پاسخ های علامه طباطبایی به سوالات دینی
گوناگون منطقى فلسفى
نه ساكن و نه متحرك !
س 576- آيا ممكن است چيزى نه ساكن باشد نه متحرك ؟
ج - اگر عالم را روى هم يك چيز فرض كنيم ، نه متحرك است و نه ساكن . و به عبارت علمى : نسبت حركت و سكون نسبت عدم و ملكه است ، (سكون ) عدم حركت در موضوع قابل است ، و (حركت ) احتياج به انتقال از يك صقع به صقعى (221) ديگر دارد. و مفروض اين است كه تمام اصقاع جزو عالم حساب شده و صقعى نيست كه بيرون باشد، پس حركتى نيست و در نتيجه سكونى هم نيست .
فلاسفه يونان
س 577- آيا فلاسفه يونان (مانند افلاطون و ارسطو) پيغمبر بوده اند؟
ج - از سيد بن طاووس قدس سره نقل كرده اند كه اينها از انبياء عليهم السلام بوده اند، ولى اينكه موحد بوده اند و دعوتى (هر چند محدود) داشته اند، جاى ترديد نيست .
استدلال فلسفى در قرآن
س 578- آيا در قرآن ، استدلال فلسفى وجود دارد؟
ج - سوره انعام كه تقريبا يك جزء قرآن است ، از اول تا آخر آن استدلال و همه اش استدلال فلسفى است . چنانكه در بيانات ائمه عليهم السلام نيز استدلال فلسفى وجود دارد.
آيا معلومات انسان قابل تغيير و تكامل و تطور است ؟
س 579- آيا معلومات انسان قابل تغيير و تكامل و تطور است ؟
ج - معلومات همه غير ثابته هستند، و ما معلوم ثابت و پا بر جا نداريم .
درباره آموزش فلسفه
س 580- از كتابهاى فلسفه چه كتابهايى بايد خوانده شود؟
ج - منظومه مرحوم سبزوارى ، اشارات ، اسفار و شفاء.
س 581- آيا تمام نه جلد اسفار بايد خوانده شود؟
ج - خير، بلكه به اندازه اى كه بتوانيد از خوانده ها، نخوانده ها را بفهميد. و بهتر است سه جلد اول كه در امور عامه است خوانده شود.
س 582- بحث معاد اسفار چطور، آيا آن را نيز بخوانيم ؟(222) ج - عقيده بنده اين است كه آن را نخوانيد، لصعوبته و الشبهات الوارده فيه (به خاطر دشوارى آن و شبهاتى كه بر آن وارد است .)
س 583- اگر به جاى خواندن منظومه ، (بدايه الحكمه ) نوشته حضرتعالى ، و به جاى اسفار، كتاب (نهايه الحكمه ) خوانده شود، چطور است .
ج - خوب است .
گفتار سوفسطاييان و پاسخ ما
س 584- سوفسطايى چه مى گويدو جواب او چيست ؟
ج - او منكر واقعيت خارج از ظرف ذهن است ، و تمام ادراكات و مفاهيم ذهنى را انديشه خالى مى داند.
در جواب مى گوييم : فرض كردن اينكه در عالم هيچ نيست ، خود اثبات واقع است ، يعنى واقع اين است كه هيچ نيست و اين فرض همان اثبات واقع لايتغير، و همان واجب است ؛ پس هر چه اثباتا يا نفيا فرض كنيم ، در حقيقت همان اثبات واقع است .
س 585- سوفسطاييان مى گويند: در خارج از خيال و ذهن چيزى نيست ، و همه چيز معدوم است ، و حقيقت عدم ، عدم است ، و واقعيت عدم چيزى جز عدم نيست ، چگونه با اين فرض اثبات واقعيت مى شود؟
ج - فرض كردن اين كه همه موجودات در خارج معدوم است ، و اينكه واقعيت عدم ، هيچ نيست ، خود واقعيتى است كه به آن اقرار و اعتراف مى كنند.
س 586- ما در پاسخ آنان چه مى گوييم ؟
ج - ما در مقابل آنان مى گوييم غير از خيال و انديشه ، واقعيتهاى مشت پر كنى داريم ، نظير زيد، عمرو، دريا و صحرا كه اين واقعيتها تغيير پيدا مى كنند و معدوم و هيچ مى گردند؛ بنابراين امكان ندارد كه خود اينها واقعيت داشته باشند، بلكه يك واقعيت است كه اينها به او واقعيت دار مى شوند، و آن واجب الوجود است كه امرى است ثابت و لايتغير، زيرا اگر بگوييم او هم تغيير پيدا مى كند، ما نيز سوفسطى مى شويم .
نظريه مخصوص هر كدام از سوفسطاييان
س 587- سوفسطائيان چند دسته هستند و نظريه و عقيده مخصوص هر كدام چيست ؟
ج - آنها به سه گروه تقسيم مى شوند:
دسته اى از آنها مى گويند: (ما و انديشه ما) يعنى ما به واقعيت خارج از خودمان و فكرمان علم نداريم ؛ با اينكه (ما و انديشه ما) كثرت را مى رساند.
برخى فراتر از اين گام نهاده و مدعى هستند كه بجز ما و فكر خود در خارج چيزى نيست و همه چيز را منكر شده اند و مى گويند جز (من و فكر من ) چيزى نداريم .
دسته سوم سوفسطايى حاد هستند كه در يونان مى زيستند، و از گروه دوم نيز بالاتر گام نهاده و خطرناكترند، اينان منكر مطلق واقعيت ، حتى منكر خود و انديشه خود شده و در آن شك و ترديد مى كنند، بلكه در شك خود هم شك مى كنند.
در حقيقت ، سوفسطى كسى است كه علم يعنى ادراك مطابق با واقع را منكر است .
اى برادر، تو همان انديشه اى
س 588- آيا بيت زير، مقصود سوفسطايى را بيان مى كند:
اى برادر، تو همان انديشه اى
مابقى تو استخوان و ريشه اى
ج - خير، بلكه معناى اين بيت آن است كه نفس انسانى كه صورت بدن است ، علم و مجرد است ، و مابقى استخوان و پوست و گوشت است كه همگى از بين مى روند و تنها نفس باقى مى ماند. گويا اين شعر از مولوى است .(223)
شدت وحدت ، اقتضاى وحدت مى كند!!!
س 589- شدت وحدت ، اقتضاى وحد مى كند يعنى چه ؟
ج - اين عبارت غلط است .
پاسخ اشكال ابوالخير به شكل اول از اشكال اربعه منطق
س 590- آيا اشكال (ابوالخير) به شكل اول از اشكال اربعه منطق كه مى گويد: (در اين شكل نتيجه در خود مقدمات است ، مانند: الانسان حيوان ، و كل حيوان ماش ، فالانسان ماش زيرا با وجود علم به كليت كبرى ، و اندراج صغرى در آن ، و علم به صغرى ، محتاج به نتيجه گيرى نيستيم ، چرا كه براى ما مجهول نيست و شكى در آن نداريم .) درست است ؟
ج - خير، زيرا نتيجه نه صغرى است و نه كبرى ، بلكه قضيه ثالثى است كه از يقين به صغرى و يقين به كليت كبرى توليد و حاصل مى شود.
فعليت بلاقوه
س 591- فعليت بلاقوه چيست ؟
ج - يعنى تجرد و كمال اتم .
الوجود بلا عدم
س 592- مقصود از (الوجود بلا عدم ) چيست ؟
ج - يعنى بقاى لايتناهى كه از تغير و حركت مى افتد.
حافظ وحدت در حركت
س 593- در هر حركتى حافظ حركت چيست ؟
ج - در حركت جوهرى ، متحرك و موضوع ، هيولى است ، اين بود كه آن شد
درباره هيولى
س 594- آيا در حالت تجرد، هيولى موجود است ؟
ج - خير موجود نيست ، و حركت همان تبدل صورت هاست ، در موجودى كه قوه هاى متناهى يا غير متناهى وجود دارد، و هر فعليت جانشين فعليت ديگر مى شود تا اين كه به فعليتى برسد كه در او قوه نيست و وجودى بلا عدم و بقائى بلازوال دارا شود.
