چكيده
پژوهش حاضر با روش تحليلى و توصيفى و با هدف شناسايى و استخراج باورهاى دينى مؤثر در تقويت، استحكام و كارآمدى خانواده از آيات و روايات صورت گرفته است.
در اين پژوهش، به مهمترين بينشها و باورهاى دينى اشاره شده است كه بر روابط و رفتارهاى اعضاى خانواده اثر مىگذارد و آن را به خانوادهاى كارآمد تبديل مىكند؛ چنانكه نبود چنين بينشهايى، سبب ناكارآمدى خانواده و شكلگيرى روابط نامناسب خواهد شد.
نتايج پژوهش نشان داد كه بر اساس منابع دينى، ايمان به خدا، اعتقاد به رسالت و امامت و زندگى پس از مرگ، مهمترين باورهاى دينىاند كه خانواده را كارآمد مىكند. بر اساس نتايج پژوهش بينشها، باورهاى دينى از سه بُعدِ معنادهى به زندگى، اجراى وظايف و تكاليف توسط اعضاى خانواده، و مواجهه با مشكلاتى كه در خانواده پديد مىآيد، بر كارآمدى خانواده اثر مىگذارد.
مقدّمه
اعتقاد و عقيده از ريشه عقد و عقد به معناى بستن، پيوندزدن و گرهخوردن است. پيوند و بستن چيزى به چيز ديگر گاه حقيقى و مادى است، مانند چسباندن جوانه يا شاخه درختى به شاخه درخت ديگر و گاه اعتبارى و معنوى است؛ مانند پيوند زناشويى كه صيغه عقد، زن و شوهر را به هم پيوند مىدهد.1
عقيده، چيزى است كه به ذهن، فكر و جان انسان بسته مىشود و پيوند مىخورد. وقتى ذهن مىپذيرد كه انسان پس از مرگ زنده مىشود، حقوق ديگران را بايد رعايت كرد، به والدين بايد احترام گذاشت، زن و مرد به محبت و فرزند به تربيت نياز دارند و...، معنايش اين است كه يك باور، نظريه و بينش را انسان پذيرفته و با ذهن شخص پيوند خورده است. اين پيوند، عقد و آن بينش عقيده است و زمانى كه فردى مىگويد: چنين اعتقادى دارم؛ يعنى قلب و دل را بر آن بسته و گرهزدهام.
زيربناى همه جهتگيرىهاى انسان در زندگى عقايد و باورهاى اوست. بنابراين عقيده، بالاترين نقش را در زندگى فردى و اجتماعى انسان دارد. اگر باورهاى انسان در زندگى و به ويژه در خانواده صحيح و مطابق با خواستههاى خالق هستى باشد، زندگى او هم در مسير صحيح و كارآمدى2 قرار خواهد گرفت و اگر بينشهاى نادرست، جهتدهنده زندگى فرد باشد، زندگى را به بىراهه برده، آن را ناكارآمد مىسازد. از اينروست كه اسلام بيش از هر چيز به اصلاح شناخت و بينشهاى انسان اهميت مىدهد و برترين افراد را از نظر ايمان كسانى مىداند كه از نظر شناخت بر ديگران برترى دارند.3
اين نوشتار برگرفته از پژوهشى است كه نگارنده با عنوان «معرفى شاخصهاى خانواده كارآمد از ديدگاه اسلام و ساخت آزمون سنجش كارآمدى آن» انجام داده است. در اين پژوهش شاخصهاى بينشى، اخلاقى و حقوقى خانواده كارآمد از ديدگاه اسلام از منابع دينى استخراج شد و بر اساس نتايج به دست آمده آزمون آن نيز ساخته و به جامعه علمى معرفى گرديد.
اين پژوهش به سؤالات زير پاسخ مىدهد:
1. اعتقادات، بينشها و باورهاى دينى اثرگذار بر كارآمدى خانواده كداماند؟
2. اين بينشها چگونه بر كارآمدى خانواده اثر مىگذارند؟
3. نبود چنين بينشهايى چه اثرى بر خانواده مىگذارد؟
منابع دينى ما، يعنى قرآن و سنت، سرشار از توصيههاى اثرگذار بر كارآمدى خانواده است. مجموعه تعاليم اسلامى در مورد خانواده، ما را به نظامى رهنمون مىكند كه شاخصهاى كارآمدى را دربر دارد و پاسخگوى نيازهاى مادى و معنوى خانواده است. در ادامه مهمترين شاخصهاى بينشى خانواده كارآمد، از منابع معتبر دينى استخراج و معرفى مىشود.
در اين زمينه كتاب يا مقالهاى كه مستقل و مستقيم به موضوع پرداخته باشد، يافت نشد، ولى مىتوان به رساله دكترى نگارنده اشاره نمود.4
1. ايمان به خدا
اساسىترين باور دينى، ايمان به خدا و يكتاپرستى است. ايمان عبارت است از پذيرايى و قبول مخصوصى از ناحيه نفس در آنچه قبول كرده؛ قبولى كه باعث شود نفس در برابر آن ادراك و آثارى كه اقتضا دارد، تسليم شود. علامت اين تسليم و قبول آن است كه ساير قوا و جوارح آدمى نيز آن را بپذيرد و مانند خود نفس در برابرش تسليم شود. هرگاه اين ايمان نسبت به خدا باشد، آن را «ايمان به خدا» مىگويند. ايمان به خدا كه همان اعتقاد قلبى و انجام دادن اعمال صالح است، صفات ديگرى را نيز در روح مؤمن پديد مىآورد و براساس شدت و ضعف ايمان، صفات نيز شدتوضعف مىيابد و همين صفات، تعيينكننده رفتارهاى انسان در زندگى فردى و اجتماعى و مادى و معنوىاند.5
ايمان به خداوند آثار متعددى در رفتار انسان و اعضاى خانواده دارد و هريك به شيوهاى خاص بر كارآمدى خانواده اثر مىگذارد. فردى كه خدا را همواره ناظر بر اعمال خود مىبيند6 و براساس كلام وحى، آفريدگارش را از رگ گردن به خود نزديكتر مىبيند7 مىكوشد در برخورد با ديگر اعضاى خانواده و اداى وظايف و رعايت حقوق، رضايت او را جلب كند و رفتارهايش را در زندگى خانوادگى براى رسيدن به رشد، تعالى و كمال تنظيم نمايد. انسانى مىتواند به كمال و سعادت برسد كه از آرامش برخوردار باشد. آرامش نيز خود در فضاى خانوادهاى آرام به وجود خواهد آمد و با خانواده آرام كارآمدى آن نيز تأمين خواهد شد. در تعاليم مذهبى اصلىترين عامل براى رسيدن به آرامش و حفظ آن، «ايمان به خداوند» بيان شده است. در روايتى كوتاه و پرمعناى اميرمؤمنان على عليهالسلام مىفرمايند: «ايمان بياور تا در امان باشى.»8 همچنين آن حضرت ايمان به خدا را مساوى با آرامش و امنيت مىدانند و در روايتى ديگر مىفرمايند: «ايمان همان امنيت و آرامش است.»9 در ادامه به برخى آثار ايمان و چگونگى آرامبخشى آناشارهمىشود.
