پرسش:
با سلام و احترام
ببخشید خواستم ببینم امام صادق(ع)یا امام باقر(ع)شاگرد زن هم داشتند؟اگه چند مورد از اسم و مشخصاتشون رو بفرمایید ممنون میشم.
پاسخ:
سلام و ادب خدمت شما دوست گرامی
در زمان امام باقر(عليهالسلام) به جهت اختلافاتي که بين قدرت حاکم يعني بنياميه با بنيعباس بود، محدوديتهايي که براي اهلبيت(عليهمالسلام) ايجاد شده بود کمرنگ شد و فرصتي پيش آمد تا آن امام و ساير اهلبيت و شاگردانشان، احاديث و معارف ديني را گسترش دهند. در اين زمان افراد زيادي در محضر امام باقر(عليهالسلام) و پس از ايشان امام صادق(عليهالسلام) حاضر شده و معارف دين را در قالب روايات اخذ کرده و با نقل آنها براي ديگران در توسعه روايات و معارف اهلبيت(عليهمالسلام) سهيم ميشدند.
در ميان خيل عظيم شاگردان امام باقر و امام صادق (عليهماالسلام) زنانی به چشم ميخورند که به محضر معصومين(عليهمالسلام) رسيده و از سخنان آنان استفاده کرده و اندوختههاي خود را به ديگران منتقل ميکردهاند. در ادامه به برخي از شاگردان و راويان امام باقر و امام صادق(عليهماالسلام) در ميان زنان اشاره کرده و توضيحي مختصر در زندگي و فعاليت آنان در نقل احاديث ارائه ميشود.
شاگردان امام باقر(عليهالسلام)
براي امام باقر(عليهالسلام) بيش از 460 شاگرد و راوي حديث ذکر شده که به برخي از آنان در ميان بانوان اشاره ميشود:
1. ام هاني
ام هاني از بانوان فاضل و صحابي و راوي حديث از امام باقر(عليهالسلام) دانسته شده است. شيخ کليني (م329ه.ق) در کتاب مهم کافي در باب غيبت دو حديث را از او نقل کرده که مضمون مشابهي دارند. بر طبق اين روايت، ام هاني از امام باقر(عليهالسلام) از معناي آيه «فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ* الْجَوارِ الْكُنَّس»(1) (سوگند به ستارگانى كه بازمىگردند، حركت مىكنند و از ديدهها پنهان مىشوند) سؤال ميکند، امام در جواب ميفرمايند: مقصود از اين آيه، امامى است كه در سال 260 غايب شود، سپس مانند شهابهاي فروزنده در شب تاريك ظهور نمايد، اگر زمان او را درك كنى چشمت روشن شود.(2)
امام حسن عسکري(عليهالسلام) در سال 260 ه.ق به شهادت رسيدند و حضرت وليعصر(عجلاللهفرجه) پس از ايشان به امامت رسيده و از چشمها نهان گشتند.
2. حَبابه والبيّه
حَبابه والبيّه از بانواني است که به اهلبيت پيامبر(صلياللهعليهوآله) عشق ميروزيده و با عمر طولاني خود محضر هشت امام معصوم؛ از امام علي(عليهالسلام) تا امام رضا(ع) را درک کرده است. وي روايت معروفي را نقل کرده که بر طبق آن به محضر اميرالمؤمنين(عليهالسلام) رسيد و نشانه و دليل امامت را از آن حضرت جويا شد. امام با دست به ريگي که روي زمين افتاده بود اشاره کرد و فرمود: آن را نزد من بياور. سپس آن حضرت نگين انگشتري خود را بر آن سنگ گذاشت و آن را مهر کرد، نقش انگشتر آن حضرت بر سنگ ثابت ماند. سپس امام فرمود: اي حَبابه! هر کس ادعاي امامت کند، بايد بتواند چنين معجزه و کرامتي داشته باشد. هر کس که بتواند چنين کند، امامي است که اطاعت او بر ديگران لازم و واجب است و امام هر چه را بخواهد ميداند.
