چرا نحوه تقسيم ارث بين فرزندان متفاوت است؟

پرسش:
با توجه به تأكيد قرآن بر موضوع ارث چرا نحوه تقسيم ارث بين فرزندان متفاوت است؟
پاسخ:
با سلام و عرض ادب
 كسانى كه به واسطه خويشاوندى ارث مى برد، سه دسته اند. دسته اول پدر، مادر، همسر و فرزندان ميت هستند. اگر وارث ميت يك نفر از دسته اول باشد؛ مثلا پدر يا مادر يا پسر يا دختر باشد، همه مال ميت به او مى رسد و اگر چند پسر يا چند دختر باشند، همه مال بين آنان قسمت مى شود و اگر يك پسر و يك دختر باشد، مال را سه قسمت مى كنند. دو قسمت را پسر و يك قسمت را دختر مى برد و اگر چند پسر و چند دختر باشد، مال را طورى قسمت مى كنند كه هر پسرى دو برابر دختر سهم ببرد.[1]
امّا علت اين كه دختر نصف پسر ارث مى برد، اين است كه خداوند هر يك از زن و مرد را به گونه اى آفريده كه هر كدام كارى مى تواند انجام دهد كه ممكن است از عهده ديگرى خارج باشد، مرد را عقلانى تر و زن را عاطفى تر آفريده، مرد به سبب داشتن روحيه تعقلى، بهتر مى تواند از عهده تدبير عقلانى زندگى و تأمين مخارج خانه برآيد و زن با داشتن روحيه عاطفى بهتر مى تواند به ترتيب فرزندان و امورى از اين قبيل بپردازد و هر دو مكمل يكديگرند، مرد براى اداره بهتر زندگى و چاره انديشى بهتر مشكلات، نياز به اختيارات مالى بيش ترى دارد و در نتيجه سهم الارث بيش ترى به او تعلق مى گيرد.[2] ولى اين نقصان در اموال زنان به گونه اى ديگر جبران مى شود، شما با اندك تأملى و مختصر محاسبه اى مى توانيد به اين نكته پى ببريد كه زنان در عمل دو برابر مردان بهره مى برند و آن به جهت حمايتى است كه اسلام از حقوق آنان نموده است؛ زيرا بر اساس وظايفى كه بر عهده مردان است نيمى از درآمد آن ها براى زنان به مصرف مى رسد، در حالى كه بر عهده زنان چيزى گذارده نشده است. مرد بايستى هزينه همسر و فرزندانش را براساس نيازمندى هايشان اعم از خوراك، پوشاك، مسكن و ساير لوازم بپردازد، در حالى كه آنان از پرداخت هر گونه هزينه حتى براى مخارج خودشان معاف هستند، لذا زن مى تواند سهم الارث خود را پس انداز كند، ولى مرد ناچار است آن را به مصرف همسر و فرزندانش برساند؛ از اين رو نيمى از درآمد مردان براى زنان خرج شده و نيمى براى خودشان؛ در صورتى كه سهم زنان همچنان باقى است.[3] در روايات اسلامى نيز در بيان دليل اين امر آمده است كه چون زن ها ازدواج مى كنند و در حالى كه سهم خودشان دست نخورده باقى مى ماند در سهم همسرشان شريك مى شوند علاوه بر اين به آن ها نفقه تعلق مى گيرد و ...[4]

[1]. توضيح المسائل مراجع، ج 2، ص 590، مسأله 2731.
[2]. ر.ك: الميزان، علامه طباطبايى، ج 4، ص 221.
[3]. ر.ك: تفسير نمونه، ج 3، ص 290 ـ 291.
[4]. ر.ك: كافى، كلينى، ج 7، ص 87؛ من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق، ج 4، ص 261.

