تدوین حدیث3صحابه و کتابت حدیث
مهدوی راد، محمد علی
در مقاله پیشین، از «کتابت حدیث در عصر پیامبر(ص)» سخن گفتیم و نشان دادیم که سنّت آن بزرگوار، بر لزوم کتابت استوار است. پس از آن، احادیث گزارش شده از رسول اللّه(ص) در منع کتابت را نقد کردیم و نشان دادیم که ازحجّیّت، ساقط است. اکنون در این شماره، شماری از صحابیان را یاد می کنیم که حدیث را می نگاشتند و بر نگارش و نشر آن، تأکید می ورزیدند.
از آنچه در بحث پیشین آوردیم، روشن شد که رسول اللّه (ص) بر کتابت حدیث تأکید می کرده است و کتابت حدیث، به امر رسول اللّه(ص)، به روزگار حیات آن بزرگوار، معمول بوده؛ و هیچ منعی از جانب آن بزرگوار در نگارش حدیث، صادر نشده است؛ و روایات منسوب، قطعا بر ساخته است و از حجّیّت، ساقط. بدین سان، باید تأمّل کرد و به دقّت در نگریست که صحابیان چه می کردند. آیا آنان به ضبط و ثبت حدیث، همّت می گماشتند یا نه؟ تأمّل در نصوص تاریخی و بررسی منابع شرح حال نگاری، تردیدی باقی نمی گذارد در اینکه، پاسخ این سؤال نیز مثبت است؛ و نشان می دهد که صحابیان به پیروی از تأکیدها و ترغیبهای پیامبر اکرم(ص) حدیث را می نوشتند. از نگاشته ها و نوشته های آنان، در متون کهن، گاه به «صحیفه» و دیگرگاه به «نسخه» یاد شده است. اکنون این دو اصطلاح را بازشناسی کنیم.
1) صحیفه:
«صحیفه» برگی است نگاشته شده، که آن را به «صحف» جمع می بستند؛ البتّه ساختار قیاسی آن، «صحائف» است1. ابن حجر عسقلانی، صحیفه را به «ورقة مکتوبة» تفسیر کرده است2؛ بنابراین، «صحیفه» در اصل وضع لغوی، بر «برگی نگاشته شده» اطلاق می شده است و در ادامه استعمال، بر برگهای نگاشته شده نیز اطلاق شده است.
در گزارشهای تاریخی آمده است که چون رسول اللّه(ص) بر ابلاغ آیین خود، پای فشرد و تطمیع ها، تهدیدها و پیشنهادهای قریش را برای کنارآمدن با آنها و دست شستن از تبلیغ برنتابید، آنان، همپیمان شدند که یکسر با رسول اللّه(ص) رویارویی کنند و او و همگامانش را در انزوا قراردهند. سپس پیمان نامه ای نگاشتند و آن را در میان کعبه آویختند، از این پیمان نامه که «برگی مکتوب» بود، به «صحیفه» یاد شده است.3
بدین سان، «صحیفه» در اصطلاح محدّثان، مکتوبی است مشتمل بر حدیث و یا احادیثی از رسول اللّه(ص)، نگاشته شده بر برگی و یا برگهایی.4
2) نسخه:
در میان آثار شرح حال نگاران و در ضمن شرح حال محدّثان و راویان، گاه از عنوان «نسخه» سخن رفته است که آن نیز گویا حدیث یا احادیثی است نگاشته شده بر برگی و یا برگهایی. برخی از حدیث پژوهان نوشته اند:
از جهت اصطلاح، «صحیفه» نگاشته ای است مشتمل بر یک حدیث یا بیشتر (با یک سند) که ممکن است موضوعات مختلف را در بر داشته باشد؛ مانند: صحیفه همّام. امّا اگر اسناد متعدّدی داشت، از آن به «نسخه» یادمی کنند ….5
یادآوری کنم که صحیفه ها و نسخه ها، گاه به کاتب و نگارنده آن نسبت داده می شده است، و گاه به املاکننده آن؛ مانند «صحیفه جابر» که آن را شاگردش سلیمان بن قیس یشکریّ نگاشته است.
اکنون با نگاهی به منابع شرح حال نگاری و کتابهای رجالی و… می کوشیم تا گروهی از صحابیان را که حدیث را می نگاشتند و «صحیفه» یا «نسخه»ای بدانها نسبت داده شده است، شناسایی کنیم. نامهای صحابیان را بر اساس الفبا می آوریم و آگاهی های لازم را در ذیل نامها گزارش می کنیم.6
أبوأمامة الباهلی: صدی بن عجلان
أبوأیّوب الأنصاری: خالدبن زید
1. أبوبکربن أبی قحافة:
بی گمان، ابوبکر، به روزگار حیات رسول اللّه(ص) احادیث را می نگاشته است. بر اساس برخی گزارشها، وی 500حدیث از احادیث رسول اکرم(ص) را نگاشته بود که پس از پیامبر و بعد از مدتی اندیشیدن، و بر چگونگی اش در نگریستن () آنها را به آتش کشید.7 برخی از پژوهشیان بر این باورند که وی پس از پیامبر نیز حدیث را می نگاشته است.8
پس از این، در زمینه چگونگی حدیث نگاری ابوبکر و اقدام او به منع کتابت و شعار وی در این باره، سخن خواهیم گفت.
أبوبکر الثّقفی: نفیع بن مسروح
2. أبورافع:
وی، از صحابیان جلیل رسول اللّه(ص) و از پیشتازان در کتابت و تألیف است. پس از این، در ضمن بحث تدوین حدیث در شیعه، به تفصیل از وی یاد خواهیم کرد.
أبوسعید الخدری: سعدبن مالک
3. أبوشاة الکلبی:
چون رسول اللّه(ص) بر مکّه چیره گشت، در میان مردمان، خطبه ای ایرادکرد و در ضمن آن، از جایگاه بلند مکّه و از برخی احکام و رفتارهای مسلمانان و… سخن راند. ابوشاه کلبی که از مردمان یمن بود، به پاخاست و از رسول اللّه(ص) تقاضاکرد که این سخن را برای وی بنویسند، و پیامبر دستورداد چنان کنند.9 از آن پس، این سخن، به حدیث «أبوشاة» شهره شد11، که عالمان بسیاری در جواز (بلکه لزوم) کتابت حدیث، بدان استناد کرده اند، و ما پس از این نیز بدان اشاره خواهیم کرد.
4. أبوهریرة، الدّوسی الیمانی:
وی از صحابیان مشهور رسول اللّه(ص) و از راویان و محدّثانی است که به کثرت نقل از سویی و به جعل و وضع از سوی دیگر، شهره است.11 در میان نقلهای گونه گون درباره ابوهریره، گزارشهایی توان یافت که تصریح دارد ابوهریره احادیث را به حافظه می سپرده و کتابت نمی کرده است12؛ امّا نقلها و گزارشهایی نیز هست که نشانگر آن است که وی حدیث را می نوشته است.13 آقای دکتر محمد مصطفی اعظمی بر این باور است که جمع میان دوگونه نقل، بدینگونه ممکن است که بگوییم عدم کتابت ابوهریره، در زمان رسول اللّه(ص) بوده است و کتابت وی، پس از رسول اللّه(ص).14 کسان بسیاری از ابوهریره حدیث شنیده اند و صحیفه ها و نسخه ها از نقلهای وی نوشته اند.15 آنچه آوردیم، نشانگر این حقیقت تواند بود که وی، حدیث را می نگاشته است؛ چه در زمان پیامبر(ص) و یا پس از آن.
5 أبوهند الدّاری:
او از قبیله «دار» است که گویا نامش «بریر» بوده است و به کنیه شهرت دارد. داستان حضور وی با تمیم داری، در محضر رسول اللّه(ص) و درخواست قطعه زمینی در شام و واگذاری رسول اللّه(ص) و نگاشتن قراردادی برای آن، در منابع شرح حال نگاری آمده است. ابن حجر، پس از گزارش آن می نویسد: من درباره آن، رساله ای پرداخته ام با عنوان «الجلیل بحکم بلد الخلیل».16
از ابوهند، روایاتی در منابع حدیثی آمده است، و گویا ابوعبداللّه مکحول شامی، از احادیثی که وی نقل کرده است، نگاشته ای را سامان داده است.17
6. أبیّ بن کعب الأنصاری:
وی، از صحابیان جلیل و از مفسّران ارجمند و از موالیان علی بن ابی طالب(ع) بوده است. از أبیّ بن کعب و ثبت و ضبط وی از حدیث، در بخش دیگری از این سلسله مقالات یادخواهیم کرد.
