پرسش:
آيا بهشت فقط ايده آل انسان ها است؟ 2-آيا جهنم فقط به خاطر ترساندن انسانهاست و نه بهشتي و نه جهنمي پس از مرگ وجود دارد ؟
3-آيا قرآن كلام انسان است و نه خداوند ، چگونه است؟ براي مثال ميگويند سوره ي حمد فقط دعاي يك انسان ميباشد . يا اينكه در جاهايي كه خداوند در قرآن خويش را با ضمير "هو "صدا زده است دليل بر انساني بودن آن است؟
پاسخ:
با سلام و درود بر شما دوست گرامی
1و2- بهشت ايده آل انسان است ؛زيرا همه انسان ها خواهان رسيدن به آرامش كامل و نعمت هايي هستند كه فنا پذير نبودهو ابدي باشد و تكرار در آن نياشد . همه اين صفات و ويژگي ها در بهشت فراهم است و آيات قرآن بر آن تأكيد دارد . اما ايده آل بودن آن براي انسان به معناي واقعيت نبودن ( ايده آليسم بودن ) آن نيست ، بلكه اينها واقعياتي (رئاليست)هستند كه در جهان آخرت كه جهان حقيقي و واقعي است ، وجود دارد و همان گونه كه در قرآن آمده است ، شكي در آن نيست : "لا ريب فيه" جهان آخرت و بهشت و دوزخ نه تنها واقعيت داشته و وجود حقيقي دارد ، بلكه در قرآن آمده كه زندگي و حيات حقيقي ، همان حيات آخرت است : " وَمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ " اين زندگي دنيا جز سرگرمي و بازيچه نيست و زندگي حقيقي همانا [در] سراي آخرت است اي كاش ميدانستند. (1)
حيات و زندگي اصلي و حقيقي در آخرت است و اين دنيا در قياس با آخرت ، همانند خواب است . در روايات نيز آمده كه انسان ها چون به جهان آخرت در آيند ، گويا خواب بودند و بيدار مي شوند.
بنابراين بهشت ، حقيقتي است كه همه انسان ها بدنبال آن هستند. حقيقتي كه در دنيا آن را نمي يابند ، اگر چه انسان هاي بسياري از آن غافلند و در دنيا در جستجوي سعادت ابدي و جاودانه و فنا ناپذيرند.
ايده آل بودن بهشت نه تنها وجود آن را نفي نمي كند ، بلكه مي تواند دليلي براي واقعيت داشتن آن باشد ؛زيرا هر نيازفطري و غريزي كه خداوند در وجود انسان قرار داده است ، پاسخ مناسب آن را فراهم آورده است. براي رفع تشنگي آب قرار داده و براي رفع گرسنگي ، غذا فراهم آورده و... بنابراين رسيدن به زندگي ابدي و جاودانه همراه با آرامش كامل و سعادت ابدي كه مطلوب تمام انسان ها ، پاسخ مناسب و حقيقي دارد. اين پاسخ در عالم دنيا نخواهد بود ؛ پس جهان آخرت و بهشت حتما وجود دارد.
وجود عالم آخرت و بهشت ، هم چنين زندگي را از عبث و بيهوده بودن خارج مي كند و به انسان مي فهماند كه زندگي تنها محصور در اين مدت محدود دنيا خلاصه نمي شود و آمد و شد انسان ها بيهوده نيست.
اين موضوع در مورد دوزخ نيز صادق است . دوزخ اگر چه موجب ترساندن انسان و پرهيز از گناهان مي شود ، اما اين نتيجه آن است نه هدف آن. بيان وجود دوزخ در آيات قرآن ، صرفابا هدفترساندن و دور شدن انسان نيست ، اگر چه اين نتجه را خواهد بخشيد ، بلكه اشاره به حقايقي است كه در جهان پس از مرگ وجود دارد و شكي در آن نيست.
با صرف از نظر از صريح آيات قرآن ، دلايل عقلي نيز بر وجود آن همانند بهشت وجود دارد..
دليل عدالت الهي يكي از آن دلايل است.
" آيا آنانكه كه بدي و گناه مي كنند ، تصور مي كنند كه آنان را همانند مومنان و نيكوكاران قرار مي دهيم كه زندگي و مرگ آنان با هم يكسان است! بد قضاوتي است كه دارند (2)."
3-پيامبر اسلام كه آورنده قرآن است مي گويد اين قرآن كلام خداست و خود قرآن نيز مي گويد من سخن خدا هستم نه سخن بشر. و قرآن براي اين ادعا دليل مي آورد و همگان رابه تحدي و مبارزه طلبي فرا مي خواند و در اين مبارزه پيروز مي شود.
