پرسش:
چرا علي علیه السلام فرمود: همهء وجود زن شرّ است ؟!
پاسخ:
با سلام و تشکر از ارتباط جنابعالی با سایت طلبه پاسخگو، آرزوی توفیقات روزافزون برای شما داریم
اميرمؤمنان ع در نهج البلاغه مي فرمايد: . در ترجمه و شرح نهج البلاغه آمده است :(پـاورقي 4.نهج البلاغه , كلمات قصار, شمارهء 238
اين گفتار اشاره به زنان بي بند و بار و فاقد تعهد و ايمان و اخلاق است وگرنه علي ع در سخنانش بارها از زنان پاك و با ايمان مدح و تمجيد كرد.(1)
آن حضرت در كلامي ديگر فرمود: (2)
شكي نيست از ديدگاه مردان , آن هم علي 7كه در معرفت الهي و تعقّلات در اوج كمال هستند, زن و فرزند و دنيا و اموال و زينت ها و تجملات , فتنه و آزمايش است , همان طور كه قرآن فرمود:
است كه نهرها در آن روان است . اينان با زنان پاكيزه , در عين خشنودي خدا, جاودانه در بهشت خواهند بود و خدا از حال بندگانش آگاه است >.(3)
در آيهء ديگر مي فرمايد: .(4)
زن داراي خصوصياتي است و بايد چنين باشد, زيرا كمال زن در اين ها است . زن كامل و خوب خلق شده است . اگر به غير اين صورت خلق مي شد, كامل نبود, مثلاً اگر روحيات زن مانند مردبود, موجودي ناقص بود; همين طور اگر مرد, خصوصيات زنان را داشت , ناقص بود. مرد و زن همين طور كه خلق شده اند, كامل و زيبا هستند. يكسري خصوصيات را زن ها دارند كه مردان ندارند وبالعكس . حكما و فلاسفه و بزرگان در كلمات خود دربارهء زن چيزهايي گفته اند كه حمل بر نظرشان مي شود; يعني از ديدگاه مردان و فلاسفه كه از بُعد آگاهي و كمال , اين مسئله را مورد نظر وكنكاش قرار مي دهند, زن و فرزند و زر و زيور دنيا, فتنه و بوتهء آزمايش است , كه غالباً مردها در اين فتنه ها هلاك مي شوند و نمي توانند سالم به در روند. چه بسيار مرداني كه به دام زنان افتاده واسير آنان شده اند, از جمله در سورهء يوسف , درباره كيد برخي زنان مي فرمايد: (5)
بعضي حكيمان گفته اند: چه كسي مي تواند مشكلات زنان را بشمارد. حيض و استحاضه و خون نفاس و غلبهء احساسات و كمي نماز و روزه در بسياري از ايام ! بر آنان جمعه و جماعت نيست .سلام بر آنان نبايد كرد و آنان نمي توانند امام , قاضي و امير بشوند و نبايد مسافرت كنند, مگر همراه با وليّ خود.(6)
البته اين مطالب دربارهء زنان از ديدگاه مردان و مخصوصاً از ديد عالمان و حكيمان و انسان هايي كه در ابعاد كمالات سير و سفر مي كنند, مي باشد و شايد از ديدگاه زنانِ شايسته , بعضي از مردان ,فتنه و باعث فساد و تباهي آنان باشند.
اين قسم از روايات و كلمات از ديدگاه مردان و يك طرف قضيه است . از طرف زنان نيز ممكن است همين نظريات يا شبيه آن دربارهء مردان باشد.و اين ديدگاه اشكالي ندارد. مقداري از آن مطابق با واقعيت است و گريزي از آن نيست . البته مرد و زن مكمل يكديگرند (هنّ لباس لكم و أنتم لباس لهن ّ) و در روايات , از زن به تعبير شده است و پيامبرص فرمود:
چيز را دوست دارم : عطر و زن و نماز, كه نور چشم من است >.(7)
بسياري از روايات دربارهء زنان و تعريف و تمجيد از آنان است كه به جاي خود بايد از آن ها بحث شود, اما آن ها يك بُعد قضيه است و اين واقعيان بُعد ديگر, و هر دو صحيح است .
حرف هايي را كه دربارهء زن در كلمات حكما و بزرگان هست , بسياري از غربيان و غرب زده ها نمي توانند قبول كنند, اما نپذيرفتن آنان , واقعيت را عوض نمي كند.