7. أسماء بنت عمیس:
او از پیشتازان در اسلام و از چهره های منوّر تاریخ اسلام و از مهاجران شکوهمند روزگار شکنجه و رنج و از مدافعان جدّی «حقّ خلافت و خلافت حقّ» است. از اسماء و کتابت او از حدیث، پس از این یاد خواهیم کرد.
8. اسیدبن حضیر الأنصاری:
اسید، از صحابیان و از چهره های برجسته مدینه است. او پس از رسول اللّه(ص)، در حاکمیت ابوبکر کوشید18 و از جمله کسانی است که با عمربن الخطّاب برای بردن علی(ع) به مسجد، به خانه آن بزرگوار هجوم آورد.19 اسید، برخی از احادیث رسول اللّه(ص) را نگاشته و نیز برخی از داوریهای آن بزرگوار و خلفا را.20
9. أنس بن مالک:
انس، از صحابیان، محدّثان و مقریانی است که به خدمتگزاری رسول اللّه(ص) مشهوراند.
او خطّی نیکو داشت21 و احادیث رسول اللّه(ص) را می نگاشت و بر نگارش آن، تأکید می ورزید و به فرزندانش نیز امر می کرد که بنویسند22 و از تباه شدن دانش جلوگیری کنند. این تأکید و ترغیب، تا بدانجاست که از وی نقل کرده اند:
کنّا لانعدّ علم من لم یکتب علمه علما …23
ما دانش کسی را که نمی نگاشت و ثبت و ضبط نمی کرد، دانش نمی دانستیم.
یعنی به استواری و دقت آن، باور نداشتیم. در گزارشهایی آمده است که در نزد انس، نگاشته های فراوانی بوده است؛ هبیرةبن عبدالرّحمن می گوید:
چون انس آهنگ نقل حدیث می کرد و مردم برای شنیدن انبوه می شدند، نگاشته هایش را می آورد و بر مردمان می خواند و می گفت اینها احادیثی است که من از رسول اللّه(ص) شنیده ام …24
انس، مجالس کتابت داشت؛ احادیث را املامی کرد و دیگران می نوشتند.25
بدین سان، کسان بسیاری از وی حدیث آموختند و احادیثی از وی دریافته، نگاشتند؛ از جمله، ثمامةبن عبیداللّه بن أنس که «کتاب الصّدقات» را از انس می داشته است26 و کثیربن سلیم راوی که از انس، «نسخه»ای را روایت می کرده است.27
10. براء بن عازب الأنصاری الخزرجی:
براء، از صحابیان رسول اللّه(ص) و فرزند صحابی پیامبر(ص) (عازب بن حارث) است. براء از راویان «حدیث غدیر» است که در مواضع مختلفی آن حدیث را گزارش کرده است.28 براء بر کتابت حدیث، تأکید داشته است. او محافل تحدیث تشکیل می داد؛ حدیث می گفت و جستجوگران حدیث، به املای او می نگاشتند.29
11. جابربن سمرة السّوائی:
او هم از راویان حدیث غدیر است30. او نیز حدیث را می نگاشت. عامربن سعدبن أبی وقّاص، می گوید: نامه ای برای جابربن سمره فرستادم و از وی خواستم تا برخی از احادیثی را که از رسول اللّه(ص) شنیده است، برای من بنویسد، و وی چنین کرد …31
12. جابربن عبداللّه الأنصاری:
وی، صحابی جلیل القدر رسول اللّه(ص)محدّث و مفسّری بزرگ و از پیشتازان در دفاع از حق است. عمر او سالیان دراز بپایید و بدین سان، از سرچشمه زلال آگاهیهایش که از آل اللّه فرا گرفته بود دیگران را سیراب ساخت. درباره جایگاه او در کتابت حدیث، در آینده سخن خواهیم گفت.
13. جریربن عبداللّه البجلی:
جریر از صحابیانی است که زندگی اش دارای دیگرسانی ها و کژرفتاریهایی است. او از یاری علی(ع) تن زد، و به ستم و ستمگری روی آورد.32 جریر، حدیث را می نوشت. از جمله آورده اند که او در هنگامه ای که گرسنگی و دشواریهایی برخی مناطق را فرا گرفته بود، به معاویه نوشت:
از رسول اللّه(ص) شنیدم که فرمود:
آنکه بر مردمان رحم نکند و مهر نورزد، خداوند به او رحم نخواهدکرد.33
14. حسن بن علی(ع):
سبط اکبر، پیشوای راستین امّت، حسن بن علی(ع)، بر کتابت و ضبط حدیث بسی تأکید داشته است. در آینده در این باره، به تفصیل، سخن خواهیم گفت.
15. خالدبن زید:
خالدبن زید (مشهور به ابوایّوب) انصاری، از مشاهیر صحابه است؛ همو که رسول خدا در مدینه در خانه وی سکنی گزید. ابوایّوب، از استوارگامان بر «صراط مستقیم» بود و هماره حرمت حق را پاس می داشت. از نقش وی در کتابت حدیث، پس از این، سخن خواهیم گفت.
16. رافع بن خدیج الأنصاری:
وی از صحابیان پیامبر(ص) و از کسانی است که بجز نبرد احد که به سبب خردسالی، اجازه شرکت در آن را نیافت ، در دیگر نبردها همراه رسول اللّه(ص) بوده است.34 به هنگام نبرد احد، نیزه ای بدو اصابت کرد و پیکان آن، در بدن وی تا هنگام مرگ، باقی ماند. پیامبر(ص) به شهیدبودن او گواهی داد35 و گفته می شود او در نبرد صفّین، همراه علی(ع) بوده است.36 رافع، حدیث پیامبر(ص) را می نگاشت و نزد خویش، نگاه می داشت. آورده اند که روزی مروان از حرمت مکّه سخن گفت. رافع بن خدیج فریاد زد که:
اگر مکه حرم الهی است، مدینه حرمی است که رسول خدا بدان حرمت بخشیده است. این حقیقت، در پوستی نگاشته شده و در نزد ما محفوظ است که اگر بخواهی، آن را می خوانیم …37
17. زیدبن أرقم:
زیدبن أرقم، از خزرجیان یثرب و از صحابیان پیامبر(ص) است، هموست که درباره موضعگیری منافقان افشاگری کرد و رسول اللّه(ص) را ستود. درباره وی، پس از این، سخن خواهیم گفت.
18. زیدبن ثابت الأنصاری:
از مفسّران، مقریان و چهره های نقش آفرین صحابه است. زیدبن ثابت، از جهاتی مورد توجّه خلفا بوده است. او را بسیار می ستودند و بزرگ می داشتند. از وی نقل کرده اند که پیامبر بدو امر کرده است زبان سریانی فراگیرد و نگاشته یهودیان را برای رسول اللّه(ص) بخواند، و وی در کمتر از نصف ماه، آن را فرا گرفته است. او را کاتب وحی و نیز جامع قرآن دانسته اند؛ لیکن همه این موارد، مورد گفتگوست.38 از زیدبن ثابت نقل کرده اند که گفته است:
پیامبر به ما امر کرده است چیزی از حدیث وی را ننویسیم و آنچه نوشته ایم، محوکنیم.39
آقای دکتر اعظمی، اسناد این نقل را منقطع می داند و ضعیف و مآلا غیرقابل استناد. وی احتمال می دهد که تن زدن زید بر اساس برخی از نقلها از نگاشتن آرا و اندیشه های خود بوده است و نه احادیث رسول اللّه(ص). وی، آنگاه نصوص و نقلهایی را گزارش می کند که نشانگر آن است که زیدبن ثابت، حدیث را می نوشته است؛ و جالب اینکه گاه به درخواست عمر نوشته است؛ از جمله، در پاسخ سؤالهای وی از مسئله ارث «جد» و…40
گفتیم خلفا، وی را می ستودند و در مسائل فقهی، بدو مراجعه می کرده اند. او را اوّلین کس دانسته اند که در «میراث» کتاب نگاشته است. ابوبکر محمّدبن خیر أموی اشبیلی، در فهرست خود، از کتاب «فرائض» زید یاد کرده است و سند خود بدان را گزارش کرده است41؛ از این مجموعه و اهمیت آن، در متون حدیثی42 و منابع شرح حال نگاری43 سخن رفته است. زید، چنانکه آوردیم، به دانش شهره بود. کسان بسیاری به محضر وی می شتافتند و از او دانش فرامی گرفتند و احادیثی می نگاشتند. از جمله، ابوقلابة عبداللّه بن زید بصری که در نگارش و ضبط و ثبت حدیث، سختکوش بود و نگاشته های فراوانی داشت44؛ او در ضمن نگاشته هایش، به نقل از زیدبن ثابت نیز احادیثی نگاشته بود.45 و نیز کثیربن افلح که می گفت:
ما در نزد زیدبن ثابت، احادیث را می نگاشتیم.46
19. سبیعة الأسلمیّة:
سبیعه اسلمی از راویان رسول اللّه(ص) است، وی همسر سعدبن خوله است (که در «حجّةالبلاغ» زندگی را بدرود گفت). اندکی پس از مرگ سعد (یکماه یا کمتر)، سبیعه بزاد و کسانی از وی خواستگاری کردند. رسول اللّه(ص) بر اساسی برخی از نقلها، به وی اجازه ازدواج داد.47 بدین سان، چگونگی شوهرکردن مجدّد وی، مستند فقهی حکم کسانی شد که بر این باورند که «وضع حمل»، انقضای عدّه زنان است مطلقا؛ چه آنانکه طلاق داده شده اند و چه آنانکه شوهرانشان زندگی را بدرود گفته اند؛ و نیز تفسیر بر آیه «وأولات الأحمال أجلهنّ أن یضعن حملهنّ» [طلاق/4].48
چگونگی این ماجرا را از سبیعه سؤال کرده اند و او در پاسخ، چگونگی را نگاشته است.49 برخی کسان، از وی حدیث شنیده اند و او برای برخی، حدیث نوشته است؛ از جمله برای: عبداللّه بن عتبة50، عمربن عبداللّه بن الأرقم51، عمروبن عتبة52 و مسروق بن أجدع53.
