پرسش:
به نظر شما آزادي انسان در چيست؟ اگر انسان آزاد آفريده شده، پس چرا اين قدر با محدوديتهاي گوناگوني روبهرو است؟
پاسخ:
با سلام و آرزوی کسب توفیقات روزافزون برای شما دوست عزیز
براي فهميدن آزادي انسان بايد ابتدا معناي آزادي و سپس حقيقت انسان را بشناسيم. آزادي به معناي نبودن هيچ قيد و بند و مانعي براي موجود زنده در جهت رسيدن به كمال نيست.
انسان موجودي است متمايز از ساير مخلوقات الهي، كه تكامل او در گرو اعمال اختياري و نوعانتخاب وي است. بنابراين آزادي انسان، با نبودن موانع در پيش روي وي براي رسيدن به كمال معنا مييابد. همان گونه كه آزادي گياه يا حيوان، به آن است كه چيزي مانع رشد گياه يا حيوان نشده، اما آزادي انسان برتر از آزادي ديگر موجودات طبيعي است؛ زيرا تكامل او برتر از ساير موجودات است. براساس آيات قرآن، انسان آزاد آفريده شده است؛ بنابراين بايد هر چيزي كه آزادي او را در جهت رسيدن به كمال محدود ميكند، برطرف شود.
قرآن يكي از اهداف آمدن پيامبران را رفع موانع آزادي انسان دانسته و چنين ميگويد:
"آنان كه از اين رسول، اين پيامبر امي (كه نامش در تورات و انجيل نوشته شده) پيروي ميكنند، آن كه به نيكي فرمانشان ميدهد و از كارهاي ناشايست بازشان ميدارد و چيزهاي پاكيزه را بر آنان حلال كرده و چيزهاي ناپاك را بر آنها حرام، نيز بارگران را از دستشان بر ميدارد و بند و زنجيرهاشان را ميگشايد...".(1)
يكي از اهداف قرآن،بخشيدن آزادي معنوي به انسان است،يعني هر آنچه كه مانع رشد معنوي و كمالات روحي آدمي است،از طرف قرآن و اسلام مردود اعلام شده است.
براي فهم اين معنا بايد توجه داشت كه انسان همان گونه كه عقل و فطرت دارد، داراي شهوت،غضب، حرص، طمع،جاه طلبي و افزون خواهي است. چنين موجودي ممكن است در دام شهوت و حرص و... گرفتار شود اما اسلام ميخواهد كه وي موجودي آزاد باشد؛ آزاد از هر آنچه كه او را به قيد و بند درميآورد؛ بنابراين براي او احكام و قوانيني مقرر ميكند تا در دام حرص، جاهطلبي و شهوت اسير نگردد و اين امور مانع رشد و تكامل انسان نشود.
به گفته حافظ:
فاش ميگويم و از گفتة خود دلشادم بندة عشقم و از هر دو جهان آزادم
براي اين كه انسان اسير هيچ كس و هيچ چيز نگردد، براي آزاديهاي حيواني،شهواني و... محدوديتهايي قرار ميدهد. اين محدوديتها نه براي محدود كردن آزادي او، بلكه در جهت آزادي انسان است؛ البته آزادي معنوي و روحي كه حقيقت انسان را شكل ميدهد، نه آزادي مادي و غريزي.(2)
از طرف ديگر از آنجا كه انسان موجودي اجتماعي است،بخشي از آزادي وي به جهت زندگي اجتماعي، با محدوديت رو به رو است. محدوديتها با نگاه به نوع انسان و زندگي اجتماعي او است،كه در هر جامعه (ديني يا غير ديني) وجود دارد.
