آیا مسلمانان می توانند از آداب و اعتقادات خوب و الهی مسیحیت استفاده کنند؟

 پرسش:

آیا می‌توان در عین معتقد بودن به دین اسلام، دین مسیح را هم داشت و از آداب و اعتقادات خوب و الهی آنها  استفاده نمود؟
پاسخ:

با سلام و عرض ادب

در مورد اديان الهي ، انسان در تعليمات انبياء مانند يك دانش آموز بوده كه او را از كلاس اوّل تا آخرين كلاس بالا می برند. از اين رو بشر در هر دوره اي طبق مقتضيات زمان و پيشرفتي كه پيدا مي كرد، نيازمند پيام نو و پيام آور جديد بوده و خداوند كه به نياز هاي انسان آگاه است ، در هر دوره و زماني پيامبراني را براي هدايت بشر فرستاده است كه با ظهور پيامبران، تجديد دائمي شرايع و نزول كتاب هاي آسماني انجام مي گرفت. با تكامل انسان، دين هم متكامل مي شد، تا اين كه بشريت به حدي رسيد كه بتواند برنامه كامل سعادت را دريافت نمايد. در اين زمان كه دورة خاتميت است، توسط حضرت محمد(ص) كه آخرين پيامبر الهي است، دين اسلام به صورت كامل عرضه شد و با آمدن اسلام همة اديان گذشته منسوخ گرديد و همة بشر مكلف شدند از اسلام پيروي نمايند.(1)
دين اسلام هر آنچه از آداب و اعتقادات شايسته و نيك در اديان گذشته و از جمله دين مسيحيت وجود داشته ، در خود جمع نموده است .
چون كه صد آمد ، نود هم پيش ما است. مطمئنا عدد صد ، عدد نود را در خود دارد. پس با عمل به احكام و دستورات الهي در دين اسلام از عمل به آنچه در مسيحيت بيان شده ، بي نياز هستيم . در عين حال عمل به آداب خوب و الهي اديان ديگر اشكال ندارد ، اما بايد توجه داشت كه شايد عملي به ظاهر خوب باشد ، اما مغاير با تعاليم دين اسلام باشد كه بايد از آنها پرهيز نمود. بنابراين از آن جا كه اسلام آخرين دين آسماني و كامل ترين اديان است ، با آمدن اين دين اديان قبلي نسخ شده است، زيرا با وجود كامل،‌ نيازي به ناقص نمي باشد(2)بنا براین تنها دين حق، اسلام است.
به بياني ديگر: ‌دين حق در هر زماني، يكي بيش نيست و بر همه كس لازم است از آن پيروي كنند. البته ميان پيامبران اختلاف و نزاعي وجود ندارد. پيامبران خدا همگي به سوي يك هدف و يك خدا دعوت مي كنند. آنان نيامده اند كه ميان بشر گروه هاي متناقضي به وجود آورند، ولي اين سخن به آن معني نيست كه در هر زماني چندين دين حق وجود دارد و انسان مي تواند در هر زماني، هر ديني را كه مي خواهد بپذيرد. بر عكس معناي سخن اين است كه انسان بايد همة پيامبران را قبول داشته باشد و بداند كه پيامبران سابق مبشّر پيامبران بعد از خويش بوده اند و پيامبران بعدي تصديق كننده پيامبران سابق بوده اند، پس لازمة ايمان به همه پيامبران اين است كه در هر زماني تسليم شريعت همان پيامبري باشيم كه دورة‌ او است و قهراً لازم است در دورة ختم رسل به آخرين دستورهايي كه از جانب خدا به وسيلة آخرين پيامبر رسيده ،عمل كنيم. در همین باره قرآن كريم مي فرمايد: « هر كس غير از اسلام ديني بجويد، هرگز از او پذيرفته نيست و او در جهان ديگر از جمله زيانكاران خواهد بود».(3)
ممكن است گفته شود مراد از اسلام، خصوص دين اسلام نيست، بلكه منظور تسليم خدا شدن است. پاسخ اين است كه البته اسلام همان تسليم است و دين اسلام، دين تسليم است، ولي حقيقت تسليم در هر زماني شكل خاص داشته و دراين زمان شكل آن، دين گران مايه‌اي است كه به دست حضرت خاتم پیامبران محمد بن عبدالله(ص) ظهور يافته است و قهراً كلمه اسلام فقط بر آن منطبق مي گردد.
