پرسش:
به نظر شما آزادی یک انسان د ر چیست؟ اگر انسان آزاد آفریده شده است پس چرا این قدر با محدودیت های گوناگون مواجه است؟
پاسخ:
با سلام و ادب
آزادى از اصولى است كه هر انسانى در نهاد خود با آن مانوس است. و پس از حيات از برترين نعمت هاى خداوند به شمار مى رود.
امروزه پژوهش و تحقيق در آزادى در صدر پژوهشهاى كلامى و سياسى قرار دارد. در اين حوزه, مباحث فراوانى هست كه نياز به كاوش و تامل دارد از جمله مفهوم آزادى, رابطه آزادى و عدالت, رابطه آزادى و قدرت, قلمرو آزادى و...
خدا انسان را آفريد و برايش شريعت و آئین فرستاد. شريعت مجموعه اى از قوانين است و شارع در آن, همانند قانون گذار, به بيان امر و نهى و محدودكردن فعاليت انسان پرداخته است.
بناى عقلا در قانون گذارى نيز چنين است و اگر پيامبران الهى در بيان شريعت خود شيوه ديگرى داشتند بيان مى كردند و آن مسير ابتكارى را به مخاطبان خود نشان مى دادند, همين عدم ابلاغ, دليل بر سلوك آنان بر سيره عقلاست.
از زبان هيچ پيامبرى شنيده نشده است كه خدا به مردم اجازه استفاده از نعمت هاى خود را نداده است و هركس در هر كارى بايد از او اجازه بگيرد وگرنه بايد گفت كه مثلا حضرت آدم كه خلق شد تا قبل از اجازه خدا نه مجاز بود چشمش را ببندد و نه مجاز بود آن را بازكند .... پيامبر اسلام(ص) نيز از آغاز به بيان محدوديت آزادى انسان پرداخت و او را به سخن توحيد دعوت كرد. پس اصل اباحه نيازمند جعل شارع نيست. انسان به فرمان حجت باطنى خود استفاده از امكانات خدادادى را نيكو مى شمارد و با پذيرش شريعت, به سراغ بايدها و نبايدهاى آن مى رود.
در آموزه های دینی, اصل بر آزادى انسان از تكليف است. علاوه بر آن, تكاليفى كه آزادى ابتدايى انسان را محدود مى كند و او را به حرج مى اندازد, نيز از دايره شريعت سهل پيامبر(ص) بيرون است و در تمامى فقه, سهولت نوع انسانى درنظر گرفته شده است و دين بايد به گونه اى تفسير شود كه با زندگى اجتماعى مردم ناسازگار نيفتد و مردم بين زندگى و ديندارى احساس تزاحم نكنند و احكامى كه براى تسهيل, تشريع شده است نبايد چنان در پيچ وخم تضييق افكنده شود كه فلسفه تشريع آن محو و يا كم رنگ شود.
اصل يا قاعده لاضرر نيز چنان حاكم يا وارد بر احكام كلى فقهى است كه جايى براى هيچ حكم ضررى نمى گذارد. در تشخيص احكام جزيى نيز قاعده هاى لاضرر و لاحرج راهنماى دينداران است كه هيچ گاه مجبور نيستند به ضرر و حرج شخصى تن دهند و تكاليفى كه بر ايشان ضرر دارد يا آنان را به مشقت مى اندازد, انجام دهند. به علاوه, شناخت موضوع هاى احكام نيز به عهده خود فرد گذاشته شده و اصل اباحه دست انسان را در ارتكاب مشتبهات در شبهات موضوعيه نيز باز گذاشته است.
خداوند، هدف بعثت پيامبر(ص) را رفع موانع آزادى مردم دانسته است: آنان كه از اين رسول, اين پيامبر امى كه نامش را در تورات و انجيل خود نوشته مى يابند, پيروى مى كنند آن كه به نيكى فرمانشان مى دهد و از ناشايست بازشان مى دارد و چيزهاى پاكيزه را بر آن ها حلال مى كند و چيزهاى ناپاك را حرام و بار گرانشان را از دوششان برمى دارد و بند و زنجيرشان را مى گشايد....(1) فقر و جهل و تبعيض و استبداد, كه از جانب بعضى از مستوليان جامعه بر مردم تحميل مى شود از مصاديق اصر و اغلال است و پيامبران آمده اند تا اين زنجيرهاى تحميلى را از گردن انسان فرونهند و به او طعم رهايى بچشانند.
حضرت امير(ع) نيز به مالك اشتر دستورداد كه: محدوديت و فشار را از مردم دوركن.(2)
در مقدمه قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران نيز آمده است:
با توجه به ماهيت اين نهضت بزرگ, قانون اساسى تضمين گر نفى هرگونه استبداد فكرى و اجتماعى و انحصار اقتصادى مى باشد, و در گسستن از سيستم استبدادى در سپردن سرنوشت مردم به دست خودشان تلاش مى كند: .
بنابراين حاكم مشروع هم مجاز نيست مردم را محدودكند و در فشار قراردهد آزادى مردم بايد تا حد ممكن محفوظ بماند.
از پيامبر(ص) نيز نقل شده است كه: خدايا هركس ولايتدار امت من شد و بر آنان سخت گرفت, بر او سخت خواهم گرفت.(3)
ايجاد امنيت اجتماعى و سياسى وظيفه همه مردم به ويژه حاكمان اسلامى است.
