پرسش:
وحی با نبوغ چه فرقی می کند؟
پاسخ :
با سلام و عرض ادب و احترام
نبوغ، خلاقيت و ظهور شخصيت باطنى، همراه با محدوديتها است، در حالى كه قلمرو وحى نبوى گسترهاى فراخ دارد. پيامبران- خصوصاً حضرت رسول (ص)- اطلاعاتى گسترده از گذشته، حال و آينده عالم و آدم داشتهاند. جالبتر آن كه مجموعه معلومات آنها- كه يكباره بروز مىيابد- تناسبى با خصيصه نبوغ- كه تدريجى و همراه با تجديد نظر و تكميل است- ندارد.
كدام نابغه را سراغ داريد كه ادعاى جامعيت در تمام عصرهاى مورد نياز سعادت بشر را كرده باشد؟ و كدام ذهن خلاق را مىشناسيد كه گفته باشد: محصول فكرى من، آخرين و درستترين نظريه در موضوع خويش است؟
اما سخن «وحى آسمانى» اين است كه محتوايش دربردارنده تمام آن چيزى است كه سعادت ابدى و پايدار انسان را تضمينمىكند.(1)
آنان كه تحليل روانشناسانه از وحى ارائه مىدهند، پيش فرضشان اين است كه نيروى باطنى انسان، به هنگام تعطيلى قوا و حواس ظاهرى، بيدار و فعّال مىشود در حالى كه موقعيتهاى «من» وحىگيرندگان، كاملًا يك موقعيت هشيار و با توجّه بوده است و بيشتر موارد نزول وحى- براساس روايتهاى تاريخى مربوط- به فرصتهايى است كه توجّه آنان معطوف به وظايف فردى، اجتماعى و تبليغى بوده است.(2)
اگر القاى پيام از خلاقيت حضرت رسول (ص) نشأت مىگرفت، بايد تحت كنترل و اراده او مىبود و در تعامل اجتماعى هرگاه بدان نياز داشت، از آن سود مىجست حال آن كه چنين نيست بلكه بنا بر اسناد معتبر تاريخى، در برههاى از زمان «وحى» منقطع مىشد(3) و گاهى كه در شرايط حساسى به آن لازم بود، پيام خدا با تأخير ابلاغ مىشد.(4)
اگر قرآن براساس نبوغ شخص رسول خدا (ص) بود چرا وظيفه داشت كه آن را مخفى نكند. انسان در اظهار مقاصد درونى و قلبى خويش، آزاد است و گاهى مىتواند مطالبى را كتمان كند چنان كه درباره برخى از تاريخها چنين گزارشى شده است. اما رسول خدا (ص) موظف بود كه هر چه دريافت مىكند، همان را به مردم برساند.
نابغه به چیز هایی دست می یابد که امکان دست یابی آن برای دیگران نیز فراهم است ، اما نوابغ با توجه به قدرت بیشضتر در زمانی سریع تر از دیگران به آن دست می یابند ، نیز نیاز به تعلیم دارند ، اگر چه اندک باشد ، اما پیامبران انسان ها را از حقایقی آگاه می کنند که در دست بشر عادی قرار ندارد و نیاز به تعلیم ندارند و علم شان اکتسابی نیست.
در مورد قسمت دوم پرسش شما، این امکان وجود دارد که برخی از نوابغ چنین ادعاهایی را داشته باشند ولی در عالم خارج از چنین افرادی سراغ نداریم وحتی در صورت وجود ، ادعاهای آنان نیز مورد پذیرش قرار نمی گیرد . زیرا پیامبران علاوه بر پیام عالی و برتر، در عمل نیز انسان های برترند و سخنان آنها طراوت خاصی دارد که بر دلها می نشیند واز آینده خبر می دهند و در هر زمان متناسب با مردم آن زمان، با معجزات نیز مورد تأیید قرار می گیرند ، اما نوابغ از این امور خالی هستند ؛ به خصوص اگر بخواهند ادعای نبوت نیز داشته باشند.
گاهی برخی از افراد مرتاض می توانند با ریاضت و تمرکز برخی از امور خارق العاده را انجام دهند ، یا حتی از آینده نیز خبرهایی دست دهند ، اما اول این که اینها نابغه نیستند و ادعای نبوغ ندارند و راه دست یابی را نیز از راه ریاضت می دانند . دوم: کار آنها برای دیگران نیز قابل دست یابی است ، یا حتی می تواند به وسیله شخص دیگر باطل شود ، اما کسی نمی تواند با پیامبران معارضه نماید.
پی نوشت ها:
1) نحل، آيه 98
2) در اين باب نگا: محمدباقر سعيدى روشن، تحليل وحى، مؤسسه فرهنگى انديشه، تهران: چاپ اول، مهرماه 1375، صص 74- 25
3) نگا: محمدهادى معرفت، التمهيد فى علومالقرآن،، انتشارات جامعهمدرسين، قم: ج 1، ص 38
4) نگا: بحارالانوار، ج 18، ص 791.