علم فاطمه عليهاالسلام
ناطقه ي مرا مگر روح قدس مدد كند
تا كه ثناي حضرت سيّده نساء كند
نفخه قدس بوي او، جذبه انس خوي او
منطق او خبر ز "لا ينطق عن هوي" كند
"مفتقرا" متاب رو از در او به هيچ سو
زان كه مس وجود را فضه او طلا كند(1)
علم و دانش انسانهاي معمولي و غير معصوم، اكتسابي است كه بر اثر تعلّم و رفتن به مكتب، مدرسه، دانشگاه و يا حوزه به دست مي آيد؛ ولي علم انبيا، امامان و اولياي الهي برگرفته از علم الهي و به اصطلاح "علم لدنّي" است.
قرآن درباره حضرت آدم عليه السلام مي فرمايد: "سپس علم اسما (علم اسرار آفرينش و نامگذاري موجودات ) را همگي به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست مي گوييد، اسامي اينها را به من خبر دهيد. عرض كردند: تو منزهي! چيزي جز آنچه به ما تعليم داده اي، نمي دانيم. تو دانا و حكيمي."(2)
آري علم آدم، علم مكتبي و مدرسه اي نبود؛ چرا كه در آن زمان مكتب و مدرسه اي وجود نداشت؛ بلكه برگرفته از علم خداوند و تعليم داده شده توسط ذات الهي بود.
قرآن كريم در مورد حضرت خضرعليه السلام مي فرمايد: "وَعَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً"؛(3) "علم فراواني از نزد خود به او آموخته بوديم." اصطلاح "علم لَدُنّي" نيز برگرفته از همين آيه مباركه است.
آنچه پيش رو داريد، گزارش مختصري است از علم لَدُنّي فاطمه زهراعليها السلام، تا در پرتو آن، شأن و مقام علمي آن بانو تبيين گردد. در اين نوشتار در صدد بيان اين نكته هستيم كه تمام رفتار و حركات آن بانوي مطهر، از سر آگاهي و برگرفته از علم الهي همراه با عصمت بوده و مقايسه آن بانوي بزرگوار و بي همتا با زنان ديگر، كاري ناروا و ناستودني است.
علم سرشار
علمي كه به ذات الهي وصل باشد و از ذات لايزال او به كسي افاضه شده باشد، زمان و مكان نمي شناسد و محدود به گذشته و حال نخواهد بود؛ بلكه تمام زمانها را در مي نوردد و تا برپايي قيامت پيش مي رود. علم حضرت فاطمه عليها السلام از اين سنخ است.
سلمان مي گويد: عمار به من گفت: آيا از امر تعجب آوري براي تو خبر دهم! گفتم: بگو. عمار گفت: [روزي ] همراه علي عليه السلام بر فاطمه زهراعليها السلام وارد شديم. هنگامي كه نگاه زهراعليها السلام به علي عليه السلام افتاد، گفت: "اُدْنُ لِاُحَدِّثَكَ بِما كانَ وَبِما هُوَ كائِنٌ وَبِما لَمْ يَكُنْ اِلي يَوْمِ الْقِيامَةِ حِيْنَ تَقُومُ السَّاعَة؛ [علي جان! ] نزديك بيا تا تو را از آنچه كه در گذشته بوده [و اتفاق افتاده ] و آنچه در حال به وقوع پيوستن است و آنچه كه به وقوع نپيوسته [و در آينده رخ خواهد داد] تا روز قيامت؛ زماني كه محشر برپا مي شود، خبر دهم."
ديدم امير مؤمنان عليه السلام به عقب برگشت و نزد پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله مشرّف شد. حضرت صلي الله عليه وآله فرمود: اي ابا الحسن! نزديك بيا. علي عليه السلام نزديك پيامبرصلي الله عليه وآله نشست. بعد از اينكه آرام گرفت؛ پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله فرمود: من خبر دهم يا خود خبر مي دهي؟ عرض كرد: خبر دادن از شما زيباتر است. آنگاه حضرت جرياني را كه بر علي گذشته بود، شرح داد. علي عليه السلام عرض كرد: آيا نور فاطمه از نور ما مي باشد؟ حضرت فرمود: مگر نمي داني؟ آنگاه علي سجده شكر انجام داد.
