چرا مطالعه ی آثار دکتر شریعتی، از نظر برخی مراجع اشکال دارد؟

پرسش:

با عرض سلام. می خواستم بدانم مطالعه آثار شریعتی به چه دلیلی به وسیله تعداد زیادی از مراجع بزرگوار عالم تشیع حرام اعلام شده است؟

 پاسخ:

با سلام و تشکر از حسن نظر و اعتماد جنابعالی

در بارة‌ دكتر شريعتي‌ از كساني‌ كه‌ با او نزديك‌ بوده‌اند و به‌ مرام‌ و مسلك‌ او آشنا بوده‌ دو ديدگاه‌ اظهار شده‌ است‌: برخي‌ او را فردي‌ انقلابي‌ و دلسوز به‌ اسلام‌ مي‌دانند و مي‌گويند سخنراني‌ها و نوشته‌هاي‌ او خيلي‌ از جوان‌ها را از خطر كمونيست‌ شدن‌ نجات‌ داد و در مجموع‌ او را دلسوز نسبت‌ به‌ اسلام‌ مي‌دانند.

برخي‌ از نزديكان‌ و آشنايان‌ با او در عين‌ اين‌ كه‌ او را از جهات‌ مذكور قبول‌ دارند، ولي‌ داراي‌ اشتباهات‌ عمده‌اي‌ مي‌دانند و بر او اشكالاتي‌ وارد كرده‌اند مثلاً مرحوم‌ شهيد مطهري‌ كه‌ با ايشان‌ در تأسيس‌ حسينية‌ ارشاد نقش‌ اساسي‌ داشته‌ و با او همكاري‌ داشته‌ در پايان‌ از او رنجيده‌ مي‌شود (رنجيده‌ شدن‌ او نه‌ به‌ خاطر مسائل‌ شخصي‌ بوده‌، بلكه‌ به‌ خاطر مسائل‌ عقيدتي‌ و مطالبي‌ كه‌ ايشان‌ به‌ آنها معتقد بوده‌) و خود را از حسينية‌ ارشاد و از ايشان‌ كنار كشيده‌ و از آنها جدا مي‌شود. ايشان‌ نقدها و اعتراض‌هاي‌ فراواني‌ به‌ سخنراني‌ها و نوشته‌هاي‌ شريعتي‌ دارد: از جمله‌ پس‌ از مطالعة‌ كتاب‌ اسلام‌شناسي‌ دكتر شريعتي‌ اين‌ طور نوشته‌ است‌: اولاً به‌ نظر من‌ اين‌ جزوه‌ چيزي‌ كه‌ نيست‌ اسلام‌شناسي‌ است‌ حداكثر اين‌ است‌ كه‌ بگوييم‌ اسلام‌ سرايي‌ يا اسلام‌ شاعري‌ است يعني‌ اسلام‌، موضوع‌ و سوژة‌ يك‌ نوع‌ شعر و تخيّلي‌‌ به‌ صورت‌ نثر شده‌ است‌ و البته‌ زيبا هم‌ سروده‌ شده‌ است‌ و بيشتر از سوسياليسم‌ و كمونيسم‌ و ماترياليسم‌ تاريخي و اگزيستانسياليسم‌ مايه‌ گرفته‌ است‌ تا اسلام.[1]

 شهيد مطهري‌ كتاب‌ حسين‌ وارث‌ آدم‌ شريعتي‌ را نوعي‌ روضه‌ ماركسيستي‌ بر حسين‌ (ع‌) مي‌داند.[2]

البته‌ نظريات‌ دیگری نيز در مورد دكتر شريعتي‌ وجود دارد. مانند آنچه‌ كه‌ حميد روحاني‌ در كتاب‌ نهضت‌ امام‌ خميني‌ نوشته‌ است‌.

