چرا اول زندگی من باید همه چیز داشته باشم؟؟!! چرا دوست دارم کاری کنم که همه با دیدن جهاز من دهنشون باز بمونه؟؟!! چرا میرم جهاز همه ی تازه عروسای فامیل رو می بینم و از وسایلی که آورده لیستی بر میدارم که تا خدای نکرده ازشون عقب نمونم؟؟!! چرا فقط برای 600نفری که قرار عروسیم شرکت کنند نی به ناخن پدر و مادر و همسرم میکنم؟؟!! چرا این جهاز رو بعدا قد علم میکنم واسه همسرم و خونوادش؟؟!!چرا دوست دارم که تو هر کار بی فایده الگو و نمونه باشم؟؟!!
کفری میشم تازه بعد از این همه ماه ها غصه خوردن و لاغر شدن و دوندگی کردن و آوردن طراح واسه چیدن جهازم تازه می شنوم که دیدی سرویس قاشقش 3طبقه نبود،دیگ و قابلمه اش فیشر آلمان نبود؟؟ میخام با این حرفاشون اسپند رو آتیش بشم منی که بخاطر اینا لونه موشم رو سمساری کردم.دست و پاهام کبودن بس که با این وسایل برخورد میکنه.وسایلی که قرار بود بشن مایه آرامشم شدن مایه دردسرم که صبح به صبح قبل از اینکه چشام باز بشه پارچه گردگیری رو بردارم و به جونشون بیفتم.واقعا من کارگر بی مزد و مواجب این وسایل شدم.
اصلا من به این همه وسیله احتیاج داشتم نه خودمونیم من اصلا همچین ویژگی رو تو خودم پرورش داده بودم که مهمون خونم دعوت کنم و درم به روی همه باز باشه و از وسایلی که شدن مایه دقم استفاده کنم.
به خدا شدم حکایت موشه میگن موشه تو سوراخ نمی رفت جارو به دمش می بست.آخه ما تو خونمون خودمون به زور جا میشیم و دائما با در و دیوارش برخورد میکنیم خونه ی که مثل قفس و جای نفس کشیدن نداره.
آره ته دلمم راضی به تهیه این همه وسیله نیستم اما از حرف مردم می ترسم و از سرزنشهای بعدش آخه همه ی میزان درک و شعور من به وسایل و مارکهای که انتخاب کردم.
اما ای کاش بجای اینکه دنبال مارک و....بودم یکم محض رضای خدا مطالعه میکردم که چطور میشه زندگی رو با محبت و گرمی پر کرد و چطور می تونم تو زندگیم طناز باشم و چطور می تونم بهترین راه حل رو انتخاب کنم واسه مشکلاتی که تو مسیر زندگیم اتفاق می افته بدون اینکه سکان زندگیم از دستم خارج بشه.اما حیف که یکم دیر یادم اومده.
منبع:http://questions-of-mymind.blogfa.com/