خواستگاری ها هر سری به بهانه پیش پا افتاده ای بهم میخورد؟

پرسش:

با سلام

خواهش من است راهنمایم کنید خیلی مایل به ازدواجم خواستگار هم کم و بیش دارم اما هر سری به بهانه پیش پا افتاده ای بهم میخورد خسته شده ام هر دعایی هم که میخوانم جواب قطعی نمیگیرم چه کنم خیلی خسته ام ایمانم را از دست داده ام

پاسخ:

با سلام و ادب

در پاسخ به مسئله ‏اى كه مطرح فرموديد، توجه به نكات زير لازم و ضرورى است كه مطالعه و دقت در مطالب آن، مى‏ تواند بخش زيادى از دغدغه ‏هاى ذهنى‏تان را بكاهد.

الف) هر چند دختران جوان و دم ‏بخت و نيز والدين آنها علاقه‏مندند تا هر چه زودتر ازدواج كرده و تكليف  زندگى آينده‏ شان را روشن كنند و به اصطلاح از بلاتكليفى بيرون آيند و...؛ ولى چه خوب است به شرايط و موقعيت‏هاى اجتماعى، فرهنگى، خانوادگى و... جامعه و فرد توجه كافى شود. با توجه به عوامل مختلفى كه در سطح كلان جامعه مطرح است، سن ازدواج دختران و پسران بالا رفته است. این واقعیت اجتماعی مطلوب نیست و باید در پی کاهش آن بود; ولی باید به عنوان یک واقعیت تلخ و رنج آور پذیرفته شود . حتی برخی دختران در سنین بالاتر از 30 سال ازدواج می کنند و ازدواج موفقی هم دارند.

ب) نداشتن خواستگارهاى متعدد و زياد و يا به توافق نرسيدن خانواده‏ها يا دختر و پسر و به عبارت ديگر جور نشدن آن، يك امر طبيعى است و هرگز نشانه بخت بد يا بسته‏شدن بخت فرد نيست و همان‏طور كه براى شما به عنوان يك دختر، اين مشكل وجود دارد و هنوز نتوانسته‏ايد با فرد مناسب و دلخواه خود ازدواج كنيد، براى پسرها نيز اين مشكل وجود دارد. علاوه بر اين، شما بين دختران تنها فردى نيستيد كه دچار اين مشكل هستيد و دختران زياد ديگرى نيز هستند كه مدت‏ها و گاهى سال‏ها با اين مسئله روبه‏رو هستند؛ امّا سرانجام همسر مناسب و متناسب با روحيات خود را پيدا مى‏كنند؛ ولى با اندكى تأخير از نظر زمانى. پس زود ازدواج‏كردن آن هم با اوّلين يا دومين خواستگار، نشانه موفقيت در امر ازدواج و تأمين خوشبختى و سعادت هميشگى نيست. با كمى دقت و تفحص در بين همسايگان، فاميل و ديگران، مى‏توانيد مشاهده كنيد كه فرآيند خواستگارى و ازدواج، معمولاً يك فرآيند طولانى مدت است و نيازمند زمان و دقت كافى است و چه بسا همين تجربه‏ها و به تأخير افتادن‏ها، شناخت و آگاهى‏تان را از موضوعات و معيارهاى ازدواج بيشتر و عميق‏تر كند و موفقيت در اين امر مهم و حياتى را چندين برابر كند كه در نتيجه به صلاح شما خواهد بود.

 ج)اگر در زندگی بسیاری از کسانی که خواستگاران بسیار داشتند یا زود ازدواج کردند - به خصوص در مواردی که آشنایی ها از طریق های غیر مشروع انجام گرفته - دقت و تامل کافی صورت گیرد، آشکار می گردد کثرت خواستگار یا زود ازدواج کردن به صلاح دختر و زندگی اش نبوده است و در واقع شری است که به دنبال عدم رعایت اصول اخلاقی و ارزشی و بی توجهی به عفت و عفاف گریبانگیر فرد گردیده و مدت ها زندگی مشترک دختر و خانواده های دو طرف را تلخ ساخته است . خداوند می فرماید: «چه بسا شما چیزی رادوست ندارید ولی خیر شما در آن است و چه بسا شما چیزی را دوست دارید ولی آن چیز برای شما شر است; عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم .» پس تعدد خواستگار و زود به خانه بخت رفتن همیشه به معنای خوشبختی نیست . اگر به حفظ پاکی و عفت خود استمرار بخشید و در امتحان الاهی موفق و سرافراز شوید، خداوند از طریقی که هیچ کسی نمی داند، فرد صالح و شایسته و لایقی را به سراغ شما می فرستد . مطمئنا شما هم خوب می دانید عفت از هر ارزش ظاهری دیگری گرانسنگ تر و ارزشمندتر است و در واقع با هیچ امر دیگری قابل مقایسه نیست .

