چرا حضرت عباس(ع) از آب فرات ننوشید؟

پرسش:

همه‌ی ما در مراسم عزاداری امام حسین(ع) شنیده‌ایم که حضرت عباس(ع) در روز عاشورا به سوی رود فرات رفت تا برای زن‌ها و بچه‌ها آب بیاورد، و وقتی به شریعه رسید کفی از آب برگرفت تا بیاشامد، که ناگاه آب را ننوشیده ریخت و با مشک‌های پرکرده به سوی خیمه‌ها حرکت کرد. همیشه این عمل حضرت عباس(ع) را تقدیس کرده‌ایم، و او را برای این کار ستوده ایم، و بلکه به خاطرش گریسته‌ایم. ولی آیا تابه‌حال از خود پرسیده‌ایم که چرا حضرت ابوالفضل(ع) آب نیاشامید؟ چرا که با آب ننوشیدن او سودی به کسی نمی‌رسید، و اگر می‌نوشید هم کسی محروم نمی‌شد. یعنی او خود را از سودی محروم نمود، در حالی که به‌خاطر این محروم کردنِ خویش کس دیگری بهره‌مند نشد؛ و این کار عاقلانه نمی‌نماید. (تازه اگر ایشان آب را به خیمه‌ها می‌رساند هم، اگر خودش با دیگران آب می‌خورد -با توجه به حجم محدود مشک- باعث می‌شد که سهم کمتری به دیگران برسد.) ضمناً اگر ایشان آب می‌نوشید، انرژی‌اش بیشتر می‌شد و قوت و نیرو می‌گرفت، و در نتیجه با افزایش قدرت جنگاوری‌اش احتمال رساندن آب به خیمه‌ها بیشتر می‌شد. برای این‌که این امر را کاری معقول و عملی اخلاقی و انسانی بدانیم، باید دلیل عقلی بر درستی‌اش آورده شود، یا شرع آن را تأیید کرده باشد. آیا در قرآن یا سیره‌ی معصومین چنین کاری تأیید می‌شود؟ آیا عقل آن را صحیح می‌داند؟ برخی خواسته‌اند این مسأله را با توجه به «ایثار» حل کنند، و گفته‌اند حضرت عباس(ع) ازخودگذشتگی نموده است. این پاسخ نمی‌تواند درست باشد؛ زیرا ایثار و ازخودگذشتگی جایی مطرح است که آدمی منافع دیگران را بر خودش مقدم بدارد، و به خاطر این‌كه بتواند به دیگران خیر و كمك برساند، خودش برای خودش محرومیت ایجاد كند. ایثارگر بر خود تنگ می‌گیرد و محرومیت و گرسنگی و درد را تحمل می‌کند تا دیگران برخوردار و سیر و بی‌دردسر زندگی کنند. مثلاً مادری را در نظر بگیرید که خودش و بچه‌اش هر دو تشنه‌اند، و بلکه مادر تشنه‌تر است. مادر یک لیوان آب دارد. اگر خودش بخورد بچه‌اش تشنه می‌ماند. به همین دلیل او تشنگی را تحمل می‌کند، و از خودش می‌بُرَد تا به دیگران(فرزندش) منفعتی برسد. ولی در این‌جا وقتی حضرت عباس(ع) آب نمی‌نوشد، این کار باعث نمی‌شود که بتواند بیشتر بنوشاند، اگر تأثیر معکوس نگذارد. یعنی او از خودش بریده، ولی به دیگران هم منفعتی نرسانده است. مثلاً کسی که جود و بخشش می‏كند و لذتی را كه برای خودش حلال و جایز است به دیگری می‏دهد، نمی‏خورد تا به دیگران بخوراند نه اینكه نمی‏خورد و دور می‏ریزد تا در آخرت به او بدهند بخورد! اگر چنین كند، آنجا به او می‏گویند كار احمقانه‌ای كرده‌ای كه دور ریختی به خیال اینكه اینجا بدهیم‏.

