پرسش:
در چنين وضعيت آشفتگي فرهنگي و يا به عبارت بهتر ابتذال فرهنگي راه برطرف كردن غريزه جنسي براي كسي كه نمي تواند ازدواج كند (مشكلات شغل، مسكن و...) چيست؟
پاسخ:
با سلام و احترام
براي دستيابي به پاسخ پرسش فوق نكاتي را يادآوري ميكنيم:
1- حكمت غريزه جنسي در بشر: استمرار و بقاي موجودات زنده برخوردار از حكمت و فلسفهاي است كه در اصل وجود آنان بوده است و آفريدگار جهان آن را از دو راه عملي ميكند:
1- از طريق تغذيه و رساندن مواد لازم به بدن براي جايگزيني آنچه از آن به تحليل ميرود.
2- از راه لقاح.
اولي موجب بقاي ذات و خود موجود است و ديگري وسيله استمرار نوع در بستر زمان است. در اين ميان، حيوانات اصولاً توجهي به ضرورت بقا ندارندو تنها براساس غريزه عمل ميكنندو انسانها هم ممكن است بر اثر غفلت و يا نداشتن ا نگيزه ماندن، در پي عملي شدن عامل بقاي خود نباشند و اين اهمالكاري، قطعا به انقراض نسل آنها خواهد انجاميد.
بدين جهت خداوند حكيم و مهربان، ميل به تغذيه وجنس مخالف را در وجود آنان قرار داد تا اين كه آنها از خوردن و آشاميدن و لقاح، احساس لذت كرده و به انگيزه ارضاي اين خواست طبيعي خود، نسبت به اين دو عمل اقدام كنند و به موجب آن همواره در صدد اجراي عامل استمرار وجود خويش باشند.
2- نيرومندي غريزه جنسي: قدرت و قوت بسيار غريزه جنسي و ميل به خوردن و آشاميدن در بشر و تأثير فراوان و غير قابل انكار آن در چرخه زندگي او و نقش بنيادي و بسيار قوي آن در شكلدهي به شخصيت و رفتار و افكار او و سمت و سويبخشي به تحركات فردي و اجتماعي او قابل انكار نيست و بدين جهت و بر همين مبنا در يك رويكردي افراطي دو مكتب «فرويديسم» و «ماركسيسم» در عرصه حيات فكري بشري پديد آمد و هر يك از دو مكتب با بزرگ كردن بيش از حد هر كدام از آن دو خواسته طبيعي و اصالت دادن به آن، همان را پايه و اساس شخصيت و حيات بشري قرار داده و ساير نيازها و اميال او را بازتاب و برآيندي براي آن به شمار آورد.
در اين ميان غريزه جنسي از قدرت و نيروي فزونتري برخوردار است و حكمت آن هم شايد به جهت وجود زحمات و رنجهايي باشد كه بر اثر اين غريزه براي مرد و به ويژه زن، در بارداري و تربيت و تأمين فرزند پيش ميآيد.
3- خطرات شهوتگرايي: ميل به لقاح كه در اصل آفرينش به جت تأمين بقاي موجودات زنده، در نهاد آنها به وديعت سپرده شد، آن گاه كه در اختيار بشر قرار گرفت، با سوء استفاده از آن، در جهت هلاكت و تباهي او نيز به كار رفت.
اين غريزه، اگر رها شود، همچون موريانه كه بيرحمانه بر درختان تناور هجوم ميآورد و از درون آن را پوك و تهي ميسازد، جسم و جان آدمي را به تحليل برده و رفته رفته به ويراني و سقوط ميكشاند.
اين غريزه چنانچه در اختيار هوا و هوس بشر قرار گيرد، بلايي كه بر مغز و اعصاب و قواي جسمي و رواني او وارد ميكند به گفته يكي از عالمان سترگ اخلاق و تربيت همچون كارگزار ستمگري است كه رييس حكومت او را، مطلقالعنان بر جان و مال مردم مسلط كند و او به تدريج تمامي اموال آنان را به زور از صاحبانش گرفته و به مصرف خود رساند وآنها را در بدبختي و دريوزگي رها سازد. ولي اگر تحت فرمان عقل و خرد باشد و مطيع آن گردد، بسان كارگزار عادلي است كه ماليات را عادلانه از مردم ميگيرد و ساير اموال آنان را براي خود آنها باقي ميگذارد و در نتيجه هم دستگاه حكومت اداره ميگردد و خدمات آن متوقف نميشود و هم مردم به زندگي عادي خود ادامه ميدهند و بدينسان نه تنها غريزه جنسي با وجود سلطه عقل بر آن، اشباع خواهد شد بلكه ساير قواي بدن نيز سالم مانده و با نشاط به وظايف مربوط به خود خواهند پرداخت(جامعالعسادات، ج 2، ص 10).
شهوت جنسي، غريزهاي بسيار مقتدر و بيرحم است كه اگر با بيبند و باري پيروي شود، تمام قواي انساني را مقهور خويش ميسازد. نيروي جسماني و مغز و اعصاب را به سرعت رو به تضعيف مي برد، ذهن را مسموم، انديشه را مغشوش و قدرت تصميمگيري و اراده بشري را تباه ميكند.
پيروي بيبند و بار از اين غريزه، همت آدمي را پست، فكر را نزديكنگر و محدود و شخص را در مواجهه با مشكلات حيات و فراز و نشيبهاي آن ناتوان و عليل ميكند و قلب را كه ميتواند حرم خداوند و جايگاه او گردد، به لانهي شيطان و جولانگاه ابليس تبديل ميسازد.
سخن گرانبهايي از رسول اكرم(ص) نقل شده است كه آن حضرت فرمودند: «پس از خود از سه چيز بر امت خود نگرانم: گمراهي و انحراف پس از معرفت و هدايت؛ حوادث و وقايع گمراهكننده و شكمبارگي و شهوتراني»(همان، ص 4).
خطر تهاجم فرهنگي و تجاوز به مرزهاي اعتقادي و معنوي ما كمتر از حمله به مرزها و حدود جغرافيايي نيست، كه به مراتب از آن حساستر و مصيبتبارتر است. مقابله با متوليان و لشكريان تهاجم فكري، همچون مبارزه با متجاوزان ارضي، ضرورت قاطع دارد، استقامت و صبر ميخواهد، قرباني و شهادت لازم دارد، سلاح و مهمات و نقشه و تدبير ميطلبد.
سلاح اين ميدان، اسلحه گرم و سرد نيست، حربه آن، دانش و بصيرت و تقواست كه مسلح شدن به آن، جز با رويگرداني از شهوتپرستي نیست.