پرسش:
سلام
چندتا سوال داشتم که جواب همه رو می خوام لطف کنید بدید.
1) چند نفر در واقعه غدیرخم حضور داشتند ؟ 2) این واقعه در چه کتبی از کتب حدیث اهل سنت نقل شده است ؟ 3) چه کسانی از اهل سنت در غدیر خم وجود داشتند ؟ 4) چند درصد از اهل سنت این واقعه را قبول دارند ؟
پاسخ:
با سلام آرزوي سلامتي و موفقيت براي شما
پاسخ سؤال هايي كه مطرح كرده بوديد بترتیب خدمت شما عرض می شود:
چند نفر در واقعه غدیرخم حضور داشتند؟
دقیقا روشن نیست که در حادثه غدیر چند هزار تن از یاران پیامبر حضور داشتند .اما آن چه که می توان قاظعانه در این مورد نظر داد این است که رسول خدا(ص) در مدينه اعلام كرد كه در مراسم حج شركت خواهد نمود و مسلمانانى كه معذور نيستند، در اين مراسم شركت كنند.
پيامبر اسلام(ص) 5 روز مانده به آخر ذى القعده، همراه جمعيتى انبوه از مسلمانان مدينه و تازه مسلمانان اطراف مدينه، از مدينه به سوى مكه حركت كرد.(تا جایی که بيش از صد هزار نفر از مدينه عازم مكه شدند) و حادثه غدیر در بازگشت از حجة الوداع بود و طیبعی بود که در این سفر عده بسیاری از یاران حضرت حضور داشته باشند و قبل از این که به دو راهی برسند و جمعیت متفرق گردند دستور ابلاغ نازل شد و پیامبر فرمود توقف نمایید و بگویید آنان که جلو افتاده اند برگردند و آنان که هنمز نرسیده اند صبر می کنیم که برسند.از این ها فهمیده می شود که جمعیت بسیار بود تا چاییکه به 120000تن نیز گفته شده است.
این واقعه در چه کتبی از کتب حدیث اهل سنت نقل شده است ؟
این حادثه را بسیاری از عالمان اهل سنت در کتای های خود آورده اند به گونه ای که گفته می شود این روایت در زمره روایات متواتر است که تردیدی در آن وجود ندارد. دانشمندان اهل سنت که حدیث غدیر را در کتاب های خود با صراحت بیان کردهاند، عدة کثیری هستند که به عنوان نمونه از جمعی از آنان نام میبریم:
1- حافظ ابونعیم اصفهانی در کتاب ما نزل من القرآن فی علی (بنقل از خصائص صفحه 29).
2- ابوالحسن واحدی نیشابوری در اسباب النزول صفحه 150.
3- حافظ ابوسعید سجستانی در کتاب الولایه ( بنقل از کتاب طرائف).
4- ابن عساکر شافعی ( بنا بنقل درالمنثور جلد 2 صفحه 298).
5- فخر رازی در تفسیر کبیر خود جلد 3 صفحه 636.
6- ابواسحاق حموینی در فرائد السمطین.
7- ابن صباغ مالکی در فصول المهمة صفحه 27.
8- جلال الدین سیوطی در درالمنثور جلد 2 صفحه 298.
9- قاضی شوکانی در فتح القدیر جلد سوم صه 57.
10- شهاب الدین آلوسی شافعی در روح المعانی جلد 6 صفحه 172.
11- شیخ سلیمان قندوزی حنفی در ینابیع المودة صفحه 120.
12- بدر الدین حنفی در عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری جلد 8، صفه 584.
13- شیخ محمد عبده مصری در تفسیر المنار جلد 6 صفحه 463.
چه کسانی از اهل سنت در غدیر خم وجود داشتند؟
درآن زمان هنوز دو مذهب شیعه و اهل سنت شکل نگرفته بود تا بگوییم چه کسی از صحابه سنی بود و یا شیعه بود..اگر چه لفظ شیعه و شیعةعلی در زمان پیامبر مطرح بود.