پاسخ:

با سلام و ادب
مسئله آب نخوردن حضرت ابوالفضل العباس، اگر چه در منابع کهن ذکر نشده، اما در منابع متأخر بیان شده است.
در کتاب های متأخر مانند بحارالانوار(1) و مقتل الحسین(2) آمده است ،‌حال با پذیرش این مطلب می‌توان گفت:
در اين باره مي توان از نگاه عرفاني و «عرشي» و نگاه عمل گرايانه و «فرشي» سخني چند به اختصار گفت؛ با نگاه عرفاني و ملكوتي، ملاقات خدا با حالت ايثار و اظهار هم دردي با همراهان و ديگر چشم انتظاران، مطلوبترين حالت «وصال» براي اولياء خدا است. و نشان دهنده كرامت نفس و بزرگواري روح مي باشد. البته با نگاه عمل گرايانه و ظاهري نيز؛ در جايي كه كشتن چند نفر بيشتر، تغييري در نتيجه نمي كند. و توانمندي جسم در آثار جنگ تأثير تعيين كننده ندارد. كرامت اخلاقي مي تواند حتي دشمنان و هواداران آنان را در طول تاريخ متأثر كند و لذا نتيجه عملي بيشتري از كشتن چند نفر حاصل می شود.
كاري كه سيدالشهداء(ع) و اهل بيت و ياران وفادارش در حادثه كربلا انجام دادند، كاري عاشقانه بود يا عاقلانه؟
كار عقل مصلحت انديشي و حسابگري و محاسبه نسبت سود و زيان در هر كاري است. البته اين مربوط به عقل متعارف است؛ يعني عقل متعارف و عشق حقيقي در مراحل اوليه با يكديگر درگير مي شوند، اما سالك در مرحله نهايي عقل متعارف را كنار مي گذارد و به عقل برين و قدسي مي رسد.
در اين مرحله عقل كاملا با عشق هماهنگ مي شود. جريان كربلا از جهتي جنگ بين عقل و عشق بود و از جهت هماهنگي كامل بين عقل و عشق. بسياري از مؤمنان و نزديكان و عاقلان زمان امام حسين(ع) وي را از حضور در صحنه كربلا منع كردند يا به او توصيه مي كردند در اين سفر خطرناك، خاندان خود را به همراه نبرد. اينان عاقلاني بودند كه به فضايل اخلاقي ايمان داشتند،  ولي همه امور را بر اساس عقل مصلحت انديش مي سنجيدند و شهادت و آوارگي و اسارت را كه رهاورد اين سفر بود خوش نداشتند. امام حسين(ع) نيز مرگ و آوارگي و اسارت را مي ديد اما او عاشق بود و به نداي «ارجعي الي ربك» پاسخ داد و به وسوسه هاي عقل دورانديش توجه نداشت. او كه در مرحله عشق حقيقي در حق تعالي فاني و مستغرق بود، دفاع از حق و نجات دين خدا را تنها در مرگ و آوارگي و اسارت خود و خاندانش مي ديد و چنين هم كرد و اين همن جهاد اكبر است كه به معناي جانبازي در ميدان عشق براي رسيدن به ديدار يار است در اين موقعيت، كساني كه در حصار عقل متعارف گرفتار بودند و با برهان و استدلال قدم بر مي داشتند، مي گفتند: در شرايطي كه يار و ياور نيست و دشمن در اوج اقتدار است با تقيه و سكوت كرد؛ اما در نظر امام حسين(ع) كه از اين حصار بيرون رفته و به مرحله عقل برين و قدسي رسيده بود، عقل و عشق يك فتوا مي دادند و آن اين كه در دفاع از محبوب بايد از جان و فرزند و خاندان گذشت و به همين دليل است كه اميرمؤمنان(ع) وقتي در جريان جنگ صفين به سرزمين مقدس كربلا رسيد، فرمود: «اين جا اقامتگاه سواران و آرامگاه عاشقان شهيد است». (3)
آري در قيام حسيني(ع) عقل متعارف متحير است و فتوا به سكوت مي دهد ولي عقل برين و قدسي كه به قله عشق و شهود رسيده، با محاسبه دقيق و ارزيابي كامل، راه درست را از نادرست به احسن وجه تشخيص مي دهد و هرگز در بند عقل متعارف كه در حقيقت همان وهم است، محدود و محصور نمي شود.
