پرسش :
با توجه به این که ما مسلمانان معتقدیم بین زنان و مردان مساوات برقرار است، پس چرا در اکثر موارد مردان در اولویت قرار دارند، مثلاً در نماز خواندن زنان باید پشت سر مردان قرار گیرند، حتى مهریهای را که به زنان میدهند، برای این است که با این کارها مالک زن شوند، یا در امر وراثت، چرا زنان کمتر از مردان ارث میبرند؟
پاسخ:
با سلام و عرض ادب و احترام
در مجموع و با نگرشى كلّى مى توان گفت كه تفاوتى بين زن و مرد در حقوق نيست امّا با توجه به خصوصيات و وظايفى كه تكويناً بر عهده مرد و زن نهاده شده، تفاوت هايى نيز در حقوق از جهت تشريعى بين زن و مرد احساس مى شود.
اين تفاوتها به لحاظ خلقتى كه زن و مرد دارند، تنظيم شده و تشريع احكام مطابق با تكوين و آفرينش آن دو است و تفاوت غير از تبعيض است، تفاوتها بر اساس ويژگىها و استعدادها تنظيم مى شود و تبعيض بى عدالتى است اما تفاوت در ويژگىها بر اساس حكمت عميق و دقيق تنظيم شده تا هر يك وظايف خاصى را بر عهده گرفته و مكمل يكديگر باشند.
بنابر اين بر اساس حكمت الهى بين زن و مرد تناسب وجود دارد و تفاوتها به خاطر ايجاد تناسب بين آن دو است، مثلاً اگر همه انسانها مرد بودند و زنان نيز از لحاظ جسمى و روحى و روانى مانند مردها بودند، مكمّل يكديگر نبودند، بنابر اين تفاوتهاى زن و مرد تناسب است، نه نقص و كمال، قانون خلقت خواسته است با اين تفاوتها تناسب بيشترى ميان زن و مرد كه براى زندگى مشترك ساخته شده اند به وجود آورد.(1)
زن براى زن بودن موجودى كامل است و مرد براى مرد بودن موجودى كامل است، هيچ كدام در مرحله خودشان ناقص نيستند. با اين ديدگاه مرد و زن هر دو مساوى هستند و تفاوت بين آن دو در مقام مقايسه است، وقتى مى خواهيم زن و مرد رابا هم مقايسه كنيم، تفاوت بين آن دو وجود دارد.
اين تفاوت لازم و ضرورى است، اگر اين تفاوتها نبود، در آفرينش، هر دو نقص وجود داشت.
اسلام ميان زن و مرد، برابرى ارزش هاى انسانى را بنيان نهاده است ولى از لحاظ وظايف اختصاصي،اسلام براى زن نقش خاصى را قايل است كه با سرشت و طبيعت او سازگار است. اين تكاليف است كه زن و مرد به آن سبب از هم جدا شده اند و اين به معناى تساوى و توازن حقوق و تكاليف زن و مرد است، ولى تشابه نيست.
در بينش اسلامي، خلقت جهان هدفمند، حكيمانه و بر اساس لطف خداوند است. بنابراين،تفاوت هاى طبيعى ميان دو جنس، معنا دار و حكيمانه است.
به دليل طبيعتِ متفاوت زن و مرد، احكام متناسبى جعل كرده است. چه بسا در روابط اجتماعي، برخى امور براى مردان و برخى ديگر براى زنان ارزشمند باشد، چنانكه تأمين مخارج اقتصادى خانواده از وظايف ارزشمند مرد و تنظيم اقتصاد مصرفى خانواده از ارزش هايى به حساب مى آيد كه زنان در آن نقش محورى ايفا مى كنند. پس اگر برخى مناصب اجتماعي، مردانه به حساب آيد، نمايانگر نگرش فروترى نسبت به زنان نيست، بلكه نمايانگر نوعى تقسيم وظايف براى دسترسى بهتر زن و مرد به كمال است.2.
در مجموع، آنچه كه اسلام براى زن و مرد در نظر گرفته، موجب تكامل و رستگارى آن ها خواهد بود و بر اساس ويژگى هاى فيزيكى و طبيعى آن ها مى باشد كه در سرشت و ماهيت انسانى تفاوتى با هم ندارند.
بي انصافي است كه سوء استفاده هاي ناجوانمردانه (كه ازقوانين صورت گرفته و در تمام نظام ها اين امر ممكن است، چون قانون براي همه است) را به حساب نظام اسلام و قانون آن بگذاريم، زيرا جامعه بانوان شكايت از اين دارند كه با ايشان طبق قوانين و مقررات اسلامي رفتار نمي شود، نه آن كه قوانين خللي داشته باشد، بلكه آن گونه كه شايسته جامعه اسلامي است، قوانين و مقررات اسلامي به طور صحيح در محاكم قضايي به كار گرفته نمي شود.