در توضیح آن چه که بیان شد می گوییم:
شيعه در لغت به معناى پيرو و يارى دهنده است، اما در اصطلاح بدين معنا است كه كسى به امامت و خلافت بلافصل على(ع) معتقد باشد. شيعيان بر اين عقيدهاند كه مرجعيت سياسى و دينى و علمى بعد از پيامبر(ص) بر دوش امام على (ع) و سپس بر عهده فرزندان معصومش است و بر اين عقيدهاند كه امامت او از طريق نص جلى يا خفى ثابت شده است و امامت حق او و فرزندان او است. (1)
پيامبر(ص) در تفسير آيه «اولئك هم خير البريه»(2) خطاب به على(ع) فرمود: «انت و شيعتكم يوم القيامه راضين مرضيين؛(3) تو و شيعيان تو در روز قيامت از خدا خشنودند و خدا از آنان خشنود است».
نيز فرمود: «ان هذا و شيعته لهم الفائزون يوم القيامه؛(4) على و شيعيانش در روز قيامت پيروز و سعادتمندند».
در زمان پيامبر چهار نفر از صحابه، سلمان، ابوذر، مقداد و عمار ياسر به عنوان شيعه على شناخته مىشدند.(5) برخى از علما همانند سيد على خان شيرازى و سيد محسن امين جبل عاملى بسيارى از صحابه را نام بردهاند كه اينها شيعه على بودند. (6) و بعد از صحابه در ميان تابعين (نسل بعد از صحابه) شيعيان به قدرى زياد شدند كه به قول «ذهنى» در «ميزان الاعتدال» در ميان تابعين تشيع به حدى افزون شده بود كه اگر اينها نبودند، آثار پيامبر (ص) نابودن شده بود.(7)
بعد از رحلت پيامبر(ص) دو تفكر در حوزه سياست اسلامى در برابر يكدگر قرار گرفت. يكى تفكر خلافت است كه در سقيقه بنى ساعده و با در دست گرفتن قدرت سياسى توسط ابى بكر سر درآورد، و ديگرى تفكر شيعى يا تفكر امامت است كه با تمسك به حديث ثقلين و غدير به امامت امام على(ع) باور داشتند. اين دو تفكر با فراز و نشيبهاى گوناگون تا به امروز به حيات خويش ادامه داده است.
در تفکر ی که از سقیفه برخاسته بود در آغاز به آن عنوان تسنن و مکتب اهل سنت داده نشده بود . عنوان اهل سنت و سنی بعدا و از دوره خلافت عثمان به بعد پدید آمد ؛ چرا که در شورای شش نفره ای که عمر برای جانشینی انتخاب نموده بود و ریاست آن را به عبد الرحمان بن عوف داده بود در آن جا عبدالرحمان بن عوف نخست به امام علی (ع) رو کرد و گفت می خواهم با تو بیعت کنم با این شرایط که به کتاب خدا قرآن و سنت پیامبر و به سنت دو خلیفه گذشته یعنی ابو بکر و عمر وفادار باشی . حضرت در پاسخ فرمود: به دو شرط اول و دوم یعنی به قران و سنت پیامبر وفادارم و خودم را متعهد می دانم که به آن دو پایبند باشم اما شرط سوم یعنی سنت ابوبکرو عمر را قبول ندارم ؛بدین جهت عبدالرحمان بن عوف با امام علی (ع) بیعت نکرد او سپس به عثمان پسشنهاد کرد و عثمان پذیرفت . با این پذیرش سنت ابوبکر و یه ویژه سنت عمر در زمره مصادر اسلام شناسی قرار گرفت و کم کم به آنانی که پذیرای این کار بودند سنی اطلاق شد بنا بر این اهل سنت و مذهب سنی بدان مناسبت و بعدا پدید آمد. این گروه از اين كه قرنهاى متمادى قدرت سياسى را در اختيار خويش داشتند از جهت پيروان و كميت مقام اول را دارند. خود این گروه اهل سنت به فرقه ها و مذاهب گوناگونی منشعب شد ند. این ها در طول چند قرن اول عالمان و مفتیان متعددی یافت شد که آنان متاثر از مکتب علمی دو امام باقر و صادق بودند .
