پرسش:
چرا مردها بر زنها برتری دارند؟
پاسخ :
با سلام و عرض ادب و احترام
اسلام هم مرد را ارج نهاده است و هم زن را ولى اين دو سنخ، نواقصى هم دارند كه در پرتو وحدت و پيوند با يكديگر، آن نواقص را مرتفع مىكنند و به ارزشهاى خود تعالى مىبخشند. اين طور نيست كه ارزش مرد بالاتر از زن و يا ارزش زن برتر از مرد باشد بلكه هر يك از آن دو در حد خود، داراى ارزشها و نقايصى هستند كه بايد به رفع آنها در پرتو وحدت و يگانگى اقدام كنند. به بيان ديگر، از ديدگاه اسلام، همان قدر كه زن نيازمند مرد است، مرد هم نيازمند زن است و اين تنها در چارچوب مسائل شهوانى نيست بلكه بر اساس نظام خلقت و مودت و محبت است.(1)
ما مىپذيريم تا رسيدن به آنچه كه از ديدگاه اسلام كمال مطلوب است، فاصله بسيار داريم و قبول داريم كه برخى به نام اسلام و مسلمان بودن، عملكردى دارند كه نتيجهاش اثر وضعى نامطلوبى است كه مانند نقطه تاريكى روح تلطيف يافته زنان را آزار مىدهد و گاهى اين مسأله به حدى شدت مىيابد كه برخى از خواهران پاك انديش ما گمان مىكنند گويا نظر اسلام چنين است اما حقيقت بدين صورت نيست. اگر به آموزهها و تعاليم اسلام به صورت يك مجموع نگريسته شود- نه ذرهاى و جزئى- در خواهيم يافت كه زن در چارچوب خاصى مىتواند به دستورهاى مرد تن دهد، نه در همه جا و نيز متوجه خواهيم شد همان گونه كه زنان در قبال مردان وظايفى دارند و بايد به نحو مطلوب آن را انجام دهند مردان هم در برابر زنان مسئوليتهايى- چه از حيث اقتصادى چه از نظر فرهنگى و اخلاقى و چه ا ز لحاظ اجتماعى- دارند كه بايد عمل نمايند.
آيه 34 سوره مباركه نساء در موضوع مديريت خانواده است، و به بحث حقوق زن و مرد در خانواده اشاره دارد. لازم است پيش از ورود به صحنه بحث، متن و ترجمه آيه نقل شود تا بر اساس آن بحث كنيم:
الرجال قوامون على النساء بما فضل الله بعضهم على بعض و بما انفقوا من اموالهم
مردان سرپرست زنان هستند، به واسطه برتريهايى كه خداوند برخى از ايشان را بر برخى ديگر داده است و همچنين به دليل اين كه آنها از اموالشان بايد به زنان نفقه بدهند.
پيش از بحث درباره مفاد اين آيه، آيه ديگرى از قرآن را بيان و تشريح مىكنيم تا با ديد دقيقترى به تفسير اين آيه بپردازيم.
و لهن مثل الذى عليهن بالمعروف و للرجال عليهن درجة و همانند وظايف و حقوقى كه به طور شايسته بر عهده زنان است، به نفع آنان بر عهده مردان هم حقوق و وظايفى است و مردان بر آنان درجهاى برترى از نظر حقوق و وظايف دارند.
از اين آيه چند مطلب روشن مىشود:
1 زنان با توجه به وظايفشان، از حقوقى برخوردارند و مردان هم با توجه به وظايفشان داراى حقوقى هستند.
2 زنان و مردان نسبت به هم حقوق متقابل دارند زيرا حقوق يكطرفه نيست، هم له شخص و هم عليه اوست و اين حقوق متقابل را در اجتماع بايد شناخت و رعايت كرد.
3 حق و وظيفه از هم جدا نيستند و هركس به هر ميزانى كه وظيفه بر عهده دارد، به همان ميزان حق خواهدداشت. به عبارت ديگر حقوق هر كس به اندازه مسؤوليت و وظايف اوست نه بيشتر و نه كمتر از آن. به طور مثال مدير عامل اداره نسبت به كارمندان خود، وظايف بيشترى دارد و به همان ميزان حقوق و اختيارات بيشترى دارد.
4 مردان در امور خانواده و اجتماع وظايف سنگينترى دارند، و به همين ميزان از حقوق بيشترى برخوردارند. تفاوتهاى جسمانى و روحى زن و مرد غير قابل انكار است. و وظايف هم بر اساس توانايىها تقسيم مىشود. اسلام وظيفه سنگينترى براى مرد نسبت به زنان قرار داده است و به همين دليل اختيارات و حقوق بيشترى هم براى آنها قرار داده است. در هر حال در خانه و خانواده يك نفر بايد مدير باشد، و اسلام مديريت را بر عهده مرد قرار داده و زن را از وظيفه سنگين تأمين معاش خانواده معاف كرده است تا در خانه آرامش خانه را تأمين كند و تربيت فرزندان را كه با ساختمان وجودى او هماهنگتر است، بر عهده بگيرد.
