پرسش:
با پسری که 10 سال از خودم بزرگ تر است ازدواج کردم. پدرم با این ازدواج مخالف بود ولی من او را دوست داشتم و این ازدواج با اجبار از طرف پدربزرگم انجام شد. چون همسر فهمیده و مورد علاقه ام نصیبم شد از این ازدواج راضی ام ولی پدرم نه. بهانه زیادی سن و غیره را می آورد. از شما خواهشمندم دلیل مخالفت رو برام بنویسید.
پاسخ:
با سلام و ادب
دلايل متعددي مي توان براي بروز و تداوم مخالفت پدر شما بر شمرد كه از جمله آن ها: وجود سابقه ذهني منفي نسبت به فاصله سني زياد، تقابل با پدر بزرگ، شكسته شدن اقتدار مردانه ايشان و حتي بهانه جويي صرف مي باشد.
به نظر مي رسد مهم تر از دلايل مخالفت پدر، نحوه تعامل و برخورد شما و شوهرتان با اين مخالفت مي باشد.
در درجه اول بايد بپذيريد كه هر گونه كوشش و تلاش شما در زمينه تغيير نگرش پدر، نه تنها به تغيير مثبت نگرش ايشان نمي انجامد، بلكه به ثبات يا تشديد اين نگرش خواهد انجاميد.
بايد با احترام كامل و پرهيز از هر گونه استدلال و مذاكره، ايشان را برای مدتی به حال خود واگذاريد. بي شك، هيچ چيز مانند پرهيز صد درصد از دليل تراشي و رويكرد تدافعي در كنار اكسير معجزه آساي مرور زمان، نمي تواند به حل مشكل شما كمك كند.
باز تأكيد مي گردد هر گونه دفاع منطقي يا غير منطقي از شوهرتان در برابر پدر، نه تنها باعث كم شدن اين مخالفت نمي گردد، بلكه بر شدت آن خواهد افزود.
معمولاً توصيه مي شود زن به عنوان يك ميانجي براي حفظ توأمان شوهر و پدر، به ايفاي نقش دوگانه بپردازد؛ به اين صورت كه وقتي در كنار پدر است، به جاي دفاع از شوهر، حق را به پدر داده و به همدلي استراتژيك با او بپردازد و وقتي در كنار شوهر است، از رفتار پدر ابراز ناراحتي كرده و به همدلي استراتژيك با شوهر بپردازد. اين رفتار جبراني باعث مي گردد انگيزه هاي تقابل جويي و به اصطلاح لجبازي يك طرف يا دو طرفه ايشان تا حد زيادي كاهش يابد و به مرور زمان مخالفت ها به محاق فراموشي برود.
بايد در چارچوب شرع و اخلاق به تأليف قلوب يا همان نزديك كردن دل ها پرداخت و هر از گاهي با انتقال تعريف و تمجيدهاي پررنگ شده و حتي خود ساخته به پدرتان، نگرش ايشان را به شوهرتان مثبت نماييد و بر عكس.