در نظام تكليف و برنامه تكامل انسانى، هيچ تفاوتى بين زن و مرد وجود ندارد و تساوى كامل برقرار است. براى دريافت بهتر اين موضوع، كافى است اين آيه را به دقت بخوانيم: وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ اَلصَّالِحاتِ*. هر كه از زن و مرد مؤمن كارى شايسته كند به بهشت وارد مى شود و ذرهاى به او ستم نمىشود، و إِنَّ اَلْمُسْلِمِينَ وَ اَلْمُسْلِماتِ. خداوند كليه زنان و مردان مسلمان. براى همه آنها خدا مغفرت و پاداش بزرگ مهيا ساخته است،
هم چنين آيات فراوان ديگر مانند: آل عمران، آيه 195- النحل، آيه 97- غافر، آيه 40- حجرات، آيه13.
اما در مورد پرسش اخير شما كه چرا در صف نماز جماعت مردان در صف اول قرار مي گيرند ،مطالب ذيل را مي توان در پاسخ آن ذكر كرد:
آدمي در حال عبادت خود را در محضر خدا مي بيند و با او سخن مي گويد و به راز و نياز با او بر مي خيزد. با مروري به روايات و احكام آداب نماز دو نكته به خوبي جلوه گر است:
1. اجتناب از هر آنچه كه باعث توجه به غير خدا است.
2. رعايت عفت و حيا به ويژه براي زنان.
از آنجا كه زن همانند گل است و خواسته يا ناخواسته چشم هاي محرم يا غير محرم را مي ربايد، شارع مقدس براي صيانت زن، دستوراتي واجب يا مستحبي را در نماز يا غير آن داده است؛ آب ريختن به دست ها از داخل آرنج هنگام وضو، كنار هم قرار دادن پاها هنگام قيام، ابتدا زانوها را روي زمين قرار دادن پيش از رفتن به سجده، گذاشتن آرنج ها و شكم بر زمين و چسباندن اعضاي بدن به يكديگر هنگام سجده و... همگي نشان دهنده آن است كه اين كارها مانع از در معرض ديد قرار گرفتن برجستگي هاي بدن زن به ويژه در نماز كه با نشستن و برخاستن و ركوع و سجود همراه است خواهد بود - تصور اين امر به ويژه در زناني كه چادر نمي پوشند راحت تر است - از جمله دستورات ديگر براي صيانت زن جلوتر قرار گرفتن مردان از زنان در هنگام نماز با تأكيد بيشتر و در جاهاي ديگر با تأكيد كمتري است.
اين ادب، از نوع حركت حضرت موسي و دختر حضرت شعيب به خوبي نمايان است. هنگامي كه دختر حضرت شعيب به درخواست پدرش از حضرت موسي دعوت كرد. براساس برخي روايات، دختر براي راهنمايي، از پيش رو حركت مي كرد و موسي از پشت سرش. باد بر لباس دختر مي وزيد و ممكن بود لباس را از اندام او كنار زند، حيا و عفت موسي اجازه نمي داد چنين شود به دختر گفت من از جلو مي روم، بر سر دو راهي ها مرا راهنمايي كن.
حاصل آن كه دليل اين حكم، روايات متعددي است كه از پيشوايان معصوم رسيده است و شايد يكي از حكمت هاي آن چنان كه گفته آمد اهتمام و اصرار شارع بر حفظ عفت و حياي زنان و دور نگه داشتن مرد از توجه به غير خدا هنگام نماز باشد.
مهريه و صداق يكي از اجزاي شكلگيري ازدواج در شريعت اسلامي به شمار مي رود. قبل از ظهور مكتب نجات بخش اسلام، مهريه بيشتر قيمت يا بهايي بود كه جهت خريداري زن از اولياي وي پرداخت ميگرديد، يا عوضي بود كه مرد در برابر انتقال زن از خانه پدري به خانه همسري مي پرداخت، به همين خاطر، از احكام تأسيسي در اسلام محسوب نمي شود، اما وضع خاص آن در اسلام، بر تمامي عقايد جاهلي رنگ بطلان كشيد و مهريه ،موقعيت خاصي يافت. نيز شكل جديدي به خود گرفت، و جنبه معنوي پيدا كرد.تحفه اي آسماني شد از جانب مرد (طالب همسر) در نهايت صداقت و صفاي باطن و هديه اي شد از سوي مرد براي قوم شريك و همسر آينده كه آيه شريفه "و آتوا النساء صدقاتهن نحلةً؛(3) به زنان مهريه ايشان را به عنوان هديه تقديم كنيد" نمايانگر آن است.