 ايشان‌ سخت‌ تحت‌ تأثير "لوين‌ ماسينيون‌" اسلام‌ شناس‌ مسيحي‌ بوده‌، مي‌گويد: "پروفسور لويي‌ ماسينيون‌ استاد بزرگوار و نابغه‌ من‌ كه‌ خيلي‌ از چيزها از او دارم‌ و در ساختمان‌ دل‌ من‌ دست‌ داشته‌ است‌... چقدر مقدس‌ و عالي‌ و شرافتمند و انسان‌ بود... من‌ در حضور او خود را در برابر يك‌ روح‌ بزرگ‌ و يك‌ انسان‌ فراتر و يك‌ خوبي‌ مطلق‌ و متعالي‌ و يك‌ انسان‌ نفيس‌ و بسيار كمياب‌ مي‌يافتم‌... من‌ گورويچ‌ را تعظيم‌ مي‌كردم‌، اما ماسينيون‌ را تقديس‌. لو فور، سارتر، گورويچ‌ مغزم‌ را پرمي‌ كردند عقلم‌ را سير مي‌كردند مرا انديشيدن‌ مي‌آموختند... آه‌ اگر در زندگي‌ ماسينيون‌ را نمي‌شناختم‌ احساس‌ مي‌كنم‌ كه‌ اگر اين‌ حادثه‌ بزرگ‌ در عمرم‌ رخ‌ نمي‌داد تا آخر عمر از چه‌ چيزها بي‌ خبر مي‌ماندم‌... خدايا تورا چگونه‌ سپاس‌ بگذارم‌ چگونه‌؟ اكنون‌ ماسينيون‌ مرده‌ است‌ و من‌ در گوشه‌ قبرستاني‌ از شرق‌ تنها مانده‌ام‌ و در ميان‌ موجوداتي‌ كه‌ درست‌ به‌ انسان‌ شباهت‌ دارند زندگي‌ مي‌كنم‌ احساس‌ شگفتي‌ مي‌كنم‌ براستي‌ اين‌ قلب او‌ است‌ كه‌ در سينة‌ ‌مي‌ تپيد... او يك‌ كاتوليك‌ متعصب‌ بود، مسيحي‌ بودن‌ در آب‌ و گل‌ او بود..".[ 3]

از آيت‌ اللّه‌ مكارم‌ پرسيده‌اند: نظرتان‌ را در مورد كتاب‌هاي‌ دكتر علي‌ شريعتي‌ بيان‌ فرماييد؟ ايشان‌ جواب‌ داده‌اند: مطالبي‌ را كه‌ خوب‌ است‌ عمل‌ كنيد و آنچه‌ بداست‌ رها كنيد و اگر توانايي‌ جدا كردن‌ نداريد از اهل‌ اطلاع‌ بپرسيد و يا از كتاب‌هاي‌ ديگري‌ كه‌ كاملاً شناخته‌ شده‌ است‌ استفاده‌ نماييد. [4]

[1]علي‌ ابوالحسني‌، شهيد مطهري‌ افشاگر توطئه‌، ص‌417.
[2]استاد مطهري‌، حماسه‌ حسيني‌، ج‌3، 307.
[3]كوير، مقالة‌ معبودهاي‌ من‌.
[4]استفتاءات‌ جديد، ج‌1، سؤال‌1618.

اختلاف در وضو گرفتن, ناشی از چه مساله ای است؟

پرسش:

نحوه وضو گرفتن شرح در آيه 6 سوره مائده با توجه به يکسان بودن اعراب وجوهکم ، ايديکم ، ارجلکم ( يکسان بودن فتحه) آيا ارجلکم به فعل فاغسلو برنمي گردد؟ چون تنها اعراب برئوسکم ( کسره دارد)که مربوط به فعل امسحو مي باشد با اعراب وجوهکم ، ايديکم ، ارجلکم متفاوت مي باشد. که در اين صورت در وضو گرفتن بايستي پا هم شسته شود؟

پاسخ:

پرسشگر گرامي با سلام و ادب
 كلمه "ارجلكم" در آيه به دو صورت قرائت شده است :
1- ابن كثير, حمزه , ابوعمرو و عاصم (در روايت ابوبكر) آن را به جر "ارجلكم" قرائت كرده اند.
2- نافع و ابن عامر (در روايت حفص ) آن را به نصب "ارجلكم" خوانده اند.
ممکن است  "ارجل"  را عطف به "وجوه" و مفعول "فاغسلوا" شمرد(که به جهت مفعول بودن منصوب و به جهت مجاورت و متابعت از لفظ "رؤوس"، مجرور  شده است) و با توجه به آن،  شستن پا را مانند شستن دست و صورت لازم دانست  اما اين درست نيست  زيرا:
- جمله "فاغسلوا وجوهکم و ايديکم الي المرافق" تمام شده و با آمدن "واو" اين جمله به جمله "امسحوا برؤسکم و ارجلکم الي الکعبين" عطف شده است ."ارجل" نمي تواند به "وجوه و ايدي" عطف شده باشد ، چون در آن صورت بين معطوف(ارجل) و معطوف اليه(وجوه و ايدي)جمله فعليه فاصله افتاده ،چنين فاصله اي بين معطوف و معطوف اليه در ادبيات عرب جايز نيست.
-"ارجل" فقط مفعول دوم "امسحوا" است . عطف آن فقط به "رؤوس" صحيح است. حالا يا به لفظ آن عطف شده و مجرور است يا به محل آن و منصوب است(عطف به محل نيز در كلام عرب صحيح و شايع است مانند "ليس هذا بعالم و لا عادلا" كه "عادلا" عطف به محل "عالم" شده  و محل "عالم" مفعول و نصب است . اين در كلام عرب شايع است و اختصاص  به ضرورت شعر ندارد (ر.ك :ابن هشام , مغني اللبيب )(1)
شستن پاها با هيچ کدام از دو قرائت(نصب يا جر "ارجل") از قرآن استفاده نمي شود . اين را عالمان اهل سنت هم قبول دارند  اما چرا اهل سنت اين گونه وضو مي گيرند، علت اين بود كه عثمان در اواسط  دوران خلافت خود نسبت به چگونگي وضوي پيامبر گرفتار ترديد شد .  وضوي پيامبر را به شكلي كه اكنون در ميان اهل سنت مرسوم است ، اعلام نمود. اين قضيه مورد مخالفت بسياري از صحابه  واقع شد, لكن حكومت اموي بنا به اغراض سياسي در نقاط مختلف کشور اسلامي شيوه عثمان را تبليغ كردند . جوي به وجود آوردند كه کسي جرأت مخالفت با روش دستگاه حاكم را نداشت. در نتيجه اين گونه وضو گرفتن رواج يافت.(2)
احکام در اسلام توقيفي هستند . بايد چگونگي احکام را از بيان قرآن يا رسول خدا دريابيم . نمي توانيم از جانب خود با فلسفه بافي احکام را کشف و وضع کنيم. آقاياني که در وضو پاهاي خود را مي شويند يا بايد ثابت کنند "ارجل" مفعول فعل "اغسلوا" است که در جمله قبل آمده و حال آن که مطابق شرح بالا اين مطلب را همه نفي مي کنند يا بايد رواياتي معتبر از سيره رسول خدا بياورند که رسول خدا به عنوان معلم و مبين قرآن اين گونه وضو مي گرفته است که اين هم در دست نيست  اما اين که شستن پاها که کثيف ترين و آلوده ترين جاي بدن است، از مسح بهتر است و...،ملاک تراشيدن من در آوردي براي احکام است که همه آن را محکوم مي کنند. کساني که اين توجيه را مي آورند ، چرا با استناد بدان ظهور آيات را رد کرده و شستن پا را لازم مي دانند؟ بلکه مي توانند شستن پاها قبل از وضو را سفارش کنند تا بدون اين که در عبادات دخالت کرده باشند، اين مشکل را هم حل کنند.

1. تفسير كبير, فخر رازي , دارالكتب العلميه تهران , ج 11, ص 161, ذيل آيه 6 سوره مائده , مسئله 38 . علاوه بر قرآن روايات فراواني نيز در وجوب مسح وارد شده است.
2.  وضوء النبي من خلال ملابسات التشريع , علي الشهرستاني , نشر مشعر.

