پرسش:
با سلام. نظر غاصبان درباره ی سکوت حضرت علی علیه السلام چه بود؟
پاسخ:
با سلام و ادب
مشورت و اقدام غاصبين پس از نامه اميرالمؤمنين
جزر و مد برخوردهاى مردم با امواج حوادث متغير بود. لذا در شرايطى كه اوضاع تغيير مىكرد، غاصبين براى ترميم گذشتهها مردم را جمع مىكردند و سخنانى برايشان مطرح مىكردند كه گاهى تير تهديد را در هدف داشت و گاهى تقديم لقمهى لذيذى بود.
سخنرانى ابوبكر دربارهى توافق مردم بر غصب فدك
پس از نامهى اميرالمؤمنين عليهالسلام به ابوبكر دربارهى فدك (1) ، دستور داده شد تا مردم جمع شوند و ابوبكر برايشان سخنرانى كرد و ضمن آن اقدامات خود را به اتفاق و توافق مردم نسبت داد و چنين گفت:
اى مهاجرين و انصار، مىدانيد كه من دربارهى باغهاى فدك بعد از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله با شما مشورت كردم و شما گفتيد: «پيامبران ارث نمىگذارند، و اين اموال (فدك) بايد به غنيمتها اضافه شود و درآمد آن در اسب و اسلحه و جهاد و مرزدارى مصرف شود». ما هم اين نظر شما را به اجرا گذاشتيم، ولى مدعى آن اين مطلب را نمىپذيرد.
ترس از مالك فدك
اين مدعى فدك است كه مىترساند و تهديد مىكند و به جان پيامبرش قسم ياد مىكند كه آن را با خون كشنده بيالايد.
بخدا قسم من خلافت را بازپس دادم ولى مورد قبول واقع نشد، و خود را از آن عزل نمودم ولى استعفاى من پذيرفته نشد!! همهى اينها براى احتراز از كراهت فرزند ابوطالب و فرار از درگيرى با او بود. مرا با فرزند ابوطالب چه كار است؟ آيا كسى با او به منازعه پرداخته كه بر او غالب شود؟!
دلگرمى غاصب فدك
عمر كه احساس ضعف در سخنان ابوبكر را بخوبى متوجه شده بود در مجلس مشورت به او گفت: تو فقط اينگونه سخن مىگويى. تو فرزند كسى هستى كه در جنگها پيشتاز نبوده، و در خشكسالى با سخاوت نبوده است. سبحاناللَّه! چه قلب وحشت زدهاى پيدا كردهاى و نفست بىتحمل شده است؟
من براى تو ظرف آبى گوارا آماده ساختم تا بنوشى، ولى تو اصرار دارى كه بر همان تشنگى بمانى. من گردنهاى عرب را براى تو خم كردم، و حكومت شورى را برايت تثبيت نمودم. اگر چنين نبود پسر ابوطالب استخوانهايت را آرد مىكرد! خدا را سپاس كن بر اينكه من در كنار تو هستم، چرا كه هركس بر منبر پيامبر بالا رود سزاوار است بار ديگر خدا را شكر كند!!
تعريض به اميرالمؤمنين عليهالسلام مدافع فدك
سپس عمر گفت: اين على بن ابىطالب همچون صخرهاى است كه آب از آن بيرون نمىآيد مگر پس از شكستن آن، و همچون مار خوش خط و خالى است كه جز از طريق غير عادى پاسخ نمىدهد! و درخت تلخى است كه اگر همهى آن را با عسل بيالايند جز ثمرهى تلخ نخواهد داد!!! او بزرگان قريش را كشته و نابودشان كرده و بر همهى آنان ننگ و عار باقى گذاشته و آنان را مفتضح كرده است.
آرام باش و صاعقههاى او تو را گول نزند و رعدهاى او تو را نترساند. من درِ خانهى او را مىبندم قبل از آنكه درِ خانهى تو را ببندد!
