پرسش:
آيا اين مطلب صحيح است كه "منِ حقيقي هر كس، مجموعه آگاهيهاي آن شخص است و اين"من" هميشه براي فرد ثابت است، هرچند سلولهاي مغزي در طول عمر چندين بار عوض شوند، اما اطلاعات از سلولها به سلولهاي مشابه انتقال مييابد؛ بنابر اين آن چه كه براي اثبات روح در اين زمينه گفته اند، ناكافي است"؟
پاسخ:
با سلام و ادب سلامتي، سعادت و موفقيت شما را از درگاه ايزد منان خواستاريم
اوّلاً: مطلبي كه مورد نقد قرار گرفته، تنها يكي از دلايل اثبات روح است و طبيعي است كه با نقد تنها يكي از دلايل، اصل ادعا مورد اشكال واقع نميشود، بلكه نهايتاً تنها يك دليل آنها ناكافي اعلام ميشود و چه بسا دلايل ديگر حقيقت روح را اثبات ميكنند. تازه اگر تمام دلايل نقد و اشكال شود؛ باز به معناي بطلان مدعا نخواهد بود، بلكه شايد مدعيان وجود روح بتوانند دلايل ديگري براي اثبات آن بياورند.
دوم: ادعاي مطرح شده در نقد كه سلولهاي مشابه وجود دارد و كار انتقال از يكي به ديگري صورت ميگيرد، تنها در حد يك ادعا است و بايد دليل وجود داشته باشد تا آن را اثبات كند. و تا زماني كه اين ادعا ثابت نشود، نميتواند آن دليل عقلي در مورد وجود روح را انقد واشكال كند.
سوم: از نظر فلسفي انتقال عرض از موضوعي به موضوع ديگر محال است، يعني اگر علم و آگاهي را از مقوله اعراض بدانيد كه از يك جوهر به جوهر ديگر منتقل ميشود، چون در لحظه انتقال آن را وابسته به جوهر ندانستيد، اين انتقال از نظر عقل و فلسفي محال است؛ زيرا عَرَض ماهيتاً بايد به همراه جوهر باشد و بدون جوهر امكان وجود ندارد، مثلاً فرض كنيد سفيد و رنگ ديوار (نه جوهر آن) از يك طرف ديوار بخواهد به آن طرف منتقل شود، بيآنكه جاي ديوار را عوض كنند و فقط بخواهند جاي تغيير دهند، اين كار از نظر فلسفي محال است. اين بحث فلسفي را بايد از كتابهاي خاص خود دنبال كنيد(1).
چهارم: بايد حتماً در هنگام نقل و انتقالهاي اطلاعات و آگاهي، حقيقت ثابتي وجود داشته باشد كه بر محور آن حقيقت ثابت، تمام آن متغير است و انتقالها صورت گيرد و در واقع عنصر حفظ كننده تغييرات باشد. اين حقيقت ثابت، روح است؛ زيرا هر چيز ديگر كه مادي است، بنابر فرض در حال تغيير و دگرگوني دائمي است.
در پايان توصيه ميشود با توجه به گستردگي موضوعات مطرح شده در سؤالات و پاسخهاي آنها، به كتابهاي فلسفي مانند آموزش فلسفه ج 1 و مجموعه آثار شهيد مطهري، ج 5، 6، 13 و قواعد كلي فلسفي، ابراهيم ديناني، و كتابهايي در موضوع معاد مانند حيات جاودانه امير ديواني مراجعه فرماييد.
1 . ر.ك: غلامحسين ابراهيمي ديناني، قواعد كلي فلسفي، ج 1، ص 1.