س 595- چگونه چيزى كه فى حد ذاته قوه است ، فعليت مى شود؟
ج - فى حد ذاته قوه است ، يعنى مى پذيرد، و وقتى كه پذيرفت فعليت مى شود.
حركت جوهرى
س 596- آيا بدون قول به تشكيك در وجود، حركت جوهرى امكان پذير است ؟
ج - قول به تشكيك ملاك حركت جوهرى نيست ، بلكه براهينى براى اثبات آن اقامه كرده اند كه مرحوم آخوند(224) ذكر فرموده است . مساءله تشكيك مطرح نيست ؛ گر چه بدون حركت ، تشكيكى حاصل نمى شود.
وجود علمى اشياء
س 597- آيا حقيقت همه اشيا وجود علمى آنهاست ؟
ج - چنين مطلبى كجا ذكر شده است ؟
س 598- در اين شعر مولوى كه مى گويد:
اى برادر، تو همان انديشه اى
ما بقى تو استخوان و ريشه اى
ج - اين سخن در علم حضورى تا حدى درست است كه بگوييم : علم به هر شيى ء حقيقت آن شيى ء است ، و امام علم حصولى به اشيا عبارت است از حقيقت صورت هاى ذهنى و ماهيت آنها كه آثار وجود عينى و خارجى را ندارند.(225)
چگونگى علم حضرت حق به موجودات
س 599- آيا اعيان در مرتبه علم حق ، وجوداتشان اجمالى ، و ماهياتشان تفصيلى است ؟
ج - از راه بسيط الحقيقه ، كمالات وجودات در واجب به نحو اعلى و اتم و بدون تميز و بى آنكه موجب كثرت گردد، موجود است ، بنابراين واجب در مقام ذات هم علم اجمالى به كمالات موجودات دارد و هم علم تفصيلى ، زيرا مقام تفصيلى غير اين نيست كه شى ء تماما نزد عالم حاضر باشد.
اين در وجود، و اما در ماهيت از اين راه مى توان اثبات كرد كه علم به علت مستلزم علم به معلول است ، و علم به علت ماهيات مستلزم علم به نفس ماهيت است ، زيرا ماهيات معلول عقولند، و علل عاليه آنچه دارند و نيز خودشان معلول و معلوم واجب تعالى هستند. و هذا علم فى مرتبه الفعل ، لافى مرتبه بالذات (و اين علم در مرتبه فعل است ، نه در مرتبه ذات ).
س 600- آيا مى توان گفت : علم به علت مستلزم علم به معلول است ، بنابراين علم واجب به عقول و علل عاليه كه خود علل ماهياتند، مستلزم علم به ماهيات است ؟
ج - علم به ماهيات با علم حصولى تناسب دارد. صورتى كه (لايترتب عليها الاثر)، (كه اثرى بر آن مترتب نمى گردد) كه در مورد واجب فرض نمى شود، مگر اين كه آن را به علم حضورى برگردانيم . مشائين مى گويند: خداوند علم عنايى به اشيا دارد، و صورت علمى به شيى ء علت صورت عينى شيى ء است .
قضيه موجبه سالبة المحمول
س 601- آيا حضرت عالى قضيه موجبه سالبة المحمول را قبول داريد؟
ج - موجبه سالبة المحمول را ما نفهميديم ، چگونه مى شود با اينكه در مرحله محمول نسبتى باشد كه حكم است ، دوباره محمول با موضوع حكم ايجابى يا سلبى داشته باشد. و اساسا درست نيست كه يك قضيه داراى دو سلب ، با يك سلب و يك ايجاب باشد.
گوناگون
علم الحديث
س 602- علم الحديث چيست ؟
ج - همان فقه الحديث است ، از حيث دلالت متن و سند.
س 603- آيا مى شود بدون استاد آن را به دست آورد؟
ج - عجالتا بى استاد مشغول شويد.
س 604- چگونه ؟
ج - اگر مطالعه كنيد و اشباه و نظاير روايات را ببينيد، خواهيد ديد كه معلومات تازه اى به دست مى آيد.
لزوم اظهار علم هنگام آشكار شدن بدعت ها
س 605- درباه اين روايت كه مى فرمايد: (اذا ظهرت البدع )، (هرگاه بدعت ها آشكار شد) و از عالم سوال شد و او راهنمايى نكرد. (فعليه لعنه الله )(226)؟: (لعنت خدا بر او باد!) چه مى فرمايد؟
ج - سؤ ال كردن از عالم لازم نيست ، بلكه اگر بدعت ظاهر شود و او عملش را اظهار نكرد، مشمول لعنت خداوند سبحان خواهد بود.
معناى من حفظ على امتّى ...
س 606- معناى اين روايت چيست كه مى فرمايد: من حفظ على امتى اربعين حديثا، بعثه الله يوم القيامه فقيها(227) هر كس چهل حديث را به سود امت من حفظ كند، خداوند او را در روز قيامت ، فقيه محشور مى گرداند.
ج - معناى ظاهرى و تحت اللفظى آن مراد است .
س 607- اگر حفظ كننده عالم و يا عامل نباشد و فقط مانند ضبط صوت حفظ كند، چه فضيلتى دارد؟!
ج - فضيلت حفظ كردن همان است كه در ذيل روايت ذكر شده است .
س 608- اگر حفظ كننده بى دين باشد، چه صورت دارد؟
ج - اين عمل و فضيلت ، مربوط به مسلمانان است .
س 609- آيا ثوابها و فضيلتهايى كه در اين گونه احاديث ذكر شده ، مشروط به داشتن تقوى است ؟
ج - خير، انجام دادن اين گونه اعمال (براى نمونه حفظ كردن چهل حديث براى امت و به نفع آنان ) خود يك نوع تقوى و از مراتب آن است .
عدم حجيت خبر واحد در غير احكام شرعى
س 610- آيا خبر واحد و رواياتى كه در حد تواتر نيست ، در اعتقاديات حجت است ؟
ج - حجيت خبر واحد مخصوص به احكام و براى اثبات حكم شرعى است . و در غير احكام مانند امور اعتقادى حجيت ندارد هر چند صحيح السند باشد، بلكه بايد با محفوف به قرائن قطعيه ، و يا متواتر باشد.
درباره مجسمه
س 611- آيا مجسمه كافرند؟
ج - كسى كه شهادتين را به زبان جارى كند و منكر ضرورى دين به عقيده خودش نباشد، مسلمان است و كافر نيست .
س 612- آيا از فرقه هاى اهل تسنن كنونى نيز مجسمه هستند؟
ج - حنابله غالبا مجسمه هستند، و ابن تيميه مؤ سس وهابيت از مجسمه است . روزى وى بر بالاى منبر نشسته بود، از او پرسيدند كه در روايات آمده است : (خداوند متعال شبهاى جمعه به آسمان دنيا نازل ميشود) اين مطلب نزد شما چگونه است ؟ او در مقام جواب ، از پله هاى منبر يكى پس از ديگرى پايين آمد و گفت : (هكذا): (به اين صورت خداوند به آسمان دنيا نازل مى گردد.)
تاريخ بناى كعبه معظمه
س 613- در جلسات قبل فرموديد: اصل بناى كعبه معظمه به دست حضرت ابراهيم عليه السّلام بود؟
ج - بله ، به كمك حضرت اسماعيل عليه السلام . خداوند متعال مى فرمايد: اذ يرفع ابراهيم القواعد من البيت و اسماعيل . (بقره : 127)
و هنگامى كه حضرت ابراهيم و حضرت اسماعيل عليهماالسلام پايه هاى خانه كعبه را بالا مى بردند.
