پرسش:
چرا به امام رضا (عليه السلام) غريب الغربا مي گويند ؟
پاسخ:
غريب از ريشه «غرب» به هر چيز دوري گفته مي شود همچنانكه وقتي گفته مي شود غرب الشخص بالضم غربه يعني از وطنش دور شد و همچنين در مورد چيزي كه در بين هم جنسانش بدون نظير باشد بكار مي رود مثلاً گفته مي شود العلماء غربا چون در ميان جاهلان اندكند .
امام صادق عليه السلام بيان مي كند يكي از پايه هاي معرفتي كه حق امام رضا (عليه السلام) بوده و ما بايد آن را بشناسيم اين است كه بدانيم او غريب است پس بايد بررسي شود غربت امام رضا عليه السلام به چه معناست و چه عللي دارد ؟
با توجه به دو معنايي كه توسط راغب براي واژه غربت ذكر شد مي توان گفت امام به هر دو معنا غريب هستند يعني هم از اين جهت كه از وطن ، خانه و اهل و عيال خود دور شده اند و يا اينكه او را از كارهايي كه يك امام مي توانست در جهت هدايت مردم انجام دهد دور كرده اند چنانكه نقشه مامون همين بود و هم اينكه با در نظر گرفتن مقام امامتي كه دارند در ميان انسانها بي نظيرند پس مي توان به نوعي علل اين غربت را به دو دسته تقسيم كرد : 1- علل مشترك در همه ي امامان , يعني امامان با وجود اين علل غريبند . 2- علل خاص كه به امام رضا (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) بر مي گردد
جهات خاص غربت امام رضا (عليه السلام)
1- دوري از اهل و عيال و فرزند گراميش
بدون شك يكي از جهات غربت امام رضا (عليه السلام) دور بودن او از وطن و همراه نبودن خانواده و به خصوص فرزند دلبندش امام جواد (عليه السلام) مي باشد . آن هم نه به اختيار خود كه با زور و تهديد مامون اين كار انجام شد و در واقع امام در اسارت مامون بودند . اينجاست كه درد هجران فرزند بر غربت دوري اش از مدينه افزوده است .
هجرت غمبار امام رضا عليه السلام با جدايي از اهل و عيالش همراه بوده است حسن بن وشا از خود امام رضا عليه السلام نقل مي كند : آنگاه كه مي خواستند مرا از مدينه خارج كنند اهل و عيالم را جمع كردم و به آنها دستور دادم كه براي من بگريند تا صداي آنها را بشنوم سپس دوازده هزار دنيار در ميان آنها تقسيم كردم و گفتم من ديگر به جانب اهل و عيال خود بر نمي گردم . حضور امام عليه السلام در سرزمين غربت خرسان تصوير غم براي است كه نقش سوزناك آن را دوري از اهل و عيال تكميل كرد از اين منظر زماني اوج غربت امام ترسيم خواهد شد كه صحنه تشييع پيكر مطهر امام رضا عليه السلام را به ياد آري كه كسي از اهل و عيال حضرتش پاي تابوت ايشان حضور ندارند و چه غربتي از اين بيشتر كه به جاي خاندان امام رضا عليه السلام مامون پاي تابوت حضرتش بر سر مي زند .
2- جدايي از قبر جدشان رسول گرامي اسلام (ص)
محول سجستاني لحظات وداع حضرت را چنين نقل مي كند حضرت رضا عليه السلام براي وداع با مرقد مطهر حضرت رسول اكرم (ص) وارد مسجد پيامبر (ص) شد چند بار تا كنار مرقد مقدس آمد و برگشت هر بار با صداي بلند و طولاني گريه مي كرد من خدمت حضرت عليه السلام شرفياب شدم و سلام كردم و امام عليه السلام جواب داد و به (خاطر مسافرت و اينكه قرار بود امام عليه السلام به جاي مامون در آينده خليفه شود) به ايشان تهنيت گفتم امام فرمود : رهايم كن چرا كه از جوار جد بزرگوارم بيرون مي شوم و در سرزمين غربت مي ميرم و بدنم پهلوي قبر هارون مدفون مي شود .