حَباله پس از امام علي(عليهالسلام) به محضر ساير امامان معصوم تا امام رضا(عليهمالسلام) رسيد و از هر يک از امامان، آن سنگ را با نگين انگشتر خود مهر کردند.(3)
3. خديجه دختر عمر
خديجه دختر عمر بن علي بن الحسين(عليهالسلام) است. شرح حال وي به دست ما نرسيده، اما برخي محققين از اينکه عبداللهبن ابراهيم که شکي در وثاقت و صداقت او نيست(4) از خديجه نقل روايت کرده است(5)، به جلالت و اعتبار خديجه بنت عمر پي بردهاند.(6)
خديجه، برادرزاده امام باقر(عليهالسلام) بوده و رواياتي را از عموي بزرگوار خود نقل کرده است. از جمله نقل ميکند که عمويم محمد بن علي(عليهماالسلام) شنيدم که ميفرمود: زن براي برقراري مصيبت و مجلس سوگواري به نوحهسرايي احتياج دارد تا گريه کند و اشک چشمش جاري شود، اما در هنگام سوگواري و نوحهسرايي نبايد زبان به سخنان بيهوده و ناروا بگشايد و همچنين در هنگامي که شب فرا ميرسد بايد از گريه و نوحهسرايي خودداري کند، زيرا اينکار سبب اذيت و ناراحتي فرشتگان ميشود.(7)
4. خديجه دختر امام باقر(عليهالسلام)
شيخ طوسي در کتاب رجالش، خديجه بنت محمد بن علي بن الحسين(عليهمالسلام) را در زمره اصحاب و راويان امام باقر(عليهالسلام) ذکر کرده است(8)، اما شرح حال و روايات اين راوي در دست نيست.
شاگردان امام صادق(عليهالسلام)
نهضت نشر احاديث معصومين(عليهم السلام) در زمان امام باقر(عليهالسلام) شروع و در زمان امام صادق(عليهالسلام) توسعه و گسترش يافت. در راستاي افزايش راويان و شاگردان امام صادق(عليهالسلام) که به بيش از چهار هزار نفر ميرسيدهاند، تعداد زناني که راوي حديث بودهاند، هم به لحاظ کميت و هم به لحاظ کيفيت، افزايش چشمگيري داشت. در ادامه به برخي از اين شاگردان اشاره ميشود:
1. امّ اسحاق دختر سليمان
ام اسـحـاق دخـتـر سـليمان از امام صادق(عليهالسلام) نقل روايت کرده است. نوه او (پسر پسرش) محمد بن عباس بن وليد هم از ام اسحاق حديث نقل نموده است.
شيخ كلينى در کتاب کافي چنين آورده است: محمد بن عباس بن وليد، از پدر خود، و او از مادر خود، ام اسـحاق دختر سليمان روايت كرده، كه اين بانو گفته است: در حالى كه من يكى از كودكان خود، مـحمد يا اسحاق را شير مىدادم، امام صادق(عليهالسلام) مرا مشاهده كرد، و فرمود: اى ام اسحا! هيچگاه كودك خود را از يك پستان شير مده، بلكه بچه را از هر دو پستان شير بده، زيرا شير يكى از پستانها غذا و شير ديگرى آب براى كودك محسوب خواهد شد.(9)
2. امّ اسود شيبانى
ام اسود، دختر اَعيَن شيبانى و خواهر راوى معروف زراره بن اعين است. او بانويى عارف و دانشمند بوده، و به سبب آشنايي با ابو خالد كـابـلـى با اهل بيت(عليهمالسلام) ارتباط برقرار نموده و به پيروي از مکتب اهلالبيت(عليهمالسلام) درآمد، و با تبليغ او، قبيلهاش كه اهل كوفه بودند به مذهب تشيع گرويدند(10).
طبق برخي نقلها، پدرش، اَعيَن اهل ايران بود که قصد داشت براي تشرف به اسلام به خدمت اميرالمؤمنين(عليهالسلام) برسد.(11)
در قـبيله اعين، عموم افراد معروف و سرشناس شيعه بودند، و در ميان آنان علما، فقها، راويان حديث، قاريان قرآن، و اديبان و دانشمندان بـزرگى پرورش يافتند، كه معروفترين آنها زراره بن اعين و چهارده نفر از اقوام او بـودنـد.
زيـن الـديـن عاملى معروف به شهيد ثاني در کتاب درايه، هشت نفر از بزرگان و دانشمندان قبيله اعين را نام ميبرد، سپس مىگويد: اگر نجم بن أعين و خواهر آنها ام اسود را اضافه كنيم، افراد ممتاز و نمونه خاندان اعين ده نفر مىشوند.
ام اسود بانوى دانشمندى بود که خدمات اعتقادي و فرهنگي بزرگي به قبيله خود و جامعه تشيع نمود.
3. امّ خالد عَبدى
امّ خـالـد عبدى از بانويي صالحه و پيرو مکتب اهلبيت(عليهمالسلام) بود که يوسف بن عمر دست او را به جرم تشيع و استقامت در عقايدش قطع کرد. او بياني فصيح و بليغ داشت و در بيان معارف دين و ابراز عشق و ارادت خود نسبت به خاندان پيامبر(صلياللهعليهوآله) در برابر مخالفين، هيچگونه كوتاهى و مسامحهاى نميکرد.