حضرت امير(ع) اين نكته را چنين بيان مى كند: خدايا تو مى دانى كه.... خواستيم در شهرهاى تو اصلاح را علنى كنيم تا بندگان مظلوم تو در امنيت به سر برند.(4)
هدف از برقرارى امنيت در جامعه اين است كه مردم بتوانند با آرامش خاطر از همه آزادىهاى خود استفاده كنند.
بدیهی است که امنيت با آزادى رابطه تنگاتنگ دارد.
آزادى در جامعه اى برقرار است كه استفاده از آن جرم به حساب نيايد و استفاده از آزادى و آرامش فردى و اجتماعى را به هم نزند. ناامنى و اضطراب ارمغان سلب آزادى مشروع انسانى است.
از نظر جهان بيني اسلامي همه انسان ها از آزادي، اختيار و قدرت بر تصميم گيري برخوردارند و خودشان سرنوشت خويش را رقم مي زنند.
اسلام از راه هاي گوناگون مي كوشد انديشه بشريت را از اسارت باطل برهاند و آدمي با ديد باز و وسعت نظر بيانديشد و داوري كند و دين و آيين حق را برگزيند. اين سخن قرآن است كه مي گويد:
«به آن بندگاني مژده باد كه همه سخنان را مي شنوند و بهترين را برمي گزينند».(5)
« و چون به ايشان گرفته شود كه از آن چه از سوي خدا فرود آمده است، پيروي كنيد، گويند: نه، ما به همان راهي مي رويم كه پدران ما مي رفتند. حتي اگر پدرانشان بي خرد و گمراه بوده اند!».(6)
در آيه اخير ، انسان ها را توبيخ مي كند كه چگونه به راه پدران و تقليد از آنان رفتند ، شايد پدران آنها درك نمي كردند . پس تقليد در دين از نظر قرآن محكوم است . در روايات تصريح شده که تقليد در دين ، نه فقط از پدر و مادر مردود است ، حتي تقليد در عقايد از شخصيت هاي بزرگ هم جايز نيست (7).
آري آدمي با دقت و خردورزي مي تواند راه و آيين حق را باور كند و آن را برگزيند و در این انتخاب کاملا آزاد است.
اما دو نکته در اینجا وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد:
1- اصل پذيرش دين آزاد است ، اما اگر كسي دين را آگاهانه و آزادانه پذيرفت ، آزادي در احكام ديني معنا ندارد . يعني مثلا ما بگوييم مسلمان هستيم واسلام را اختيار كرديم ، اما آزادايم مثلا نماز بخوانيم يا نخوانيم . بديهي است كه وقتي اسلام را اختيار كرديم ، التزام و تعهد خود را نسبت به احكام آن و فرامين خداوند نيز اعلام كرديم و با اين حال نمي توانيم بگوييم نسبت به احكام آن آزاديم كه انجام بدهيم يا ندهيم. مثلا ما آزاديم كه داخل يك كشور يا منطقه اي بشويم يا نشويم ، اما همين كه وارد شدن به آن كشور را انتخاب كرديم ، بايد نسبت به قوانين و احكام آن پايبند باشيم.
2- آزادی عقیده می تواند درست باشد ، اما آزادی عمل نه تنها در جامعه دینی و اسلامی ، بلکه در هیچ جامعه ای وجود ندارد . تمام جوامع کم و بیش محدودیت هایی را بر اساس اصول و موازین حقوقی و اخلاقی آن جامعه وضع می کنند و جامعه آزاد مطلق نداریم. حتی در جامعه غربی امروز که خود را به عنوان جامعه باز و آزاد معرفی می کند ، محدودیت های وجود دارد . محدودیت های آن جامعه بر اساس اصول خاصی که خود تعریف می کنند اعمال می شود . حتی در برخی از آن جوامع مشاهده می شود که برای نوع پوشش مردان و زنان نیز محدودیت های قانونی وضع شده است ، یا مثلا اگر خوردن مشروبات الکی را آزاد می دادند ، در هنگام رانندگی شخص را جریمه کرده و ممانعت به عمل می آوردند. این مسئله در جامعه دینی نیز وجود دارد ، با این تفاوت که در جامعه دینی احترام به قوانین دینی و مراعات آن که جنبه علنی و اجتماعی دارند ، نیز مد نظر قرار می گیرد. بدیهی است کسانی که در یک جامعه دینی زندگی می کنند باید احترام ارزش های دینی را داشته باشند و گناهان علنی را انجام ندهند ، اگر چه اصلا مسلمان نباشند یا اعتقاد هم نداشته باشند. چنین شخصی در اعتقاد و باور داشتن یا نداشتن آزاد است و جوابگوی اعتقاد و اعمال و تکالیف خود در نزد خدا است ، اما مراعات و احترام به قوانین اجتماعی و در مسئله ای مانند حجاب ، حفظ عفت عمومی در جامعه دینی لازم است .
پىنوشتها:
1) 38. اعراف(7) آيه157.
2) نهج البلاغه, نامهء53.
3) صحيح المسلم, بشرح الامام النووى, ج12, ص213.
4) نهج البلاغه, (صبحى صالح) خطبهء131.
5) بقره (2) آيه 256.
6) زمر ، آيه 18
7)ميزان الحکمه، ح 6296 - بحارالانوار، ج 23، ص 103