حجت الاسلام کمیل نظافتی در گفت وگویی به شرح ماجرای اهدای کلیه خود پرداخت.
یکی از کارهایی که من در حیطه طلبگی ام انجام می دادم این بود که شب های جمعه برای عیادت بیماران به بیمارستان های مختلف می رفتم و در این مسیر نیز شناخت افراد نیز برایم فرقی نداشت.
وی با اشاره به این که مادر من هم کلیه های خود را از دست داده بود، گفت: مشغول رسیدگی مادرمان شده بودیم و به همین منظور صبح روز پنجشنبه به منظور عیادت از بیماران بخش دیالیزی به بخش دیالیز بیمارستان شهید بهشتی بابل رفتم.
حجت الاسلام نظافتی با اشاره به این که در بخش دیالیز با آقا سجاد(گیرنده کلیه) آشنا شدم و متوجه شدیم که نیاز به کلیه دارد و با توجه به وضعیت و شرایط خاص مالی که خانواده سجاد داشتند، امکان خرید کلیه برای برایشان وجود نداشت و این مسأله موجب شد که ما فردی که بتواند به سجاد کلیه اهدا کند را پیدا نکنیم و در نهایت دیدم که مشخصات اهدا کننده کلیه به خود من نزدیک تر است و به همین دلیل تصمیم گرفتم که یکی از کلیه های خود را برای نجات جان سجاد اهدا کنم.
وی با اشاره به این که هفت دی ماه امسال آزمایشات ابتدایی را آغاز کردیم، ادامه داد: دو مرحله من و گیرنده کلیه در بیمارستان بستری شدیم، اما هر دو بار به دلیل تب و عفونت آقا سجاد(گیرنده کلیه) مرخص شدیم که در نهایت 23 بهمن در بیمارستان شهید بهشتی بابل بستری شدیم و روز شنبه 25 بهمن توسط آقای دکتر اباذر اکبرزاده پاشا پیوند انجام شد.
کمی از خود بگویید.
اهل آمل هستم، تا پایه چهارم را در حوزه علمیه آمل گذراندم و بعد از پایه های پنجم تا هفتم در حوزه علمیه امام صادق(ع) کوتنای قائمشهر به تحصیل اشتغال داشتم و در حال حاضر نیز پایه هشتم را در بابل ادامه می دهم.
مهم ترین هدف شما از اهدای کلیه خود چه بوده است؟
من طلبه طرح هجرت هستم و کارم تبلیغ دین است. چیزی که آن لحظه به مادر آقا سجاد گفتم این بود که من نه به دنبال اجر و مزد خدا هستم و نه به دنبال بهشت. و اصلاً هم به ذهنم خطور نکرده بود که ممکن است که این مسأله روزی رسانه ای شود و حتی در این اقدام به هیچ عنوان در پی مطرح شدن نبودن هم نبودم. مادر سجاد به من گفت که من پولی ندارم بابت کلیه به شما بدهم و من به ایشان گفتم من پولی نمی خواهم که در جواب من گفت: پس خدا اجرتان دهد و من هم گفتم حتی به دنبال اجر خدا هم نیست. گفت پس چرا می خواهید این کار را انجام دهید؟ گفتم می خواهم روزی خنده های روی لب های سجاد را ببینم.
تا جایی که می توانیم باید از افرادی که نیازمند کمک هستند دستگیری کنیم؛ وقتی من می توانم به واسطه یه کلیه جان کسی رو نجات دهم تا دیگر درد و مشقت های ناشی از دیالیز را تحمل نکند چرا باید کوتاهی کنم و از همان موقع تصمیم گرفتم کمک کنم. و حتی یک گروه مستند ساز نیز از اول تا به انتها مراحل مختلف کار را تصویر برداری کردند تا این حرکت ماندگار شود.
فکر نکردید که اهدای یک کلیه ممکن است به سلامتی شما لطمه وارد کند؟ چه چیزی موجب شد خودتان را قانع کنید تا یک عضو از بدنتان را به فرد دیگه ای اهداء کنید این در حالی است که ممکن است خدا ناکرده سلامتی خودتان نیز به خطر بیافتد؟
قبل از تصمیم نهایی برای اهدای کلیه خود سه بار استخاره کردم و دفعه اول نظر استاد خودم استخاره کردم و ایشان گفت خیلی خوب آمده و اما صبر زیاد می خواهد و حتی دو دفعه دیگر هم استخاره کردم که باز هم همین مطلب مطرح شد. و به همین خاطر و با همین پشتوانه الهی عزممان را جزم کردیم و خدا رو شکر تا به اینجای کار خداوند متعال یاری کرد و همه مراحل به خوبی و با موفقیت کامل انجام شد و از این به بعد هم خداوند یاری خواهد کرد.
