پرسش:
در مورد آيه 282 سوره بقره توضيح بفرمائيد که در مورد تقوا اين طور هست که هر که تقوا را رعايت کند خداوند به او تمام علم ها را مي آموزد ؟
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان
چنين سخني به طور همه جانبه و در مورد همه علم ها در قرآن نيامده است، بلكه در قرآن آياتي آمده كه بين تقوي و معرفت و دانش و روشن بيني پيوند برقرار كرده است.
رابطه تقوى و روشن بينى:
قرآن مجيد براى تقوا آثار فراوانى بيان كرده كه از جمله آن ها برطرف شدن حجاب ها از فكر و قلب آدمى است.
رابطه" ايمان و تقوا" با" روشن بينى" در آيات مختلف قرآن به آن اشاره شده است، از جمله در آيه 29 انفال مىخوانيم:
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً:" اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اگر تقواى الهى پيشه كنيد و از گناهان بپرهيزيد ، خداوند وسيلهاى براى شناخت حق از باطل براى شما قرار مىدهد".
در آيه 282 بقره آمده است: وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ:" تقواى الهى پيشه كنيد و خداوند شما را علم و دانش مىآموزد"
در آيات مورد بحث نيز با صراحت اين معنى آمده بود كه" اگر ايمان بياوريد و تقوا پيشه كنيد ،خداوند نورى براى شما قرار مىدهد كه در پرتو آن بتوانيد گام برداريد"! رابطه اين دو علاوه بر جنبههاى معنوى براى ما ناشناخته است، (1)
از نظر تحليل عقلى نيز قابل درك است، چرا كه بزرگ ترين مانع شناخت و مهم ترين حجاب بر قلب آدمى هوا و هوس هاى سركش، آمال و آرزوهاى دور و دراز، اسارت در چنگال ماده و زرق و برق دنياست، كه به انسان اجازه نمىدهد قضاوت صحيح كند، چهره حقايق را چنان كه هست ببيند، هنگامى كه در پرتو ايمان و تقوا گرد و غبارها فرو نشست، و ابرهاى تيره و تار و ظلمانى از آسمان روح انسان كنار رفت، آفتاب حقيقت بر صفحه قلب مىتابد، حقايق را چنان كه هست در مىيابد، و لذتى توصيف ناشدنى از اين درك صحيح و عميق نصيب مؤمن مىشود، و راه خود را به سوى اهداف مقدسى را كه دارد ، مىگشايد و پيش مىرود.
آرى تقوا است كه به انسان آگاهى مىدهد، همان گونه كه آگاهي ها به انسان تقوا مىبخشد، يعنى اين دو در يكديگر تاثير متقابل دارند، در حديث معروفى مىخوانيم:
لو لا ان الشياطين يحوطون على قلوب بنى آدم لنظروا الى ملكوت السموات:"
هر گاه شياطين و خوهاى شيطانى بر قلب هاى آدميان مسلط نمىشدند، مىتوانستند به ملكوت و باطن آسمان و جهان هستى بنگرند".
براى درك بهتر اين سخن پاى گفتار على مىنشينيم : لا دين مع هوى- لا عقل مع هوى- من اتبع هواه اعماه و اصمه، و اذله و اضله:
" دين با هواى نفس جمع نمىشود ... همچنين عقل با هوس يك جا نخواهد بود ...هر كس از هواى نفسش پيروى كند، او را كور و كر مىكند و ذليل و گمراه مىکند" (2)
نتيجه، منظور از علمي که با تقواي الهي به دست مي آيد، علم الهي و مکشوف شدن ملکوت است، علمي که محک بندگي عبد نسبت به مولي است و البته تمام علم ها وقتي به دست مي آيد که تقواي الهي پيشه و کار انسان شود. چنين علمي، علمي واقعي است و اين تعبير خداي متعال است، نه تعبير انسان که وقتي تقواي الهي را پيشه خود کردي، خدا آموزگار تو مي شود. علمي که ملکوت را مکشوف مي کند ،علم است، نه علمي که بشر از تحصيل در حوزه و مدارس و دانشگاه به دست مي آورد که نامش سواد است ، يعني سياهي که در قالب فضل خود را نمايش مي دهد. و اين فضل هم شامل علوم ديني و حوزوي و هم شامل علوم دانشگاهي مي شود.
اين حديث امام صادق سلام الله عليه است : ليس العلم بکثره التعلم و انما هو نور يقذفه الله في قلب من يريد الله ان يهديه "
يعني علم به کثرت تعلم و يادگيري نيست، بلکه علم نوري است که خدا آن را در قلب کسي که بخواهد هدايت کند، قرار مي دهد (3)
در نتيجه علم نور است که هم خودش ملکوت است و هم شکافنده ملکوت، اگر نور نباشد ،ملکوت فقط يک سايه خواهد بود و سايه هرگز نمي تواند آيه برهان و کاشف عرفان باشد.
اين علم اگر در نتيجه غلبه بر هواي نفس که جز از منع شهوات به دست نمي آيد ؛ تحصيل شود، علمي واقعي است، همان علمي که در قلب کسي که خدا بخواهد که آن هم بعد از خواسته مخلوق است، نهاده مي شود. علم حاصل شده از اين طريق، تمام علم ها است و در چنين عرصه اي، اتحادي واقعي ميان علم و عالم و معلوم ايجاد خواهد شد .
اگر عبد بخواهد در مسير تقواي الهي گام بردارد، معبود هم به او علمي عطا خواهد کرد که عين کشف، عرفان و شهود باشد . چنين نيست که بي هيچ زحمتي از ناحيه مخلوق، فيض مجاني از طرف خالق سرازير شود.
"از دو جمله (واتقو الله و يعلمکم الله) مي توان استفاده کرد که تقوا و پرهيزکاري و خداپرستي اثر عميقي در آگاهي و روشن بيني و فزوني علم و دانش دارد . هنگامي که قلب آدمي پاک شد، هم چون آيينه حقايق را منعکس مي کند."(4)
1. تفسير نمونه، ج23، ص: 399.
2 همان، ج23، ص: 400.
3. منيه المريد، ص 167.
4.تفسير نمونه،ج 2 ص 289 .