20. سعدبن عبادة الأنصاری:
سعدبن عبادة، پیشوای خزرجیان و از صحابه انصار است. او قبل از اسلام کتابت را فراگرفته بود و از معدود کسانی است که با عنوان «کامل» یادشده اند.54 سعد را در سخاوت و شجاعت ستوده اند و از ابن عباس آورده اند که رسول اللّه(ص) دو پرچم داشت: پرچم مهاجران و پرچم انصار؛ پرچم مهاجران با علی(ع) و پرچم انصار با سعد بود. پس از رسول اللّه(ص)، سعد در حالیکه بر بستر بیماری بود، در سقیفه بنی ساعده با یارانش انجمن کرد؛ امّا کاری از پیش نبرد55؛ تا در روزگار خلافت عمر، در بیابان جان سپرد() و نظام حاکم چنین شایع کرد که او را جنّیان کشته اند56 سعد بر کتابت حدیث، تأکید می ورزیده و او را نگاشته های فراوانی بوده است. ابن حبّان در ضمن یادکرد اسماعیل بن عمروبن شرحبیل نوشته است:
صاحب الوجادات من کتب سعدالأنصاری.57
و احمدبن حنبل، چگونگی داوری رسول اللّه(ص) بر اساس نگاشته های سعد را چنین گزارش کرده است:
إسماعیل بن عمروبن قیس بن سعدبن عبادة عن أبیه أنّهم وجدوا فی کتب سعدبن عبادة الأنصاری: إنّ رسول اللّه(ص) قضی بالیمین مع الشّاهد.58
برخی از نقلها، به جای (فی کتب)، (فی کتاب) دارند، که البته در نتیجه گیری برای بحث ما تفاوتی نخواهدداشت و به هرحال، نشانگر آن است که سعدبن عبادة حدیث را می نوشته است.
21. سلمان الفارسی:
سلمان، یار بیدار دل و صحابی جلیل رسول خدا و از حافظان حدیث و کاتبان حقایق منقول از رسول اللّه(ص) است. در بخش دیگر، از جایگاه وی در کتابت حدیث، سخن خواهیم گفت.
22. سائب بن یزید:
او محفل نقل حدیث داشت، و شاگردانش از او حدیث می شنیدند و می نوشتند و می گستردند. ابن لهیعه می گوید: یحیی بن سعید از آنچه از سائب شنیده بود، می نگاشت و برای من ارسال می داشت.59
23. سمرةبن جندب:
وی احادیث رسول اللّه(ص) را در مجموعه ای سامان داده بود که در منابع حدیثی و رجالی، از آن، گاه با عنوان «رساله»60 و دیگرگاه با عنوان «نسخه»61 یاد شده است. ابن سیرین از مجموعه سمره یادکرده و آن را سرشار از دانش دانسته است.62
فرزندان سمره، این «نسخه» را روایت کرده اند و راویان و محدّثانی از آنها فراگرفته، آن را نشر داده اند.63 حسن بصری نیز آن را روایت کرده است64 و راشدبن سعد مقرنی حمصی را نیز از راویان آن برشمرده اند.65 احمدبن عمرو بزّار در مسند خود (به نام «البحر الزّخّار» و) مشهور به «مسند بزّار»، از این مجموعه، هفتاد حدیث را گزارش کرده است و ابوالقاسم طبرانی در اثر فخیم خود (المعجم الکبیر)، یکصد حدیث را. در مجامع حدیثی دیگر نیز روایات آن پراکنده است و این همه، نشانگر شهرت این مجموعه حدیثی است.
24. ابوسعید، سعدبن مالک الخدری:
ابوسعید خدری در موضوع منع تدوین حدیث از شهرتی شایان توجّه برخوردار است. پیشتر آورده ایم66 که تنها حدیث صحیح (اگر این ادّعا پذیرفته شود) در منع تدوین، از وی نقل شده است. بدین سان، ابوسعید خدری، از مانعان تدوین حدیث شناخته شده است. امّا آقای دکتر محمد مصطفی اعظمی بر این باور است که او حدیث را می نوشته است و یا دست کم برای خود ثبت و ضبط می کرده است.67 ما در مقاله پیشین استظهار کرده بودیم که سخن ابوسعید احتمالا به نگاشتن حدیث همراه قرآن مربوط است و نه نگاشتن آن به گونه مستقل.68
25. سهل بن سعد، السّاعدی الأنصاری:
سهل نیز از کاتبان و ناشران حدیث است. کسانی از او حدیث فراگرفته و نشر داده اند و حکومت وقت، او را به سبب نشر حدیث، سیاست کرده است پس از این، از وی یاد خواهیم کرد.
26. شدّادبن أوس بن ثابت الأنصاری:
او از صحابیان جلیل رسول اللّه(ص) است. او را از فقیهان اصحاب پیامبر برشمرده اند.69 شدّاد، جوانان را جمع می کرد و به آنان حدیث املا می کرد.70 کسانی از وی خواستند از رسول اللّه(ص) کلامی برای آنها نقل کند. گفت: حدیثی را برای شما ارمغان می کنم که پیامبر، آن را هماره به ما می آموزاند و املا می کرد و ما می نوشتیم:
اللّهم، إنی أسألک الثّبات فی الأمر، وأسألک عزیمة الرّشد، وأسألک شکر نعمتک وحسن عبادتک …71
به روزگار حاکمیّت معاویه بر شام، معاویه از شدّاد خواست تا به منبر فراز آید و از شأن علی(ع) بکاهد و بر آن بزرگوار، طعن زند؛ امّا او چنان نکرد و سخنی گفت که معاویه را خوش نیامد و دیگرگاه کلامی گفت که به واقع، طعن در معاویه بود72 و چون معاویه از او پرسید که علی افضل است یا او، و کدامیک را بیشتر دوست می دارد، وی هوشمندانه بر والایی و برتری علی(ع) تأکیدکرد و در پاسخ، سخن به گونه ای بر زبان آورد که از خشم و کین معاویه و گزند گزمه های او مصون بماند.73
27. شمعون الأزدی الأنصاری:
شمعون، از صحابیان رسول اللّه(ص) است، که هنگام فتح دمشق، همراه فاتحان بوده است. وی در آن دیار، رحل اقامت افکند و او را از بزرگان دمشق برشمرده اند.74 شمعون، احادیث را می نگاشته و گزارش می کرده است. برخی محدّثان، آورده اند که:
ابوریحانه شمعون ازدی را سوار بر کشتی دیدیم که «صحیفه»هایی به همراه داشت.75
28. أبوأمامة، صدی بن عجلان الباهلی:
ابوامامه از جمله کسانی است که بر کتابت حدیث تأکید می کرده اند. آورده اند که حسن بن جابر از ابوامامه باهلی، درباره ثبت و ضبط دانش [حدیث] پرسید. گفت:
اشکالی ندارد. [بنویسید.]76
بر اساس برخی احادیث، ابوامامه، حدیث را املا می کرده و دیگران می نوشته اند. چنین است آنچه عبدالرزاق گزارش کرده است که: قاسم بن عبدالرحمن شامی، احادیث ابوامامه را می نگاشت.77
29. ضحّاک بن سفیان الکلابی:
ضحّاک از رسول اللّه(ص) مسائلی پرسیده و پاسخ را به کتابت دریافت کرده است و بعدها آنچه را از رسول اللّه دریافته، آن هنگام که از وی سؤال شده، نگاشته و عرضه کرده است. رسول اللّه(ص) او را بر اعراب گمارده بود. وی از پیامبر(ص) سؤال کرده است که زن از دیه شوهرش، ارث می برد یا نه؟ و جواب مثبت درمی یابد.78 پس از روزگاری، عمر آهنگ آن می کند که زنی را از «دیه» شوهرش محروم کند. ضحّاک به عمر می نویسد که در این باره از رسول اللّه(ص) سؤال کردم و پاسخ مثبت شنیدم و بدین طریق، همسر «أشیم ضبابی» را از دیه وی ارث دادم.79
30. عائشة بنت أبی بکر:
عایشه، پس از رسول اللّه(ص) از جایگاه ویژه ای برخورداربود. حکومت به وی توجّه خاصّی داشت و در مواردی، او برای احکام شرعی و مسائل مرتبط به دین و قرآن، مرجع شناسانده می شد.80 آورده اند که او خوب می خواند و در سخنوری و خطابه، بسی چیره دست بود؛ امّا کتابتش مورد گفتگوست.81 عایشه خود نیز توجّه بلیغی به نقل حدیث داشت؛ احادیث را به کسانی املا می کرد و آنان می نگاشتند و می گستردند.82 مجموعه نقلهای عایشه، بر مسائل قرآنی، دینی و فقهی، تأثیر قابل توجّهی نهاده است. بدین سان، عایشه از کسانی است که بر کتابت و نشر حدیث تأکید ورزیده است.
