پرسش:
با توجّه به علم غيب رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)، چرا خداوند در برخى آيات، آن حضرت را از وجود منافقان با خبر مى سازد و از خطر آنان بر حذر مى دارد؟ مگر پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)از وجود اين افراد و خطر آن ها اطلاع نداشتند؟
پاسخ:
با سلام و عرض ادب
تأمّل در نكات زير، پاسخ پرسش مذكور را روشن خواهد كرد:
1. دانش پيامبران، ذاتى و استقلالى نيست، بلكه علم آنان عارضى و گرفته شده از خداوند متعال است. علم نامحدود تنها مخصوص خداى بزرگ مى باشد. در آيه 59 سوره انعام مى خوانيم: (وعِندَهُ مَفاتِحُ الغَيبِ لا يَعلَمُها اِلاّ هُوَ؛ كليدهاى غيب تنها نزد اوست، و جز او، كسى آن ها را نمى داند.)
2. پيامبران الهى، از همه چيز آگاهى ندارند و آگاهى از برخى امور، تنها ويژه پروردگار متعال است؛ مانند علم به زمان برپايى قيامت كه قرآن درباره آن مى فرمايد: (يَسئَلونَكَ عَنِ السّاعَةِ اَيّانَ مُرسـها قُل اِنَّما عِلمُها عِندَ رَبّى لا يُجَلِّيها لِوَقتِها اِلاّ هُوَ ثَقُلَت فِى السَّماوتِ وَ الاَرضِ لا تَأتيكُم اِلاّ بَغتَةً يَسئَلونَكَ كَاَنَّكَ حَفِىٌّ عَنها قُل اِنّما عِلمُها عِندَ اللّهِ ولكِنَّ اَكثَرَ النّاسِ لا يَعلَمُونَ [1] درباره قيامت از تو سؤال مى كنند، كى فرا مى رسد؟ بگو: علمش تنها نزد پروردگار من است، و هيچ كس جز او وقت آن را آشكار نمى سازد؛ (امّا قيامت، حتّى) در آسمان ها و زمين، سنگين (و بسيار پراهميّت) است؛ و جز به طور ناگهانى به سراغ شما نمى آيد. (باز) از تو سؤال مى كنند، چنان كه گويى تو از زمان وقوع آن باخبرى؛ بگو: علمش تنها نزد خداست، ولى بيش تر مردم نمى دانند.)
3. گاهى خدا، به خاطر مصالحى پيامبرش را از يك موضوع آگاه نمى كند. براى مثال، در حال عادى اگر حضرت يعقوب(عليه السلام)مى خواست، مى توانست بداند كه فرزندش يوسف كجاست؛ امّا چون خدا اراده كرده بود كه يعقوب(عليه السلام)امتحان شود ـ و نيز به خاطر مصلحت ها و حكمت هاى ديگر ـ آن حضرت از مكان يوسف آگاه نشد.
دانش حضرت محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم)هم مانند علم و دانش ديگر پيامبران، به اراده پروردگار و حكمت خداوند محدود است و شايد ايشان نيز گاه به خاطر مصلحت ها و حكمت هايى از برخى امور ويژه كه علم آن مختص خداوند است، آگاه نمى شدند.[2]
4. اگر خداى متعال، پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)را از وجود منافقان و حال و روز آنان خبر داده، ضرورتاً به اين خاطر نيست كه آن حضرت، از چنين امرى ناآگاه بوده است. در موارد مشابه ديگر نيز خبر دادن به كسى، به معنى ناآگاهى آن فرد از فلان خبر نيست. احتمال دارد شما خبرى را در يك جمع به برادر خود بدهيد در حالى كه برادرتان از آن خبر اطلاع دارد. شايد هدف شما، باخبر كردن بقيه ديگران باشد؛ ولى براى آگاه كردن آنان، سخن خود را خطاب به برادرتان بيان مى كنيد. درباره مورد سؤال هم شايد چنين باشد. يعنى خدا براى آگاه كردن مسلمانان از وجود منافقان و حال و روز آنان، پيامبر را مورد خطاب قرار داده است؛ در حالى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)از چنين امرى باخبر بوده است.[3]
نكته ديگر در پاسخ اين است كه اين خبر دادن از حال منافقان، خود خبرى است از غيب كه آن حضرت از راه غيب و به اذن خداوند از آن آگاه شده است.
[1]. اعراف/187 .
[2].ر.ك: تفسير الميزان، علاّمه طباطبايى، ج 7، ص 124 ـ 130؛ ج 5، ص 71، انتشارات اسلامى؛ منشور جاويد، آية الله سبحانى، ج 10، ص 187 ـ 206، انتشارات مؤسسه امام صادق(عليه السلام).
[3]. ر.ك: تفسير نمونه، آية الله مكارم شيرازى و ديگران، ج 7، ص 430، دارالكتب الاسلاميه.