تنبيه و نقش آن در تربيت با نگرش اسلامي
حسين كريميان 1
چكيده
ابزار تنبيه براي تغيير رفتارهاي نامطلوبِ افراد، به ويژه كودكان در زمينه تربيت، پيش از همه به ذهن خطور ميكند، در صورتي كه عده زيادي از متخصصان تعليم و تربيت به دليل مضرّات زياد تنبيه با اين شيوه مخالفند؛ گرچه برخي مواقع به عنوان آخرين روش، آن را مجاز ميشمارند. هدف از تنبيه كاهش رفتار است؛ بدينروي بايد مشخص گردد در چه سطحي و چه شرايطي توسط چه كساني در چه زماني بايد از آن استفاده كرد.
ديدگاه اسلامي درباره تنبيه اين است كه تحت شرايطي ميتوان براي تأديب تنبيه را به كار برد. البته تنبيه صرفا بدني نيست، بلكه اخطار، تذكر، هشدار، سرزنش و غير آن را هم شامل ميشود. در اين مقاله، نقش تنبيه به عنوان يك شيوه تغيير رفتار با نگرش ديني بررسي شده است. تلاش بر اين است كه با مراجعه به منابع ديني و به شيوه اسنادي و توصيفي، جايگاه و نقش تنبيه در اين منابع و آموزههاي ديني روشن شود.
كليد واژه ها: تنبيه، تأديب، تخلّف، تربيت، تقويت.
مقدّمه
«تنبيه» عبارت از ارائه يك محرّك آزارنده يا تنبيهكننده به دنبال رفتاري نامطلوب براي كاهش احتمال آن رفتار است. براي مثال، اگر پس از انجام رفتاري نامطلوب از سوي كودك ـ مثلاً، گفتن يك حرف زشت ـ با ارائه يك محرّك آزارنده ـ مثلي سيلي زدن به او ـ خواسته باشيم احتمال بروز رفتار نامطلوب را در او كاهش دهيم او را تنبيه كردهايم.
آيا تنبيه يك روش تربيتي است؟ كارايي آن در چه سطحي است؟ شرايط استفاده از آن چيست؟ چه كساني اجازه اعمال آن را دارند؟ اسلام در اين زمينه چه ديدگاهي دارد؟ روانشناسان و مربيّان تربيتي چه ميگويند؟ اينها و پرسشهايي از اين دست در محافل تربيتي زياد مطرحند. معروف شده است كه تنبيه از نظر روانشناسان، به دليل آثار منفي كه از خود بر جاي ميگذارد، مطرود و ممنوع است و بايد از آن اجتناب كرد، اما بيشتر دانشمندان و علماي اسلامي تنبيه را از نظر اسلام جايز دانسته و براي آن شرايط و حدودي تعيين كردهاند. درباره تنبيه در اسلام بحثهايي از سوي برخي متخصصان صورت گرفته كه معمولاً به ذكر نظريات و فتاواي برخي از فقها اكتفا شده و تفحّص كمتري در روايت شده است. از سوي ديگر، فقهاي اسلامي نيز معمولاً به بيان حكم فقهي مسئله اكتفا كرده و به جنبههاي تربيتي و اخلاقي و كم و كيف تنبيه در روايات كمتر پرداختهاند. به دليل آنكه روشن شدن اين بحث، به ويژه از نظر اسلام، در محافل تربيتي از اهميت خاصي برخوردار است، در اين مقاله، رواياتي كه در اين زمينه وارد شده و نيز سؤالات مزبور، از منظر اسلام پاسخ داده ميشوند. در پايان نيز با اشاره به نظر برخي روانشناسان و مربيّان تربيتي نشان داده خواهد شد كه نظر روانشناسانومربيّانتربيتيچقدربانظراسلامهماهنگاست.
تعاريف اصطلاحي و لغوي «تنبيه»
الف. تعريف لغوي
«تنبيه» در لغت، به معناي آگاهانيدن، بيدار كردن، واقف گردانيدن به چيزي و آگاه و هوشيار كردن آمده است. 2
ب. تعريف اصطلاحي
در اصطلاح، «تنبيه» به عملي گفته ميشود كه لازمه آن آگاه كردن و هوشيار ساختن باشد و دستكم، در سه معنا به كار رفته است:
1. حذف پاسخ مثبت از يك موقعيت و يا اضافه كردن پاسخ منفي به آن؛ از نظر اسكينر، تنبيه به اين معنا به كار رفته است. وي ميگويد: «تنبيه زماني رخ ميدهد كه پاسخ مثبتي را از موقعيت حذف و يا چيزي منفي به آن بيفزاييم. به زبان متداول، ميتوان گفت: تنبيه دور ساختن چيزي از ارگانيسم است كه خواستار آن است، يا دادن چيزي است به او كه طالب آن نيست». 3
جان ليانز و همكاران او نيز ميگويند: «تنبيه عبارت است از: ارائه محرّك ناخوشايند يا حذف تقويت مثبت بلافاصله بعد از انجام يك رفتار». 4 «تنبيه» به اين معنا را «تنبيه به معناي عام» ميگوييم.
2. ارائه پاسخ منفي؛ يكي از روانشناسان ميگويد: «تنبيه عبارت است از ارائه يك محرك آزارنده يا تنبيهكننده به دنبال يك رفتار نامطلوب براي كاهش دادن احتمال آن رفتار. براي مثال، اگر بعد از انجام رفتاري نامطلوب از سوي كودك ـ مثلاً، گفتن يك حرف زشت ـ با ارائه يك محرّك آزارنده ـ مثل سيلي زدن به او ـ خواسته باشيم كه احتمال بروز رفتار نامطلوب را در او كاهش دهيم، او را تنبيه كردهايم.» 5 «تنبيه» به اين معنا را «تنبيه به معناي خاص» ميگوييم.
3. تنبيه بدني يا كتك زدن؛ گاهي مراد از «تنبيه» همين معناست كه آن را «تنبيه به معناي اخص» ميگوييم.
روشن است كه طبق معناي اول (معناي عام) تنبيه، طيف وسيعي را دربرميگيرد كه عبارت است از: تغافل، بياعتنايي، تهديد، تحقير، سرزنش، تمسخر، محرومسازي، جريمه، جبران، تغيير چهره، روي برگرداندن و تنبيه بدني. اما طبق معناي دوم (معناي خاص) تنبيه ديگر شامل؛ تغافل، بياعتنايي، محرومسازي و به عبارت ديگر، حذف تقويت مثبت نميشود.