در آن زمان كه غم بر چهره امام رضا عليه السلام نشسته است و تلخي سكوت حضرتش فريادگر درد جدايي است آيا گريه امام آن هم با صداي بلند آيا نشانگر عمق غربت وي نيست ؟
3- انكار امامت حضرت توسط شيعيان و نمايندگان پدر بزرگوارش
دوران امامت امام موسي (عليه السلام) بخصوص در اواخر عمر شريفشان دوران خفقان بوده است و امام عليه السلام نمي توانست به راحتي امام بعد از خود را به شيعيان معرفي كند . اين خفقان به قدري بود كه زمانيكه يزيد بن سليط از شيعيان او از ايشان خواستند كه همانند پدرشان امام صادق (عليه السلام) از جانشين بعد از خود سخن بگويد ايشان گفند «ان ابي عليه السلام كان في زمان ليس هذا زمانه» يعني زمان من با زمان پدرم متفاوت است و فقط پس از اصرار يزيد لب به سخن مي گشايند همين رويه را ما در بعضي احاديث «باب الاشاره و النص علي ابن الحسن الرضا عليه السلام » بي شك مهمترين عامل آن هارون الرشيد و سياستهاي او بود از طرف ديگر در اين زمان امام كاظم عليه السلام وكلايي براي بعضي از حقوق شرعيه اي كه شيعيان براي امام مي پرداختند معين ساخت و اموال زيادي نزد بعضي از اين وكلا جمع شد . براي مثال نزد زياد بن مروان قندي هفتاد هزار دينار نزد علي بن حمزه سي هزار دينار زمانيكه امام كاظم عليه السلام به شهادت رسيدند آنها به خاطر اينكه اموال را به صاحب اصلي ندهند ادعا كردند كه موسي بن جعفر (ع) زنده است و غايب شده و روزي به عنوان قائم براي بر پا ساختن عدل و مساوات به روي زمين باز خواهد گشت ، چرا كه در صورت اقرار به امامت حضرت رضا عليه السلام ناچار بودند آن اموال را تحويل ايشان دهند ، از اين روي نه تنها اموال را غصب كردند بلكه امامت امام رضا عليه السلام را انكار كرده و از اين امكانات جهت فريب دادن شيعيان ديگر استفاده كردند . اين آغاز مظلوميت و غربت امام رضا عليه السلام آن هم بعد فراق پدر بود داستان مكاتبه امام رضا عليه السلام با عثمان بن عيسي شاهد مظلوميت و غربت ولايت است : از احمد بن حماد روايت است كه گفت ؛ عثمان بن عيسي رواسي در مصر يكي از كارگزاران امام عليه السلام بود و اموال بسياري از امام از جمله شش كنيز نزد او به امانت بود امام رضا عليه السلام درباره كنيزكان و اموال به او پيغام فرستاد ولي عثمان در پاسخ نوشت ؛ پدرت نمرده است امام عليه السلام به او پاسخ داد : او مرده و ميراث او را قسمت كرده ايم و در صحت خبر مرگ او ترديد نيست امام بدين نحو بر عثمان اقامه حجت الاسلام و المسلمين فرمود اما عثمان بن عيسي در جواب نوشت : اگر پدر تو نمرده تو را در اين اموال حقي نيست و اگر چنانچه مي گويي مرده است او به من دستوري نداده كه چيزي از اين اموال را به تو بدهم و من كنيزكان را آزاد كرده به شوي داده ام و چون امام كاظم عليه السلام به همان دليل خفقان امام بعد از خود را با صراحت تمام براي عوام مردم مشخص نكرده بود ، لذا بسياري از عوام فريب سران واقفيه را خورده واقعي شدند و همين خود بر غربت امام عليه السلام افزوده بود .
