قرآن قرن ۲۱!
چند سال پيش، کتابي منتشر شد به اسم «الفرقان الحق» که يک کتاب عربي است و شبيه قرآن صفحهآرايي شده و ۷۷ سوره دارد و عمدهي مطالب آن در خدمت ترويج تثليث مسيحي، و رد و نفي و توهين به اسلام، و منع از جهاد و مذمت چند همسري و طلاق و… است.
» دربارهي اينکه هدف از انتشار اين کتاب چه بوده، اقوال مختلفي مطرح شده. بعضي آن را بدلي از قرآن گرفتهاند و به آن «قرآن قرن ۲۱» گفتهاند و بر همين مبنا هم آن را نقد کردهاند و از قرآن در مقابل آن دفاع کردهاند؛ اما در مقدمهي اين کتاب آمده:
صلح، رحمت و مرحمت از طرف خداوند براي امت عرب و همه جهان اسلام… در فطرت هر انسان به طور عميقي تمايل به ايمان واقعي، صلح دروني، آزادي معنوي و زندگي ابدي وجود دارد. ما با توکل به خداوند حي، معتقديم که اين تمايلات فطري به نحوي در اين کتاب [الفرقان الحق] جلوهگر شده است. خالق انسانيت به همه انسانهاي جهان بدون توجه به نژاد، رنگ، مليت، زبان و يا مذهب اين مواهب را هديه کرده است. خداوند متعال مواظب روح همهي انسانهاي اين کرهي خاکي ميباشد.
و نويسندهي آن، در جايي ديگر ميگويد:
ما معتقديم که دوستان مسلمان که حدود يک ميليارد نفر[اند و] در ۳۹ کشور زندگي ميکنند، به حقيقت و واقعيت پيام انجيل دست پيدا نکردهاند… هدف از انتشار «الفرقان الحق» به عنوان وسيلهاي براي تنصير و تبشير ملل مسلمان است…
مشود از اين دو قول نتيجه گرفت که هدف نويسنده يا نويسندگان، آشنايي مسلمانان و اعراب با معارف مسيحيت و انجيل است؛ پس برخلاف آنچه برخي گفتهاند، نه براي معارضه با قرآن منتشر شده و نه به جاي قرآن.
» بعضي گفتهاند اين کتاب از جمله تهاجمهاي فرهنگي غرب است که آمده تا قرآن را تحريف کند يا مسلمانان را به انحراف بکشاند.
در جواب بايد گفت اينکه اين کتاب براي آن است که خللي در قرآن ايجاد کند و مسلمانان را به اشتباه بيندازد و کمکم جايگزين قرآن شود، سخن بيهودهاي است؛ چرا که قرآن کريم، در طي ۱۴ قرن در ميان مسلمانان جاي خودش را باز کرده و کمتر مسلماني را ميشود پيدا کرد که نتواند تشخيص بدهد اين فرقان، آن قرآن نيست. با اين همه نسخههاي قرآن که در کشورها هست، نميشود قرآن جديدي را جايگزين کرد. در ضمن گفته شده که در جايجاي اين کتاب به اسلام و مسلمين توهين شده (هر چند به نظر ميرسد مستقيماً اسمي از اسلام و مسلمانان آورده نشده) و در ويکيپديا آمده: «اين کتابي است که نبوت پيغمبر اسلام را انکار ميکند»(امروز ديدم اين صفحه از ويکيپدياي عربي، حذف شده است!)؛ پس با انکار پيغمبر اسلام و با اين همه توهينات، چطور ميتواند از طرف مسلمانان مورد قبول واقع بشود تا آنها را از قرآن باز دارد؟
» بعضي هم نظرشان اين است که در پي توهينات مکرري که در غرب به اسلام شد، وقتي عدهي زيادي تحريک شدند بدانند اسلام چيست و قرآن چه گفته است، اين کتاب منتشر شد و به جاي قرآن در اختيار مردم قرار گرفت تا آنها با يک اسلام دروغين آشنا بشوند و معارف سخيف و ضعيفش را بخوانند و براي هميشه دور اسلام را خط بکشند!
ولي اينکه اين کتاب براي انحراف اذهان غيرمسلمانان آمده تا آنها را به اشتباه بيندازد و فرقان را به جاي قرآن به آنان عرضه کند، نشدني است؛ چرا که علاوه بر اينکه اين کتاب پر از اعتقادات مسيحيت است و اعتقادات اسلام به طور کلي نفي شده و يا زير سؤال رفته است، در خود کتاب آمده که اين کتاب به دنبال انجيل عيسي نازل شده و تکلمهي آن است و يا به عبارت ديگر، انجيل کلاسيک است! لذا خواننده، اين کتاب را کاملاً جدا و متفاوت از اسلام و قرآن خواهد يافت؛ حتي اگر قبل از آن قرآن را نديده باشد.