آنچه از ميان اين معاني سهگانه مورد ترديد و بحث واقع شده، قسم سوم (تنبيه به معناي اخص) است، گرچه برخي از مصاديق تنبيه به معناي دوم (معناي خاص) مانند: تهديد، تحقير، سرزنش و تمسخر نيز كمابيش مورد رد و انكار واقع شده. بنابراين، بيشترين تلاش بر اين است كه ببينيم روايات معصومان عليهمالسلام درباره تنبيه بدني كودك چه ميگويند. انحصار بحث به تنبيه كودك نيز به دليل اهميت تربيتي آن در اين دوران است.
تنبيه كودك در روايات
پيش از ورود به بحث، تذكر اين نكته لازم است كه قطعنظر از روايات، تنبيه كودك جايز نيست؛ زيرا خداي تعالي انسان را آزاد آفريده و كسي بر ديگري تسلط ندارد، مگر اينكه او اجازه دهد. علاوه بر اين، تنبيه و زدن ديگري اذيت و ظلم به اوست و اين كار در شرع نهي شده است؛ چنانكه برخي روايات آن را حرب با خدا و كفر ميدانند. ابن ابي عمير از معاويه نقل ميكند كه از امام صادق عليهالسلامدرباره قول خداي سبحان «وَ مَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحادٍ» سؤال كردم، امام فرمود: هر ظلمي الحاد است و زدن خادمي كه گناه نكرده، از اين الحاد است. 6
بنابراين، اگر نتوانيم از روايات باب «تنبيه» جواز آن را استفاده كنيم، اصل عدم جواز به جاي خود باقي است. نيز در مواردي كه شك در جواز داريم بايد به اصل عدم جواز تمسّك كنيم. درباره تنبيه كودك، روايات متعددي از پيامبر و ائمه اطهار عليهمالسلام نقل شده است كه از مجموع آنها ميتوان استفاده كرد اصل تنبيه كودك به منظور تربيت و تأديب او جايز است. از اينروست كه تقريبا تمام فقها به جواز تنبيه كودك فتوا دادهاند؛ اما در كم و كيف آن و اينكه چه كسي چنين اجازهاي دارد، اختلاف كردهاند.
به طور كلي، در زمينه تنبيه سه دسته روايت از ائمّه معصومين عليهم السلام وارد شده است:
دسته اول رواياتي كه اجازه تنبيه كودك را به حاكم ميدهد تا در برابر گناهاني كه كودك انجام ميدهد ـ مانند سرقت، زنا و لواط ـ او را تنبيه و تعزير كند. به دليل آنكه اين دسته از روايات در باره حقوق كيفرياند و تحقق آنها به دست قاضي است و با بحث حاضر، بيگانه است، از بحث درباره آنها صرف نظر ميكنيم.
دسته دوم رواياتي اند كه تنبيه كودك را در جهت تربيت و تأديب او براي پدر و معلم جايز ميشمارند.
دسته سوم رواياتياند كه تنبيه كودك را بر ترك نماز جايز ميشمارند.
روايت دسته دوم و سوم به بحث ما مربوطند. بنابراين، به بررسي برخي از آنها ميپردازيم:
1. اسحاق بن عمّار ميگويد: به امام صادق عليهالسلام عرض كردم: گاهي من غلام خود را به خاطر خلافي كه مرتكب ميشود ميزنم، امام پرسيدند: چقدر او را ميزني؟ گفتم: چه بسا صد تا. امام فرمودند: صدتا! صدتا! و اين را دو بار تكرار كردند، سپس فرمودند: حدّ زنا را ميزني؟ از خدا بترس! عرض كردم: جانم به قربانت! پس چقدر جايز است بزنم؟ امام فرمودند: يكي. گفتم: به خدا قسم، اگر او بداند كه بيش از يكي او را نميزنم، همه چيز را از بين ميبرد. امام فرمودند: پس دو تا بزن. گفتم: اگر چنين باشد هلاك خواهم شد. اسحاق ميگويد: باز هم با امام چانه زدم تا ايشان به پنج تا راضي شدند. سپس ناراحت شدند و فرمودند: اي اسحاق، اگر حدّ جرم را ميداني آن را اقامه كن و از حدود خدا تجاوز نكن. 7
2. حمّاد بن عثمان ميگويد: از امام صادق عليهالسلام در باره ادب كودك و عبد پرسيدم. امام فرمودند: پنج يا شش ضرب و تا ميتواني مدارا كن. 8
3. امام صادق عليهالسلام ميفرمايند: كودكان مكتبي نوشتههاي خود را نزد اميرالمؤمنين عليهالسلام آوردند تا بهترين آنها را انتخاب كنند. امام فرمود: اين كار قضاوت است و جور در آن مثل جور در قضاوت است. به معلمتان بگوييد: اگر بيش از سه ضربه براي تأديب به شما بزند قصاص خواهد شد. 9
4. از پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله نيز نقل شده است كه ادب كودك سه ضربهاست و افزونبرآنروزقيامتقصاصميشود. 10
5. زراره ميگويد: از امام صادق عليهالسلام پرسيدم: در باره زدن مملوك چه ميفرماييد؟ امام فرمودند: هر كاري كه خودش انجام داد چيزي بر او نيست، اما اگر تو را عصيان كرد، زدن او اشكالي ندارد. گفتم چند تا؟ امام فرمودند: سه تا يا چهار تا و يا پنج تا. 11
در اينجا تذكر اين نكته لازم است كه در روايات، حكم عبد و كودك دست كم از حيث تنبيه و تأديب، يكي است. در روايت دوم نيز از امام درباره ادب كودك و عبد سؤال شد، امام تفاوتي قايل نشدند و براي هر دو يك پاسخ فرمودند.
6. حضرت رسول صلي الله عليه وآله فرمودند: نماز را در هفت سالگي به كودك ياد دهيد و در ده سالگي او را بر ترك نماز تنبيه كنيد. 12
روايات ديگري نيز در اينباره وجود دارند كه براي رعايت اختصار، ذكر نميشوند.