به عبارت ديگر: لازمة تسليم خدا شدن پذيرفتن دستورهاي او است، و روشن است كه همواره به آخرين دستور خدا بايد عمل كرد و آخرين دستور خدا همان است كه آخرين رسول آورده است.(4)پس بعد از بعثت رسول اكرم(ص) تنها دين حق، اسلام است و اديان ديگر منسوخ اعلام گرديده است. چنان كه پيامبر اسلام(ص) رسالت خود را جهاني اعلام نمود و يهود و نصارا و همه پيروان اديان ديگر را دعوت به اسلام كرد. در قرآن مي گويد:‌ «بگو اي مردم، من فرستادة خدا براي همة شما هستم».(5)
«اي محمد، ما تو را براي همة مردم بشارت دهنده و بيم دهنده فرستاديم».(6)
« اوست كه پيامبر خود را با هدايت و دين حق و پايداري فرستاد، تا پيامبر خود و آيين او را بر تمام دين ها غالب سازد، اگر چه مشركان نخواهند».(7)
پس از ظهور اسلام، غير از اسلام، دين واقعي كه بتوان گفت دين خدا است، وجود ندارد، زيرا كتاب هاي آسماني پيامبران صاحب شريعت كه در بردارندة قوانين الهي بودند و محتواي دين محسوب مي شدند، به مرور زمان به كلي محو شد و يا دستخوش تحريف قرار گرفت. چنان كه تورات موسي(ع) مورد تحريف هاي فراوان قرار گرفت، و چيزي به نام انجيل عيسي(ع) باقي نماند، بلكه از دست نويس هاي افرادي كه از پيروان حضرت شمرده مي شدند، مجموعه هايي تهيه شد و به نام كتاب مقدس معرفي گرديد. هر شخص بي غرضي كه نظري بر عهدين (تورات و انجيل فعلي) بيفكند، خواهد دانست كه هيچ كدام از آن ها كتابي كه بر موسي(ع) با عيسي(ع) نازل شده نيست. مانند این که تورات خدا را به صورت انساني ترسيم مي كند كه نسبت به بسياري از امور آگاهي ندارد.(8) و یا بارها از كار خود پشيمان مي شود،(9) با حضرت يعقوب كشتي مي گيرد و نمي تواند بر او غالب شود و سرانجام التماس مي كند كه از او دست بردارد تا مردم خدا را در چنين حالي نبينند.(10)
وضع انجيل از تورات هم بدتر است، زيرا اوّلاً چيزي به نام كتابي كه بر حضرت عيسي(ع) نازل شده، در دست نيست و مسيحيان چنين ادعايي ندارند كه انجيل فعلي كتابي است كه خدا بر حضرت عيسي(ع) نازل كرده، بلكه محتواي آن گزارش هايي است منسوب به چند تن از پيروان آن حضرت، و علاوه بر تجويز شراب خوري ، ساختن آن را به عنوان معجزة عيسي قلمداد مي كند.(11) در يك جمله: وحي هاي نازل شده بر اين دو پيامبر بزرگوار تحريف شده و نمي تواند نقش خود در هدايت مردم را ايفا كند و نمي تواند به عنوان دين و وحي الهي تلقي شود، ولي وحي نازل شده بر پيامبر اسلام(ص) بدون هيچ تحريف موجود است و براي هميشه از تحريف مصون باقي خواهد ماند، چرا كه خدا مصونيت قرآن كريم از هر گونه تحريف را ضمانت كرده و فرمود: «ما قرآن را نازل كرديم و ما به طور قطع نگهدار آنيم».(12)
بنا بر این می بایست به ایدئولوژی اسلام پابند بود وهر چه از آیین مسیحیت که به آیین اسلام هماهنگ بود قابل قبول است و جزآن بی اعتبار می باشد.
پی نوشت:
1- مرتضي مطهري، مجموعة آثار، ج 2، ص 181 و ج 3، ص 154.
2- علامه طباطبايي،‌ خلاصه تعاليم اسلام، ص 22.
3- آل عمران (3) آية‌ 85.
4- مرتضي مطهري، عدل الهي، ص 333.
5- اعراف (7) آية 158.
6- سبا (34) آية‌ 28.
7- توبه (9) آية 33.
8- ر.ك: تورات، سفر پيدايش، باب سوم، شمارة 8 _ 12.
9- همان، باب 6، شمارة 6.
10- همان، باب 32، شمارة 24 – 32.
11- انجيل يوحنا، باب دوم.
12- حجر(15) آية 9.

 

 

Comments (0)

There are no comments posted here yet

Leave your comments

  1. Posting comment as a guest. Sign up or login to your account.
Attachments (0 / 3)
Share Your Location

آپ کے سوالات

آخرین ارسال سایت