س 614- از بعضى از روايات استفاده مى شود كه محل كعبه معظمه زيارتگاه بود، چنانكه در روايتى آمده است :
بيت يزار قبل آدم بالفى عام .(228) خانه اى كه پيش از دو هزار سال قبل از خلقت حضرت آدم عليه السلام ، زيارت مى شده است .
چه كسانى آن را زيارت مى كرده اند؟
ج - شايد طيفه جن بوده اند كه پيش از حضرت آدم عليه السّلام خلق شده بودند و آنجا را زيارت مى كردند، ولى قطعا بناى فعلى نبوده ؛ زيرا خانه كعبه كنونى به دست حضرت ابراهيم و فرزندش حضرت اسماعيل عليه السّلام بنا شده و پيش از آن به اين صورت نبوده است ، چنانكه در بعضى روايات آمده است كه پيش از آن به صورت فسطاط (خيمه ) بوده است .(229)
خط طول و عرض جغرافيايى
س 615- مقصود از خط طول و عرض جغرافيايى چيست ؟
ج - طول جغرافيايى در گذشته عبارت بود از فاصله هر شهر تا جزاير خالدات (كه اكنون زير آب رفته است )، و اكنون افصله هر شهر باگرينويچ انگلستان را طول جغرافيايى آن شهر مى دانند، و عرض جغرافيايى هر شهر عبارت است از فاصله هر شهر از خط استوا به طرف جنوب يا شمال .
طريقه رسم دائره هنديّه
س 616- طريقه رسم دائره هنديه كه با آن قبله هر شهر معين مى شود، چگونه است ؟
ج - زمين را سطح قرار داده و دايره اى رسم مى كنيم ، و در وسط و مركز دايره ميله اى قرار مى دهيم ، وقتى كه آفتاب از طرف مشرق طلوع مى كند، سايه ميله از طرف مغرب پيدا شده و از دايره بيرون است .
و هرگاه سايه به اندازه شعاع دايره شد و خواست داخل دايره شود، در نقطه تلاقى سر، سايه ميله بر روى محيط دايره ، علامتى مى گذارند مانند نقطه (الف ) در شكل دوم
بعد كم كم هر چه آفتاب بال مى آيد، سايه داخل دايره مى شود. وقتى كه سايه خواست بعد از ظهر (زوال ) به طرف مشرق رفته و از دايره بيرون شود، نقطه تلاقى سايه رابا محيط دايره در اين طرف (مشرق ) نيز علامت مى گذارند. مانند نقطه (ب ) در شكل سوم .
بعد بين دو نقطه تلاقى روى دايره را به هم متصل نموده وترى در دايره مى كشند مانند خط (الف ب ) در شكل چهارم .
بعد خط عمودى از مركز دايره كشيده ، و به آن وتر وصل مى كنند مانند خط (ج - د) در شكل پنجم . اين خط، نصف النهار آن مركز است .
س 617- آيا اختلاف سمت مشرق و مغرب در بلاد، موجب اختلاف در سايه ميله شاخص ، و دو نتيجه اختلاف در خط طول را به وجود نمى آورد؟
ج - خير، موجب هيچ اختلافى نمى شود، و تمام خطها و ترها موازى هم مى گردند، و يك خط عمودى از مركز دايره روى هر كدام قرار مى گيرد، و همان خط عمودى كه روى تمام خطهاى متوازى قرار مى گيرد، خط طول همان شهر مى باشد.
اما قطب نما اشتباه نشان مى دهد، زيرا:
اولا قطب مغناطيسى كه در (كانادا) واقع است با قطب جغرافيايى شمالى فرق دارد؛ و هزار مايل يعنى تقريبا 250 فرسخ با آن فاصله دارد، زيرا هر چهار مايل يك فرسخ است .
ثانيا به حسب علم روز، جاى مغناطيسى به مرور زمان تغيير مى كند و جهت ثانيه در تفسير (الميزان ) ذكر شده است .(230) و امروزه با ساعت و راديو معلوم مى شود. مانند اينكه در تهران ساعت 2 و در لندن مثلا ساعت 5/4 است ، و 5/2 ساعت از سير خورشيد گذشته است و با توجه به اينكه خورشيد در هر دقيقه 4 فرسخ سير مى كند، بعد و خط طولى شهرها معلوم مى شود كه در قديم با مثل خسوف و كسوف هم تعيين آن ممكن بود، به اين صورت كه مثلا در لندن و تهران ساعت شروع كسوف شمس ضبط مى شد، بعد حساب مى شد كه ساعت شروع كسوف در آن دو چند ساعت فرق داشته ، و بدين ترتيب با سرعت سير شمس ، مسافت و فاصله شهرها معلوم مى گرديدند.
توسعه مسجدالنبى صلى اللّه عليه و آله و سلم
س 618- آيا مسجدالنبى صلى اللّه عليه و آله و سلم نسبت به وضعيت قبلى آن توسعه يافته است ؟
ج - بسيار زياد. بخشى از آن كه ستونهايش از سنگ مرمر است اصلى است ، و قسمتى از آن كه ستونهايش قرمز است اصلى نيست . و محراب و منبر نيز جزو مسجد اصلى است . تقريبا مى توان گفت : مسجد اصلى هزار متر مربع بود و فعلا تقريبا هشت هزار متر مربع است .(231)
كتاب عبدالله بن سباء و خمسون
س 619- كتاب عبدالله بن سباء و خمسون و ماءة صحابى مختلق و نيز كتاب (الرواه المختلقون ) تاءليف آقاى سيد مرتضى عسگرى به نظر حضرت عالى چطور است ؟
ج - كتابهايى پر قيمت و در فن خود بى سابقه اند. براى نمونه ايشان يكى از راويان را كه عامه در ال خود از او به (زنديق كذاب ) (كافر و دروغگو) تعبير مى كنند، ذكر نموده ، بعد رواياتى از كتابهاى خود عامه را كه همين شخص در سند آن روايات واقع شده نقل مى كند، بلكه عده اى را ذكر مى كند كه اين شخص در نقل از آنها منحصر به فرد است و تنها وى از آنان روايت نقل كرده است .
تعداد روايات اهل تسنن از رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم
س 620- تعد روايات اهل تسنن از رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم چقدر است ؟
ج - عامه تقريبا 250 روايت در تفسير، و 500 روايت در فقه از رسول الله صلى اللّه عليه و آله و سلم نقل كرده اند و البته 100 روايت از اين 500 حديث فقهى يا از جهت متن و دلالت غير قابل قبول است ، و يا از حيث سند ضعيف است و تنها 400 روايت مورد قبول دارند.
و سند بقيه روايات عامه به صحابه يا تابعين بر مى گردد، و بعد از آنها معلوم نيست از چه كسى نقل مى كنند.
اجماع بر خلافت شيخين حجت نيست
س 621- آيا اجماع بر خلاف كه عامه (اهل تسنن ) ادعا مى كنند، حجت است ؟
ج - استدلالى است به مذاق آنان ، و گرنه جايى كه خداوند متعال و رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ، خليفه نصب كرده اند، اجماع چه ارزشى دارد؟!
اسلام حق را مى خواهد و اتفاق بر خلاف حق فايده ندارد، قرآن نيز به حق نازل شده است ، و حكومت اسلام دمكراسى نيست كه با راءى اكثريت ، احكام امضاء و ثابت شود، هيچ يك از احكام الهى چنين نيست .
چگونگى اسلام شيخين
س 622- آيا شيخين ، اسلام داشتند؟
ج - اسلام ظاهرى بله ، ولى در دو روايت مى فرمايد: (اگر كسى خيال كند كه ان لهما قدما فى الاسلام لن ينال شفاعتنا):(آن دو نفر قدمى در اسلام برداشته اند، به شفاعت ما نمى رسند.)