آیا همه ی احکام باید در قرآن بیان میشد؟

پرسش:

سوره مائده آيه 6 : يا اَيُّهَاالَّذينَ امَنوُ ا اِذا قُمتُم اِلَي الصَّلوةِ فَاغسِلوُ ا وُجوُهَکُم وَ اَيدِ يَکُم اِلَي المَرافِقِ وَامسَحوُ ابِرُ وُ سِکُم وَ اَرجُلَکُم اِلَي الکَبَينِ..... در مورد وضو فرموده : وقتي مي خواهيد به نماز بايستيد ،دست و صورت را تا مرفق بشوئيد و مسح سر و پا بکشيد تا بر آمدگي پا . و ديگر چيزي در مورد مُهر و تسبيح و طريق ايستادن نفرموده . فقط شخص نماز گزار بايد بداند که در پيشگاه خدا ايستاده و بايد مودب تر از هر جاي ديگر بايستد.(مودب تر از اينکه پيش رئيس يا فرمانده خود ايستاده).ساليان درازي است که نماز سني ها را باطل مي دانند به جهت اينکه دست شا ن را به هم مي چسبانند.(خلاف قرآن). اصل را که مکان نمازو پوشاک نماز گزار، که بايد غصبي نبوده و حلال باشد و غيرو.... را گوشزد نمي کنند. سوره مومنون آيه 9 مي فرمايد: وَالّذَينَهُم عَلي صَلَواتِهِم يُحافِظوُنَ. که به ظاهر و باطن نمازگزار توجه شود، يعني بايد هر جا صحبت از نماز مي شود،به مکان و لباس ها ووضعيت نماز گزار اشاره کرد که اگر از راه نا صواب بدست آمده ،نماز باطل است.

پاسخ: 