ابـوبـصـير نقل ميکند که امّ خالد عبدى به حضور امام صادق(عليهالسلام) رسيد و عرض كرد: اى مولاى من! فـدايـت شـوم، من مبتلا به بيماري شدهام، و پزشکان عراق براى معالجهام نوشيدن شراب را تجويز کردهاند. من ميدانستم که شما نوشيدن شراب را روا نميدانيد؛ چه کنم؟
امام صادق(عليهالسلام) فرمود: چرا اين كار را نكردهاى؟!
ام خالد گفت: زيرا من در امور دين خود، مطيع و پيرو شما هستم.
امـام صـادق(عليهالسلام) فـرمود: حتى قطرهاى از شراب را نيز اذن نميدهم که بنوشي! يک قطره آن را هم نچش. چشيدن اين هم براي تو جايز نيست. اگر شراب بنوشي، هنگامي که عزرائيل براي قبض روحت آمد و روحت به گلويت رسيد آن وقت پشيمان ميشوي و چيزي ميبيني که ميگويي: اي واي، اي کاش شراب نخورده بودم.(12)
4. امّ سلمه؛ امّ محمد بن مهاجر
امّ سـلمه از بانوان شيعه است که از امـام صـادق(عليهاسلام) نقل روايت کرده و فرزندش محمد بن مهاجر از او نقل حديث كرده است.
ابـن ابـى عـمـير از محمد بن مهاجر و او از مادرش امّ سلمه، چنين روايت مىكند كه براى انجام حج به مكه مىرفتم، در راه زنى ازگروه مرجئه با من همسفر شد، حاجيان در ربـذه احـرام بستند، و آن زن هم در آن مكان محرم شد، اما من احرام بستن خود را تا وادى عتيق تأخير انداختم و در آنجا مُحرم شدم.
آنگـاه آن زن از مـن عـصـبـانى شد و گفت: شما شيعيان در هر عملى خلاف ما رفتار مىنماييد، ما در ربذه احرام مىبنديم و شما در وادى عتيق مُحرم مىشويد. هـمچنين ما براى نماز ميت چهار تكبير مىگوييم و شما پنج تكبير انجام مىدهيد. آنگاه خدا را شاهد گرفت تکبير بر ميت چهار تاست!
(پس از مناسک حج) به حضور امام صادق(عليهالسلام) رسيدم و گفتههاى آن زن را براى حضرت شرح دادم، امام صادق(عليهالسلام) فرمود: پيوسته شـيـوه رسـول خـدا(صلياللهعليهوآله) ايـن بـود كه، هرگاه بر ميتى نماز مىخواند، يك تكبير مىگفت و به وحـدانـيـت خـداونـد شـهـادت مـىداد، بعد تكبير دوم را مىگفت و به رسول خدا(صلياللهعليهوآله) درود مـىفرستاد، سپس تكبير سوم را مىگفت و براى اهل ايمان طلب مغفرت مىكرد، پس از آن تكبير چـهـارم را مـىگـفـت و بـراى مـيت درخواست غفران الهى را مينمود، آن گاه تكبير پنجم را مىگفت و براى ميت دعا مىكرد و نماز را به پايان مىرسانيد.
امـا از زماني كه خداوند او را از دعا كردن براى منافقين منع كرد، در نماز ميت چهار تكبير بيشتر نمىگفت، و نماز ميت را تمام مىكرد.(13)
5. امّ سعيد اَحمسى
امّ سعيد اَحمسى از بانوان فـاضل، عالم و پـيرو مکتب اهل بيت(عليهمالسلام) بوده(14) و رواياتي را از امام صادق(عليهالسلام) نقل کرده است.(15)
آنـطـور كه از منابع حديثى و تاريخى بدست مى آيد ام سعيد از ام ولدهاى جعفربن ابيطالب بوده، عـمـر طـولانـى داشـته، و روزگار امام صادق(ع ) و توفيق نقل حديث را هم از آن حضرت بدست آورده است.
وي نقل ميکند: وارد شهر مدينه شدم و به حضور امام صـادق(عليهالسلام) رسيدم، در اين حال كنيزى كه براى كرايه مركبى فرستاده بودم، وارد شد و گفت: مركب آماده است.
امام صادق(عليهالسلام) پرسيد: اى ام سعيد! اين مركب را براى چه كرايه كردهاى؟ مىخواهى كجا بروى؟
گفتم: تصميم دارم به زيارت قبرهاى شهدا بروم.
امـام صـادق(عليهالسلام) فـرمود: اين قدر عجله نكن، حتى مسافرت خود را امروز تأخير بينداز. من از شما مـردم عـراق تـعـجـب مـىكـنـم، شـمـا بـراى زيارت قبرهاى شهدا (در مدينه) راههاى طولانى را پشت سر مىگذاريد، اما زيارت قبر سيدالشهدا(عليهالسلام) را ترك مىكنيد!
گفتم: سيد الشهدا كيست؟!
فرمود: حسين بن على(عليهالسلام). جواب دادم: آخر من پيرزنى بيش نيستم!