ديدگاه ها از دنيا و زخارف آن متفاوت است . ديدگاه غربيان يك جور است و ديدگاه مسلمانان و حكما و بزرگان ديندار و غير ديندار, طور ديگر. ديدگاه و نظريه يك چيز است و واقعيت هرچه است , چيز ديگر.
اگر علي ع مي فرمايد: زن شر است , اين شر, نسبي است , نه شر مطلق , همان طور كه بعضي مردان شرّند.
در پايان كلامي از آيت اللّه جوادي آملي نقل مي كنيم كه راه گشاي حلّ اين مشكل است .
ايشان مي گويد: گاهي حادثه و يا موضوعي در اثر يك سلسله عوامل تاريخي , زمان , مكان , افراد, اوضاع و علل و اسباب آن , ستايش يا نكوهش مي شود. معناي ستايش يا نكوهش بعضي حوادث و يا امور جنبيِ يك حادثه , اين نيست كه اصل طبيعت آن شي ء, قابل ستايش يا مستحق نكوهش مي باشد, بلكه احتمال دارد زمينهء خاصّي سبب اين ستايش يا نكوهش شده است . مثلاً اگراز قبيله اي ثنا و ستايش به عمل آمد, احتمال دارد به خاطر آن باشد كه مردان خوبي در آن عصر از اين قبيله برخاسته اند و شايد در فاصله اي كم , ورق برگردد و افرادي از آن قبيله برخيزند كه موردنكوهش واقع شوند و گاهي به عكس , در يك سرزمين افرادي مورد نكوهش قرار مي گيرند, بعد افراد شايان ستايشي از آن سرزمين بر مي خيزند.
در ايران شهرهايي بود كه دربارهء آن ها مذمّت هايي وارد شده است , ليكن وقتي به بركت اهل بيت : شهروندان عوض شده اند, شهرها و بلاد نيز جزء بلاد نمونه و برجستهء كشور شده اند وافرادي از آن سرزمين برخاسته اند كه از نظر فضايل اخلاقي و علمي , ممتاز شده اند; در نتيجه , مذمّت ها و نكوهش ها تا ابد لازمهء آن آب و خاك نبوده , بلكه مقطعي است . دليلش آن است كه با تحوّل فكري و اعتقادي , ممكن است نظر سابق برگردد.
بخشي از نكوهش هاي نهج البلاغه راجع به زن ,
ظاهراً به جنگ جمل بر مى گردد, همان گونه كه از بصره و كوفه نكوهش شده است , با اين كه بصره , رجال علمى فراوانى تربيت كرده و كوفه مردان مبارز و كم نظيرى را تقديم اسلام نموده است و بسيارى از كسانى كه به خونخواهى سالار شهيدان 7برخاستند, از كوفه نشأت گرفتند و هم اكنون كوفه جايى است كه به انتظار ظهور حضرت مهدى 7در آن جا نماز مى خوانند و مسجدى دارد كه مقامات بسيارى از صالحان و صديقان در آن واقع شده است و نمى توان گفت : چون از كوفه يا بصره نكوهش شده است , آن دو شهر براى هميشه و ذاتاً بد و سزاوار نكوهش مى باشند! قضاياى تاريخى در يك مقطع حساس زمينهء ستايش يا نكوهش را فراهم مى كند وسپس با گذشت آن مقطع , زمينهء مدح و ذمّ منتفى مى شود... روايتى كه در نهج البلاغه وارد شده است , يك قضيهء حقيقيّة نيست و تقريباً نظير قضيهء شخصيه يا قضيهء خارجيه است . اصل قضيه اين است كه عايشه اين جنگ را به راه انداخت . اهل سنّت هم معتقدند جنگ جمل را او به پا نمود و سبب و محرّك جنگ بود, كما اين كه حضرت در مذمت اهل بصره مى فرمايد: . امام مى فرمايد: .(8)
(پـاورقى 1.ناصر مكارم , ترجمه و شرح نهج البلاغة, ص 295(
پـاورقى 2.نهج البلاغه , كلمات قصار, شمارهء 61(
پـاورقى 3.انفال (8 آيهء 28(
پـاورقى 4.آل عمران (3 آيهء 14ـ 15(
پـاورقى 5.يوسف (12, آيهء 28(
پـاورقى 6.شرح نهج البلاغه , ابن ابى الحديد, ج 18 ص 200(
پـاورقى 7.بحارالانوار, ج 73 ص 141(
پـاورقى 8.آيت اللّه جوادى آملى , زن در آيينه جلال و جمال , ص 368
واحد پاسخ به سؤالات دفتر تبليغات اسلامي