پس آيه شريفه بيان يك حكم حقوقى است كه طبق آن اشاره به حكمى عقلايى دارد و آن اينكه هركس وظيفه بيشترى دارد، حقوق و اختيار بيشترى دارد و درجه و برترى مرد بر زن فقط در حد برترى حقوقى است كه در اداره خانواده لازم است.
لازم به يادآورى است كه عدالت حكم مىكند كه در رعايت حقوق افراد رعايت تفاوتها بشود و اين با تساوى حقوق منافات ندارد. مثلًا حقوق و اختيارات مدير عامل سازمان با معاون ادارى و مالى سازمان، برابر نيست، و مديرعامل نسبت به مسئوليت و وظايفش از حقوق و اختيارات بيشترى برخوردار مىباشد و عدالت حكم مىكند كه هركدام با توجه به مسئويت خود از حقوق مساوى با آن برخوردار باشد و اين اصل عقلايى در رابطه با حقوق خانواده هم بايد اجراء شود كه اسلام چنين كرده است.
با روشن شدن اين مقدمه، وارد بحث آيه 34 سوره نساء مىشويم. مردان وظايف بيشترى از زنان دارند و به اين دليل از اختيارات بيشترى برخورددار هستند، از اين اختيارات و وظايف در آيه مذكور به سرپرستى مردان بر زنان تعبير شده است، خلاصه پيام آيه اين است كه نظام مديريت خانواده به عنوان يك واحد اجتماع بر عهده مردان است. آيه دو دليل بر اين سرپرستى بيان داشته است:
1- بما فضل الله بعضهم على بعض برترى نسبى جسمى و جسمانى مردان بر زنان و قدرت بيشتر بر تحمل مشكلات اجتماعى كه در بطن خلقت به آنها داده شده است.
ممكن است اشكال شود كه برترىهاى جسمى و جسمانى مردان بر زنان همگانى نيست و چه بسا در بعض موارد زنان برتر باشند. پاسخ اين است كه اين سخن حقى است و به اين دليل قرآن از قيد بعضهم على بعض استفاده كرده است، اما احكام و قوانين براى تك تك افراد وضع نمىشود، بلكه براى نوع بشر و به صورت كلى وضع مىشود. در اين مورد هم در غالب خانوادهها چنين قاعدهاى رعايت مىشود و هم اكنون تحقيقات روانشناسان و پزشكان و به ويژه جامعه شناسان خانواده بر صحت اين مطلب صحه مىگذارد.
مطلب ديگر اينكه اين برترى در امور اجتماعى و خانوادگى كه موجب سپردن مسئوليت خانواده به مردان مىشود، هيچ دلالتى بر برترىهاى ديگر مردان بر زنان ندارد. زيرا از نظر شخصيتى زن و مرد هر دو داراى روحى خدايى مىباشند و بدين جهت از تمامى موجودات مادى برتر هستند و از نظر معنوى نيز برترى به تقواست كه هر دو مىتوانند به آن برسند، از نظر علمى هم وضع روشن است و همينطور است برترىهاى ديگر. پس مردان نه در دنيا و نه در آخرت بر زنان برترى حقيقى و واقعى ندارند. تنها در زندگى اجتماعى و اعتبارى و حقوقى و قراردادى، كه يك نفر بايد مدير باشد و ديگرى زير نظر او كار كند، مديريت واحد خانواده برعهده مرد است.
2 بما انفقوا من اموالهم به دليل اينكه مردان متعهد هستند كه هزينه آبرومندانه زندگى خانواده و همسران خود را تأمين كنند. در قبل تذكر داديم كه اسلام اصرار زيادى دارد كه مسئوليت سنگين مالى و تأمين مخارج خانواده را از دوش زنان بر دارد و بر گردن مردان بياندازد تا آنان راحتتر به اداره خانواده و ايجاد محيطى عاطفى و آرام براى كل اعضاء خانواده و تربيت فرزندان كه سازندگان اجتماع فردا هستند، همت گمارند.
چند تذكر:
1 سرپرستى مردان بر زنان تنها در حدود قانون الهى است و حق تعدى و تجاوز از آن را ندارند و در صورتى كه سرپرستى و مديريت به ديكتاتورى و استبداد بيانجامد و موجب آزار و اذيت همسر فراهم شود، او صلاحيت خود را از دست مىدهد و دادگاه وى را مجازات حتى مجازات بدنى مىكند.
2 سرپرستى با استقلال و آزادى زنان و حقوق فردى و اجتماعى زنان مغايرت ندارد و قرآن و اسلام با جديت اين حقوق را به رسميت شمرده است.