ج) یکی از عمده ترین دلایل به تعویق افتادن ازدواجها، بالا رفتن سطح توقعات مادی طرفین است بنابر این باید سطح توقعات منطقی باشد و از تکلفهای بدون مورد پرهیز كرد.

د) اگر ازدواج نكرده ايد،خداوند هزاران هزار نعمت و توانمندى در وجود شما و اطراف شما قرار داده است و از آن بهره‏مند هستيد چه بهتر است به آنها بيانديشيد و به بهره‏بردارى از آن نعمت‏ها فكر كنيد و لذت ببريد.
ه) خدا بنده مؤمنش را دوست دارد و دعاها و حاجاتی را که دارد، اگر برای بنده اش خیر و منفعت داشته باشد، اجابت می کند. اما گاهی انسان کاری را پیگیری می کند و با همه تلاشی که انجام می دهد، موفق نمی شود و به هدف خویش نمی رسد؛. ممکن است برای لحظات یا روزهایی از این جهت ناراحت شود، اما بعدها شکر خدا می کند که خوب شد فلان کار برایم پیش آمد و من اصلا به آن سمت و سو حرکت نکردم؛ چون به دلیل فلان مانع اصلاً نمی توانستم به مقصد برسم، یا ممکن بود فلان حادثه برایم پیش بیاید، و یا آن مکان و مجلس باب میل و شأن و شخصیت من نبود.

به همین صورت، چه بسا اتفاق می افتد که معامله ای یا وصلت و ازدواجی را ما به خیر و صلاح خود می پنداشتیم، ولی بعد از مدتی متوجه می شویم که به نفع ما نبوده است، یا بر عکس.

ما انسان ها از آن جایی که از غیب و سرانجام کارها بی اطلاع هستیم، خیلی اوقات کارها یا برآورده شدن حاجاتی را صد در صد به نفع خود می دانیم، در حالی که واقع امر این گونه نیست. گاهی نیز سختی ها، مصیبت ها و مشکلاتی را صد در صد به ضرر خود می پنداریم و حال آن که آنچه خداوند می داند و برای ما مقرر کرده، به ضرر ما نیست.

و) گاهی دعا استجابت می شود ولی با تاخیر و یا با معادلی بهتر، ‌اما ما به آن توجه نداریم. امیر مؤمنان(ع) می فرماید: «دیر اجابت نمودن خدا، ‌تو را نا امید نکند که همانا بخشش، ‌بسته به مقدار درخواست است. چه بسا در اجابت دعای تو تأخیر رخ دهد تا درخواست تو طولانی تر گردد و بخشش خدا کامل تر شود. چه بسا چیزی را خواسته ای آن را به تو نداده، اما بهتر از آن را در این دنیا یا آن دنیا به تو داده است و یا خیر و صلاح واقعی شما آن بوده که آن را از شما باز دارد. چه بسا چیزی را طلب نمودی که اگر به تو می داد، ‌تباهی دین یا تباهی و ناراحتی های دنیای خود را در آن می دیدی».

ز) گاهی دعا اجابت می شود‌، اما خواسته انسان بر آورده نمی شود؛ زیرا آنچه خداوند در عوض دعا برای بنده اش در نظر گرفته و می خواهد آن را در آخرت به بنده خود عطا کند، بسیار برتر از آن چیز هایی است که انسان از خدا خواسته است.

