حیای زینب علیها السلام
1 . فرزند بیت حیا و عفت:
تاثیر وراثت و خانواده در رفتار و كردار انسان تردیدپذیر نیست . امروزه به روشنی ثابت شده است كه بخشی از صفات خوب و بد، از راه وراثت، از نسلی به نسلی منتقل می شوند و به همین جهت خانواده هایی كه پیامبران در آن متولد شدند، عموما پاك و اصیل بودند، بهمین جهت در منابع اسلامی نیز از ازدواج با زنان زیبایی كه در خانواده های ناپاك و عاری از حیا به بار آمده اند نهی شده است . در كنار وراثت، تربیت مطرح است; زیرا بخشی از فضایل و كمالات، با تربیت صحیح به فرزندان منتقل می شود .
در زندگی زینب علیها السلام این دو عامل (وراثت و تربیت) در بالاترین حد خویش وجود داشت; چنانكه در زیارت نامه آن بانوی بزرگوار می خوانیم: «السلام علی من رضعت بلبان الایمان; سلام بر كسی كه از پستان ایمان شیر نوشید .»
آن كه پا تا به سر ایمان و حیاست خونش آمیخته با خون خداست
عشق را همسفر كرببلاست مظهر عصمت و پاكی، تقواست
به یقین زینب كبری باشد زاده حیدر و زهرا باشد
آری! زینب كبری علیها السلام در خانه وحی و ولایت، از پدر و مادر معصوم به دنیا آمد و در آغوش نبوت، مهد امامت و ولایت و مركز نزول وحی الهی نشو و نما نمود و از یگانه مادر معصوم جهان هستی «فاطمه زهرا علیها السلام » شیر نوشید و از ابتدای شیرخوارگی در آغوش پر مهر مادر; عفت، حیا، شهامت و عطوفت را فرا گرفت و هم زمان با دوران شیرخوارگی در محضر بزرگترین استادان جهان انسانیت; یعنی رسول الله صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام و دو برادر بزرگوارش امام حسن و امام حسین علیهما السلام تربیت یافت
«یحیی مازنی » كه از علمای بزرگ و راویان حدیث است، چنین نقل می كند: «مدتها در مدینه، در همسایگی علی علیه السلام در یك محله زندگی می كردم . منزل من در كنار منزلی بود كه «زینب » دختر علی علیه السلام در آنجا سكونت داشت، حتی یك بار هم، كسی حضرت زینب را ندید و صدای او را نشنید، او هرگاه می خواست به زیارت جد بزرگوارش برود، در دل شب می رفت; در حالی كه پدرش علی علیه السلام در پیش و برادرانش حسن و حسین علیهما السلام در اطراف او بودند . وقتی به نزدیك قبر شریف رسول خدا صلی الله علیه و آله می رسیدند، امیرالمؤمنین علیه السلام شمعهای روشن اطراف قبر را خاموش می كرد . یك روز امام حسن علیه السلام علت این كار را سؤال كرد، حضرت فرمود: «اخشی ان ینظر احد الی شخص اختك زینب (7) ; از آن می ترسم كه كسی خواهرت زینب را ببیند .»
به قول «شیخ جعفر نقدی » ، زینب علیها السلام تربیت شده پنج تن آل عبا است: «فالخمسة اصحاب العباء هم الذین قاموا بتربیتها وتثقیفها وتهذیبها وكفاك بهم مؤدبین ومعلمین (8) ; پنج تن آل عبا به تربیت و فرهنگ سازی و تهذیب زینب همت گماردند و همین بس كه آنها ادب كننده و آموزگار باشند .»
و راستی كجا رفته این مرزبانیهای حیا؟ ! و چرا در جامعه شیعه علوی، می بینیم كه مردان با همسران آرایش كرده و دختران بی بهره از حجاب، در پاركها و خیابانها و . . . ظاهر می شوند؟ !
2 . حیا در آغاز جوانی
دكتر «عائشه بنت الشاطی » ، بانوی نویسنده و اهل تحقیق اهل سنت، چنین می گوید: «زینب در آغاز جوانی چگونه بوده است؟ مراجع تاریخی از وصف رخساره زینب در این اوقات خودداری می كنند; زیرا كه او در خانه و روبسته زندگی می كرد . ما نمی توانیم مگر از پشت پرده وی را بنگریم، ولی پس از گذشتن دهها سال از این تاریخ، زینب از خانه بیرون می آید و مصیبت جانگداز كربلا او را به ما نشان می دهد . (9) »
تاریخ او را ندیده، چرا كه حیای او مانع از آن شده است و مادرش فاطمه توصیه كرده است كه: «خیر للنساء ان لا یرین الرجال ولا یراهن الرجال (10) ; برای زنان بهتر است كه آنان مردان را نبینند، و مردان [نیز] آنها را نبینند .»