4- انكار امام جواد عليه السلام به عنوان فرزند حضرت
غربت در بين خويشان حتي عموها و عموزاده از ايشان نمي پذيرفتند كه امام جواد عليه السلام فرزند ايشان است خوب تامل كنيد كه چه غربتي از اين بالاتر است كه بستگان نزديك فرزندي اولاد انسان را نپذيرند ؟ عاقبت گفتند : بايد نسب شناس بياوريم امام عليه السلام قبول نكردند چرا كه فرمودند : حضرت رسول اكرم عليه السلام از نسبت دادن اولاد به تاييد نسب شناس منع كرده اند ، اما آنها تنها شرط براي پذيرفتن را راي نسب شناسان بيان داشتند و به امام نيز گفتند چون ممكن است هيبت شما نسبت شناسان را تحت تاثير قرار دهد ، نبايد در جمع ما باشي بلكه بايد مثل يك كشاورز ساده با لباس مندرس و كلاه حصيري و . . . در مرزعه مشغول كار و بيل زدن باشي . امام عليه السلام به خاطر ضرورت شناساندن امام بعد از خود مجبور به پذيرش شدند . نسب شناسان آمدند بستگان نزديك امام جواد عليه السلام را آوردند و به آنها گفتند شما بگوييد اين فرزند كدام يك از ما است ؟ آنها نيز پاسخ دادند هيچ كدام وقت خروج چشمان به امام (ع) در مزرعه افتاد و گفتند به يقين فرزند آن كشاورزي است كه روي زمين كار مي كند و دلايل خود را نيز بيان داشتند سپس اين عموها و عموزاده كه نه امام (ع) ميشناختند و نه حرمتي براي او قائل شده بودند مجبور به پذيرش و عذرخواهي شدند و در همين جا بود كه امام را گرياندند . علامه طهراني در اين باره مي گويد : در اين صورت آيا امامي كه براي معرفي فرزند خود به برادران و عموهاي خود كه نزديك ترين افراد به او هستند مجبور به گريه مي شود و دلش مي شكند و به قول قيافه شناسان كه خود بدان راضي نيست تن در مي دهد غريب نيست ؟
5- تحميل ولايت عهدي بر امام رضا عليه السلام
بدون شك امام رضا عليه السلام با خواست و اجبار مامون از مدينه خارج و به مرو آمد و ولايت عهدي را بر امام تحميل كردند نقل شده چون حضرت رضا عليه السلام وارد مرو شدند مامون از ايشان استقبال شاياني كرد و در مجلسي كه همه اركان دولت حضور داشتند صحبت كرد و گفت : همه بدانند من در آل عباس و آل علي عليه السلام هيچ كس را بهتر و صاحب حق تر به امر خلافت از علي بن موسي رضا عليه السلام نديدم پس از آن به حضرت رو كرد و گفت ؛ تصميم گرفته ام كه خود را از خلافت خلع كنم و آنرا به شما واگذار نمايم حضرت فرمودند : اگر خلافت را خدا براي تو قرار داده جايز نيست كه به ديگري ببخشي و اگر خلافت از آن تو نيست تو چه اختياري داري كه به ديگران تفويض نمايي . مامون بر خواسته خود پافشاري كرد و بر امام اصرار ورزيد اما امام فرمودند ، هرگز قبول نخواهم كرد . وقتي مامون مايوس شد گفت : پس ولايت عهدي را قبول كند تا بعد از من شما خليفه و جانشين من باشيد حضرت قبول نمي كردند و مي گفتند : از پدرانم شنيده ام من قبل از تو از دنيا خواهم رفت و مرا با زهر شهيد خواهند كرد و بر من ملائك زمين و آسمان خواهند گريست و در وادي غربت در كنار هارون الرشيد دفن خواهم شد ، اما مامون بر اين امر پافشاري نمود تا آنجا كه مخفيانه و در مجلس خصوصي حضرت را تهديد به مرگ كرد . لذا حضرت فرمود اينك كه مجبورم قبول مي كنم به شرط آنكه كسي را نصب يا عزل نكنم و رسمي را تغيير ندهم و سنتي را نشكنم و از دور بر بساط خلافت نظر داشته باشم . مامون با اين شرط راضي شد پس از آن حضرت دست را به سوي آسمان بلند كردند و فرمودند : خداوندا ! تو مي داني كه مرا به اكراه وادار نمودند و به اجبار اين امر را اختيار كردم پس مرا مواخذه نكن همان گونه كه دو پيغمبر خود يوسف و دانيال را هنگام قبول ولايت پادشاهان زمان خود مواخذه نكردي ، خداوندا عهدي نيست جز عهد تو و ولايتي نيست مگر از جانب تو پس به من توفيق ده كه دين تو را بر پا دارم و سنت پيامبر تو را زنده نگاه دارم ، همانا كه تو نيكو مولا و نيكو ياوري هستي . تحميل اين ولايت عهدي از چند جهت سبب غربت امام رضا عليه السلام مي گرديد : اولاً خود اين تحميل براي امام رنج آور و دردناك بود نقل شده است «ثم قبل عن ولايته العهد من المامون و هو باك حزين» او ولايت عهدي را در حالي كه گريان و ناراحت بود پذيرفت.
