پرسش:
1. بهترين زنان از منظر قرآن كريم چه ويژگى هايى دارند؟
پاسخ:
در قرآن به دو دسته از صفات خوب اشاره شده است:
1. خصوصياتى كه هر دو گروه زنان و مردان را شامل مى شود؛ براى مثال در سوره احزاب مى فرمايد: «به يقين مردان مسلمان و زنان مسلمان و مردان با ايمان و زنان با ايمان و مردان مطيع فرمان خدا و زنان مطيع فرمان خدا و مردان راستگو و زنان راستگو و مردان شكيبا و زنان شكيبا و مردان با خشوع و زنان فروتن و مردان انفاق كننده و زنان انفاق كننده و مردان روزه دار و زنان روزه دار و مردان پاكدامن و زنان پاكدامن و مردانى كه بسيار به ياد خدا هستند و زنانى كه بسيار به ياد خدا هستند و خداوند براى همه آنها مغفرت و پاداش بزرگ فراهم كرده است.»[1]
در توضيح اين آيه كه صفات جامعى براى هر مرد و زن با ايمان بيان كرده، بايد گفت: اسلام با معرفت و شناخت آغاز مى شود و مسلمان با محبت و گرايش به خداوند و آخرت، به عمل روى مى آورد. اهل فروتنى و استقامت است. همواره خاشع بوده و ارتباطش با فقرا و ضعيفان نيز برقرار است و به گرفتارى آنها توجه دارد. صدقه مى دهد و در عين حال در همه حالات خويش، ياد خداوند را فراموش نمى كند تا عجب و غرور بر او غلبه نكند و اعمال خود را بزرگ نبيند و به ياد داشته باشد كه آنچه انجام داده، با امكانات خداوند بوده و اگر همه امكانات را هم به كار گيرد، تازه عبادت و طاعتش به اندازه خود او است نه به اندازه عظمت خداوند .
2. به دليل برخى از ويژگى هاى جسمانى و مسئوليت و نقش خاصى كه زنان در حفظ سلامت خانواده و تربيت صحيح فرزندان دارند، صفات و خصوصيات پسنديده اى براى آنان بيان شده است.
قرآن در آياتى نظير آيات حجاب و آياتى كه درباره زنان پيامبران است، ويژگى هاى يك زن مسلمان را ترسيم كرده است كه به تعدادى از آنها اشاره مى كنيم:
1. فروتنى و حفظ عفت خويش، اموال و آبروى شوهر در غياب وى: «فالصّـلِحـتُ قـنِتـتٌ حـفِظـتٌ لِلغَيبِ بِما حَفِظَ اللّهُ»؛[2]زنان صالح، زنانى متواضع هستند و در غياب [همسر خود] اسرار و حقوق او را در مقابل حقوقى كه خداوند به آنها داده است حفظ مى كنند.
صالح به كسى مى گويند كه به شناخت و معرفت رسيده و فرمان خداوند را تنها براى او انجام مى دهد.
اطاعت و فروتنى ـ كه ترجمه كلمه «قانتات» است ـ نيز به اين معنا است كه بر آنچه انجام مى دهند، منتى نمى گذارند. اينها در آشكار و پنهان، آنچه را خداوند مى خواهد حفظ شود، حفظ مى كنند كه اسرار و اموال همسر و حيا و عفت خودشان از جمله مصاديق اين عبارت است. در سوره نور به لزوم حفظ عفت به وسيله زنان اشاره شده است: «و يَحفَظنَ فُروجَهُنَّ»؛[3]دامان خود را حفظ مى كنند.
2. رعايت پوشش و دورى از خودآرايى: «فلا يُبدينَ زينَتَهُنَّ اِلاّ ما ظَهَرَ مِنها وَ ليَضرِبنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيوبِهِنَّ»؛[4]زينت هاى خود را آشكار نكنند، مگر آن مقدار كه نمايان است و [اطراف] روسرى هاى خود را روى سينه خود بيفكنند [تا گردن و سينه آنها پوشانده شود]. در انتهاى همين آيه مى فرمايد: «هنگام راه رفتن، پا بر زمين نزنند تا زينت هاى پنهانى آنها آشكار نشود.»
3. ترك نگاه به نامحرم: «و قُل لِلمُؤمِنـتِ يَغضُضنَ مِن اَبصـرِهِنَّ»؛[5]به زنان مؤمن بگو نگاه هاى خود را كوتاه كنند؛ يعنى چشم به نامحرم ندوزند و به او خيره نشوند.
