پرسش:
سلام. من یک سوال دارم. من در آمریکا زندگی میکنم و به همه قوانین اسلامی باورمند هستم و نماز میخوانم و به پیامبر و امامان اعتقاد دارم. اما چند سوال دارم. چگونه میتوانم به طور منطقی به کسی که ایمان قوی ندارد اسلام و پیامبر و امامان و قرآن را ثابت کنم ؟ چگونه این ها را به کسی که تردید های بسیاری دارد ثابت کنم؟
چگونه این ها را به کسی که عقیده و دین دیگری دارد ثایت کنم؟ لطفا به فارسی جواب دهید یا اگر کتابی که این مطلب را توضیح دهد لطقا معرفی نمایید. چون من سوالات بسیاری درباره اسلام دارم. متشکرم.
پاسخ:
با سلام و سپاس از مکاتبه و ارتباط شما
تلاش و كوشش جهت هدايت و تشويق افراد به طرف خدا و تقويت ايمان آنها كاري بس ارزشمند است . دعوت مردم به آشنايي با دين و عبادت خداوند از برجسته ترين و متعالي ترين امور است. چنان چه در روايتي رسول خدا(ص) فرمود: هر كس بتواند يك نفر را هدايت كند و به طرف دين جذب نمايد، ارزش آن برتر از تمام چيزهايي است كه خورشيد بر آنها مي تابد.
براي ترغيب و تشويق به انجام فرائض ديني ، ابتدا بايد زيربناهاي فكري افراد را مورد بررسي قرار داده و در اصلاح آن كوشيد. ديدگاه فرد در مورد خداوند، جهان هستي، انسان، معاد و ... اموري است كه نتيجه مستقيم بر ايمان فرد دارد . تقويت و اصلاح اين مباني تأثير زيادي بر ايمان انسان مي گذارد.
قدم بعدي چشيدن و مزه كردن ايمان است. اگر كسي شيريني و لذت ايمان به خدا را حس كند و از انجام كارهاي ديني لذت ببرد ، هرگز نسبت به آنها بي تفاوتي نشان نمي دهد.
به همين جهت در دعاها آمده است: «اللهم اذقني حلاوه ذكرك : خدايا شيريني ياد خودت را به من بچشان».
قدم سوم پرهيز از اموري است كه انسان را از توجه به خدا غافل مي كند. گر چه ياد خدا و ارتباط عاشقانه با او بسيار لذت بخش است و هيچ لذتي به پاي آن نمي رسد ، ولي اگر لذت هاي مادي و شيطاني كه رسيدن به آنها بسيار آسان است و روز به روز متنوع تر و گسترده تر مي شود، در زندگي فرد وارد شود، كم كم او را از توجه به خدا باز مي دارد و ايمان او را ضعيف مي كند.
حال با توجه به اين سه مطلب، راهكارهاي زير را جهت تقويت ايمان فرد و نزديك كردن او به دين پيشنهاد مي كنيم، اما قبل از آن اين نكته را يادآوري مي كنيم كه هدايت و ارشاد ديگران به طرف خدا امري تدريجي است كه لازمه آن صبر و بردباري و تلاش دائمي است و نمي توان انتظار داشت يك مرتبه افراد به همه چيز برسند. بايد سعي كنيم قدم به قدم پيش رويم. اين راهكارها عبارتند از:
1-او را به مطالعه كتاب هاي مفيد در زمينه هاي مذهبي تشويق كنيد . گاهي هم كتاب هاي جالب را كه براي او مناسب است خودتان مطالعه كنيد و خلاصه آن را برايش بگوييد، به اين صورت كه اگر مي توانيد با او قرار بگذاريد و در يك زمان مناسب اين كار را بكنيد. شما مي توانيد اين كار را به بهانه اين كه مي خواهيد از او كمك بگيريد تا اشتباهات شما را اصلاح كند ، انجام دهيد. زيرا در غير اينصورت ممكن است با شما همراه نشود..
2- نصيحت و تذكر مستقيم سودي ندارد. سعي كنيد مطالبتان را غير مستقيم به او بگوييد.