در توضيح اين سخن مي گوييم:قرآن با آن همه عظمتي كه دارد ، توسط پيامبري آورده شد كه به مكتب نرفته بود و سواد خواندن و نوشتن ندانست ، نيز تا بدان زمان هيچ سخني مانند آن نگفته بود.
شايد بديهي ترين دليل بر اعجاز قرآن اين باشد كه معاصران پيامبر(ص) و حتي اقوامي كه تا به امروز روي كار آمدند با تمام كوشش ها و تلاش هايي كه به كار بستند, از آوردن سوره اي نظير قرآن عاجز ماندند ونتوانستند اقدامي بر ضد آيات قرآن انجام دهند, زيرا چنين كاري اصولاً از دست بشر ساخته نيست .
قرآن نه تنها از نظر فصاحت و بلاغت , يعني شيريني و جذابيت عبارات و رسايي مفاهيم , بلكه از نظر محتواو علومي كه آن زمان دور از دسترس انسان ها بود, قوانين و مقرراتي كه ضامن سعادت و نجات بشريت است ,خالي از هر گونه تناقض و پراكنده گويي است با توجه به اين كه معلومات انسان محدود است مخصوصاً با توجه به اين كه پيامبر اسلام (ص) در محيطي پرورش يافته بود كه از همان علم و دانش محدود بشري آن زمان نيز درآن محيط خبري نبود, آيا وجود اين همه محتواي متنوع در زمينه هاي مختلف توحيدي , اخلاقي , اجتماعي ,سياسي و نظامي دليل بر اين است كه كلمات قرآن از مغز انسان تراوش نكرده بلكه از ناحيهء خداوند است
نظري به تاريخ اسلام , روشن مي سازد كه كسي نتوانسته مشابه قرآن را بياورد; زيرا در داخل كشورهاي اسلامي در زمان پيامبر(ص) و پس از او حتي در خود مكه و مدينه , مسيحيان و يهوديان سرسخت و متعصبي مي زيستند كه براي تضعيف مسلمانان از هر فرصتي استفاده مي كردند, به علاوه اين كه افراد مسيحي و يهودي ونيز منافقين در ميان مسلمانان زندگي مي كرندند و مسلماً اين عده به دقت مراقب اوضاع مسلمين بودند و از هربرنامه اي كه به زيان مسلمانان تمام مي شد, استقبال مي كردند. اگر به كتاب دسترسي پيدا مي كردند كه بتواند به مقابله با قرآن برخيزد تا آن جا كه مي توانستند آن را نشر مي دادند و يا لااقل در حفظ آن مي كوشيدند. از اين رومي بينيم حتي افرادي كه به احتمال ضعيفي به معارضه با قرآن برخاسته اند, تاريخ نام آنان را ضبط كرده است .يكي از اين افراد "مسيلمه كذاب " اهل يمامه است كه به مبارزه با قرآن برخاست و حتي از او جملاتي كه بر وزن بعضي از آيات بوده ثبت شده است , ولي از نظر محتوا و معنا خنده دار مي باشد و همانند لطيفه اي نقل مجالس بوده است ; به عنوان مثال هم وزن آيات سوره "والذاريات" چنين گفته است : "والمبذرات بذرا و الحاصدات حصدا و الذاريات قمحا و الطاحنات طحنا و العاجنات عجنا و الخابزات خبزا و الثاردات ثردا و اللاقمات لقما اهالة و سمنا؛ يعني قسم به دهقانان و كشاورزان , قسم به درو كنندگان ,قسم به جدا كنندگان كاه از گندم , قسم به جدا كنندگان گندم از كاه , قسم به خمير كنندگان , قسم به نان پزندگان ,قسم به ثريد كنندگان و قسم به آن كساني كه لقمه هاي چرب و نرم بر مي دارند."
و در جاي ديگر مي گويد:
"يا ضفدع بنت ضفدع نقي ما تنقين نصفك في الماء و نصفك في الطين لا الماء تكدرين و لا الشارب تمنعين ;يعني اي قورباغه دختر قورباغه آن چه مي خواهي قور قور كن , نيمي از تو در آب نيمي ديگر در گِل است ; نه آب را گل آلود مي كني و نه كسي را از آب خوردن جلوگيري مي كني .
اگر تاريخ بهتر از اين جملاتي را پيدا مي كرد ثبت مي كرد, ولي مشاهده مي كنيد كه اين جملات چه قدر بي محتوا است و نمي تواند با قرآن برابري كند."