سلام و ادب
پرسشگر محترم، از اشکال هاي عمده وارد بر شما اين است که همچون بسياري از گذشتگان و معاصران مي خواهيد همه چيز را در قرآن بيابيد؛ در صورتي که در قرآن همه چيز آمده ،ولي همه کس نمي تواند همه چيز را از قرآن دريابد.اين فقط کار مخاطبان اصلي قرآن ،يعني رسول خدا به تعليم خدا  و امامان به تعليم پيامبر است که همه چيز را در قرآن مي يافتند.
اما اين که نوشته ايد  در مورد مهر و تسبيح و طريق ايستادن چيزي نفرموده، عرض مي کنيم که  متوجه نشده ايد  و چون متوجه نشده ايد، نبايد بگوييد که قرآن چيزي نفرموده است. اگر بخواهيد بدانيد قرآن چه مطلبي فرموده است، بايد به محضر پيامبر و امام يا شاگردان تربيت شده مکتب آنان مراجعه کنيد و بپرسيد تا ياد بگيريد که قرآن در اين زمينه ها سخني دارد يا نه؟
در مورد جهت ايستادن مگر قرآن نفرموده" هر جا بوديد به سوي کعبه رو بچرخانيد؟(فلنولينک قبله ترضاها فول وجهک شطر المسجد الحرام و حيث ما کنتم فولوا وجوهکم شطره)؟
اما در مورد سجده قرآن فقط افتادن و پيشاني نهادن بر زمين و خاک و "وجه الارض" را خواسته است . در سنت و سيره پيامبر که قرآن ايشان را به عنوان مفسر و مبين خود معرفي کرده، ديده نشده پيامبر بر فرش يا لباس سجده کند، بلکه بر زمين و خاک و ريگ و حصير سجده کرده است . الان چون مساجد فرش شده اند و نمي توان بر زمين سجده کرد و سجده بر فرش هم در سنت پيامبر ديده نشده،  هنگام سجده بر قطعه اي خاک يا سنگ يا گياه غير خوردني و ...امثال آن ها که در روي زمين يافت مي شوند، سجده مي کنيم و اين عين بيان قرآن است.
در مورد تسبيح خدا گفتن بعد از نماز، دستور قرآن و روايات فراوان است  . از قديم هم مرسوم شده براي رعايت شماره هاي ذکر ها و تسبيحات، نخ هاي گره زده يا سبحه هاي گلي استفاده کرده اند . کم کم اين تسبيح هاي سنگي و گلي و پلاستيکي مورد استفاده واقع شده ، همه وسيله اي براي رعايت عدد ذکر ها است که در روايات از پيامبر رسيده است و خود اين تسبيح ها هيچ موضوعيتي ندارد.
 همه اين ها ريشه قرآني دارد ، ولي بايد اهل قرآن اين مطالب را از قرآن استباط کنند . هر کس نمي تواند با مراجعه به قرآن همه اين مطالب را در يابد.
قرآن و رسول خدا به شدت با بدعت مبارزه کرده اند . بدعت يعني چيزي را از دين شمردن ،بدون اين که ريشه قرآني يا روايي داشته باشد. شکل و عدد و کيفيت عبادات را بايد خدا و رسول خدا تعيين کنند .هيچ کس حق ندارد چيزي بر آن بيفزايد يا از آن کم کند. کساني که در عبادات چيزهايي افزوده اند که به دستور خدا و پيامبر نبوده و  به نظر ديگران پسنديده آمده، در عبادت تصرف نابجا کرده و مرتکب بدعت شده و عبادات شان مطابق دستور خدا و پيامبر نيست و باطل است.. مثلا با دست بسته و بر سينه نماز خواندن چون به دستور خدا و پيامبر نيست، باطل و غلط است.کسي حق ندارد بگويد اين گونه بهتر و با ادب سازگارتر است و اين گونه نماز بخواند. خدا و رسول بهتر مي دانند که چه صورتي زيباتر و پسنديده تر است يا در وضو به جاي مسح پا که دستور قرآن است، حق نداريم پا ها را بشوييم و اين کار را با نظافت سازگارتر بدانيم . کساني که مي خواهند نظافت را هم به خوبي رعايت کنند، بايد طبق دستور قرآن و پيامبر وضو بگيرند و روي پاها را مسح کنند . بعد براي رعايت نظافت که پسنديده است، پاهاي شان را بشويند. شستن غير از وضو است و منعي هم ندارد بلکه چون براي رضاي خدا و پاک و تميز بودن در نماز است، ثواب هم دارد.
 اگر نماز افرادي را باطل مي شماريم، چون  در نماز يا مقدمات نماز رفتارهايي مي کنند که بدعت است و ريشه در قرآن و بيان رسول ندارد و بدعت هم باطل کننده عبادت است.
در نماز هم بايد لباس و مکان و آب وضو مباح و حلال باشد . با لباس دزدي يا در مکان دزدي يا مکاني که صاحبش راضي نيست ،نمي توان نماز خواند . عالمان اين مطالب را تذکر داده و در رساله ها نوشته اند. در ضمن نبايد نماز مشتمل بر بدعت  باشد. همه موارد بايد رعايت شود .همچنان که بدعت در نماز باطل کننده است، دزدي بودن لباس و آب وضو و مکان نماز و...هم باطل کننده است . اين ها هم گفته شده و نبايد بعضي را گفت و از بعضي صرف نظر کرد.

چرا اوقات نماز ذکر شده در نهج البلاغه، متفاوت است؟

پرسش:

در مورد نمازهاي 5گانه هربار که در تلاوت قرآن مجيد به اين آيات بر مي خوردم.آنها را در 5 وقت حس مي کردم،اما به خودم مي گفتم حتما در تفسير معصوم (ع) بيان شده ومن نمي فهمم؟!خصوصا نماز عصر که باعقل هم جور در نمي آيد که زوال ظهر بگوييم: 4رکعت نماز عصر بجا مي آورم........که در قرآن مجيد عبارت قبل غروبها را آورده ،که کمتر زوال ظهر را مي توان قبل از غروب اطلاق کرد.تا اينکه مدتي پيش که از مطالعه ي خطبه هاي نازنين مولي الموحدين حضرت علي (ع) در نهج البلاغه فارق شدم.ومطالعه نامه هاي آن حضرت را آغاز کردم؛همين که به نامه 52 در مورد اوقات نمازرسيدم؛ به طرز عجيبي حيرت زده شدم؛