الف. خوشبينى
يكى از آثار ايمان مذهبى، خوشبينى به جهان خلقت و هستى است. ايمان به تلقّى فرد مؤمن از جهان شكل خاصى مىدهد، به اين نحو كه آفرينش را هدفدار و زندگى را معنادار مىكند. از ديدگاه چنين فردى هدف از زندگى خانوادگى رسيدن به تكامل و سعادت است. اين طرز تلقّى از جهان، ديد انسان را درباره نظام كلى هستى و قوانين حاكم بر آن خوشبينانه مىسازد.
«قيافه دنيا در نظر مردم با ايمان فرق مىكند؛ چراكه مردم مذهبى به طور كلى قبول دارند كه هر واقعه و امرى كه به زندگى آنها ارتباط دارد، انعكاسى از مشيّت الهى است.»10
حالت فرد باايمان در كشور هستى، مانند حالت فردى است كه در كشورى زندگى مىكند كه قوانين و دستورهاى حكومتى آن را صحيح و عادلانه مىداند؛ به حسن نيت گردانندگان اصلى كشور نيز ايمان دارد و به طور طبيعى زمينه ترقى و تعالى را براى خويش و ديگر اعضاى خانوادهاش فراهم مىبيند و معتقد است تنها چيزى كه ممكن است سبب ناكامى او شود، سستى و كمكارى خود اوست. اين انديشه او را با خوشبينى و اميدوارى به حركت و جنبش وا مىدارد و براى غلبه بر مشكلات احتمالى از هيچ تلاشى فروگذار نيست.
اما درون اعضاى خانواده بىايمان پر از عقده، كينه و ناآرامى است. سرپرست خانواده به فكر اصلاح خويش و اعضاى خانوادهاش نمىافتد. اعضاى اين جامعه كوچك از زندگى لذت نمىبرند و با مشاهده كوچكترين مشكلى فرياد اعتراض آنان بلند مىشود كه چرا من بايد دچار چنين مشكلاتى باشم. قرآن كريم نيز مىفرمايند: «هر كس از توجه و ياد من روبرگرداند، زندگى سخت و پر از فشارى خواهد داشت.»11 براساس مفهوم و معناى اين آيه شريفه زندگى خانوادگى براى اعضاى مؤمن و خوشبين آن لذتبخش خواهد بود و شرايط سخت آن را نيز براى آنان قابل تحمل خواهد كرد.
خانواده كارآمد نيازمند درك خوبىها، بدىها و علل پديدآورنده آنهاست. اعضاى خانواده كارآمد از خوبىها براى پيشرفت و رسيدن به كمال استفاده مىكنند و براى افزايش آنها پيوسته در تلاشاند و با شناسايى عوامل پديدآورنده بدىها و ناملايمات راه را بر بروز آنها مىبندند. انسان مؤمن براساس ايمان به خدا، جهان را به نور حق و حقيقت روشن مىبيند. اين روشنبينى فضاى روح و جان او را روشن مىكند و در پرتو نور ايمان و عنايات خداوند متعال به حل مشكلات و برداشتن موانع پيشرفت مىپردازد. برخلاف فرد بىايمان كه در مواجهه با سختىهاى زندگى دچار اضطراب و بههمريختگى مىشود و جهان در نظرش پوچ و تاريك به نظر مىآيد.
چنين فردى به جاى اينكه به تلاش و پيشرفت فكر كند، از زندگى نااميد و فضاى مطلوب آن را به محيطى ناامن و ناكارآمد تبديل مىكند. فرزندان اين خانواده نيز براى مقابله با عوامل پديدآورنده ناكارآمدى آموزش كافى نمىبينند.
ب. اميدوارى
فرد باايمانِ خوشبين، به نتيجه مطلوب تلاشهاى خود اميدوار است. در منطق مؤمن، خداوند به تلاشهاى او بىتوجه نيست، بلكه دستگاه آفرينش و خالق آن، پشتيبان افرادى است كه در راه حق و حقيقت و درستى و عدالت و خيرخواهى تلاش مىكنند و معتقدند اگر «خدا را يارى كنيد خداوند شما را يارى خواهد كرد»12 و «اجر و پاداش نيكوكاران هرگز هدر نمىرود.»13 مؤمن به كمك خداوند اميدوار است و در بحرانهاى زندگى و براى دستيابى به اهدافش دست يارى به سوى خداوند دراز مىكند و اين اميد او را به اهدافش خواهد رساند و به خانوادهاى كارآمد دست خواهد يافت. كمبودهاى زندگى كه براى بعضى دردناك و سبب ناكارآمدى است، در پرتو اميد به يارى خداوند برطرف خواهد شد.
انسان فطرتا جوياى سعادت خويش است و از داشتن آيندهاى بدون كمال و همراه با محروميت گريزان است. هر فردى به اين اميد تشكيل خانواده مىدهد كه آيندهاى درخشانتر از زمان تنهايى خود داشته باشد. افراد در كنار خانواده كارآمدِ والدين خود نيز به دنبال كسب كمال و سعادتاند، اما سعادت بيشتر را در آينه تشكيل خانواده همراه با فرزندانى با سعادت مىبينند. دو چيز مهم و اساسى مايه سعادت انسان و خانواده مىگردد: اولى تلاش و دومى اطمينان به شرايط بيرونى براى به ثمر رسيدن تلاشها و در نتيجه تأمين سعادت و كارآمدى خانواده. مؤمن درباره آنچه به خودش مربوط است ترديد ندارد. اما آنچه انسان را در مورد اهداف و نتايج تلاشهايش در آينده به اضطراب و نگرانى مىكشاند، بىاطلاعى از همراهى جهان خارج و مادى است. انسان بىايمان نمىداند و برايش روشن نيست آيا كار خوب فايده دارد؟ آيا صداقت و امانت ثمربخش است؟ آيا با همه تلاشهايى كه مىكند و وظايفى كه انجام مىدهد پايان كار محروميت است يا موفقيت؟ ايمان مذهبى براين اساس كه انسان يك طرف معامله است و طرف ديگر آن خداوندى است كه به او ايمان دارد، دچار نگرانى از آينده نمىشود و اطمينانخاطر دارد خداوند هرگز او را تنها نخواهد گذاشت و در سختىها دست او و اعضاى خانوادهاش را خواهد گرفت. در نگاه انسان باايمان، هرچند او در ظاهر و از جهت مادى پيشرفت نكند، خداوند تلاشهايش را خواهد پذيرفت و از پاداش خود بىنصيب نخواهد گذاشت. آرامش چنين فردى سبب پديد آمدن آرامش در خانواده و در نتيجه كارآمدى آن خواهد شد.