س 623- آيا اسلام ظاهرى آن دو نفعى براى آنها داشت ؟
ج - نفعى كه خدا و رسولى باشد خير، ولى از وجود آنها بعضى استفاده ها مى شد مانند اينكه در جنگ بدر (ظاهرا) عده اى از جمله ابوبكر، براى محافظت حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم ، آن حضرت را در خيمه اى قرار دادند. يا اينكه در جنگ تبوك ، عثمان از پول خود عده اى را براى جنگ مجهز نمود، اما منفعتى كه خدا و رسول بپسندد، نداشتند، لذا نديده و نشنيده ايم كه در 84 جنگى كه پيش آمد، هر چند براى يك بار، شمشير به كسى زده ، يا كسى را كشته ، يا مجروح كرده باشند.
پيامدهاى غصب خلافت
س 624- آيا از آيه سنريهم آياتنا فى الافاق و فى انفسهم ... (فصلت : 53): (به زودى نشانه هاى خود را در اطراف جهان و در درون جانشان ... به آنان خواهيم نمود) استفاده دوام مى شود؟
ج - دوام رؤ يت را نمى رساند، استقبال از آن استفاده مى شود.
س 625- بر اساس آيه گذشته ، مسلمانان بعد از رحلت پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم چه آياتى را ديدند؟
ج - اختلافات و غصب خلافت ، همه آيات الهى بود كه براى آنها روشن شد.
مقام حضرت ابوطالب عليه السّلام
س 626- گويا مقام حضرت ابوطالب عليه السّلام بسيار بلند است ، در كنزالفوائد آمده است : (آن حضرت شفاعت مى كند و نور او عرصه قيامت را فرا مى گيرد، و غير از نور محمد و آل محمد عليهم السلام ، نور ابوطالب معلوم مى شود، و اين كه نور او از نور اهل بيت عليهم السلام و دو هزار سال پيش از خلقت حضرت آدم عليه السّلام خلق شده است .)(232)
ج - روى هم رفته در روايات از ايشان ذكر خير شده است ، و اين گونه روايات داريم .
س 627- آيا اين روايات صحيح هستند؟
ج - چه عرض كنم ؟
مرحله ايمان مقداد بالاتر است يا سلمان ؟
س 628- در روايت آمده است : (در وقت بردن اميرالمؤ منين عليه السلام به مسجد براى گرفتن بيعت ، در دل سلمان روضان الله تعالى عليه چيزى خطور كرد، ولى در قلب مقداد رضوان الله تعالى عليه حتى اين مقدار هم خطور نكرد.)(233) با توجه به ارتقاى مرتبه ايمان سلمان از مقداد، اين مطلب را چگونه مى توان توجيه نمود؟ و گرنه بايد مرحله ايمان مقداد بالاتر از سلمان باشد؟
ج - در روايت وارد شده است .
س 629- وجهش چيست ؟
ج - وجهش خطور قلبى بوده ، و اين خطور نفسانى شايد از ناحيه محبت و علاقه سلمان به اهل بيت عليهم السلام بود، زيار او هم از اهل بيت خوانده شده است . والله اعلم .
ضامن اجرايى احكام اسلام
س 630- مى گويند: (احكام اسلام جالب است ، ولى ضامن اجرايى ندارد. زيرا مسير حكومت عوض شده است ) آيا سخن درست است ؟
ج - آرى ، با تغيير دادن مسير حكومت اسلامى ، ضامن اجرايى احكام را از بين بردند.
خداوند متعال مى فرمايد: و ما محمد الا رسول ، قد خلت من قبله الرسل ، افان مات او تقل انقلبتم على اعقابكم و من ينقلب على عقبيه فلن يضر الله شيئا، و سيجزى الله الشاكرين .(234) و حضرت محمد صلى اللّه عليه و آله و سلم جز فرستاده اى كه پيش از او هم پيامبرانى آمده و گذشتند، نمى باشد، آيا اگر او از دنيا برود يا كشته شود، از عقيده خود بر مى گرديد؟! و هر كس از عقيده خود باز گردد، هرگز هيچ زيانى به خدا نمى رساند. و خداوند به زودى سپاسگزاران را پاداش مى دهد.
از اين آيه شريفه استفاده ميشود كه مسلمانان بعد از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نبايد بگذارند حكومت اسلامى از بين برود.
س 631- آيا حكومت اسلامى ، ضامن اجرايى احكام و قوانين اسلام است ؟
ج - بله ، تنظيم اسلام با احكامى كه دارد، ضامن اجرايى آن ، حكومت اسلامى است و از آيه شريفه گذشته استفاده مى شود كه مسلمانان بعد از حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلم نبايد بگذراند دين و احكام اسلام از بين برود.
آيه در جنگ احد نازل شد كه بيشتر سپاهيان اسلام فرار كردند.(235) ولى شيطان به حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام راه نداشت ، لذا آن حضرت نهراسيد و هزيمت ننمود و دست از جنگ نكشيد و نيز عده معدودى با حضرت باقى ماندند، و ذيل آيه گذشته كه مى فرمايد: و سيجزى الله الشاكرين اشاره به ايشان است .(236) وآنگهى مكتبهاى ديگر نيز ضامن اجرا ندارند؛ زيرا آنها نيز ظهور پيدا كرده و بعد از بين رفته اند.
آيا حكومت اسلامى ، انتخابى است ؟
س 632- آيا حكومت اسلامى ، انتخابى است ؟
ج - راجع به ائمه اطهار عليهم السلام انتصابى است ، توسط خداوند متعال .
س 633- پس چرا اميرالمؤ منين عليه السّلام در نهج البلاغه مى فرمايد: (توسط شورى منتصب شدم .)(237) ج - به صورت ظاهر چنين فرموده اند، وگرنه آن حضرت از سوى خدا توسط رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم در روز غدير خم منصوب شد، و از (اولى الامر) (نساء: 59) است ، و (اولوالامر) مى توانند امر و نهى كنند و براى تمام افراد بشر مفترض الطاعه هستند. خواه مردم آنان را بشناسند يا نشناسند، هر چند مانند امام جواد عليه السّلام كودك باشند.
نحوه حكومت اسلامى در زمان غيبت
س 634- حكومت اسلامى بعد از ائمه عليهم السلام براى ديگران چگونه است ؟
ج - مصلحتى است .
آيا نظام برده دارى مورد پذيرش اسلام است ؟
س 635- آيا نظام برده بردارى مورد پذيرش اسلام است ؟
ج - از اول خلقت انسان تاكنون ، تا جنگى بر پا بوده ، اسير جنگى گرفتن وجود داشته ، و بناى عقلا بر اين بوده و هست و خواهد بود كه دشمنى را كه مى خواهد انسان را از بن بركند اسير نمايند، تا از لحاظ اراده و عمل محدوده شده و آزاد نباشد. و اين همان برده گيرى به معناى اسير گرفتن است كه مورد پذيرش اسلام نيز مى باشد و آن را بر نداشته ، و برداشتن آن امكان ندارد.
به غير از اين موارد (اسير جنگى )، دو گونه برده دارى ديگر رواج داشته است :
1 در آفريقا، مرد خانه ، فرزندان و زن خود را مى فروخت .
2 پادشاهان هر كسى را مى خواستند به بردگى مى گرفتند.
3 پادشاهان هر كسى را مى خواستند به بردگى مى گرفتند.
اسلام اين دو قسم برده گرفتن را الغاء فرمود و از بين برد؛ ولى چنانكه اشاره شد برده گرفتن به معناى جنگى را الغاء نكرده و نمى شود آن را الغاء نمود، و هم اينك نيز در اروپا بردگى وجود دارد، هر چند به ظاهر با آن مبارزه مى كنند، ولى به صورت ديگر موجود است . و آخرين وصيت پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم سفارش اكيد به مراعات حال زنان و بردگان بود كه فرمود:
(اياكم و الضعيفين )(238) به شما باد به مراعات دو گروه ضعيف .
افزون بر اين ، اسلام به برده داران دستور مى دهد كه با بردگان بخورند، با بردگان بنشينند، و به هر حال آنان را جزء اعضاى خانواده قرار دهند و از مزاياى زندگى محروم نكنند.