سپس حضرت علي عليه السلام نزد فاطمه عليها السلام آمد و او خطاب به علي عليه السلام گفت: "كَاَنَّكَ رَجَعْتَ اِلي اَبِي صلي الله عليه وآله فَاَخْبَرْتَهُ بِما قُلْتُهُ لَكَ؛ گويا نزد پدرم رفتي. پس آنچه را گفته بودم، به او خبر دادي؟" علي عليه السلام فرمود: چنين است اي فاطمه! "فَقالَتْ: اِعْلَمْ يا اَبَا الْحَسَنِ اِنَّ اللَّهَ خَلَقَ نُورِي... وَاَنَا مِنْ ذلِكَ النُّورِ اَعْلَمُ ما كانَ وَما يَكُونُ وَما لَمْ يَكُنْ يا اَبَا الْحَسَنِ اَلْمُؤْمِنُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ تَعالي ؛(4) آنگاه فاطمه عليها السلام فرمود: بدان اي ابا الحسن! خداوند نور من را آفريد... من از همان نورم، گذشته و آينده و حال را مي دانم. اي ابا الحسن! مؤمن با نور خداي تعالي نظر مي كند (و از امور پنهاني آگاهي مي يابد)."
فاطمه محدّثه
فاطمه زهراعليها السلام نه تنها در آغاز با علم لدُنّي از مسائل آگاه بود، بلكه در طول حياتش ملائكه با او حرف مي زدند و او را از مسائل آينده آگاه مي كردند.
حضرت صادق عليه السلام در اين باره مي فرمايد: "فاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ كانَتْ مُحَدَّثَةً وَلَمْ تَكُنْ نَبِيَّةً اِنَّما سُمِّيَتْ فاطِمَةُ مُحَدَّثَةً لِاَنَّ الْمَلائكَةَ كانَتْ تَهْبِطُ مِنَ السَّماءِ فَتُنادِيها كَما تُنادي مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرانَ...؛(5) فاطمه، دختر رسول خدا، محدّثه بود؛ نه پيامبر. فاطمه را از اين جهت محدّثه ناميده اند كه فرشتگان از آسمان بر او نازل مي شدند و با او همانند مريم دختر عمران گفتگو داشتند."
امام صادق عليه السلام سخن خود را چنين ادامه مي دهد كه "شبي حضرت صديقه به فرشتگان هم كلام خويش فرمود: آيا آن زن كه بر جميع زنان عالم برتري دارد، مريم دختر عمران نيست؟ جواب دادند: نه؛ زيرا مريم فقط سيده زنان عالم در زمان خودش بود؛ ولي خداي متعال تو را سيده زنهاي عالم خودت و هم عالم زمان مريم و اوّلين و آخرين قرار داده است (يعني تو را بانوي بانوان جهان قرار داد)."
همچنين فرمود كه فاطمه بعد از رحلت پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله 75 روز بيشتر زنده نماند و غم جانسوز داغ پدر قلب او را لبريز كرده بود. به اين جهت، جبرئيل پي درپي به حضورش مي رسيد و او را در عزاي پدر تسليت مي گفت. آن حضرت در ادامه فرمود: "وَيُخْبِرُها عَنْ اَبِيها وَمَكانَهُ، وَيُخْبِرُها بِما يَكُونُ بَعْدَها في ذُرِّيَتِها وَكانَ عَلِيٌ عليه السلام يَكْتُبُ ذلِكَ فَهذا مُصْحَفُ فاطِمَةَعليها السلام؛(6) و او را از پدرش و مقام و منزلتش [در بهشت ] و نيز به حوادثي كه بعد از رحلت او بر ذريه اش وارد خواهد گشت، خبر مي داد. علي عليه السلام نيز آنچه را جبرئيل گزارش مي داد، مي نوشت. پس اين [مجموعه ] همان مصحف [معروف ]فاطمه زهرا است."
