اذان در جامعه اسلامی نماد چیست ؟ و چرا فقط سه بار در روز تکرار می شود ؟

پرسش:

اذان در جامعة اسلامی نماد چیست و چرا سه بار در روز گفته می‌شود و بیشتر یا کمتر نیست؟
پاسخ :

با سلام و عرض ادب و احترام 

اذان، يكي از شعارهاي مهم اسلام است كه ضمن اشاره به اهميت نماز، وجه مميز و فصل مشخص دين اسلام از ساير اديان است.
تاريخ تشريع اذان در اسلام پس از هجرت پيامبر اكرم(ص) به مدينه تشريع شد، پس از هجرت پيامبر اسلام به مدينه و فزوني مسلمانان، نياز به وسيله اي براي اعلام وقت نماز و تجمع مسلمانان براي برپايي اين فريضه بزرگ بود.
پيامبر اسلام(ص) در فكر اتخاذ تصميمي در اين مورد بود تا اين كه اين امر از طريق وحي و تشريع اذان حل شد.(1)
اهميت اذان: اذان شعاري سكوت شكن، موزون، كوتاه، پرمحتوا و سازنده است كه دربردارنده اساسي ترين پايه هاي اعتقادي و جهت گيري عملي مسلمانان است.
اذان در اسلام، سرود الهي، شعار و ندايي جهت معرفي امت واحد اسلامي است.
اذان، اعلام موجوديت اسلام، معرفي عقايد و اعمال مسلمانان و فرياد عليه معبودهاي خيالي است.
اذان، نشانه باز بودن فضاي تبليغات و اعلام مواضع فكري مسلمانان به صورت روشن و صريح است و هميشه نشانه هشياري و بيداري از غفلت است.