و اگر دستور الهی و آسمانی نبود كه «ان الله شاء ان یراهن سبایا; به راستی كه خدا خواسته كه آنها را اسیر ببیند» حسین علیه السلام هرگز به خود اجازه نمی داد خواهر را در سفر كربلا به همراه ببرد .
بردن اهل حرم دستور بود و سر غیب ورنه این بی حرمتی را كی روا دارد حسین
3 . نمایش شكوه حیا هنگام حركت از مدینه
مدینه، شبی را به یاد می آورد كه كاروان حیا با تمام شكوه و جلال به سوی مكه روانه شد . آن شب از شبهای ماه رجب بود كه كاروانی مجلل از مدینه بیرون رفت; در حالی كه دو بانوی «حیا» و عفت را جوانان بنی هاشم و در راس همه سید جوانان اهل بهشت احاطه نموده بودند . در قطعه ای تاریخی، راوی چنین نقل می كند:
«چهل محمل را دیدم كه با پارچه های حریر [ابریشم] و دیباج زینت شده بودند . در این وقت امام حسین علیه السلام دستور داد بنی هاشم زنهای محرم خود را سوار بر محملها نمایند، پس در این حال من نظاره می كردم كه ناگهان جوانی از منزل حسین علیه السلام بیرون آمد در حالی كه قامت بلندی داشت و بر گونه او علامتی بود و صورتش مانند ماه می درخشید و می فرمود: بنی هاشم كنار روید و آن گاه دو زن از خانه حسین علیه السلام خارج شدند، در حالی كه دامانشان بر اثر حیای از مردم به زمین كشیده می شد و دور آن دو را كنیزانشان احاطه نموده بودند . پس آن جوان به سوی یكی از محملها پیش رفت و زانوی خود را تكیه قرار داد و بازوی آنها را گرفت و بر محمل سوار نمود . من از بعضی پرسیدم; آن دو بانو كیستند؟ ! جواب دادند: یكی از آنها زینب علیها السلام و دیگری ام كلثوم; دختران امیرالمؤمنین علیه السلام . پس گفتم: این جوان كیست؟ ! گفته شد: او قمر بنی هاشم، عباس فرزند امیرالمؤمنین علیه السلام است . سپس دو دختر صغیر را دیدم كه گویا امثال آنها آفریده نشده است . پس یكی را همراه زینب و دیگری را همرام ام كلثوم سوار نمود . پس از [اسم] آن دو دختر پرسیدم . گفته شد: یكی سكینه و دیگری فاطمه; دختران حسین می باشند .
آن گاه بقیه بانوان به همین جلالت و عظمت و حیا و متانت سوار شدند و حسین علیه السلام ندا داد: كجاست عباس، قمر بنی هاشم! عباس عرض كرد: لبیك، لبیك، ای آقای من! فرمود: اسبم را بیاور . اسب آقا را حاضر كرد . آنگاه حضرت بر آن سوار شد و بدینسان كاروان حیا، عفت، متانت و نجابت مدینه را ترك گفت (11) .
4 . زیورآلات فدای حیا و عفت!
پس از غارت لباسهای امام حسین علیه السلام، سپاهیان كوفه و شام به سوی خیمه ها هجوم بردند . لحظاتی تلخ و جانكاه بود . زینب كبری بیش از همه، تلخی و مخاطرات این تهاجم وحشیانه را احساس می كرد; چرا كه از یك سو پاسبان خیمه های حیا و عفت بود و از طرف دیگر حفظ جان امام زمانش را به عهده داشت . دختر علی علیه السلام كه منش و خوی كوفیان را می شناخت، برای حفظ عفت و حیای بانوان و قبل از آمدن آنها، تمام زیورآلات زنان را جمع كرده خطاب به عمر سعد فرمود: ای عمر بن سعد! سپاهیان خود را از تعجیل و شتاب در غارت خیمه ها باز دار! خود آنچه اسباب و زیور آلات است به شما واگذار می كنم . مبادا دست نامحرمان به سوی خاندان رسول خدا دراز شود [و بر قامت حیا و نجابت غباری بنشیند] .