نظريات فقهي در باب تنبيه
در اينجا نظر برخي از فقها را به اختصار ذكر ميكنيم:
آيه اللّه العظمي اراكي رحمهالله:
سؤال: هرگاه، پدر، فرزند خود را به قصد تأديب مورد ضرب قرار دهد، آيا ديه دارد يا نه؟
جواب: هرگاه تأديب طفل متوقّف باشد بر ضرب، جايز است، ولي بايد سرخ و كبود نشود... 13
آيه اللّه العظمي بروجردي رحمهالله: اگر بچه يكي از گناهان كبيره را انجام دهد، ولي يا معلم او ميتواند به قدري كه ادب شود و ديه واجب نشود او را بزند. 14
آيه اللّه العظمي گلپايگاني رحمهالله: اگر بچه يكي از گناهان كبيره را انجام دهد، ولي يا ديگري به اذن ولي او ميتواند به قدري كه ادب شود و ديه وارد نشود او را بزند. 15
آيه اللّه العظمي امام خميني قدسسره: گفته شده است كه در ادب كودك، زدن بيش از ده شلاق كراهت دارد؛ ولي ظاهر اين است كه ادب كودك بايد با توجه به نظر ادبكننده و ولي كودك باشد؛ گاهي مصلحت كودك اقتضا ميكند كه كمتر از ده شلاق به او زده و گاهي اقتضاي بيشتر از ده شلاق ميكند، ولي در هر حال، نبايد از تعزير فرد بالغ بيشتر شود، بلكه احتياط اين است كه از تعزير فرد بالغ هم كمتر باشد و احوط از آن اين است كه به پنج و شش شلاق اكتفا شود. 16
حكم شرعي تنبيه
آيا از نظر اسلام تنبيه كودك جايز است؟
با توجه به روايات ذكر شده، كاملاً روشن است كه اصل زدن كودك براي تأديب و تربيت او جايز است و از اين روست كه عموم فقهاي شيعه و حتي اهل سنّت به جواز تنبيه كودك فتوا دادهاند. كركي در جامعالمقاصد در شرح قول علّامه مينويسد: در زدن معمول بحثي نيست. 17 نيز عاملي در مفتاحالكرامه مينويسد: در زدن معمول بحثي نيست؛ همچنانكه در جامعالمقاصد آمده و آن هنگامي است كه كودك صاحب عقل و قدرت تميز باشد؛ همچنانكه اين مطلب در كتاب تذكره و تحرير و حواشي آن در باب اجازه و باب ديات آمده است. 18
روشن است كه دليل عدم بحث، رواياتي است كه ذكر شدند. علاوه بر اينها، از رواياتي كه به تأديب كودك امر و توصيه ميكنند نيز چنين استظهار ميشود؛ چراكه گاهي انسان در تربيت كودك ناچار از تنبيه اوست و اگر تنبيه جايز نباشد تربيت ميسّر نميشود.
اجازه تنبيه
چه كساني اجازه تنبيه كودك را دارند؟
همه فقها اين اجازه را براي پدر، پدر بزرگ و جدّ پدري و حاكم شرع اثبات كردهاند؛ اما درباره معلم و مؤدّب كودك برخي اين اجازه را مطلق و برخي ديگر آن را مشروط به اذن پدر يا حاكم شرع دانستهاند. ظاهر روايات اول و دوم نيز اين اجازه را براي پدر اثبات ميكند و چون پدر بزرگ و جدّ پدري حكم پدر را دارند، براي آنها نيز ثابت است. شاهد اين مطلب هم دو روايتي است كه در آنها از ادب يتيم سؤال شد و امام فرمودند: در مواردي كه فرزند خود را تأديب ميكني، يتيم را نيز تأديب كن. 19 همچنين اميرالمؤمنين عليهالسلام در روايت سوم، اين اجازه را به معلم ميدهند.
بنابراين، در اين دو مورد بحثي نيست؛ اما آيا مادر نيز چنين اجازهاي دارد؟ شايد بتوان به اين سؤال پاسخ مثبت داد؛ زيرا هدف از تنبيه، تأديب و تربيت كودك است و كسي كه امر تربيت را بر عهده دارد بايد چنين اجازهاي داشته باشد. شاهد اين مدعا آن است كه حضرت علي عليهالسلاماين اجازه را به معلم ميدهند و آن را مشروط به اذن پدر نميكنند (روايات سوم) و اين از آن نظر است كه معلم تربيت كودك را بر عهده دارد. پس مادر نيز بايد چنين اجازهاي داشته باشد؛ زيرا تربيت كودك بر عهده او نيز هست.
ميزان تنبيه
تا چه حد ميتوان كودك را تنبيه كرد؟
به اين پرسش از دو نظر بايد پاسخ گفت: يكي از نظر كمّيت و ديگري از جهت كيفيت. اما از نظر كمّيت، بايد گفت: روايات جوابهاي متفاوتي دادهاند. برخي سه تا، برخي چهارتا، برخي پنج و برخي ديگر شش تا را مطرح كردهاند، ولي در جمع بين اين روايات، ميتوان گفت: براي معلم زدن بيش از سه تا جايز نيست؛ زيرا در معتبر سكوني، امام بيش از سه تا را براي معلم جايز ندانسته و فرمودهاند: قصاص خواهد شد. اما براي پدر، پدر بزرگ، جدّ پدري و شايد مادر بيش از شش تا زدن جايز نيست كه البته به حسب تفاوت موارد، تعداد ضرب هم متفاوت ميشود؛ ولي در هر حال، بيش از شش تا جايز نيست و اختلاف در روايات و يا ترديد بين سه و شش در يك روايت را به اختلاف موارد بر حسب سنّ كودك، قوت و ضعف، مقدار تخلّف و مصلحت او حمل ميكنيم.