اميرالمؤ منين عليه السّلام وقتى دو پيراهن مى خريد، پيراهن خوب را به غلام خود قنبر مى داد و بد را براى خود نگه مى داشت . آيا قنبر در تحت اين تربيت ، برده بودن خود را ننگ مى بيند و مى خواهد كه آزاد شود؟!(239)
انسان مدنى بالطبع نيست
س 636 در تفسير الميزان فرموده ايد: (انسان مدنى بالطبع نيست ، بلكه مضطربه به مدنيت و زندگى اجتماعى است .)(240) آيا مى توان از آيه شريفه زير استفاده نمود كه انسان طالب راحتى مطلق است ، و آن تنها در آخرت تحقق مى يابد، و انسان همواره در پى آن است . خداوند متعال مى فرمايد: يا ايها الانسان ، انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه . (انشقاق : 6)
اى انسان ، حقا كه تو به سوى پروردگارت به سختى در تلاشى ، و او را ملاقات خواهى كرد.
ج - آيه شريفه فوق معناى ديگرى دارد، اما دليل اينكه انسان مدنى بالطبع نيست ، آن است كه به مقتضاى گفتار خداوند سبحان كه مى فرمايد: ان الانسان لظلوم كفار. (ابراهيم : 34):(قطعا انسان بسيار ستم پيشه و ناسپاس است ). انسان همواره مى خواهد براى رسيدن به مقاصد خود هر چيز اعم از حيوان و نبات و جماد و حتى انسانهاى ديگر را كه در سر راه او قرار دارند، مسخر گرداند. و از آنها بهره مندى نمايد. و تك تك بشر اين حالت را دارند، ولى از آنجا كه اين نحوه تسخير براى هر فرد ممكن نيست ، به ناچار زندگى دسته جمعى را بر اساس رعايت قوانين مدنى اجتماعى و مراعات حقوق يكديگر و احترام متقابل ، مى پذيرد.
دليل بر اينكه به زير بار قانون رفتن انسان ، به ناچار است نه با ميل و رغبت باطنى و قلبى ، آن است كه هرگاه انسان ، قدرت و سلطه و رياستى پيدا مى كند، يا وقتى كه كسى از حالش با خبر نيست ، زير بار قانون نمى رود و از آن شانه خالى كرده و تخلف مى نمايد.
و دليل احتياج افراد به همديگر آيه شريفه اى است كه مى فرمايد: نحن قسمنا بينهم معيشتهم فى الحيوه الدنيا، و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات ، ليتخذ بعضهم بعضا سخريا (زخرف : 32)
ما معاش آنان را در زندگى دنيا ميانشان تقسيم كرده ايم ، و برخى از آنان را از نظر درجات ، بالاتر از بعضى ديگر قرار داده ايم ، تا بعضى از آنها بعضى ديگر را در خدمت گيرند.
و در روايتى از امام هادى عليه السّلام وارد شده است : زندگانى اجتماعى مردم وقتى اداره مى شود كه آنها از حيث مراتب مختلف باشد، فاذا استووا، هلكوا(241) (و اگر يكسان ، بودند، هلاك مى شدند.)
حكمت و مصلحت حجاب
س 637- آيا از (آيه حجاب ) مى توان وجوب حجاب را استفاده نمود، آنجا كه مى فرمايد: و اذا ساءلتموهن متاعا، فسئلوهن من وراء حجاب ؛ ذلكم اطهر لقلوبكم و قلوبهن (احزاب : 53)
و هرگاه از زنان پيامبر چيزى خواستيد، از پشت پرده از آنان بخواهيد، اين براى دلهاى شما و آنان پاكيزه تر است .
ج - از اين تعبير وجوب استفاده نمى شود؛ بلكه بيان حكمت و مصلحت حجاب است نظير آيه شريفه و ان تصوموا خير لكم . (بقره : 184): (و روزه گرفتن براى شما بهتر است .) در ذيل آيه (كتب عليكم الصيام .) (بقره : 183):(روزه بر شما مقرر شده است .)
وجوب حجاب از ديدگاه قرآن كريم
س 638 آيا از آيه شريفه ذيل وجوب حجاب استفاده مى شود؟ خداوند متعال مى فرمايد: يا ايها النبى ! قل لازواجك و بناتك و نساء المؤ منين يدنين عليهن من جلابيبهن ، ذلك ادنى ان يعرفن ، فلا يوذين (احزاب : 59).
اى پيامبر !به زنان و دخترانت و به زنان مؤ منان بگو: پوششهاى خود را بر خود فروتر گيرند، اين براى آنكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند، (به احتياط) نزديكتر است .
ج - (جلابيب ) جمع (جلباب ) به معناى پارچه اى نظير چادر كه تمام بدن زن را بپوشاند، و (يدنين عليهن من جلابيبهن ) يعنى خود را با چادرهايشان بپوشانند، تا مواضع زينت آنها از قبيل سينه هايشان آشكار و پيدا نباشد، مبادا فاسقان چشم چران از آنها سوء استفاده نموده و به آنها تعرض نمايند.(242)
س 639 - پس وجوب حجاب ، از چه آيه اى از آيات قرآن كريم استفاده مى شود؟
ج - در مورد حجاب آياتى ذكر شده است :
الف خداوند متعال مى فرمايد:
(و لايبدين زينتهن ) (نور: 31)
و زنان زيورهاى خود را آشكار نكنند.
منظور از (زينتهن ) مواضع زينت است . يعنى مواضع زينت خود را بپوشانند، و آنها را ظاهر و آشكار ننمايند.
ب همچنين مى فرمايد: قل للمومنين : يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم (نوز: 30)
به مردان با ايمان بگو: ديده فرو نهند، و پاكدامنى ورزند.
يعنى چشمهاى خود را از آنچه كه نظر كردن به آن حرام است (چه مرد اجنبى و چه زن اجنبيه ) بپوشانند و نگاه نكنند. و عورتهاى خود را بپوشانند و آن را از نظر ديگران حفظ كنند.
ج - نيز مى فرمايد: وقل للمومنات ، يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن ... (نور: 31)
و به زنان با ايمان بگو: ديدگان خود را (از هر نامحرمى ) فروبندند و عورتهاى خود را از نظر ديگران نگهدارند...
در روايتى از امام صادق عليه السّلام آمده است : كل شى ء فى القرآن من حفظ الفرج ، فهو من الزنا، الا هذه الايه فانها من النظر.(243) از تمام آياتى كه در قرآن پيرامون حفظ فرج ذكر شده است ، زنا اراده شده است ؛ مگر اين آيه كه در رابطه با نظر و نگاه كردن است .
يعنى : (هر جا در قرآن حفظ فرج ذكر شده ، منظور حفظ آن از زنا است ، مگر اين آيه كه منظور حفظ آن از نظر است .)
پوشش ، ملاك حجاب اسلامى
س 640 نظر حضرت عالى در باره حجاب اسلامى چيست ؟
ج - ظاهرا در اسلام ستر منظور است .
س 641 آيا ستر موضوعيت دارد؟
ج - بله .
حكم لباسهاى كيپ بدن
س 642 آيا با پوشيدن لباسهاى كيپ بدن به نام (اسموكيت ) بدون اينكه نازك و بدن نما باشد، حجاب اسلامى رعايت مى شود؟
ج - بر لباسهايى كه بدن را بهتر نشان دهد و مزيد بر جمال باشد، ستر و پوشش صدق نمى كند و حجاب اسلامى نخواهد بود، بنابراين ، لباسهايى كه حجم و اندام بدن زن در آن نمايان باشد، از نظر شرع ساتر محسوب نمى گردد.