» بعضي گفتهاند اين کتاب براي معارضه با قرآن نوشته شده است.
اگر اين کتاب آمده تا اين سخن را نقض کند که قرآن کلام خدا و معجزه است و از توان بشريت به در است، در اولين قدم شکست خورده است؛ چون به جز اينکه نويسندهاش براي آن هدفي غير از اين بيان کرده است، و به جز اينکه عنوان اين کتاب و عنوان ۱۱ سوره از آن، از قرآن گرفته شده است، عبارات مشابه قرآن را زياد ميشود در آن پيدا کرد. علاوه بر اين، در آن به کرات به بعضي معارف قرآن اشاره شده و آنها را نقد يا نفي کرده است. پس يک کتاب مستقل از قرآن نيست که اصلاً بشود گفت همانندآوري شده تا اعجازش بررسي شود.
» اما اگر هدف از آن را بنا به نظر نويسندهاش، در هم کوبيدن اسلام و ترويج مسيحيت بدانيم که خب اصلاً ربطي به قرآن نخواهد داشت که نگران باشيم معارف قرآن را تغيير بدهد يا مسلمين را گمراه کند. علتش هم سست بودن مفاهيم و موهن بودن و سخيف بودن لغاتش هست. ضمن اينکه گاه خودش، خودش را نقض ميکند.
اين دو قطعه از کتاب الفرقان الحق را با هم مقايسه کنيد:
لقد افتريتم علينا کذبا بأنا حرمنا القتال في الشهرالحرام ثم نسخنا ما حرمنا فحللنا فيه قتالا کبيرا
يقيناً که بر ما دروغ بستهايد که ما جنگ در ماههاي حرام را حرام نمودهايم. سپس ما اين حرمت را نسخ نموده و در اين ماهها جنگهاي بزرگي را حلال نمودهايم.
و زعمتم بأنا قلنا قاتلوا في سبيل الله و حرضوا المؤمنين علي القتال و ما کان القتال سبيلنا و ما کنا لنحرض المؤمنين علي القتال إن ذلک إلا تحريض شيطان رجيم لقوم مجرمين.
و گمان کردهايد که ما گفتهايم در راه خدا بجنگيد و مؤمنين را بر جهاد تشويق کنيد. و جهاد راه ماه نيست و ما مؤمنين را براي جهاد تشويق نميکنيم. به راستي که اين کار مگر تشويق شيطان رانده شده براي قوم مجرم نيست.
در قطعهي اول به طور واضح جنگ را مجاز و حلال نموده، حتي در ماههاي حرام که مسلمين جنگ را در آن جايز نميدانستند؛ اما در قطعهي دوم، درست برخلاف قطعهي قبل، ادعا ميکند که ما اصلاً هيچ نسبتي با جنگ و قتال نداريم!
در اين کتاب – و حتي در هدف از نشر آن هم- تناقضات زيادي به چشم ميخورد؛ مثلاً در يک نمونهي ديگر، با توجه به اينکه ادعا شده اين کتاب براي کمک به مسلمانان در جهت فهم قرآن منتشر شده، در سورهي تنزيل اين کتاب، از آن به عنوان وحي و معجزه نام برده:
ما فرقان الحق را به صورت وحي نازل نموديم و آن را بر قلب برگزيدهي خودمان القا کرديم تا برساند گفتهي معجزه را به زبان عربي واضح، تصديق کننده آنچه در نزدتان است از انجيل حق.
به عبارتي، از گفتار مؤلف برميآيد که کسي يا کساني، چند سال وقت گذاشتهاند که اين کتاب را بنويسند، در حالي که در خود آن کتاب، از وحي بودنش سخن گفته! البته الآن کاري به اين قسمت قضيه نداريم که اين وحي کي نازل شده که در اين عصر ارتباطات کسي خبردار نشده است و بر چه کسي نازل شده که همچنان بينشان و گمنام مانده است!
» نتيجه اينکه به نظرم نشر اين کتاب خيلي کماهميتتر از آن باشد که مضطرب شويم که چرا علما و مراجع مسلمان عکسالعمل خاصي در قبال آن نشان ندادند، يا بخواهيم آن را بزرگترين تهاجم فرهنگي غرب بدانيم!