پاسخ:

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما
آنچه اظهار نموده ايد ، درست و به حق مي باشد و اشكال نا آگاهان شيعه مبني بر وهابي بودن و مانند‌آن بر شما به هيچ وجه روا نيست و اين از عدم آگاهي آنها نشأت مي گيرد ، اما در مورد جواز خواندن نماز در سه وقت نيز لازم است بدانيد كه اين معنا نيز از آيات قرآن قابل استفاده است و هيچ اشكالي بر آن وارد نيست و كساني كه به شيعه در اين مورد اشكال مي كنند مي توان گفت :
اولا: در قرآن مجيد در دو آيه هنگامى كه سخن از اوقات نماز به ميان مى‏آيد، فقط سه وقت براى نمازهاى شبانه روز ذكر شده است. يکي از اين آيات آيه 114سوره هود است که خداوند متعال مي فرمايد: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ؛ در دو طرف روز و بخشى از شب نماز را بر پاى دار ...». تعبير « طرفى النهار» اشاره به نماز صبح است كه در آغاز روز انجام مى‏شود و نماز ظهر و عصر است كه وقت آنها تا غروب ادامه دارد. استمرار وقت نماز ظهر و عصر تا غروب آفتاب به روشنى از اين آيه استفاده مى‏شود.
امّا « زلفاً من الليل» با توجّه به اين كه« زلف»- به گفته « مختار الصحاح» و راغب در كتاب مفردات- جمع «زلفة» است كه به معناى بخش هايى از اوايل شب مى‏باشد، آن هم اشاره به وقت نماز مغرب و عشاست.
بنابراين اگر پيامبر (صلى الله عليه وآله) نماز را معمولا در پنج وقت انجام مى‏داده است ،حتماً جنبه وقت فضيلت داشته كه همه ما به آن معتقديم.
آيه دوّم، آيه 78  سوره إسراء است که خدا مي فرمايد:«أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى‏ غَسَقِ اللَّيْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً؛

نماز را از آغاز زوال ظهر تا تاريكى شب بر پا دار، همچنين قرآن فجر (نماز صبح) را ...»
« دلوك» به معناى متمايل شدن است و در اين‏جا اشاره به تمايل آفتاب از خط نصف النهار يعنى زوال ظهر است.
«غسق الليل» به معناى تاريكى شب است كه بعضى آن را به اوايل شب تفسير كرده‏اند . بعضى به نصف شب، زيرا همان گونه كه «راغب» در « مفردات» گفته «غسق» به معناى شدّت تاريكى شب مى‏باشد كه همان نيمه شب است.
بنابراين دلوك شمس اشاره به آغاز وقت نماز و ظهر و غسق الليل اشاره به پايان وقت نماز مغرب و عشاست . قرآن فجر نيز اشاره به نماز صبح است.
 در آيه  تنها سه وقت براى نمازهاى يوميّه بيان شده، نه پنج وقت، و اين آيات دليل بر جواز نماز در سه وقت است.‏
ثانيا: علماى تشيّع- به پيروى از مكتب اهل‏بيت (عليهم السلام)- عموماً اتّفاق نظر دارند كه هر چند افضل و برتر انجام نماز در پنج وقت است اما انجام نماز در سه وقت نيز جايز است ولى فقهاى اهل تسنّن غالباً- جز عدّه كمى- انجام نماز را در پنج وقت واجب مى‏شمرند، (تنها جمع ميان نماز ظهر و عصر روز عرفه در عرفات، و مغرب و عشاى شب عيد قربان را در مشعر الحرام جايز مى‏دانند، و بسيارى از آنان، در سفر يا در مواقع بارانى كه آمد و رفت به مسجد براى نماز جماعت مشكل است نيز، جمع ميان دو نماز را جايز شمرده‏اند).
فقهاى شيعه، در عين تأكيد بر افضليّت نماز در پنج وقت و به صورت جدا از هم،  انجام نمازها در سه وقت را  جايز و عطيّه الهى براى تسهيل در امر نماز و توسعه بر مردم محسوب مى‏کنند. تجربه نشان داده كه تأكيد بر نماز در پنج وقت، گاه سبب مى‏شود كه اصل نماز به فراموشى سپرده شود . گروهى از مردم نماز را ترك كنند. به  مقتضاى حديث «بُعِثْتُ إلَى الشَّرِيعَةِ السَّمْحَةِ السَّهْلَةِ» و به مقتضاى روايات متعدّدى كه از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) نقل شده، در عين تأكيد بر فضيلت نماز در پنج وقت، آن هم به جماعت، اجازه داده شده كه مردم نمازهاى خود را در سه وقت، حتّى به صورت فرادى انجام دهند، تا مشكلات زندگى سبب ترك نماز نشود.
سوم: اگر امر دائرشود بين اينكه نماز فُرادا در پنج وقت خوانده شود يا نماز جماعت در سه وقت، از آن جا كه فضيلت نماز جماعت بيشتر است ،جمع بين نمازها براي درك فضيلت بالاتر يعني درك نماز جماعت صورت مي‌گيرد . اگر عملا نماز جماعت در پنج وقت شكل نمي‌گيرد ،به سبب اين است كه با توجه به مشغله‌هاي گوناگوني كه افراد دارند ممكن است نتوانند در پنج وقت در نماز جماعت حاضر شوند. بين نمازهاي ظهر و عصر و مغرب و عشا جمع مي‌شود تا مؤمنين به درك فضيلت جماعت نائل شوند.