شهوت زن هم با ديدن يك مرد زيبا تحريك مى شود؟

پرسش:
 با توجه به آيات 31 و 32 سوره نور توضيح دهيد چرا خداوند براى مردها حجاب قرار نداده است، با اين كه شهوت زن هم با ديدن يك مرد زيبا تحريك مى شود؟
پاسخ:
با سلام و عرض ادب
 الف) با توجه به ظرافت و لطافت اندام زنان ـ به ويژه زنان جوان ـ تمام اندام زنان مهيّج شهوت است، و اين چيزى نيست كه بر كسى پوشيده باشد، از اين رو بايد همه بدنشان را بپوشانند؛ مگر گردى صورت و دست ها تا مچ. اندام مردان همانند زنان مهيّج شهوت نيست؛ چون ويژگى هاى اندام آنان را ندارد؛ البته اين بدان معنا نيست كه مردان نبايد حجاب داشته باشند. حجاب بر مردان هم واجب است؛ ولى حدود آن با حجاب زنان تفاوت دارد.
ب) اگر منظور از زيبايى، زيبايى صورت است:
اولا: بر زنان هم پوشاندن صورت واجب نيست،با اينكه صورت آنان زيباتر از مردان است؛
ثانياً: همان گونه كه نگاه شهوت آلود مردان به اندام و صورت زنان حرام است، بر زنان هم نگاه شهوت آلود به اندام و صورت مردان حرام است. خداوند همان گونه كه به مردان مى گويد، از نگاه به زنان نامحرم ديده فرو نهيد؛[1] به زنان هم مى گويد، از نگاه به مردان نامحرم ديده فرو نهيد.[2]

[1]. نور/30.
[2]. نور/31.

حكم زنا در اسلام و قرآن چيست؟ و علت تحريم آن چيست؟

پرسش:
حكم زنا در اسلام و قرآن چيست؟ و علت تحريم آن چيست؟
پاسخ:
با سلام و عرض ادب
 قرآن كريم درباره حرام بودن زنا مى فرمايد: (و لا تَقرَبُوا الزِّنى اِنَّهُ كانَ فاحِشَةً و سآءَ سَبيلاً؛[1]و نزديك زنا نشويد كه كار بسيار زشت و بدراهى است.)
حضرت على(عليه السلام) مى فرمايد: «از پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) شنيدم كه در زنا شش اثر سوء است؛
سه قسمت در دنيا: 1. گرفته شدن صفا و نورانيت از انسان ؛ 2. قطع شدن روزى؛ 3. تسريع در نابودى.
و سه قسمت در آخرت: 1. غضب پروردگار ؛ 2. سختى حساب؛ 3. داخل شدن در آتش جهنم و يا باقى ماندن ابدى در جهنّم.[2]
حد زنا با توجه به نوع زنا متعدد و متفاوت است. يك نوع حد را قرآن كريم اين گونه بيان مى كند: (الزّانِيَةُ و الزّانى فَاجلِدوا كُلَّ واحِد مِنهُما مِائَةَ جَلدَة؛[3]به هر يك از مرد و زن زناكار صد تازيانه بزنيد.) امّا بقيه موارد حدّ در روايات بيان شده است كه عبارتند از:
1. قتل: زنا با محرم نسبى و مرد كافر كه با زن مسلمان زنا كند و زناى به عنف.
2. سنگسار: زناى زن و مردى كه همسر داشته باشند؛ اگر جوان باشند.
3. تازيانه و سنگسار: زناى پيرمرد و پيرزن اگر همسر داشته باشند.
4. تازيانه و تراشيدن سر و تبعيد: براى زناى كسى كه ازدواج كرده، ولى عمل زناشويى را انجام نداده است.[4]

[1]. اسراء/32.
[2]. مجمع البيان، طبرسى، ج 6، ص 638.
[3]. نور/2.
[4]. تحريرالوسيله، امام خمينى، ج 2، ص 18 و 417.

