پرسش:
آیا قرآن همه مشکلات مردم را درباره زندگی حل کرده است؟
پاسخ:
با سلام و ضمن تشکر از شما که در راستای تلاش برای دریافت حقیقت، سایت ما را در خور پاسخ گویی دانستید. توجه به نکاتی می تواند ما را در دست یابی به پاسخ یاری رساند:
1. عقیده ما مسلمانان آن است که قرآن از جامعیت برخوردار است، اما این بدان معنا نیست که حل همه مشکلات را از قرآن انتظار داشته باشیم.
گرچه در باره جامعیت قرآن تحلیل های متعددی از سوی دانشمندان ارائه شده است، اما عمدتاً جامعیت را در راستاى اهداف دین [1] تلقى کرده اند و جامعیت قرآن را امرى اضافى و نسبى دانسته اند.
قرآن کریم، کتاب هدایت براى عموم مردم است و جز این کارى ندارد. از این رو همه آن چیزهایى که برگشتش به هدایت است؛ از معارف حقیقیه مربوط به مبدأ و معاد و اخلاق فاضله و شرایع الاهیه و قصص و مواعظى که مردم در اهتدا و راه یافتنشان به آن محتاجند، در قرآن وجود دارد. [2] دین آمده است آن چیزهایى را در اختیار مردم قرار دهد که مردم با پاى خویش نمىتوانند به آن برسند. اساساً قرآن کریم و همچنین دین، شأنش این نیست که در امورى که مربوط به یافته هاى خود بشر است دخالت کند؛ زیرا خداوند به انسان عقل و خرد و اندیشه ارزانى داشته است. [3] مسلماً دین در صدد از کار انداختن استعدادهاى بشرى نیست؛ چرا که لازمه اش عبث بودن خلقت حواس و عقل و تجربه بشر است. [4] قرآن مجید اساس برنامه خود را بر خداشناسى قرار داده و اعتقاد به یگانگى خدا را اولین اساس دین شناخته است و پس از شناساندن خدا، معادشناسى (اعتقاد به روز رستاخیز که در آن پاداش و کیفر کردار نیک و بد انسان داده خواهد شد) را از آن نتیجه گرفته و اصل دیگر قرار داده است و پس از آن پیامبر شناسى را از معادشناسى نتیجه گرفته است؛ زیرا پاداش اعمال نیک و بد، بدون ابلاغ قبلى - طاعت و معصیت و نیک و بد - از راه وحى و نبوت، صورت نمىگیرد. و آن را نیز اصل دیگر قرار داده، و در نتیجه اعتقاد به یگانگى خدا و اعتقاد به نبوت و اعتقاد به معاد را اصول دین اسلام شمرده است.
پس از آن، اصول اخلاق پسندیده و صفات حسنه مناسب اصول سه گانه را که یک انسان واقع بین با ایمان باید واجد آنها و متصف به آنها باشد، بیان کرده و سپس قوانین عملى که در حقیقت حافظ سعادت حقیقى و زاینده و پرورش دهنده اخلاق پسندیده و بالاتر از آن عامل رشد و ترقى اعتقادات حقه و اصول اولیه است، تأسیس و بیان کرده است. اخلاق پسندیده همیشه با یک رشته اعمال و افعال مناسب زنده مىماند. چنان که اخلاق پسندیده نسبت به اعتقادات اصلى همین وضعیت را دارند؛ مثلاً کسى که جز کبر و غرور و خودبینى و خودپسندى نمىشناسد اعتقاد به خدا و خضوع در برابر مقام ربوبى را نباید از وى توقع داشت و کسى که یک عمر معناى انصاف و مروت و رحم و عطوفت را نفهمیده است، نمىتواند ایمانى به روز رستاخیز و بازخواست داشته باشد. [5]
قرآن مجید مشتمل است بر هدف کامل انسانیت و آن را به کامل ترین وجهى بیان مىکند؛ زیرا هدف انسانیت که با واقع بینى سرشته شده است همان جهان بینى کامل است که لازمه آن به کار بستن اصول اخلاقى و قوانین عملى مناسب با آن است که قرآن مجید تشریح کامل این مقصد را به عهده دارد. خداى متعال در وصف آن مىفرماید: "یهدى الى الحق و الى طریق مستقیم" [6] ؛ قرآن مجید به سوى حق (در اعتقاد) و راهى راست (در عمل) هدایت مىکند.