تمامی وسایل و زیورآلات، حتی گوشواره های فاطمه بنت الحسین علیه السلام نیز كه یادگار امام بود در محلی جمع شد و پس از آن كه زنان و كودكان در گوشه ای اجتماع كردند، دختر شجاع علی علیه السلام فریاد زد: هر كس میل دارد; وسایل و زیورآلات را بردارد! عده ای پیش آمدند و هرچه بود غارت كردند . . . . (12) »
5 . فریاد بانوی حیا بر بی حیاها:
كاروان حیا وارد كوفه شد، مردم در حالی كه خاندان رسالت را به سوی عبیدالله بن زیاد می بردند، اسیران را تماشا می كردند . در این لحظه صدای بانوی حیا بلند شد: «یا اهل الكوفة، اما تستحیون من الله ورسوله ان تنظروا الی حرم النبی صلی الله علیه و آله (13) ; ای مردم كوفه! از خدا و فرستاده او شرم نمی كنید كه به خانواده پیامبر چشم دوخته اید .»
6 . تجلی حیا در دارالاماره كوفه:
زینب كبری علیها السلام در دوران اسارت، وقتی به دارالاماره رسید، بغض راه گلویش را بست; چرا كه او همه این خانه را می شناخت، اینجا روزی خانه زینب بود، روزگاری كه اسم پدرش علی، با عظمتی بی مانند جهان را پرساخته بود . اشك در دیدگانش حلقه زد، ولی خودداری كرد، مبادا گریه خوارش كند . در آن دم به اتاق بزرگی رسید و دید عبید الله ابن زیاد در جایی نشسته كه پدرش در آنجا می نشست و از میهمانان پذیرایی می كرد .
زینب كه بی ارزش ترین لباسهایش را بر تن و كنیزانش دورش را گرفته بودند، حیا را به عرصه نمایش گذاشت و بدون آن كه به امیر سركش خون خوار اعتنایی كند، به صورت ناشناس در گوشه ای نشست در حالی كه سراپای وجود او را شرم، حیا، نجابت و پاكی احاطه كرده بود (14) . ابن زیاد پرسید: این زن كیست؟ (سه بار این سؤال را تكرار كرد)، حیا و نجابت زینب از یكطرف، علم حضرت به قصد ابن زیاد برای تحقیر اهل بیت علیهم السلام از طرف دیگر، اجازه نداد زینب جواب او را بدهد . تا آنجا كه ابن زیاد ملعون با نیش زبانش نمك به زخم زینب پاشید و برای آزردن او گفت: «كیف رایت صنع الله باخیك واهل بیتك (15) ; كار خدا را با برادر و خانواده ات چگونه یافتی؟»
زینب جوابی كوتاه، ولی بسیار زیبا داد كه ریشه در كمال حیای او داشت . حضرت با آرامشی كه از حیا و رضای قلبی او حكایت داشت آن جمله به یادماندنی را فرمود: «ما رایت الا جمیلا (16) ; جز زیبایی چیزی ندیدم .»
7 . مجلس یزید; اوج تقابل حیا با بی حیایی
یزید، بزرگان اهل شام و سفرای خارجی را دعوت كرده بود، آن گاه دستور داد كه اسیران را وارد كنند . مجلسیان به دختران و دودمان پیامبر نگاه می كردند; كه تا دیروز در پس پرده عزت و احترام قرار داشتند و بیگانه ای رخسار آنان را ندیده بود .
هنگامی كه مدعوین; بزرگواری و ارجمندی این دودمان را به خاطر آوردند، همه از شرم و خجالت چشم بر هم نهادند، ولی در آن جمع، مرد تنومند شامی سرخ رویی، با چشمانی از حدقه درآمده به فاطمه دختر حسین علیه السلام می نگریست و با نگاههای آزمندانه خود می خواست او را ببلعد . فاطمه هراسان و لرزان به عمه اش زینب پناه برد .
مردك شامی برخاست و به یزید گفت: یا امیرالمؤمنین! این دوشیزه را به من ببخش! فاطمه در حالتی كه از وحشت می لرزید، دامن عمه اش زینب را گرفت . زینب او را در آغوش گرفت و فرمود: «گمان دروغ بردی و فرومایگی كردی! نه تو چنین حقی داری و نه یزید! (17) » یزید خشمگین گشت و سخنانی بین او و زینب علیها السلام رد و بدل شد، تا آنكه زینب علیها السلام فرمود: اكنون كه سرتاسر زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفته ای و ما را مانند اسیران به هر سو می كشانی به گمانت كه پیش خدا برای ما پستی و برای تو شرف و منزلت است؟ !