در زيارتنامه حضرت فاطمه عليها السلام مي خوانيم: "السَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَةُ؛(7) سلام بر تو اي محدّثه دانا."
خطبه هاي غرّا و بليغ
علم الهي و وسيع حضرت زهراعليها السلام را از خطبه هاي او نيز مي توان فهميد. از آن حضرت پنج خطبه در منابع تاريخي و كتب روايي نقل شده است كه هر يك دريايي از علم و دانش و معرفت است. ما در اين بخش فقط عناوين اصلي اين خطبه ها را نام مي بريم و بحث تفصيلي آن را به فرصت ديگري واگذار مي كنيم.
خطبه اوّل(8)
اوّلين خطبه آن حضرت عليها السلام سخنراني ايشان است كه بعد از غصب خلافت و غصب فدك ايراد شد. در اين خطبه، به عناوين ذيل اشاره شده است:
1. ضرورت شكر و سپاس الهي؛ 2. لزوم خداشناسي و بيان گوشه هايي از اوصاف الهي؛ 3. فلسفه بعثت پيامبر خاتم صلي الله عليه وآله؛ 4. فوائد و ره آورد بعثت پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله؛ 5. ويژگيهاي قرآن و اهلبيت عليهم السلام؛ 6. بيان فلسفه فروع و امامت؛ 7. مردم در عصر جاهليّت؛ 8. ويژگيها و نقش امام علي عليه السلام در راه پيشرفت اسلام؛ 9. نكوهش بي تفاوتهاي ديروز و تشنگان قدرت امروز؛ 10. علل انحراف مردم پس از پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله؛ 11. اثبات ارث با براهين محكم قرآني؛ 12. نكوهش از سستي و بي تفاوتي انصار؛ 13. دادخواهي از مسلمين؛ 14. علل سستي مردم؛ 15. علل روي گرداني مردم از قرآن؛ 16. علل سير ارتجاعي و عقب گرد مردم.
خطبه دوم
اين خطبه، به سخنراني در جمع زنان مهاجر و انصار اختصاص دارد و شامل نكات مهم و اساسي است. مهم ترين عناوين آن از اين قرار است:
1. نكوهش مردم از سير ارتجاعي و عقبگردي؛ 2. علل مظلوميّت علي عليه السلام و غصب خلافت او؛ 3. نكوهش از انحراف مهاجران و انصار؛ 4. هشدار از آينده اي خونين و فتنه هاي خطرناك.
خطبه سوم
آنگاه كه كودتاگران تصميم گرفتند به خانه ولايت هجوم برند، حضرت در خطبه مختصري فرمودند:
"من ملّتي را مثل شما نمي شناسم كه اين گونه عهدشكن و بدبرخورد باشند. جنازه رسول خدا را بر روي دست گذاشته و رها كرديد، و عهد و پيمانهاي ميانتان را بريديد و فراموش نموديد، و ولايت و رهبري امام علي عليه السلام و ما اهل بيت را انكار كرديد و حق مسلّم ما را باز نگردانديد. گويا از آنچه رسول خداصلي الله عليه وآله در روز غدير خم فرمود، آگاهي نداريد؟ سوگند به خدا كه رسول گرامي اسلام در آن روز ولايت و رهبري علي عليه السلام را مطرح كرد و از مردم بيعت گرفت تا اميد شما فرصت طلبان را قطع نمايد؛ ولي شما رشته هاي پيوند معنوي ميان پيامبرصلي الله عليه وآله و خودتان را پاره كرديد. اين را بدانيد كه خداوند در دنيا و آخرت بين ما و شما داوري خواهد كرد."(9)
خطبه چهارم
اين خطبه در نكوهش پيمان شكنان و مردمان بي تفاوت و ساكت ايراد شده است. در بخشي از آن مي خوانيم: "... و چه بد نظريه و رأيي داديد كه حق را از اهلش گرفتيد و به دست نااهلان داديد، و چه بد گناه و ستمي را كه كرديد، گران خواهيد يافت و در آن روز كه پرده از كار شما برداشته شود، سرانجامش را سخت و دشوار خواهيد ديد... ."(10)
خطبه پنجم
خطبه پنجم در مقابل مهاجمان بيت وحي ايراد شده است كه در بخشي از آن آمده است:
"اَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُون ماذا تَقُولُون؟ وَاَيُّ شَي ءٍ تُرِيدُون؟ يا عُمَرُ اَما تَتَّقِي اللَّه؟ تَدْخُلُ عَلي بَيْتي ؟...؛(11) شما اي گمراهان و دروغگويان! چه مي گوييد و چه مي خواهيد؟ اي عمر! آيا از خدا پروا نداري كه داخل خانه من مي شوي؟... ."