3- قبل از اينكه بخواهيد تذكري به او بدهيد بهتر است نكات مثبت او را برجسته كنيد. و او را به عنوان فردي موفق جلوه دهيد و طوري وانمود كنيد كه تذكرات شما براي بهتر شدن وضعيت او است.
4- داشتن روابط صميمي و دوستانه تأثير سخن شما را چند برابر مي كند پس سعي كنيد دائما او را مورد محبت و نوازش قرار دهيد و او را از بهترين دوستان خود معرفي كنيد.
5- گاه گاهي از او بخواهيد اشتباهاتتان را به شما تذكر دهد تا احساس كند نظرات او را قبول داريد و به آن احترام مي گذاريد.
6- سعي كنيد وي را به شركت فعال در تشكلهاي مذهبي دانشگاه تشويق كنيد و از اعضاي آنها بخواهيد به او توجه و احترام لازم داشته باشند.
7- او را به شركت در مراسم جذاب مذهبي مثل زيارت عاشورا ، دعاي توسل و مانند آن تشويق كنيد و روحيه توبه و انابه و مناجات با خدا را در او به وجود آوريد.
8- تا جايي كه ممكن است زمينه هاي ارتباط او را با لذايذ نا مشروع و حرام و شركت در مجالس آلوده ، كمتر نماييد. زيرا اينگونه برنامه ها در تخريب ايمان جوانان بسيار مؤثر است.
9-آينده نگري، احساس مسئوليت و توجه به عالم آخرت را در او ايجاد كنيد.
10 - از صميم قلب براي موفقيت خودتان و براي هدايت او دعا كنيد و بدانيد كه اگر در كارتان جديت و اخلاص داشته باشيد ، حتما موفق مي شويد، اگر هم موفق نشديد اجرتان پيش خدا محفوظ است و از اين جهت جاي نگراني نيست.
11- سعي كنيد با رفتارتان او را دعوت به دين و ارزشهاي ديني كنيد «كونوا دعاه الناس بغير السنتكم» پيامبر فرمود مردم را با غير زبان به دين دعوت كنيد. اين نكته در تبليغ دين بسيار موثر است ؛ زيرا مشاهده رفتار ديگران در تأثير پذيري انسان بسيار مؤثر است. اين كار هم به نفع شماست يعني عملا خود شما كمال پيدا مي كنيد و هم باعث تشويق و تحريض ايشان براي عمل كردن به احكام و ارزشهاي دنيوي مي شويد.
در اين جا مناسب است با نگاهي روانشناختي به موضوع تأثيرگذاري به اين سؤال بپردازيم و نکاتي را يادآور شويم:
مسأله تأثيرپذيرى يا تأثيرگذارى در حدود كيفيت آن بستگى به توانها و قابليتهاى انسان در ابعاد مختلف دارد. مهمترين امورى كه در تاثيرگذارى دخالت دارند ويژگىهاى روحى از قبيل اراده استواراخلاق نيكو حسن معاشرت و آگاهىها و توانهاى علمى بالا است. تأثيرپذيرى مثبت نيز تا حدودى به اين امور و نيز به ميزان انعطاف پذيرى و حقيقتطلبى شخص ارتباط دارد و تاثير پذيرىهاى منفى برخاسته از ضعف آگاهى و اراده مىباشد. بنابراين هر اندازه در تقويت اراده خود گسترش صفات حسنه و خلق و خوى پسنديده و افزونسازى آگاهىها ودانشهاى خود به ويژه در زمينه مسايل دينى فرهنگى و اجتماعى تلاش كنيد تدريجا توان تاثيرگذارى بيشترى خواهيد يافت.
بنابراين تأثيرگذارى يك مهارتى است كه به تدريج حاصل مىشود و تأثيرگذار و تأثير گيرنده و فضاى روانى از آمادگى لازم و شرائط كافى برخوردار باشد كه با تمرين و ممارست به اين مهارت دسترسى پيدا مىشود. با رعايت اصول و نكات زير فرد مىتواند ميزان تأثيرگذارى خويش را افزايش دهد.
