پرسش:
سلام.ببخشید خواستم معنی و مفهوم فسق رو بدونم که چیه؟با تشکر
پاسخ:
با سلام و ادب
کلمه" فاسق" از ماده " فسق" در اصل به معنى خارج شدن هسته از درون رطب (خرماى تازه) است، به این ترتیب که گاهى رطب از شاخه درخت نخل سقوط مىکند، هسته از درون آن به خارج مىپرد، عرب از این معنى تعبیر به" فسقت النواة" مىکند، سپس به تمام کسانى که لباس طاعت پروردگار را از تن در آورده و از راه و رسم بندگى خارج شدهاند" فاسق" گفته شده است. در حقیقت همان گونه که هسته خرما به هنگام بیرون آمدن، آن قشر شیرین و مفید و مغذى را رها مىسازد، آنها نیز با اعمال خود تمام ارزش و شخصیت خویش را از دست مىدهند.
خداوند درسوره بقره: آیات 99 تا 101 می فرماید: «وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ آیاتٍ بَیِّناتٍ وَ ما یَکْفُرُ بِها إِلاَّ الْفاسِقُونَ * أَ وَ کُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِیقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یُؤْمِنُونَ * وَ لَمَّا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِیقٌ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ کِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لا یَعْلَمُونَ؛ نشانههاى روشنى براى تو فرستادیم، و جز فاسقان کسى به آنها کفر نمىورزد. و آیا هر بار آنها (یهود) پیمانى (با خدا و پیامبر) بستند جمعى آن را دور نیفکندند؟ (و با آن مخالفت نکردند؟) و بیشتر آنها ایمان نمىآورند. و هنگامى که فرستادهاى از سوى خدا به سراغشان آمد در حالى که با نشانههایى که نزد آنها بود مطابقت داشت، جمعى از آنان که داراى کتاب بودند کتاب خدا را پشت سر افکندند، گویى اصلا از آن خبر ندارند».
و درهمان سوره: آیات 26 تا 27 می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیراً وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقِینَ * الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ ؛ خدا از اینکه به پشه و یا کوچکتر از آن مثل بزند شرم نمىکند مؤمنان چون آن را بشنوند میدانند که درست است و از ناحیه پروردگارشان است، ولى کافران گویند خدا از این مثل چه منظور داشت بسیارى را با آن هدایت و بسیارى را بوسیله آن گمراه مىکند ولى جز گروه بدکاران کسى را بدان گمراه نمىکند. کسانى که پیمان خدا را از پس آنکه آن را بستند مىشکنند و رشتهاى را که خدا به پیوستن آن فرمان داده مىگسلند و در زمین تباهى مىکنند آنها خودشان زیانکارانند».
کلمه «فسق» بطورى که گفته اند، از الفاظى است که قبل از آمدن قرآن کریم معناى امروز آن را نداشت، و در این معنا استعمال نمیشد، و این قرآن کریم است که کلمه نامبرده را در معناى معروفش استعمال کرد، و آن را از معناى اصلیش که بمعناى بیرون شدن از پوست است گرفته، چون وقتى میگویند: «فسقت التمرة» معنایش این است که خرما از پوستش بیرون آمد، و بهمین جهت خود قرآن نیز کلمه: فاسقین را تفسیر کرد به (الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ)، کسانى که مىیشکنند عهد خدا را بعد از میثاق آن، و معلوم است که نقض عهد وقتى تصور دارد که قبلا بسته و محکم شده باشد، پس نقض عهد نیز نوعى بیرون شدن از پوست است.
باز به همین مناسبت در آخر آیه، فاسقین را توصیف فرمود، به خاسرین و زیانکاران، و معلوم است که مفهوم خسران و زیانکارى وقتى و در چیزى تصور دارد، که آدمى بوجهى مالک آن باشد، هم چنان که در جایى دیگر در باره خاسرین فرموده: «إِنَّ الْخاسِرِینَ، الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ؛ زیانکاران آنهایند که در روز قیامت خود و اهل خود را زیان کرده باشند» (سوره شورى آیه 45). با این حال زنهار که خیال نکنى این صفاتى که خداى سبحان در کتابش براى سعداى از بندگانش، و یا اشقیاء اثبات مىکند، براى مقربین، و مخلصین، و مخبتین، و صالحین، و مطهرین، و امثال آنان اوصافى و براى ظالمین و فاسقین و خاسرین و غاوین و ضالین و امثال آنان اوصاف دیگرى ذکر کرده، صرف عبارتپردازى، و اوصافى مبتذل است، که اگر چنین فکر کنى قریحه و درکت در فهم کلام خداى تعالى دچار اضطراب گشته، همه را به یک چوب میرانى، و آن وقت کلام خدا را هم مانند سخنان دیگران غلطهایى عامیانه و سخنى ساده بازارى خواهى گرفت.