اعجاز قرآن از منظر ديگران:
تاريخ پر است از تعريف و تمجيد موافقان و مخالفان قرآن , كه در اين جا به نمونه هايي از آن اشاره مي شود:
ـ ابوالعلاي معري , شاعر معروف عرب كه ميانه خوبي با اسلام نداشت , مي گويد: اين سخن مورد اتفاق همه است كه كتاب محمد(ص) عقل ها را در برابر خود مغلوب ساخت و تا كنون كسي نتوانسته است مانند آن رابياورد. سبك اين كتاب با هيچ يك از سبك هاي معمول ميان عرب اعم از خطابه , رجز, شعر و سجع شباهت ندارد. امتياز و جاذبه اين كتاب به قدري است كه اگر يك آيه از آن در ميان كلمات ديگران قرار گيرد, چون ستاره اي فروزان در شب تاريك مي درخشد!
ـ وليدبن مغيره مخزومي ـ مردي كه به حسن تدبير در ميان عرب شهرت داشت و براي حل مشكلات اجتماعي از فكر و تدبير او در زمان جاهليت استفاده مي كردند و به همين جهت او را گل سر سبد قريش مي ناميدند ـ پس از اين كه چند آيه از اوّل سوره غافر را از پيغمبر شنيد در محفلي از طايفه بني مخزوم حاضرشد و چنين گفت : به خدا سوگند, از محمد سخني شنيدم كه نه شباهت به گفتار انسان ها دارد و نه پريان ; گفتاراو شيريني خاص و زيبايي مخصوصي دارد. گفتاري است كه بر همه چيز پيروز مي شود و چيزي بر آن پيروزنخواهد شد.
ـ كارلايل , مورخ و دانشمند معروف انگليسي درباره قرآن مي گويد: اگر يك بار به اين كتاب مقدس نظرافكنيم , حقايق برجسته و خصايص اسرار وجود طوري در مضامين جوهره آن پرورش يافته كه عظمت وحقيقت قرآن به خوبي از آن ها نمايان مي گردد و اين خود مزيت بزرگي است كه فقط به قرآن اختصاص يافته ودر هيچ كتاب علمي و سياسي و اقتصادي ديگر ديده نمي شود. بلي , خواندن برخي از كتاب ها تأثيرات عميقي در ذهن انسان مي گذارد ولي هرگز با تأثير قرآن قابل مقايسه نيست ,(1) از اين جهت بايستي گفت : مزاياي اوليه قرآن و اركان اساسي آن مربوط به حقيقت و احساسات پاك و عناوين برجسته مسائل و مضامين مهم آن است كه هيچ گونه شك و ترديد در آن راه نيافته و پايان تمام فضايل را كه موجد تكامل و سعادت بشري است در برداشته و آن را به خوبي نشان مي دهد.
ـ جان ديون پورت , مؤلف كتاب "عذر تقصير به پيشگاه محمد و قرآن " مي نويسد: قرآن به اندازه اي از نقايص مبرا و منزه است كه نيازمند كوچك ترين تصحيح و اصلاحي نيست و ممكن است از اول تا به آخر آن خوانده شود بدون آن كه انسان كم ترين ملالتي از آن احساس كند... و همه اين معنا را قبول دارند كه قرآن با بليغ ترين وفصيح ترين لسان و به لهجهء قبيله قريش كه نجيب ترين و مؤدّب ترين عرب ها هستند ، نازل شده است ... (2)
ـ گوته , شاعر و دانشمند آلماني مي گويد: ساليان درازي كشيشان بي خبر از خدا ما را از پي بردن به حقايق قرآن مقدس و عظمت آورندة آن محمد(ص) دور نگاه داشته بودند, اما هر قدر كه ما قدم در جاده علم ودانش گذارده ايم پرده هاي جهل و تعصب نا به جا از بين مي رود و به زودي اين كتاب توصيف ناپذير عالم را به خود جلب نموده و تأثير عميقي در علم و دانش جهان كرده , سرانجام محور افكار مردم جهان مي گردد... ما درابتدا از قرآن رو گردان بوديم , اما طولي نكشيد كه اين كتاب توجه ما را به خود جلب كرد و ما را دچار حيرت ساخت تا آن جا كه در برابر اصول و قوانين علمي و بزرگ آن سر تسليم فرود آورديم .(3)
ـ ويل دورانت مورخ معروف مي گويد: قرآن در مسلمانان آن چنان عزت نفس و عدالت و تقوايي به وجودآورده كه در هيچ يك از مناطق جهان , شبيه و نظير نداشته است .