زیادبن أبی سفیان، عروةبن زبیر و معاویةبن أبی سفیان، کسانی هستند که از وی احادیثی را نوشته اند. عروةبن زبیر فقط در تفسیر، 92سخن از وی گزارش کرده است.83 قاسم بن محمدبن أبی بکر، أبوسلمةبن عبدالرحمن، ذکوان، مسروق بن الأجدع و… از جمله کسانی هستند که از وی حدیث نقل کرده اند. نقلهای عایشه، چه به گونه حدیث از رسول اللّه(ص) و چه به صورت رأی و فتوی، در چگونگی شکل گیری آثار مکتوب تاریخی، فقهی و تفسیری و قرآنی، تأثیر مهمی بر جای نهاده است که اکنون مجال پرداختن بدان نیست.84
31. عبداللّه بن أبی أوفی:
وی از صحابیانی است که در «حدیبیّة» و «بیعت رضوان» حضور داشته اند. او تا هنگام رحلت رسول اللّه(ص) در مدینه بود و آنگاه به کوفه رفت و در آن دیار زیست تا اینکه زندگی را بدرود گفت. او آخرین صحابی یی است که در کوفه درگذشته است.85 سالم بن أبی أمیّة، کاتب وی بود86 که از او احادیثی را به کتابت گزارش کرده است.87 یکی از دوستان سالم نیز نقل می کند که عبداللّه درباره جهاد، احادیثی نگاشت و آنها را برای عبیداللّه فرستاد و من از وی خواستم آنها را برای من بنویسد.88 عمروبن عبیداللّه نیز از کسانی است که عبداللّه برای وی احادیثی نگاشته است.89
32. عبداللّه بن زبیر:
عبداللّه بن زبیر را نیز از کسانی برشمرده اند که بر کتابت حدیث باور داشته است.90 از عبداللّه بن زبیر، از جمله، رساله ای یاد شده است که در آن، احادیثی از رسول اللّه(ص) نوشته بوده است.91
33. عبداللّه بن عباس:
عبداللّه بن عباس از مفسّران، محدّثان و صحابیان جلیل القدر است. ابن عباس بر کتابت حدیث تأکید داشته است. او در نشر تفسیر و حدیث، به بنان و بیان، بسی کوشیده است. در مقامی دیگر و به هنگام بحث از تدوین حدیث در شیعه، از جایگاه وی در تدوین حدیث، سخن خواهیم گفت.
34. عبداللّه بن عمر:
عبداللّه بن عمر از فقیهان و محدّثان بلند آوازه تاریخ اسلام است. گو اینکه او این بلند آوازگی را تا حدودی وامدار پدرش عمربن الخطّاب است؛ امّا حضور وی در صحنه های اجتماعی و فرهنگی و مورد توجّه قرارگرفتن او در مسائل، بویژه مسائل فقهی، به این شهرت، یاری رسانده است. عبداللّه بن عمر، شخصیّت شگفتی دارد. او در صحنه سیاست، غالبا حرکت مرموزانه و آمیخته به سکوت و رفتاری متلوّن دارد. فقه و اندیشه او در شکل گیری فقه سده های پس از وی، تأثیر داشته است.92
به هرحال، عبداللّه بن عمر از کسانی است که به گستردگی، حدیث را می نگاشته است. حدیث پژوهان نوشته اند که او هماره احادیث نبوی را در نگاشته هایی گرد می آورد93 و کتابها و نسخه هایی از حدیث، به همراه داشت که قبل از آنکه به میان مردم آید، بدانها می نگریست94 و نیز نسخه ای از کتاب «صدقات» پدرش را همراه داشت که به واقع، نسخه ای از «کتاب الصّدقات» پیامبر(ص) بود.95 کسانی از ابن عمر سؤال می کردند و او به کتابت جواب می داد96 و گاهی او خود، احادیثی از رسول اللّه(ص) می نگاشت و برای دوستانش می فرستاد.97 نافع، غلام وی، احادیثی از او نقل کرده است. ذهبی می گوید:
واقدی از جماعتی روایت کرده است که کتاب نافع، شنیده های او از ابن عمر بوده است که ما آن را می خواندیم.98
به ابن عمر، مخالفت با کتابت حدیث هم نسبت داده شده است؛ امّا این نسبت، دلیل استواری ندارد. آقای دکتر مصطفی اعظمی می نویسد:
معارضه با ثبت وضبط حدیث را به ابن عمر نسبت داده اند؛ امّا هیچ تصریحی از وی در این باره در دست نداریم.99
بدین سان، عبداللّه بن عمر که در مسائل فقهی، در موارد بسیاری با دیدگاههای پدرش مخالفت کرده است100، بعید نمی نماید که این نیز یکی دیگر از موارد مخالفت وی با پدرش باشد.
35. عبداللّه بن عمروبن عاص:
عبداللّه بن عمروبن عاص، در تدوین حدیث، بلند آوازه است؛ کلام مشهور رسول اللّه(ص) (که پیشتر آوردیم) که به او فرمود: «بنویس؛ به خدا سوگند، از من، جز حق، برون نتراود»101، از جمله دلایل متقن تأکید رسول اللّه(ص) در ثبت وضبط حدیث است.