كيفيت تنبيه
درباره كيفيت تنبيه كودك، آنچه از روايات استفاده ميشود، چند نكته است:
الف. بايد خلاف كودك را ناديده انگاشت و در صورتي كه كودك عمل خلاف را تكرار نكند و بر آن اصرار نداشته باشد، اين عمل را به رخ او نياورد. پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله در پاسخ به سؤال جري نسبت به عصيان اهل و خانواده او تا سه مرتبه فرمودند: آنها را ببخش و عفو كن، و در مرتبه چهارم فرمودند: اگر تنبيه كردي، به اندازه جرم و گناه او را تنبيه كن. 20
ب. همواره بايد با كودك، حتي در تنبيه او، با نرمي و مدارا برخورد كرد. امام صادق عليهالسلام به حمّاد بن عثمان فرمودند: پنج تا شش تا بزن و با او مدارا كن، كه مسلّما مداراي در كيفيت مراد است اگر نگوييم مداراي در كمّيت هم مراد است. 21
ج. بايد از زدن به جاهاي حسّاس بدن كودك پرهيز كرد. رسول اكرم صلياللهعليهوآله در روايتي فرمودند: از زدن به سر و صورت بپرهيز. 22
د. تنبيه كودك نبايد آنقدر شديد باشد كه موجب سرخشدن يا كبود شدن بدن او شود؛ زيرا در اين صورت، موجب پرداخت ديه توسط تنبيهكننده ميشود، حتي اگر تنبيهكننده پدر باشد. 23
سنّ تنبيه شونده
در چه سنّي ميتوان كودك را تنبيه كرد؟
از رواياتي كه تنبيه كودك را به دليل ترك نماز جايز ميدانند، استفاده ميشود كه وقتي كودك خوب و بد را درك كند و بتواند بين خوب و بد تمييز دهد و عقل خود را در اين زمينه به كار گيرد، ميتوان او را تنبيه كرد؛ زيرا برخي از اين روايت تنبيه بر ترك نماز را در هفت سالگي جايز ميدانند، 24 برخي در نه سالگي 25 و برخي در ده سالگي. 26
از اينرو، ميتوان گفت: در اين سنين كودكان بر حسب تفاوتهاي فردي ميتوانند بين خوب و بد تمييز دهند و مسائل را درك كنند. شاهد اين جمع، روايتي است كه ميگويد: كودك هرگاه نماز را درك كرد بايد نماز بخواند. سؤال شد: چه وقت كودك ميتواند نماز را درك كند؟ امام فرمودند: در نه سالگي. 27 در روايتي ديگر امام كاظم عليهالسلامميفرمايند: «هنگامي كه كودك به احتلام نزديك شد و نماز و روزه را شناخت.» 28
بنابراين، ميتوان گفت: گرچه اين روايات در باره تنبيه كودك بر ترك نماز هستند، ولي در موارد ديگر هم جارياند؛ زيرا هدف از تنبيه كودك تأديب و تربيت اوست و وقتي كودك نتواند بدي و خوبي امور را تشخيص دهد و علت تنبيه را درك كند، اگر او را تنبيه كنيم به هدف نخواهيم رسيد. همچنين در روايتي، امام صادق عليهالسلام در باره كودكي كه دزدي كرده بود، فرمودند: از او بپرسيد آيا ميداند كه دزدي عقوبت دارد؛ اگر ميدانست بپرسيد عقوبت آن چقدر است؟ اگر نميدانست رهايش كنيد. 29 حال اگر علم به عقوبت داشتن در تنبيه دخالت دارد، آيا درك خوبي و بدي عمل و شناخت علت تنبيه دخالت ندارد؟
بر چه اعمالي ميتوان كودك را تنبيه كرد؟ آيا بر هر عمل خلافي كه از كودك سر زد ميتوان او را تنبيه كرد يا فقط بر گناهان ميتوان او را تنبيه كرد؟ برخي گفتهاند: روايات باب «تنبيه» از گناهاني كه كودك ممكن است انجام دهد، منصرفند؛ چراكه براي آنها تعزير معيّن شده و يا به دليل وحدت پاسخ امام نسبت به تنبيه كودك و عبد 30 ـ به اين بيان كه چون در آن روايت جواب امام نميتواند شامل عبدي كه يكي از گناهان را انجام داده است بشود، زيرا در اين صورت براي او حد يا تعزير معيّن شده است ـ پس تنبيه كودك نيز در اين روايت و نظاير آن، بايد منصرف به غير گناهان باشد. ولي اين استدلال چندان صحيح نيست؛ زيرا:
اولاً، در اين روايت، از تعداد ضرب سؤال شده، نه مواردي كه تنبيه جايز است.
ثانيا، مانعي ندارد كه ادب عبد در امور عادي باشد، ولي ادب كودك در اموري اعم از عادي و محرّم؛ چه اينكه براي عبد در امور محرّم حدّ و تعزير است، ولي براي كودك نيست، بلكه براي او تأديب است. علاوه بر اين، در برخي روايات تنبيه كودك را بر ترك نماز جايز ميدانند. در نسخه كافي، از اين روايت به جاي عبارت «في بعضي ما يجرم»، عبارت «في بعضي ما يحرّم» آمده است و اينكه رواي ميگويد من غلام خود را تا صد تازيانه زدهام، خود حاكي از اين است كه مرتكب گناه بوده و او به تصور خودش، حد جاري ميكرده است. امام نيز در پايان ميفرمايند: اگر حدّ جرم را ميداني آن را جاري كن.
بنابراين، نميتوان روايات باب «تنبيه» را از گناهان منصرف دانست؛ اما آيا شامل امور عادي، اخلاقي و اجتماعي هم ميشود يا تنها شامل امور محرم ميشود؟ آنچه از روايات استفاده ميشود اين است كه در مواردي كه به تأديب و تربيت كودك مربوط ميشود، ميتوان او را تنبيه كرد، خواه اين خلاف از خلافهاي اخلاقي، عرفي يا اجتماعي باشد كه از نظر شرع گناه محسوب نميشوند و يا خلافي باشد كه از نظر شرعي گناه محسوب ميشود؛ زيرا در غالب اين روايات، سؤال از ادب كودك است كه تقريبا معادل تربيت امروزي است و اگر نگوييم مراد آنها تنها اموري است كه از لحاظ شرعي گناه محسوب نميشوند، دستكم آنها را نيز شامل ميشود. البته نسبت به برخي از گناهاني كه بيشتر جنبه اجتماعي دارند حاكم شرعي ميتواند بر حسب مصلحت، كودك را تنبيه كند.
بحث اخلاقي
تا اينجا جواز فقهي مسئله اثبات شد. اكنون بايد ديد آيا اين امر از لحاظ اخلاقي و تربيتي نيز مطلوب است؟ در اينباره بايد دو دسته ديگر از روايات را مدّ نظر قرار داد:
يك دسته رواياتي كه به رحم، رفق، مدارا و عفو نسبت به كودك امر ميكنند؛ مثل «احبّوا الصّبيان و ارحموهم»؛ 31 دوست بداريد كودكان را و به آنها رحم كنيد. «ليّنوا لمن تعلّمون و لمن تتعلّمون منه»؛ 32 با شاگرد با مهرباني رفتار كنيد و احترام استاد را داشته باشيد. «اعف عنهم»؛ 33 آنها را ببخش. و نظاير اين روايات كه در منابع روايي ما فراوانند.