4. عفاف در سخن گفتن: حدود و موازين الهى را رعايت مى كنند و مراقب مخاطب نامحرم خود هستند و او را مراعات مى كنند و مواظب هستند كه هيچ مفسده اى از رفتار و گفتارشان برپا نشود و هيچ دلى به آنها متمايل نگردد و در او طمع نكند. در آيه 32 سوره احزاب آمده است: «فَلا تَخضَعنَ بِالقَولِ فَيَطمَعَ الَّذى فى قَلبِهِ مَرَضٌ» ؛ نبايد در گفتار با نامحرم، صداى خود را نازك كنند تا آنهايى كه در دل هاى شان مرض است، در او طمع نكنند [و گفتارشان را مطابق حدود الهى انجام دهند]. همه اينها به سبب آن است كه هيچ زمينه آلودگى از ناحيه كسانى كه زمينه ساز فساد هستند، مهيا نشود.[6]
5. توحيد، پرهيز از دزدى و زنا، خوددارى از كشتن فرزندان خود، پرهيز از تهمت و افترا درباره فرزندانى كه به دنيا آورده اند (آنها را به غير پدران واقعى نسبت ندهند) و سرانجام، پيروى بى قيد و شرط از پيامبراكرم صلى الله عليه و آله وسلم، شش دستور ديگرى است كه همه زنان صالح بايد رعايت كنند: «اى پيامبر! هنگامى كه زنان مؤمن نزد تو آيند [با اين شرايط كه ]چيزى را با خدا شريك نسازند و دزدى نكنند و فرزندان خود را نكشند و بر كسى افترا و بهتان نزنند (فرزندى را كه به دنيا آورده اند به غير پدرش نسبت ندهند) و در هيچ كار شايسته اى با فرمان تو مخالفت نكنند، با آنان بيعت كن و براى آنان از درگاه خداوند آمرزش بخواه كه خداوند، آمرزنده و مهربان است.»[7]
پرسش:
2. چه آياتى در شأن حضرت زهرا (عليهاالسلام) نازل شده است؟
پاسخ:
قرآن كريم به نام حضرت زهرا (عليهاالسلام) و بسيارى ديگر از اولياى خدا تصريح نكرده است؛ اما تفسير و تأويل برخى از سوره ها و آيات، جز بر اشخاص خاصى تطبيق نمى كند؛ به گونه اى كه همه مفسران درباره آنها اتفاق نظر دارند.[8]
آياتى كه درباره حضرت فاطمه زهرا (عليهاالسلام) نازل شده، دو قسم است:
يك قسم، تنها در شأن حضرت (عليهاالسلام) نازل شده كه آيات سوره كوثر در زمره اين دسته است و مفسران گفته اند كه مراد از كوثر، حضرت زهرا (عليهاالسلام) است.
قسم ديگر، آيات و سوره هايى است كه در شأن اهل بيت (عليهم السلام) نازل شده كه يكى از آنها حضرت زهرا (عليهاالسلام) است؛ از جمله:
1. آيه تطهير: «اِنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَيتِ ويُطَهِّرَكُم تَطهيرا»؛[9]خداوند فقط مى خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و شما را به طور كامل پاك سازد.[10]
2. آيه موّدت: «قُل لا أَسـٔلُكُم عَلَيهِ اَجرا اِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُربى»؛[11]من براى امر رسالت هيچ پاداشى از شما نمى خواهم؛ تنها پاداشى كه مى خواهم دوستى خويشان و اهل بيت من است.
3. آيه مباهله: «فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَآءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَآءَنَا وَ أَبْنَآءَكُمْ وَ نِسَآءَنَا وَ نِسَآءَكُمْ وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَـذِبِينَ»؛[12]هرگاه بعد از علم و دانشى كه [درباره مسيح] به تو رسيد [باز ]كسانى با تو به محاجه و ستيز برخاستند به آنها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت كنيم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت كنيم شما هم از نفوس خود، آن گاه مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.
هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله وسلممسيحيان نجران را به دين اسلام دعوت كرد و براى آنها دليل آورد كه حضرت عيسى (عليه السلام) مخلوق است و پدر نداشتن او دليل نمى شود كه او خدا باشد و آنها زير بار نرفتند، حضرت با آنها قرار مباهله گذاشت كه هركس دروغگو است، لعنت خدا بر او باشد و آنها چون ديدند حضرت با اهل بيت خود آمده، فهميدند كه او بر حق است و زير بار مباهله نرفتند، آن گاه حضرت با آنها مصالحه كرد تا جزيه بپردازند. مقصود از «نسائنا» در آيه بالا حضرت زهرا (عليهاالسلام) است.
4. آيات مربوط به نزول قرآن در شب قدر: آيه سوم سوره دخان و سوره قدر در شأن اهل بيت (عليهم السلام) نازل شده است. در روايات آمده است كه با دشمنان ما با سوره قدر و دخان احتجاج كنيد.[13] در اين سوره آمده است كه ما قرآن را در شب قدر نازل كرديم و ملائكه و روح با اذن پروردگار، امور را فرومى آورند. حضرت مى فرمايند: اين مسئله اى است كه هر سال در شب قدر اتفاق مى افتد؛ اين امور بر چه كسى نازل مى شود؟ آن گاه حضرت مى فرمايند: اين امور بر ما اهل بيت نازل مى شود.[14]
5. علاوه بر آنچه گذشت، صدها آيه ديگر نيز درباره اين خانواده پاك نازل شده كه ذكر آنها از حوصله اين كتاب خارج است.[15]
پرسش:
3. با اينكه حضرت فاطمه زهرا (عليهاالسلام) از ازل الگوى تمام زنان بوده، چرا قرآن كريم بيشتر از حضرت مريم (عليهاالسلام) سخن به ميان آورده است؟!