2. قرآن از این جهت که کتاب هدایت است، با سایر کتب آسمانی فرقی ندارد و همانند آنان است منتها قرآن بر آنان برتری دارد.
توضیح این که؛ قرآن حقیقت مقاصد همه کتب آسمانى را در بر دارد و هر چیزى که بشر در پیمودن راه سعادت و خوشبختى در زمینه اعتقاد و عمل به آن نیازمند است؛ به طور تمام و کامل بیان کرده است. [7] از نظر قرآن دین خدا از آدم تا خاتم یکى است؛ همه پیامبران اعم از پیامبران صاحب شریعت و پیامبران غیر صاحب شریعت به یک مکتب دعوت مىکردهاند. قرآن بر این حقیقت تأکید کرده و مىفرماید: "شرع لکم من الدین ما وصى به نوحاً و الذى اوحینا الیک و ما وصینا به ابراهیم و موسى و عیسى" [8] ؛
براى شما از [احکام] دین همان را تشریع کردکه به نوح سفارش کرد و آن چه را که به تو وحى کردیم و آنچه را که بر ابراهیم و موسى و عیسى سفارش کردیم.
تفاوت شرایع آسمانى را مى توان در نکات ذیل بیان داشت:
الف. در یک سلسله مسائل فرعى و شاخه اى که بر حسب مقتضیات زمان و خصوصیات محیط و ویژگی هاى مردم مورد دعوت، تفاوت داشته است. در حالى که همه، شکل هاى متفاوت و اندام هاى مختلف یک حقیقت و به سوى یک هدف و مقصود بوده است.
ب. پیامبران بعدى به موازات تکامل بشر از لحاظ عقلى، تعلیمات خویش را که همه در یک زمینه بوده، در سطح بالاترى القا کرده اند.
این تکامل دین است، نه اختلاف ادیان، لذا پیامبران پیشین مبشر پیامبران پسین بودهاند و پسینیان مؤید و مصدق پیشینیان.
قرآن مىفرماید: "و انزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقاً لما بین یدیه من الکتاب و مهیمناً علیه" [9] ؛ و فرو فرستادیم این کتاب را به سوى تو به حق در حالى که کتاب آسمانى را که در برابر خود دارد تصدیق مىنماید و نسبت به آن مسلط و نگهبان است.
"مهیمن" به معناى مراقب و حافظ و حاضر است و اگر قرآن مهمین بر کتب دیگر آسمانى قرار داده شده است؛ یعنی اولا: حافظ آنها است و وجود آنها (کتب آسمانى) را تثبیت و تصدیق مىکند و ثانیا: مراقب و مسلط بر آنها است و آن چه از اغلاط و تحریف و نسیان را که بر آنها راه یافته بیان مىکند. [10] و این یقینا، علاوه بر شریعت و احکام، شامل مسائل کلى اعتقادى نیز می شود.
منابع:
[1] از این رو زمانی که گفته می شود دین اسلام از جامعیت برخوردار است، مقصود این نیست که همه مسائل نظری و عملی مربوط به زندگی مادی و معنوی انسان، خواه در سطح مسائل کلان و کلی، و خواه در زمینه مسائل خاص و جزیی، توسط دین بیان شده است، بلکه مقصود این است که دین در راستای هدف و رسالتی که دارد؛ یعنی هدایت انسان به سوی کمال واقعی و همه جانبه او، از بیان هیچ نکته ای فرو گذار نکرده است.
اما باید توجه داشت که دو گونه هدف و رسالت برای دین قابل تصور است:
الف. هدف و رسالت دائمی و پایدار (هدف اصلی)؛ که به هیچ دوره تاریخی یا منطقه جغرافیایی اختصاص ندارد.
جهت دهی به عقل و حس (یعنی مسیر رسیدن به معرفت های حسی و عقلی را روشن سازد) و تکمیل معرفت بشری (یعنی افق هایی از حقیقت که از دسترس عقل و حس بیرون است، برای انسان تبیین گردد) ، دو هدفی است که در این بخش می گنجند و بشر در این دو حوزه همیشه نیازمند دین است.
ب. هدف و رسالت مقطعی و ناپایدار (هدف ثانوی)؛ مثل ارائه راه کارهای خاص متناسب با پاره ای از شرائط ویژه زمانی و مکانی و بیان برخی از مسائل علمی و فکری در دوره ای خاص و برای عده ای از انسان ها در شرائط ویژه.