مهريه نتيجه تدبير ماهرانه اي است كه در متن آفرينش براي تعديل و حفظ حقوق در روابط زن و مرد و پيوند آنها به كار رفته است. مهريه هماهنگي با طبيعت است، از اين رو كه نشانه و زمينه آن است كه عشق از ناحيه مرد آغاز شده و زن پاسخگوي عشق او است و مرد به احترام او هديه اي نثارش مي كند، از اين رو، نبايد قانون كه يك ماده از اساسنامه زندگي است و به دست طراح طبيعت تدوين شده، به نام تساوي حقوق زن و مرد ملغي گردد، آنچه قرآن در باب مهريه گفته، رسم معمول جاهليت نبود، چنان كه قرآن در باب مهريه اسلام و قوانين جاهليت را به رغم ميل مردان آن زمان عوض كرد، در حالي كه ميتوانست مهريه را به طور كل منسوخ گرداند."(4))
مهريه بر خلاف آنچه بعضي از غربيها تصور كرده اند، بهاي فروش زن نيست، بلكه هديه اي از جانب شوهر به زن براي نشان دادن محبت به او است.
كانون خانواده براساس محبت و عشق بين زن و شوهر دوام و استمرار مي يابد. هرگاه عشق و علاقه از بين برود، خانواده در معرض فروپاشي قرار مي گيرد. مهريه نمي تواند حافظ خانواده اي سرد و بي روح باشد. اما از جهت حقوقي، گاهي مهريه كه معمولاً هنگام انحلال ازدواج مطالبه و درخواست ميشود، مانع گسستن پيوند زناشويي ميگردد و تضمين براي دوام ازدواج به شمار ميآيد.، يا حداقل آن كه نمي گذارد به واسطه يك عامل كوچك و قابل گذشت، طلاق صورت نگيرد. در صورت وقوع طلاق گاهي مالي كه زن به عنوان مهريه مي گيرد، در زندگي او مؤثر است و مانع پريشاني و درماندگي مي گردد.
اگر چه در فرهنگ جامعه ما مرسوم شده كه سخن از مهريه غالباً در هنگام طلاق و جدايي است، اما در دين اسلام به عنوان يك حق براي زن لحاظ شده كه مي تواند ابتدا دريافت نمايد و يا اگر خواست ببخشد، نه اين كه عامل و ابزاري براي نگه داشتن و استمرار ازدواج باشد.
در مورد تفاوت ارث زن ومرد بايد توجه داشته باشيد كه:
اولا موضوع نصف شدن ارث زنان در برخي موارد به معناي ناقص بودن يا نصف بودن شخصيت و ارزش زنان نيست كه برخي به غلط آن را تبليغ مي كنند.در دين مبين اسلام شخصيت انساني زن برابربا مردان بوده و در رسيدن به درجات كمال انساني هيچ تفاوتي بين اين دوجنس قرار داده نشده است كه آيات قرآن و احكام دين مبين اسلام به خوبي گوياي آن است.
قانون ارث موضوع مالي و اقتصادي است كه در اسلام بر پايه عدالت اجتماعي بنيان نهاده شده و در آن مسئوليت هاي اجتماعي و خانوادگي هر يك از زن و مرد رعايت شده است. اگر از درون نظام حقوق اسلام به ارث نگاه شود، سهم زنان كه هيچ مسئوليت اقتصادي بر دوش ندارند، كاملا منصفانه و ضامن كرامت و عزت نفس زن مسلمان است.
در زمان ظهور اسلام و نزول قرآن كريم، محروميت زنان از ارث ميان همه اقوام ملل بشري در سطح دنيا وجود داشت و زن به هيچ يك از عناوين همسر، مادر، دختر و يا خواهر ارث نمي برد. اسلام در زمينه ارث ، انقلاب به وجود آورد و اولين نظام حقوقي جهاني بود كه به زنان حق ارث عطا كرد و تمام قوانين ظالمانه دوران جاهليت را كه بر پايه اعتقادات و آداب و رسوم قبيله اي بود منسوخ نمود. در دوران جاهلي نه تنها به زن ارث نمي دادند بلكه بدون توجه به رضايت او همانند ديگران اموال متوفي وي را به ارث مي بردند. اين قانون جاهلي به وسيله قرآن كريم منسوخ شد. (5)
اسلام، احكام ارث را بر اساس جنسيت مرد يا زن بودن وضع نكرده ، بلكه براساس مسؤليت مالي و موقعيتي است كه اين دو در خانوار دارند. در پاره اي از موارد زن بيش از مرد سهم مي برد، بنابراين سهم ارث متناسب با نظرگاه كلي اسلام نسبت به خانواده، تقسيم وظايف و مسؤليت ها سازگار و عادلانه است.