توضیح این که: در دوره حكومت امويان تا زمان عمر بن عبدالعزيز نه تنها حكومت در پى تشویق مردم به گسترش علم نبود، بلكه مانع آن بود و تا پايان قرن اول هجرى نوشتن تاريخ و روايات ممنوع بود، به همين جهت اين دوره را عصر بى خبرى نام نهادهاند. از زمان عمر بن عبدالعزيز به بعد وضع دگرگون شد و دو امام باقر و صادق(ع) توانستند، از فضاى موجود بهره بگيرند و شاگردان بسيارى تربيت كنند. كم كم برخى از همين شاگردان خودشان كرسى درس برقرار كردند و گاهى هم با تحريك حكومتها در برابر امامان اهل بيت(ع) قرار گرفتند. اينها مرجع دينى مردم شدند. روز به روز بر تعداد اين عالمان، نيز بر اختلاف آراى آنان افزوده مىشد؛ از تضاد فتوايى اين عالمان كار بر حكومت و بر مردم دشوار شد، تا اين كه در اواخر قرن چهارم خليفه عباسى ، «القادر بالله » به چاره انديشى رو آورد و دستور داد، پيروان هر يك از مكاتب فقهى اگر بخواهند رسمى شوند بايد چهار هزار مثقال طلا به حكومت بدهند، تنها طرفداران چهار مذهب فقهى اهل سنت مبلغ مذكور را پرداخت نمودند و مذهب آنان رسمى شد. اين چهار مذهب بدين قرار است:
1 - مذهب حنفى: گروندگان به اين مذهب، از پيروان ابو حنيفه، نعمان بن ثابت (80 - 150) هستند.
شاخص فقه حنفى رأى و اجتهاد است. ابوحنيفه از اهل حديث دورى مىكرد. و قياس (1) و استحسان (2) را در آراى خويش پذيرفت. مذهب فقهى او مبتنى بر هفت اصل است: قرآن، سنت، اقوال صحابه، قياس، استحسان، اجماع و عرف به پيروان ابوحنيفه «اصحاب رأى» اطلاق مىشود. در برابر ديگر فرقهها كه آنان را «اهل حديث» مىگويند.
2 - مذهب مالكى: گروندگان به اين مذهب، از پيروان مالك بن انس (90 - 179) هستند. مالك فقه خويش را بر اساس روايات نبوى بنا نهاد و به اقوال صحابه توجه داشت، و به قياس و مصالح مرسله متوسل مىشد.
3 - مذهب شافعى: گروندگان به اين مذهب، از پيروان عبداللَّه بن ادريس شافعى (150 - 204) هستند. وى در فقه نظر خود را با روايات در هم آميخت و مذهبى تلفيقى از بين دو مذهب حنفى و مالكى به وجود آورد. او فقه خود را بر چهار اصل: قرآن، سنت نبوى، اجماع و قياس قرار داد.
4 - مذهب حنبلى: گروندگان به اين مذهب، از پيروان احمد بن حنبل (164 - 241) هستند. احمد از به كارگيرى رأى در فقه احتراز نمود. او تنها به قرآن و حديث نبوى استدلال مىكرد. فقه حنبلى بر قرآن، سنت، فتاواى صحابه، قول صحابه اگر موافق با قران و سنت باشد. و همه روايات مرسل و ضعيف استوار شده است.(8)
اما در مورد فرقه وهابیت: آيين وهابيت توسط محمد بن عبدالوهاب ( 1206 - 1115) بنا نهاده شد. پدر وى قاضى شهر عيينه از بلاد نجد و پيرو مذهب حنبلى بود، وى نزد پدر فقه حنبلى آموخت، محمد با افكار ابن تيميه آشنا شد و آن را پسنديد و نهضت پاكدينى را به راه انداخت. محمد در سفرى به مدينه شاهد توسل مردم به پيامبر در كنار روضه شريف بود، او اين توسل را نپسنديد و به مخالفت با آن پرداخت. به بصره رفت و در آن جا با اعمال مردم به مخالفت برخاست و مردم او را از شهر بيرون كردند. سپس به احسا و حريمله نجد رفت به انكار عقايد مردم نجد پرداخت، بين او و پدرش اختلاف در گرفت. پدر در سال 1153 مرد و پس از آن وى آزادتر به اظهار عقايد خود پرداخت. برخى از مردم حريمله به او پيوستند، سپس به شهر عيينه رفت. او را در سال 1160 از عيينه بيرون راندند، وى سپس رهسپار درعيه نجد شد. او در اين شهر با محمد بن مسعود امير درعيه توافق كردند كه به يارى يك ديگر بشتابند.