در مورد جانبازي و ايثار و حماسه آفريني حضرت عباس(ع) و ريختن آب و نخوردن آن و يادآوري تشنگي و عطش مولايش حسين(ع) و فرزندانش، مفتي عشق است نه عقل و مفتي عقل در اين مسأله متحير و گيج و لايعقل است. انسان تشنه اي كه جگرش از عطش چاك چاك شده و همه وجودش آب را فرياد يم زند با ديدن آب زلال و گوارا همه چيز را جز خود و سيراب شدن خود از ياد مي برد و ديگر به هيچ چيز فكر نمي كند. عقل دور انديش و محاسبه گر و مصلحت جو نيز فتوا به خوردن اب و سيراب گشتن مي دهد ولي عشق و محبت و وفا و صفا فتوايي ديگر دارد. انسان عاشق در همه حال به ياد معشوق و محبوبش مي باشد و او را در همه چيز بر خود مقدم مي دارد و لذت او در فناي خود و بقاي محبوبش مي باشد و بقاي خود و فناي محبوب را عين خودپرستي و پيمان شكني و خلاف طريق محبت و عشق ورزي مي داند. عباس(ع) عاشق اباعبدالله(ع) و فاني و محو در ولايت حسيني است. با بود او وجود دارد و به عشق او نفس مي كشد و همه هستي و وجود و سرمايه خود را از او مي داند، به همين جهت لحظه اي سيماي حسين(ع) و ياد و خاطره و عطش و تشنگي او از ذهن و ضمير عباس(ع) محو نگرديد و سلطان عشق بر نيروي عقل و خرد چيره گرديد و آب خوشگوار و خنك و زلال فرات با وجود تشنگي محبوبش اباعبدالله(ع) در كام او چون زهر ناگوار و تلخ جلوه نمود و فرمود: به خدا قسم، در حالي كه مولايم حسين(ع) تشنه است از اين آب نمي نوشم و اين وفا و ايثار عباس(ع) به قدري بزرگ و زيبا و چشم پر كن بود كه وقتي نام مبارك عباس(ع) برده مي شود اولين چيزي كه به ذهن انسان مي آيد، همین حالت وفا  و فداكاري او است. نظير فداكاري و وفاداري عباس(ع) ولي در مقياس كوچكتري، جريان ابوذر غفاري(ره) است كه در جريان جنگ تبوك وقتي شتر وي از رفتن باز ماند و ابوذر مجبور شد، پياده به دنبال قافله مسلمانان به راه بيفتد، در هواي بسيار گرم در حالي كه سخت تشنه بود به كنار صخره اي رسيد كه در اثر بارندگي گذشته مقداري آب در حفره اي از آن جمع شده بود، وقتي ابوذر(ره) آن آب گوارا و زلال را ديد با خود گفت: به خدا قسم از اين آب نمي نوشم مگر آن كه حبيبم، رسول الله(ص) از آن بنوشد و وقتي بي حال و بي رمق به سپاه اسلام رسيد بي هوش بر زمين افتاد. پيامبر(ص) به تصور اين كه آب همراه ابوذر نيست، فرمودند برايش آب بياوريد ولي با تعجب متوجه  بمشك آبي شدند كه همراه او بود. پیامبر فرمود :اب  داشتی واز  تشنگی نز دیک هلاک شوی؟ اری یا ر سو ل الله وقتی که اب چشیدم دریغم امدکه قبل از دوستم ر سو ل خدا از ان بنو شم(4)
در اینجا نیز ابوذر می دانست که همراه پیامبر آب هست و او خود تشنه است و با رفع تشنگی می تواند خود را بهتر به پیامبر برساند و.... که همان محاسبه عقل حسابگر است ، اما فتوای عشق چیز دیگری است.
بنابراین در آن موقعیت حضرت عباس (ع) که وجودش از عشق سرشار شده بود، به محاسبه عقلانی و رسیدن یا نرسیدن به خیام نپرداخت. افزون بر این که اگر حضرت عباس آب هم می‌خورد، نمی‌توانست آب را به خیمه گاه و اهل بیت برساند، چون دشمن کاملاً او را در محاصره داشت و تمام راه‌ها را بر حضرت بسته شده بود و ایشان به هیچ صورت نمی‌توانست خود از محاصره آن جمعیت زیاد نجات دهد، بنابراین آب خوردن ایشان در این جهت هیچ گونه اثری ایجاد نمی‌کرد.


1. بحارالانوار، ج42، ص 232.
2. عبدالحسین مقرم، مقتل الحسین، ص 336.
3. بحارالانوار، ج 41، ص 295
4 . بحار ج 21 صفحه  216- 2174.

Comments (0)

There are no comments posted here yet

Leave your comments

  1. Posting comment as a guest. Sign up or login to your account.
Attachments (0 / 3)
Share Your Location

آپ کے سوالات

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

آخرین ارسال سایت