1. كار خود را با تحسين و قدردانى صميمانه از طرف مقابل شروع كنيد.
2. با اندكى تفحص و جستجو برنامه خود را با برجسته كردن يك يا چند نكته مثبت و ارزشمند در طرف مقابل و تحسين صادقانه از وى به خاطر وجود آن امر مثبت ارتباط خود را با وى پىگيرى نمائيد.
3. در صورتى كه اشتباه و لغزشى در وى مشاهده كرديد مستقيما از او گلايه نكنيد و وى را مورد انتقاد مستقيم و سرزنش خود قرار ندهيد.
4. قبل از انتقاد از ديگران درباره اشتباهات خود حرف بزنيد.
5. سعى كنيد شنونده خوبى باشيد و ديگران را تشويق كنيد درباره خود براى شما حرف بزنند.
6. صميمانه ديگران را دوست داشته باشيد و به آنها اين محبت باطنى خود را اعلام كنيد.
7. به ديگران اعتبار بدهيد و كارى كنيد كه احساس كنند مهم هستند.
8. در طرف مقابل نسبت به كارى كه مىخواهى انجام دهد ميل شديدى ايجاد كنيد و به عبارت ديگر فضاى روانى لازم را براى انجام آن عمل فراهم نمائيد.
9. هر رفتارى را كه از ديگران نسبت به خود انتظار داريد همان را با ايشان در پيش گيريد.
10. سعى كنيد نقطه نظرات و ديدگاههاى خويش را بر ديگران تحميل نكنيد زيرا مردم سخن كسى را كه بخواهد عقيدهاش را بر آنان تحميل كند نمىپذيرند و با كسى كه همچون يك سرپرست با ايشان رفتار كند دوستى نمى ورزند و به او اعتماد نمىكنند(1)
در مورد کسانی که عقیده ای غیر اسلام دارند متذکر می شویم:
1- باید سعی کنید به هيچ وجه تحت فشار قرار نگيرد تا شوقش به شناخت اسلام از بين نرود.
2- در ابتدا به عقايد يهوديت یا مسیحیت یا هر عقیده ای که او دارد حمله نشود.
3- سطح توانايى و استعداد او در درك معارف دينى، مورد توجه بوده و براساس آن كتابهايى معرفى شود.
4- به ميل و ذوق او در مباحث توجه شود و متناسب با آن كتابهايى پيشنهاد شود. مثلاً ميل او به مباحث عقلى است. از كتابهاى استدلالى مثل كتابهاى شهيد مطهرى و استاد مصباح استفاده شود و اگر به مباحث معنوى عرفانى و اخلاقى علاقه دارد كتابهاى متناسب با آن معرفى گردد.
5- آشنايى با معارف اصيل اسلامى از طريق قرآن و روايات اهل بيت يكى از بهترين راههاى دعوت به اسلام مىباشد. لذا با توجه به آگاهى شخص، او را با معارف قرآن و روايات به خصوص نهج البلاغه و مضامين عالى دعاها آشنايش كنيد.
با توجه به تذكرات بالا كتابهاى زير معرفى مىگردد:
1- علامه سيد محمد حسين طباطبايى، آموزش عقايد و دستورهاى دينى، انتشارات بنياد جانبازان تهران (اين كتاب با بيانى ساده معارف اسلامى را توضيح داده است).
2- شهيد مطهرى، مجموعه مقدمهاى بر جهانبينى اسلامى، انتشارات صدرا تهران (اين كتاب مباحث را در سطح وسيعتر از كتاب قبل طرح نموده است).
3- مصباح يزدى، آموزش عقايد، سازمان تبليغات اسلامى
كتابهاى ديگر شهيد مطهرى و استاد مصباح به خصوص معارف قرآن استاد مصباح يزدى در سطح عالىتر بسيار مناسب است.
جهت آشنايي بيشتر در مورد حقانيت و برتري دين اسلام و خصوصا مذهب تشيع به مطالب زير توجه فرماييد تا بتوانيد در زمينه گرايش افراد غير مسلمان به دين اسلام موفقيت بيشتري کسب نماييد.