بلکه آنچه گفته شد، اوصافى است که از حقایقى روحى، و مقاماتى معنوى کشف مىکند، که یا در راه سعادت آدمى قرار دارند، و یا در راه شقاوت و بدبختیش، و هر یک از آنها مبدء آثارى مخصوص بخود، و منشا احکامى خاص و معین هستند، هم چنان که مراتب سن آدمى، و خصوصیات قواى او، و اوضاع خلقتش، هر یک منشا احکام و آثار مخصوصى است، که نمیتوانیم یکى از آن آثار را در غیر آن سن و سال، از کسى توقع داشته باشیم، و اگر در کلام خداى تعالى تدبر و امعان نظر کنى، خواهى دید آنچه ما ادعا کردیم صحیح و درست است. به هر حال فسق معنى وسیعى دارد، و هر گونه نافرمانى و خروج از راه و رسم بندگى خدا حتى کفر را شامل مى شود. خداوند در قرآن می فرماید: و در مقابل، کسانى که آیات ما را تکذیب کنند در برابر این فسق و نافرمانى گرفتار مجازات الهى خواهند شد «و الذین کذبوا بایاتنا یمسهم العذاب بما کانوا یفسقون» (انعام 49).
قابل توجه اینکه در مورد مجازات تکذیب کنندگان آیات خدا، تعبیر به یمسهم العذاب شده است، یعنى عذاب پروردگار آنها را لمس میکند گویا مجازات همه جا به دنبال آنها مى گردد و سپس به بدترین وجهى آنها را فرا میگیرد. قرآن یکی از عوامل مؤثر در اعتلا و انحطاط جوامع را فسق و فجور و فساد اخلاق می داند: در این زمینه نیز آیات بسیاری هست. یک سلسله آیات همانهاست که " ترف " و " مترف " بودن را علت هلاکت میشمارد. و دیگر اکثر آیاتی که در آنها کلمه " ظلم " به میان آمده است. در اصطلاح قرآن، ظلم اختصاص ندارد به تجاوز فرد یا گروهی به حقوق فرد یا گروه دیگر، شامل ظلم فرد به نفس خود و شامل ظلم یک قوم به نفس خود نیز میشود. هر فسق و فجور و هر خروج از مسیر درست انسانیت، ظلم است. ظلم در قرآن در حقیقت مفهوم اعمی دارد که هم شامل ظلم به غیر میگردد و هم شامل فسق و فجور و کارهای ضد اخلاقی. غالبا مورد استعمال این کلمه مصداق دوم است. آیاتی از قرآن که ظلم به معنی اعم را علت هلاک یک قوم شمرده بسیار زیاد است.
در اصطلاح فقه اسلامی هست که مثلا امام جماعت باید عادل باشد، شاهد باید عادل باشد، قاضی باید عادل باشد، مرجع تقلید باید عادل باشد، معنی عادل این است که این درجه از خود نگهداری از گناهان کبیره و خود نگهداری از تکرار و اصرار بر گناهان صغیره را داشته باشد، که اگر این حد هم نباشد فاسق است. در سخنان ائمه معصومین علیهم السلام، گفتارهای متعددی در مورد نهی از معاشرت با افراد فاسق آمده است از جمله: امام على علیه السلام در حکمت 38 نهج البللاغه می فرماید: «یا بنى ایاک و مصادقه الاحمق، فانه یرید ان ینفعک فیضرک، وایاک و مصادقه البخیل، فانه یقعد عنک احوج ما تکون الیه، و ایاکو مصادقه الفاجر، فانه یبیعک بالتافه، وایاک و مصادقه الکذاب، فانه کالسراب: یقرب علیک البعید، و یبعد علیک القریب؛ پسرم! از دوستى نادان بپرهیز، چه او خواهد که تو را سود رساند لکن دچار زیانت گرداند و از دوستى بخیل بپرهیز، چه او آنچه را سخت بدان نیازمندى از تو دریغ دارد، و از دوستى تبهکار بپرهیز که به اندک بهایت بفروشد و از دوستى دروغگو بپرهیز که او سراب را ماند: دور را به تو نزدیک و نزدیک را به تو دور نمایاند».
همچنین در نامه 69 نهج البلاغه می فرماید: «ایاک و مصاحبه الفساق فان الشر بالشر ملحق؛ از رفاقت با بدکاران بپرهیز که بدى به بدى پیوندد». امام سجاد علیه السلام می فرماید: «و ایاک و مصاحبه الفاسق فانه بایعک باکله و اقل من ذلک؛ از رفاقت با فاسق بپرهیز که او تو را به لقمهاى و بلکه کمتراز لقمهاى مىفروشد. امام جواد علیه السلام می فرماید: «ایاک و مصاحبة الشریر فانه کالسیف المسلول یحسن منظره ویقبح اثره؛ از رفاقت با آدم شرور بپرهیز که مانند شمشیر خوش منظر و بد اثر است»
منابع:
آشنایی با قرآن 6، ص 173-172،
تفسیر نمونه ج 5 ص 245،
ترجمه تفسیر المیزان، ج1، ص145-141،
ماهنامه پاسدار اسلام، شماره 223