پرسش:
با سلام در کتاب " آشنايي با علوم اسلامي - جلد سه" نوشته استاد مطهري و در بحث ناسخ و منسوخ چنين آمده است که: " گاهي دستوري در قران و سنت رسيده است که موقت بوده است يعني پس از مدتي کوتاهي دستور ديگري رسيده است و به اصطلاح دستور اول را لغو کرده است مثلا در قران کريم ابتدا درباره زنان شوهر دار اگر مرتکب فحشا شوند دستور رسيد که در خانه آنها را حبس کنند تا مرگشان فرا رسد يا خدا راهي براي آنها مقرر دارد بعد راهي که براي آنها مقرر شد اين بود که دستور رسيد سنگسار (رجم) شوند." در سوره نور آيه دوم مجازات "صد تازيانه" براي زنا آمده است. در سوره نساء آيه 15 نيز آمده است که: " اگر شهادت دادند آنها را تا وقت مرگ در خانه نگه داريد يا اينکه خدا راهي براي آنان قرار دهد." آنچه که از نوشته استاد مطهري برداشت ميشود آن است که مجازات رجم نيز در قرآن آمده است ولي بنده موفق به يافتن مجازات رجم در قرآن نشدم مگر اينکه برداشت اينجانب اشتباه بوده باشد. اگر مجازات رجم در قرآن است لطفا سوره/آيه مورد نظر را بيان داريد و در غير اين صورت مجازات رجم براي فرد زناکار از کجا آمده است؟ با تشکر
پاسخ:
با سلام خدمت شما همراه عزیز
برداشت شما درست است . آيه مورد نظر با سنت قطعي ، نسخ شده است . حکم رجم در قرآن با صراحت ذکر نشده بلکه با سنت قطعي و اجماع مسلمين ثابت است 1
براي مطالعه بيشتر شايسته است تحقيق مرحوم دکتر شهابي را در اين زمينه که ذيلا درج مي شود ملاحظه فرماييد :
حكم رجم
چنانكه بسيارى از مفسران گفتهاند، و شيخ الطائفه در «التبيان» و ابو الفتوح در تفسير خود، و شيخ طبرسى، در مجمع البيان (بنقل مجلسى در بحار)، و فاضل مقداد، در كنز العرفان، از حضرت باقر عليه السّلام، در طىّ حكايتى آوردهاند، حكم رجم در توراة اصلى ثابت داشته كه در دين مقدس اسلام نيز نسخ نشده و بر جا مانده است. آن حكايت، طبق روايت از حضرت باقر (ع) و گفته گروهى از مفسّران چنين بوده كه در سال چهارم از هجرت در خيبر زن و مردى از اشراف يهود كه هر دو «محصن» بوده زنا كردهاند و چون يهود خوش نداشتند حكم خدا را كه در توراة، رجم بوده در باره ايشان جارى سازند به اميد اين كه شايد در اسلام حكمى آسانتر از «رجم» صادر شده باشد (در ضمن هم خواستهاند پيغمبر (ص) را آزمايش نمايند) كسانى نزد پيغمبر (ص) فرستادند تا آن مسأله را بپرسند پيغمبر (ص)حكم رجم را گفت و چنانكه در برخى از كتب نوشته شده، بفرمود تا آن دو را در جلو مسجد سنگسار كردند .