بنابراین، اگر کسی بداند خداوند در عوض عدم اجابت دعا، چه پاداشی برای او در آخرت در نظر گرفته است، هرگز نا امید نمی شود. امام صادق (ع) می فرماید: «روز قیامت خداوند می فرماید: ای بنده من! ‌مرا خواندی و اجابتت را به تأخیر انداختم. اکنون ثواب و پاداش تو چنین و چنان است. پس مؤمن آرزو می کند که ای کاش هیچ دعایی از او در دنیا اجابت نمی شد، برای آن ثواب و پاداش نیکی که می بیند»

با توجه به نكات بالا  موارد زير را به شما توصيه می کنیم:
1.مطمئن باشيد اگر به خداوند متعال توكل كنيد و تمام امور زندگى خود را به او واگذار كنيد، خداوند به بهترين وجه و شكل به آن رسيدگى خواهد كرد زيرا او خير و صلاح بندگانش را بهتر مى‏داند.
2 . با حفظ شؤون اخلاقی و دینی و رعایت وقار، متانت و حجاب کامل بهتر خواهید توانست خود را از دام خطا و لغزش حفظ کنید . بی تردید جوانان غیرتمند، اهل زندگی و وفا وعشق و متدین و هم شان شما سراغ افرادی چون شما خواهند آمد و برای ازدواجی موفق از شانس بیش تری برخوردار خواهید بود . پس در حفظ متانت و وقار خود بیش تر دقت کنید.
3. با حفظ شئون اسلامی در محیطهای مناسب اجتماعی حضور داشته باشید و وجود خود را ابراز نمایید. مثلا حضور در جمع دوستان خوب متدین و دلسوز - صله رحم-  کارهای فرهنگی گروهی در مساجد و محافل فرهنگی مذهبی.
4.از منفي بافي و افکار منفي  اجتناب كنيد.
5. از قرار گرفتن در تنهايي بايد پرهيز نمود.
6. از بيکاري بايد دوري کرد و همواره خود را به کاري مشغول نمود.
7. لیستی از تفریحات سالم مورد علاقه خود را تهیه کرده ودر اوقات فراغت به آنها بپردازید.
8. از ورزش با نشاط و مفرح روزانه غافل نشوید.
9.ضمنا براي گشوده شدن گره و مشكل تان چه خوب است ارتباط معنوي تان را با خداوند متعال گسترش داده و به كمك راهكارهاي مجرب زير زمينه رهايي از مشكل فراهم شود.
1.در هر شبانه روز، يك بار زيارت عاشوراو دعاى توسل به نيت اين حاجت قرائت شود.
2.در شب جمعه غسل كنيد (غسل مستحبى) و بعد از نيمه شب، نماز امام زمان (عج) را بخوانيد (كيفيت آن در مفاتيح الجنان در ضمن اعمال شب جمعه آمده است).
3.سه روز چهارشنبه، پنج شنبه و جمعه را روزه بگيريد و روز جمعه نماز جعفر طيار به جاى آوريد (كيفيت آن در مفاتيح الجنان در ضمن اعمال روز جمعه آمده است). اين عمل كه مورد توجه بزرگان دين بوده، در استجابت دعا بسيار مؤثر است.
4. سوره های ناس و فلق را زياد بخوانيد
5. به محض ورود به منزل به همه سلام کنيد حتی اگر کسی نباشد آن هم با صدای بلند.
6. به هنگام ورود به منزل سه بار سوره توحيد بخوانيد.
7. به سر و وضع و آراستگي ظاهري خود بيشتر برسيد واز شلختگي اجتناب کنيد. البته با رعايت حلال و حرام و اجتناب از خودآرايي در مقابل نامحرم.
8. بسيار خوش اخلاق و خوش برخورد باشيد.

نظرات (19)

This comment was minimized by the moderator on the site

با سلام و خسته نباشیدمطالب سایت جوابگوی بسیاری از مسایل جوانان می باشد.

This comment was minimized by the moderator on the site

شهادت غیور مرد آذری ، بسیجه ی دلاور جناب آقای حاج عباس عبداللهی در سوریه بدست داعشان کافر، راخدمت تمام مردم ایران به خصوص مردم شهید پرور آذربایجان شرقی تبریک و تسلیت عرض میکنم
در ضمن جنازه ی این مردم خدا را داعشیان کافر هنوز به ایران...

