ملاك انسانيت چيست؟

پرسش:

ملاك انسانيت چيست؟

پاسخ:

با سلام و ادب سلامتي، سعادت و موفقيت شما را از درگاه ايزد منان خواستاريم

از ارتباط جنابعالی با سایت طلبه پاسخگو سپاسگزاریم

نظريات مختلفي درباره انسانيّت انسان و كمال او مطرح شده است. برخي كمال انساني را در برخورداري از رفاه و رسيدن به كمال مادي انسان مي پندارند. برخي ديگر دوري از ماديات و رسيدگي به بُعد روحي و معنوي و ارتفا به كمالات معنوي. برخي كمال انسان را در اعتدال و ارزش گذاري و سرمايه گذاري در دو بُعد مادي و معنوي (دنيوي و اخروي) مي دانند. دنيا را به اندازة ارزش دنيا ارج بنهيم و آخرت و معنويت را به اندازة ارزش آن ارج بگذاريم.

  دربارة ‌ملاك و معيار انسانيت شهيد مطهري مي فرمايد: "اگر از نظر زيست شناسي بخواهيم معيار انسانيت را به دست بدهيم، كار ساده و آساني است. در زيست شناسي فقط جسم انسان مطرح است. در آن جا بحث مي كنند كه انسان ميان رده هاي مختلف حيوانات در چه رده اي است، مثلاً پستاندار است يا ... .

با مقيار زيست شناسي همة افراد بشر كه روي زمين هستند،‌ با دو پا راه مي روند، پهن ناخن هستند، حرف مي زنند، عاقل اند، ولي در علوم انساني، انسانيت به كمال او است. انساني كه از نظر علوم انساني، از نظر علوم اخلاقي و اجتماعي به كمالاتي دست يافته باشد، قابل ستايش و تعظيم است. اين همان مسئلة بسيار مهمي است كه از قديم در علوم انساني، نيز در اديان و مذاهب مطرح است، مثلا‍ً قرآن انسان هايي را برتر و بالاتر از فرشته و شايستة سجوديت ملائك مي داند، چنانكه مي گويد: "ما به فرشتگان گفتيم به آدم سجده كنيد". ولي در مورد برخي انسان ها مي گويد: چهار پايان بر آنان برتري دارند. بايد ديد چه معيار هايي است كه اين مقدار تفاوت را به وجود آورده است؟

از نظر مكتب مادي، انسان برتر و انسان فروتر و ملاك برتري و ملاك فروتري چيست؟ آيا مي توانيم علم را ملاك و معيار انسانيت قرار بدهيم و بگوييم انسان ها از نظر زيست شناسي با هم مساوي هستند ولي مرز ميان انسان برتر و انسان فروتر، علم و دانش است.

بنابراين نظريه، دانش آموز كلاس اوّل از كسي كه هنوز به مدرسه نرفته، انسان تر است،‌ يا كسي كه به دانشگاه مي رود، از كسي كه به دبيرستان مي رود انسان تر خواهد بود.

نظرية ديگر اين است كه انسانيت به دانش نيست. البته دانش شرطي است براي انسانيت و جايگاه و ارزش خود را دارد، ولي خُلق و خوي انساني ماية برتري وارزش انساني مي شود. اين نظريه طرفداران بيشتري دارد. در اين نظريه اوّلين حرفي كه در معيار انسانيت مطرح است انسان دوستي است. انساني برتر است كه انسان دوست باشد. با اين ملاك ابوذر از معاويه برتر و انسان تر است، زيرا ابوذر از نظر خُلق و خوي انسان دوستي و فداكاري براي انسان ها بر معاويه اي كه هواپرست و خود پسند و خودخواه بود، برتري دارد و انسان تر است، چون ملاك انسانيت در ابوذر بيشتر از معاويه است. همين طور اميرالمؤمنين(ع) از نظر اخلاقي اگر با ديگران مقايسه شود ملاك برتري در او هويدا است. او در نامه اي به عثمان بن حنيف فرمود: "باور نمي كردم كه فرماندار من پاي در مجلسي بگذارد كه فقط از اشراف و سرمايه داران دعوت شده و از محرومان و مستضعفان دعوت نشده است".

وي درد مردم را از درد خودش بيشتر احساس مي كرد و به سرنوشت انسان ها مخصوصاً محرومان مي انديشيد. بعضي ديگر معيار انسانيت انسان را آزادي و حريّت انسان مي دانند، يعني به هر اندازه كه فرد بتواند آزاد زيست كند، انسان است.

البته اين نظر به عنوان جزئي يا شرطي از انسانيت درست است، ولي به عنوان اين كه معيار انسانيت باشد، صحيح نيست. از نظر اسلام همان طور كه به محبّت انسان ها نسبت به يكديگر ترغيب شده، آزادي هم تقديس شده است.

معيار ديگر براي انسانيت، مسئوليت و تكليف است. مي گويند انسان كسي است كه احساس تكليف بكند و بداند مسئول جامعة‌ خويش است.(1)

عرفاي اسلامي كمال انسان را در سير و سلوك الي الله و رسيدن به لقاءالله مي دانند و از نظر فيلسوفان و حكماي اسلامي كمال انسان، يكي در حكمت است و ديگر در عدالت. مقصودشان از عدالت، عدالت اخلاقي است (عدالت اجتماعي تابع عدالت اخلاقي است) يعني در ميان قوا و غرائز انسان تعادل و توازن بر قرار باشد و اين قوا و غرائز تحت حكومت قوّة عاقله باشد، يعني عقل مسلّط بر سائر قوا و غرائز باشد. پس انسان كامل از نظر حكما، انساني است كه عقلش در مسائل علمي و نظري حكيمانه باشد و در مسائل عملي انساني باشد معتدل، يعني داراي اخلاق نيك باشد.(2)

از طرفي مي توان گفت همة اين موارد، معيارهاي انسانيت است و نبايد تنها يك معيار را قرار دهيم. در آموزه هاي ديني اسلام به همة اين موارد اشاره شده و به برخي از موارد كه اهميت بيشتر دارد تأكيد بيشتري شده است.

اگر مراد از سؤال "انسانيت انسان در چيست" شناخت حقيقت انسان است، در پاسخ بايد عرض كنيم كه انسانيت انسان به روح او است، چون از نظر فلسفي براي ما ثابت شده كه "شيئيّت شيء به صورت او است". تا آن هست، شيء باقي است و چون از بين رفت، شيء هم از ميان خواهد رفت. شكي نيست كه قرآن انسان را مركّب از روح و بدن مي داند و آية "فإذا سويته و نفخت فيه من روحي؛(3) چون او را موزون كردم، از روح خود در او دميدم". از اين آيه و آيات ديگر استفاده مي شود كه حقيقت روح چيزي غير از بدن است و تا آن نباشد انسان به وجود نمي آيد.(4)

پس هر چيزي كه كمال براي روح باشد، كمال انساني محسوب مي شود.

 

  1. شهيد مرتضي مطهري، گفتارهاي معنوي، ص 221 به بعد، با تلخيص و اضافات.
  2. مرتضي مطهري، تكامل اجتماعي انسان، ص 140 تا 156، با تلخيص.
  3. حجر (15) آيه‌ 29.
  4. آيت الله مصباح يزدي،‌ معارف قرآن، ص 447.

Comments (0)

There are no comments posted here yet

Leave your comments

  1. Posting comment as a guest. Sign up or login to your account.
Attachments (0 / 3)
Share Your Location

آپ کے سوالات

آخرین ارسال سایت