اذان، آماده ساختن روح، دل و جان براي ورود به «نماز» و فريادي است كه طنين ملكوتي آن در فضا، دل مؤمنان را به سوي خدا مي كشد و بر وحشت و خشم كافران مي افزايد. هم چنان كه اين وحشت را در جملات «گلاستون» سياست مدار و صهيونيست انگليسي مشاهده مي كنيم.
وي در پارلمان مي گويد: «تا هنگامي كه نام محمد در مأذنه ها بلند است و كعبه پابرجاست و قرآن راهنما و پيشواي مسلمان است، امكان ندارد پايه هاي سياست ما در سرزمين هاي اسلامي استوار و برقرار گردد».(2)
نمونه اين وحشت در رفتار مشركان و منافقان عصر پيامبر اكرم نيز ديده مي شود؛ هم چنان كه در آيه 58 سوره مائده آمده است: «آنان هنگامي كه اذان مي گويد و مردم را به نماز فرا مي خوانيد آن را مسخره و بازي مي گيرند اين به خاطر آن است كه آنان جمعي نابخردند».
فلسفه تكرار اذان: از مطالب ياد شده تا حدود زيادي راز و فلسفه تكرار اذان روشن شد. افزون بر آن گفتني است اساسا هر گروه، جمعيت و ملتي براي معرفي خود آگاهاندن مردم براي امري و تجمع در جايي، از سرود يا شعار و يا وسيله اي استفاده مي كنند. ناقوس كليسا در مسيحيت، سرود ملي هر كشور و شيپور در برخي شهرها از آن جمله است.
در اسلام نيز براي اين امر مهم، اذان تشريع شد تا نشانه اي براي تجمع مردم و آمادگي آنان براي نماز باشد؛ ضمن آن كه اذان برخلاف ناقوس كليسا داراي محتوايي بس عميق است كه حتي تكرار آن در نمازهاي فرادا، انسان را از غفلت بيدار كرده و او را به توحيد و عقايد اساسي اسلام هشيار مي سازد.
فلسفه تشريع اذان و تكرار آن، در حديثي طولاني از امام رضا(ع) چنين بيان شده است: «مردم كه مأمور به اذان شدند علت هاي فراوان دارد از جمله، آن كسي را كه سهو كرده، يادآور باشد و آن را كه غافل است متنبه سازد و كسي كه وقت را نمي داند و از آن غافل است هشيار سازد. اذان گو با اذانش مردم را به پرستش خالق دعوت مي كند، به آن ترغيب مي كند، خود اقرار به توحيد دارد، ايمان و اسلام را آشكار مي سازد و آن را كه فراموشش كرده يادآوري مي كند...».(3)
همچنين امام خميني در اين باره مي فرمايند: «بدان كه سالك الي الله در اذان، بايد قلب كه سلطان قواي ملكوتيه و ملكيه است و ديگر جنود منتشره و جهات متشتته ملك و ملكوت را اعلان حضور در محضر دهد و چون وقت حضور و ملاقات نزديك گرديده، آنها را مهيا سازيي اگر از مشتاقان و عاشقان است به جلوه ناگهاني دامن از دست ندهد و اگر از محجوبان است بي تهيه اسباب و آداب وارد محضر مقدس نگردد. پس سر اجمال اذان، اعلان قواي ملكوتيه و ملكيه و جيوش الهيه براي حضور است و ادب اجمالي آن، تنبيه به بزرگي مقام وخطر آن و عظمت محضر و حاضر و تذلل و فقر و فاقه و نقص و عجز ممكن از قيام به امر و قابليت حضور در محضر است».(4)
افزون بر موارد ياد شده، شايد يكي ديگر از مصلحت هاي تكرار اذان همان فلسفه تكرار نماز باشد، امام صادق(ع) در فلسفه وجوب و تكرار نماز مي فرمايند: ... خداي تبارك و تعالي چنين خواست كه مسلمانان نام و ياد محمد و دين او را از ياد نبرند؛ از اين رو نماز را برايشان واجب فرمود تا روزي پنج مرتبه به ياد او باشند و نامش را به زبان آورند و نماز و ياد خدا از آنان خواسته شد تا مبادا از ياد خدا غافل شوند و فراموش كنند و در نتيجه ياد و نامش محو شود».(5)
در پايان تذكر اين نكته شايسته است كه علل ياد شده در روايات و يا دريافت هاي عقلي در زمينه فلسفه احكام نوعا حكمت هاي احكام هستند نه فلسفه و علت تام آنها.
اگر نكته دريافت شده، علت تامه حكمي باشد با وجود آن حكم است و با نبودش نيز حكم از بين خواهد رفت اما اگر حكمت باشد بود و نبود آن تنها به عنوان جزيي از علت نقشي خواهد داشت و چه بسا افزون بر آن حكمت هاي ديگري براي حكم باشد كه ما از آن بي خبريم.
پی‌نوشت‌ها:
1.دوماهنامه مسجد، مرداد و شهريور 1374، ش 21، ص 34).
2.آيت الله مكارم شيرازي، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ج 4، ص 438).
3. شيخ صدوق، علل الشرايع، مكتبه الداوري، ج 1، ص 258).
4.امام خميني، آداب الصلوه، مؤسسه نشر آثار امام خميني، ص 121).
5.ري شهري، ميزان الحكمه، ترجمه حميد رضا شيخ، حديث شماره 10526).

آیا جهت انجام هر کار نامشروعی می توان صیغه جاری کرد ؟

پرسش :

اهمیت صیغه کردن در چیست؟ با توجه به اینکه هر کسی می‌تواند جهت اقدام به امر نامشروعی صیغه‌ای جاری کند، آیا این صیغه درست است؟
پاسخ:

با سلام و عرض ادب و احترام 

این حقیقت قابل انکار نیست که غرائز طبیعی را نمی‌توان از بین برد، و فرضاً هم بتوانیم از بین ببریم، به چنین اقدامی عاقلانه نیست، زیرا این کار نوع مبارزه با قانون آفرینش است. بنابر این راه صحیح آن است که غریزه جنسی از طریق معقول و شرعی و قانونی صورت گیرد. یکی از راه‌های مشروع و قانونی ارضای غریزه جنسی ازدواج موقت می‌باشد. در بسیاری از شرایط و محیط‌ها، افراد فراوانی در سنین و شرایط خاصی قادر به ازدواج دایم نیستند، یا افراد متأهل در مسافرت‌های طولانی و یا مأموریت‌ها با شکل عدم ارضای غریزه جنسی روبرو می‌شوند و ده‌ها مسایل دیگر پیش می‌آید که ازدواج دائم را مشکل می‌سازند. یا کسانی پیش از ازدواج دائمی برای آشنایی بیشتر و بهتر صیغه موقت (صیغه محرمیت) می‌خوانند. ازدواج موقت به شیوه موفق برای ارضای غریزه جنسی (در صورت عدم امکان ازدواج دائم) و رفع مشکلات دیگر است از این رو در اسلام تجویز شده است(1) آثار فردی و اجتماعی ازدواج موقت در حدی است که برخی از اندیشمندان غیر مسلمانان نیز آن را موفق‌ترین شیوه برای جلوگیری از فساد دانسته‌اند. «برتراند راسل» دانشمند معروف انگلیسی می‌نویسد: «... من تصور می‌کنم که اگر چنین امری [ازدواج موقت] به تصویب قانونی برسد، گروه کثیری از جوانان از جمله دانشجویان دانشگاه‌ها تن به ازدواج موقت بدهند و در یک زندگی مشترک موقتی پای بگذارند و در نیتجه به زندگی‌ای که متضمن آزادی است و رهایی از بسیاری از نابسامانی‌ها و روابط جنسی بر هرج و مرج فعلی است دست یابند...».
سوء استفاده از ازدواج موقت به اصل آن ارتباط ندارد. بعضی افراد از قوانین و دستورهای دیگر اسلام نیز سوء استفاده می‌کنند. سوء استفاده از دین و آموزه‌های دینی سبب نمی‌شود که مسئله‌ای مهم مانند ازدواج موقت تشریع نشود. افزون بر آن ازدواج مانند ازدواج دایم بر اساس شرایط و موازین خاص صورت می‌گیرد: در این ازدواج نیز مانند ازدواج دائم باید عقد خوانده شود و دو طرف عقد قصد ازدواج داشته و زمان و مقدار مهریه را تعیین نمایند(3) هم‌چنین تمام حقوقی که فرزند در ازدواج دائم دارد، در این ازدواج هم وجود دارد. بر این اساس اگر ازدواج موقت بر اساس شرایط و معیارهای تعریف شده صورت گیرد، دیگر امری نامشروع نخواهد بود و سوء استفاده‌ای صورت نخواهد گرفت. اصولاً هدف از تشریع ازدواج دائم و موقت برای جلوگیری از روابط نامشروع است.
پی‌نوشت‌ها:
1ـ تفسیر نمونه، ج 3، ص 346 ـ‌345.
2ـ کتاب زناشویی و اخلاق، ص 189، نقل از تفسیر نمونه، ج 3، ص 345 ـ 346؛ مرتضى مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص 29.
3ـ توضیح المسایل مراجع، ج 2، از ص 411 ـ‌412.

 

چرا در ایران مردی که از دین خود برگردد حکم اعدام را دارد ؟

پرسش:

چرا در ایران مردی که از دین خود برگردد،‌ حکم اعدام را دارد؟
پاسخ:

با سلام و عرض ادب و احترام 

قبل از پاسخ بايد به دو نوع امنيت جانى و امنيت عقيده اشاره كنيم. امنيت جانى در قرآن بسيار مورد توجه قرار گرفته است.
برخى از احكام جزايى قرآن با هدف تأمين امنيت جانى فرود آمده است. براى نمونه بعضى آيات از خودكشى و ديگر كشى و صدمه رساندن به ديگران منع مى‏ كند.
اين آيات براى آنان كه ديگران را مصدوم مى‏ سازند و به قتل مى‏ رسانند، مجازات سنگين قرار مى‏ دهد و اين مجازات‏ها را عامل مهم تأمين امنيت ديگران مى‏ خواند.(1)
امنيت شناسان، امنيت جانى را بسيار درخور اهميت مى‏ دانند و ناامنى جانى و احساس ناامنى را زمينه آسيب پذيرى اجتماعى مى‏ دانند. در قرآن امنيت جانى بسيار اهميت دارد و كشتن يك فرد مانند كشتن تمام انسان‏ها دانسته شده است. (2)
هر چند امنيت جانى در قرآن بسيار پر اهميت گفته شده است اما اين امنيت مطلق نيست.
امنيت جانى تا زمانى حق هر شهروند است كه امنيت ديگران را محترم شمارد و از تجاوز به حقوق ديگران خوددارى كند.
در مورد امنيت عقيده بايد گفت كه تمامى انسان‏ها از جهت باورها و انديشه‏ ها داراى امنيت هستند و نمى ‏توان ايشان را به سبب باورهايى كه دارند، تهديد كرد و در ناامنى قرار داد، چه اين كه باورها و انديشه‏ ها خاستگاه زندگى اجتماعى است و بيشترين نقش را در بروز رفتارهاى فردى و اجتماعى دارد.
براين اساس در اسلام باورها و عقايد بسيار با ارزش است و نمى‏ توان ايشان را به پذيرش باورى جديد و وانهادن عقيده خود وادار ساخت.
قرآن، تهديد و ارعاب صاحبان عقيده را برنمى‏ تابد و با هر شكل تهديد مخالفت مى‏ كند، چه اين كه اولاً از انسان رهايى از تقليد (به عنوان يك عامل درونى بر اكراه) را مى‏ طلبد و تقليد كنندگان را نكوهش مى ‏كند،(3)
دوم: انسان را به بهره‏ گيرى از عقل فرا مى‏ خواند و از ايشان تأمل و تدبر در آفرينش و آفريدگار را خواسته است.
سوم: عقيده را امرى درونى و اختيارى و جبرناپذير معرفى مى ‏كند.(4)
چهارم: ناسازگارى‏ هاى عقيدتى و دينى را خواست خداوند مى‏ داند: «و لو شاء ربك لامن من فى الارض كلّهم؛ اگر پروردگار تو مى‏ خواست همه كسانى كه روى زمين هستند، (به اجبار) ايمان مى‏ آوردند».(5)
پنجم: وظيفه پيامبران را تبليغ، بيم و بشارت مى‏ شناسد و اجبار مردم بر پذيرش دين را وظيفه ايشان نمى‏ خواند.(6)
ششم: مسلمانان را به مدارا با مخالفان دعوت مى‏ كند و ايشان را از درگيرى با كافران باز مى‏ دارد و مخالفان را (به شرط عدم تعرض به مسلمانان و اعلام بى طرفى) در امنيت مى‏ داند.(7)
بنابراين بر طبق آيات قرآن هيچ كس را نمى ‏توان بر پذيرش عقيده ‏اى اجبار كرد و يا فردى را از باورهايش جدا نمود، زيرا عقيده (دين، مذهبى، سياسى و...) امرى اختيارى و قلبى است و به هيچ روى اجبار و اكراه نمى‏ پذيرد.
بعد از اين مقدمه به پاسخ مى‏ پردازيم:. دين اسلام فطرى است. اگر فردى به اصول و فروع اسلام آشنا باشد و حالت انكار نداشته باشد، به صورت طبيعى و معمولى به آن ايمان مى‏ آورد.