شهادت غیور مرد آذری ، بسیجه ی دلاور جناب آقای حاج عباس عبداللهی در سوریه بدست داعشان کافر، راخدمت تمام مردم ایران به خصوص مردم شهید پرور آذربایجان شرقی تبریک و تسلیت عرض میکنم
در ضمن جنازه ی این مردم خدا را داعشیان کافر هنوز به ایران نداند...روحش شاد و راهش پر رهرو باد

ادامه مطلب
This comment was minimized by the moderator on the site

کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا

برو خجالت بکش، اباعبدالله را سیاسی نکن!!

یک زمانی بعد از کودتای ۲۸ مرداد ، انگلیس در مشهد برای هیئت های مذهبی کمک فرستاد، انگلیس و دربار پرچم های عزاداری بین هیئت ها...

کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا

برو خجالت بکش، اباعبدالله را سیاسی نکن!!

یک زمانی بعد از کودتای ۲۸ مرداد ، انگلیس در مشهد برای هیئت های مذهبی کمک فرستاد، انگلیس و دربار پرچم های عزاداری بین هیئت ها تقسیم کردند، تو همین مشهد خودمان، بعد کودتای ۲۸ مرداد، قمه توزیع کردند، سفارت انگلیس پول داد و قمه توزیع کرد بین عزاداران امام حسین، گفت بزنید توی سر خودتان ولی با ما کاری نداشته باشید!

میگویند زمانی که روسها آذربایجان را گرفته بودند، روز عاشورا که بیست تا سی هزار قمه زن در خیابانهای تبریز آمده بود، همانروز روسها عالم مشروطه خواه و مجاهد تبریز-میرزاعلی ثقه الاسلام تبریزی- را گرفته بودند و میخواستند اعدامش کنند،در میدان مرکزی شهر این آخوند مجاهد را آوردند به دار بکشند، بیست هزار مرد هم در خیابانها، قمه میزدند، یکی رفت پیش قمه زنها ، گفت شما که اینها را توی سر خودتان میزنید، من نمیگویم توی سر روسها بزنید ولی لااقل با همین قمه ها بیایید به میدان اعدام و پای چوبه دار که اینها ببینند بیست هزار آدم قمه به دست آمده و بترسند و ایشان را به دار نکشند، قمه زن ها گفتند برو خجالت بکش، اباعبدالله را سیاسی نکن، امام حسین را بگذار برای ما، امروز ما آمدیم با امام حسین حال کنیم و قمه بزنیم ...

خب این نوع امام حسین را ، انگلیس و روس قمه هایش را میخرند و هدیه میدهند...

("زندگی به سبک امام حسین" سال ۹۱ استاد رحیم پور ازغدی

ادامه مطلب
This comment was minimized by the moderator on the site

علامه جعفری رحمة الله علیه میگفتند
برخی ازجامعه شناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تاپیرامون موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند.
موضوع این بود:
ارزش واقعی انسان به چیست؟

برای سنجش ارزش بسیاری ازموجودات،معیار خاصی داریم.
مثلا معیار...

علامه جعفری رحمة الله علیه میگفتند
برخی ازجامعه شناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تاپیرامون موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند.
موضوع این بود:
ارزش واقعی انسان به چیست؟

برای سنجش ارزش بسیاری ازموجودات،معیار خاصی داریم.
مثلا معیار ارزش طلا به وزن و عیار آنست.معیار ارزش بنزین به مقدار و کیفیت آنست.معیار ارزش پول پشتوانه آنست؛
اما معیار ارزش انسانها درچیست؟

هر کدام ازجامعه شناسان،سخنانی گفته و معیارهای خاصی ارایه دادند.
هنگامی که نوبت به بنده رسید،گفتم:

اگر میخواهید بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد،ببینید به چه چیزی علاقه دارد و
به چه چیزی عشق میورزد.

کسیکه عشقش یک آپارتمان 2طبقه است،در واقع ارزشش بمقدار همان آپارتمان است. کسیکه عشقش ماشینش است،
ارزشش بهمان میزان است.