س 643 اگر زنان مواضع زينت خود را با اين گونه لباسهاى كيپ بدن بپوشانند، بر آن (لايبدين زينتهن ) صدق مى كند؟
ج - جمال زن خودش زيباست ، و تجمل او نيز لازمه خودش است . و (لايبدين زينتهن ) يعنى زنان بايد مواضع زينت خود را بپوشانند و جمال خود را نشان ندهند، بنابراين ، پوشيدن اين گونه لباسهاى كيپ كه اسكلت و برآمدگيهاى بدن را از پس و پيش نشان داده ، و بيشتر موجب تحريك شهوت مى شود، ستر و حجاب اسلامى نيست .
پوشيدن چادر
س 644 آيا پوشيدن چادر براى حجاب اسلامى موضوعيت دارد؟
ج - مقصود از حجاب آن است كه زن ، جمال خلقت خود را نشان ندهد و به هر نحو كه باشد آن را بپوشاند، و خصوص چادر موضوعيت ندارد، بلكه ستر و ساتر معتبر است .
س 645 آيا از اينكه فرموديد: (چادر موضوعيت ندارد) مى توان استفاده كرد كه ستر طريقيّت دارد و راهى است براى حفظ تحريك شهوت در مرد. لذا بر زنان پير كه موجب تحريك شهوت نمى شوند، حجاب نبايد واجب باشد؟
ج - براى آنان حجاب واجب نيست ؛ البته تحريك شهوت حكمت است نه علت حكم .
عدم اثبات حقانيت با كارهاى خارق العاده
س 646 عده اى از دراويش سنى خود را اهل حق دانسته و كارهاى خارق العاده اى از قبيل خوردن آتش يا شيشه چراغ بجا مى آورند و آن را دليل بر حقانيت مذهب خود مى دانند، آيا اين كارها نشانه بر حق بودن آنها است ؟
ج - خوردن آتش ، يا شيشه چراغ ، و يا شمشير به شكم داخل نمودن و از پشت بيرون آوردن آن ، هيچ كدام دليل بر حقانيت نيست . نقل مى كنند در فرانسه شخصى تيغ ريش تراشى مى خورد، در آزمايشگاه او را با دستگاه معاينه كردند و تيغهايى را كه خورده بود، در جهاز هاضمه او ديدند، اينها دليل بر حقانيت نيست .
در خيابان خاكى واقع در گنبد سبز مشهد مقدس يكى از دراويش نزد من آمد، سخنانى داشت . از جمله گفت : سى سال است آب به بدنم نخورده است . گفتم : مگر وضو نمى گيرى ؟ گفت : ما از اينها گذشته ايم .
آيا اينها تقوى است ؟ هر معصيت كه فناى فى الله نيست و نمى تواند باشد. امور خارق العاده هم از راه سحر و علوم غريبه ، و از راه رياضت نفس حاصل مى شود، و هم از راه عبادت . و انبياء عليهم السلام نيز مى توانستند اين امور را ظهور دهند؛ ولى در موارد احقاق حق ، باطل قدرت ايستادگى در مقابل حق را ندارند. شخصى سنى آتش روشن مى كرد و در آن مى رفت و اين را دليل بر حقانيت مذهب خود مى دانست . يكى از داش مشتيهاى شيعه كه مذهب خود را بر حق مى دانست براى اثبات حقانيت خود دنبال او در آتش مى رود و سالم بيرون مى آيد، و شخص سنى مى سوزد.
سحر چيست ؟
س 647 معناى سحر چيست ؟
ج - خداوند متعال مى فرمايد: و سحروا اعين الناس و استرهبوهم ، و جاءوا بسحر عظيم (اعراف : 116)
چشمان مردم از افسون كردند و آنان را ترساندند و (واقعا) سحر عظيمى نمودند.
از اين آيه شريفه بر مى آيد كه سحر يك نوع چشم بندى است . همچنين در قضيه هاروت و ماروت مى فرمايد: فيتعلمون منهما ما يفرقون بين امرء و زوجه (بقره : 102)
و از آن دو (هاروت و ماروت ) چيزهايى را فرا مى گرفتند كه بين مرد و زن جدايى اندازند.
از اين آيه شريفه نيز استفاده مى شود كه سحر در واقع يك تصرّف روحى است .
س 648 آيا شعبده نيز از سحر است ؟
ج - خير، سحر نيست .
س 649 آيا تسخير جن از سحر است ؟
ج - خير سحر نيست .
س 650 آيا تنويم و خواب مغناطيسى از سحر است ؟
ج - خير، سحر نيست ، يك نوع تصرف ديگر در روح است .
س 651 آيا كارهايى كه مرتاضها و صوفيه سنندج انجام مى دهند و آن را دليل بر حقانيت خود مى دانند (از قبيل خوردن شيشه و فرو بردن شمشير به شكم و بيرون آوردن آن از پشت ) سحر است ؟
ج - خير، سحر نيست .
فلسفه تاءثير سحر
س 652 بنده از يكى از آنها پرسيدم كه چگونه اين كارها را انجام مى دهيد؟ وى پاسخ گفت : (شيخ ما در سنندج ، اثر آن را مى گيرد.) آيا اين سخن درست است ؟
ج - يا اينكه حال و نفس خودش و در اثر گفتن (لا اله الا الله ) كه مى گويند، تاءثير آن را خنثى مى كند. شخصى كه در مجلس آنها شكرت كرده بود گفت : ديدم كه مشغول ذكر (ظاهرا (لا اله الا الله ) شدند، بعد يك نفر بلند شد و شيشه چراغ گرد سوز را كه در وسط مجلس روى ميز بود برداشت و با دندانش خرد كرد و همه را خورد. بعد شيشه چراغ دوم ، بعد سوم ، و سپس شمشيرى را به صورت عمودى روى زمين گذاشت و شكم خود را روى آن انداخت و از پشت ، سر شمشير ظاهر شد، بعد در حالى كه سالم بود، بلند شد.
ماجراى سرمه خفا
س 653 آورده اند: در زمان شيخ بهايى رحمه الله كسى ادعاى نبوت نمود. شيخ بهايى وى را بالاى بلندى اى برد و سحر نمود، و دريا و كشتى اى بر لب ساحل ظاهر شد. ايشان به پيغمبر ساختگى تعارف نمود كه اول او سوار شود، و ولى وى تا خواست پاى خود را در كشتى بگذارد، از بالاى بلندى بر زير افتاد و مرد) آيا اين جريان واقعيت دارد.
ج - حضرت استاد قدس سره با تبسم و تعجب فرمود: (اين مطلب در كجا نوشته شده است ؟!) سپس قصه (سرمه خفا) را نقل فرموند كه روزى شاه عباس در وقت صرف غذا ديد غذاى ظرف كم مى شود بدون اينكه كسى نزد او باشد.اين مطلب را به عرض شيخ بهايى رحمه الله رسانيد، ايشان دستور داد كه در آن اطاق كاه بسوزانند. بعد از پر شدن اطاق از دود، شخصى پيدا شد كه نشسته بود و چشمهاى خود را با دستهايش مى ماليد.
دعاى بند آمدن باران و بستن دهان گرگ
س 654 بعضى دعا مى كنند باران مى ايستد يا دهان گرگ را مى بندند، آيا اين واقعيت دارد؟
ج - راجع به بستن دهان گرگ يكى از سوره هاى كوچك قرآن بر چاقويى خوانده مى شود، بعد چاقو را روى هم مى گذارند، دهان گرگ با اين كار بسته مى شود و گفته شده اين عمل را لجام داده اند و ديده اند گرگ آمده و پوزه خود را به گوسفند ماليده ، ولى چون دهانش بسته بوده ، رفته و آسيبى به آنها نرسانده است .
آيا قول منجمين اعتبار دارد؟
س 655 آيا قول منجمين اعتبار دارد؟
ج - بعضى از مطالب آنها از قبيل نحوست و سعد بودن ايام كه با ظاهر شرع موافق نيست ، اعتبار ندارد، در ديوان منسوب به عليه السلام آمده است : (هنگامى كه حضرت از صفين بر مى گشتند، و مى خواستند، عازم نهروان شوند، منجمى حضرت را از خروج در آن روز منع نمود. حضرت ابياتى سرود و به سخن او اعتنا ننمود(244) با اين همه منجمين از روى تجاربى كه دارند مطالبى را ذكر مى كنند، چنانكه حكاياتى تاريخى نيز از آنان نقل نموده اند.