امام فرمود: ايرادى ندارد، حتى زنى مثل تو بايد كنار قبر حسين(عليهالسلام) برود، و او را زيارت كند.
گفتم: پاداش زيارت سيد الشهدا چيست؟
امـام صادق(عليهالسلام) فرمود: پاداش زيارت سيد الشهدا(عليهالسلام) مساوى است با پاداش حج و عمره و اعتكاف دو ماه در مسجدالحرام و دو ماه روزه گرفتن، و بلكه بالاتر.
آنگاه امام صادق(عليهالسلام) به علامت زيادى ثواب زيارت سيدالشهدا(عليهالسلام) سه بار دست خود را باز كرد و بست.(16)
6. ام سلمه؛ خواهر امام صادق(عليهالسلام)
ام سـلـمـه دختر امام باقر(عليهالسلام) و خواهر امام صادق(عليهالسلام) است. ام سلمه و فرزندش اسماعيل بن محمد ارقط روايتي را با اين مضمون از امام صادق(عليهالسلام) نقل کردهاند که اسماعيل مىگويد: من در ماه رمضانى به بيمارى سختى مبتلا شدم، بهگونهاي كه همه از زندگى من قطع اميد كردند، و بنيهاشم براي تشييع جنازهام آماده شده بودند.
در همان حال امام صادق(عليهالسلام) به خانه ما وارد شد، و گريه و ناله مادرم را به سبب بيماريام مشاهده نمود. امام صادق(عليهالسلام) مادرم را مخاطب قرار داد و فرمود: وضو بگير و بالاى پشت بام برو و زير آسمان دو ركعت نماز بخوان، و بعد از نـمـاز دسـت به دعا بردار يا سر به سجده بگذار و بگو: « اللَّهُمَّ إِنَّكَ وَهَبْتَهُ لِي وَ لَمْ يَكُ شَيْئاً اللَّهُمَّ وَ إِنِّي أَسْتَوْهِبُكَهُ مُبْتَدِئاً فَأَعِرْنِيهِ»
(بار خدايا تو خود اين پسر را به من بخشيدى آن روزش كه از نيستى به هستى آوردى. اينك منم كه هستى او را از تو درخواست مىكنم و به رسم امانت زندگى او را مسألت دارم)
مـادرم نـماز و دعا را انجام داد و لحظاتى بيش نگذشت كه من به هوش آمدم و نشستم و هنگام سحر با آنان حليم خوردم.(17)
7. امفروه مادر امام صادق(عليهالسلام)
فـاطمه دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر و فرزند اسما دختر عبدالرحمن بن ابى بكر با كنيه امفـروه و همسر بزرگوار امام محمد باقر(عليهالسلام) و مادر امام صادق(عليهالسلام) است. پدرش قاسم بن محمد يكى از فقهاى هفتگانه مدينه بوده و از سـادات تـابـعين محسوب مىگرديده و كسى به مقام او نمىرسيده است، تا جايي که حتى مالك بن انس هم او را بهعنوان يکي از فقهاي امت، مورد ستايش قرار داده است.(18)
امـام صادق (ع ) در باره عظمت ايمان و مقام معنوى مادر خويش امفروه فرموده است: «كَانَتْ أُمِّي مِمَّنْ آمَنَتْ وَ اتَّقَتْ وَ أَحْسَنَتْ وَ اللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِين»(19) يعني مادرم با ايمان، با تقوى و نيكوكار بود و خدا هم نيكوكاران را دوست دارد.
اين عبارت، بهروشـنـى بـر وثـاقـت و اعـتـبـار ام فروه دلالت دارد.
مسعودى نقل کرده است که وى از تمام بانوان عصر خويش، در مقام تقوى و پرهيزكارى سرآمد و ممتاز بوده است.(20)
امام صادق(عليهالسلام) از مادر خود روايت مىكند كه وى از همسر خود امام باقر(عليهالسلام) نقل كـرده كـه آن حضرت به امفروه فرمودند: «من در هر شبانهروز هزار بار براى شيعيان گناهكار خود دعا مـىكـنـم و از درگـاه الـهـى بـراى آنان درخواست آمرزش مىنمايم؛ زيرا ما در برابر مصايب و مشكلات، صبر و شكيبايى مىکنيم، در حالى كه عالم و آگاه به اجر و پـاداش الهى هستيم؛ اما شيعيان ما چنين علم و دانشى را ندارند و در عين حال صبر کرده و تحمل مشقت ميکنند.»(21)
عبدالاعلى روايت كرده است که من ام فروه را در طواف خانه كعبه، در حالى كه چادر سادهاى بـه تـن پـيچيده بود مشاهده كردم. وى در حالى كه طواف خود را انجام مىداد، با دست چپ هم حـجـرالاسود را لمس كرد. اين عمل مورد انتقاد و اعتراض مردى واقع شد و گفت: عملت بر خلاف سنت است. (ام فروه كه فهميده بود آن مرد از پيروان اهل بيت(عليهالسلام) نيست، پاسخ داد: «إِنَّا لَأَغْنِيَاءُ عَنْ عِلْمِكَ» يعني ما از علم و دانش تو بىنيازیم.(22)
8. همسر حسن صيقل
در کتابهاي روايي و رجالي، نام اين راوي ذکر نشده و از او به «هـمـسر حسن صيقل» ياد شده است. وي از راويان امام صادق(عليهالسلام) است و در روايتي از آن حضرت چنين نقل کرده که فرمودهاند: «لَا يَنْبَغِي الصِّيَاحُ عَلَى الْمَيِّتِ وَ لَا شَقُّ الثِّيَابِ»(23) يعني در مرگ مردگان (براى اينكه اجر و پاداش شكيبايى از بين نرود) سزاوار نيست، انسان ضجه و ناله سردهد، و هچنين نبايد گريبان پيراهن خود راچاك زده و پاره كند.