پاسخ:
نام حضرت فاطمه (عليهاالسلام) به سبب مصالح و حكمت هايى به صراحت در قرآن كريم نيامده؛ ولى او مصداق همه خصوصيات و ويژگى هايى است كه براى يك زن كامل وجود دارد. قرآن كريم حضرت مريم را برگزيده خدا دانسته و او را بر تمام زنان جهان برترى داده؛[16] در واقع برترى حضرت مريم (عليهاالسلام) نسبت به زنان جهان معاصر ايشان است و اين موضوع با آنچه درباره حضرت فاطمه زهرا (عليهاالسلام) رسيده ـ كه او برترين بانوى جهان است ـ منافات ندارد و اين حقيقت در روايات اسلامى نيز آمده است؛[17] چنان كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم مى فرمايد: «مريم بانوى زنان زمان خود بود؛ اما فاطمه (عليهاالسلام) بانوى همه بانوان جهان، از اوّلين و آخرين است.»[18]
برخى از دلايل و حكمت هاى تصريح نكردن قرآن به نام اهل بيت (عليهم السلام) عبارت اند از:
1. اگر نام اهل بيت (عليهم السلام) در قرآن مى آمد، به احتمال زياد، نااهلان قرآن را تحريف مى كردند و به سبب دشمنى با اهل بيت (عليهم السلام) و حذف نام ايشان از قرآن، در قرآن دست مى بردند؛ چنان كه در روايات اسلامى دست بردند. آنها بسيارى از رواياتى را كه درباره اهل بيت (عليهم السلام) بود نابود كردند.
2. آمدن نام افراد در قرآن، دليل بر برترى آنان نيست؛ چنان كه در قرآن از «زيد» (پسر خوانده پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم) نام برده شده، در حالى كه هيچ كس او را بهترين فرد پس از پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم نمى داند.
3. در قرآن كريم، تنها كليات بيان شده و ذكر جزئيات بر عهده پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلمو امامان معصوم (عليهم السلام) است؛ چنان كه ابوبصير از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: مردم مى گويند: چرا از حضرت على (عليه السلام) و اهل بيت او نامى در قرآن نيامده است؟ امام (عليه السلام) فرمودند: به كسانى كه چنين اعتراضى مى كنند، بگوييد: همان گونه كه نماز در قرآن آمده، ولى سه يا چهار [ركعت] بودن آن مشخص نشده و پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم آن را براى مردم تفسير كرد و نيز زكات و ... ؛ براى مثال در قرآن آمده است : «يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَ أَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلِى الْأَمْرِ مِنكُم»؛[19]اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از خدا و رسولش و اولى الامر اطاعت كنيد و ... . اين آيه درباره حضرت على و امام حسن و امام حسين (عليهم السلام) نازل شده است و پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم اين مطلب را بيان فرمودند: هركس من مولا (ولى امر) او هستم، پس على مولاى او است و ... .[20]
پرسش:
4. چه مسائلى درباره حضرت مريم (عليهاالسلام) در قرآن آمده است؟
پاسخ:
خداى متعال در قرآن كريم فرازهايى از زندگانى حضرت مريم (عليهاالسلام) را بيان كرده است. حضرت مريم بر اساس آيات 83 تا 85 سوره انعام، از نسل حضرت ابراهيم (عليه السلام) است؛ زيرا در اين آيات، حضرت عيسى (عليه السلام) از طريق مادر به حضرت ابراهيم (عليه السلام) منسوب شده است. پدرش حضرت عمران از شخصيت هاى نامدار و به باور برخى، از انبياى الهى بوده است.[21] مادر او نيز زنى پاكدامن، مشهور، با فضيلت و موحّد بوده است.[22] قرآن كريم نام مادر وى را ذكر نكرده، ولى مفسران گفته اند نام وى «حنه» است.[23]
حضرت مريم (عليهاالسلام) در يك حالت ناباورانه به دنيا آمد؛ زيرا مادرش منتظر پسرى بود تا او را خادم بيت المقدس گرداند، ناگهان نوزاد خود را دختر يافت، پس نام او را مريم نهاد و او و ذريه اش را از شيطان رجيم در پناه خدا قرار داد و خداوند دعاى او را به بهترين وجه پذيرفت.[24]
از آنجا كه حضرت مريم پدر نداشت و مادرش او را نذر بيت المقدس كرده بود، او را به بيت المقدس برد و شخصيت هاى بزرگ بنى اسرائيل، از جمله حضرت زكريا (عليه السلام) در سرپرستى او به رقابت پرداختند و در نهايت به حكم قرعه، سرپرستى او به حضرت زكريا (عليه السلام) ـ كه شوهر خاله حضرت مريم بود ـ واگذار شد.[25] زنى كه بنا است در آينده، فرزندى همچون حضرت عيسى (عليه السلام) به دنيا آورد بايد تحت سرپرستى حضرت زكريا (عليه السلام) ـ كه پيامبر خدا بود و در سن پيرى، كوله بارى از تجربه داشت ـ قرار گيرد.