اما کسیکه عشقش خدای متعال است،
ارزشش به اندازه خداست.

علامه فرمودند:
من این مطلب را گفتم و پایین آمدم.
وقتی جامعه شناسان سخنان من را شنیدند،
برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند
و کف زدنِد.
هنگامیکه تشویق آنها تمام شد،
من دوباره بلند شدم و گفتم:
عزیزان،این کلام ازمن نبود،
بلکه از مولای ما علی علیه السلام است

ادامه مطلب
This comment was minimized by the moderator on the site

سلام
حاج آقا راهی برای زیاد شدن حافظه می دونید؟؟؟؟ حاج آقا برا ما هم دعا کنید، ایمان شما زیاده
=================
پاسخ:
با سلام
این لینک رو مشاهده کنید:
http://www.forum.t-pasokhgoo.ir/thread232.html
ایمانمون که زیاد نیست اما چشم دعاگو هستم.

This comment was minimized by the moderator on the site

سلام
کامنتام تایید نشد.

This comment was minimized by the moderator on the site

یه روز یه ترکه میره سبزی فروشی تا کاهو بخره
> عوض اینکه کاهوهای خوب را سوا کند ، همه ی کاهو های نامرغوب را سوا میکنه و
> میخره
> ازش می پرسند چرا اینکار را کردی میگه : صاحب سبزی فروشی پیرمرد فقیری هست
> مردم همه ی کاهوهای خوب را میبرند و این...

یه روز یه ترکه میره سبزی فروشی تا کاهو بخره
> عوض اینکه کاهوهای خوب را سوا کند ، همه ی کاهو های نامرغوب را سوا میکنه و
> میخره
> ازش می پرسند چرا اینکار را کردی میگه : صاحب سبزی فروشی پیرمرد فقیری هست
> مردم همه ی کاهوهای خوب را میبرند و این کاهوها روی دست او میمانند و من
> بخاطر اینکه کمکی به او بکنم اینها را میخرم
> اینها را هم میشود خورد
> این ترکه کسی نبود جز عارف بزرگ آقا سید علی قاضی تبریزی (ره)
عارفی که 30 سال مرتب ذکر می گفت: استغفر الله.
مریدی به او گفت: چرا این همه استغفار می کنی، ما که از تو گناهی ندیدیم.
جواب داد: سی سال استغفار من به خاطر یک الحمد لله نابجاست!
روزی خبر آوردند بازار بصره آتش گرفته، پرسیدم: حجره من چه؟
گفتند: مال شما نسوخته...
گفتم: الحمدلله...
معنیش این بود که مال من نسوزد مال مردم به درک!
آن الحمدلله ازسر خودخواهی بود نه خداخواهی.

چه قدر از این الحمدلله ها
گفتیم و فکر کردیم شاکریم ...

ادامه مطلب
This comment was minimized by the moderator on the site

سلام
حاج آقا، ایکاش قسمت انجمن رو راحت تر میکردید، من اصلا متوجه نشدم...

This comment was minimized by the moderator on the site

مجلس میهمانی بود......

پیر مرد از جایش برخاست تا به بیرون برود...
اما وقتی که بلند شد، عصای خویش را بر عکس بر زمین نهاد.....
و چون دسته عصا بر زمین بود، تعادل کامل نداشت...
دیگران فکر کردند که او چون پیر شده، دیگر حواس خویش را از دست داده و...

مجلس میهمانی بود......

پیر مرد از جایش برخاست تا به بیرون برود...
اما وقتی که بلند شد، عصای خویش را بر عکس بر زمین نهاد.....
و چون دسته عصا بر زمین بود، تعادل کامل نداشت...
دیگران فکر کردند که او چون پیر شده، دیگر حواس خویش را از دست داده و متوجه نیست که عصایش را بر عکس بر زمین نهاده.....
به همین خاطر صاحبخانه با حالتی که خالی از تمسخر نبود به وی گفت:

پس چرا عصایت را بر عکس گرفته ای؟!

پیر مرد آرام و متین پاسخ داد:
زیرا انتهایش خاکی است، می خواهم فرش خانه تان خاکی نشود.....