در اين رابطه از دو راه كلى (عقل و آيات قرآن كريم)، مسأله را پى مىگيريم.
يك:راه عقل
براى داورى در مورد حقانيت يك دين و مقايسه آن با اديان ديگر، بايد ابتدا با اصول عقايد و آموزههاى اديان آشنا شد و آنگاه آن را به وسيله عقل - كه حجت درونى انسان است - محك زد. ما در چنين مراجعهاى، اصول عقايد و معارف دين اسلام را مبتنى بر ادله و براهين متقن و يقينى عقلى مىيابيم؛ يعنى، يكايك اين اصول به وسيله براهين متعدد يقينى اثبات مىگردد. با وجود براهينى كه درباره اصل توحيد اقامه مىشود، اديان و مكاتب غيرتوحيدى - كه اعتقاد به ثنويت (دوخدايى)، تثليث (سه خدايى) يا چند خدايى از اركان اعتقادى آنها محسوب مىشود - ابطال مىگردد. در همين زمينه، آنچه كه از ادله يقينى عقلى بر نفى جسميت يا رؤيت خداوند اقامه مىشود، مكاتب و مذاهبى را كه مبتنى بر چنين عقايدى هستند، رد مىكند. در خصوص دو دين بزرگ يهوديت و مسيحيت، نيز با همين حجت درونى؛ يعنى، احكام و براهين يقينى عقل، اگر به بررسى آموزههاى اين دو دين بنشينيم، به نتيجه مشابه ساير مكاتب خواهيم رسيد.
در خصوص اديان الهى و آسمانى بايد گفت كه حقيقت و گوهر همه آنان، دعوت به انقياد و تسليم در برابر خداوند متعال است، لكن دستور العملهاى مربوط به چگونگى تأمين سعادت دنيوى و اخروى انسان، كه در اصطلاح از آن به «شريعت» ياد مى شود، متفاوت است؛ يعنى، با توجه به اختلاف زمان و مكان و مخاطب اين دستورالعملها، مراحل مختلى را گذرانده و متناسب با آن رو به تكامل بوده است. علاوه بر اين، اصول عقايد و گوهر اديان نيز در مقام بيان و تبيين از عمق و تفصيل بيشترى برخوردار گرديده است. در حقيقت، دين توحيدى واحد است و شرايع متعدد است: «ان الدين عند الله الاسلام؛ به درستى كه دين در نزد خدا اسلام (تسليم در برابر حق) است» (2)
با ظهور هر پيامبرى شريعت قبلى پالايش يافته و در شكل كاملترى عرضه شده است. از اين رو پيامبران همه مبلغ دين واحد بودند، و به همين جهت، يكى پس از ديگرى مژده آمدن پيامبر جديد را مىدادند و به اين مطلب در كتاب مقدس يهوديت و مسيحيت تصريح شده است.(3)
بنابراين پيروى صحيح از آيين يهود، با آمدن حضرت عيسى، در تبعيت از ايشان خواهد بود و پيروى صحيح از آيين مسيح با ظهور پيامبر اسلام، در تبعيت از حضرت نبى اكرم خواهد بود. در نتيجه، تفاوت شرايع آسمانى به معناى درجات متكامل از يك راه و يك حقيقت است. با توجه به اين بيان عقل، با قطع نظر از مسأله تحريف در شرايع گذشته، حكم به لزوم پيروى از جامعترين و كاملترين پيام و دستورالعمل الهى كه در آخرين شريعت (اسلام) متجلى شده است، مى نمايد. همچنين عقل، در بررسى آموزه هايى كه توسط يهوديت و مسيحيت امروزى تبيين مى شود، آنها را مخالف با براهين يقينى خود مىيابد.
