پرسش:
چرا انسان نمیتواند به "عدم" باز گردد؟
پاسخ:
با سلام و سپاس
پرسش شما مبهم است وما منظور شما ازبازگشت به عدم متوجه نشدم پاسخی که به شما داده می شود طبق برداشت ما از پرسش شما است که احتمال می دهیم منظور شما از عدم ، خودکشی باشد اگر منظور دیگری دارید در نامه بعدی بنویسد تا بهتر بتوانیم به پاسخ آن بپردازیم.
از ديدگاه اسلام مالك همه چيز از جمله انسان، خداوند است و اوست كه حق تصرف در جهان و انسان را دارد. آن جا كه او رخصت دهد، مجاز و جايى كه او اذن ندهد، غيرمجاز است.
از جمله موارد، كشتن انسان است. در اين موضوع هيچ تفاوتى بين خودکشی و ديگر كشى نيست، چرا كه اين كار سلب حق حيات از خود و يا ديگرى است. خداى سبحان انسان را از اين امر برحذر داشته، مىفرمايد: «من قتل نفسا بغير نفس او فساد فى الارض و فكانما قتل الناس جميعا؛ (1)و آن كس كه انسانى را بدون اين كه قاتل باشد و يا در زمين فساد كند بكشد گويا همه مردم را كشته است»،
مرگ و حيات يك نفر، اگر چه مساوى با مرگ و حيات اجتماع نيست، اما شباهتى به آن دارد، ازاينرو در جايى كه اذن خداوند نيست، انجام دادن آن حرام و گناه است.
در نگرش الهى، از آن جا كه خداوند خالق انسان است و تمام هستى او از خدا است، هيچ كسى نه حق كشتن ديگرى را دارد و نه حق كشتن خود را. اين بدان جهت است كه از ديدگاه اسلام و همه مكاتب الهى، حيات موهبتى الهى و حقى خدادادى است. ازاينرو هرگاه اين حق وسيلهاى براى قتل نفوس ديگر يا باعث فساد در جامعه و بر هم زدن نظم شايسته حاكم بر جامعه شود و افرادى در صدد محاربه با نظام الهى برآيند، اين حق به نفع ديگران سلب مىشود، (2)
به طور كلى مىتوان گفت:
الف) حيات، موهبتى خداوندى است و حق حيات براى همه انسانها تضمين شده است و همه دولتها، جمعيتها و افراد مكلف به حمايت و دفاع از اين حقاند و كشتن هيچكس بدون مجوز شرعى جايز نيست.
ب ) استفاده از هر وسيلهاى براى نابودى چشمهسار حيات بشرى، اعم از كلى و جزئى، حرام است.
ج ) حفظ ادامه حيات بشرى، تا آنجا كه مشيت الهى تعلق گيرد، واجب است؛ خواه محافظت هر فردى بر حيات خود در مقابل تعدى ديگران و يا تعدى بر خويشتن (مانند خودكشى) باشد و يا محافظت او درباره حيات ديگران.
نتيجه آن كه در نگرش الهى «حق حيات» عطاى الهى است كه مسؤولانه به انسان عطا شده است. پس بايد اولاً در حفظ آن مراقب بود؛ چه اين كه «حيات» فقط «حق» افراد نيست بلكه حفظ آن، «تكليف» آنان نيز مىباشد.
ثانيا: چون مالك اصلى اين حق خداوند متعال است و در مواردى كه اين عطاى الهى، باعث سوء استفاده افرادى واقع شود، از آنان سلب مىشود (مانند حكم قصاص، رجم يا اعدام كه خشونتهاى قانونى مىباشند). هم او كه «حيات» را داده است مىگويد: در اين موارد «بايد سلب نمود».
با توجه به تحليل مذكور به يك آيه و دو حديث شريف درباره حرمت شديد «خودكشى» اشاره مىشود. خداوند مىفرمايد: «ولا تقتلوا انفسكم ان الله كان بكم رحيما و من يفعل ذلك عدوانا و ظلما فسوف نمليه نارا و كان ذلك على الله يسيرا؛ و خود را مكشيد زيرا خداوند به شما مهربان است و هر كس چنين كارى را از روى عداوت و ستم انجام بدهد، به زودى او را در آتش مىاندازيم و اين كار براى خدا آسان است»،(3)
امام صادق(ع) با استناد به همين آيه مىفرمايد: «هر كس عمدا خودكشى كند، براى هميشه در آتش جهنم عذاب خواهد شد» «من قتل نفسه متعمدا فهو فى نار جهنم خالدا فيها قال الله عز وجل: «ولا تقتلوا انفسكم...»،(4)
همه مفاسد و زيانهايى كه در كشتن ديگران هست در خودكشى نيز وجود دارد از جمله:
1- خودكشى نافرمانى و سرپيچى از دستور خدا است و كسى كه دستور خدا را ناديده انگارد و سرپيچى كند مستحق عذاب مىگردد و از رسيدن به کمال باز مي ماند.