چرا در صیغه برادری خواهر و مادر محرم نمی شوند؟

پرسش:
 با توجه به آيه 37 از سوره احزاب چرا وقتى شخصى با ديگران صيغه برادرى بخواند و برادر خوانده شود، به خواهر و مادر آن طرف محرم نمى شود و مى تواند با خواهر او ازدواج كند؟
پاسخ:
با سلام و عرض ادب
 چنان كه از آيه 37، احزاب بر مى آيد، خواندن صيغه برادرى و پسرخواندگى ميان دو مرد، موجب محرم شدن به خواهر و مادر يك ديگر نمى شود و آنان مى توانند با خواهر يك ديگر ازدواج كنند. خداوند در آيه مذكور مى فرمايد: ما او (همسر فرزندخوانده ات را) به همسرى تو درآورديم تا مشكلى براى مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خوانده هايشان ـ هنگامى كه طلاق گيرند ـ نباشد و فرمان خدا انجام شدنى است [و سنت غلط تحريم اين زنان شكسته شود].»
محارم ـ برادران و خواهران واقعى و آن هايى كه از يك مادر زاده شده باشند و يا تحت شرايط ديگر چون رضاع (هم شير بودن) محرم شده اند ـ نمى توانند با هم ديگر ازدواج كنند. محارم، كسانى را كه با يكديگر صيغه برادرى مى خوانند شامل نمى شود و با چنين كارى محرميت حاصل نمى شود.[1]

[1]. تفسير نمونه، ج 17، ص 318 ـ 330.

لطفاً در مورد ازدواج موقت و فلسفه آن با توجه به آيات قرآن توضيح دهيد.