در بحث ارث زنان سه فرض مطرح است كه معمولا يك فرض آن ذكر مي شود و از دو فرض ديگر غفلت مي شود:
1 – در مواردي زن و مرد همتا و مساوي ارث مي برند، مانند صورتي كه ميت (فرزند) پدر و مادر داشته باشد كه هر كدام به طور يكسان يك ششم ارث مي برند و سهم پدر به عنوان مرد بودن بيش از سهم مادر نيست.
2 – در مواردي زن كمتر از مرد ارث مي برد، مانند دختر كه كمتر از پسر ارث مي برد.
3 – در مواردي سهم زن بيش از سهم مرد مي باشد، مانند موردي كه ميت غير از پدر و دختر، وارث ديگري نداشته باشد كه در اين جا پدر يك ششم مي برد و دختر بيش از آن . نيز مانند موردي كه ميت داراي نوه باشد و فرزندان او در زمان حيات وي مرده باشند كه در اين جا نوه پسري سهم پسر را مي برد و نوه دختري سهم دختر را، يعني اگر نوه پسري دختر باشد و نوه دختري پسر باشد، دختر دو برابر پسر ارث مي برد. (6)
بنابراين ،سوال را به صورت كلي نمي توان طرح كرد كه چرا ارث زن نصف مرد است، زيرا در مواردي ارث زن و مرد مساوي و در موارد ديگر ارث زن از مرد بيشتر است و فقط در برخي از موارد است كه ارث زن از مرد كمتر است، پس بهتر است سؤال را اين طور مطرح كنيم: چرا در برخي موارد ارث زنان نصف مردان است؟
اما رضا عليه السلام در پاسخ به اين سئول فرمود: «زن وقتي كه شوهر كرد، مالي به عنوان مهر مي گيرد و هزينه زندگي وي بر عهدة مرد است و مرد بايد نفقه و ساير مخارج زن را بدهد، ولي بر عهده زن چيزي نيست، از اين جهت حق مرد بيشتر است».(7)
اما صادق عليه اسلام فرمود :«علتش اين است كه اسلام سربازي را بر زن واجب نكرده و مهر و نفقه را بر مرد لازم شمرده است از جرائم اشتباهي كه خويشاوندان مجرم بايد ديه بپردازند ، زن از پرداخت ديه و شركت با ديگران معاف است».(8)
با توجه به اين دو روايت و با نگاه به احكام ديگر اسلام متوجه مي شويم كه نصف شدن ارث زن نسبت به مردان در برخي موارد با توجه به مسوليت هاي اقتصادي در خانواده و جامعه مانند دادن نفقه ومهر و ديه عاقله و شركت در جهاد و پرداخت حقوق واجب اجتماعي كه بر عهده مردان نهاده شده تنظيم شده است و دين اسلام براي ايجاد تعادل ميان مسئوليت و حق اين احكام را وضع نموده است .طبيعي است كه دين اسلام وقتي مسئوليت مالي بيشتري را بر دوش مردان قرار داده حق بيشتري را نيز در ارث قرار داده تا بين مسئوليت و حق تعادل بر قرار شود. و چون به موضوع مهريه و نفقه(دادن خرج خانواده) نگاه كنيم بخشي از اين حقوق(اموال مردان) به زنان برگشت مي نمايد. بنابراين اگر چه در زمان كنوني ، زنان نيز غالبا شغل و درآمد دارند و خرج خانه را نيز مي دهند ، اما در احكام دين اسلام ، در آمدهاي زنان اختصاص به خودشان دارند و هيچ تكليفي در مخارج خانه بر عهده آنان نيست و آنها مي توانند اموال خود را اصلا خرج خانواده نكنند ، ولي بر مردان واجب است كه خرج خانواده را بپردازند.
گذشته از اين كه احكام ارث به لحاظ مصلحت هاي اجتماعي وضع شده و در مواردي كه مصلحت اقتضا كند يا شخص تمايل داشته باشد كه بازماندگانش به يك اندازه از اموال او بهره برند، مي تواند از حق وصيت خود براي تقسيم سهام و برابري آن استفاده كند.
پاورقي:
1 - شهيد مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام، مجموعه آثار، ج 19، ص 175.
-- مجموعه مقالات هم انديشى مسايل و مشكلات زنان، ج 1، ص 202.
2- سوره بقره (2) آيه 178.
3) سوره نساء (4) آيه 4
4) آيت الله مرتضي مطهري، نظام حقوق زن در اسلام، ص 194
5 – نساء (4) آيه 18.
6 – عبدالله جوادي آملي، زن در آينه جمال و جلال، ص 346.
7 – حر عاملي، وسائل الشيعه، ج17، ص 437.
8 – علامه طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج4، ص 360.