دسته دوم رواياتياند كه از تندي، غضب و عتاب و خطاب نسبت به كودك منع ميكنند؛ مانند: «ان اللّه ليس يغضب لشيء كغضبه للنساء و الصبيان»؛ 34 به درستي كه خداوند غضب نميكند به چيزي مثل غضب كردن به خاطر زنان و كودكان. «لا ادب مع غضب»؛ 35 تأديب همراه غضب نيست.
با توجه به اين دو دسته روايات، ميتوان گفت: محبت، رحمت، احترام، عفو و بخشش مطلوبند و تندي و عتاب و خطاب و غضب نسبت به كودك، نه تنها مطلوب نيست، بلكه نهي هم شده است. اما اگر برخي از روايات تنبيه كودك در كار نباشد و يا كارايي خود را نسبت به افرادي از دست داده باشند، وگرنه با توجه به اين دو دسته از روايات، تا وقتي راه اصلاح و تأديب كودك منحصر به تنبيه نباشد و يا دست كم كارايي روش تنبيه در مواردي خاص بيشتر و يا بهتر از روشهاي ديگر نباشد، استفاده از تنبيه جايز نخواهد بود. علاوه بر اين، اگر راههاي ديگري در كار باشد كه كارايي بهتري از روش تنبيه داشته باشند، به موجب آيه «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» 36 بايد از آن روشها استفاده كرد.
پس راه اصلي تربيت، رفق، مدارا، محبت، رحمت و عفو است و استفاده از تنبيه در مواردي جايز است كه از راه اصلي نتوان به مقصد رسيد. پزشك وقتي كارد جرّاحي را به دست ميگيرد كه از درمان بيمار يا دارو مأيوس شده باشد. شاهد اين مدعا آن است كه در سيره معصومان عليهمالسلاممشاهده نشده است كه آنها فرزندان خود و يا كودكان ديگري را تنبيه كرده باشند. البته در موارد نادري برخي از ائمّه اطهار عليهمالسلامعبد خود را تنبيه كرده و بلافاصله، پس از آن پشيمان شده و حتي از عبد خود طلب قصاص نمودهاند. 37 ولي مشاهده نشده است كه امامي فرزند خود را تنبيهبدنيكرده باشد و اين مطلب ميتواند شاهدي بر اين باشد كه راه اصلي راهي غير تنبيه است و ايشان از آن استفاده ميكردهاند تا نيازي به تنبيه بدني نباشد.
اثر تربيتي تنبيه
آيا تنبيه اثر تربيتي دارد؟ برخي معتقدند: تنبيه تنها اثري كه ممكن است داشته باشد اين است كه كودك را از دستزدن به عمل خلاف مادام كه بداند تنبيهي در كار است باز ميدارد و همين كه مطمئن شد ديگر تنبيهي در كار نيست دوباره به آن كار دست خواهد زد. برخي ديگر گفتهاند: اگر تنبيه بجا و بموقع و در حدّ مطلوب اجرا شود، ميتواند رفتار نامطلوب را براي هميشه از بين ببرد. اما بايد ديد روايات در اين زمينه چه ميگويند. در اينجا به دو روايت توجه كنيد كه ميتوان از آنها چنين استفاه كرد كه تنبيه اثر اصلاحي دارد:
1. حضرت علي عليهالسلام ميفرمايند: كسي كه خوشرفتاري او را اصلاح نكند، خوب كيفر دادن او را اصلاح خواهد كرد. 38
2. نيز آن حضرت ميفرمايند: راه و روش اصلاح خوبان به بزرگداشت آنهاست و اصلاح بدان به تنبيه و عقاب آنها. 39
با توجه به اين دو روايت، روشن است كه تنبيه اثر اصلاحي دارد و در مواردي كه اثر اصلاحي نداشته باشد، دستكم اثر بازدارندگي خواهد داشت كه اين نيز در امر تربيت مطلوب است، گرچه مطلوب اصلي اصلاح و جايگزيني رفتار مطلوب به جاي نامطلوب است.
نكاتي در باب تنبيه
1. تنبيه نبايد بيش از مقدار جرم باشد. حضرت رسول صلياللهعليهوآله در روايت اسد بن وداعه پس از آن كه سه مرتبه از تنبيه نهي كردند، فرمودند: اگر تنبيه كردي به اندازه گناه تنبيه كن. 40
2. در تنبيه، بايد قوّت بدني، سن و شخصيت افراد را در نظر داشت. در روايت حمّادبن عثمان، امام صادق عليهالسلامفرمودند: هر مقدار كه حاكم مصلحت بداند بر حسب مقدار گناه و يا قدرت بدني مجرم تعزير كند. 41 و نيز از حضرت علي عليهالسلام نقل شده است كه گاهي نصف يا ثلث شلاق را ميگرفتند و بر حسب سنّ كودكان، آنها را ميزدند. درباره شخصيت افراد نيز حضرت علي عليهالسلامميفرمايند: كيفر عقلا با اشاره است و كيفر جهّال با تصريح و صراحت. و يا ميفرمايند: كنايه و تعريض براي عاقل شديدترين عقاب است. 42
3. در حال غضب بايد از تنبيه اجتناب كرد؛ چراكه پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله و اميرالمؤمنين عليهالسلام از ادب كردن در حال غضب نهي كردهاند. 43
4. اگر كودك پيش از آنكه تنبيه شود متنبّه شد، نبايد او را تنبيه كرد؛ زيرا هدف از تنبيه آگاهي و اصلاح كودك است و وقتي هدف حاصل شد ديگر تنبيه معنا ندارد. نيز اگر پس از تنبيه، رفتار كودك اصلاح شد، ديگر نبايد رفتار خلاف را به رخ او كشيد و آن را بهانهاي براي تنبيه و سرزنش او قرار داد.