در جواب به سؤال محدوديتهاي انسان در آزادي چند نكته را اضافه ميكنيم:
1-آزادي در هيچ جامعهاي مطلق و نامحدود نيست و ميتوان آزادي مطلق را دشمن آزادي شمرد و نتيجه آن تعدي به حريم ديگران و محدودي سازي آزادي آنان است! انسان چون به يك زندگي جمعي تن ميدهد، ناچار آزادي را بايد در چهارچوب قوانين و مقررات قرار دهد. زيرا اگر همگان آزاد باشند و هيچكس به قوانين و مقررات پايبند نباشد، تجاوز به حريم ديگران امري عادي گشته و در نتيجه شيرازه زندگي اجتماعي از هم گسسته ميشود. امروزه حتي تمدن غرب - كه اساس را بر استفاده از لذتهاي مادي گذارده و همگان را از قيد مقررات ديني و اصول اخلاقي رها كرده است - آزادي را به رعايت مقررات وضع شده در جامعه و رعايت نظم عمومي و عدم تخلف از آن مشروط نموده است. آيزايا برلين در كتاب خود از اتفاق نظر فلاسفه غرب در محدود بودن آزادي ياد كرده و مينويسد:
2- "قلمرو آزادي، با توجه به طبيعت امر، نميتواند غير محدود باشد چه در اين صورت وضعي پيش ميآيد كه هر كس تا هر كجا دستش برسد در زندگي ديگران مداخله بكند و اين گونه آزادي طبيعي به هرج و مرج اجتماعي ميانجامد، به طوري كه تامين حداقل نيازهاي بشري را نامقدور ميسازد و آزادي ضعفا به وسيله اقويا پايمال ميگردد."(3)
3- انسان با پذيرش و پيروي از هر مكتبي، بر بايدها و حدود تعريف شده آن مكتب پاي ميفشرد چرا كه سعادت را در پيروي از فرامين آن ميداند، از اين رو پاسداشت حدود تعريف شده پيرامون آزادي امري شايسته و لازم است.
4- اسلام آزادي مطلق را به رسميت نميشناسد زيرا بر توحيد و رعايت فضيلتهاي اخلاقي و رهايي از بندگي غير خدا تاكيد دارد. دين اسلام مصالح انسان را به مصالح مادي اين دنيايي منحصر نميداند بلكه مصالح بسيار مهمتر معنوي و ديني و اخروي را براي او در نظر دارد. در حقيقت فلسفه تكليف در اسلام همين است كه ميخواهد با موظف كردن انسان، كرامت ذاتي او را حفظ نموده و مصالح عمومي را تامين كند،(4) از اين رو هرچه با مصالح معنوي و مادي و سلامتي انسان ضرر رساند يا با آنان ناسازگار باشد، ممنوع ساخته است.(5)
5- انسان قدرت سلطه بر مخلوقات دارد و هم پاي آن، مسؤوليت مراقبت از مخلوقات را نيز عهدهدار است.(6) بنابراين اسلام با تاكيد بر بندگي خالصانه انسان در برابر خداوند، مقرراتي را بر تبيين يك آزادي معتدل فراهم آورده است تا انسان از تمام نعمتهاي الاهي و مزاياي زندگي به صورت معتدل بهره ببرد.(7)
بنابراين حدود تعريف شده براي آزادي در دين اسلام نه تنها مخالف آزادي نيست، بلكه ميتوان آن را پاسداشت از اين گوهر زيبا دانست تا در پرتو آن، انسان به رشد و تعالي رسد.
"انسان هرگز خود را مالك آزادي نميداند، بلكه امانت دار آزادي است. آزادي كه از زيباترين چهرههاي حقوقي است، ملك انسان نيست، بلكه وديعه و امانت الاهي است كه به او سپرده شده است."(8)
1. اعراف (7) ايه 157.
2. جهت آگاهي بيشتر به كتاب آزادي معنوي در اسلام، استاد مطهري مراجعه كنيد.
3.چهار مقاله درباره آزادي، آيزايا برلين، ترجمه محمد علي موحد، ص 239.
4.منشور عقايد اماميه، ص 33.
5.پاسخ استاد به جوانان پرسشگر، ص 59.
6.ر.ك: جوان مسلمان و دنياي متجدد، سيد حسين نصر، ص 66.
7.بررسي هاي اسلامي، علامه طباطبايي، ص 51.
8. ولايت فقيه، جوادي آملي، ص 25.