ج. لذت معنوى
يكى ديگر از آثار ايمان مذهبى، برخوردارى بيشتر از يك سلسله لذتهاست كه «لذت معنوى» ناميده مىشود. انسان داراى دو گونه لذت است: يكى لذتهايى كه به يكى از حواس انسان تعلق دارد و بر اثر برقرارى ارتباط ميان يك عضو با جهان خارج حاصل مىشود، مانند لذتى كه چشم از ديدن، گوش از شنيدن، دهان از راه چشيدن و لامسه از راه تماس مىبرد؛ ديگرى لذتهايى كه با عمق روح و جان آدمى مربوط است و به هيچ عضو خاصى مربوط نيست و تحت تأثير برقرارى رابطه با يك ماده بيرونى حاصل نمىشود، مانند لذتى كه انسان از احسان و خدمت به اعضاى خانواده خود مىبرد، لذتى كه از محبوبيت و احترام همسر و فرزندانش دريافت مىكند يا لذتى كه از موفقيت خود يا فرزندش مىبرد كه نه به عضو خاصى تعلق دارد و نه تحت تأثير مستقيم يك عامل مادى خارجى است. لذت معنوى مايه شادابى اعضاى خانواده و كارآمدى است.
لذتهاى معنوى از لذتهاى مادى، هم قوىترند و هم پايدارتر. در زبان دين، از «طعم ايمان» و «حلاوت ايمان» ياد شده است. ايمان حلاوتى بيش از همه حلاوتها دارد. لذت معنوى آنگاه مضاعف مىشود كه كارهايى از قبيل احسان و خدمت به اعضاى خانواده از پيروى از حس دينى ناشى گردد و براى خدا انجام شود و در قلمرو «عبادت» قرار گيرد. بالاترين و بهترين تأثير لذت معنوى كاهش و رفع اضطراب ناشى از عوامل درونى و بيرونى است. آرامشى كه از لذت معنوى براى خانواده و اعضاى آن حاصل مىشود، كارآمدى خانواده را افزايش مىدهد و همه آنان را براى تلاش بيشتر در جهت كمال و بالندگى سوق مىدهد.
د. كاهش ناراحتىها
بشر در زندگى، خواه ناخواه، همچنانكه خوشىها، شيرينىها، بهدستآوردنها و كاميابىهايى دارد، رنجها، مصيبتها، شكستها، از دست دادنها، تلخىها و ناكامىهايى نيز دارد و روشن است كه بشر موظف است با طبيعت دست و پنجه نرم كند و تلخىها را به شيرينى تبديل نمايد. اما برخى از حوادث جهان مثل پيرى قابل پيشگيرى يا برطرف ساختن نيست. انسان، خواه ناخواه به سوى پيرى گام برمىدارد، چراغ عمرش رو به خاموشى مىگرايد و ناتوانى، ضعف، پيرى و ساير عوارض چهره زندگى را دگرگون و فرد را ناراحت مىكند. علاوه بر اين، انديشه مرگ و نيستى، چشم بستن از هستى، جدايى از كسانى كه به آنها دلبستگى داشته است، رفتن و جهان را به ديگران واگذاشتن، به نوعى ديگر انسان را رنج مىدهد و سبب از دست دادن اميد به زندگى و بىرغبتى به كارها مىشود.
ايمان مذهبى در انسان نيروى مقاومت مىآفريند و تلخىها را قابل تحمل مىكند و انسان باايمان مىداند هر چيزى در جهان حساب معينى دارد و اگر واكنش در برابر تلخىها به نحو مطلوب باشد، به فرض اينكه خود اين جبرانناپذير باشد، به نحوى ديگر از طرف خداوند متعال جبران مىشود. پيرى به حكم اينكه پايان كار نيست، مطبوع و دوستداشتنى مىگردد، به ويژه زمانى كه علاوه بر دست يارى خداوند، دست فرزندان نيز يار و ياور والدين سالخورده باشد. در خانواده كارآمد اعضاى مؤمن و جوان آن هرگز افراد سالخورده را فراموش نخواهند كرد و بيش از دوران جوانى به آنان رسيدگى خواهند كرد. ايمان مذهبى فرزندانى صالح پرورش مىدهد و فرزند صالح به زبان دين «عمل صالح» انجام مىدهد و ناراحتى را از دل والدين پير خود مىزدايد. فرزندى كه با عمل صالح خود دل و جان والدين خود را شاد كرده، اميدوار است كه در آينده فرزندان او نيز چنين كنند.
ه . سكينه (آرامشخاطر)
«سكينه» در لغت، به معناى وقار، سنگينى و آرامش است و برخى آن را به هيئت خاص جسمانى معنا كردهاند كه از آرامش اعضا حاصل مىشود.14 افراد مؤمن داراى نوعى آرامش و اطميناناند كه هرگونه وحشت و دودلى از آنان زايل مىشود. اين آرامش زاييده ايمان است. مؤمنان هنگامى كه به ياد قدرت بىپايان خداوند متعال مىافتند، اميدوارمىشوندودرپرتوآنمشكلاتخودراحلشدهمىبينند.