عبداللّه بن عمروبن عاص، در کتابت و نگارش، سختکوش بود؛ کسان بسیاری از این ویژگی او یادکرده اند و تصریح کرده اند که او حدیث را می نوشته است.102 روایاتی نشانگر آن است که او به محضر رسول اللّه(ص) می شتافته و احادیثی را که املا می شده است، می نگاشته است.103 عبداللّه بن عمروبن عاص به زبان سریانی آشنایی داشت.104 آورده اند که او به برخی نگاشته های «اهل کتاب» نیز دسترسی داشته است105؛ از این روی، او را از جمله کسانی برشمرده اند که در نشر اسرائیلیّات در فرهنگ اسلامی، نقش داشته اند.106
برخی بر این باورند که عبداللّه بن عمروبن عاص، مجموعه ای در مغازی رسول اللّه(ص) و سیره آن بزرگوار نیز نگاشته بود، و این نکته را از آن روی که وی احادیث بسیاری از پیامبر(ص) نگاشته است، بعید ندانسته اند.107
عبداللّه بن عمرو، حدیث را بر کسان بسیاری املا می کرده است. از این روی، کسان بسیاری از وی حدیث را به کتابت نقل کرده اند. از جمله، شعیب بن محمدبن عبداللّه بن عمرو، عبدالرحمن بن سلمة الجمحی، عبداللّه بن رباح الأنصاری، شفی بن ماتع و…108
از جمله نگاشته هایی که به عبداللّه بن عمروبن عاص نسبت داده شده است، مجموعه ای است با عنوان «الصّحیفة الصّادقة» که آن را مشهورترین «صحیفه» نگاشته شده در عصر نبوی به خامه صحابه دانسته اند.109 عبداللّه خود از این صحیفه بارها یادمی کرده و به آن می بالیده است و تصریح می کرده است که آن را از املای رسول اللّه(ص) نگاشته است110 و گاه چنان می نموده است که او به هنگام شنیدن محتوای این صحیفه، در محضر پیامبر(ص) تنها بوده است.111 در چگونگی این صحیفه، سخن بسیار است. برخی آورده اند که این صحیفه، دارای یک هزار حدیث بوده است.112 أحمدبن حنبل، بخشهایی از «صحیفه» را در مسند خود، با طرق و اسناد مختلف، گزارش کرده است.113 علاّمه جلیل، هاشم معروف الحسنی، به این نگاشته، عنوان «صحیفه مزعومه» داده است و بر این باور است که این نگاشته، مجموعه ای است از آنچه عبداللّه بن عمروبن عاص در «نبرد یرموک» از آثار امّتهای پیشین یافته و در قالب حدیث، گزارش کرده است.114 به هرحال، در استنتاج ما تفاوتی ندارد؛ چراکه در هرحال، نشانگر آن است که او بر کتابت، تأکیدداشته و حدیث را می نوشته است.115
36. عبداللّه بن قیس، أبوموسی الأشعری:
ابوموسی اشعری را از کسانی برشمرده اند که کتابت حدیث را روا نمی دانسته است.116خطیب بغدادی گزارشهایی را آورده است که نشانگر تأکید بر حفظ است و نه کتابت.117 او (ابوموسی) برخی از کسانی را که از وی حدیث فراگرفته و نوشته بودند، فراخوانده و گفته است حدیث را حفظ کنید و آنچه را نوشته اید، تباه سازید. امّا آقای دکتر محمد مصطفی اعظمی، با اشاره به اینگونه نقلها، بر این باور است که او حدیث را می نوشته است. ایشان از جمله استناد می کند به نگاشته ای که ابوموسی به درخواست عبداللّه بن عباس نوشته و مشتمل بوده است بر احادیثی از رسول اللّه(ص).118
37. عبداللّه بن مسعود:
عبداللّه بن مسعود از قاریان، مفسّران و عالمان بزرگ دوره صحابه است. مواضع و زندگانی ابن مسعود، از جهات مختلفی شایان بحث است. در کتابت حدیث، از وی دوگونه موضع گزارش شده است. برخی از گزارشها نشانگر آن است که وی حدیث را می نگاشته و بر نشر و گسترش آن، تأکید می ورزیده است. آورده اند که:
عبدالرحمن، پسر ابن مسعود، کتابی نشان داد و سوگند یادکرد که به خطّ عبداللّه بن مسعود است.119
گزارش دیگری نیز نشان می دهد که در نزد وی، نسخه هایی از حدیث بوده است.120 شاگردان وی نیز بر تدوین و نشر علم و جستجوی دانش، همّت می ورزیدند.121 در نقلهای دیگر، آمده است که نزد فرزند ابن مسعود، نگاشته هایی بوده است از احادیث و فقه ابن مسعود (تاریخ فتوی: 15/3؛ و نیز بنگرید به دراسات فی الحدیث النّبوی: 154/1) از همه روشنتر، موضع خلیفه دوم در برابر اوست که وی را با گروهی دیگر، به
سبب نشر و گستراندن حدیث، سیاست کرد و به زندان افکند. 122
از آنچه آوردیم، روشن است که ابن مسعود بر کتابت و نشر حدیث، همّت می ورزیده است. امّا گزارشهایی نیز هست که نشانگر آن است که وی، حدیث و یا احادیثی را از بین برده است و بر ستردن مکتوبی همت گماشته؛ اینگونه نقلها از جمله در «تقیید العلم» خطیب و «جامع بیان العلم وفضله» گزارش شده است. لیکن به پندار ما، اندکی تأمل در محتوای نقلها نشان می دهد که انگیزه ابن مسعود از تباه ساختن آنها، نکته ای دیگر بوده است.
در برخی از نقلها آمده است که «نگاشته ای از شام آوردند که آورنده، از محتوای آن، شگفت زده بود. ابن مسعود بدان نگریست و گفت: پیشینیان با توجّه بدینها و روی برتافتن از کتاب الهی منحرف شدند؛ بدین سان آنها را محوکرد». در نقل دیگری آمده است که «ابن مسعود بدانها نگریست و درحالی که آنها را با آب محومی کرد، خواند: نحن نقصّ علیک أحسن القصص؛ و آنگاه گفت: این دلها را جز به قرآن، مشغول مدارید». 123
محتوای این نگاشته، نشانگر آن است که آنچه ابن مسعود تباه ساخته، از یکسو مشتمل بوده است بر مطالبی شگفت آور و باورنکردنی، و از سوی دیگر، با توجّه به استشهاد ابن مسعود به آیه یادشده و تکیه بر اینکه پیشینیان، با روی آوردن بدینها گمراه شدند، و اینکه آن نگاشته ها از شام آورده شده بود، بعید نمی نماید که مشتمل بوده است بر نا استواریهایی از آثار جریانهای فکری دیگر و از جمله، آثار و کتابهای پیشینیان؛ این نکته، روشنتر خواهدبود اگر دقّت کنیم که ابن مسعود می گوید [در برخی نقلها]: «در این نگاشته، فتنه است و گمراهی و بدعت»124 . چنین است که یکی از راویان این نقلها می گوید: این صحیفه از آثار اهل کتاب گرفته شده بود و از این روی، ابن مسعود نقل و ثبت آنها را ناروا می داشت.125
بدین سان توان گفت ابن مسعود به لحاظ حسّاسیتی که در مقابل اسرائیلیّات داشته است، از نشر اینگونه مطالب، جلوگیری کرده است.126
38. عتبان بن مالک الأنصاری:
عتبان، از خزرجیان، از انصار و از بدریان است و امامت جماعت قبیله اش (بنی سالم) را به عهده داشته است. کسی به مدینه می رود و بازگویی حدیثی را که پیشتر، از وی شنیده بود می خواهد؛ او چنین می کند و وی این حدیث را می نویسد.127
خطیب بغدادی این گزارش را در بخش نگاشته های صحابه آورده است و آقای دکتر اعظمی بر اساس این نقل، عتبان را در شمار ثبت کنندگان حدیث، نوشته است.128
39. علی بن أبی طالب(ع):
علی(ع) بزرگترین، ارجمندترین و والاترین مدافع، حافظ، مبیّن و مفسّر سنّت است. از جایگاه آن بزرگوار در نقل و نشر و کتابت حدیث و حراست و حفاظت از ساحت سنّت رسول اللّه(ص) ، پس از این، به تفصیل، سخن خواهیم گفت.
40. عمربن الخطّاب:
پس از پیامبر(ص) که ابوبکربن أبی قحافه منع نگارش و ثبت وضبط حدیث را رقم زد، عمربن خطّاب، در استوارساختن این شیوه، بسی کوشید و به هنگام خلافت، دامنه این سیاست را بگستراند. با این همه، نصوص تاریخی نشان می دهد که او نیز به روزگار حیات رسول اللّه(ص) و حتّی پس از آن، حدیث را می نوشته است. چنین است که پژوهشیان اهل سنّت، و به واقع توجیه گران سیاست خلفا، بسی کوشیده اند تا برای موضع واپسین خلیفه، محملی و توجیهی بجویند و آن را موجّه جلوه دهند.129
عمر، احادیث مرتبط با صدقات را جمع و تدوین کرده بود، که بارها پسینیان بدان استناد کرده اند. این نسخه را نافع به عبداللّه بن عمر عرضه کرده بوده است130. بر اساس نقلهایی دیگر، احادیثی دیگر از رسول اللّه(ص) نیز نوشته بوده است.131
به هنگام خلافت نیز عمر، ابتدا قصدداشت حدیث را بنویسد و بنویساند و برای این، با اصحاب رسول اللّه(ص) به رایزنی پرداخت؛ امّا پس از یک ماه بر اساس برخی از نقلها تصمیم گرفت از نشر آن جلوگیری کند132 و بیانیّه ای به آبادیها فرستاد که آنان که حدیث را نوشته اند، تباه سازند133؛ و بر اساس برخی نقلهای دیگر، آنچه را مردم نوشته بودند، چون آوردند و به وی ارائه کردند، سوزاند.134
این همه، نشان می دهد که تدوین حدیث، معمول بوده است و عمر نیز از جمله کسانی بوده است که حدیث را می نگاشته است. و در این جهت چنانکه پیشتر آوردیم ، منعی از رسول اللّه در اختیار نداشته است و منع وی، تصمیمی بود که او بر اساس مصالحی که بدان می اندیشید، برگرفت و به چنین موضعی چنگ زد و آثار سوء فراوانی برجای نهاد.