اين خطبه ها و همين طور روايات فراواني كه از حضرت نقل شده است، همگي نشان دهنده آگاهي و دانش ژرف آن بانوي بي همتا است.
نمونه هايي از علم غيبي
بر اثر همين علم بي نهايت الهي است كه حضرت حوادث آينده را به خوبي مي دانست؛ چنانكه در موارد متعددي از امور غيبي و حوادث تلخ آينده خبر داده است كه در ادامه به نمونه هايي چند اشاره مي شود:
1. خبر از مصائب آينده
هنگام وفات جانسوز پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله وقتي سخنان پدر را شنيد كه فرمود: "أَبْكي لِذُرِّيَّتي ؛ براي فرزندانم گريه مي كنم."، حضرت زهراعليها السلام به شدت گريست. رسول خداصلي الله عليه وآله فرمود: دخترم گريه مكن، آرام باش!
حضرت فاطمه عليها السلام پاسخ داد: "لَسْتُ اَبْكي لِما يُصْنَعُ بي مِنْ بَعْدِكَ وَلكِنّي لِفِراقِكَ يا رَسُولَ اللَّهِ؛(12) [پدرم!] براي آنچه بعد از تو بر من روا مي دارند، گريه نمي كنم؛ بلكه از فراق و دوري تو اي رسول خدا مي گريم."
در اين جمله حضرت به صورت سربسته به تمام مصائبي كه بعد از رحلت پدر بر او وارد مي شود، اشاره نموده است؛ از آتش زدن در گرفته تا اهانت به شخص آن حضرت.
2. خبر از شهادت امام حسين عليه السلام
سالها قبل از شهادت امام حسين عليه السلام حضرت زهرا به اين مسئله در موارد متعددي اشاره نموده است، از جمله در اشعاري چنين فرمود:
اَمْسَوْ اِجباعاً وَهُمْ اَشْبالي
اَصْغَرُ هُمْ يُقْتَلُ فِي الْقِتالِ
بِكَرْبَلا يُقْتَلُ بِاغْتِيالٍ
لِقاتِلِيهِ الْوَيْلُ مَعَ وَبالٍ(13)
"فرزندانم ديشب را گرسنه به روز آوردند. كوچك ترين آنان [حسين ] در ميدان جنگ كشته مي شود. در كربلا فرزندم را با حيله و تزوير شهيد مي كنند. نكبت و عذاب بر قاتلانش باد."
آن حضرت عليها السلام در لحظات آخر عمرش خطاب به علي عليه السلام گفت:
اِبْكِ لي وَابْكِ لِلْيَتامي وَلا تَنْسَيْ
قَتِيلَ الْعِدا بِطَفِّ الْعِراقِ
فارَقُوا اَصْبَحُوا يَتامي حَياري
اَخْلَفُوا اللَّهَ فَهُوَ يَوْمُ الْفِراقِ(14)
"بر من و بر يتيمان [من ] گريه كن؛ اما كشته دشمنيها را در سرزمين عراق فراموش نكن. جدا مي شوند در حالي كه يتيمان صبح مي كنند با حالت سرگرداني و در حالي كه به خدا سوگند مي خورند، آن روز جدايي است."