حضرت مريم (عليهاالسلام) در مدتى كه نزد زكريا (عليه السلام) بود، در مكانى كه قرآن از آن به «محراب» تعبير مى كند، مشغول عبادت بود و هرگاه زكريا (عليه السلام) بر او وارد مى شد، غذاى آسمانى نزد او مى يافت.[26]
او از لحاظ معنوى تا جايى عروج كرد كه با فرشتگان گفت وگو مى كرد.[27] خدا او را تطهير و پاك ساخت[28] و از لحاظ كمالات معنوى به قدرى تكامل يافت كه او را برگزيد و بر زنان جهان برترى داد[29] و الگوى مؤمنان معرفى كرد.[30]
حضرت مريم (عليهاالسلام) دخترى باكره و بدون شوهر بود و حضرت عيسى (عليه السلام) بدون پدر از او متولد شد. داستان تولد حضرت عيسى در سوره مريم، در آيه هاى 16 تا 33 بيان شده است.
پرسش:
5. سرگذشت چه زنان نمونه اى در قرآن كريم آمده است؟
پاسخ:
به جز حضرت مريم (عليهاالسلام) نام هيچ زن ديگرى در قرآن به صراحت برده نشده؛ اما از كارها و حالات چند زن در قرآن حكايت شده است كه آثار و تبعات آنها مى تواند نشان دهنده دامنه عمل انسان باشد؛ به همين دليل قرآن كريم به اين حالت ها و اعمال بيشتر توجه كرده است تا نام اشخاصى كه عامل آنها بوده اند.
داستان مادر حضرت موسى[31] كه در سوره قصص به آن اشاره شده است: فرعون كه خواب ديده بود يكى از پسران بنى اسرائيل، او را از تخت سرنگون مى كند، تصميم گرفت پسران بنى اسرائيل را بكشد. موسى (عليه السلام) به طور پنهانى از مادر متولد شد و مدتى مادرش به او شير داد؛ ولى چون مأموران فرعون در جست و جوى نوزادان بودند تا آنها را بكشند، مادر حضرت موسى (عليه السلام) به دستور خداوند،موسى (عليه السلام) را در نيل انداخت؛ امّا نگران بود كه چه بلايى بر سر كودكش مى آيد. خداوند به او فرمود: نترس ونگران نباش! ما او را به تو برمى گردانيم.
از آن سو، همسر فرعون (آسيه) موسى (عليه السلام) را از آبى كه از نيل منشعب شده بود و به كاخ فرعون وارد مى شد، گرفت و از فرعون خواست كه او را نكشد و به عنوان فرزند، قبولش كند و فرعون پذيرفت و اين از عجايب تاريخ است كه فرعون، موسى را در دامان خود تربيت كرد. آنها تربيت موسى (عليه السلام) را به عهده گرفتند تا دشمن فرعون و مايه اندوه او به دست خودش بزرگ شود.
خداوند مى فرمايد: دل مادر موسى هراسناك شد و اگر به خاطر ايمانش نبود و اگر ما دل او را محكم نكرده بوديم، هر آينه او مطلب را فاش كرده بود. او به دليل استوارى ايمان، به خواهر موسى دستور داد پيگيرى كند. خواهر موسى (عليه السلام) نيز متوجه شد كه حضرت موسى (عليه السلام) به دست فرعونيان افتاده است. موسى (عليه السلام) به هيچ كس توجه نكرد و شير هيچ زنى را نخورد و خواهرش در مقام نصيحت به آنها گفت: من كسى را مى شناسم كه شايد اين فرزند از شيرش بياشامد و به اين ترتيب، وعده خداوند تحقق يافت و فرزند به مادر باز گردانده شد تا چشمش روشن شود و محزون نباشد و بداند كه وعده هاى خداوند، حق است.[32]
تا اينجا از سه زن (مادر حضرت موسى (عليه السلام)، خواهر او و آسيه) سخن گفتيم. درباره همسر فرعون و تأثير عمل و ايمان او در سوره تحريم نيز سخن به ميان آمده است؛ آنجا كه خداوند براى اهل ايمان، به همسر فرعون مَثَل مى زند: «وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمِينَ»؛[33]خداوند براى مؤمنان به همسر فرعون مثل زده است، در آن هنگام كه گفت: «پروردگارا! خانه اى براى من نزد خودت در بهشت بساز و مرا از فرعون و كار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهايى بخش.»
دو زن ديگر كه قرآن با نيكى از آنها ياد مى كند، دختران شعيب اند. موسى (عليه السلام) به دليل كشتن مرد قبطى، تحت تعقيب بود. وقتى به چاه مدين رسيد، مردمى را ديد كه آب بر مى داشتند و دو دختر كنارى نشسته بودند و داخل ازدحام و جمعيّت نمى شدند؛ از آنها پرسيد: چرا نشسته ايد؟ آنها در پاسخ گفتند: پدر ما پير است و ما نمى توانيم براى حيوانات خود آب برداريم ، صبر مى كنيم تا اين چوپانان بازگردند. آنها با همه گرفتارى و مشكلاتى كه داشتند ، حدود را رعايت مى كردند تا با مردان برخوردى نداشته باشند. موسى (عليه السلام) براى آنها آب فراهم مى كند و بعد زير سايه اى مى نشيند و از خدا مى خواهد كه هر چه خير است براى او پيش آورد.