اعتقاد به تثليث.(4)
تجسم و رؤيت (5)امورى است كه براهين عقلى آن را از هيچ مكتب و مذهبى نمى پذيرد؛ بلكه آن را نشانه عدم حقانيت و در واقع تحريف آنها مى داند. به پارهاى ديگر از تحريفات صورت گرفته در اين دو دين بزرگ اشارهاى گذرا مىكنيم تا بر اساس حكم عقل، خود داورى كنيد:
تحريفات مسيحيت و يهود
1. اتهامات ناروا به پيامبران؛ علاوه بر رسوخ تحريفات بنيادى و اعتقادى در كتاب مقدس، پاره اى اتهامات ناروا و غيراخلاقى به بعضى از پيامبران نسبت داده شده است كه قلم از بيان آن شرم دارد، براهين عقلى لزوم عصمت پيامبران را اثبات مىكند.
2. وجود افسانه ها؛ وجود افسانه هاى بى پايه در كتاب مقدس، يكى ديگر از جنبه هاى تحريف آن است؛ از جمله مىتوان به كشتى گرفتن حضرت يعقوب با خدا و غلبها ى او بر خدا، اشاره كرد (6)
3. گناه فطرى؛ مسيحيان معتقدند، آدم در بهشت به گناه آلوده شد و اين گناه به همه فرزندان او نيز منتقل مىشود؛ يعنى، انسان بالفطرة گناهكار است و هرگونه تلاش و عمل انسان در رهايى از اين خطا، سودى نخواهد بخشيد و تصليب و به دار كشيده شدن حضرت عيسى(ع)، كفاره گناه فطرى انسان است.
4. تقويت ظلم؛ يكى ديگر از آموزههاى نامعقول كتاب مقدس، توجيه ظلم و ستم و دعوت به سكوت در برابر حاكمان ظالم، به بهانه اين است كه آنان حاكم و سايه خدا در زميناند. (7)وجود اين گونه آموزههاى غيرعقلانى در كنار طرح مسأله تثليث و تجسيم و وجود تناقضات متعدد در متن كتاب مقدس،(8)دليل بر عدم حقانيت مسيحيت و يهوديت امروزى است.
خلاصه سخن اين كه راه شناخت حقانيت دين اسلام و عدم حقانيت ساير اديان و شرايع، مراجعه به آموزه هاى آنها و داورى است. اگر كسى مراجعه كند، خواهد يافت كه اسلام در سه وادى «عقايد»، «اخلاق و فضايل» و «احكام فردى و اجتماعى»، نه تنها كاملتر از ساير اديان؛ بلكه قابل مقايسه و طرف نسبت با آنها نيست و در تمام دوره زندگى بشر، عقايد و شريعتى به اينجامعيت و عمق و اتقان و استوارى بر بنيان عقل، وجود ندارد.
امام خمينى(ره) در اين زمينه، در كتاب چهل حديث مى نويسد: «اثبات حقانيت دين اسلام، احتياج به هيچ مقدمه ندارد جز نظر كردن به خود آن و مقايسه بين آن و ساير اديان و شرايع». (9)
در پايان اين بخش، به اين نكته اشاره مىكنيم كه داورى عقل و سنجش و حكم عقل به حقانيت دين اسلام و عدم حقانيت ساير اديان، خود دليلى بر نفى پلوراليزم است.
دو: راه آيات
آيات قرآنى علاوه بر دلالت بر انحصار دين حق در اسلام و در نتيجه نفى پلوراليسم و تكثرگرايى دينى، به صراحت با برخى از اصول و مبانى پلوراليسم مخالف است و آن را ابطال مىكند. مجموع آيات در اين زمينه را در سه بخش قرار مىدهيم:
1. آياتى كه بر صراحت، تنها اسلام را دين حق و صراط مستقيم معرفى مىكند و عقايد پيروان ساير اديان را باطل معرفى كرده و آنان را به پيروى از اسلام دعوت مىكند:
الف. «و من يبتغ غيرالاسلام دينا فلن يقبل منه و هو فى الآخرة من الخاسرين». (10)
ب. «و لن ترضى عنك اليهود و لا النصارى حتى تتّبع ملّتهم، قل انّ هدى الله هو الهدى و لئن اتّبعت اهوائهم بعد الذى جاءك من العلم مالك من الله من ولىّ و لا نصير». (11)
ج. «و قالت اليهود عُزير ابن الله و قالت النصارى المسيح ابن الله ذلك قولهم بافواههم يضاهئون قول الّذين كفروا من قبل قاتلهم الله انّى يؤفكون».(12).