از آن جمله آورده اند: مرجوم خواجه نصير آذين طوسى در يكى از سفرهاى خود به آسيابى رسيد و شب در آنجا ماندگار شد. و چون هوا صاف بود، دستور داد كه جاى ايشان را بيرون آسياب بيندازند، آسيابان به ايشان عرض كرد: امشب باران مى بارد، خوب است داخل آسياب بخوابيد.
خواجه فرمود: از كجا مى گويى ؟
آسيابان عرض كرد: سگى دارم ، كه هر شب كه مى خواهد باران ببارد، داخل آسياب مى خوابد، امشب نيز داخل خوابيده است .
خواجه بر اساس علم نجوم ، حسابى نمود و بعد فرمود: خير امشب باران نمى بارد. و بيرون آسياب بخوابيد.
پاسى از شب گذشت و ابرهايى نمايان شد و باران باريد، و خواجه مجبور شد به داخل آسياب تشريف ببرد. در اين هنگام فرمود:
شكر خدا كه به اندازه يك سگ هم علم نداريم .
قمر در عقرب
س 656 در روايات متعدد آمده است : (قمر در عقرب نحس است )(245) آيا اين حالت بر هر كارى كه در آن هنگام انجام مى گيرد، تاءثير دارد؟
ج - اگر كار باذن الله بجا آورده شود، و سر خود نباشد، چون استقلال ندارد معلوم نيست تاءثير داشته باشد.
چشم زدن
س 657 آيا چشم زدن واقعيت دارد و در موجودات اثر مى گذارد؟
ج - در روايات داريم كه مى فرمايد:
(العين حق .)(246) چشم زدن واقعيت دارد.
ولى تاءثير آن نيز باذن الله است .
چگونگى تاءثير چشم
س 658 چشم چگونه تاءثير مى گذارد؟
ج - نفس نگاه كننده اثر مى گذارد، نه خود چشم . نقل مى كنند: عده اى مشغول كندن چاهى بودند، به سنگى رسيدند و نتوانستند آن را برطرف كنند، فرستادند كسى كه به اصطلاح چشمش شور بود آمد و نگاهى به سنگ كرد و گفت : (عجب سنگى است !) فورا سنگ خرد شد.
در اين هنگام سؤ ال كننده نقل كرد كه عتيقه فروشى مى گفت : ظرف عتيقه اى داشتم كه روى ميز در معرض فروش گذاشته بودم . شخصى از مقابل مغازه گذشت و نظرش به ظرف افتاد و بلافاصله ديدم كه ظرف بى جهت به زمين افتاد و خرد شد. آن شخص فورا برگشت . و قيمت ظرف را داد و اعتراف كرد كه چشمم شور است و افتادن و شكستن ظرف در اثر چشم زدن من بود.
حضرت استاد قدس سره فرمودند: دو درخت (آكاليبوس ) در منزل ما يا منزل شخص ديگر(247) وجود داشت ، مهمانى وارد شد و گفت : (عجب درخت هايى !) هر دو درخت خشك شدند و از بين رفتند، با اينكه ميهمان آدم خوبى بود.(248)
آيا در شرع ، ايام نحس و سعد وجود دارد؟
س 659 آيا در شرع ، ايام نحس و سعد وجود دارد؟
ج - در روايات قابل اعتماد آمده است : (روز وفات حضرت سيدالشهداء عليه السّلام يا پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم نحس ،(249) و مواليد ائمه اطهار عليهم السلام سعد است .) و اين نسبت به شرع دارد، اما صرف روشنايى بين دو تاريكى نه نحوست دارد و نه سعادت ؛ البته تطير و فال بد زدن نيز باب ديگرى است كه آن نيز از تاءثيرات نفس است .
نحوه ارتباط روح با مثال در رؤ ياى صادقه
س 660 آيا ارتباط روح با مثال در رؤ ياى صادقه ، با مثال صعودى است يا نزولى ؟
ج - با مثال نزولى است . روح ، علل حوادث را در عالم مثال مشاهده مى كند و حوادث براى او متمثل مى گردد.
مستدرك
بعد از صفحه آرائى نهايى كتاب ، پرسشها و پاسخهاى جالب ديگرى از حضرت استاد قدس سره از ميان يادداشتهاى جلسات پيدا شد، براى هر چه بهره گيرى علاقمندان ، در پايان كتاب ذكر مى گردد:
آيا حضرت حوا عليهاالسلام از دنده چپ حضرت آدم عليه السّلام آفريده شده است ؟
س 661 در برخى از روايات آمده است كه : خداوند متعال حضرت حوا عليهاالسلام را از دنده چپ حضرت آدم آفريد.(250) آيا اين احاديث درست هستند؟
ج - خير، خداوند متعال ، حضرت حوا عليهاالسلام را مانند حضرت آدم عليه السّلام از گل تسويه نمود و از روح خود در او دميد.
در روايتى از حضرت ابى جعفر عليه السّلام نيز آمده است كه : (خداوند سبحان با دست قدرت خود حضرت آدم عليه السّلام را از گل خلق نمود، و از باقيمانده آن گل حضرت حوا عليهاالسلام را آفريد.)(251) و ظاهر آيه شريفه كه مى فرمايد (و خلق منها زوجها) (نساء: 1) (و همسر او را هم از (نوع ) او آفريد.) آن است كه جناب حوا عليهاالسلام از نوع بنى آدم است ، نه اينكه از حضرت آدم خلق شده باشد، زيرا اين آيه شريفه نظير آيه ديگرى است كه مى فرمايد: و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها (روم : 21) و از جمله آيات او اين است كه براى شما از نوع خودتان ، همسرانى آفريد كه با آنان آرام بگيريد.
تكثير نسل بشر از آدم و حوا عليهماالسلام
س 662 آيا همه افراد بشر از حضرت آدم و حوا عليهم السلام به وجود آمده و تكثير نسل يافته اند؟
ج - بله ، از دو آيه شريفه استفاده مى شود كه تمام افراد بشر از آن حضرت آدم و حوا عليهم السلام تكثير يافته اند.
خداوند سبحان مى فرمايد خلقكم من نفس واحده و خلق منها زوجها، و بث منهما رجالا كثيرا و نساء (نساء: 1) (شما را از يك تن بيافريد، و همسر او را هم از (نوع ) او آفريد، و مردان و زنان بسيارى از آن دو بپراكند.)
و نفرمود بث منهما و من غيرهما. (از آن دو و غير ايشان ، مردان و زنان بسيار بپراكند.)
همچنين مى فرمايد يا بنى آدم ، لايفتننكم الشيطان كما اخرج ابويكم من الجنه . (اعراف : 27) (اى فرزندان آدم ، مبادا شيطان شما را بفريبد، چنانكه پدر و مادرتان را از بهشت بيرون آورد.)(252)
ازدواج فرزندان حضرت آدم عليه السّلام با محارم خود
س 663 آيا فرزندان حضرت آدم عليه السّلام با محارم خود ازدواج كردند؟ و اگر جواب مثبت است چگونه در آن زمان ازدواج با محارم حلال بوده ، و اكنون حرام است ؟
ج - خداوند سبحان در قرآن شريف مى فرمايد ان الحكم الا الله (يوسف : 40) (تشريع ) احكام منحصرا از آن خداست )
از اين رو ممكن است چيزى در يك زمان حلال و مباح ، و در زمان ديگر مثلا در شرع اسلام ، حرام باشد.
البته در روايتى آمده است كه : (حوريه و جن نازل شد، و فرزندان آدم عليه السّلام با آنها ازدواج كردند)(253) ولى اين روايات با ظاهر آيات مخالف است .