41. عمروبن حزم الأنصاری:
او از صحابیان رسول اللّه(ص) است که حضور در نبرد خندق، آغاز حضور وی در جنگهای پیامبر بوده است. پیامبر او را به حاکمیت اهل نجران گمارد و مجموعه ای مشتمل بر احکام طهارت، صلات، غنیمت، صدقه، دیات و…، نگاشت و همراه وی ساخت.135 آقای دکتر محمد مصطفی اعظمی آورده اند که وی برخی از نامه های رسول اللّه(ص) را به صورت کتاب جمع کرده بوده است. این کتاب را پسر وی (محمّدبن عمرو)، روایت کرده است. این مجموعه، همراه کتاب ابن طولون (اعلام السّائلین عن کتب سیّدالمرسلین) به چاپ رسیده است.136
42. فاطمةالزّهراء(س):
پیشتر به مناسبتی از «مصحف» فاطمه(س) و چگونگی آن یاد کرده ایم.137 این مجموعه که هماره در اختیار امامان(ع) بوده است، میراث ارجمندی است از فاطمه اطهر(س) که بر آن بزرگوار املا شده است و علی(ع) آن را کتابت کرده است.138 از منابع و گزارشهای پراکنده ای دیگر می توان استفاده کرد که در محضر آن بانوی بزرگوار، نگاشته های دیگر مشتمل بر رهنمودها و کلمات گهربار رسول اللّه(ص) بوده است.139 در بخش دیگری، در این باره،بشرح تر سخن خواهیم گفت.
43. فاطمة بنت قیس:
وی از بانوان هوشمندی است که او را به کمال و خرد ستوده اند. دانشوری او در حدیث، مشهور است. وی افزون بر حلقات درس و نقل حدیث، حدیث را املا می کرد و شاگردانش می نگاشتند. ابوسلامة بن عبداللّه بن عبدالرّحمن، مجموعه ای از احادیث را به املای وی تدوین کرده است.140
44. محمدبن مسلمة الأنصاری:
او از صحابیان پیامبر(ص) و از انصار است؛ در تمام نبردهای پیامبر(ص) بجز تبوک، شرکت کرد و در مدینه درگذشت. او از کسانی است که در جنگهای روزگار خلافت علی(ع) سکوت کرده و در جرگه «قاعدین» قرار گرفته است.141 آورده اند که در غلاف شمشیر او، صحیفه ای مشتمل بر احادیثی از پیامبر اکرم(ص) بود.142
45. معاذبن جبل:
معاذ، از صحابیان رسول اللّه(ص) و از خزرجیان است. او از جمله هفتاد نفری است که قبل از هجرت، در مکّه با رسول اللّه(ص) پیمان بستند. او در نبردها همراه پیامبر(ص) بود143؛ امّا پس از پیامبر(ص) ، بر صراط مستقیم، استوارنماند و به کژراهیها و تحریف حقایق نیز یاری رساند.144 رسول اللّه(ص) معاذ را به یمن گسیل داشت و کتابی مشتمل بر برخی احکام، همراهش کرد.145 موسی بن طلحه، نسخه ای از این کتاب را می داشته است.146 کتابهای معاذبن جبل، نزد عبداللّه بن عائذ نیز بوده است.147 بدین سان او هم حامل آثار مکتوب بوده است و ناشر آن و هم خود، آثار مکتوب از احادیث داشته است.
46. میمونة بنت الحارث الهلالی:
میمونه از همسران رسول اللّه(ص) است که به سال هفتم هجری، پیشنهاد ازدواجش با رسول اللّه را طرح کرد و پیامبر، او را به همسری برگزید. عایشه گفته است: او در میان زنان پیامبر، پارساترین بود.148 کسان بسیاری از وی حدیث نقل می کنند؛ از جمله، فرزند خواهرش، مفسّر بزرگ، عبداللّه بن عباس. وی احادیث بسیاری را املا کرده و عطاءبن یسار نگاشته است. برخی از این روایات را عمربن اسحاق بن یسار از کتاب عطا نقل می کند.149
47. نعمان بن بشیر الأنصاری:
از صحابیان خزرجی است که روزگاری بر «حمص» حکم می راند.150 او حدیث را می نوشت و می گسترد. نگاشته های او را کسانی می داشتند و نقل می کردند؛ از جمله، قیس بن هیثم، ضحّاک بن قیس، حبیب بن سالم و…151
48 . واثلة بن الأسقع:
وی قبل از نبرد تبوک، اسلام آورد و در آن جنگ شرکت جست. او مردی تهی دست بود. پس از پیامبر(ص) به دمشق رفت و در آن دیار، روزگار گذراند و آخرین صحابی است که در دمشق، زندگی را بدرود گفته است.152 او بر نشر حدیث، تأکیدداشت؛ حدیث را املا می کرد و دیگران می نوشتند.153
آنچه تا بدینجا آوردیم، گزارش نام و آثار کسانی از صحابه رسول اللّه(ص) بود که در ثبت و ضبط حدیث، کوشیده اند. مجموعه این گزارشها نشانگر آن است که صحابیان، حدیث را می نوشتند. هم در روزگار رسول اللّه(ص) و هم در روزگار پس از پیامبر با اینکه بی گمان جریان حاکم نه نگارش حدیث را خوش می داشت و نه نشر و گسترش آن را. با این همه، بر این نکته تأکید می ورزیم که در عدم کتابت حدیث، هیچگونه نصّ شرعی وجود نداشته است، و از پیامبر، هیچگونه منعی صادر نشده بود؛ وگرنه، این همه صحابیان برخلاف کلام رسول اللّه(ص) همّت نمی ورزیدند.
بی گمان، آنچه اکنون پژوهشیان از لابه لای اسناد تاریخی عرضه کرده اند، اندکی است از بسیار و نشانی است از عدم انقطاع کتابت حدیث و نشر آن؛ و گرچه نه به گونه ای گسترده و جریانی معمولی و همگانی.
1. العین، خلیل بن أحمد فراهیدی: 3/120؛ تاج العروس: 24/5
2. فتح الباری: 1/000؛ التّراتیب الإداریة، عبدالحیّ الکتانی: 1/257
3. سیره ابن هشام: 1/350 … ثمّ علّقوا الصّحیفة فی جوف الکعبة …؛ تاریخ طبری: 2/78
4. معرفة النسخ والصّحف الحدیثیة، بکربن عبداللّه أبوزید: 2425
5. معرفةالنّسخ والصّحف الحدیثیّة: 23
6. این گزارش را بر اساس فهرست دکتر محمد مصطفی اعظمی بنیاد نهاده ام، و در تکمیل و تنقیح آن، منابع وی را بازنگری و به منابع بسیار دیگر نیز مراجعه کرده ام.
7. تذکرةالحفّاظ: 1/5
8. دراسات فی الحدیث النبوی وتاریخ تدوینه، محمد مصطفی اعظمی: 1/94
9. الإستیعاب: 4/249؛ الإصابة: 7/171؛ أسدالغابة: 6/158
10. صحیح مسلم: 2/988؛ تقییدالعلم: 86؛ المحدّث الفاصل: 363؛ جامع بیان العلم: 1/70
11. بنگرید به: أبوهریرة، علاّمه سیدعبدالحسین شرف الدین؛ شیخ المضیرة أبوهریرة، محمود أبوریّة.