و آيات فراوان ديگر كه شما را به قرآن كريم ارجاع مىدهيم (13)
2. آياتى كه با مبناى شكاكيت و نسبيت گرايى و عدم امكان دستيابى به حقيقت - كه از مبانى و پيشفرض هاى پلوراليزم دينى است - در تضاد و تقابل است و نشان مىدهد كه از ديدگاه قرآن، به هيچ وجه شكاكيت و نسبيّت مورد پذيرش نيست و رسيدن به حقيقت امكانپذير است. اين آيات عبارت است از:
الف. آياتى كه شكاكان را مورد سرزنش قرار مىدهد. (14)
ب. آياتى كه ادله انبيا را روشن و آشكار، و شكّ شكاكان را بى وجه معرفى مى کند (15)
ج. آياتى كه امر به تبعيت از علم و يقين و اجتناب از پيروى از ظن و گمان و شك دارد.. (16)
3. پلوراليزم دينى، بر اساس برخى از مبانى جديد هرمنوتيك استوار است كه مى پندارد، عبارات و متون دينى صامت، يعنى، خالى از معانى اند و قهرا هر نوع شناختى از دين، كاملاً شخصى مىباشد. آيات و روايات بسيارى با اين مبنا به صراحت مخالفت دارند:
الف. «و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط؛ كتاب و ميزان را نازل كرديم تا مردم به قسط و عدل قيام كنند» (17) ؛ اگر هر كسى بر اساس صامت بودن قرآن، برداشتى از آن داشته باشد، معيار تمييز بين عدالت و ظلم در قرآن وجود نخواهد داشت و به تبع اقامه عدل بر اساس آن معيار واحد در جامعه، ممكن نخواهد شد.
ب. «و نزّلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شىء؛ اين كتاب (قرآن) را بر تو فرستاديم تا حقيقت هر چيز را بيان كند» (18)
ج. «و تلك حدود الله يبينها لقوم يعلمون؛ اين است احكام خدا، بيان مىكند آن را براى قومى كه دانا هستند». (19)
د. «لا اكراه فى الدين قد تبين الرشد من الغى؛ هيچ اكراهى در دين نيست به درستى كه راه هدايت از گمراهى، روشن گرديد» (20)
آيات بالا، قرآن كريم را بيان كننده راه راست از گمراهى و نشانگر حدود الهى و بيانگر هر چيز، معرفى مىكند و اين با مبناى هرمنوتيك جديد، يعنى، خالى بودن عبارات و متون از بار معنايى و تأثيرپذيرى از دانشهاى بشرى و در نتيجه شخصى بودن برداشتها از عبارت (و نه معرفتى بودن اين برداشتها) ناسازگار و درست در نقطه مقابل است.
حاصل سخن
با مراجعه به حكم عقل و آيات قرآن كريم، به هيچ وجه پلوراليسم و كثرتگرايى دينى، به معناى حقانيت همه اديان، قابل پذيرش نيست؛ لكن توجه به اين نكته ضرورى است كه دين حق و صراط مستقيم واحد است؛ ولى معذّر و حجت متعدد است. بايد مسأله حقانيت را از معذّريت و حجت جدا كرد. پيروان ساير اديان، خارج از شريعت حق و مطلوب الهى هستند؛ اما در صورت وجود دو شرط: (1. جهل به اسلام، 2. پاىبندى به آيين خود) داراى حجت و مستمسك خواهند بود و راهشان هر چند «صراط مستقيم» و دين حق نيست؛ اما قابل اعتذار است و در روز قيامت نزد خداوند معذوراند. قرآن از اين گروه به «مستضعف» ياد كرده است. اين گروه ضمن معذور بودن، در صورت تحقق آن روشها، بهره اى از سعادت خواهند برد و به درجه اى از سعادت نايل خواهند شد.