3 سرپرستى مردان مساوى با وظايف بيشتر آنها در خانواده است كه تأمين زندگى معقولانه و آبرومندانه همسرانشان از جمله آنهاست و اجازه تخطى از آن را ندارند.
4 معناى قوامون برترى نيست، بلكه سرپرستى است و چنانچه روشن شد، برترى واقعى به تقوى است و آيه درصدد بيان برترى مردان بر زنان نيست. بنابر منطق قرآن، تمام انسانها، اعم از زن و مرد با سرمايه اوليه فطرت آفريده شدهاند، و همگى استعداد رسيدن به تكامل واقعى را دارند و برترى واقعى هم به تقوى است. ان اكرمكم عند الله اتقكم گرامىترين و باكرامتترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست.
5 زندگانى خانوادگى از نظر اسلام و قرآن بر اساس مودت دوستى و رحمت بنا مىشود كه آرامش و عشق را به همراه دارد و زن در ايجاد اين زندگى نقش بيشترى از مرد دارد، زيرا زنان معدن عاطفه و مهربانى هستند و مردان نسبت به آنها خشنترند. به عبارت ديگر هر زندگى مشترك از دو عنصر اساسى تشكيل مىشود، يكى زن كه عاطفىتر از مرد است و ديگرى مرد كه به جنبههاى معقولانه زندگى بيشتر توجه دارد، به همين دليل جنبههاى مديريتى كه با حساب و كتاب و درگيرى اجتماعى همراه است، به مردان واگذارده شده است و جنبههاى اداره خانه و ايجاد محيط آرام و تربيت فرزندان كه با عاطفه هماهنگى بيشترى دارد، به زنان واگذاشته شده است.
6 اسلام دين جامع است كه داراى ظاهر و باطن است و مسلمان واقعى كسى است كه هر دو جنبه را در خود پياده كند. احكام فقهى و دستورات قانونى به منزله اسكلت ساختمان هستند و احكام اخلاقى به منزله سفيدكارى آن. زندگانى به صرف احكام، بسيار سخت است و مانند اين مىماند كه در خانهاى ناآماده و نيمه تمام كه در مرحله سفتكارى است منزل گزينيم كه سخت و غير قابل تحمل است. اما رعايت هر دو جنبه احكام فقهى و حقوقى و احكام اخلاقى مانند اين است كه در خانهاى آماده و مجهز زندگى كنيم كه آسان است و گوارا. در زندگانى مشترك زناشويى هم اگر تنها به احكام فقهى بسنده شود، زندگى خشن و بيروح مىشود. زيرا شوهر حق ندارد به زن خود فرمانى بدهد و زن حق ندارد بدون اجازه شوهر خود از خانه بيرون برود. اما اگر اين قوانين با اخلاق اسلامى درباره زندگى زناشويى همراه شود، زندگى مشترك زيبا و گوارا و محل دوستىها و محبتها و عشقها خواهد بود. متأسفانه بسيارى از ما به ظاهر دين، اكتفاء مىكنيم و چون نمىتوانيم خود را با آن انطباق دهيم، به زياده خواهىها و تجاوزات از دستورات دينى دچار مىشويم كه اين ظلم آشكار است كه موجب عقاب و مجازات دنيوى و اخروى مىشود.
بنابراين آيه مذكور حكمى حقوقى است كه قوام و نظام خانواده را مستحكم مىنمايد و عقل سليم نيز بر آن فتوا مىدهد و اگر با دستورات اخلاقى اسلام درباره خانواده همراه شود، زندگى پر از آرامش و دوستى و محبت و نشاط را در محيط خانواده ايجاد مىكند، محيطى كه باعث تربيت فرزندانى سالم و صالح و سرشار از اميد مىگردد و جامعهاى، ايدهآل را نويد مىدهد. و اين عين عدالت است كه در اجتماع خانواده وظايف تقسيم شده است و حقوق هركس بر اساس وظيفهاش معين شده و نقش مديريت نيز به مردان سپرده شده تا زنان به وظيفه ايجاد آرامش در خانواده مبادرت ورزند.
اسلام برترى فوقالعادهاى به مردها نداده و اطاعت زيادى را بر زنها واجب نكرده است. آنچه بر زن در برابر شوهر واجب است دو چيز بيش نيست: 1- بيرون نرفتن از منزل بدون اذن شوهر كه فلسفه آن مديريت مرد بر خانه و لزوم وجود هماهنگى در كانون خانواده و دورى از هرج و مرج است.
2- خوددارى نكردن در برابر استمتاع جنسى. بنابراين اسارتزن توسط مرد از نظر اسلامى مردود است و اگر چنين چيزى وجود اشتهباشد برخلاف انديشه اسلامى است.
پىنوشت
(1) براى آشنايى بيشتر نگا: شهيد مرتضى مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام، بخش هفتم، ص 561- 091.