12. جامع بیان العلم: 1/74؛ فتح الباری: 1/215
13. جامع بیان العلم: 1/74؛ المستدرک / ؛ التّراتیب الإداریّة: 2/246
14. دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/97
15. از جمله کسانی که از وی حدیث نقل کرده و صحایفی نگاشته اند، می توان از: ابوصالح السّمان، محمدبن سیرین وهمام بن منبّة، یادکرد. بنگرید به دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/9699
16. الإصابة: 7/374
17. دراسات فی الحدیث النبوی: 1/98؛ الإصابة: 7/374؛ تهذیب الکمال: 28/470
18. تاریخ الأمم والملوک (تاریخ طبری): 3/221؛ شرح ابن أبی الحدید: 2/39
19. الإمامة والسیاسة (تحقیق: علی شیری): 1/28؛ شرح ابن أبی الحدید: 2/50
20. مسند أحمدبن حنبل: 5/266؛ دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/100. درباره شرح حال وی، بنگرید به تهذیب الکمال: 3/246؛ قاموس الرّجال: 2/138
21. سیر أعلام النّبلاء: 3/401
22. طبقات إبن سعد: 7/22؛ المحدّث الفاصل: 368؛ تقییدالعلم: 96
23. تقییدالعلم: 96؛ شرف أصحاب الحدیث: 97
24. تقییدالعلم: 95 96
25. تاریخ بغداد: 8/259؛ المحدث الفاصل: 367
26. الکفایة: 331
27. تهذیب التّهذیب: 2/52 و نیز بنگرید به دراسات فی الحدیث النبوی: 1/102 و معرفة الصّحف والنسخ الحدیثیة: 99
28. نقل براء را از حدیث غدیر، با طرق مختلف و منابع و مصادر آن، بنگرید در: الغدیر (تحقیق مرکزالغدیر للدّراسات الإسلامیة)، ج1، ص50 و پانوشت ص52، که در آن، گزارش منابع و مصادر بسیار آن، به همّت والای محقّق بزرگ، روانشاد سیدعبدالعزیز طباطبایی آمده است.
29. سنن دارمی: 1/128؛ تقییدالعلم: 105؛ دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/104
30 . مقتل الحسین، خوارزمی: 48/1؛ کنزالعمّال:136/13؛ الغدیر: 57/1
31. صحیح مسلم: 4/1453 و 1802؛ مسند أحمدبن حنبل: 6/93
32. أسدالغابة: 1/529، الإصابة: 1/581؛ قاموس الرّجال: 2/584
33. مسند أحمدبن حنبل: 5/483؛ دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/106
34. الإصابة: 2/362؛ الإستیعاب: 2/60
35. پیشین.
36. سیر أعلام النّبلاء: 3/182؛ الإستیعاب: 2/60
37. مسند أحمدبن حنبل: 5/133؛ تقییدالعلم: 72؛ الوثائق السّیاسیّة: 64
38. درباره زیدبن ثابت و چگونگی شخصیّت وی و پیوند او با جریان خلافت حاکم پس از رسول اللّه(ص) و نقد و تحلیل این فضایل، بنگرید به الصّحیح من سیرة النّبی الأعظم، جعفر مرتضی عاملی: 6/321346 و نیز حقائق هامة حول القرآن الکریم: 130؛ قاموس الرّجال: 4/535 به بعد.
39. تقییدالعلم: 35
40. دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/108
41. فهرسة ما رواه عن شیوخه (فهرس إبن خیرالإشبیلی): 263
42. سرآغاز این رساله در برخی از منابع حدیثی آمده است؛ بنگرید به المعجم الکبیر للطّبرانی: 5/134؛ السّنن الکبری للبیهقی: 6/404؛ دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/109
43. سیر أعلام النّبلاء: 2/436؛ مختصر تاریخ دمشق: 9/121. درباره دانش زید در علم میراث و چگونگی فتاوای وی و موضع امامان(ع) درباره آن، بنگرید به الصحیح من سیرة النّبی الأعظم: 6/…
44. دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/144
45. الکامل، إبن عدی: 1/208؛ دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/109
46. تقییدالعلم: 102
47. تهذیب الکمال: 35/193؛ الموطّأ: 2/589؛ أسدالغابة: 7/138
48. زنی که حامله است، اگر طلاق داده شود، به اتّفاق فقیهان، عدّه او با وضع حمل، پایان می یابد؛ امّا اگر زن حامله شوهرش بمیرد، فقهای عامّه معتقدند که پایان عدّه، وضع حمل است؛ و فقهای شیعه، بیشترین زمان را ملاک قرار داده اند؛ یعنی اگر قبل از چهارماه وده روز (که عدّه زنی است که شوهرش مرده است) وضع حمل کند، عدّه او پایان نمی پذیرد، و اگر بعد از آن باشد، باید تا وضع حمل صبرکند (التّبیان: 10/34؛ الجامع لأحکام القرآن: 18/165؛ الفقه علی المذاهب الخمسة: 432؛ زبدةالبیان: 2/755؛ جواهرالأحکام: 32/274)
49. الکفایة فی علم الرّوایة: 337
50. پیشین.
51. صحیح مسلم: 2/1122
52. التهذیب: 8/62
53. سنن إبن ماجة: …
54. در جاهلیّت، هرکس شنا، تیراندازی و کتابت می دانست، به او «کامل» می گفتند (طبقات إبن سعد: 3/604؛ الإصابة: 3/55).
55. درباره تجمّع سعد و یارانش و چگونگی ماجرا و چرایی آن، ر.ک از جمله به قاموس الرّجال: 5/48 به بعد؛ سیره علوی، محمدباقر بهبودی: 23 به بعد.
56. المعیار والموازنة/232؛ أنساب الأشراف: 1/250؛ سیره علوی: 31. از مؤمن الطّاق سؤال کردند چرا علی(ع) بر احقاق حقّش پای نفشرد و مخاصمه نکرد؟ گفت: ترسید جنّیان او را بکشند (شرح إبن أبی الحدید: 17/223).
57. مشاهیر علماء الأمصار: …
58. مسند أحمدبن حنبل: 6/385؛ سنن دارقطنی: 4/214
59. الأموال، ابوعبید: 393و395؛ دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/111؛ درباره سائب، بنگرید به الإصابة: 2/12؛ أسدالغابة: 2/401؛ التّاریخ الکبیر: 1504
60. تهذیب التهذیب: 2/130 و 1/544
61. میزان الإعتدال: 6/396
62. تهذیب التهذیب: 2/130
63. التاریخ الکبیر: 1/26؛ طبقات إبن سعد: 6/427
64. تهذیب التهذیب: 1/544؛ طبقات إبن سعد: 7/157
65. سنن بیهقی: 9/599
66. ر.ک به فصلنامه علوم حدیث: 2/36؛ در آنجا نشان داده ایم که صدور آن از رسول اللّه(ص) ثابت نیست. افزون بر آن، در معنای حدیث، احتمال دیگری می رود که مآلا آن را از موضوع خارج می سازد.
67. معرفة النسخ والصّحف الحدیثیة: 161؛ دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/111
68. دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/95؛ فصلنامه علوم حدیث: 2/37
69. سیر أعلام النّبلاء: 2/464؛ مختصر تاریخ دمشق: 10/279
70. دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/112
71. مسند أحمدبن حنبل: 5/107؛ مختصر تاریخ دمشق: 10/276؛ سیر أعلام النّبلاء: 2/465.
72. البیان والتّبیین: 4/132؛ أمالی شیخ مفید: 96
73. مختصر تاریخ دمشق: 10/280
75. مختصر تاریخ دمشق: 10/334؛ الإصابة: 3/289
75. الإصابة: 3/291؛ دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/112؛ معرفة الصّحف والنّسخ الحدیثیة: 169
76. طبقات إبن سعد: 7/412؛ سنن دارمی: 1/86؛ تقییدالعلم: 98
77. المصنف: 1/5051؛ دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/92
78. الرّسالة، شافعی: 426؛ مسند أحمدبن حنبل: 4/485
79. سنن إبن ماجة: 2/883؛ المصنّف: 3979؛ سنن ترمذی: 4/425 و… یادآوری کنم که فقیهان، ارث از دیه را شامل تمام وارثان می دانند؛ کسانی از فقیهان عامّه بر این باورند که زن از دیه همسر مقتولش ارث نمی برد؛ چون پیوند زوجیّت بین آنها گسسته است (المغنی: 2206؛ الفقه الإسلامی وادلّته: 8/263). لیکن شیخ الطائفه رضوان اللّه علیه بر این مسئله، ادّعای اجماع کرده است (الخلاف: 4/114) واستدلال کرده است به روایتی از علی(ع) (همان). بنگرید به الکافی: 7/138؛ التهذیب: 9/379؛ من لایحضره الفقیه: 4/226؛ اقوال دیگر را بنگرید در مرآة العقول: 23/205
80. أحادیث أم المؤمنین عائشة: 1/87 به بعد.