مواظب قضاوتهایمان باشیم....
چه زيبا گفت دكتر شريعتي:
برای کسی که میفهمد
هیچ توضیحی لازم نیست
و
برای کسی که نمیفهمد
هر توضیحی اضافه است

آنانکه میفهمند
عذاب میکِشند
و
آنانکه نمیفهمند
عذاب می دهند

مهم نیست که چه "مدرکی" دارید
مهم اینه که چه "درکی" دارید...

ادامه مطلب
This comment was minimized by the moderator on the site

آزادگی های یواشکی بعضی از جوانان
ازخدا که پنهون نیست ازشما چه پنهون
ﺩﺭﻭﻍ ﭼﺮﺍ؟
ﺟﻮﺍنان قدیم ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﯾﮏ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ !
.
.
.
.
.
.
.
.
مثـــلا :

● ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺳﺎﮐﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺑﯿﺮﻭﻥ
ﻣﯽ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪٔ...

آزادگی های یواشکی بعضی از جوانان
ازخدا که پنهون نیست ازشما چه پنهون
ﺩﺭﻭﻍ ﭼﺮﺍ؟
ﺟﻮﺍنان قدیم ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﯾﮏ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ !
.
.
.
.
.
.
.
.
مثـــلا :

● ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺳﺎﮐﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺑﯿﺮﻭﻥ
ﻣﯽ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪٔ ﻣﺪﺭﺳﻪ، ﺟﯿﻢ ﻣﯽ ﺯﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺟﺒﻬﻪ ....
● ﻗﺒﻠﺶ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺗﻮﯼ ﺷﻨﺎﺳﻨﺎﻣﻪ ﻭ ﺳﻦ ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ....
● ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺩﺍﺭ ﻭ ﻧﺪﺍﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻓﻘﺮﺍ ﯾﺎ ﮐﻤﮏ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ ....
● ﺷﺐ ﻫﺎ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺍﺯ ﭼﺎﺩﺭ ﯾﺎ ﺍﺗﺎﻕ ﯾﺎ ﺳﻨﮕﺮ ﻣﯽ ﺯﺩﻧﺪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺷﺐ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ...
● بله ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﻫﺎﯼ ﺷﺎﻥ ﻫﻢ ﻋﺎﻟﻤﯽ ﺩﺍﺷﺖ ....

ﺷﻬـــــــــــــﺪﺍ !
ای بهترین یواشکی های دنیا
ﺷﻤﺎﮐﻪ ﺻﺪﺍﯾﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺮﺳﺪ !
ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ ﺧﻠﻮﺕ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻨﺪ ...
"آخر دیگر ﺧﯿﻠﯽ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﻋﻮﺽ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.

ادامه مطلب
This comment was minimized by the moderator on the site

سلام
آقای پاسخگو، یه چند روزه خیلی به سایتتون میام، ما به داشتن طلبه هایی همچون شما افتخار می کنیم، واقعا کیف کردم از سایتتون، مثل کتاب جامع میمونه، جواب های جامع و کامل، من اکثرا قبل نماز صبح برایتان دعا میکنم، موفق باشید...
=================
پا...

سلام
آقای پاسخگو، یه چند روزه خیلی به سایتتون میام، ما به داشتن طلبه هایی همچون شما افتخار می کنیم، واقعا کیف کردم از سایتتون، مثل کتاب جامع میمونه، جواب های جامع و کامل، من اکثرا قبل نماز صبح برایتان دعا میکنم، موفق باشید...
=================
پاسخ:
با سلام
ممنونم شما لطف دارید

ادامه مطلب
This comment was minimized by the moderator on the site

سلام
آقای پاسخگو، نمیشد ما بی سوادا رو هم در نظر می گرفتید??
=========
پاسخ:
با سلام
شما خیلی هم با سواد هستید و تواضع می کنید.

This comment was minimized by the moderator on the site

سلام
حاج آقا، عضو شدم، ولی صفحه ارسال مطلب به سایت رو اصلا متوجه نشدم، کاش ساده بود، من قبلا خیلی تو بخش انجمن مطلب میزاشتم، قالب سایت رو عوض کردید، متوجه نشدم
===============
پاسخ:
سلام
دقت کنید این راحتر از قبله. کم رنگ نوشته ایجاد موضوع و...