3. خبر از شهادت خويش
حضرت نسبت به شهادت خويش گزارشهاي گوناگون و خبرهاي لحظه به لحظه دارد.
الف. اوّلين ميهمان پيامبرصلي الله عليه وآله
حضرت فرمود: "يا اَبَا الْحَسنَ اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ عَهِدَ اِلَيَّ وَحَدَّثَني اَنّي اَوَّلُ اَهْلِهِ لُحُوقاً بِهِ وَلا بُدَّ مِنْهُ فَاصْبِرْ لِاَمْرِ اللَّهِ تَعالي وَارْضَ بِقَضائِهِ؛(15) اي ابا الحسن! به راستي رسول خداصلي الله عليه وآله با من پيمان بسته و خبر داده است كه من اوّل كسي خواهم بود كه به آن حضرت مي پيوندم و گريزي از آن نيست.
پس در برابر اوامر [و فرمان و خواست ] خداوند بزرگ بردبار و به حكم او راضي باش."
ب. خبر نزديك شدن شهادت
در ساعات آخر، اين گونه علي عليه السلام را از شهادت و مرگ خويش خبر داد: "يا اَبَا الْحَسَنِ رَقَدْتُ السَّاعَةَ فَرَأَيْتُ حَبِيبي رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وآله في قَصْرٍ مِنَ الدُّرِّ الْاَبْيَضِ فَلَمَّا رَاني قالَ صلي الله عليه وآله: "هَلُمّي اِلَيَّ يا بُنَيَّةَ فَاِنّي اِلَيْكِ مُشْتاقٌ" فَقُلْتُ وَاللَّهِ اِنّي لَاَشَدُّ شَوْقاً مِنْكَ اِلي لِقائِكَ، فَقالَ: "اَنْتِ اللَّيْلَةَ عِنْدي " وَهُوَ الصَّادِقُ لِما وَعَدَ وَالْمُوْفي لِما عاهَدَ؛(16)
اي ابا الحسن! در همين ساعت به خواب رفتم. حبيبم رسول خدا را در قصري از مرواريد سفيد ديدم. پس زماني كه مرا ديد، فرمود: دخترم! به نزد من بشتاب كه سخت مشتاق توام. پس جواب دادم: به خدا قسم اشتياق من براي زيارت و ملاقات شما شديدتر است. در اين هنگام [پدرم ] فرمود: "تو امشب در پيش من خواهي بود." و او هر چه وعده دهد، راست است و به عهد خود وفا مي كند."
ج. لحظه شهادت
ابن عباس نقل مي كند: حضرت زهراعليها السلام در لحظه هاي واپسين شهادت، دست حسن و حسين عليهما السلام را گرفت و به طرف قبر رسول خدا شتافت. سپس بين قبر و منبر پيامبرصلي الله عليه وآله دو ركعت نماز خواند. پس از نماز، حسنين عليهما السلام را در آغوش خود فشرد و با آنها وداع نمود و فرمود: پدرتان علي عليه السلام در حال نماز خواندن است، پيش پدر بمانيد. آن گاه خود به سوي منزل حركت كرد. "اسماء"، همسر جعفر طيّار را صدا زد و فرمود: "لا تُضاقِدِيْني فَإِنّي في هذَا الْبَيْتِ واضِعَةٌ جَنْبي ساعَةً، فَاِذا مَضَتْ ساعَةٌ وَلَمْ اَخْرُجْ فَناديني فَاِنْ اَجَبْتُكِ فَادْخُلي وَاِلَّا فَاعْلَمي اَنّي اُلْحِقْتُ بِرَسُولِ اللَّهِ؛(17) [اي اسماء! ] از من جدا مشو! به راستي من در اين اتاق ساعتي استراحت مي كنم. پس از گذشت ساعتي، اگر [از اتاق ] خارج نشدم، مرا صدا بزن. اگر جوابت دادم، وارد شو؛ امّا اگر پاسخي نشنيدي، بدان كه به رسول خداصلي الله عليه وآله پيوسته ام."