آن گاه فریاد آهنین حیا بر فرق مجسمه بی شرمی فرود آمد كه: «امن العدل یابن الطلقاء تخدیرك حرائرك وامائك وسوقك بنات رسول الله صلی الله علیه و آله سبایآ قد هتكت ستورهن وابدیت وجوههن تحدوا بهن الاعداء من بلد الی بلد یستشر فهن اهل المناهل والمناقل ویتصفح وجوههن القریب والبعید والدنی والشریف، لیس معهن من رجالهن ولی ولا من حماتهن حمی وكیف (18)
ای پسر آزاد شدگان (19) ; آیا از عدالت است كه تو زنان و كنیزان خود را در پرده بنشانی و دختران [پرده نشین] رسول خدا را اسیر كنی [و شهر به شهر بگردانی] ؟ ! ! پرده آبروی آنها را بدری و صورت آنها را نمایان سازی تا دشمنان، آنان را از شهری به شهری ببرند، و بومی و غریب چشم به آنها بدوزند و نزدیك و دور، و شریف و فرومایه تماشایشان كنند، در حالی كه از مردان آنها یاری كننده ای همراهشان نباشد، و از یاری كنندگان آنان مددكاری نباشد . چگونه می توان امید بست به دلسوزی كسی كه [مادرش] جگر پاك مردان خدا را جوید و گوشت او از خون شهدا رویید . ؟ !»
كو اسارت؟ خصم تو در بند بود هر كلامت صدهزاران پند بود
زینب آرام گرفت، سخنان سراپا درد و حیای زینب، باعث شد یزید سر به زیر افكند و هر كس در آنجا بود، چنان سر به زیر و خاموش شد كه گویی مرغ مرگ بر سر همه سایه افكنده است . نقل می كنند كه هنده دختر عبدالله عامر و «زن یزید» آنچه را در مجلس شوهرش رخ داد شنید، پیراهن را نقاب كرده و به درون مجلس رفت و از آن همه نامردی و بی حیایی بر سر او فریاد كشید (20) .
نكته مهمی كه زینب به آن تصریح می كند و از آن سخت آزرده است این است كه زنان یزید پوشیده اند، و حرمت و حیای آنها محفوظ، ولی او و زنان اهل بیت در معرض دید نامحرمان، به همین جهت نمی گوید زنان تو در كاخ و اسیران در كوخند یا زنان تو سیر و اسیران گرسنه اند، بلكه تنها و تنها بر حجاب و حفظ حرمت و حیا اصرار دارد كه این خود می تواند بزرگترین درس برای بانوان جامعه ما باشد كه در هر حال مرز حیا را حفظ و حریم حرمت خویش را پاس دارند، و بر مهاجمان مرز حیا و عفت فریاد بزنند و در مقابل آنها در هیچ حالی ساكت نباشند، حتی اگر در بند و اسیر باشند .
8 . عفت و پاكدامنی، دست آورد حیای زینب
عفت و پاكدامنی; برازنده ترین زینت زنان و گران قیمت ترین گوهر برای آنان است . زینب علیها السلام از یك سو، به زیبایی درس عفت را در مكتب پدر آموخت; آنجا كه فرمود: «ما المجاهد الشهید فی سبیل الله باعظم اجرا ممن قدر فعف یكاد العفیف ان یكون ملكا من الملائكة (21) ; مجاهد شهید در راه خدا، اجرش بیشتر از كسی نیست كه قدرت دارد، اما عفت می ورزد، نزدیك است كه انسان عفیف فرشته ای از فرشتگان باشد .»
و از طرف دیگر، حیای ذاتی زینب علیها السلام می طلبید كه در اوج عفت و پاكدامنی باشد; چرا كه بارزترین ثمره و پی آمد حیا; عفت و پاكدامنی است . چنان كه علی علیه السلام فرمود: «سبب العفة الحیا (22) ; علت عفت و پاكدامنی شرم و حیا است .»
و در جای دیگر فرمود: «علی قدر الحیاء تكون العفة (23) ; به هر اندازه كه حیا باشد، عفت و پاكدامنی خواهد بود .»
تربیت خانوادگی، و حیای ذاتی زینب كبری علیها السلام باعث شد تا او عفت خویش را، حتی در سخت ترین شرایط به نمایش گذارد . او در دوران اسارت و در مسیر كربلا تا شام، سخت بر عفت خویش پای می فشرد . مورخین نوشته اند: «وهی تستر وجهها بكفها لان قناعها اخذ منها (24) ; او صورت خود را با دستش می پوشاند، چون روسریش از او گرفته شده بود .»