سلام
حاج آقا، عضو شدم، ولی صفحه ارسال مطلب به سایت رو اصلا متوجه نشدم، کاش ساده بود، من قبلا خیلی تو بخش انجمن مطلب میزاشتم، قالب سایت رو عوض کردید، متوجه نشدم
===============
پاسخ:
سلام
دقت کنید این راحتر از قبله. کم رنگ نوشته ایجاد موضوع و دقیقا مثل همون قبلیه و فرقی نداره.
نشد هم عب نداره بیخیال.

ادامه مطلب
This comment was minimized by the moderator on the site

سلام
چه طور تو انجمن میشه مطلب گذاشت؟ حاج آقا یه راه برا صبر زیاد بگید، خواهش
============
پاسخ:
http://www.forum.t-pasokhgoo.ir/thread10.html

This comment was minimized by the moderator on the site

حاج آقا معذرت خیلی وقته اصلا به سایتتون نیومده بودم، نتونستم چه طور میشه در انجمن مطلب گذاشت، راهنمایی کنید. حاج آقا تو و قرآن دعا کنید گناه نکنم، خیلی از امام زمان خواستم تا حالا کمکم کرده، ولی میترسم به گناه بیافتم، تو رو قرآن دعا کنید ما به...

حاج آقا معذرت خیلی وقته اصلا به سایتتون نیومده بودم، نتونستم چه طور میشه در انجمن مطلب گذاشت، راهنمایی کنید. حاج آقا تو و قرآن دعا کنید گناه نکنم، خیلی از امام زمان خواستم تا حالا کمکم کرده، ولی میترسم به گناه بیافتم، تو رو قرآن دعا کنید ما به گناه نیافتیم...یکی هم خواهش میکنم کسی به اسم من کامنت نذاره...
===========
پاسخ:
با سلام
راحته عضو بشید و بعد وارد هر بخشی بشید ایجاد موضوع داره . و البته آموزشش اینجا هست:
http://www.forum.t-pasokhgoo.ir/thread10.html
چشم دعاگو هستم.

ادامه مطلب
This comment was minimized by the moderator on the site

سلام

حاج آقا منم این مشکلو دارم، ۳۰ سالمه ، حدود دو ساله خواهر بزرگترم ازدواج کرده، قبل ازدواج خواهرم بهترین خواستگار ها رو داشتم، به خاطر مادرم چون اصلا راضی نبود قبل خواهر بزرگترم ازدواج کنم، ازدواج نکردم و صبر کردم، احترام مادر نگه داشتم،...

سلام

حاج آقا منم این مشکلو دارم، ۳۰ سالمه ، حدود دو ساله خواهر بزرگترم ازدواج کرده، قبل ازدواج خواهرم بهترین خواستگار ها رو داشتم، به خاطر مادرم چون اصلا راضی نبود قبل خواهر بزرگترم ازدواج کنم، ازدواج نکردم و صبر کردم، احترام مادر نگه داشتم، حالا بعد ازدواج خواهرم، اصلا خواستگار خوب ندارم، قیافم اصلا مشکلی نداره، حالا هر کی میاد سه چهار سال ازم کوچیک تره ، ما دردمونو به کی بگیم....
===============
پاسخ:
با سلام
تقاص اشتباه مادرتون رو میدید. توکلتون بخدا باشه و صبور باشید که راهی غیر این نیست.

ادامه مطلب
This comment was minimized by the moderator on the site

«علی مسجدیان» از رزمنده گان پرسابقه ی لشکر14 امام حسین(صلوات الله علیه) چنین روایت می کند:

اواسط اردیبهشت ماه 61، مرحله ی دوم «عملیات الی بیت المقدس»، «حسین خرازی»، نشست ترک موتورم و گفت: «بریم یک سر یه خط بزنیم». بین راه، به یک نفربر پی ام پی...