شيخ محمد به كمك امير محمد بن مسعود، عقايد خويش را به مردم عرضه مىكرد، هر كه مىپذيرفت در امان بود و هر كه مخالفت مىكرد، با او همانند كافر حربى برخورد مىكرد.
وهابيون در احكام پيرو فقه حنبلى اند و در اصول عقايد و بعضى از فروعات اسلام به روش ابن تيميه عمل مىكنند و اساس كار اينها اين است كه صريح قرآن و سنت پيامبر را اخذ كنند و جز آن را بدعت شمارند. وهابيون در عقيده به توحيد و يكتا پرستى راه افراط را پيمودهاند و با ادعاى حمايت از توحيد و مبارزه با شرك، توسل را شرك مىپندارند. ابنيه روى قبور بزرگان، زيارت قبور مؤمنان و حتى قبور اولياء اللَّه را شرك مىدانند. هر گونه مراسم براى شادى روح ميت را ناروا و شرك مىدانند. هر چيزى كه در زمان پيامبر وجود نداشت و بعدا پيدا شد، مانند چاى، قهوه، توتون و دخانيات، استعمال اينها را جايز نمىدانند.
اينها خود را سلفى مىخوانند و مىگويند: ما بر مذهب سلف صالح؛ يعنى اصحاب پيامبر هستيم و نظريات دخيله بعدى همانند آراى اشارعه و معتزله را مردود مىشمارند. اينها هر مسلمانى را كه با آن چه محمد بن عبدالوهاب مىگويد، قبول نداشته باشد، مرتد و مشرك معرفى مىكنند.
محمد بن مسعود، جد بزرگ خاندان آل سعود، از آيين پاكدينى محمد بن عبدالوهاب حمايت نمود و با دولت عثمانى جنگيد و شبه جزيره عربى را از چنگ آنان رهانيد و از آن تاريخ تاكنون حكومت آل سعود پرچمدار آيين وهابيت است.
اينها همه قبور صحابه، تابعين و ائمه مسلمانان را ويران كردند.(9)
چند درصد از اهل سنت این واقعه را قبول دارند؟
حادثه غدیر را می توان گفت که تقریبا مورد اتفاق همه عالمان اسلامی قرار دارد . منکران آن بسیار اندکند .بسیاری از عالمان اهل سنت آن را قبول دارند ولی آن را توجیه می کنند.
پینوشتها:
1 - توضيح الملل، ج 1، ص 191.
2 - بينه (98) آيه 7.
3 - سيوطى، تفسير در المنثور، ج 8، ص 538.
4 - همان.
5 - اعيان الشيعه، سيد محسن امينى، ج 1، ص 20.
6 - همان، ص 29.
7 - همان، ص 30.
8 - براى اطلاع بيشت ر. ك: مبلغى، اديان و مذاهب جهان، ج 3، ص 1185 - 1197.
9 - براى آگاهى بيشتر ر. ك: جعفر سبحانى، كتاب آيين وهابيت؛ على اصغر فقيهى؛ وهابيان و مبلغى، تاريخ اديان و مذاهب جهان، ص 1424 به بعد.