ملاک در قصر نماز مسافر چیست؟

پرسش:

باسلام

خداوند در سوره نسا مي فرمايند: وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا ? إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُوا لَكُمْ عَدُوًّا مُبِينًا [4:101] هنگامي که سفر مي‌کنيد، گناهي بر شما نيست که نماز را کوتاه کنيد اگر از فتنه (و خطر)ِ کافران بترسيد؛ زيرا کافران، براي شما دشمن آشکاري هستند به استناد اين آيه مبارکه خداوند در مورد کساني که از فتنه کافران هراس دارند ،تخفيف داده و جواز خواندن نماز به صورت شکسته را صادر فرموده اند . در شرايط حال حاضرکه از نظر امکانات و ... مشکلي وجود ندارد و مسافرت ها با هواپيما 1 ساعته انجام مي پذيرد وعمده سفر ها نه مشقتي براي افراد دارد و نه هول و هراسي دارند، نيز بايستي نماز را شکسته خوانده و روزه را نگرفت. حال اينکه گرفتن روزه در ماه هاي ديگر سال مشکل تر از ماه رمضان در سفر است .  بين 10 روز اقامت يا 9 روز چه تفاوتي وجود دارد ؟  

پاسخ:

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان
جواب سوال اول :
رواياتي  وارد شده  كه كوتاه خواندن نماز در سفر يك نوع تخفيف الهي است . ادب اقتضا مي كند كه انسان  تخفيف را رد نكند. نسبت به آن بي اعتنايي به خرج ندهد. در روايات شيعه آمده است  امام صادق (ع) از پيامبر (ص) نقل مي كند : «افطار در سفر و نماز قصر  از هداياي الهي است. كسي كه از اين كار صرف نظر كند، هديه الهي را رد كرده است» .(1)
امام باقر(ع) فرمود: «گروهي با پيامبر در ماه مبارك رمضان در سفر بودند. پيامبر در سفر روزه نگرفت، ولي برخي از همراهان روزه گرفتند. پيامبر فرمود: « اينان تا روز قيامت از نافرمانان خواهند بود».(2)
امام صادق(ع) فرمود: «خدا تصدّق كرده بر مريض و مسافر كه روزه نگيرند. آيا پسنديده است كه صدقة خدا برگردانده شود؟!‌»(3)
امّا اين كه در زمان ما مسافرت ها آسان شده و در مدت كمي يك مسافرت هشت فرسخي انجام مي شود و هيچ خستگي در مسافر احساس نمي شود، بنابراين روزه گرفتن در مسافرت مشكل نيست،‌جوابش اين است كه: علّت و فلسفة واقعي احكام شرعي بر ما معلوم نيست. در روايات حكم تقصير(شکسته شدن) نماز و روزه نگرفتن را بر سفر هشت فرسخي مبتني كرده، چه مسافرخسته شده و چه خسته نشده باشد. بنابراين ملاك در قصر و اتمام و افطار روزه، خستگي و عدم آن نيست، گرچه نوع سفر حتي با وسايل سريع السير خسته كننده است. ملاك مقدار مسافت است. اگر ملاك