5. در صورتي ميتوان كودك را تنبيه كرد كه به خلاف و بد بودن عمل و كيفر داشتن آن علم داشته باشد. محمّد بن خالد ميگويد: در مدينه بودم، غلامي را آوردند كه مرتكب دزدي شده بود. از امام صادق عليهالسلام درباره او پرسيدم، حضرت فرمودند: از او ميپرسي، اگر ميدانست كه دزدي كيفر دارد و كيفر آن چقدر است او را عقاب ميكني و اگر نميدانست رهايش ميكني. 44
6. نبايد كودك را به خاطر تشفّي خاطر خود تنبيه كرد، بلكه همواره بايد صلاح كودك مدّ نظر باشد. حضرت علي عليهالسلامعمربن عبدالعزيز را امر كردند تا بر شخصي اجراي حد كند. وي هنگام اجراي حد، آن را ترك كرد. علت را از او پرسيدند، در جواب گفت: در خود غضبي يافتم. سپس امام علي عليهالسلام فرمودند: سزاوار است معلم كودكان هم اينچنين آنها را مراعات كند تا ادب آنها در راه منافعشان كامل شود و معلم آنان نبايد در اين قضيه، راهي كه نفوذي در قلب آنها نيست انتخاب كند. بنابراين، اگر تأثير هم بگذارد... خارج از عدالت است. 45
7. در تنبيه، بايد مراحل و مراتب آن را رعايت كرد و بايد از مرحله ضعيف شروع كرد؛ زيرا شايد با اجراي مرحله ضعيف ـ مثلاً تغيير چهره ـ كودك به اشتباه خود پيببرد و اصلاح شودكه در اين صورت، ديگر نيازي به تنبيه بدني نخواهد بود.
تنبيه از نظر متخصّصان تعليم و تربيت
استفاده از تنبيه در امر تربيت، همواره مخالفان و موافقاني داشته است، با اين تفاوت كه در گذشته، موافقان بيشتري داشته، ولي اكنون مخالفان بيشتري دارد. معروف است كه متخصصان تنبيه را ـ دستكم تنبيه بدني را ـ جايز نميدانند و عدم كارايي و يا آثار و مضرّات جانبي آن را دليل بر اين امر ميدانند. ولي بايد گفت: اولاً، چنين نيست كه تنبيه كارايي نداشته باشد. در بسياري از موارد، تنبيه اصلاحگر است، به گونهاي كه عموم كساني كه در اصلاح رفتار، كتاب نواشتهاند تنبيه را به عنوان يكي از روشهاي اصلاح و تغيير رفتار ذكر كردهاند. ثانيا، در مواردي كه تنبيه اصلاحگر نباشد، دست كم اثر بازدارندگي و عبرتآموز براي ديگران دارد و اين اثر كمي نيست؛ چه اينكه مواردي وجود دارند كه رفتار نامطلوب بايد فورا متوقف شود، به گونهاي كه اگر متوقف نشود اثرات جبرانناپذيري به بار خواهد آورد. در اين صورت، تنبيه، بخصوص تنبيه بدني، تنها راه ممكن است؛ زيرا ساير روشها زمان زيادي براي اصلاح و يا توقف رفتار نامطلوب لازم دارند و از اينروست كه يكي از مزيّتهاي روش تنبيه بر ساير روشها را فوريت تأثير آن ميدانند. بدينروي، معمولاً روان شناسان، حتي كساني كه به شدت با تنبيه مخالفند، در مواردي، تنبيه، حتي تنبيه بدني، را جايز ميدانند. بنابراين، چنين نيست كه از نظر علماي تربيت، تنبيه بدني بكلي مطرود و ممنوع باشد. ما در اينجا، نظر برخي از روانشناسان و يا فلاسفهاي را كه در باب تربيت بحث كردهاند، نقل ميكنيم تا شاهدي بر اين مدّعا باشد.
هيلگارد در زمينه روانشناسي مينويسد:
قرنها اين باور وجود داشته كه تنبيه شيوه مؤثرتري براي كنترل رفتار است... تنبيه به طور مؤثري ميتواند پاسخهاي نامطلوب را از ميان بردارد، به شرط آنكه همراه با آن، پاسخ مطلوبي كه رخ ميكند مورد پاداش قرار گيرد... پدران و مادران اغلب نميدانند چگونه و چه اندازه كودكان خود را تنبيه كنند. در عمل اكثر آنها گهگاه به نوعي محرومسازي و حتي ايجاد درد در كودكان متوسل ميشوند. تنبيه خبري مؤثرترين نوع تنبيه است؛ چون از اين راه كودك درمييابد كه چه كارهايي مجاز و چه كارهايي غيرمجاز است. كودكان گاه حدّ تحمل را ميآزمايند تا ببينند تا چه اندازه ميتوانند بدون روبهرو شدن با تنبيه در رفتار غيرمجاز خود پيش بروند. در اين موارد بهتر است يك شيوه انضباطي محكم، اما نه خشن اتخاذ شود و به صورتي همسان و بلافاصله به اجرا درآيد.46
گاتري، كه نظريه يادگيري خود را بر اصل «مجاورت» استوار ساخته است، تنبيه را در امر تربيت و يادگيري مؤثر ميداند. وي ميگويد:
تنبيه نه به سبب ناراحتياي كه توليد ميكند، بلكه به سبب اينكه نحوه پاسخ دهي فرد به محرّكهاي معيّن را تغيير ميدهد، مؤثر است... تنبيه به اين علت در تغيير دادن رفتار نامطلوب مؤثر است كه رفتار ناهمساز با رفتار تنبيه شده را ايجاد ميكند.47
وي همچنين ميگويد: ما هنگام بحث درباره راههاي ترك عادت، سه تدبير مكانيكي را بررسي كرديم كه ميتوانند در تغيير تداعي بين محرّكها و پاسخها به كار روند. تنبيه يكي ديگر از اين تدابير است. تنبيه وقتي كه به طور مؤثر به كار رود، سبب ميشود محرّكهايي كه قبلاً پاسخ نامطلوبي را فراميخواندند، پاسخ مطلوبي را ايجاد كنند.48
جان ليانز و همكاران (1988) ميگويند:
بسياري از مطالعات بيانگر تأثير تنبيه بر رفتار هستند. اين يافتهها ميگويند: ميزان تأثير تنبيه در فرونشاندن رفتار نامطلوب وابسته است به: الف) شدت، مدت، فراواني و توزيع پيامدهاي ناخوشايند تنبيه؛ ب) فواصل زماني اجراي تنبيه؛ ج) شدت رفتاري كه به خاطر آن تنبيه صورت ميگيرد؛ د) وجود پاسخهاي جانشين و ه.) محدودهاي كه در آن، رفتار متضاد يا مطلوب پاداش داده ميشود... تنبيه ميتواند براي سركوب، يا حذف تقريبا هرگونه رفتار نامطلوب از كودكي اوليه به بعد به كار رود... در روان درماني، تنبيه در اصلاح رفتارهايي كه براي كودكان يا ديگران خطر فوري دارد يا جاهايي كه نتيجه فوري لازم است، بهترين كاربرد را دارد.