ابو الفتوح آن حكايت را، در ذيل آيه 45 از سوره المائده .. وَ مِنَ الَّذِينَ هادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ بدين عبارت آورده است «.. كه جماعتى جهودان، از احبار، گروهى را فرستادند پيش رسول (ص) در حادثهاى كه افتاد به خيبر و آن آن بود كه دو كس از اشراف و معروفان اهل خيبر زنا كردند و ايشان، محصن بودند و در توراة حكم ايشان رجم بود و ايشان را نمىبايست رجم كنند ايشان را، براى حرمت و شرفشان. و طمع داشتند كه در شرع رسول ما (ص) آن را تخفيف باشد و اهل خيبر را با رسول (ص) حرب بود كسى فرستادند به جهودان بنى قريظه و بنى نضير و گفتند: ما را حادثهاى باشد و مىخواهيم كه از محمّد فتوى پرسيم اكنون شما را با او صلح است اين كسان ما را آنجا برى تا اين مسأله پرسند و ايشان را گفتند: اگر محمد در حق ايشان حد «جلد» فرمايد از او قبول كنى و گر «رجم» فرمايد از او قبول مكنى آنگه بيامدند و خداوندان حادثه با ايشان بودند و به بنى قريظه فرود آمدند و اين حال بگفتند. بنو قريظه گفتند: و اللَّه شما را آن فرمايد كه آن را كاره باشى آنگه كعب اشرف و كعب اسد و شعبة بن عمرو و و و .. بيامدند و گفتند:با محمد ما را خبر ده تا مردى و زنى كه زنا كنند و ايشان محصن باشند حكم ايشان چه بود؟ رسول (ص) گفت: بقضاء من راضى باشى آن چه من گويم؟ گفتند: آرى جبرئيل آمد و «رجم» فرمود ايشان را، آن قوم را خوش نيامد و قبول نكردند رسول گفت: از من قبول نكنى و در كتاب شما رجم است. گفتند: نيست. جبرئيل گفت: بگو تا ابن صوريا راحاكم كنند ميان تو و ايشان و صفت او رسول را بگفت و رسول (ص) او را نديده بود رسول گفت: ميان من و شما ابن صوريا باشد كه او عالمترين جهودان است به توراة، گفتند: تو پسر صوريا را از كجا شناسى؟ گفت: او را نديدهام لكن جبرئيل مرا خبر داد به او و صفت او: جوانى امرد است سفيد روى، يك چشم، بر اين قرار دادند و كس فرستادند به خيبر و او را بياوردند.».آنگاه تفصيل آمدن پسر صوريا (و سوگند دادن حضرت او را و تصديق او از حضرت و تشريحش علت تحريف احبار يهود حكم توراة را به خواهش سلطانى يهود كه پسر عمش زنا كرده بوده و مىخواسته است حكم رجم در باره او اجراء نگردد) را نقل كرده پس از آن چنين آورده است «.. ما گفتيم: چيزى بايد نهادن دون رجم، تا شريف و وضيع در آن راست باشند. ما جلد و تازيانه زدن نهاديم و آن چنان بود كه بفرموديم تا رسنى بياوردند و بتافتند و به قير اندوديم و آن را كه زنا كرد از آن چهل تازيانه بر او زديم و روى او سياه كرديم و بر خرى نشانديم واژگونه و او را بگردانيديم و اين عقوبت به جاى رجم نهاديم.
رسول گفت: انصاف دادى. جهودان حاضر بودند روى در او نهادند و او را ملامت كردند و گفتند: شرط است اين كه تو كردى كشف اسرار و هتك استار؟!! .. رسول گفت: معلوم شد شما را كه من رسولم كه آن چه شما كرديد و مىكنى خداى تعالى مرا خبر دهد.
آنگه بفرمود تا هر دو را، مرد و زن را، بر در مسجد رسول رجم كردند. گفت: بار خدايا گواه باش كه من اول كسىام كه امرى از اوامر تو زنده كردم كه جهودان بميرانيده بودند..