اذكار و اوراد
س 664 علماى اخلاق و اساتيد معرفت ، جهت تربيت و تهذيب نفوس شاگردان خود در راستاى سير و سلوك آنها، اذكار و اورادى به آنان دستور مى دهند، آيا مى شود ديگران هم بدون دستور استاد آن اذكار را بجا آورند؟
ج - خير، نمى شود؛ زيرا آن اذكار را به تناسب شرائط و حال شاگردان خود دستور انجام آن را به آن ها مى دهند؛ ولى همين اذكار و اوراد براى ديگران به مانند نارنجكى است در دست آنها كه احيانا ممكن است براى آنها خطر داشته باشد.
س 665 اگر آن اذكار خطرناك است ، پس چگونه اساتيد به شاگردان خود دستور مى دهند و براى آنها خطر ايجاد نمى كند؟
ج - (هم ) استاد در كنار ذكر، خطر آن را بر طرف مى كند.
و الحمد لله اولا و آخرا و ظاهرا و باطنا
221) ناحيه ، مكان . 222) اين پرسش و پرسش آينده ، پس از پايان جلسه عمومى به صورت خصوصى از حضرت استاد (ره ) پرسيده شده است ، بنابراين احتمال دارد كه پاسخ براى خصوص پرسشگر باشد، نه براى همگان .
223) ر، ك : مثنوى مولوى ، چاپ نيكلسون ، ج 1، ص 262، س 12.
224) ملاصدرا (رحمه الله ).
225) ر، ك : مثنوى مولوى ، چاپ نيكلسون ، ج 1، ص 262، س 13.
226) ر ك : بحار الانوار، ج 2، ص 72، روايت 35، و ج 57، ص 234، روايت 188، و ج 108، ص 15، و ص 85 و 118.
227) ر ك ، اصول كافى ، ج 1، ص 49، روايت 7، و بحار الانوار، ج 2، ص 156، روايت 8، 9 و 10.
228) آدرس اين روايت گذشت .
229) ر، ك : بحار الانوار، ج 11، ص 211، روايت 17، و ج 99، ص 61، روايت 31.
230) ر، ك : الميزان ، ج 1، ص 335 337.
231) اكنون بر اين مقدار نيز افزوده اند و مسجد پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم بيشتر از اين توسعه يافته است .
232) اين روايات در بحار الانوار، ج 35، ص 110، روايت 39 ذكر شده است .
233) ر، ك : بحار الانوار، ج 22، ص 440، روايت 9، و ج 28، ص 237، روايت 23.
234) آل عمران : 144 حضرت استاد (ره ) در الميزان ، ج 4، ص 35 در ذيل اين آيه شريفه چنين مى نگارند، مقصود از (انقلبتم على اعقابكم ) بازگشت به كفر گذشته است . و محصل معناى آيه با سياق عقاب و توبيخى كه دارد، اين است كه : حضرت محمد صلى اللّه عليه و آله و سلم فرستاده اى بيش نيست ، مانند ساير فرستادگان خدا، كه كارش تنها تبليغ رسالت پروردگارش مى باشد، و مالك هيچ امر ديگر نيست ، و كار تنها به دست خداوند متعال است ، و دين تا زمانى كه خداوند پايدار است ، باقى مى ماند. بنابرانى معنى ندارد كه ايمان به زندگانى او بستگى داشته باشد، چنانكه از نحوه رفتار شما بر مى آيد كه اگر ايشان از دنيا برود يا كشته شود، دين راها كرده ، و به عقب باز مى گرديد، و بعد از هدايت گمراهى را انتخاب مى كنيد.
235) و فرار آنها از اصل دين نبود بلكه تنها فرار از جنگ بود ه پس از كتشه شدن حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم ديگر جنگ براى چه ؟ و آيه را مقام توبيخ آنهاست و به دلالت التزامى مى رساند كه پس از آن حضرت ، بايد جامعه اسلامى و حكومت اسلامى را زنده نگهدارند و احكام و قوانين دينى و سازمانهاى ادارى ، تبليغ و تعليم و تربيت جنگ و دفاع و سازمانهاى قضايى و اقتصادى و مالى و كليه شؤ ون اجتماعى طبق مصالح اسلامى و مسلمين اجرا نمايند.
236) حضرت استاد (ره ) در تفسير بخش پايانى اين آيه شريفه چنين مى نگارد: اين آيه بيانگر آن است كه در جنگ احد گروهى بودند كه هرگز سست نشدند، و در طاعت خداوند متعال كوتاهى نكردند، لذا خداوند آنان را شاكر و سپاسگذار ناميده و بر اين نكته صحه گذاشته است كه شيطان نه تنها در اين غزوه بلكه هيچگاه به ايشان راه و طمع ندارد، چرا كه صفت سپاسگزارى در آنان ثابت و مستقر گرديده است .
237) ر، ك : نامه 6.
238) مشابه آن : وسائل الشيعه ، ج 2، ص 168، روايت 25325، و ص 170، روايت 25331، و ص 174، روايت 25349، و بحار الانوار، ج 79، ص 268، روايت 4 و 5، و ج 79، ص 268، روايت 6، و ج 103، ص 224، روايت 7، و ص 225، روايت 8، ص 226، و روايت 14، و ص 254 كه در همگى دو گروه ضعيف ، به زنان و يتيمان تفسير شده اند.
239) اضافه بر اين در اسلام راهها و دستورات زيادى براى آزادى بردگان از قبيل كفارات و... قرار داده شده كه تا به حال بيشتر بردگان ، اگر نگوييم همه آنان آزاد گشته اند. و نظر حضرت استاد (ره ) در رابطه با اصل حكم بوده گرفتن ، و اسلام و احكام بردگى است كه همچنان براى هميشه با تحقق شرائط آن باقى و لايتغير خواهد بود.
240) الميزان ، ج 2، ص 117.
241) بحار الانوار، ج 77، ص 385، روايت 10.
242) براى توضيح بيشتر در رابطه با شاءن نزول آيه شريفه ، به روايتى كه حضرت استاد (ره ) در الميزان ، ج 16، ص 366، از تفسير قمى نقل فرموده اند، رجوع شود.
243) اصول كافى ، ج 2، ص 36، روايت 1.
244) ر، ك : نهج البلاغه ، خطبه 79، و بحار الانوار، ج 337 ص 362، روايت 596، ج 58، ص 257، روايت 50.
245) ر، ك : بحار الانوار، ج 50، 98، روايت 9، ج 58، ص 198، روايت 36، و ص 254، روايت 42 و 43، و ص 268، روايت 53، و 55، ج 94، ص 357، روايت 1، و ج 100، ص 102، روايت 3، و ج 103، ص 274، روايت 28، و ص 276، روايت 38، و ص 277، روايت 46.
246) بحار الانوار، ج 63، ص 9، و ص 18، روايت 6 و 10، و ص 25، روايت 20، و ص 26، روايت 23، و ص 39، روايت 32، و ج 95، ص 127، روايت 76، و 132، روايت 12، و نيز ر، ك : بحار الانوار، ج 63، ص 6، و ص 17، روايت 3، و ص 25، روايت 19، و 22، و ص 26، روايت 24، و ج 95، ص 127، روايت 6، و ص 128، روايت 9.
247) ترديد از نگارنده است .
248) منظور حضرت استاد (ره ) اين است كه چشم زدن ربطى به خوبى و بدى اشخاص ندارد. لذا ممكن است شخص با ايمان و خوبى چشم او شور باشد.
249) ر، ك : بحار الانوار، ج 45، ص 944، روايت 39، و ج 100، ص 140، روايت 10.
250) ر، ك : الميزان ، ج 4، ص 146 و 147.
251) ر، ك : الميزان ، ج 4، ص 146 و 147.
252) ر، ك : الميزان ، ج 4، ص 141.
253) ر، ك : الميزان ، ج 4، ص 141.