همچنين موريس در اصلاح رفتار كودكان ميگويد:
درست همانطور كه با پاداش دادن به كودك در هر زمان كه رفتار مطلوب را انجام ميدهد ميتوان آن رفتار را نيرومند كرد، با پاداش ندادن قاطعانه به كودك هنگام اجراي رفتار نامطلوب نيز ميتوان اين رفتار را در او كاهش داد... به هر حال، در مواقع نادري از تنبيه بدني ـ مثل يك سيلي دردناك، يا يك فرياد ـ بايد استفاده شود.49
نويسنده كتاب تغيير رفتار و رفتار درماني، در پايان بحث «تنبيه» چنين مينويسد:
با توجه به زيانهاي متعدد ناشي از تنبيه و ساير روشهاي تنبيهي، بهتر است هرگز از آن به عنوان روشهاي تربيتي و اصلاحي استفاده نشود و به جاي آنها، از روشهاي ديگري استفاده شود. با اين حال، ممكن است رفتار فرد چنان وخيم و خطرناك باشد كه هيچ روش ديگري ـ به اصطلاح ـ جواب ندهد و ناچار كاربرد روش تنبيه تنها روش ممكن باشد؛ مثل وقتي كه رفتار نامطلوب فرد، سلامت و بقاي خود او يا افراد ديگر را تهديد ميكند.50
سال اكسلرد ميگويد:
عليرغم بعضي از نواقصي كه به اين روش [تنبيه ]نسبت دادهاند، من معتقدم كه تكنيكهاي تنبيه ميتوانند ابزار مفيد براي آموزگار باشند. يك دليل اين است كه تنبيه احتمالاً در شرايطي مؤثر واقع ميشود كه تكنيكهاي ديگري مانند تقويت يك رفتار ناهمساز و خاموشي كارگر نيستند. همينطور روشهاي تنبيه اغلب رفتارهاي نامطلوب را سريعتر از تكنيكهاي ديگر كاهش ميدهند.51
والترچين و بنكس (1972) معتقدند: «هر كودكي بايد بفهمد كه در صورت نافرماني و سرپيچي از اطاعت، بزرگسالان با او برخورد نامطلوب خواهند داشت. اگر كودك به خاطر عمل اشتباه خود تنبيه نشود، تصور ميكند كه عمل او به طور ضمني تأييد شده است.»52
رونالدس ايلنگورث ميگويد:
بسياري از والدين بر اين باورند كه تنبيه بدني نادرست و نامطلوب است و به جاي آن اغلب از تنبيه ذهني و رواني كه به مراتب خطرناكتر است، استفاده ميكنند. هيچ پدر و مادري هرگز نبايد از ابزار تهديد به ترك كودك، يا دوست نداشتن او و يا فرستادن كودك به شبانه روزيها استفاده كند. در تمام مواقع، چه در خانه و چه در مدرسه، سلاح تمسخر، انتقاد و تحقير كودك بد و نامطلوب است و نتيجهاي جز اينكه كودك را غمگين و دچار ناامني سازد نخواهد داشت. در مورد كودكان سنين پيش از دبستان، كه به اندازه كافي ميفهمند، زدن ضربهاي آرام به پشت او بدون خطر است. همين تنبيه نيز پس از آن سن، غالبا غير ضروري و نامطلوب است. به هر حال، بايد توجه داشت كه تنبيه بدني به هيچ عنوان نبايد آسيب برساند. همچنين كودك نبايد در حضور خواهران و برادران خود تنبيه بدني شود. احيانا اگر تنبيه شد، پس از آن ديگر نبايد با او حرف زد.53
با توجه به آنچه از برخي روانشناسان و مربيان نقل شد، روشن است كه در تربيت نيز تنبيه، حتي تنبيه بدني، بكلي مطرود و ممنوع نيست، بلكه در مواردي آن را جايز و حتي لازم ميدانند.
نتيجه گيري بحث
به نظر ميآيد روايات معصومان عليهمالسلام تنبيه كودك را در جهت تربيت او جايز ميدانند، گرچه اين روش مطلوبيت اوّلي را ندارد؛ يعني مادام كه براي تربيت كودك از روشهاي ديگر بتوان استفاده كرد، بهتر است از اين روش استفاده نشود و چه بسا اگر از روشهاي ديگر به نحو صحيح استفاده شود، هيچگاه نيازي به تنبيه كودك حاصل نشود؛ ولي در هر حال، اگر در امر تربيت كودك از نظر مربّي به تنبيه او نياز شد، تنبيه او جايز است و مضرّات فرضي در برابر اصل هدايت و تربيت كودك از اهميت چنداني برخوردار نيستند، بخصوص اگر بتوان با استفاده از برخي روشها مضرّات فرضي را كاهش داد و يا حتي آنها را از بين برد.
پى نوشت ها
1 كارشناس ارشد علوم تربيتى و عضو هيأت علمى دانشگاه آزاد اسلامى قم.
2 ـ علىاكبر دهخدا، لغت نامه، 1337، ذيل ماده «تنبيه».
3 و4 - بى. آر، هرگنهان، مقدّمهاى بر نظريههاى يادگيرى، 1377، ص 138.
5 ـ علىاكبر سيف، روانشناسى پرورشى، 1368، ص 246.
6 ـ محمّدبن يعقوب كلينى، الكافى، 1372، ج 4، ص 227، ح 2.
7 ـ شيخ حرّ عاملى، وسائل الشيعه، 1414، ج 18، ص 339، ح 1.
8 ـ همان، ص 581، ح 1.
9 ـ همان، ص 582، ح 3.
10 ـ عارف عبدالغنى، نظم التعليم عندالمسلمين، 1414، ص 116.
11 ـ شيخ حرّ عاملى، وسائل الشيعه، ج 18، ص 582، ح 3.
12 ـ حسامالدين متقى هندى، كنزالعمّال، 1405، ج 16، ص 440، ح 45327.