وي در روايتي از شوهر خود حسن صيقل نقل مىكند كه امام صادق(عليهالسلام) در پاسخ كسى كه سؤال كرد: اگر مردى حضور نداشته باشد و بانوان بخواهند بر جنازه ميت نماز بـخـوانـنـد چگونه رفتار كنند؟ فرمود: همه آنان در صف نماز جاي گيرند و بدون اينکه كسى جلوتر از ديگران قرار گيرد، بر جنازه نماز بخوانند.(24)
9. جُوَيريه همسر عيسى بن موسي
جُـوَيـريه هـمـسر عيسى بن موسى هاشمى، از بانوان صحابى و راوى حديث از امام صادق(عليهالسلام) است. عـلـى واسـطى مـىگويد: جُوَيريه همسر عيسى بن موسى، از بانوان صالح بود و به حضور امام صادق(عليهالسلام) رسيد و از آن حضرت سؤال كرد: من خود را براى شوهرم معطر و خوشبو مىكنم، بـا اين کيفيت كه شانه را به نوعى از عطر آغشته مىسازم و آن را در موى سر خود قرار مىدهم. آيا استعمال اين نوع عطر كه خمر ناميده مىشود، و از خرماى جوشانيده بوجود مىآيد ايرادى دارد؟، امام صادق(عليهالسلام) فرمود: مانعى ندارد.(25)
10. حَمّاده دختر حسن
حماده دختر حسن (رجاء) و خواهر ابى عبيده حذّا از راويان امام صادق(عليهالسلام) است.(26) عبداللّه كاهلى مىگويد: حَمّاده دختر حسن براى من روايت كرد كه از امام صادق(عليهالسلام) سؤال كـردم: اگر مردى با زنى ازدواج كند و با وى شرط كند كه آن مرد همسر ديگرى نگيرد، و زن به ايـنـكـه ايـن شـرط مـهـريه ازدواج او باشد رضايت دهد، آيا چنين شرط و مهريهاى صحيح خواهد بود؟
امام صادق(عليهالسلام) فرمود: اين شرط فاسد و بىاساس است. ازدواج بايد با مهريهاي باشد که ماليت داشته باشد مثل يک درهم يا دو درهم.(27)
11. سالمه خدمتگزار امام صادق(عليهالسلام)
سـالـمـه؛ خـدمـتـگـزار امام صادق(عليهالسلام) نيز از بانوان راوى حديث از آن حضرت است.(28)
ابـراهـيـم بن عبدالحميد و هشام بن احمر از سالمه نقل ميکنند که گفت: در هنگام احتضار امام صادق(عليهالسلام) در كـنـار بـستر آن حضرت بودم. امـام بـه حـال اغـمـا فـرو رفـت و همينكه به هوش آمد، فرمود: به حسن فرزند امام زين العابدين(عليهالسلام) مبلغ هفتاد دينار بدهيد، و به فلانى و فلانى هم مقدارى پول پرداخت كنيد. (اينكار مورد تـعـجب من واقع شد و با لحن اعتراضآميزى) به آن حضرت گفتم: آيا به كسى كمك و مساعدت مىكنى، كه در كمين قتل تو بود، با شمشير به تو حمله كرد؟!
آن حـضرت (با لحن ملامت آميزى) به من گفت: واى بحال تو! مگر قرآن را نخواندهاى!؟ گفتم: خواندهام.
آنگاه امام (آيهاي را كه در باره صله رحم و پيوند برقرار كردن با قوم وخويشان) تلاوت کرد:
«الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ»(29)
و آنان كه آنچه را خدا به پيوستنش فرمان داده مىپيوندند و از پروردگارشان مىترسند و از سختى حساب بيم دارند.
