پرسش:
با سلام
اگر اعتقاد به اين داشته باشيد که قران کتابي کامل است با توجه به آيه 38 سوره انعام ، سوره زمر آيه 27 ،سوره قمر ايه هاي 17و23و32و40 (قران را آسان ساختيم ) سوره مريم آيه 97 (قران را به زبان تو آسان کرديم ) سوره دخان آيه 58 ( قران را به ربان تو آسان کرديم تا متوجه شوي) سوره انعام آيه 6 ( نگاه کن ما چگونه آيات را توضيح مي دهيم تا آن را بفهميد ) اين آيه ها اين دلالت مي کنند که قرآن کتابي کامل و آسان و قابل فهم مي باشد ) مسئله تقليد از ديد قران : بهتر آن است که خودتان تدبير و انديشه بکنيد (سوره نساء آيه 82 ) آيا درباره آيات قران تدبير نمي کنيد ) و بهتر است که آيات خداوند را صريح بخوانيد سوره توبه آيه 31 : دانشمندان ديني و زاهدان (راهبان) خود ، همين طور پيغمبرشان مسيح را صاحب اختيار خود گرفته اند در صورتي که به آن ها دستور داده شده بود که فقط معبود واحد را بندگي کنند ، معبودي غير از خدا وجود ندارد. او بالاتر از چيزي است که شريک او مي سازيد. سوره اسراء آيه 36 :هرگز از آنچه بدان علم نداري دنباله روي مکن ، همانا گوش و چشم و دل تماماً نزد خدا مسئول (پاسخگو) است سوره يوسف.
پس چه نیازی به مرجع تقلید و تقلید هست؟
پاسخ:
با سلام و تشکر از حضور شما
شبهه اي که در صدد تبيين آن هستيد، به صورت اجمالي به اين صورت است که مي گوييد آيات قرآن، تقليد را باطل شمرده و از آن نهي مي نمايد، ولي فقها تقليد را صحيح شمرده و به آن امر مي کنند و نظر علما با نظر قرآن در تعارض است.
پاسخ اجمالي اين است: تقليدي که قرآن آن را نفي مي کند، تقليد کورکورانه و تقليد جاهل از جاهل است . تقليدي که علما آن را اثبات مي کنند، تقليد عاقلانه و تقليد جاهل از عالم است.پس تعارضي بين قرآن و بيان علما وجود ندارد.
اما پاسخ تفصيلي: آيا از نظر عقل و شرع تقليد مطلقا مذموم است يا تقليد اقسام مختلفي دارد و برخي از اقسام آن مذموم و برخي از اقسام ممدوح است.
از لحاظ عقلي آنچه به ذهن ما مي رسد و در سيره عقلا مشهود است، اين است که انسان ها اگر در يک زمينه توان تخصص دارند، متخصص مي شوند . در غير اين صورت به متخصصين امر مراجعه مي نمايند، چنان که براي تعمير ماشين يا خود انسان مکانيک مي شود و يا به مکانيک مراجعه مي نمايد. براي امراض بدني يا خود انسان پزشک مي شود و يا به پزشک مراجعه مي نمايد . هيچ عاقلي تا كنون انسان ها را به سبب مراجعه به پزشک و تقليد نسخه پزشک مذمت نکرده است . ثابت مي شود که تقليد از لحاظ عقلي به طور کلي مذموم نيست. در اين جا اگر مريض براي رفع مريضي به جاي مراجعه به پزشک ،به مکانيک يا کسي که ماشينش نياز به تعمير دارد، براي تعمير آن به پزشک مراجعه نمايد، چون مصداق رجوع به غير متخصص است و مصداق تقليد جاهل از جاهل مي باشد ، مذموم است.
از لحاظ شرعي و دلايل نقلي هم وقتي به قرآن کريم مراجعه مي نماييم، مي بينيم که خداوند متعال اطاعت از برخي از انسان ها (پيامبران و اوصياي ايشان) را بر همه لازم دانسته، بنابراين روشن مي شود که تقليد به طور کلي و مطلق از نظر قرآن مذموم نيست، زيرا اگر به طور کلي تقليد مذموم باشد، بايد تقليد از پيامبران و اوصياي ايشان هم مذموم باشد . اگر اين گونه بود، نبايد خداوند متعال امر به تقليد از آن ها مي کرد، زيرا امر به انجام فعل مذموم، مذموم است و فعل مذموم از خدا صادر نمي شود.
اين گونه نيست كه از نظر قرآن تقليد در همه جا مذموم باشد. تقليدي که از نظر قرآن مذموم است، تقليد جاهل از جاهل است، چنان که اين مطلب از اين آيه به دست مي آيد:« وَ إِذا قيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُون(1) ؛ هنگامى كه به آن ها گفته شود: «از آنچه خدا نازل كرده است، پيروى كنيد!» مىگويند: «نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن يافتيم، پيروى مىنماييم.» آيا اگر پدران آن ها، چيزى نمىفهميدند و هدايت نيافتند (باز از آن ها پيروى خواهند كرد)؟!»
در آيه فوق مىخوانيم کساني که مشرکان و بت پرستان از آن ها تقليد مي نمودند ،کساني بودند که نه چيزى مىفهميدند، و نه هدايت يافته بودند؛ يعنى از دو كس مىتوان پيروى كرد:
كسى كه داراى علم و عقل و دانشى باشد،
كسى كه اگر خودش دانشمند نيست، هدايت دانشمندى را پذيرفته است.
اما پيشينيان آن ها نه خود آگاه بودند، و نه رهبر و هدايت كنندهاى آگاه داشتند، مىدانيم تقليدى كه خلق را بر باد مىدهد ، تقليد نادان از نادان است كه مولوي مي گويد: « اى دو صد لعنت بر اين تقليد باد».
اما تقليدي که علماي ما در صدد اثبات لزوم آن هستند، تقليد جاهل از جاهل نيست، بلکه تقليد جاهل از عالم است . تقليد جاهل از عالم چون مصداق علم به علم است، تقليد و پيروي از غير علم نيست و منافات با آيه اي که خداوند متعال مي فرمايد:« وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِه علم»(2) ندارد، زيرا پيروي از علم، اعم از اين است که آن علم مستقيم حاصل شود و يا غير مستقيم.
تقليدي که علماي ما آن را لازم دانسته اند، اولا در فروع دين و احکام علمي است، نه در همه بخش هاي دين . ثانيا تقليد تنها راه نيست بلکه مکلفان مي توانند خودشان هم با فراگيري مقدمات لازم براي استنباط احکام شرعي، مجتهد شوند . بدون تقليد از ديگران عمل کنند چنان که هر انساني مي تواند با فراگيري مقدمات لازم براي احراز علم پزشکي پزشک شود و نسخه بيماري هاي خود را بپيچد.
شبهات شما از اين جا نشأت گرفته که آيات قرآن را کلي و مطلق فرض نموده ايد در حالي که آيات قرآن داراي قيود و شرايطي هستند که در آيات ديگر و روايات معصومين (عليهم السلام) بيان شده است.
1. بقره(2) آيه 170.
2. إسراء(17) آيه 36.