13 و14 و15 و16 ـ على عطائى، آراء الفقها و المراجع فى حكم تأديب الصبيان و ضربهم، ص 15، به نقل از: محمّدجواد حسينى عاملى، مفتاح الكرامه، 1377، ج 4، ص 37.
17 ـ محقق كركى، جامع المقاصد، 1408، ج 7، ص 280.
18 ـ على عطائى، آراء الفقها و المراجع فى حكم تأديب الصبيان و ضربهم، ص 15، به نقل از: محمّدجواد حسينى عاملى، مفتاح الكرامه، ج 4، ص 273.
19 ـ ميرزا حسين نورى، مستدرك الوسائل، 1407، ج 15، ص 167.
20 ـ حافظ نورالدين هيثمى، مجمعالزوائد و منبعالفوائد، 1408، ج 8، ص 106.
21 و22 ـ شيخ حرّ عاملى، وسائلالشيعه، ج 18، ص 581، ح 1.
23 ـ ر.ك: رسالههاى عمليه.
24 ـ ميرزا حسين نورى، مستدرك الوسائل، ج 3، ص 18، ح 2906.
25 ـ همان، ص 19، ح 1.
26 ـ حسامالدين متقى هندى، كنزالعمّال، ج 16، ص 440، ح 45327.
27 ـ شيخ حرّ عاملى، وسائلالشيعه، ج 3، ص 12، ح 2.
28 ـ همان، ح 3.
29 و30 ـ همان، ج 18، ص 525، ح 11.
31 ـ محمّدبن يعقوب كلينى، الكافى، ج 6، ص 49، ح 3.
32 ـ شهيد ثانى، منيهالمريد فى ادب المفيد و المستفيد، 1384، ص 193.
33 ـ ميرزا حسين نورى، مستدركالوسائل، ج 9، ص 7، ح 10041.
34 ـ محمّدبن يعقوب كلينى، الكافى، ج 6، ص 50، ح 8.
35 ـ عبدالواحدبن محمّد تميمى آمدى، غررالحكم و دررالكلم، 1366، ج 2، ص 833، ش 96.
36 ـ فصلت: 34.
37 ـ سيدمحسن امين، سيره معصومان عليهمالسلام، 1376، ج 4، ص 238.
38 ـ عبدالواحدبن محمّد تميمى آمدى، غررالحكم و دررالكلم، ج 2، ص 640، ش 457.
39 ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، 1374، ج 78، ص 82، ح 81.
40 ـ همان.
41 ـ شيخ حرّ عاملى، وسائل الشيعه، ج 18، ص 584، ح 3.
42 ـ محمّدبن تميمى آمدى، غررالحكم و دررالكلم، ج 2، ص 501، ش 44 و 45.
43 ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 79، ص 102، ح 2.
44 ـ شيخ حرّ عاملى، وسائلالشيعه، ج 3، ص 2.
45 ـ ابن عبدالحفيظ، سويدى، محمّد نور، منهج التربية للطفل، بىتا، ص 371.
46 ـ ارنست هيلگارد، زمينه روانشناسى، 1375، ج 1، ص 382ـ383.
47 ـ بى. آر، هرگنهان، مقدمهاى بر نظريههاى يادگيرى، ص 254ـ255.
48 ـ همان.
49 ـ ريچارد جى موريس، اصلاح رفتار كودكان، 1373، ص 73 و 88.
50 ـ علىاكبر سيف، تغيير رفتار و رفتار درمانى، 1373، ص 397.
51 ـ سال اكسلرد، تغيير رفتار در كلاس درس، 1368، ص 50.
52 ـ رونالدس ايلينگورث، كودك و مدرسه، 1368، ص 63.
53 ـ همان، ص 66.
منابع
ـ اكسلرد، سال، تغيير رفتار در كلاس درس، ترجمه منيجه شهني ييلاق، تهران، فردوس، 1368.
ـ ايلينگورث، رونالدس، كودك و مدرسه، ترجمه شكوه نوايينژاد، تهران، رشد، 1368.
ـ تميمي آمدي، محمّدبن، غررالحكم و دررالكلم، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1366، ج 2.
ـ دهخدا، علياكبر، لغتنامه، تهران، دانشگاه تهران، 1337.
ـ سويدي، ابن عبدالحفيظ، محمّد نور، منهج التربية للطفل، بيجا، بينا، بيتا.
ـ سيف، علياكبر، تغيير رفتار و رفتار درماني، تهران، دانا، 1374.
ـ ـــــ ، روانشناسي پرورشي، تهران، آگاه، 1368، چ چهارم.
ـ شهيد ثاني، منيهالمريد في ادبالمفيد و المستفيد، قم، اسماعيليان، 1384.
ـ عاملي، شيخ حرّ، وسائلالشيعه، قم،مؤسسهآلالبيت،1414،ج18.
ـ عبدالغني، عارف، نظمالتعليم عندالمسلمين، دمشق، دارالكنعان، 1414.
ـ عطائي، علي، آراء الفقها و المراجع في حكم تأديبالصبيان و ضربهم، به نقل از: محمّدجواد حسيني عاملي، مفتاح الكرامه، قم، جامعه مدرسين، 1377، ج 4.
ـ كليني، محمّدبن يعقوب، الكافي، ترجمه محمّدباقر كمرهاي، تهران، اسوه، 1372، ج 4.
ـ متقي هندي، حسامالدين، كنزالعمّال، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1405، ج 16.
ـ مجلسي، محمّدباقر، بحارالانوار، تهران، دارالكتاب الاسلاميه، 1374.
ـ محقق كركي، جامعالمقاصد، قم، مؤسسة آلالبيت، 1408، ج 7.
ـ موريس، ريچارد جي، اصلاح رفتار كودكان، تهران، نشر دانشگاهي، 1373.
ـ نوري، ميرزاحسين، مستدركالوسائل، قم، آلالبيت، 1407، ج 15.
ـ هرگنهان، بي. آر.، مقدّمهاي بر نظريههاي يادگيري، ترجمه علياكبر سيف، تهران، دوران، 1377، چ چهارم.
ـ هيثمي، حافظ نورالدين، مجمعالزوائد و منبعالفوائد، بيروت، دارالكتاب، 1408، ج 8.
ـ هيلگارد، ارنست، زمينه روانشناسي، ترجمه محمّدتقي براهني و همكاران، تهران، رشد، 1375، ج 1.