همانطور كه امواج خروشان و غلطان اقيانوس نمىتواند آرامش و ژرفاى آن را بر هم زند و امنيت آن را پريشان سازد، شايسته است كه دگرگونىهاى سطحى و موقت زندگى، آرامش درونى انسانى را كه عميقا به خداوند ايمان دارد، بر هم نزند؛ چراكه انسان متدين واقعى، تسليم دگرگونى نمىشود و توازن شخصيت خويش را حفظ مىكند و همواره آماده مقابله با مسائل ناخوشايندى است كه احتمالاً روزگار برايش پيش مىآورد. خداوند در قرآن كريم مىفرمايد: «و آرامش را بر كسانى كه از ايمان بهرهاى داشته باشند، نازل مىفرمايد.»15
مفسران قرآن «سكينه» را از ماده سكون به معناى آرامش دل دانستهاند؛ آرامشى كه انسان در عزم و اراده خود دارد و هيچگونه اضطراب و نگرانى به خود راه نمىدهد؛ مانند شخص حكيم، يعنى كسى كه داراى ملكه اخلاقى (حكمت) باشد كه در كارهاى خودش چنين آرامشى دارد. اين آرامش را نيز از خواص ايمان برشمردهاند. علّامه طباطبائى براى واضح شدن معناى «سكينه» مقدّمهاى ارائه مىدهند:
انسان روى غريزه فطرى، كارهاى خود را با تعليق انجام مىدهد؛ يعنى يك سلسله مقدّمات عقلى كه مشتمل بر مصالح زندگى و مؤثر در سعادت واقعى و موافق با غرض صحيح اجتماعى است، ترتيب مىدهد و از آنها نتيجه مىگيرد كه چه كارى را بكند و چه كارى را نكند، در صورتى كه روى اسلوب فطرت مشى كند و جز آنچه براى سعادت حقيقىاش سودمند است، در نظر نگيرد، اين كار فكرى با آرامشخاطر و بدون هيچگونه تزلزل و اضطراب انجام مىگيرد، ولى در صورتى كه به زندگى مادى بچسبد و از هوا و هوس خود پيروى كند، امر بر او مشتبه شده، نيروى وهم و خيال با فريبندگى و آرايشگرى مخصوص به خود در انديشههايش مداخله مىكند و از سويى از راه راست منحرفش مىسازد و از سوى ديگر او را در تصميم خود سست و در اقدام به كارهاى سخت و سنگين، مضطرب مىنمايد.16
مؤمن همچون كسى است كه بر تكيهگاهى استوار و پايهاى ويراننشدنى تكيه زده و امور خود را بر معارف حق و اعتقادات شك و شبههناپذير، مبتنى ساخته است. او در كارها طبق فرمان الهى اقدام مىكند و چيزى را متعلق به خودش نمىداند تا ترس از بين رفتنش را داشته باشد. مؤمن از فقدان چيزى اندوهگين نمىشود و براى تشخيص خير و شر دچار اضطراب و دودلى نمىگردد. در ادامه، علّامه طباطبائى شخص بىايمان را همچون افراد بىسرپرستى مىداند كه به كارشان رسيدگى نمىشود و خيالات و احساسات شوم، از هر طرف بر آنان حمله و آنها را دچار اضطراب شديد مىكند.
ايشان براى اين ادعاى خود، شواهدى از آيات قرآن كريم مىآورند:
«خدا دوست مؤمنان است.»17 «خدا دوست كسانى است كه ايمان دارند. آنان را از تاريكىها به سوى نور مىبرد، و كسانى كه كفر ورزيدند، دوستانشان گردن كشانند كه از نور به سوى تاريكىها بيرونشان مىبرند.»18 «ما شيطانها را دوستان كسانى قرار داديم كه ايمان نمىآورند.»19 «شيطان به شما نويد فقر مىدهد و به كار زشت وا مىدارد، ولى خدا به شما نويد آمرزش مىدهد.»20 «همانا دوستان خدا نه ترسى برايشان است و نه اندوهناك مىشوند... .»21
خلاصه «سكينه عبارت است از يك روح الهى يا ملازم با يك روح الهى كه سبب آرامش دل و اطمينان و آسودگى خاطر مىشود.»22
و. توكل
باور دينى ديگرى كه نتيجه ايمان مذهبى است، توكل بر خداوند است. توكل بر خداوند يعنى فرد در همه امور زندگى اعتماد و تكيهاش بر قدرت اوست.23 انسان باايمان اداره جهان و تمام تغيير و تحولات آن را در تصرف خداوند و در احاطه اراده او مىداند. انسانها در رويارويى با حوادث و مسائل زندگى به دو دسته عوامل نيازمندند: الف. اسباب و علل مادى در خارج؛ ب. شرايط روانى ويژهاى كه به فرد كمك كند با مسائل بهتر مواجه شود. توكل برخداوند هر دو دسته شرايط را فراهم مىآورد. گاهى ضعف اراده، ترس، دلهره و اشراف كامل نداشتن بر موقعيتها موجب مىشود فرد نتواند از روشهاى مناسب و مطلوب براى رويارويى با مشكل و حل آن استفاده كند. توكل بر خدا باعث تقويت اراده و كاهش تأثير عوامل مزاحم مىشود و فرد را در كوشش براى حل مسائل زندگى و رسيدن به تعادل و سازگارى تواناتر مىكند و زمينه تحقق خانوادهاى كارآمد فراهم مىشود. اعضاى خانواده در فرآيند زندگى با مشكلات وكاستىهاى متعددى روبهرو مىشوند. ورشكستگى اقتصادى، دزديده شدن اموال، از دست دادن شغل، بيمارىهاى جسمى و روانى، از دست دادن عزيزان و... براى خانواده مشكلسازند و گاهى عامل ناسازگارى در خانواده مىشوند و حتى گاهى خانواده را با بنبست مواجه مىكنند. در چنين اوضاعى كه به ظاهر تمام اسباب و نشانههاى مادى از حل نشدن مشكل حكايت مىكند، توكل بر خداوند متعال سبب تقويت اراده و قوت قلب اعضاى خانواده مىشود و روزنه اميدى در برابر افراد مىگشايد و گاهى اوقات مشكلات را از راههايى حل مىكند كه به هيچ وجه به ذهن افراد خطور نمىكرده است.24
نكته مهمى كه بر كارآمدى خانواده مىافزايد و به آنان در مواجهه با نابسامانىها يارى مىدهد، توصيه متقابل اعضاى آن به توكل بر خداوند و خالق هستى است. اين نكته براى زنان اهميت بيشترى دارد و مثبتتر ارزيابى شده است؛ زيرا در حالى كه حل بيشتر مشكلات و به ويژه مشكلات اقتصادى بر عهده مرد است، تقويت روحيه مرد براى مديريت و حل مشكلات از جانب ديگر اعضاى خانواده و مخصوصا همسر اهميتى دو چندان دارد.25
ز. پذيرش مقدرات الهى
رضايت دادن به مقدرات الهى و تسليم بودن در مقابل آن، از آثار ايمان به خداوند است. پديد آمدن اين حالت مبتنى بر فراهم شدن زمينههاى شناختى و عاطفى است. فرد بايد باور داشته باشد كه همه رويدادهاى جهان هستى منوط به اذن خداوند و قدرتى است كه او به اسباب و علل مىدهد.26 دستيابى انسان به اين شناخت و آگاهى كه خداوند نه تنها به مصالح انسان آگاهتر است، بلكه خيرخواهتر از خود آنها نسبت به خودشان است، سبب مىشود فرد بپذيرد كه همه حوادث در جهت خير و صلاح انسانها روى مىدهد و از جهت عاطفى نيز از بروز حوادث راضى است و در مقابلِ خواست خداوند تسليم است. اين حالت به ويژه براى شرايطى سودمند است كه حوادثى روى دهد كه تلاش و خواست انسانها در آن نقشى نداشته باشد. حوادثى مانند زلزله، مرگ عزيزان و بيمارىهاى بىدرمان غالبا از حيطه اختيار و اراده افراد خارج است. بروز اين حوادث برخى خانوادهها را دچار تنش و ناسازگارى مىكند و گاهى ممكن است برخى از اعضا، ديگر اعضا را به سبب بروز مشكل سرزنش كنند و اين امر نيز بر ناسازگارىها مىافزايد.27
در چنين موقعيتهايى اعضاى خانوادهاى كه در برابر قضاى الهى تسليم و راضى باشند، رويارويى آنان با مشكلات سهلتر خواهد شد. حالت رضايت باعث مىشود اعضاى خانواده بروز حوادث و مشكلات را مثبت و تكاملبخش بشمارند و زمينه سازگارى و پذيرش آنها آسانتر فراهم شود. پذيرش و تسلط بر نابسامانى و ناسازگارىها تضمينكننده كارآمدى خانواده است.