2- خودكشى دليل بر عدم ايمان و ياس و نا اميد شدن از خدا مىباشد و ياس و نااميدى از خداوند از بزرگترين گناهان است كه گاهى در رتبه شرك و كفر قرار مىگيرد.
3- كسى كه دست به خودكشى زده همانند كسى كه ديگرى را كشته انسان و انسانيت در نظر او بىارزش شده است. از اين جهت بين خودكشى يا كشتن ديگران فرقى نيست (5)
انسان بايد ببيند «چرا آفريده شده است». آن كس كه هدفش در زندگى، متناسب با هدف از آفرينشش باشد، به آرامش و سعادت دست يافته، همه جنبههاى وجودى خود را در مسير صحيح حيات قرار خواهد داد.
در اين رابطه مىتوان به چند مطلب اشاره كرد:
يكم. از ديدگاه اسلام، دنيا براى آخرت آفريده شده است و آمدن انسان نيز به اين دنيا براى كسب آمادگى براى زندگى جاويد اخروى است. دنيا «محل تجارت»،(6) و «زراعت آخرت»، (7) و محل «آزمايش»، است. (8) خداوند، انسان را در اين دنيا آفريد تا انسان بتواند به كمال لايق و شايستهى خود دست يابد.
دوم. رسيدن به كمالات شايستهى انسانى، به گونهاى است كه جز با اختيار انسان حاصل نمىشود؛ يعنى، اين گونه كه چنين كمالى را بتوان بدون طى مسير و انجام دادن افعال اختيارى به انسان اعطا كرد؛ زيرا مرتبهى وجودى اين كمال، پس از افعال اختيارى و آزمايشهاى فراوان است. پس خداوند متعال، مجالى را براى كسب چنين كمالى براى انسان فراهم ساخت؛ مثلاً خداوند براى اعطاى مقام امامت به حضرت ابراهيم(ع)، او را به ذبح فرزندش آزمايش مىكند: «و اذا ابتلى ابراهيم ربّه بكلماتٍ فاتمهنّ قال انى جاعلك للناس اماما»، (9) براى اعطاى مقام محمود (شفاعت) به پيامبرش، آن حضرت را امر به نماز شب مىكند. «و من الليل فتهجّد به نافلة عسى ان يبعثك ربّك مقاما محمودا»، (10)
سوم. «خداشناسى و خداپرستى» كه به عنوان هدف آفرينش انسان معرفى شده است ـ هدف ميانى راه رسيدن به هدف نهايى است.
هدف نهايى آفرينش انسان، بازگشت به سوى خداوند «لقاء الله» است: «انا لله و انا اليه راجعون»،(11 )
چهارم. حال كه معلوم شد هدف از زندگى انسان، بازگشت به سوى خدا و «لقاء الله» است و راه و طريق آن، خداشناسى و بندگى او است و جز با افعال اختياري نمي توان به آن دست يافت، قتل نفس که مخالفت با حضرت حق و منافي با عبوديت اوست، راه نجات نيست بلکه نجات در پرتو عبوديت خداوند کسب مي شود.
1) سوره مائده، آيه 32
2) ر.ك: آيات 32 و 33 سوره مائده و 178 و 179 و سوره217 بقره
3)سوره نساء، آيات 29 و 30
4) (الحر العاملى (الشيخ) محمد بن الحسن، وسايل الشيعه، ج 19، بيروت، داراحياء التراث العربى، باب تحريم قتل الانسان نفسه، ص 13، ح 2 و 3).
5) براى آگاهى در اين زمينه ر.ك:
1ـ مسائلى از ديدگاه اسلام، ناصر مكارم شيرازى
2ـ خود كشى: پيدايش، عمل، درمان، پيير مورون، ترجمه مازيار سهند
3ـ بحران خودكشى، على اسلامى نسب
6) (نهجالبلاغه، كلمات قصار، 131، الدنيا... مسجد احباء الله و مصلى ملائكه الله و مهبط وحى الله و متجر اولياء الله)
7) بحارالانوار، ج 14، ص 314 «ان الدنيا خلقت مزرعة»؛ و ج 73، ص 148. «الدنيا مزرعة الآخرة»)
8) (نهجالبلاغه، نامهى 55، «فانّ الله سبحانه قد جعل الدنيا لما بعدها و ابتلى فيها اهلها يعلم ايهم احسن عملاً»)،
9)سوره بقره آيه 124
10)سوره اسراء آيه 79
11)سوره بقره، آيه 156.