آيـا نـمىخواهى من از اين دسته افراد باشم؟ اي سالمه! خداوند بهشت را آفـريـد و آن را پاكيزه و معطر کرد. بوى بهشت از فاصله دو هزار سال راه پيمودن قابل اسـتـشمام است؛ اما افرادى كه عاق والدين هستند و همچنين اشخاصى كه باقوم و خويشان خود قطع رابطه كردهاند، بوى بهشت را استشمام نخواهند کرد!(30)
12. سعیده، خدمتگزار امام صادق(ع)
سعیده بانویی اهل فضل و دانش، و شاگرد و مبلغ پیامهای امام صادق(ع) و راوی حدیث از آن حضرت، بوده است. امام رضا(7) در نامهای که به امام جواد(ع) نوشته است، سعیده را اینچنین معرفی کرده است:
«فأما سعيدة فإنها امرأة قوي الجزم في النحل و الصواب في دقة النظر»(31)
سعیده شناختی قوی نسبت به تفکرات مختلف داشت و بسیار دقیق تفکر صحیح را تشخیص میداد.
آن حضرت در روایتی دیگر، او را زنی اهل فضل و دانش معرفی کرده که سخنان و سفارشهای امام صادق را فرا میگرفت و آن را به دیگران میآموخت و به این وسیله، محل رجوع مردم بوده است. در عبارات امام رضا چنين آمده است:
«الْعَبَّاسِ بْنِ هِلَالٍ، عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(عليهالسلام)، ذَكَرَ أَنَّ سَعِيدَةَ مَوْلَاةَ جَعْفَرٍ(عليهالسلام) كَانَتْ مِنْ أَهْلِ الْفَضْلِ، كَانَتْ تَعَلَّمُ كُلَّمَا سَمِعَتْ مِنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليهالسلام)، وَ أَنَّهُ كَانَ عِنْدَهَا وَصِيَّةُ رَسُولِ اللَّهِ (صلياللهعليهوآله) وَ أَنَّ جَعْفَراً قَالَ لَهَا أَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِي عَرَّفَنِيكِ فِي الدُّنْيَا أَنْ يُزَوِّجَنِيكِ فِي الْجَنَّةِ، وَ أَنَّهَا كَانَتْ فِي قُرْبِ دَارِ جَعْفَرٍ(عليهالسلام)، لَمْ تَكُنْ تُرَى فِي الْمَسْجِدِ إِلَّا مُسَلِّمَةً عَلَى النَّبِيِّ (صلياللهعليهوآله) خَارِجَةً إِلَى مَكَّةَ أَوْ قَادِمَةً مِنْ مَكَّةَ، وَ ذَكَرَ أَنَّهُ كَانَ آخِرُ قَوْلِهَا: قَدْ رَضِينَا الثَّوَابَ وَ أَمِنَّا الْعِقَاب.»(32)
عباس بن هلال از امام رضا عليهالسلام نقل ميکند که چنين فرمودند: سعيده كنيز امام صادق (عليهالسلام) از زنان دانشمند بود. مطالبى از حضرت صادق (عليه السلام) مىآموخت. در نزد آن كنيز وصيت پيغمبر صلّىاللَّهعليهوآلهوسلم بود.
حضرت صادق عليه السلام به او فرمود: از خدا ميخواهم همان طوركه در دنيا تو را به من معرفى نمود، در آخرت نيز تو را به ازدواج من درآورد. منزل او نزديك خانه حضرت صادق(عليهالسلام) بود. هيچگاه در مسجد ديده نميشد مگر براى سلام به پيامبر اكرم(صلياللهعليهوآله) در حاليکه يا به مكه ميرفت و يا از مكه مىآمد. آخرين گفتار او اين بود: خشنوديم از ثواب و آسوده شديم از عقاب.
13. عمه محمد بن مارد
نام اين راوي در کتابهاي روايي و رجالي ذکر نشده بلکه روايت او از امام صادق(عليهالسلام) توسط پسر برادرش، محمد بن مارد نقل شده است. محمد از عمهاش چنين نقل ميکند که از امام صادق(عليهالسلام) شنيدم که ميفرمود:
«إِنَّ فِي طِينِ الْحَائِرِ الَّذِي فِيهِ الْحُسَيْنُ(عليهالسلام) شِفَاءً مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَ أَمَاناً مِنْ كُلِّ خَوْف»(33)
در تـربـتـى كه متعلق به حرمى است كه حسين(عليهالسلام) در آن مدفون است، شفاى هر دردو موجب مصونيت از هرگونه بيم و هراسى خواهد بود.