بدیهی است که با تغییر شرایط، زمان و مکان راه کارهای ارائه شده توسط دین دیگر کارائی نخواهند داشت و از آن رو که از اهداف پایدار و دائمی محسوب نمی شوند، نباید بر آن راه کار پافشاری کرد. دین نیامده و نخواسته است عقل و اندیشه آدمی را تعطیل کند و رسالت دین قرار دادن وحی به جای عقل نیست، بلکه رسالت وحی این است که اولا: مسیر رسیدن به معرفت های عقلانی و تجربی را روشن سازد، و ثانیا: افق هایی از حقیقت را که از دسترس عقل و حس بیرون است، برای انسان روشن کند. نک: ربانی گلپایگانی، علی، «جامعیت و کمال دین»، ص 16 - 17.
بر این اساس در اهداف پایدار باید به سراغ دین رفت و در اهداف ناپایدار به سراغ عقل و حس.
اما مکانیسم و سازوکار ویژهای که در سیستم قانونگذاری اسلام وجود دارد و به واسطه آن میتوان دو مقوله ثابت و متغیر را در باب دین و زندگی بشر به هم پیوند داد، و آن دو را در کنار هم نشاند، عناصر و ارکان پنج گانهای است که عبارتند از: 1. احکام اولیه و ثانویه؛ 2. تشریع اجتهاد در اسلام ؛ 3. نقش کلیدی عقل در اجتهاد؛ 4. ملاکات احکام و قاعده اهم و مهّم؛ 5. مسؤولیت ها و اختیارات حاکم اسلامی . نک: همان، ص 77 - 94.
[2] نک: طباطبایی، محمد حسین، «المیزان فى تفسیر القرآن»، ج 12، ص 347.
[3] معرفت، محمد هادی،«جامعیّت قرآن کریم نسبت به علوم و معارف بشرى»، فصلنامه «نامه مفید»، ش 6، ص 6.
[4] معرفت، محمد هادی، فصلنامه «نقد و نظر»، ش 1، ص 63 - 64.
[5] . خداى متعال در خصوص ارتباط اعتقادات حقه و اخلاق پسندیده با عمل مىفرماید: «إلیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه» فاطر، 10؛ «سخن (اعتقاد) پاک به سوى خدا صعود مىکند و عمل صالح بلندش مىکند؛ یعنى در صعود اعتقاد کمک مىکند». همچنین در خصوص ارتباط اعتقاد به عمل مىفرماید: «ثم کان عاقبة الذین اساؤا السوآى ان کذبوا بآیات الله و کانوا بها یستهزؤن» روم، 10؛ «پس از آن سرانجام کار کسانى که کار بد مىکردند به این جا کشید که آیات خداوند را تکذیب کردند و به آنها استهزاء مىکردند».
[6] . احقاف، 30.
[7] . طباطبایی، محمد حسین، «المیزان فى تفسیر القرآن»، ج 15، ص 47.
[8] . شورى، 13.
[9] . مائده، 48.
[10] . قرشى، سید على اکبر، «قاموس قرآن»، ج 7، ص 166؛ فقیه نامدار شیعه، مرحوم کاشف الغطاء در این مورد مىگوید: اگر رسول اکرم (ص)و قرآن نمىبود، هرگز نامى از مسیحیت و یهود باقى نمىماند؛ زیرا تورات و انجیل تحریف شده، که خدا را در مصاف و کشتى با یعقوب (ع) توصیف و انبیا (ع) را میگسار معرفى مى کنند و زنان پاکدامن را در معرض اتهام قرار مىدهند، هرگز توان بقا و دوام را ندارند. قرآن کریم همراه با نشر توحید، دامن تمام انبیا را از این گونه اتهام ها مبرا نمود و ابراهیم خلیل و سایر انبیا (ع) را به عزت و عظمت ستود و مریم عذرا را به طهارت و پاکى یاد کرد. قرآن کریم کتب انبیا سلف را نیز از تحریف هایى که در آنها واقع شده است تنزیه نمود ... علاوه بر تنزیه کتاب هاى آسمانى از تحریف هاى اصولى، ساحت آنها را از تحریف هاى فروع دین نیز منزه دانسته است. نک: جوادى آملى، عبدالله، «شریعت در آینه معرفت»، ص 105 - 106.