در اين هنگام يكى از دختران حضرت شعيب ، از نزد پدرش باز مى گردد و با حيا، پيام پدر را به موسى (عليه السلام) مى رساند كه پدرم ، تو را دعوت كرده است تا اجرت كارت را بدهد. حضرت موسى (عليه السلام) داستان را براى حضرت شعيب تعريف مى كند و شعيب (عليه السلام) مى گويد: نترس! از دست قوم ظالم نجات مى يابى. در اين هنگام يكى از دختران مى گويد: پدر! او را اجير كن؛ زيرا او بهترين كسى است كه مى توانى اجير كنى؛ او مردى قوى و امين است، آن گاه حضرت شعيب (عليه السلام) يكى از دختران خود را به ازدواج او در مى آورد و مهريه او را كار موسى (عليه السلام) قرار مى دهد.[34]
از مادر حضرت مريم و حالات و رفتار او و نيز همسر حضرت ابراهيم (عليه السلام) سخن به ميان آمده است. علاوه بر آنچه گذشت، در قرآن كريم به زنان و دختران پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم، زنان مؤمنى كه با پيامبر صلى الله عليه و آله وسلمبيعت كردند و ... اشاره شده است.
پرسش:
6. آسيه به چه دليل از خداوند خواست كه خانه اى براى او در بهشت بنا كند؟ مگر او غير از نگهدارى از حضرت موسى (عليه السلام) چه عمل نيك ديگرى انجام داده بود؟
پاسخ:
آسيه (همسر فرعون) با آنچه فرعون انجام مى داد، مخالف بود و عمل او را نمى پسنديد؛ امّا نمى توانست با او مخالفت كند. هنگامى كه فرعونيان موسى (عليه السلام) را از آب گرفتند، او با تدبير خود مانع كشتن موسى (عليه السلام) شد و به فرعون گفت: چشم من و تو به او روشن شد؛ او را نكش تا به ما سود برساند و او را فرزند خود قرار دهيم.[35]
به اين ترتيب، او موسى (عليه السلام) را از مرگ حتمى نجات داد.
همچنين آسيه هنگامى كه معجزه موسى (عليه السلام) را در مقابل ساحران فرعون، مشاهده كرد، ايمان آورد و به رغم تهديد فرعون، استقامت كرد و تسليم نشد تا آنجا كه فرعون دستور داد دست ها و پاهايش را با ميخ بستند و زير آفتاب سوزان مصر قرار دادند و سنگ بسيار بزرگى روى سينه اش گذاشتند. او در آخرين لحظات عمر، قرب خداوند را خواست و خداوند دعاى او را اجابت كرد و او را يكى از چهار زن برگزيده عالم گردانيد و در جوار رحمت خود جاى داد.
به گفته قرآن كريم، پاداش عمل، هميشه مطابق با عمل است.[36] او براى خدا از امكانات و سرورى در كاخ فرعون گذشت و اين كار بزرگى است. برخى براى كمترين چيز، بدترين ظلم ها را مرتكب مى شوند؛ امّا او براى رضاى خدا از همه چيز گذشت و بدترين شكنجه ها را تحمل كرد. آيا بعد از اين همه گذشت، سزاوار اين پاداش نيست؟ خداوند بهتر از چيزهايى كه در دنيا از آن گذشت، در آخرت براى او مهيا كرد. او از عزت و ثروت گذشت و خداوند همه اينها را در بهشت و در نزديكى خود به او عطا كرد.[37]
پرسش:
7. قرآن مجيد زنان فاسد و مكّار و زنان خوب و پاك دامن را چگونه توصيف كرده است؟
پاسخ:
به طور كلى از ديدگاه قرآن مجيد، خوبى و بدى، درستى و نادرستى و مكر و حقيقت، به قوّت ايمان و ضعف آن بستگى دارد و در اين باره تفاوتى ميان زن و مرد نيست؛
بنابراين، فرد فاسد و مكّار (چه زن باشد و چه مرد) فردى است كه پيرو هوى و هوس بوده، به دستورهاى الهى بى اعتنا است و به جاى بندگى خدا، بنده شيطان و غرايز نفسانى خويش است.
قرآن اوصاف انسان هاى مؤمن و صالح و فاسق و منافق را در آياتى بيان كرده است؛ از جمله:
«و المُؤمِنونَ والمُؤمِنـتُ بَعضُهُم اَولِياءُ بَعضٍ يَأمُرونَ بِالمَعروفِ ويَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ ويُقيمونَ الصَّلوةَ ويُؤتونَ الزَّكوةَ ويُطيعونَ اللّهَ ورَسولَهُ اُولئكَ سَيَرحَمُهُمُ اللّهُ»؛[38]مردان و زنان با ايمان، ولىّ [و يار و ياور] يكديگرند، امر به معروف و نهى از منكر مى كنند و نماز را برپا مى دارند و زكات را مى پردازند و خدا و رسولش را اطاعت مى كنند. خداوند به زودى آنها را مورد رحمت خويش قرار مى دهد.