همچنين سَلْمي ، امّ بني رافع، نقل مي كند: در لحظه هاي واپسين زندگاني حضرت زهراعليها السلام در محضرش بودم. آبي براي غسل و شستشوي بدن خواست. فوراً آماده كردم. سپس فرمود: لباسهاي تازه مرا بياوريد. لباسهاي آن حضرت را آوردم. آنها را پوشيد و وارد اتاق خود شد و در بستر استراحت رو به قبله قرار گرفت. آنگاه خطاب به من فرمود:
"يا اُمَّاهُ اِنّي مَقْبُوضَةٌ اَلْآنَ اِنّي قَدْ فَرَغتُ مِنْ نَفْسي وَاِنّي قَدِ اغْتَسَلْتُ فَلا يَكْشِفْني اَحَدٌ؛(18) اي مادر! به راستي من در همين لحظه قبض روح مي شوم [و به سوي پروردگارم خواهم رفت.] به درستي كه از جانم فارغ شدم و غسل كرده ام [و بدنم را شستشو داده ام.] پس كسي لباس از تن من برنگيرد."
په نوشتها:
• پاورقــــــــــــــــــــي
________________________________________
1) محمدحسين غروي اصفهاني، ملقب به مفتقر.
2) بقره/ 31 - 32.
3) كهف/ 65.
4) بحار الانوار، محمدباقر مجلسي، بيروت، دار احياء التراث العربي، دوم، 1403 ه، ج 43، ص 8، ح 11؛ رياحين الشريعة، ج 1، ص 185؛ فرهنگ سخنان فاطمه زهراعليها السلام، ص 170.
5) بحار الانوار، همان، ج 14، ص 206؛ ج 43، ص 78.
6) بحار الانوار، ج 22، ص 545 - 546، ح 63؛ ج 26، ص 41؛ اصول كافي، ج 1، ص 241.
7) بحار الانوار، ج 97، ص 195.
8) همان، ج 43، ص 158؛ كشف الغمّه، ج 2، ص 40؛ معاني الاخبار، ص 354.
9) بحار الانوار، ج 28، ص 205؛ الاحتجاج، طبرسي، ص 51، ح 80؛ الامامة والسياسة، ج 1، ص 12؛ فرهنگ سخنان فاطمه زهراعليها السلام، ص 96.
10) احتجاج، طبرسي، ص 106؛ كتاب عوالم، ج 11، ص 476.
11) اصول كافي، ج 1، ص 460؛ ارشاد ديلمي، ص 176؛ الوافي، ج 2، ص 188.
12) صحيح ترمذي، ج 13، ص 249؛ صحيح بخاري، ج 5، ص 21؛ ج 6، ص 10؛ فرهنگ سخنان فاطمه زهراعليها السلام، محمد دشتي، ص 171.
13) امالي صدوق، ص 258؛ كتاب عوالم، بحراني، ج 11، ص 588؛ فرهنگ سخنان فاطمه عليها السلام، ص 170.
14) بحار الانوار، محمدباقر مجلسي، ج 43، ص 174 - 178.
15) صحيح ترمذي، ج 13، ص 249؛ صحيح بخاري، ج 5، ص 21؛ ج 6، ص 10؛ فرهنگ سخنان فاطمه زهراعليها السلام، ص 171.
16) بحار الانوار، ج 43، ص 179، ح 15؛ كتاب عوالم، ج 11، ص 491.
17) وسائل الشيعة، حرّ عاملي، ج 2، ص 31؛ كشف الغمّه، اربلي، ج 2، ص 62.
18) بحار الانوار، همان، ج 43، ص 183؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 364.