14. فاطمه دختر عبداللّه (ام داود)
فاطمه دختر عبداللّه بن ابراهيم و مادر رضاعي امام صادق(عليهالسلام) است. كنيه او به سبب فرزندش داود بن حسن بن على بن ابيطالب(عليهماالسلام)، ام داوود است. اين بانو اعمال خاصي را براي نيمه ماه رجب از امام صادق(عليهالسلام) نقل کرده که براي رسيدن به حوائج، رفع گرفتاريها و برطرف شدن ظلم و ستم مجرب است و در کتابهاي دعايي به «اعمال ام داود»(34) معروف است.
15. قَنوا دختر رُشَيد هَجَرى
قـنـوا دخـتـر رُشَيد هَجَرى در گروه اصحاب و راويان امام صادق(عليهالسلام) جاي دارد.(35) جريان پيشگويي امام علي(عليهالسلام) نسبت به شهادت رُشَيد هَجَري توسط ابوحيان بَجَلي از قنوا نقل شده است. بر طبق اين نقل، ابوحيان ميگويد: به قنوا دختر رُشَيد هَجَرى گفتم: آنچه را از زبان پدرت شنيدهاى برايم بيان كن.
قنوا گفت: از پدرم شنيدم كه مىگفت: امام على(عليهالسلام) از آينده من خبر داد و فرمود: اى رشـيـد! صبر و شکيباييات چگونه خواهد بود، آنگاه که فرزند نامشروع بنياميه (تو را به جرم محبت و اطاعت از من دستگير كنند) و دست، پاها و زبانت را قطع نمايند؟!
رشيد درپاسخ گفت: آيا سرنوشت و عاقبت كار من بهشت خواهد بود؟
امام على(عليهالسلام) پاسخ داد: تو در دنيا و آخرت همراه من خواهى بود.
قـنـوا مـى گويد: بخدا سوگند چند روزى بيشتر نگذشت كه عبيداللّه بن زياد، فرزند نامشروع بنياميه (و فرماندار كوفه) پدرم را دستگير كرد و او را به برائت و جدايى از اطاعت على(عليهالسلام) وادار نمود، اما پدرم به هيچ شكلى زير اين بار نرفت!
عبيداللّه بن زياد از پدرم پرسيد: مولايت مرگ تو را چگونه پيشگويى كرده است؟
پدرم پاسخ داد: مولايم على(عليهالسلام) به من خبر داده که تو مرا دستگير مىكنى و به برائت و بيزارى از او مـجـبور مىگردانى و من زير بار ذلت بيزارى از على(عليهالسلام) نخواهم رفت، و تو بدين جرم نخست دست و پاى مرا و سپس زبان مرا قطع خواهى كرد!
عـبيداللّه بن زياد گفت: بخدا سوگند مولايت درباره تو درست نگفته است. آنگاه دستور داد فـقـط دست و پاى رشيد هجرى را از بدن قطع كردند و براى اينكه پيشگويى على(عليهالسلام) را ناصحيح جلوه دهد, از قطع نمودن زبان رشيد صرف نظر نمودند!
قـنـوا مـىگـويـد: دسـت و پاى بريده پدرم را برداشتم، و در حالى كه اشك مىريختم گفتم: پدرجان! خيلى درد و ناراحتى احساس مىكنى؟ پـدرم پـاسـخ داد: نـه دخـتـرم، مثل اين است که در فشار شديد جمعيت قرار گرفتهام. هنگامي که بدن مـجـروح و خـونآلـود او را از كـاخ دارالاماره بيـرون آورديم، مردم دور او جمـع شدند و پدرم در حـالـى كـه از دسـت و پاى بريده و خونريزى شديد رنج مىبرد جمعيت را مخاطب قرار داد و گـفت: بـرويد كـاغذ و دوات بياوريد تا آنچه را که تا روز قيامت واقع خواهد شـد برايتان بنويسم ( بـراى شما گزارش دهم و شما بنويسيد).
اما وقتى دشـمن زبان رشيد را در مورد نقل وقايع و مناقب امـيـرالـمـومـنـيـن(عليهالسلام) از شمشير خطرناكتر ديد، مأمور فرستاد و زبان وى را هم قطع كردند، و بدين ترتيب رشيد هجرى در همان شب به شهادت رسيد و جان به جانآفرين تسليم كرد.(36)
ساير بانوان
در کتابهاي رجالي، از بانوان ديگري نيز نام برده شده که از راويان امام صادق(عليهالسلام) بودهاند، منتهي شرح حال و يا روايات آنها به طور تفصيلي ذکر نشده است. در ادامه به ذکر اسامي برخي از آنها اکتفا ميشود: امّ بَدا(37)، امّ بکر(38)، امّ حسن دختر عبداللّه (نوه امام محمد باقر عليهالسلام)(39) ، امّ خير(40)، ام عيسى دختر عبداللّه(41)، جوهره(42)، جُوَيره(43)، حَبابه والبيّه(44)، رباب همسر داود رقّي(45)، سـريه جده ابى طاهر(46)، سعيده و مُنّه دو خواهر محمد بن ابيعمير(47)، عمّه حسن بن مسلم(48)، عمّه محمد بن زياد(49)، فاطمه دختر امام صادق(عليهالسلام)(50) ، كُلثُم دختر يوسف(51)، مغيره خادمتگزار امام صادق(عليهالسلام)(52) و هرينه بادهيه(53).