نكته ديگر آنكه حقيقت دين يك چيز بيش نيست؛ ولى وحدت آن، از سنخ وحدت عددى نيست،؛ بلكه از قبيل وحدت تشكيكى است؛ يعنى، داراى مراتب است كه قرآن از اين مراتب به «سبل» تعبير كرده است. صراط مستقيم واحد است؛ اما سبل به تعدد و اختلاف سالكان و متعبدان متعدد است: «والذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا». (21)
صراط مستقيم همان شاهراه هدايت است كه سبل امن الهى به آن منتهى مىشود و هر كس به همان مقدار كه از سبل امن الهى پيروى كند، از صراط مستقيم نيز بهرهمند خواهد شد و هر كس همه سبل امن الهى را طى كند، از صراط مستقيم به طور كامل بهرهمند خواهند شد: «... قد جائكم من الله نور و كتاب مبين يهدى به الله من اتّبع رضوانه سبل السلام و يخرجهم من الظلمات الى النور بإذنه و يهديهم الى صراط مستقيم». (22)
هم چنین شما باید کسانی که مسیحی بودند وبه اسلام گرایش پیدا کردند را ببینید و با آن ها صحبت کنید وببینید برای ان ها چه چیز اسلام جالب بوده که به اسلام گرایش پیدا کردند ویا کتاب هایی که عالمان مسیحی در این باره نوشتند مطالعه کنید..
براى آشنايى بيشتر منابع زير معرفى مىگردد:
الف. كتاب نقد، شماره 4، ص 242، مقاله «نگاهى درون دينى به پلوراليزم دينى، عبدالحسين خسروپناه»؛
ب. قدردان قراملكى، محمدحسن، سويههاى پلوراليزم؛
پ. قدردان قراملكى، محمدحسن، قرآن و پلوراليزم.
پاورقی:
1)در اين زمينه براى آگاهى بيشتر ر.ك:
1. آئين دوست يابى، ديل كارنگى
2. دوستى و دوستان، سيد هادى مدرسى، انتشارات آستان قدس رضوى
3. دوستى در قرآن، محمدى رى شهرى
2)سوره آل عمران (3)، آيه 19
3) تورات، كتاب یوشع نبى
4) رساله اول به قرنتيان 6:8 و انجيل يوحنا: 20
5) همان و سفر پيدايش
6) سفر پيدايش، 43/2330
7) انجيل متى، 38:5 و اكثر نامههاى پولس به روميان
8) در كتاب «انيسالاعلام»، ج2، 125 مورد تناقض موجود در كتاب مقدس مورد بررسى قرار گرفته است.
9) امام خمينى، روحالله، چهل حديث، شرح حديث دوازدهم، ص 201
10)سوره آلعمران (3)، آيه 85
11)سوره بقره (2)، آيه 120
12)سوره (توبه (9) آیه 30
13) سوره آلعمران(3)، آيه 61 (مباهله با مسيحيان)؛ سوره توبه (9)، آيه 32 و 31؛ سوره نساء(4)، آيه 157و 171؛ سوره مائده(5)، آيه 51 و 73؛ سوره فتح (48)، آيه 28؛ سوره صف (61)، آيه9؛ سوره مريم(19)، آيات 91 88؛ سوره بقره (2)، آيه 79.
14) نحل (16)، آيه 66؛ جاثيه (45)، آيه 32
15)سوره ابراهيم (14)، آيه 9 و 10
16) سوره اسراء (17)، آيه 36؛ يونس (10)، آيه 36؛ نجم (53)، آيه 28
17)سوره حديد (57)، آيه 25
18) (نحل (16)، آيه 89
19)سوره (بقره (2)، آيه 230
20) همان، آيه 256
21)سوره عنكبوت (29)، آيه 69
22) مائده (5)، آيه 15و16. ر.ك: الميزان، ج 1، ذيل آيه 6و7 سوره حمد، (بحث صراط و سبيل