نتیجه، هر آیهای که در آن تکلیفی ذکر شده، هر دو (زن و مرد) مخاطب آن هستند و به خلاف گفتار رازی، زنان و مردان به نحو یکسانی در تکالیف مشترک هستند؛ مگر موارد معدودی که به وجود تکالیفی ویژه برای زنان و یا مردان تصریح شده باشد.
رابعاً: قرآن کریم بهطور صریح هدف خلقت جن و انسان را - که هم زن و هم مرد را شامل میشود – عبادت خداوند ذکر کرده است:
«جن و انس را خلق نکردم مگر برای اینکه مرا عبادت کنند.»[19]
بنابراین زنان که کلمهی «انس» شامل آنها نیز میشود همچون مردان برای عبادت آفریده شدهاند.
خامساً: در چند آیه، زنان به نحو یکسانی با مردان، به ایمان، عمل صالح و یا تکالیف اساسی و مهمی متصف شدهاند؛ بهعنوان نمونه در آیهی 35 احزاب میفرماید:
«به يقين، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان باايمان و زنان باايمان، مردان مطيع فرمان خدا و زنان مطيع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شكيبا و زنان صابر و شكيبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق كننده و زنان انفاق كننده، مردان روزهدار و زنان روزهدار، مردان پاكدامن و زنان پاكدامن و مردانى كه بسيار به ياد خدا هستند و زنانى كه بسيار ياد خدا هستند، خداوند براى همه آنان مغفرت و پاداش عظيمى فراهم ساخته است.»
نتيجه گيري
با بررسی روشمند آیات و روایات روشن ميشود که زن از حیث ماهیت انسانی، متفاوت از مرد نیست و وجود او فرعی و در درجه دوم نيست؛ بلکه زن همانند مرد، انسان، مخاطب خداوند و شایسته پذیرش دستورات حیاتبخش پروردگار است. از نظر دین، معیار ارزش و منزلت افراد، جایگاههای دنیوی و یا جنسیت آنان نیست؛ بلکه تقوا، ایمان، معرفت و تقرب به خداوند، درجه و ارزش افراد را تعیین میکند و زن و یا مرد بودن کمترین دخالتی در اين مورد ندارد. زن و مرد از امکان برابری برای کسب مقامات معنوی و مراتب ایمانی برخوردار هستند و زن بودن، دخالتی در نقصان اخلاقی و بیایمانی ندارد.
فهرست منابع
قرآن
1) راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، دمشق، الدار الشامیه،1412ق.
2) شیخ صدوق؛ علل الشرایع، قم، مکتبة الداوری، بی تا.
3) شیخ صدوق؛ من لايحضره الفقيه، قم، جامعه مدرسین، 1413ق.
4) صادقی، محمد؛ تفسیر الفرقان، قم، فرهنگ اسلامی، 1365ش.
5) طباطبایی، محمدحسین؛ الميزان فى تفسير القرآن، قم، جامعه مدرسین، 1417ق.
6) طبرسی، احمد علی؛ احتجاج طبرسی، مشهد مقدس، نشر مرتضی، 1403ق.
7) العسقلانی، شهاب الدین ابی الفضل احمد ابن حجر؛ تهذیب التهذیب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1412ق.
8) فخر رازی، محمد بن عمر؛ التفسیرالکبیر، دار التراث العربی، الطبعة الثانیه، بی تا.
9) کشی، محمدبن عمر؛ رجال کشی، دانشگاه مشهد، 1348ش.
10) مجلسی، محمدباقر؛ بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفا، 1404ق.
11) معارف، مجید؛ جوامع حدیثی اهل سنت، تهران، سمت، 1383ش.
12) نجمی، محمد صادق؛ سیری در صحیحین، مشهد مقدس، المهدی، بی تا.
[1]. احتجاج طبرسی، ج2، ص447-446.
[2]. رجال کشی، ص224.
[3]. بحار الانوار، ج2، ص225-245.
[4]. جوامع حدیثی اهل سنت، ص95-116 و سیری در صحیحین، ص44-217.
[5]. من لايحضره الفقيه، ج3، ص379-380.
[6]. طه: آيه 55.
[7]. حجرات: آيه 13.
[8]. مجادله: آيه 11.
[9]. نساء: آيه 95.
[10] . برای اطلاع از حکمت دو برابر بودن ارث مرد از زن طبق روایات اهل بیت؛ ر.ک: علل الشرایع، ج2، ص570-571، حدیث1-3.
[11]. التفسیرالکبیر، ج5، ص207.
[12]. تهذیب التهذیب، ج2، ص231-233.
[13]. آل عمران: آيه 195.
[14]. نساء: آيه 124.
[15]. نحل: آيه 97.
[16]. المفردات فی غریب القرآن، ص384.
[17]. تفسیر المیزان، ج16، ص166 و تفسیر الفرقان، ج23، ص134.
[18]. به عنوان نمونه: ابراهيم: آيات 1 و 52 و اعراف: آيه 158.
[19]. ذاریات: آيه 56.
منبع سایت پژوه