«عبد اللَّه عمر گفت: من حاضر بودم كه ايشان را رجم مىكردند و مرد دست در پيش زن مىداشت تا سنگ بر او نيايد و عند آن خدا اين آيه را فرستاد كه « يا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيراً مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتابِ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ » رسول (ص) در آن مجلس اين آيه بر ايشان خواند ..» بهر حال در باره حكم حد زنا، چنانكه از كتب تفسير و غير آن بر مىآيد، نخست آيه 19 از سوره النّساء وَ اللَّاتِي يَأْتِينَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا نزول يافته و پس از آن حكم تازيانه به آيه 2 از سوره النّور الزَّانِيَةُ وَ الزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ .. ابو الفتوح، گفته است: «بيشتر مفسّران گفتند: چون ضحّاك و ابن زيد و عبد اللَّه عبّاس و مجاهد و قتاده و سدّى و جبّائى و بلخى و زجّاج، كه آيه وَ اللَّاتِي يَأْتِينَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِكُمْ .. منسوخ است در اوّل شرع چنان بود كه چون زنى زنا كردى و چهار گواه بر او گواه دادندى حكم او آن بودى كه او را در خانه باز داشتندى تا به مردن، چون آيه حدّ آمد و حكم رجم، اين آيه منسوخ شده بقوله تعالى الزَّانِيَةُ وَ الزَّانِي .. در بكر كه محصنه نباشد صد تازيانه و ثيّب كه محصنه باشد رجم. و حكم چهار گواه بر جاى بماند پس آيه بعضى منسوخ الحكم است و بعضى ثابت الحكم .. و مراد به فاحشه به اتفاق مفسران زنا است»
در قرآن مجيد بحكم رجم، تصريحى نيست ليكن سنت بر آن موجود و، به گفته شيخ الطائفه، و ديگران، اجماع بر آن محقق است. عبارت «التبيان» چنين است: «.. و ثبوت الرّجم معلوم من جهة التّواتر على وجه لا يختلج فيه الشّك و عليه اجماع الطّائفة بل اجماع الامّة و لم يخالف فيه الا الخوارج، و هم لا يعتدّ بخلافهم». باز در «التّبيان» راجع باين حكم گفته است: «و لمّا نزل قوله «الزَّانِيَةُ وَ الزَّانِي ..» قال النبيّ (ص): قد جعل لهنّ سبيلا: البكر بالبكر جلد مائة و تغريب عام و الثّيّب بالثّيّب الجلد ثمّ الرّجم».ابو الفتوح گفته است: «و رسول «ع» گفت، چون آيه حد فرود آمد: قد جعل اللَّه لهنّ سبيلا البكر بالبكر .. خداى تعالى راه پديد آورد بكر كه با بكر زنا كند حد بايد زدن ايشان را صد تازيانه و مراد ببكر از ايشان آن است كه زن ندارد از مرد، و شوهر ندارد از زن و ثيّب با ثيّب چون زنا كند اول حد و آنگه رجم، على خلاف فيه بين الفقهاء» بهر حال در باره رجم اگر چه قرآن صراحت ندارد ليكن سنت، هم قولى و هم فعلى، در باره آن صدور يافته و حكم آن متواتر و مورد اجماع مىباشد..
ابو الفتوح گفته است: «عبد اللَّه عباس گفت، عمر خطاب گفت: كه مىترسم چون روزگار دراز برآيد مردمان گويند: رجم در كتاب خداى نمىيابيم فريضه اى از فرائض خداى ضائع كنند، الا و رجم واجب است بر آن كه زنا كند و محصن باشد چون بيّنه به آن قائم شود يا او قرار دهد يا حملى ظاهر شود و من در قرآن خواندهام: «الشّيخ و الشّيخة اذا زنيا فارجموهما البتة» و رسول (ع) در عهد خود رجم كرد و ما رجم كرديم» حكاياتى در باره سنت عملى، يعنى رجم كه در زمان پيغمبر و بحكم آن و در حضور او شده علاوه بر آن چه بطور اشاره و اجمال ياد شد، در كتب تفسير، و غير آن به تفصيل آورده شده است «1» كه از آن جمله مشهورتر قصه ماعز «2» مىباشد و آن بنقل و عبارت ابو الفتوح چنين مىباشد «بريده روايت كند و گويد: ماعز بن مالك به نزديك رسول آمد و گفت: يا رسول اللَّه انّي زنيت فطهرنى من زنا كردهام مرا پاك كن رسول (ص) گفت:برو توبه كن و آمرزش خواه از خداى تعالى. پارهاى برفت پس باز آمد و گفت: يا رسول اللَّه زنيت فطهرنى. رسول همان بگفت: برفت پارهاى و باز آمد و هم اين سخت گفت و رسول همان جواب داد، تا چهار بار، به بار چهارم رسول گفت: تو ديوانهاى؟ گفت: نه از صحابه پرسيد و گفت: از اين ديوانگى هيچ دانى؟ گفتند: نه يا رسول اللَّه. گفت: بنگرى تا مست هست. بديدند مست نبود. رسول (ص) گفت: زنا كردى محصن بودى؟ گفت:بلى. رسول (ص) بفرمود تا او را رجم كردند ..»
1 - الدر المنضود في أحكام الحدود، ج1، ص: 279
2 - ادوار فقه، ج1، ص: 251تا، ص: 257