پرسش:
در سوره مطففين خداوند چگونه كم فروشان را معرفى كرده است؟ و عذابى كه براى آنان مشخص كرده چقدر است؟ و اين افراد شامل چه كسانى هستند؟
پاسخ:
با سلام
در ابتداى سوره مطففين خداوند، قبل از هر چيز، كم فروشان را به شدت تهديد مى كند و مى فرمايد: (ويلٌ لِلمُطَفِّفين؛ واى بر كم فروشان.) اين در حقيقت اعلان جنگى است از ناحيه خداوند به اين افراد ظالم و ستم گر و كثيف، كه حق مردم را به طرز ناجوانمردانه اى پايمال مى كنند.[1]
«ويل» در اين جا به معنى «شرّ» يا «غم و اندوه» يا «هلاكت» يا «عذاب دردناك» و يا «وادى سخت و سوزانى در دوزخ» است و معمولا اين واژه، هنگام نفرين
و بيان زشتى چيزى به كار مى رود و با اين كه تعبيرى كوتاه است، اما مفاهيم زيادى را تداعى مى كند.
كم فروشى، يكى از مفاسد اقتصادى و يك پديده زشت اجتماعى است و تبعات آن جامعه اسلامى را نيز در برگرفته و باعث عدم رونق اقتصادى و تضعيف بازار مسلمانان مى گردد، چرا كه آن گاه كه تجارت و كسب، به تقلب، كم فروشى و خلاف كارى آلوده شد، گسسته شدن پيوندهاى اقتصادى و اجتماعى جامعه مسلمانان را در پى خواهد داشت، لذا در همين زمينه قرآن كريم آنجا كه قوم شعيب گرفتار اين پديده شوم، شده بودند، به آنان تذكر داده و آنان را از ادامه اين عمل زشت نهى نموده و در آخر به آنان اخطار مى كند كه پايان و سرانجام چنين اعمالى گرفتارى در عذاب الهى را در پى داشته و منجر به فساد در زمين مى گردد.
در سوره هود آيات 84 و 85 چنين مى خوانيم: (و اِلى مَديَنَ اَخاهُم شُعَيبـًا قالَ يا قَومِ اعبُدُوا اللّهَ ما لَكُم مِن اِلـه غَيرُهُ ولا تَنقُصُوا المِكيالَ والميزانَ اِنّى اَراكُم بِخَير و اِنّى اَخافُ عَلَيكُم عَذابَ يَوم مُحيط و يا قَومِ اَوفُوا المِكيالَ والميزانَ بِالقِسطِ ولا تَبخَسوا النّاسَ اَشياءَهُم ولا تَعثَوا فِى الاَرضِ مُفسِدين ؛ و به سوى مدين، برادرشان شعيب را فرستاديم گفت: اى قوم من، خدا را پرستش كنيد كه جز او، معبود ديگرى براى شما نيست! پيمانه و وزن را كم نكنيد و دست به كم فروشى نزنيد من هم اكنون شما را در نعمت مى بينم اما از عذاب روز فراگير، بر شما بيمناكم؛ و اى قوم من پيمانه و وزن را با عدالت، تمام دهيد و بر اشيا و اجناس مردم، عيب نگذاريد و از حق آنان نكاهيد و در زمين به فساد نكوشيد.)
در اين آيات خداوند يكى از مفاسد اقتصادى كه از روح شرك و بت پرستى سرچشمه مى گيرد، و در آن زمان در ميان اهل «مدين» سخت رايج بود، اشاره كرده، مى فرمايد «هنگام خريد و فروش، پيمانه و وزن را كم نكنيد» كه كم كردن آن ها به معناى كم فروشى و نپرداختن حقوق مردم است.
رواج اين دو كار در ميان آنان نشانه اى بود از نبودن نظم و حساب و ميزان و سنجش در كارهاى شان و نمونه اى بود از غارتگرى و استثمار و ظلم و ستم در جامعه ثروتمندان آنان.
در ادامه سوره مطففين، قرآن به شرح كار مطففين و كم فروشان پرداخته، آنان را اين گونه معرفى مى كند: كم فروشان كسانى هستند كه وقتى مى خواهند براى خود كيل كنند حق خود را به طور كامل مى گيرند (اَلَّذينَ اِذَا اكتالوا عَلَى النّاسِ يَستَوفون) اما هنگامى كه مى خواهند براى ديگران كيل كنند، كم مى گذارند و (و اِذا كالوهُم اَو وزَنوهُم يُخسِرون) و به سبب همين عمل زشتشان قرآن آنان را در صورتى كه توبه نكنند مستحق «ويل» و عذاب دردناك و فراگير روز قيامت مى داند.
اين نكته نيز قابل توجه است كه آيه هاى يادشده، گرچه تنها از كم فروشى در كيل و وزن سخن مى گويد، ولى بى شك مفهوم آيه وسيع است و هر گونه كم فروشى را هر چند در معدودات (چيزهايى را كه با عدد مى فروشند) نيز شامل مى شود، بلكه بعيد نيست كه با الغاى خصوصيت، كم گذاردن در خدمات را نيز فرا گيرد، مثلا اگر كارگر و كارمندى چيزى از وقت خود بدزدد در رديف «مطففين» و كم فروشانى است كه آيات اين سوره سخت آنان را نكوهش كرده است. برخى مى خواهند براى آيه توسعه بيش ترى قائل شوند و هر گونه، تجاوز از حدود الهى و كم و كسر گذاشتن در روابط اجتماعى و اخلاقى را مشمول آن بدانند، گرچه استفاده اين معنى از الفاظ آيه روشن نيست، ولى بى تناسب هم نمى باشد، لذا از «عبداللّه بن مسعود» صحابى معروف نقل شده كه گفت «نماز نيز قابل پيمانه است، كسى كه كيل آن را به طور كامل ادا كند، خداوند پاداش او را كامل مى دهد و هر كس از آن كم بگذارد، درباره او همان جارى شود كه خداوند درباره مطففين (كم فروشان) فرموده است و به همين معنا در اين جمله از آيه 85 سوره هود (و لا تَبخَسوا النّاسَ اَشياءَهُم) اشاره نموده است كه در اين آيه اگر دقت شود دعوتى است به رعايت حقوق فردى و اجتماعى براى همه اقوام و ملت ها. «بخس
حق» در هر محيط و هر عصر و زمان به شكلى ظهور مى كند و حتى گاهى در شكل كمك بلاعوض و تعاون و دادن وام (همان گونه كه روش استثمارگران در عصر و زمان ما است).[2]
[1]. بيش از ده آيه در اين باره هست. ر.ك: الشئون الاقتصادية فى نصوص الكتاب و السنتة، جعفر هادى، ص 300 ـ 301.
[2]. ر.ك: الفرقان فى تفسير القرآن، محمد صادقى، ج 30، ص 205 ـ 210؛ اخلاق در قرآن، محمدتقى مصباح يزدى، ج 3، ص 293 ـ 295.