ـ ژول لابوم انديشمند و نويسندهء فرانسوي در كتاب تفصيل الايات مي گويد: دانش و علم براي جهانيان ازسوي مسلمانان به دست آمد و مسلمين علوم را از قرآني كه درياي دانش است گرفتند و نهر از آن براي بشريت در جهان جاري ساختند.(4)
ـ دينورت , مستشرق ديگري مي نويسد: واجب است اعتراف كنيم كه علوم طبيعي و فلكي و فلسفه ورياضيات كه در اروپا اوج گرفت , عموما از بركت تعليمات قرآني است و ما مديون مسلمانانيم ; بلكه اروپا از اين جهت شهري از اسلام است .(5)
ـ دكتر بانو لورا واكسيا واگلبري ، استاد دانشگاه ناپل در كتاب پيشرفت سريع اسلام مي نويسد: كتاب آسماني اسلام نمونه از اعجاز است ... قرآن كتابي است كه نمي توان از آن تقليد كرد. نمونهء سبك و اسلوب قرآن درادبيات سابقه ندارد. تأثيري كه اين سبك در روح انسان ايجاد مي كند ناشي از امتيازات و برتري هاي آن است .
اين شبهه كه قرآن ممكن است معادل داشته باشد ولي جلوه اي نكند, درست نيست , زيرا اگر چيزي جلوه داشته باشد, بروز مي كند.
] نور خورشيد حتي در زير ابرها روشن گري و نورافشاني مي كند. قطعاً اگر قرآن معادلي داشت , شناخته مي شد و مخفي نمي ماند.(6)
و شايد گفته شود عادت مردم مانع پذيرش اين معادل ها بوده , اما اين حرف نيز نادرست است ; زيرا هميشه افرادي بوده و هستند كه دنبال چنين مسائلي هستند؛ اگر چيزي وجود داشت , طبيعتاً آن را سينه به سينه و نسل به نسل به ارث مي گذاشتند و امروز در دسترس بود.
اگر كسي بگويد آياتي كه پيش گويي كرده اند, معجزه هستند و بقيهء آيات , معجزه نيستند, بايد بگوييم كه اعجاز آيات قرآني فقط به خاطر پيش گويي نيست , بلكه سبك و روش خاص قرآن نشان دهندهء اين است كه كلام انسان نيست و كلام خداست و همهء آيات به هم پيوسته و وابسته اند و در يك نظم خاص قرار دارند؛ اگركسي بپذيرد كه بعضي از آيات اعجاز است , گويا پذيرفته است كه همهء قرآن اعجاز است .
اما شك در درس نخوانده بودن پيامبر مثل شك در امور بديهي است , وقتي همه مي گويند و سراسر تاريخ شاهد است اگر در اين مسئله شك كنيم و بگوييم تاريخ قابل اعتماد نيست , پس چه چيز قابل قبول است ؟مسائلي را كه عقلاي قوم مي پذيرند بايد پذيرفت وگرنه سنگ روي سنگ بند نخواهد شد.
پيامبر(ص) خطبه هايي دارد, ولي هيچ يك مشابهتي با سياق و نظم خاص قرآن ندارد. اعراب معمولاً درسخنوري و سرودن شعر مهارت داشته اند; پيامبر هم مي توانسته سخنراني كند, ولي سخنراني با متن قرآن فرق دارد. گفته ها و كلمات پيامبر(ص) موجود است و شايد از نظر حجم بيش تر از قرآن باشد. مسئله اين است كه مطالب قرآن و سبك آن هيچ شباهتي با سخنان پيامبر(ص) ندارد.
خلاصه اين كه درك همه اين مسائل براي علما قابل فهم است ولي افرادي در ميان تودهء مردم وجود دارندكه اجمالاً قدرت تشخيص دارند. وقتي عربي تا به حال آن چه شنيده اشعار جاهلي بوده , به تمام مفاهيم ومضامين آن وارد است ؛ از قبيل جنگ , خون ريزي , زن , عشق و... وقتي قرآن آمد براي او تازگي داشت و چيزي غير از آن چه از انسان ها شنيده بود به گوشش خورد و اين جا بود كه واكنش نشان داد, شيفتهء آن شد و دل در گروآن بست و آن را معجزه دانست .(7)
اعجاز به معناي عاجز ساختن است و در اصطلاح ديني، انجام كار و اظهار امري است به وسيلة انبياي الهي براي اثبات صدق نبوّتشان كه هيچكس قادر به آوردن مثلش نباشد، به گونه اي كه مردم عدم قدرت و عجزشان را ادراك كنند.