2. اعتقاد به رسالت و امامت
دومين ركن ديندارى باور به رسالت انسانهايى از سوى خداوند است كه در تاريخ اسلام و ديگر اديان الهى به عنوان انبياى الهى شناخته شدهاند. در فرهنگ شيعى در راستاى تكميل رسالت نبى مكرم اسلام و خاتم پيامبران، حضرت محمد صلىاللهعليهوآله، وصايت و جانشينى آن حضرت به «امامت» معروف است و اين جانشينى به عهده چهارده امام پاك و معصوم واگذار شده است.
نقش باور به اصل نبوت و امامت در زندگى انسان به آموزش امور دينى برمىگردد. شناخت تعاليم دين پس از كلام خداوند (قرآن كريم) منحصر به رجوع به سخنان پيامبر گرامى و جانشينان ايشان است، به گونهاى كه حتى استفاده صحيح از كلام وحى مبتنى بر تفسير اولياى دين و مستلزم درك سخنان آنان است. اساس تنظيم و تهيه اين پژوهش نيز براساس استفاده از آيات قرآن كريم و روايات به دست آمده از پيامبر خاتم و ائمّه هدى عليهمالسلامبوده است. اما در بحث حاضر تنها به نقش باور به رسالت و امامت در الگوگيرى و الگوپذيرى از آنان در كارآمدى خانواده مىپردازيم.
الگوپذيرى، امرى ضرورى، بايسته و سودمند است و آدمى به اقتضاى طبيعت انسانى خود به دنبال الگويابى است. الگوى28 شايسته و بهنجار و سالم، افكار انسان را منظم مىسازد و چگونگى به كارگيرى توان بالقوّه و استعدادهاى نهفته فرد را نيرومند مىكند. بر عكس پيروى از الگوهاى ناسالم، آسيبهاى جبرانناپذيرى به همراه مىآورد و خانواده را از هم مىپاشد. بنابراين، نمىتوان و نبايد از الگوهايى پيروى كرد كه درهاى سلامت دنيايى و سعادت آخرتى را بر روى اعضاى خانواده ببندد و سبب ناكارآمدى خانواده شود.
انسان تحت تأثير حس كمالجويى كه در فطرت و سرشت او نهفته است، به پيروى از الگوهايى راضى مىشود كه درجههاى بيشترى از كمال را پشت سر نهاده و وجود خويش را به فضايل و صفات پسنديده بيشترى آراستهاند. انسان در هر سن و دورهاى از زندگى، به ويژه پس از تشكيل خانواده، كمالگرا و ترقّىخواه است. بنابراين، به عواملى كه سبب رشد و شكوفايى اين ويژگى شوند، اهميت مىدهد. از اين عوامل، الگوهايى هستند كه مراحلى از كمال و جاده رشد را پيموده و خانواده كارآمد را تجربه كرده باشند؛ پس قدم در راه آنها مىنهد و به پيش مىرود. به عبارت ديگر انسان براى سنجش كارآمدى خانواده خود از دو جهت نيازمند الگوى كارآمد است: از يك جهت مىخواهد با الگوگيرى براى تشكيل خانوادهاى كارآمد بكوشد و از سوى ديگر با مقايسه خانواده خود با خانوادههاى كارآمد مىخواهد بداند آيا در مسير دستيابى به كارآمدى حركت مىكند يا خير؟
همانگونه كه اگر ابزار سنجش و ارزيابى همچون متر، عدد، ساعت و دماسنج را از اجتماع انسانى بگيرند، زندگى، دشوار و رنجآور مىشود و انسانها در عادىترين مسائل زندگى سرگردان خواهند شد، همچنين اگر الگوهاى انسانى مناسب براى افراد بشر وجود نداشته باشد، جامعه در ابهام و سرگردانى به سر خواهد برد.
بنابراين، بايد الگوى خانوادهاى كامل و كارآمد وجود داشته باشد تا بتوان براساس آنها درباره رفتار خود داورى كرد. چنين اسوههاى انسانى، همچون پيامبران، ائمّه و اولياى الهى در طول تاريخ همواره وجود داشتهاند و اگر انسان خود را با آنان به عنوان افرادى و خانوادههايى كه به معيارهاى انسانى آراستهاند، مقايسه كند، به چگونگى كار خود پى خواهد برد و مسير شكلدهى خانوادهاى كارآمد را خواهد پيمود.
الگوها چون معيارها و ملاكها را در اختيار آدمى مىگذارند، ارزش و اهميت دارند. با اين حال، صرف وجود معيارها و ملاكها، انسان را از وجود الگوها بىنياز نمىكند. الگو در مقايسه با معيارِ صرف، اين برترى را دارد كه تحقق معيارها را در موجود انسانى نشان مىدهد. بنابراين، اگر كسى معيارها را بشناسد، اين امر او را از مزيت مشاهده تحقق آنها بىنياز نمىكند. براى مثال، ممكن است كسى معيارهاى شعر و شاعرى را به خوبى خوانده و دريافته باشد با اين حال، شاگردى كردن در محضر شاعرى برجسته و ديدن آن معيارها در كار و كردار وى، به ويژه از منظر تعليم و ترتيب، فرصتى است كه هرگز نمىتوان از آن صرفنظر كرد. بر اين اساس، الگوى عملى در جريان تعليم و تربيت، جايگاهى اساسى و حذف ناشدنى دارد.