من اصلا هیچ کار بزرگی انجام ندادم، بلکه لحظه به لحظه شرمندگی من به عنوان یک طلبه و مروج دین بیشتر می شود و افرادی همانند من باید بیشتر حواسشان به اجتماع و مردم باشد. لحظه ای که تصمیم گرفتم که این کار را انجام دهد با اصرار کامل ایستادم یعنی حتی در بین مسیر راه تا به مقصد برسیم خیلی برداشت های ناصحیح و حتی برچسب های غیر معقول نسبت به من وجود داشت و سخنان سنگینی نسبت به من زده می شد، اما در هدف من کوچکترین خللی ایجاد نکرد.
آقای نظافتی مجرد هستید یا متأهل؟
متأهل هستم و یک فرزند دو ساله هم دارم.
همسرتان مخالفتی نداشت؟
وقتی که تصمیم به اهدای کلیه گرفتم، اولین نفری که موضوع را در میان گذاشتم همسرم بود. وقتی به این موضوع را به ایشان گفتم، همسرم به من گفت که اگر اجازه بدهید من خودم این کار را انجام بدهم و من به ایشان گفتم شما باید بمانید فرزندان دیگری را تقدیم امیرالمؤمنین(ع) کنید. ایشان خیلی حمایت کرد؛ از ابتدا تا انتهای مراحل پیوند خیلی به من روحیه می داد و همواره پشتیبان و همراه من بود.
حتی ما برای این قضیه مجبور شدیم بخشی از وسایل خانه را هم بفروشیم تا بخشی از هزینه های بیمارستانی را تأمین کنیم. چون برخی کارها نظیر آزمایش و موارد دیگر نیاز به پول داشت و با توجه به شرایط بسیار نامناسب خانواده سجاد، بخشی از این هزینه ها را خود من پرداخت کردم. چون خانواده آقا سجاد وضعیت مالی خوبی نداشتند و یک خانواده آبرومند ولی ضعیف جامعه بودند و اهل کلاله استان گلستان و گیرنده کلیه هم هشت سال داشت و به خاطر دیالیز 4 سال مقیم امیرکلای بابل شدند.
آقای نظافتی شما یک طلبه هستید و در این جایگاه اقدامی شایسته و در خور توجه انجام دادید بازخورد جامعه نسبت به این اقدام شما چه بوده است؟
بعد از پیوند وقتی در بستر نقاهت بودم گروه های مختلف مردمی، کسبه، بازاری، طلاب و روحانیان، دانشجوها و حتی برخی افرادی که در جامعه امروز نیز جایگاه مناسبی هم ندارند به ملاقات من آمدند. وقتی این جمعیت کثیر را دیدم متوجه شدم که شخص کمیل نظافتی اصلا مهم و ملاک نیست و این آرم نبوت که بر تن ما است و قوه جاذبه دارد و موجب شده است که این جمعیت مشتقاق به منزل من بیابند.
و حتی آن دسته از افرادی که در جامعه جایگاهی ندارند و مورد وثوق جامعه نبودند وقتی به عیادت من آمدند می گفتند ما ادعا می کردیم که خیلی مردانگی داریم و با قدرت بازویی که داریم می توانیم ده بیست نفر را از پا در آوریم، اما شما کاری کردید که ما در مقابل شما شرمنده هستیم وحتی به شوخی هم می گفتند که یه حاجی 40 کیلویی ما رو ضربه فنی کرده است.
پیام این اقدام شما؟
تنها حرف دلم را می زنم. هم به عزیزانی که حمایت کردند و کسانی که سد راه قرار گرفتند. ما وقتی می توانیم کسی را چه از نظر مالی، جانی و حتی آبرو نجات دهیم نباید درنگ کنیم و باید هر آنچه که در توان داریم در این راه به کار گیریم. همان گونه امام حسن مجتبی(ع) و ائمه اطهار(ع) از آبرو گذاشتند؛ جامعه روحانیت و کسانی که در سلک روحانیت هستند نیز همواره از همه چیز خود گذشتند و وقتی که جامعه از جان و مال خود می گذرند ما باید از هم از جان و هم از مال و هم از آبروی خود بگذریم که انشاء الله بتوانیم برای دین کار وقدم بگذاریم.
سخن آخر شما؟
جامعه استکبار آمریکا و صهیونیسم که همواره شعار مقابله با ما را سر می دهند بدانند وقتی یک فرد عادی برای کمک به فردی که نیازمند عضو است کلیه خود را بدون درنگ، بدون ترس، واهمه و حتی فکر اهدا می کند به وقتش برای دفاع از ناموس، مکتب، مذهب و مملکت و ولایت فقیه جان خود را نیز روی میز می گذارد و این همان گزینه روی میز ما است که تقدیم به ولایت خود می کنیم.
منبع: خبرگزاری رسا