پرسش:
آيا مي توان به گفتة افرادي كه مي توانند روح را مدتي از بدن خود جدا نموده و به هر جا كه مي خواهند بروند، و حتي مي توانند درون ديگران نفوذ كنند و آن ها را تحت سيطرة خود قرار دهند، اطمينان كرد؟
پاسخ:
با سلام و ادب سلامتي،از ارتباطتان با سایت طلبه پاسخگو سپاسگزاریم
مسئلة خلع روح از بدن و سير در آفاق و انفس، از جمله حالاتي است كه از دير باز تا به كنون در مقاطع و موارد بسيار نادر مستند به بعضي از عرفا شده است. البته اين خلعيت آيا خلع واقعي است كه تفسيري جز مرگ و انقطاع حيات مادي ندارد و يا خلع صوري است كه بايد تفسيري چون بيهوشي و به حالت خواب يا كما و اغما داشته باشد و يا آن كه جداي از اين مسائل، تصرّف خاص و تكويني انسان هاي برتر است كه با قدرت و ارادة فوق تصور خالق چنين امور اعجاب برانگيزي هم چون "طيّ الارض" مي شوند، اما حالا اصل مطلب چگونه مي باشد.
خدا خود داناتر است، ولي از ذكر يك مطلب نبايد غافل شد كه خَلْع واقتي به اين معنا كه جسم در آن حالت، حيات مادي خود را از دست داده باشد، در مورد عرفا و بزرگان و حتي هيچ كس قابل تصوّر نيست، زيرا بدن در آن صورت مرده فرض خواهد شد و روح بازگشت نخواهد كرد و آن برابر است با مرگ حتمي. اما در
صورت هاي ديگر چنين چيزي را نمي توان اثبات و يا انكار كرد، زيرا اگر صحت داشته باشد از دائرة بستة رمز و راز ها بيرون نخواهد رفت. مولوي مي گويد:
هر كه را اسرار حق آموختند مهر كردند و دهانش دوختند
در عين حال طبيعي است كه انسان در عالم رياضت هر اندازه كوشش كند به همان مقدار از حالت مادي گرايي دور شده و به عالم تصفيه نزديك مي شود به
گونه اي كه روح هر لحظه قصد مي كند كه قفس تن را رها كند و گاهي نيز چنين
مي كند و نزد بعضي از بزرگان اتفاق افتاده است كه از جسم مادي خود فاصله گرفته و مثل حالت خواب، امّا در بيداري اين واقعيت را لمس كرده اند.
در حالات آيت الله ميرزا جواد تهراني(ره) و آيت الله ميرزا هاشم قزويني(ره) نقل شده است كه با جسم خود فاصله گرفته اند و حالت خلع پيدا كرده اند. در حالات و زندگي آيت الله ميرزا هاشم قزويني كه از علماي بزرگ ساكن در مشهد بودند كه شايد نزديك به چهل سال است كه از فوت ايشان مي گذرد نقل مي كنند كه ايشان از جسم مادي خود فاصله گرفته و مشغول سير و سياحت شدند و اين سير و سياحت با ماجراهاي بسياري روبرو شد كه گويا چنين واقعه اي در كتاب داستان هاي شگفت آيت الله شهيد دستغيب ثبت شده است.
البته خلق واقعي هنگامي است كه اجل انسان فرا رسد كه بازگشتي نيست، ولي در حالت هاي ديگر آن چنان روح انسان لطيف شده و از عوارض مادي فاصله
مي گيرد كه حالت بيگانگي با جسم پيدا مي كند در آن صورت از پرداخت به امور او البته نه به طور كامل منصرف مي شود و جسم حالت نباتي مي يابد. اما در پاسخ به اين سؤال كه آيا روح قابل نفوذ در ابدان ديگري است، چنين چيزي صحت ندارد و ثابت نشده است ولي با رياضت و مبارزه با نفس اماره مي توان كارهاي خارق العاده انجام داد. البته اين ها هدف نيست و هدف تعبد و بندگي خدا است.