جايگاه اساسى الگوى عملى در مكتبهاى الهى كه رسالت اصلى آنها تعليم و تربيت انسان است، به قدرى برجسته است كه خداوند در طول تاريخ براى هدايت هر قوم و گروهى، الگويى عملى به عنوان پيامبر و امام فرستاده است تا مردم را هدايت و راهنمايى كند؛ زيرا عملىترين و پيروزمندانهترين وسيله تربيت، تربيت شدن و تربيت كردن با توجه به نمونهاى عملى و زنده است.
براى تشكيل خانوادهاى كارآمد و چگونگى تنظيم روابط و نوع رفتارها، همانندسازى با انسانهايى كه تعاليم دينى به طور كامل در آنان تجلى يافته، ضرورى است. در اينباره قرآن كريم براى كارايى بهترِ رفتارهاى فردى و خانوادگى و دستيابى به كمال معنوى و رشد و بالندگى از افراد دعوت مىكند كه پيامبر را در زندگى خود الگو قرار دهند29 و از اين الگوى كارآمد و نيكو در هيچيك از مراحل زندگى غفلت نكنند. زيرا بر اساس آيات قرآن پيامبر صلىاللهعليهوآله30 و خانواده او ويژگىهاى شخصيتى و رفتارى بسيار مناسبى دارند و از هرگونه ناهنجارى رفتارى، شخصيتى و اخلاقى دورند31 و پيروان آنان هرگز به گمراهى كشيده نخواهند شد.32
3. اعتقاد به معاد
اعتقاد به زندگى پس از مرگ در دو بُعد فردى و اجتماعى قابل بررسى است. آثار فردى، در زندگى خصوصى و شخصى هر فردى متجلى مىشود، اما لازمه آثار اجتماعى، گرد آمدن افراد در كنار يكديگر است و تا افراد نباشند آن آثار بروز نخواهد كرد. كانون خانواده اجتماع كوچكى است كه از گرد هم آمدن اعضاى خانواده تشكيل شده است. با آنكه اعتقاد به معاد بر همه ابعاد زندگى انسانها اثرگذار است، در اين بحث بيشتر بر جنبههاى خانوادگى تأكيد مىشود. باور به معاد در جنبههاى مختلف زندگى خانوادگى اثرگذار است و ما در اينجا به آنها اشاره مىكنيم.
الف. معنايافتن زندگى
دو كشتى را تصور كنيد كه با شمارى سرنشين در اقيانوسى در حركتاند. سرنشينان يكى از اين دو اميدوارند دير يا زود كشتى در كرانه اقيانوس پهلو بگيرد، اما مسافران كشتى ديگر، به عللى، از حيات خويش و پهلو گرفتن كشتى در ساحل قطع اميد كردهاند و بر اين باورند كه دير يا زود امواج اقيانوس آنان را خواهد بلعيد و به كام مرگ فروخواهد برد. آيا باور، كردار و واكنشهاى اين دو دسته يكسان خواهد بود؟
بديهى است كه ديدگاهشان با هم برابر نيست؛ بلكه اصلاً با يكديگر قابل مقايسه نمىباشند. نگاه دسته اول به مجموعه اقيانوس و كشتى و قوانين حاكم بر آن و روابط مسافران و آنچه پيرامون آنها يافت مىشود با طرز نگاه دسته دوم بسيار متفاوت است. دسته اول به اين مجموعه با ديدى ستايشبرانگيز مىنگرند؛ زيرا آنها را ارزشمند مىشمارند و از اينكه به كشتى سوار شدهاند خوشحالاند يا حداقل پشيمان نيستند. اما دسته دوم آرزو مىكنند اى كاش سوار نمىشدند و اكنون كه گرفتار شدهاند، منتظرند هرچه زودتر كشتى به قعر اقيانوس برود و اين اضطراب و وحشت پايان پذيرد. در نزد اينها، همه اين مجموعه، اعم از اقيانوس، كشتى، مسافران و همه اشياى پيرامونشان بىمعنا و بىارزش است.
اعضاى خانواده در فرايند زندگى بسان مسافران آن دو كشتىاند كه در اقيانوس بىكران دنياى مادى در حركت است. آنان كه حيات را به همين چند روزه دنيا محدود مىدانند و بر اين گماناند كه با سپرى شدن آن، چيزى جز فنا و نيستى در انتظارشان نيست، مانند سرنشينان كشتىاى هستند كه راه به جايى نمىبرند و مرگ در انتظارشان است. اينان از اينكه پا به عرصه هستى خانواده گذاشتهاند گله دارند و مىگويند: اى كاش به دنيا نمىآمديم و ازدواج نمى كرديم؛ همانگونه كه آنان مىگفتند: اى كاش بر كشتى سوار نمىشديم. اينان در خانواده به علت توجه نكردن به اهداف متعالى به كاركردهاى محدود زندگىخانوادگى اكتفا مىكنند و خانواده بر اثر بىهدفى به راحتى به جدايى و انحلال كشيده مىشود. اعتقاد به زندگى پس از مرگ، خانواده را متوجه اهداف پايدارى مىكند كه باعث پيوند هرچه بيشتر اعضا و احساس مسئوليت آنان در برابر يكديگر مىشود.
ب. احساس مسئوليت
احساس مسئوليت، يكى از عوامل مهمِ مهار رفتار فردى و اجتماعى انسان محسوب مىشود. بين انسانى كه خود را در مقابل كارهاى خويش مسئول مىداند و ديگرى كه براى خود مسئوليتى قائل نيست، بسيار فرق هست؛ يكى مقيّد است هر كارى را انجام ندهد، مگر آنكه براى وى و خانوادهاش در آن مصلحتى وجود داشته باشد، برخلاف ديگرى كه مىگويد هرچه پيش آيد خوش آيد. هرقدر احساس مسئوليت تقويت شود نتيجههاى بهتر و دلپذيرترى بروز خواهد كرد و به عكس هرچه تضعيف شود آثار ناهنجارى در پى خواهد داشت.
بر اين اساس اهتمام همه مكتبها بر آن است كه اين احساس را به روشهاى گوناگون در وجود پيروان خويش ايجاد و تقويت كنند. شايد مكتبى يافت نشود كه براى انسان در مقابل مقامى حقيقى يا حقوقى، مسئوليتى قائل نباشد. البته به مقتضاى اختلاف در منشأ اين احساس در هر طرز تفكرى، طبيعى است كه آثار حاصل از آن و گستره تأثير آن، متغير و متفاوت خواهد بود.