81. فتوح البلدان: 662؛ دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/113
82. دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/114؛ مرویّات أمّ المؤمنین عائشة فی التّفسیر: 16
83. مرویّات أمّ المؤمنین عائشة فی التفسیر: 16
84. ر.ک به أحادیث أم المؤمنین عائشة: 1/359
85. أسدالغابة: 3/181؛ الإصابة: 4/16؛ تهذیب التهذیب: 3/95؛ الوافی بالوفیات: 17/78؛ تهذیب الکمال: 14/317
86. تهذیب التهذیب: 2/256
87. تهذیب التّهذیب: 3/95
88. مسند أحمدبن حنبل: 5/470
89. صحیح مسلم: 3/1362؛ المستدرک: 2/87؛ الکفایة فی علم الرّوایة: 336
90. تاریخ تدوین الحدیث: 1/115
91. مسند أحمدبن حنبل: 4/568؛ تعلیقات سنن دارقطنی: 464 (ط هند).
92. بنگرید به …
93. دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/120؛ مسند أحمدبن حنبل: 3/…
94. التاریخ الکبیر: 1ق/325؛ دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/120؛ تاریخ الإسلام، ذهبی: 4/440
95. دراسات فی الحدیث النبوی: 1/120 به نقل از الأموال، ابوعبید: 393
96. مسند احمدبن حنبل: 2/137
97. مسند أحمدبن حنبل: 2/218
98. دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/121 به نقل از تاریخ الإسلام ذهبی: 5/11
99. دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/121
100. موسوعة فقه عبداللّه بن عمر: 24
101. مسند أحمدبن حنبل: 2/395؛ سیر أعلام النبلاء: 3/89
102. المحدث الفاصل: 368؛ تقیید العلم: 82
103. مسند أحمدبن حنبل: 2/403؛ سیر أعلام النّبلاء: 3/89
104. طبقات أبن سعد: 4/266
105. مسند احمدبن حنبل: 2/400؛ تذکرةالحفاظ: 1/42
106. الإسرائیلیّات وأثرها فی کتب التّفسیر: 143
107. دراسات فی الحدیث النبوی: 1/124؛ آقای محمد مصطفی اعظمی، نشان داده است که بخشهایی از سیره رسول اللّه(ص) را عبداللّه بن عمروبن عاص نقل کرده است و این را مؤیّدی گرفته بر آنچه گفته اند.
108. دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/124و125؛ صحائف الصّحابة: 72
109. التّشریع والفقه فی الإسلام تاریخا ومنهجا: 75
110. سنن الدّارمی: 1/86؛ المحدّث الفاصل: 366؛ تقییدالعلم: 84؛ جامع بیان العلم وفضله: 1/305
111. سیر اعلام النبلاء: 3/89؛ أسدالغابة: 3/346
112. معرفة النسخ والصحف الحدیثیة: 179 به نقل از أسدالغابة: 3/…
113. مسند أحمدبن حنبل: 2/158 به بعد (چاپ مؤسسه الرّسالة: 11/671 به بعد).
114. دراسات فی الحدیث والمحدّثین: 21؛ تاریخ الفقه الجعفری: 139؛ یادآوری کنم که به هنگام خلافت ابوبکر، عبداللّه به همراه پدرش در فتح شام و نبرد یرموک شرکت کرد و در این نبرد، به مجموعه ای از آثار پیشینیان دست یافت، که نقل از این مجموعه، همیشه نقلهای او را با تردید مواجه می ساخت (أسدالغابة: 3/347؛ فتح الباری: 1/166؛ الإسرائیلیّات وأثرها فی کتب التفسیر: 146).
115. درباره این صحیفه و طرق آن، از جمله نگاه کنید به معرفةالنسخ والصحف الحدیثیة: 180، و منابعی که ارائه داده است.
116. تقییدالعلم: 40
117. همان.
118. مسند أحمدبن حنبل: 5/539؛ السنن الکبری: 1/151
119. جامع بیان العلم وفضله: 1/311؛ المصنّف لإبن أبی شیبة: 9/50
120. دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/127
121. تاریخ بغداد: 13/234؛ جامع بیان العلم وفضله: 1/94؛ تهذیب الکمال: 27/454
122. تاریخ دمشق: 39/108؛ الکامل لإبن عدی: 1/18
123. تقییدالعلم: 5456؛ جامع بیان العلم وفضله: 1/283
124. تقییدالعلم: 55
125. جامع بیان العلم وفضله: 1/283
126. در مقامی دیگر، درباره موضع ابن مسعود در مقابل اسرائیلیّات سخن گفته ایم و نشان داده ایم که ابن مسعود، موضع نفی و طرد داشته است (تاریخ تفسیر، تفسیر در عصر صحابه). در برخی از این روایات، آمده است که در احادیث محوشده، فضایل اهل بیت(ع) بوده است. از چگونگی این موضوع، سخن خواهیم گفت.
127. صحیح مسلم: 1/61؛ تقییدالعلم: 94
128. دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/94
129. پس از این و در مقالات آینده، به این توجیهات خواهیم پرداخت. گفتنی است که آقای دکتر محمد مصطفی اعظمی، روایاتی را که نشانگر منع عمر از تدوین حدیث است، ضعیف دانسته و مآلا غیرقابل استناد؛ و از سوی دیگر، به قرائنی تکیه کرده است که عمر در کتابت و نشر حدیث می کوشیده است (دراسات فی الحدیث النبوی: 1/137). البته این ادّعا چندان با اسناد تاریخی همسویی ندارد.
130. مسند أحمدبن حنبل: 11/28 و نیز بنگرید به الکفایة فی علم الروایة: 354
131. دراسات فی الحدیث النّبوی، به نقل از الأموال، ابوعبید: 393؛ التّاریخ الکبیر: 1/283
132. تقییدالعلم: 49.
133. تقییدالعلم: 53.
134. تقییدالعلم: 52.
135. أسدالغابة: 4/202؛ الجرح والتّعدیل: 6/224؛ الوثائق السیاسیّة: 211؛ سفراءالنّبی: 1/881 900؛ در این کتاب، چگونگی فرستادن عمرو به یمن، و متن نامه و مسائل مرتبط با آن، به تفصیل بحث شده است.
136. دراسات فی الحدیث النبوی: 1/139
137. فصلنامه علوم حدیث: 2/25
138. الکافی: 1/240؛ بصائرالدّرجات: 157 و… در مقاله یادشده، بر اساس برخی روایات و نیز پژوهشهای عالمان، آورده ایم که این مجموعه به املای رسول اللّه(ص) بوده است. در این باره، پس از این نیز سخن خواهیم گفت.
139. الکافی: 2/667؛ مسند أحمدبن حنبل: 6/403؛ تاریخ الإسلام، ذهبی: 3/284؛ المعجم الکبیر: 24/270؛ دلائل التّوثیق المبکّر للسّنة: 518
140. صحیح مسلم: 2/1114؛ مسند أحمد حنبل: 7/563؛ طبقات إبن سعد: 8/…
141. أسدالغابة: …/…؛ التّاریخ الکبیر: 1/239
142. المحدّث الفاصل، رامهرمزی؛ به نقل از دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/140
143. اسدالغابة: 5/187؛ التاریخ الکبیر: 7/359
144. الإختصاص: 184؛ معجم رجال الحدیث: 18/183؛ در مواضع متعدّد از بحارالأنوار، گزارشهای جالب توجّهی آمده است که ضمن چهره نمایی معاذ، در تحلیل تاریخ پس از پیامبر(ص)، بسی سودمند است. بنگرید به مستدرکات علم رجال الحدیث: 7/436، که همه این موارد را یاد کرده است.
145. اسدالغابة: 5/188؛ کنزالعمّال: 2/494؛ محمود شیت خطّاب، در اثر ارجمندش (سفراء النّبی: 1/734 به بعد) به تفصیل، ماجرای رفتن معاذ به یمن را آورده و متن نامه و رساله را بر اساس منابعی کهن گزارش کرده است.
146. مسند أحمدبن حنبل: 6/300
147. دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/140، به نقل از المحدّث الفاصل.
148. تهذیب التهذیب: 12/561
149. مسند احمدبن حنبل، ج7/467؛ دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/142
150. اسدالغابة: 5/310
151. مسند أحمدبن حنبل: 4/348؛ دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/142
152. سیر أعلام النبلاء: 3/386؛ الإصابة: 6/462؛ مختصر تاریخ دمشق: 26/237
153. سیر أعلام النّبلاء: 3/386؛ تقییدالعلم: 99 (حاشیه)..