در اين آيه به پنج صفت براى انسان هاى پاك و صالح اشاره شده كه هر يك از اين صفات، دليل قوّت ايمان و منشأ صفات نيك ديگرى است و در آيه اى ديگر، پنج صفت براى انسان هاى فاسد و مكّار بيان مى كند: «المُنـفِقونَ و المُنـفِقـتُ بَعضُهُم مِن بَعضٍ يَأمُرونَ بِالمُنكَرِ ويَنهَونَ عَنِ المَعروفِ ويَقبِضونَ اَيدِيَهُم نَسُوا اللّهَ فَنَسِيَهُم اِنَّ المُنـفِقِينَ هُمُ الفـسِقون»؛[39]مردان و زنان منافق، همه از يك گروه اند، آنها امر به منكر و نهى از معروف مى كنند و دست هاى شان را [از انفاق و بخشش ]مى بندند. آنها خدا را فراموش كردند و خدا نيز آنها را فراموش كرده است. منافقان، فاسق و فاجرند.
در اين آيات به صفاتى كه در برابر يكديگرند اشاره شده است. بديهى است كه هر چيزى را بايد با ضدّ آن شناخت؛ انسان هاى خوب و صالح، با يكديگر دوست و انسان هاى فاسق و مكّار، با يكديگر دشمن هستند. افراد صالح، امر به معروف و ناصالحان، نهى از معروف مى كنند. نيكوكاران دست بخشنده دارند و بدكاران هرگز چنين نيستند. آنها مطيع خدايند و اينها به كلى خدا را فراموش كرده و بنده هوى و هوس خويش شده اند.
در سوره فرقان اوصاف ديگرى براى بندگان خوب و صالح بيان شده است: «و عِبادُ الرَّحمـنِ الَّذينَ يَمشونَ عَلَى الاَرضِ هَونـًا و اِذا خاطَبَهُمُ الجـهِلونَ قالوا سَلـمـا»؛[40]بندگان خاص خداوند رحمان، كسانى اند كه با آرامش و بى تكبّر بر زمين راه مى روند و هنگامى كه جاهلان، آنان را مخاطب قرار مى دهند [حليم و بردبارند و] به آنها سلام مى كنند.
سپس در ادامه، اوصاف فراوانى براى آنان بيان مى كند؛ از جمله: آنها كسانى هستند كه براى خدا سجده مى كنند و براى غير خدا كُرنش و تعظيم نمى كنند؛ از هرگونه افراط و تفريط در امور زندگى، از جمله انفاق پرهيز مى كنند؛ هرگز معبود ديگرى غير از خدا را نمى پرستند و مرتكب فحشا و كار زشت نمى شوند.[41]
بديهى است كه در مقابل اين صفات پسنديده اى كه براى بندگان خوب و صالح بيان شده، صفات مذمومى براى انسان هاى فاسد و ناصالح وجود دارد.
حفظ حجاب و عفت يكى از نشانه هاى زنان خوب است. قرآن كريم هنگام معرفى زنان كافر به زنان نوح و لوط پيامبر عليهماالسلام اشاره مى كند[42] و هنگام معرفى يك مؤمن نمونه مى فرمايد: «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ امْرَأَتَ فِرْعَوْن».[43]در اين دو آيه، ايمان به خدا و تسليم طغيان گرى هاى فرعونيان نشدن، صلابت در ايمان، پاكدامنى و عفاف و تسليم شدن در برابر دستورهاى الهى و بالاخره عبادت و بندگى مدام داشتن از ويژگى هايى است كه خداوند براى آسيه و مريم برشمرده است.
البته حضرت مريم (عليهاالسلام) تنها زن برگزيده اى است كه قرآن كريم به صراحت از او نام برده و درباره او مى فرمايد: «وَ إِذْ قَالَتِ الْمَلَـئِكَةُ يَـمَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَـكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَـكِ عَلَى نِسَآءِ الْعَــلَمِينَ»؛[44]و [به ياد آوريد ]هنگامى را كه فرشتگان گفتند: اى مريم! خدا تو را برگزيده و پاك ساخته و بر تمام زنان جهان برترى داده است».
پرسش:
8. خداى متعال در آيه دهم تا دوازدهم سوره تحريم از زنان بدكار و نيكوكار سخن گفته است؛ اكنون پرسش اينجا است كه چرا زنان بدكار و نيكوكار را در دو آيه جداگانه آورده و نخست از زنان بدكار ياد كرده است؟
پاسخ:
براى روشن شدن مطلب بايد به محتوا و شأن نزول اين سوره توجه كرد. بر اساس نقل مفسّران، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلمسخنى را با همسرش حفصه در ميان گذاشت و به او سفارش كرد آن را كتمان كرده، به ديگران انتقال ندهد؛ اما حفصه برخلاف توصيه پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم آن را افشا كرد و خداى متعال پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلمرا از اين قضيّه آگاه كرد؛[45] به اين دليل، در اين سوره مبارك، سخن از افشاى راز پيامبر صلى الله عليه و آله وسلمبه وسيله برخى از زنان آن حضرت آمده و نخست مثال زن نوح (عليه السلام) و زن لوط (عليه السلام) را بيان كرده كه با توجّه به آنكه زن پيامبر بودند، امّا به آن دو حضرت خيانت كردند و راز خانه آنها را فاش ساختند.