پینوشت
1 . تکوير (81): 15 و 16.
2 . کليني، محمد بن يعقوب، کافي، ج 1، ص 341، ح 22.
3 . کليني، محمد بن يعقوب، کافي، ج 1، ص 346، ح 3.
4 . رجالالنجاشي، ص 216.
5 . کليني، محمد بن يعقوب، کافي، ج 1، ص 358 و 361.
6 . جامع الرواة، ج 2، ص 457.
7 . کليني، محمد بن يعقوب، کافي، ج 1، ص 358، ح 17.
8 . رجال الشيخ، ص: 151
9 . کليني، محمد بن يعقوب، الكافي، ج 6، ص 40، بَابُ الرَّضَاعِ، ح 2.
10 . حسّون، محمد، أعلام النساء المؤمنات، ص 127.
11 . محلاتي، ذبيح الله، رياحين الشريعه، ج 3، ص 357.
12 . کليني، محمد بن يعقوب، الكافي، ج 6، ص 413.
13 . ابن بابويه، شيخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 303، ح 3.
14 . محلاتي، ذبيح الله، رياحين الشريعه، ج 3، ص 396.
15 . طوسي، محمد بن حسن، الرجال، ص 327.
16 . ابن قولويه، جعفر بن محمد، كامل الزيارات، ص 110، باب 37، ح 4.
17 . کليني، محمد بن يعقوب، الكافي، ج 3، ص 478، ح 6.
18 . محلاتي، ذبيح الله، رياحين الشريعه، ج 3، ص 17 و 18.
19 . کليني، محمد بن يعقوب، الكافي، ج 1، ص 472، ح 1.
20 . به نقل از: محلاتي، ذبيح الله، رياحين الشريعه، ج 3، ص 17.
21 . کليني، محمد بن يعقوب، الكافي، ج 1، ص 472، ح 1.
22 . کليني، محمد بن يعقوب، الكافي، ج 4، ص 428، ح 6.
23 . کليني، محمد بن يعقوب، الكافي، ج 3، ص 225، ح 8.
24 . کليني، محمد بن يعقوب، الكافي، ج 3، ص 179، ح 1.
25 . رجال البرقي، ص 62.
26 . طوسي، محمد بن حسن، تهذيب الأحكام، ج 9، ص 123، ح 265.
27 . خويى، سيد ابو القاسم، معجم رجال الحديث، ج 24، ص 215.
28 . کليني، محمد بن يعقوب، الكافي، ج 5، ص 381، ح 9.
29 . خويى، سيد ابو القاسم، معجم رجال الحديث، ج 24، ص 220.
30 . رعد(13): 21.
31 . کليني، محمد بن يعقوب، الكافي، ج 7، ص 55، ح 10.
32 . عياشي، محمد بن مسعود، تفسيرالعياشي، ج 1، ص 132.
33 . كشى، محمد بن عمر، رجال الكشي، ص 367.
34 . ابن قولويه، جعفر بن محمد، كامل الزيارات، ص 279.
35 . سيد بن طاووس، اقبال الاعمال، ج 3، ص 239.
36 . رجال الشيخ الطوسي، ص 327؛ رجال الربرقي، ص 62.
37 . رجال الكشي، ص 75.
38 . خويى، سيد ابو القاسم، معجم رجال الحديث، ج 24، ص 199.
39 . همان.
40 . همان ص 200.
41 . همان، ص 202.
42 . همان، ص 205.
43 . همان، ص 210.
44 . همان.
45 . کليني، محمد بن يعقوب، کافي، ج 1، ص 346، ح 3.
46 . خويى، سيد ابو القاسم، معجم رجال الحديث، ج 24، ص 218.
47 . رجال الشيخ الطوسي، ص 327.
48 . خويى، سيد ابو القاسم، معجم رجال الحديث، ج 24، ص 221.
49 . همان، ص 224. نام اين راوي در کتابهاي روايي و رجالي ثبت نشده است.
50 . حسّون، محمد، أعلام النساء المؤمنات، ص 482.
51 . خويى، سيد ابو القاسم، معجم رجال الحديث، ج 24، ص 226.
52 . خويى، سيد ابو القاسم، معجم رجال الحديث، ج 24، ص 229؛ رجال البرقي، ص 62.
53 . خويى، سيد ابو القاسم، معجم رجال الحديث، ج 24، ص 230؛ رجال الشيخ الطوسي، ص 327.