قرآن مى‏ گويد: «لا اكراه فى الدين؛ در پذيرش عقيده اكراه نيست». اصولاً عقيده با اكراه سازگار نيست. اين سخن درستى است، ولى نبايد از اين گزاره، تفسير ناروا نمود و گفت: هر كه هرگونه دلش بخواهد، آزاد است تا عقايد ديگران را به بازى بگيرد، بلكه قرآن به دنبال سخن مذكور مى‏ گويد: «قد تبيين الرشد من الغى؛ راه راست از راه‏هاى انحرافى و نادرست روشن است».(8) يعنى وقتى راه رشد و حقيقت آشكار است، دليلى براى اكراه و اجبار وجود ندارد، زيرا عقل سليم بدون داشتن انكار و عناد آن را پذيرا است. بنابراين، انسان حق ندارد از آزادى سوءاستفاده كند و به بهانه آزادى، اعتقادات جامعه را به باد مسخره بگيرد و امنيت فكرى و فرهنگى اجتماع را متزلزل و مختل نمايد.
اين سخن نيز مورد پذيرش عقل و عرف است.
حال اگر فردى در خانواده مسلمان تشخيص داد كه دين اسلام بر حق نيست، مى ‏تواند دين ديگر را انتخاب كند، اما انتخاب يك دين غير از تخريب و تمسخر باورهاي دين ديگر و ضربه زندن به آن است وحكم ارتداد مربوط به دومي است نه اولي . بنابراين يك انسان در جامعه ‏اى كه براساس اعتقادات و باورهاى دينى، قوانين، رفتارهاى اجتماعى و فردى، اميال و آرزوهاى انسان‏ها ارزش‏هاى اخلاقى شكل گرفته كه هر يك از اين موارد كاركردهاى بسيارى در زندگى فردى و اجتماعى دارد، حق ندارد در برابر دين و اعتقادات موضع‏گيرى نموده و درصدد تخريب آنها باشد، زيرا آثار نامطلوب در زندگى فردى و ا جتماعى ايجاد خواهد كرد و باعث تزلزل اركان اجتماعى خواهد شد، بنابراين ارتداد از اين جهت كه افكار عمومى و ايمان مردم را متزلزل مى‏كند، اظهار آن روا و شايسته نيست، و با وجود يك سرى شرايط اسلام با مرتد برخورد مى‏ كند. اما اگر باور خود را رواج نداد و به امنيت فكرى و فرهنگى جامعه آسيبى وارد نكرد، به او كارى ندارند و حكم ارتداد نداشته و عقيده‏ اش نزد خودش محترم است.
اين كه خدا با او چگونه برخورد مى‏ كند، تنها خدا مى‏ داند كه وى صداقت دارد يا از روى عناد و لجاجت به اين عقيده روى آورده است. خداوند فرداى قيامت بر پايه عدل و حكمت، با او رفتار خواهد كرد.
با توجه به توضيحات فوق به دست مي آيد كه حكم ار تداد يك حكم سياسي و اجتماعي است ، نه اعتقادي و آن نيز براي كساني است كه در صدد نا امني جامعه ديني و تمسخر باورها و اعتقادات مردم هستند.
اما اين كه آيا اين موضوع به شكل روشن و صريح در قانون جمهوري اسلامي ايران وجود داشته باشد ، ظاهرا پاسخ منفي است و شايد به صورت اشاره و به طور ضمني بيان شده باشد.
پى‏ نوشت‏ها:
1 - سوره نساء، آيه 29 و سوره بقره، آيه 195.
2 - سوره مائده، آيه 32.
3 - سوره بقره، آيه 170.
4 - سوره بقره، آيه 256 و يوسف، آيه 108 نيز سوره انسان، آيه 3 و كهف، آيه 29.
5 - يوسف، آيه 99 و انعام، آيه 149 و 35.
6 - آل عمران، 20 و مائده، آيه 92، يونس، آيه 41 .
7 - انفال، آيه 61، آيه 61.
8 - بقره (2) آيه 256.