. كتابي به نام الفرقان الحق چاپ شده و در آن آياتي از قرآن حذف شده چگونه اين عمل با آيه 19 از سوره حجر سازگار است؟
پاسخ :
كتاب «الفرقان الحق» توسط دو شركت انتشاراتي آمريكايي به نام دومگا 2001 و وين پرس چاپ شده، شامل 27 سوره از جمله سوره هايي به نام الفاتحه، الجنه، الانجيل و... است. و بسياري از عقايد اسلامي در آن مردود يا وارونه جلوه داده شده است. و داراي 366 صفحه به زبان هاي انگليسي و عربي به چاپ رسيده است.[1]
اما درباره تحريف قرآن بايد گفت: تحريف به معناي عدول از مواضع اصلي خودش، است. و در اصطلاح قرآني به معناي زياد كردن يا كم كردن سوره اي از قرآن آمده است.[2]
قرآني كه فعلا در دست ماست از زمان پيامبر(ص) تا كنون نسل به نسل،سينه به سينه به ما رسيده است، و آيات آن، چنان از اعجاز بلاغي و فصاحتي برخوردار است كه احدي قادر نيست، آيه اي با آن مضمون و محتواي اضافه نمايد. حتي در زمان عمر و عثمان كه براي قرائت واحد قرآن، اجتماع كردند، بعضي ها آيه اي تلاوت مي كردند و ادعا مي كردند كه در قرآن بوده و اضافه مي كنيم. اما صحابه و حافظان قرآن با بررسي آيه ادعاي عدم بليغ بودن آن و نياوردن دو شاهد آن را رد مي كردند.
از گذشته دور تا كنون، افراد زيادي براي رويارويي با قرآن قد علم كردند و آيات و سوره هايي را به نگارش در آوردند و بعد از چند صباحي نارسايي و ناكارآمدي آن به وضوح براي مردم روشن شد هنر آن نيست كه آيات قرآن را كم يا اضافه يا تبديل نمائيم. بلكه هنر آن است كه بتواند سوره اي همانند سوره قرآن با تمامي اعجاز فصاحت، بلاغت، ادبي، علمي و محتواي بلند آن و... به رشته تحرير درآورد در آن صورت مي توان گفت: قرآن قابل تحريف است. در حالي كه تا كنون با وجود ادعاهاي زياد، كسي نتوانسته، چنين سوره اي را بنويسيد. و اگر هم كسي ادعا نمايد مانند قرآن، كتابي نوشته است، با مقايسه ضمني آن از لحاظ ساختار ادبي و شكلي و بلاغي و ... به ساختگي بودن آن پي ميبرند.
براي مثال قرآن درباره قصاص و حكمت آن، تعبير و تشبيه بسيار زيبا و دلنشين (ولكم في القصاص حيوة)[3] «قصاص براي حيات شما است»؛ را به كار برده است و اعراب نيز پيش از اسلام تعبيري درباره قصاص داشتند كه عبارت بود از: «القتل انفي للتقل»؛ كشتن مؤثرترين عامل براي از بين بردن كشتار است».
دانشمندان در مقايسه اين دو جمله بيست امتياز را براي آيه قرآن ذكر كرده اند؛ از جمله:
الف) كوتاهي كلمات و حروف؛ ب) بيان جامع و كامل با آوردن كلمة قصاص به جاي قتل؛ چون قصاص شامل قتل، زخم، قطع عضو و ... نيز مي شود در حالي كه قتل تعبير اعراب دو بار آمده است. د) آيه ياد شده بر اثبات استوار است و گفته اعراب بر نفي و روشن است كه اثبات بر نفي برتري دارد؛ هـ) معارف گسترده اي در واژه «حيات» وجود دارد كه در قتل نيست؛ مانند: 1) حيات اخلاقي جامعه؛ 2) حيات اجتماعي؛ 3. حيات فيزيكي كه موجب حفظ جان ديگران خواهد بود 4) حيات فكري و عقلي كه موجب رشد جامعه و عدالت به جاي تعصب و جهل خواهد شد و... [4]؛ با وجود اين شيوه بياني و تشبيهات و كنايه هاي قرآن با شيوة بياني اعراب از جهت ساختاري قابل مقايسه نيست.
اما اگر كسي آياتي از قرآن را دارد باز هم نمي تواند قرآن واقعي را تحريف نمايد، به سبب اين كه قرآن واقعي در سينه ها ضبط شده و خداوند نيز به واسطه حافظان و كاتبان و قاريان خود، قرآن، از كم شدن محافظت مي نمايد. «انا نحن نزلنا الذكر وانا له لحافظون،[5] همانا قرآن را فرستاديم، و حافظ آن نيز هستيم.»
پىنوشتها:
[1] . خبرگزاري قرآني ايران، (ايكنا)، روزنامه رسالت، 4/10/84.
[2] . صيانة القرآن من التحريف، معرفت، التمهيد، ص 16، خوئي، البيان، ص 198.
[3] . بقره/ 179.
[4] . معرفت، تلخيص التمهيد، قم، انتشارات اسلامي، ج 2، ص 216؛ و مكارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، تهران، دارالکتب الاسلاميه، ج 8، ص 113.
[5] . حجر/ 9.