اين مثال براى زنان پيامبر است كه فكر نكنند زن پيامبر بودن، به خودى خود، امتيازى محسوب مى شود.
با اين توضيح، روشن است كه بايد الگو و مثال زنان ناصالح، مقدّم باشد. طبيعى است كه وقتى الگوى صالحان را معرّفى مى كند، با بسط بيشترى مى آورد تا شناخت مؤمنان نسبت به آنان بيشتر گردد و بتوانند از آنها الگوگيرى كنند؛ اما اين نكته درباره نمونه هاى ناصالح صدق نمى كند؛ چرا كه فقط تذكّر به آن كافى است تا انسان را بيدار سازد.
پرسش:
9. زنان كدام پيامبران با شوهرشان مخالف بودند؟
پاسخ:
در آيه دهم سوره تحريم آمده است: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَــلِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْـٔا وَ قِيلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّ خِلِينَ»؛[46]خداوند براى كسانى كه كافر شده اند، به همسر نوح و همسر لوط مثل زده است. آن دو تحت سرپرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند؛ ولى به سرپرست خود خيانت كردند و ارتباط با اين دو [پيامبر ]سودى به حال شان نداشت و به آنان گفته شد: «وارد آتش شويد، همراه كسانى كه وارد مى شوند.»
خداوند در اين آيات، مؤمنان، به ويژه همسران پيامبر را به ترك گناه و تسليم نشدن در برابر هواى نفس تشويق كرده است و براى اينكه درس عملى زنده اى به افراد بدهد، به ذكر سرنوشت فشرده دو نفر از زنان بى تقوا (زن حضرت نوح و زن حضرت لوط) و در ادامه به سرنوشت دو زن مؤمن و ايثارگر (آسيه و حضرت مريم) پرداخته است تا مؤمنان با الهام گرفتن از سرنوشت آنان، به راه درست هدايت شوند.[47]
احتمالاً يكى ديگر از علت هاى بيان اين مطلب، آن است كه خداوند به اين وسيله به افراد گوشزد كند كه مصاحبت و قوم و خويشى افراد با اولياى الهى، سبب دور شدن آنان از عذاب الهى نخواهد بود؛ آنچه انسان را نجات مى دهد، اعمال شايسته و كردار نيك است.
زن نوح به آن حضرت ايمان نياورد و كافر شد. او به مردم مى گفت: نوح مجنون است. خيانت زن لوط اين بود كه آمدن ميهمانان به خانه لوط را به ديگران خبر داد.[48]
پرسش:
10. با توجه به اينكه قرآن كريم به برخى اعمال زشت قوم لوط و سرنوشت آنان پرداخته، آيا همجنس گرايى درباره زنان نيز صادق است؟ قرآن كريم در كدام سوره و آيه به آن اشاره كرده است؟
پاسخ:
همجنس گرايى درباره زنان نيز وجود داشته و از جمله گناهان كبيره اى است كه حدّ دارد و از آن به «مساحقه» تعبير شده است. خداوند در توصيف مؤمنان مى فرمايد: «والَّذينَ هُم لِفُروجِهِم حـفِظون * اِلاّ عَلى اَزوجِهِم اَو ما مَلَكَت اَيمـنُهُم فَاِنَّهُم غَيرُ مَلومين * فَمَنِ ابتَغى وراءَ ذلِكَ فَاُولئكَ هُمُ العادون»؛[49]آنها كه دامان خود را [از آلوده شدن به بى عفتى] حفظ مى كنند، تنها با همسران و كنيزان شان آميزش جنسى دارند كه در بهره گيرى از آنان ملامت نمى شوند و كسانى كه غير از اين طريق را طلب كنند، تجاوزگرند.
بنابراين اگر زنى از غير طريق همسر خويش ارضاى جنسى شود، دامان خود را حفظ نكرده و مرتكب معصيت الهى شده است.
در روايتى از امام صادق (عليه السلام) مى خوانيم كه حضرت در پاسخ به پرسش زنى كه از حكم مساحقه پرسيده بود، فرمودند: «حدّش حدّ زناكار است.» پرسيد: آيا خداوند عزّوجلّ آن را در قرآن بيان كرده است؟ فرمودند: «آرى!» عرض كرد: در كجاى آن؟ فرمودند: «در داستان اصحاب الرّس.»[50]
در روايتى آمده است: زنى همراه كنيز خود خدمت امام صادق (عليه السلام) رسيد و عرض كرد: درباره پرداختن زنان به يكديگر چه مى فرماييد؟ حضرت فرمودند:
جايگاه شان آتش است. آنها در روز قيامت آورده مى شوند، در حالى كه بالاپوش، كفش و روبندى از آتش دارند. آن زن عرض كرد: اين مطلب در كتاب خداوند متعال نيست! حضرت فرمود: آرى! هست. عرض كرد: كجا است؟ فرمودند: آنجا كه مى فرمايد: «و عادا و ثَمودا و اَصحـبَ الرَّسِّ»[51].[52]
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايند: «نخستين كسى كه اين عمل را مرتكب شدند، قوم لوط بودند؛ زيرا مردها به يكديگر پرداختند و زنان، بى مرد ماندند و در نتيجه، آنان نيز همانند مردان شان به يكديگر روى آوردند.»[53]
[1] . سوره احزاب، آيه 35.