علت سكوت اميرالمؤمنين عليهالسلام از زبان غاصب
ابوبكر گفت: اى عمر، تو را بخدا سوگند مىدهم كه مرا از مغلطهها و مانعسازيهاى خود رها كن. بخدا قسم اگر او بخواهد من و تو را بكشد با دست چپش مىكشد و احتياج به دست راست ندارد! و ما را از دست او جز سه چيز خلاص نكرده است:
1. او تنها است و ياورى ندارد.
2. او وصيت و سفارش پيامبر را مراعات مىكند.
3. هريك از اين قبايل را در نظر بگيرى على متعرض آنها شده همچون شترى كه با دندانهايش به هريك از گياهان بهارى متعرض مىشود.
تو هم خوب مىدانى كه اگر اينها نبود خلافت به او برمىگشت اگر چه ما خوش نداشتيم. بدانكه اين دنيا براى او بىارزشتر از ملاقات هريك از ما با مرگ است.
سابقه هاى غاصبين با مدافع فدك
سپس ابوبكر گفت: روز اُحُد را فراموش كردهاى كه همگى فرار كرده بالاى كوه رفته بوديم، و اين در حالى بود كه بزرگان كفار اطراف او را گرفته بودند و يقين به مرگ او داشتند و او هيچ راهى براى خروج از وسط آنان نداشت. وقتى كفار نيزهها را به سوى او نشانه رفتند، تن خود را تا پائينتر از مركبش خم كرد بطورى كه از زير نيزههاى آنان عبور كرد. سپس در ركابش ايستاد در حالى كه سرش را از زين اسبش پائين آورد و مىگفت: «يا اللَّه يا اللَّه! يا جبرئيل يا جبرئيل! يا محمد يا محمد! النجاة النجاة!».
سپس سراغ رئيس آنان رفت و ضربتى بر سر او زد كه فك و زبانش باقى ماند! سپس به سوى صاحب پرچم بزرگ رفت و ضربتى بر جمجمهى او زد و آن را دو نيم كرد و شمشير همچنان پائين آمد تا او و مركبش را دو نيم كرد! وقتى كفار اين مناظر را ديدند يكباره از مقابل او پراكنده شدند.
على هريك را نصيبى از شمشير مىداد بطورى كه آنان را بصورت جرثومههاى مرده بر بلندى رها كرد كه در حسرت مردن به خود مىپيچيدند و جرعههاى مرگ را سر مىكشيدند. روح آنان با شمشير على گرفته شده بود و ما آمادهى بيش از آن هم بوديم.
ما نيز در آن روز از ترس على كنترل خود را از دست داده بوديم، تا آنكه تو (اى عمر) زودتر از ديگران نزد او رفتى، و با تو برخوردى نمود كه خود خوب بياد دارى. در آنجا اگر خداوند آن آيه از كتاب خدا را بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نازل نكرده بود ما هم هلاك مىشديم كه فرمود: «لَقَدْ عَفا عَنْكُمْ (2) يعنى: «شما را مورد عفو قرار داد».
پيشنهاد غاصب فدك از ترس اميرالمؤمنين عليهالسلام
(اى عمر)، تا مادامى كه اين مرد تو را رها كرده تو هم او را ترك كن، و سخن خالد را كه مىگويد «على را خواهد كشت» تو را گول نزند.
او جرأت چنين كارى را ندارد، و اگر در پى چنين تصميمى برود اولين مقتول بدست على خواهد بود، چرا كه او از فرزندان عبدمناف است كه هرگاه آمادهى جنگ شوند هيبتشان در طرف مقابل اثر مىكند، و آنگاه كه غضب كنند طرف مقابل را خوار مىكنند، بخصوص على بن ابىطالب كه باب اكبر و بلنداى استوار و رئيس بزرگ آنان است.
1ـ به قسمت 8 از بخش 2 كتاب حاضر مراجعه شود.
2ـ سورهى آلعمران: آيه 152.