همچنانكه بشر نمي تواند موجودي (هرچند بسيار پست و كوچك) را خلق كند، قطعاً هيچ انساني نخواهد توانست مانند معجزات پيامبران بياورد. به اين مسئله در آية هفتاد و دوم سورة حجّ اشاره مي كند.
از زمان نزول قرآن همواره شعرا و نويسندگاني وجود داشته اند كه در مقام مبارزه با آن بر آمده، غزلها نيز آيه ها و سوره هايي ساختند، كه هيچكدام نشاني از اعجاز ندارند، بلكه داراي چيزهاي خارق العاده و امتيازند، نه اعجاز و آيه، كه مربوط به عالم غيب باشد. معجزات انبيا نشان از جهان ديگري دارند. خصوصاً قرآن. اهمّيت و عظمت معجزة آن به حدّي است كه هر قطعه از عباراتش كه گاهي فقط يك كلمه است، "آيه" ناميده مي شود. بنا به اعتراف فيلسوف بزرگ "كارليل"، قرآن صدايي است كه از دل هستي و قلب و جود برخاسته است. اما برخي از دلايلي را كه مي توان به آن ها دربارة معجزة الهي (قرآن) صدق ادعاي پيامبر(ص) اسلام استناد جُست، به صورت مختصر اشاره مي كنيم:
1ـ نفوذ و جاذبة بي نظير قرآن. همانند داستان "ابن ابي العوجاء" مادّي گرا و دوستانش، حتّي جاذبة قرآن ميان دانشمندان بيگانه.
2ـ اعجاز قرآن از نظر فصاحت و بلاغت. در آية سي و هشمتم سورة يونس به آن اشاره شده است.
3ـ اعجاز قرآن از نظر معارف الهي همانند آيات بيست و يكم سورة ذاريات.
4ـ اعجاز قرآن از نظر علوم روز و اكتشافات علمي همانند جاذبة عمومي زمين و توازن قوة جاذبه و دافعه كه در سوره هاي رعد و ذاريات از آن سخن به ميان آمده است.
5ـ نگاه قرآن به آفرينش و گسترش جهان كه در آيات يازدهم سورة فصلت و چهل و هفت سورة ذاريات و سي ام سورة انبيا از آن سخن گفته شده است.
6ـ قرآن و زندگي در كرات ديگر كه در آية 29 سورة شوري به آن مي پردازد.
7ـ قرآن و آفرينش كوه ها كه در آيات اوّل سورة نحل و ششم و هفتم سورة نبأ و بيست و هفتم سورة مرسلات و دهم سورة لقمان و ... سخن گفته شده است.
8ـ قرآن و زوجيت عمومي و زوجيت گياهان كه در سوره هاي لقمان و حجّ و طه و ذاريات و يس و مرسلات و مؤمنون از آن سخن به ميان آورده است.
9ـ قرآن و مسألة أثرات مهم جوّ زمين كه در آية سي و دوم سورة انبيا و هفتاد و نهم سورة نحل... به آن پرداخته شده است.
10ـ قرآن و علل نزول باران و تگرگ كه در آية سي و چهارم سورة نور از آن سخن گفته شده است.
11ـ قرآن و رابطة رعد و برق و باران كه در آيات بيست و چهارم سورة روم و دوازدهم سورة رعد از آن سخن به ميان آورده است.
12ـ قرآن و راه تشخيص هويت انسان كه در آيات سوم و چهارم سورة قيامت از آن سخن گفته است.
13ـ قرآن و عظمت آفرينش آسمان ها كه در سورة مؤمن از آن سخن گفته است.
14ـ اعجاز قرآن از نظر تاريخ و وضع قوانين و اخبارغيبي و هزاران آيه و نشانة ديگر كه همه از معجزة الهي حكايت دارد. مي توانيد در اين خصوص به كتاب هاي پيام قرآن جلد هشتم تأليف آيت الله مكارم شيرازي، تفسير بيان ج اول تأليف آيت الله العظمي آقاي خوئي، تفسير نوين جزء سيام، تأليف مرحوم محمد تقي شريعتي مراجعه فرماييد.
عنكبوت ، آيه64 .
1 - معارف اسلامي جمعي از نويسندگان , سمت , ص 175
2 - جان ديون پورت , عذر تقصير به پيشگاه محمد و قرآن , ص 111
3 - معارف اسلامي , همان , ص 176
6- پيشرفت سريع اسلام , ترجمهء سعيدي , ص 49
7- اقتباس از تفسير نمونه , ج 1 ص 133ـ 138