[2] . سوره نساء، آيه 34.
[3] . سوره نور، آيه 31.
[4] . همان.
[5] . همان.
[6] . عبادت خداوند و توبه به درگاه او و روزه دارى براى خدا در سوره تحريم، آيه 5 آمده است: «عَسى رَبُّهُ اِن طَـلَّقَكُنَّ اَن يُبدِلَهُ اَزوجـا خَيرا مِنكُنَّ مُسلِمـتٍ مُؤمِنـتٍ قـنِتـتٍ تـئبـتٍ عـبِدتٍ سـئحـتٍ»؛ اميد است اگر شما را طلاق دهد، پروردگارش زنانى بهتر از شما براى او قرار دهد. زنانى كه تسليم خداوند، مؤمن، مطيع، توبه كننده، عبادت كننده و روزه دار هستند.
[7] . سوره ممتحنه، آيه 12.
[8] . ر.ك: تفاسير شيعه و سنى نظير: الميزان، قمى، تبيان، مجمع البيان، قرطبى، درّ المنثور و طبرى، ذيل سوره كوثر.
[9] . سوره احزاب، آيه 33.
[10] . ر.ك: تفسير مجمع البيان، الميزان و تفسير نمونه، ذيل آيه تطهير.
[11] . سوره شورى، آيه 23.
[12] . سوره آل عمران، آيه 61.
[13] . شيخ كلينى، اصول كافى، ج 2، كتاب الحجة، باب خصوصيات سوره قدر.
[14] . ر.ك: تفسير نورالثقلين و البرهان، ذيل سوره قدر.
[15] . براى آگاهى از اين آيات مى توانيد به كتاب هايى چون: شرح احقاق الحق، الغدير، عبقات الانوار، غايه المرام و ... مراجعه كنيد.
[16] . سوره آل عمران، آيه 42.
[17] . ر.ك: تفسير نمونه، ج 2، ص 409.
[18] . ر.ك: عبد على عروسى حويزى، نورالثقلين، ج 1، ص 403.
[19] . سوره نساء، آيه 59.
[20] . ر.ك: كافى، ج 1، ص 286.
[21] . تفسير نمونه، ج 2، ص 392.
[22] . سوره آل عمران، آيه 35.
[23] . الميزان، ج 3، ص 184.
[24] . سوره آل عمران، آيه 36 ـ 37.
[25] . سوره آل عمران، آيه 37 و 44.
[26] . همان، آيه 37.
[27] . همان، آيه 42 و 45.
[28] . همان، آيه 45.
[29] . همان، آيه 42.
[30] . سوره تحريم، آيه 11 و 12.
[31] . درباره نام مادر حضرت موسى (عليه السلام) بين مورخان، گفت وگو است و نام هاى زير براى او گفته شده است: يوخابد، يوكابد، نخيب، افاحيه، بوخاييد، يوخابيل و ... . (ر.ك: بحارالانوار، ج 13، ص 5؛ تفسير طبرى، ج 1، ص 271؛ البداية و النهاية، ج 1، ص 276)
[32] . ر.ك: سوره طه، آيه 38 ـ 40؛ سوره قصص، آيه 6 ـ 13.
[33] . سوره تحريم، آيه 11.
[34] . اين داستان در سوره قصص، آيات 15 تا 29 آمده است.
[35] . سوره قصص، آيه 9.
[36] . «جزاءا وفاقا» سوره نباء، آيه 26؛ «انما تجزون ما كنتم تعلمون». (سوره طور، آيه 16)
[37] . ر.ك: الميزان، ج 19، ص 344؛ ترجمه الميزان، ج 19، ص 577؛ تفسير نمونه، ج 24، ص 303.
[38] . سوره توبه، آيه 71.
[39] . همان، آيه 67.
[40] . سوره فرقان، آيه 63.
[41] . همان.
[42] . سوره تحريم، آيه 10.
[43] . همان، آيه 11 ـ 12.
[44] . سوره آل عمران، آيه 42.
[45] . تفسير الميزان، ج 19، ص 331؛ تفسير قمى، على بن ابراهيم قمى، ج 2، ص 376؛ تبيان، شيخ طوسى، ج 10، ص 44.
[46] . سوره تحريم، آيه 10.
[47] . ر. ك: تفسير نمونه، ج 24، ص 300؛ على اكبر بابازاده، سيماى زنان در قرآن، ص 134.
[48] . تبيان، شيخ طوسى، ج 10، ص 52.
[49] . سوره مؤمنون، آيه 5 ـ 7.
[50] . كافى، ج 7، ص 202، ح 1؛ بحارالانوار، ج 79، ص 75، ح 2.
[51] . سوره فرقان، آيه 38.
[52] . عبد على عروسى حويزى، تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 19، ح 61.
[53] . بحارالانوار، ج 79، ص 76، ح 3؛ محمد محمدى رى شهرى، ميزان الحكمه، ج 5، ص 2418.