را خستگي و عدم خستگي بگيريم، چه بسا افرادي با شتر مسافرت بيست فرسخ انجام مي دهند، ولي خسته نمي شوند؛ برعكس افرادي دو فرسخ مسافرت مي كنند و خسته و كوفته مي شوند. پس ملاك بر اساس روايات پيمودن مسافت شرعي يعني هشت فرسخ است. هر كس اين مقدار مسافت را چه در يك روز يا در چند دقيقه بپيمايد، ‌نمازش شكسته خواهد بود و روزه را بايد افطار كند.(4)
گرچه يكي از عوامل اين حكم آسان گرفتن بربندگان است، امّا قرائن نشان مي دهد كه اين عامل، تنها عامل نمي باشد،‌زيرا كسي كه با خستگي زياد به مقصد رسيده، ‌در همان زمان كه به مقصد مي رسد، اگر قصد ده روز اقامت كند، ‌نمازش تمام است . روزه هم در شرايط وجوب، واجب خواهد بود. پس ملاك در سقوط روزه و شكسته شدن نماز تنها خستگي نيست.
مدرک استنباط احکام اسلام فقط کتاب خدا نيست تا با ملاحظه اطلاق آيه اي حکمي اثبات شود بلکه يکي از مهم ترين مدارک آن سنت پيغمبر و روايات  اهل بيت  است که آن چه از رساله نقل نموده ايد، به وسيله آن ها اثبات مي شود (5)
 براي فهم دقيق اين آيه و دلالت آن لازم است به کتاب هاي فقه استدلالي مراجعه شود، مانند کتاب محاضرات في فقه الاماميه ،نوشته آيه الله سيد محمد هادي ميلاني .
جواب سوال دوم :
حتما تفاوتي وجود دارد که اهل بيت به آن تاکيد دارند، زيرا در کلام اهل بيت هم قصد اقامت را به ده روز بيان نموده اند، نه کم تر.البته با توجه به آن مصالح و حکمت هايي  که در فلسفه احکام وجود دارد  و ائمه واقفند و ما به آن ها دسترسي نداريم، بايد از باب تعبدي بپذيريم. ضمن اين که  در روايات اهل بيت در قصد اقامه و ماندن به  ده روزتصريح و شرط شده است که به تبع آن بايد نماز را کامل بخوانند و روزه هم بگيرند. يک نمونه از  روايات فراوان  را براي تان نقل مي کنيم :
از امام موسي کاظم (ع) پرسيده شد : شخصى ماه رمضان در سفر است. در محلى اقامت مى‏گزيند. لازم است روزه بگيرد؟ فرمود: نه، مگر تصميم ماندن ده روز داشته باشد. وقتى تصميم گرفت، روزه را مى‏گيرد و نماز را تمام مى‏خواند.(6)
 تمام مراجع تقليد هم در اين مساله بر قصد اقامه ده روز متفق القول هستند.

1. تفسير نمونه، ج4، ص 97،  به نقل از وسايل الشيعه، ج 5، ص 540 .
2. وسائل الشيعه، ج 7، ص 124.
3.  همان.
4.  تفسير الميزان، ج 2، ذيل آية‌ بقره،‌ص 11.
5. استفتاءات امام خميني،   ج 3 ،ص 622 .
6.احتجاجات ،ج8 ،ص 28 ؛ترجمه ج 4 بحار الانوار .

Publish modules to the "offcanvas" position.