پرسش:
لطفاً در مورد ازدواج موقت و فلسفه آن با توجه به آيات قرآن توضيح دهيد.
پاسخ:
با سلام و عرض ادب
 قرآن كريم به ازدواج موقت اشاره دارد و درباره آن مى فرمايد: ... و زنان ديگر غير از اين ها كه گفته شد براى شما حلال است، كه با اموال خود آن ها را اختيار كنيد در حالى كه پاك دامن باشيد و از زنا خوددارى نماييد و زنانى را كه متعه مى كنيد مهر آنان را واجب است بپردازيد و گناهى بر شما نيست به آنچه با يكديگر توافق كرده ايد بعد از تعيين مهر، خداوند دانا و حكيم است.»[34] اين آيه به موضوع ازدواج موقت و به اصطلاح قرآنى آن «متعه» اشاره دارد و از اين آيه و قرائنى كه در آن هست اصل تشريع و حلال بودن ازدواج موقت ثابت مى شود؛ زيرا كلمه «متعه» كه از كلمه «استمتعتم» در آيه گرفته شده، در اسلام به معناى ازدواج موقت است و احاديث و روايات اهل بيت نيز اين حقيقت را تأييد مى كند؛ چنان كه حضرت امام صادق(عليه السلام)مى فرمايد: «حكم «متعه» [ازدواج موقت] در قرآن نازل شده و سنت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) بر طبق آن جارى گرديده است.»[35]
حضرت امام باقر(عليه السلام) در پاسخ شخصى كه از ازدواج موقت پرسيد مى فرمايد: «خداوند آن را در قرآن و بر زبان پيامبرش(صلى الله عليه وآله وسلم) حلال كرده و آن تا روز قيامت حلال مى باشد.»[36] در بسيارى از شرايط و محيط ها، افراد فراوانى در سنين خاصى قادر به ازدواج دايم نيستند و اين موضوع به ويژه در عصر ما كه سن ازدواج بر اثر طولانى شدن دوره تحصيل و مسايل پيچيده اجتماعى بالا رفته و كم تر جوانى مى تواند در سنين پايين يعنى در داغ ترين دوران غريزه جنسى ازدواج دايم كند، شكل حادترى به خود گرفته است و ... با اين وضع، يعنى در شرايطى كه امكان ارضاى غريزه جنسى از طريق ازدواج دايم مقدور نيست، سه راه فراروى انسان قرار داد:
1. رهبانيت و سركوب غريزه جنسى كه چنين چيزى مطلوب نيست؛ زيرا موجب بسيارى از فشارها و ناراحتى هاى روانى و نيز منجر به انحرافات جنسى و در نهايت به نوعى عصيان و انفجار اجتماعى مى شود.
2. هرج و مرج جنسى كه اين روش، مفاسد بسيارى را در پى دارد؛ مانند از بين رفتن بهداشت و پديد آمدن انواع بيمارى هاى جسمى مانند ايدز و ... ، از دست رفتن علايق و سست شدن پيوندهاى خانوادگى و تعهدناپذيرى مردان در برابر تشكيل خانواده و ... .
3. داشتن برنامه اى روش مند و مضبوط كه علاوه بر تأمين بهداشت و سوق ندادن جامعه به لذت هاى نامطلوب و گريز از تعهد خانوادگى، بتواند نيازهاى غير دايم جنسى را تأمين كند و جلو انحرافات جنسى را نيز بگيرد. اين برنامه، همان ازدواج موقت است كه اسلام پيشنهاد داده است و با بررسى دقيق جوانب آن، معلوم مى شود كه اصل مسأله، داراى حكمت ها و مصالحى است و يك ضرورت اجتماعى به حساب مى آيد.
ازدواج موقت در اسلام، همانند ازدواج دايم شرايط و مقرراتى دارد كه مانع برخى سوء استفاده ها از اين قانون مى شود؛ از جمله ؛ تعيين مهر، اذن و اجازه ولىّ در دوشيزه ها، تعيين مدت، اجراى صيغه و اين كه در حال ازدواج موقت زن حق ارتباط جنسى با ديگران ندارد و هنگامى كه مدت آن (چه كم و چه زياد) پايان يافت، بايد عده نگه دارد؛ يعنى اگر حامله نيست و در سنى است كه زنان حيض مى شوند، بايد مقدار دو حيض، و اگر حيض نمى بيند و يائسه نشده است، چهل و پنج روز از ازدواج خوددارى كند؛ حتى اگر با وسايل جلوگيرى، اقدام به جلوگيرى از انعقاد نطفه كرده باشد، باز هم رعايت اين مدت واجب است (و به اين طريق اختلاط نسل از بين رفته و بهداشت رعايت مى شود)، و اگر حامله شده باشد، بايد تا هنگام وضع حمل از ازدواج خوددارى كند؛ بنابراين، ازدواج موقت همان گونه كه از اسمش پيداست، موقتى است و فقط در
شرايط و موارد خاص مفيد است؛ در حالى كه غريزه جنسى در انسان يك غريزه دايمى است؛ به همين جهت ازدواج موقت نمى تواند از ازدواج دايم جلوگيرى كرده، جاى گزين آن شود، و سفارش هاى بسيارى هم كه در آيات و روايات درباره ازدواج شده، مربوط به ازدواج دايم است نه ازدواج موقت.
بنابراين ازدواج موقت براى تأمين بهداشت روان و جلوگيرى از انحراف جامعه به راه هاى غير مشروع است و نبايد آن را ابزار هوسرانى و شهوت رانى پنداشت. ممكن است برخى از اين حكم اسلامى سوء استفاده كنند و آن را وسيله اى براى هوسرانى و فرار از مسئوليت هاى اجتماعى قرار دهند؛ ولى اين نمى تواند دليل بر رد اين حكم الهى باشد.
افزون بر آنچه گذشت، آيات قرآن كريم و روايات اسلامى همواره بر ازدواج دائم تأكيد و سفارش دارند و ازدواج موقت هيچ گاه نمى تواند جاى ازدواج دائم را بگيرد؛ زيرا ازدواج دائم است كه فرزندان صالح، امتداد و استمرار نسل انسان، سكون و آرامش جسمى و روحى در محيط گرم خانواده و ...را به دنبال دارد.[37]

[1]. نساء، 3.
[2]. نورالثقلين، عبدعلى عروسى حويزى، ج 1، ص 467.
[3]. همان.
[4]. ر.ك: فلسفه ازدواج دائم و موقت در اسلام، سيد مجتبى ذاكرى شانديز، ص 24 ـ 28.

Publish modules to the "offcanvas" position.