تا جايي كه از خداوند درخواست مرگ مي كرد چنانكه ياسر خادم روايت مي كند امام رضا عليه السلام هنگامي كه در روز جمعه از مسجد بر مي گشت و عرق و غبار بر او نشسته بود دستهاي خود را بلند كرد و فرمود : خدايا ! اگر فرج و گشايش من از اين گرفتاري كه بدان دچارم به مرگ من است همين ساعت آن را برسان . وي در ادامه روايت مي گويد كه آن حضرت عليه السلام پيوسته دلگير و غمگين بود تا زماني كه وفات كرد و اين خود غربت امام را مي رساند ، او بايد در كنار مامون و عوامل او بسر مي برد كساني كه بي شك با وجود شناخت او اما حق او را انكار مي
كردند . ثانياً اجبار ولايت عهدي از طرف مامون به خاطر نقشه هاي فريب كارانه اي او بود
از جمله اينكه مي خواست امام رضا را در چشم مردم كوچك كند تا جايكه زمانيكه مامون به حضرت گفتند تو با اين سخنان و نپذيرفتن ولايت عهدي ميخواهي كه مردم بگويند : نو نسبت به دنيا زهد پيشه اي امام گفتند هرگز و به مامون گفتند مي خواهي بگويم با انجام اين كار چه چيزي را اراده كرده اي ؟ مامون گفت چه ؟ امام از او امان گرفت و گفت : «تريد بذلك ان يقول الناس ان علي بن موسي الرضا لم يزهد في الدنيا بل زهدت الدنيا فيه الا ترون كيف قبل ولايه العهد طمعا في الخلافه » اين نقشه مامون در بين عوام الناس پخش مي شود . ريان بن صلت مي گويد : بر امام رضا عليه السلام وارد شدم و به او گفتم يابن رسول الله مردم مي گويند شما با وجود اظهار زهد ولايت عهدي را قبول كرده اي ؟ (مردم اين جمله را به طور كنايه گفته اند و مرادشان اين بوده كه امام تظاهر به زهد كرده است از كلمه «ويحهم » مي فهيمم) امام از اين كنايه مردم ناراحت شده اين چنين جواب ريان را ميدهد «قد علم الله كراهتي لذلك فلما خيرت بين قبول ذلك و بين القتل اخترت القبول علي القتل و يحهم ما علموا ان يوسف (ع) كان نبيا و رسولا فلما دفعته الضروره الي تولي خزائن العزيز قال اجعلني علي خزائن الارض اني حفيظ عليم و دفعتني الضروره الي قبول ذلك علي اكراه و اجبار بعد الاشراف علي اهلالك علي اني ما دخلت في هذا الامر الا دخول خارج منه فالي الله المشتكي و هو المستعان » علامه طهراني در اين باره مي گويد مامون با سياست شيطاني خود امام رضا عليه السلام را از جوار قبر پيامبر اكرم (ص) و خانه و كاشانه و اهل و عيال خود دور كرد و او را به مرو انتقال داد تا آن حضرت را كاملاً زير نظر بگيرد هر چند رد ظاهر او را به لباس حكم و ولايت آراست اما في الواقع آن حضرت را از همه شئون جدا و عزل نمود در حاليكه مردم مي پندارند مامون كمال مودت و اخلاص را در بوته صدق و صفا گذارده و تقديم آن حضرت مي كند و او را مبسوط اليد در همه امور قرار داده است و در ظاهر كنيزكي زيبارويي از نصاري و خدم و حشم در خدمت او گمارده است اما از آوردن اهل و عيال و فرزند دلبندش منع مي كند بطوري كه تنها و غريب در حجره اي دربسته به زهر جفا شهيد مي شود و خود مامون براي آن حضرت سينه چاك مي كند و مراسم تعزيه مي گيرد و مي گريد و مردم جاهل هم مي پندارند اينها از سر اخلاص و مودت است . اين چهره رياكارانه مامون عباسي تا سالها باعث شد كه انگيزه اصلي او براي انتخاب امام رضا عليه السلام بر بسياري از سيره نويسان پوشيده بماند . و اين امر بر غربت امام افزوده بود چرا كه اين مسئله نشان مي داد آنها به هيچ وجه با مقام امامت آشنا نبودند .
6- دفن شدن در كنار هارون الرشيد
به نظر مي رسد يكي ديگر از دلايل غربت امام رضا عليه السلام دفن شدن او در كنار هارون الرشيد است مسلماً هيچ مومني دوست ندارد در كنار قاتل پدر خود دفن شود و بلكه دوست دارد در كنار مومنان و اولياء خداوند قرار بگيرد دفن شدن امام در كنار هارون الرشيد نشان از كمي ياران و قدرت اهل باطل دارد مرحوم مجلسي اول در توضيح روايتي در مورد زيارت امام رضا عليه السلام يكي از احتمالات مفهوم غربت در مورد آن حضرت را مجاورت با هارون ميداند.
كارگروه هم انديشي رضوان علم aqr.ir