يكى از آثار پربركت اعتقاد به معاد بيدار شدن اين احساس در سطحى وسيع، در عمق وجود انسانهاست؛ به گونهاى كه همه كارهاى آدمى را، اعم از جسمى و روحى، درونى و بيرونى تحتالشعاع قرار مىدهد و در مقابل هر كارى، فرد را موظف به پاسخگويى مىسازد.
معتقد به معاد، بر اين باور است كه فرداى قيامت در پيشگاه عدل الهى مؤاخذه خواهد شد و كارهاى ريز و درشتش را ناقدى بصير و خبير به نقد مىكشد تا سره از ناسره مشخص گردد.
از منظر قرآن، انسان موجودى مسئول است؛ يعنى بايد جوابگوى عملكرد خود باشد و در آنچه از او سر مىزند بىاعتنا و سهلانگار نباشد، بلكه بايد براى هر كارى دليلى منطقى داشته باشد. بيان دستورهاى دينى، اعم از واجب و حرام، در واقع بيان مسئوليتها و تعهدهايى است كه بر عهده انسان است و تذكر به وى در كتاب الهى كمكى است به او تا به نيكى از عهده مسئوليتها برآيد و اگر بر اساس آنها عمل كند به راحتى از عهده پاسخگويى به عملكردش برمىآيد. پس مسئول بودن، مبناى وظيفه داشتن است. قرآن كريم به منظور تأكيد بر مسئوليتِ انسان در برابر عملكرد خويش با لحنى آميخته به انكار و عتاب مىفرمايد: «آيا انسان گمان مىكند بىهدف رها مىشود؟»33 و در نفى اين پندار، حياتِ مجدد انسان، و جريان مسئوليتخواهى و نيز مؤاخذه انسان در روز قيامت را به وى گوشزد مىنمايد و مىفرمايد: «پس سوگند به پروردگارت كه از همه آنان خواهيم پرسيد، از آنچه انجام مىدادند.»34
در مكتب اهلبيت عليهمالسلام و روايات نيز مسئول بودن انسان در مقابل خداوند يكى از روشنترين عناصر ساختارى انسان مؤمن شمرده شده است، به گونهاى كه مىتوان گفت اين موضوع، مسلم فرض شده و بيشترين تلاش براى متوجه ساختن مؤمنان به لوازم اين باور، صرف گشته است. در اينباره رسول خدا صلىاللهعليهوآله مىفرمايند: «آگاه باشيد كه همه شما نگهبان هستيد و در مورد زيردستان خود مسئوليد. فرمانروا سرپرست مردم است و درباره آنان مسئول است، مرد سرپرست خانواده است و درباره آنان مؤاخذه خواهد شد و زن سرپرست خانه شوهر و فرزندان اوست و در مورد آنان پرسش خواهد شد.»35
آنگاه كه اعضاى خانواده به جهان پس از مرگ معتقد باشند و در مقابل يكديگر احساس مسئوليت كنند، به اداى وظايف و مسئوليتهاى خود پايبندند و از رفتارهاى ناسالم اجتناب مىورزند. در كلمات اولياى دين در ازاى اجراى وظايف خانوادگى وعده پاداش داده شده است. توجه به اين پاداشها و نعمتهايى كه فرد در جهان آخرت به آنها دست مىيابد و سبب آسايش وى در زندگى اخروى مىشود، در فرد براى انجام دادن كار انگيزه ايجاد مىكند و او را براى فعاليت و كسب نعمتها و پاداش تشويق مىنمايد. وقتى كه عضو خانواده در قرآن كريم مىخواند: «شما و همسرانتان در نهايت شادمانى وارد بهشت مىشويد. سينىهايى از طلا و جامهايى در برابر آنها مىگردانند و در آنجا آنچه دلها بخواهد و چشمها از آن لذت ببرد، موجود است و شما در آن جاودانيد، و اين همان بهشتى است كه به پاس اعمالى كه انجام مىداديد، وارث آن شدهايد.»36 براى رفتار مناسب و متعادل شوق و انگيزه مضاعف مىيابد و رفتارهاى بهنجار كارآمدى خانواده را تضمين خواهد كرد. در روايات در مورد پاداش پرستارى از بيمار آمده است فردى كه يك شبانه روز در كنار بيمار بماند خداوند او را با حضرت ابراهيم عليهالسلام محشور مىكند و او با سرعت برق از پل صراط مىگذرد.37 همچنين اگر كسى غذاى مناسب ميل بيمار را به او بخوراند، خداوند از ميوههاى بهشتى روزىاش خواهد كرد.38 چنين تشويقهايى اعضاى خانواده را برمىانگيزد كه حتى در شرايط دشوار با شوق و انگيزه ديگر اعضاى خانواده را يارى كنند. در چنين شرايطى هم فرد يارىدهنده احساس عاطفى مطلوب و مثبتى نسبت به خود و ديگر عضو خانواده پيدا مىكند؛ زيرا مىداند حتى در صورتى كه پاداش خود را در دنيا دريافت نكند، از پاداش اخروى كه بيشتر به آن نياز دارد بىنصيب نخواهد ماند و هم بيمار با احساس رضايت از يارى عضو ديگر خانوادهاش به سرعت بهبود خواهد يافت؛ ارتباط عاطفى عميقى با وى برقرار خواهد كرد و به هنگام نياز اين تلاش را جبران خواهد كرد. در هر صورت چنين رفتارهايى كه مبتنى بر اعتقاد به جهان پس از مرگ است سبب استوارى روابط اعضاى خانواده و كارآمدى آن خواهد شد. روايتى كه در مورد بيمارى نقل شد، تنها يك مثال است و احاديث متعددى در مورد رفتارهاى افراد در خانواده و جامعه وجود دارد كه جاى ذكر آنها نيست.
ج. مهاركننده و بازدارنده
اعتقاد به جهان آخرت نقش مهاركننده و بازدارنده نيز دارد. بسيارى از ناسازگارىهايى كه در خانواده پديد مىآيد به مهار نكردن رفتارهايى بازمىگردد كه اعضا را به تعدّى به حقوق يكديگر، تحميل به ديگران و پرخاشگرىها مىكشاند. اعتقاد به حسابرسى اعمال در روز قيامت و پاداش و مجازات افراد بر اساس رفتارهايشان و توجه به عواقب نامطلوب تجاوز به حقوق ديگران و فرار از اجراى مسئوليتها، افراد را تا حد زيادى از رفتارهاى نامناسب باز مىدارد.