با توجه به محاسن روزه آیا معایبی هم در آن هست ؟

پرسش :

روزه محاسن بسیاری دارد، آیا این فریضه معایبی نیز دارد؟
پاسخ:

با سلام و عرض ادب و احترام 

روزه مانند بسیاری از افعال و اعمال دیگر حکم «باید» و «نباید» یا «واجب» و «حرام» یا جواز و عدم جواز بر آن بار می‌شود.

هر گاه استعداد و آمادگی لازم و سایر شرایط جواز روزه که سلامتی جسمانی از ون جمله است، در روزه دار آماده باشد، روزه مفید است. اگر شرایط جواز محقق نباشد، علاوه بر ضرر روحی و معنوی، ضرر بدنی و جسمانی را هم ممکن است برای روزه‌دار همراه داشته باشد. د رصورتی که ضرر جسمانی داشته باشد در شرع اسلام، بر چنین کسی واجب نیست و در صورتی که روزه بگیرد، روزه‌اش صحیح نیست اگر چه روزه سلامتی جسم و روح را همراه دارد، ولی ممکن است روزه‌دار با «پرخوری» در هنگام افطار، یا نخوردن هنگام سحر، زمینه زیان رساندن به جسم را فراهم نماید، یا به دلیل گرسنگی و عدم کنترل نفس و قوّه غضب عصبانی شود و تندخویی کند و زمینه ناراحتی معده را فراهم سازد. اینها اموری است که ربط به روزه ندارد، بلکه به عملکرد نادرست روزه‌دار بر می‌گردد.

گاهی امکان دارد ضرر روحی هم داشته باشد، مثلاً کسی با گرفتن روزه، دچار غرور در عبادت شود و تصور کند با روزه به مقام و مرتبه بلندی  دست یافته است و خود را برتر از انسان‌هایی بداند که به هر دلیلی نتوانستند روزه بگیرند یا موجب ریاکاری و تقدّس کاذب شود، یا با روزه‌داری خود را از مکر شیطان ایمن بداند و خیالش را آسوده بداند. اما همه این موارد مربوط به اصل و حقیقت روزه نمی‌شود، بلکه مربوط به شخص روزه‌دار می‌شود که روزه در نظر او چگونه است، یا چگونه از روزه‌داری بهره می‌برد.

چرا در نماز از مهر استفاده میکنیم و فقط پیشانی بر خاک قرار می دهیم؟

 پرسش :

با توجه به این که هنگام سجده باید هفت قسمت بدن با زمین تماس پیدا کند،‌ در حالی که ما فقط پیشانی را روی خاک و مهر قرار می‌دهیم صحیح است؟ چرا اصلاً هنگام نماز از مهر استفاده می‌کنیم و سنی‌ها از مهر استفاده نمی‌کنند؟
پاسخ:

با سلام و عرض ادب و احترام 

در احکام شرعی تابع دستوری هستیم که از شارع مقدس رسیده، در سجده نماز دستور این است که بر زمین و چیزی‌های غیر خوراکی (که از زمین می‌روید، مانند چوب و برگ درخت) پیشانی گذاشت و بقیه اعضای سجده باید بر زمین گذاشته شود، ولی آن چه در باره پیشانی شرط است، در بقیه اعضا شرط نیست، یعنی دست‌ها و سر زانوها و سر انگشتان پا را بر فرش هم می‌شود گذاشت. امام باقر(ع) فرمود: «سجده نکن مگر بر زمین و چیزی غیر خوراکی که از زمین می‌روید»(1).
بنابر این چون در روایاتی که از طرف امامان معصوم(ع) در مورد سجده رسیده،‌فقط در پیشانی شرط شده است که در حال سجده بر خاک گذاشته شود، فقط پیشانی را بر مهر می‌گذاریم و بقیه اعضای سجده لازم نیست روی مهر و خاک گذاشته شود.
علت اختلاف فقهی ما با برادران اهل سنت در سجده و وضو و سایر مسایل فقهی مورد اختلاف از همین جا ناشی می‌شود که ما پیرو اهل بیت(ع) و امامان معصوم(ع) هستیم و مطابق با دستورهای فقهی آنان عمل می‌کنیم، ولی آنها پیرو اهل بیت پیامبر(ص) نیستند و مطابق با نظریات صاحب نظران فقهی خود رفتار می‌کنند
پی‌نوشت‌ها:
1ـ وسائل الشیعه، ج 5، ص 143.

Publish modules to the "offcanvas" position.