این نشانه عفت اوست كه هنگام ورود به شام، شمر را - كه زمانی سرباز علی علیه السلام بود و در آن راه مجروح نیز شده بود، ولی ناپاكیها و بی حیاییها او را به آنجا كشانده كه قاتل فرزند علی علیه السلام گردد - احضار كرد و از او خواست كه برای حفظ مرز بلند حیا و عفت، كاروان اسرا را از خلوت ترین درب شهر وارد شام نماید و سرهای شهدا را نیز از بین زنها بیرون ببرد، ولی آن ملعون حیا از دست داده و در نتیجه دین را باخته عكس فرمایش آن حضرت عمل كرد و اسیران را از شلوغ ترین و پر جمعیت ترین دروازه شهر; یعنی «درب ساعات » وارد نمود و سر شهدا را نیز بین اسرا جای داد .
راوی می گوید: زینب (ویا ام كلثوم) را دیدم كه چادری كهنه برسركشیده و روی خود را گرفته بود . امام سجاد علیه السلام نیز به سهل بن ساعد صحابی فرمود: اگر می توانی چیزی به این نیزه دار بپرداز تا سر امام را كمی جلوتر ببرد كه ما از تماشاچیان در زحمت و اذیت هستیم . سهل می گوید: رفتم و یكصد درهم به نیزه دار پرداخت كردم تا از بانوان دور شود، كار بدین منوال بود تا سرها را نزد یزید بردند (25) .
-------------------------------------
پی نوشت:
1) محمدی ری شهری، میزان الحكمه (بیروت، دارالحدیث)، چاپ دوم، 1419، ج 2، ص 716، روایت 4544 .
2) همان، ص 717، روایت 4570 .
3) همان، روایت 4565; بحارالانوار، ج 78، ص 309 .
4) میزان الحكمة، همان، ج 2، ص 717، روایت 4569 .
5) جهت مطالعه بیشتر در زمینه اهمیت حیاء وعفت از دیدگاه اسلام می توانید به جلد دوم کتاب اخلاق در قرآن آیت الله مکارم شیرازی مراجعه فرمایید
6) شیخ جعفر نقدی، كتاب زینب كبری، ص 22، و ریاحین الشریعه، ج 3، ص 60 .
7) شیخ ذبیح الله محلاتی، ریاحین الشریعه، تهران، دارالكتب الاسلامیة، ج 3، ص 46 .
8) زینب كبری، ص 20 .
9) عائشه بنت الشاطی، بانوی كربلا، مترجم: سید رضا صدر (قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم 1378)، ص 58 - 59 .
10) وسائل الشیعه، ج 14، ص 43، حدیث 7 .
11) موسوعة كلمات الامام حسین علیه السلام، معهد تحقیقات باقرالعلوم، قم، مؤسسه الهادی، چاپ اول، صص 297 298 .
12) احمد بن یحیی البلاذری، انساب الاشراف، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1349 (ه . ق)، ج 3، ص 204 .
13) سید عبدالرزاق الموسوی المقرم، مقتل الحسین علیه السلام، ص 310 .
14) با نگاهی به: بانوی كربلا حضرت زینب، صص 138 - 139 .
15) بحارالانوار، ج 45، ص 179 .
16) همان، ج 45، ص 116 .
17) بانوی كربلا، حضرت زینب، ص 144 .
18) بحارالانوار، ج 45، ص 133 . و ر . ك: ابوعلی طبرسی، الاحتجاج، ج 2، ص 122 .
19) روز فتح مكه، بزرگان قریش نزد رسول خدا آمدند . رسول خدا صلی الله علیه و آله از آنها پرسید: «گمان می كنید با شما چگونه رفتار می كنم؟ ! گفتند: آنچه در اندازه برادری و بزرگواری برادرزاده ای بزرگ است . پیامبر فرمود: «اذهبوا انتم الطلقاء; بروید كه شما آزاد هستید .» از همان تاریخ بزرگان قریش به طلقا «آزاد شدگان » معروف شدند، ر . ك: سیره ابن هشام، ج 4، صص 54 - 55; مغازی واقدی، ج 2، ص 835 .
20) بانوی كربلا، ص 147 .
21) نهج البلاغه، فیض الاسلام، حكمت 466 .
22) میزان الحكمة، ج 2، ص 717، روایت 4557 .
23) همان، روایت 4559 .
24) جزائری، الخصائص الزینبیه، ص 345 .
25) بحارالانوار، ج 45، ص 127; زفار قمقام، ص 556; از عاشورا تا اربعین، ص 122 .
*ویرایش از مقاله زینب علیها السلام بانوی حیا، پاسدار عفت وپاکدامنی نوشته سید جواد حسینی