قرآن كريم يكى از آثار بدخلقى در خانواده را فشار روحى در عالم برزخ مىداند، به گونهاى كه حتى اگر فرد در ابعاد ديگر به وظايف خود عمل كرده باشد ولى در خانواده رفتار نامناسب داشته باشد، در عالم برزخ ـ يعنى فاصله بين انتقال از دنيا و روز قيامت ـ دچار فشار و سختى شديد مىشود.39
در روايات نيز به عواقب نامطلوب بدرفتارى در خانواده اشاره شده است. رسول گرامى صلىاللهعليهوآله مىفرمايد: «هر زنى كه همسر خود را با زبان بيازارد، خداوند هيچ كار نيك او را نمىپذيرد تا موقعى كه شوهر خويش را از خود راضى گرداند... و نخستين كسى خواهد بود كه به جهنم مىرود؛ اين مطلب در مورد مردى كه همسر خود را آزار دهد صادق است.»40 نتيجه آنكه پيروان راستين اسلام كه به روز جزا ايمان دارند و خويشتن را در پيشگاه خدا مسئول مىدانند و همواره مراقب اعمال خود هستند، به واجبات الهى عمل مىكنند، از محرمات پرهيز مىنمايند و مىكوشند دامنشان به گناه و ناپاكى آلوده نشود؛ زيرا يقين دارند هر عمل زشت و ناروايى كه در دنيا انجام دهند، در نامه عملشان ثبت مىگردد، در قيامت بازخواست مىشوند و به تناسب آن عمل، كيفر داده خواهند شد.
نتيجهگيرى
1. بر اساس منابع دينى، مهمترين باورهاى دينى كه خانواده را به يك خانواده كارآمد تبديل مىكند، عبارتاند از:
ايمان به خدا؛ اعتقاد به رسالت؛ اعتقاد به امامت؛ اعتقاد به زندگى پس از مرگ (معاد).
2. بينشها، و باورهاى دينى از سه بُعد زير بر كارآمدى خانواده اثرگذارند:
معنا دهى به زندگى؛ اجراىوظايف وتكاليفتوسط اعضاى خانواده؛ مواجهه با مشكلاتى كه در خانواده پديد مىآيد.
3. همچنين بر اساس نتايج پژوهش حاضر، نبود چنين بينشهايى بر روابط و رفتارهاى فردى و اجتماعى اعضاى خانواده اثر مىگذارد و با شكلگيرى رفتارها و روابط نامناسب سبب ناكارآمدى خانواده خواهد شد.
··· منابع
ـ تميمى آمدى، عبدالواحدبن محمد، غررالحكم و دررالكلم، قم، دفتر تبليغات اسلامى، 1366.
ـ دهخدا، علىاكبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، 1377.
ـ سالارىفر، محمدرضا، خانواده در نگرش اسلام و روانشناسى، قم، پژوهشكده حوزه و دانشگاه و سمت، 1385.
ـ صفورايى، محمدمهدى، «ايمان به خدا و نقش آن در كاهش اضطراب»، معرفت، ش 75، اسفند 1382، ص 9ـ18.
ـ طباطبائى، سيد محمدحسين، تفسير الميزان، ترجمه سيد محمدباقر موسوى همدانى، قم، جامعه مدرسين، 1374.
ـ قائنى، محمد، گوهر دين در معرفت اصول و فروع دين، بىجا، بىنا، 1368.
ـ متقى هندى، حسامالدين، كنزالعمال، بيروت، موسسهالرساله، 1409ق.
ـ مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1983م.
ـ محمدى رىشهرى، محمد، مبانى شناخت، قم، دفتر تبليغات اسلامى، 1370.
ـ ـــــ ، ميزانالحكمه، ترجمه حميدرضا شيخى، قم، دارالحديث، 1379.
ـ مهدىزاده، حسين، الگوشناسى، قم، مركز پژوهشهاى اسلامى صداوسيما، 1385.
1ـ محمد محمدى رىشهرى، مبانى شناخت، ص 126.
2ـ كارآمد به معناى آنكه كارها را به نيكويى انجام دهد و كاردان باشد علىاكبر دهخدا، لغتنامه دهخدا. معناى اصطلاحى كارآمد در مباحث خانواده، تقريبا مشابه معناى لغوى آن است. خانواده به عنوان يك نظام پويا، زنده و در حال تغيير و رشد نيز با همين صفت وصف مىشود. كارآمد براى تشخيص فرآيند عملكرد خانواده بهنجار به كار مىرود. اين مفهوم به قضاوت درباره سودمندى الگوهاى خانواده در كسب هدفها اشاره دارد.
3ـ محمد محمدى رىشهرى، ميزانالحكمه، ترجمه حميدرضا شيخى، ح 11874.
4ـ محمدمهدى صفورائى پاريزى، شاخصههاى خانواده كارآمد از ديدگاه اسلام، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى، 1388.
5ـ ر.ك: محمدمهدى صفورايى، «ايمان به خدا و نقش آن در كاهش اضطراب»، معرفت، ش 75.
6ـ حديد: 4.
7ـ ق: 16.
8ـ عبدالواحدبن محمد تميمى آمدى، غررالحكم و دررالكلم، ص 88.
9ـ همان.
10ـ محمد قائنى، گوهر دين در معرفت اصول و فروع دين، ص 223، به نقل از: ويليام جيمز.
11ـ طه: 124.
12ـ محمد: 7.
13ـ توبه: 90.
14ـ علىاكبر دهخدا، همان.
15ـ توبه: 26.
16ـ سيد محمدحسين طباطبائى، تفسير الميزان، ترجمه سيد محمدباقر موسوى همدانى، ذيل آيه 248 سوره بقره.
17ـ آلعمران: 68.
18ـ بقره: 257.
19ـ اعراف: 27.
20ـ بقره: 268.
21ـ يونس: 62.
22ـ سيد محمدحسين طباطبائى، همان.
23ـ رعد: 30.
24ـ طلاق: 2و3.
25ـ محمدرضا سالارىفر، خانواده در نگرش اسلام و روانشناسى، ص 111.
26ـ كهف: 39؛ اسراء: 20.
27ـ محمدرضا سالارىفر، همان.
28ـ ر.ك: مهدى حسينزاده، الگوشناسى، ص 8.
29ـ احزاب: 21.
30ـ قلم: 2.
31ـ احزاب: 33.
32ـ نجم: 2و3.
33ـ قيامت: 36.
34ـ حجر: 92ـ93.
35ـ حسامالدين متقى هندى، كنزالعمال، ج 5، ص 289، ح 12911.
36ـ زخرف: 70ـ72.
37ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 76، ص 366.
38ـ همان، ج 81، ص 220.
39ـ همان، ج 6، ص 220.
40ـ همان، ج 100، ص 244.