«علی مسجدیان» از رزمنده گان پرسابقه ی لشکر14 امام حسین(صلوات الله علیه) چنین روایت می کند:

اواسط اردیبهشت ماه 61، مرحله ی دوم «عملیات الی بیت المقدس»، «حسین خرازی»، نشست ترک موتورم و گفت: «بریم یک سر یه خط بزنیم». بین راه، به یک نفربر پی ام پی برخوردیم که در آتش می سوخت و چند بسیجی هم، عرق ریزان و مضطرب، سعی می کردند با خاک و آب، شعله ها را مهار کنند. حسین آقا گفت:« اینا دارن چی کار می کنن؟ وایسا بریم ببینیم چه خبره».

هرم آتش نمی گذاشت کسی بیشتر از دو- سه متر به نفربر نزدیک شود. از داخل شعله ها، سر و صدای می آمد. فهمیدیم یک بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می سوزد. من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم. گونی سنگرها را برمی داشتیم و از همان دو – سه متری، می پاشیدیم روی آتش. جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می سوخت، اصلا ضجه و ناله نمی زد و همین پدر همه ی ما را درآورده بود. بلند بلند فریاد می زد: «خدایا ! الان پاهام داره می سوزه، می خوام اون ور ثابت قدمم کنی.
خدایا! الان سینه ام داره می سوزه، این سوزش به سوزش سینه ی حضرت زهرا نمی رسه. خدایا! الان دست هام سوخت، می خوام تو اون دنیا دست هام رو طرف تو دراز کنم، نمی خوام دست هام گناه کار باشه. خدایا! صورتم داره می سوزه، این سوزش برای امام زمانه، برای ولایته، اولین بار حضرت زهرا این طوری برای ولایت سوخت.»

اگر به چشمان خودم ندیده بودم، امکان نداشت باور کنم کسی بتواند با چنین وضعی، چنین حرف هایی بزند. انگار خواب می دیدم اما آن بسیجی که هیچ وقت نفهمیدم کی بود، همان طور که ذره ذره کباب می شد،این جمله ها را خیلی مرتب و سلیس فریاد می زد.

آتش که به سرش رسید، گفت: «خدایا! دیگه طاقت ندارم، دیگه نمی تونم، دارم تموم می کنم. لااله الا الله، لا اله الا الله. خدایا! خودت شاهد باش. خودت شهادت بده آخ نگفتم»

به این جا که رسید، سرش با صدای تقی ترکید و تمام.

آن لحظه که جمجمه اش ترکید، من دوست داشتم خاک گونی ها را روی سرم بریزم. بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت. یکی با کف دست به پیشانی اش می زد، یکی زانو زده و توی سرش می زد، یکی با صدای بلند گریه می کرد. سوختن آن بسیجی، همه ما را سوزاند.
حال حسین آقا از همه بدتر بود. دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می کرد و می گفت: خدایا! ما جواب اینا را چه جوری بدیم؟
===========
پاسخ:
با سلام
زیبا بود اما ای کاش انجمن قرار می دادید.اونجا بیشتر استفاده می شد.

ادامه مطلب
This comment was minimized by the moderator on the site

سلام
منم این مشکلو دارم، ازدواج برام مهم نیست، احساس میکنم اعتقادم خیلی کم رنگ شده، بعضا، به ذهنم میاد، اصلا خدا هست? چرا دعا میکنی?صداتو می شنوه? آخه میگن کسی از ته دل دعا کنه مستجاب میشه، بعضا میگم من دل دارم? ته دل چی?
===============
پاسخ:
با...

سلام
منم این مشکلو دارم، ازدواج برام مهم نیست، احساس میکنم اعتقادم خیلی کم رنگ شده، بعضا، به ذهنم میاد، اصلا خدا هست? چرا دعا میکنی?صداتو می شنوه? آخه میگن کسی از ته دل دعا کنه مستجاب میشه، بعضا میگم من دل دارم? ته دل چی?
===============
پاسخ:
با سلام
جواب همین است که عرض شد و در ثانی مشکل از جامعه و خودمان است نه خدا.

کمکم کنید حاج آقا

ادامه مطلب
This comment was minimized by the moderator on the site

با سلام و عرض ادب.
از خداوند منان برای شما توفیقات بیشتر خواهانم.بسیار عالی جامع و کامل پاسخ دادید.

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت