پاسخ به 7 سوال مشاوره(معیار همسر خوب،چشم زخم،علاقهمند کردن فرزند به نماز،دوستی)

پرسش1:
از نظر اسلام معیارهای اساسی برای انتخاب همسر چیست؟
پاسخ:‌
يكى از سپرهاى قوى براى حفظ دين، ازدواج است. تسريع در امر ازدواج فايده‏هاى فراوانى دارد و تأخير آن زيان‏هاى بسيار. كم‏تر عاملى پيدا مى‏شود كه به اندازه فساد و انحرافات جنسى، به نوجوانان و جوانان لطمه بزند. اين مفاسد لطمه هايى مى‏زند كه در كل زندگى و در طول عمر انسان تأثير نامطلوب دارد. حال كه ازدواج مفيد و لازم است، بايد ببينم معيارهاى يك همسر خوب چيست؟
در انتخاب همسر بايد متوجه باشيم مى‏خواهيم كسى را انتخاب كنيم كه يك عمر در كنار او زندگى كنيم. نبايد اين مسئله مهم از روى احساسات و بدون دقت و مشورت انجام گيرد، زيرا اگر انسان دچار همسر ناشايست يا نامتناسب و ناهماهنگ شود، كارش بسيار مشكل خواهد بود. مبادا با خود بگويد: فعلاً ازدواج مى‏كنم و اگر در آينده نتوانستيم با هم زندگى كنيم، مي توانيم از هم جدا ‏شويم.
براى انتخاب همسر بايد معيارهايى داشته باشيم؛ يعنى دختر و پسر، بايد ملاك‏ها و ميزان هايى داشته باشند و بدانند چه همسرى، با چه مشخصات و چه صفاتى مى‏خواهد؟ مى‏توان ملاك‏ها و معيارها و خصوصياتى را كه در انتخاب همسر بايد در نظر گرفته شود، به دو قسم دسته بندى كرد:
1 - آن هايى كه ركن و اساس اند و براى زندگى سعادتمندانه حتماً لازم اند؛
2 - آن هايى كه شرط كمال هستند و براى بهتر و كامل‏تر شدن زندگى اند و بيشتر به سليقه و موقعيت افراد بستگى دارند.
به طور كلي ملاك هاي دسته اول عبارتند از:
1 - تديّن و ديندارى، كسى كه پاى بند دين نيست، تضمينى وجود ندارد كه پاى بند رعايت حقوق همسر و ادامه زندگى مشترك باشد. اگر يكى ديندار و ديگرى بى دين باشد، زندگي آنان روى سعادت را نخواهد ديد. سعادت بدون ديانت محال است. اگر هر دو بى دين باشند، باز تضمينى وجود ندارد كه رعايت حقوق يكديگر را بنمايند. البته منظور از ديندارى و تديّن اين است كه پاى بند كامل به اسلام داشته باشند و اسلام را با جان و دل پذيرفته و در عمل به آن كوشا باشند، نه تدين سطحى و بى ريشه و بى عمل.
پيامبر(ص) به شخصى كه مى‏خواست ازدواج كند، فرمود: «عليك بذات الدين؛ (1) بر تو باد كه همسر ديندار بگيرى».
در مورد ديگرى فرمود: «كسى كه با زنى به خاطر ثروتش ازدواج كند، خداوند او را به حال خودش وامى‏گذارد و كسى كه فقط به خاطر زيبايى با زنى ازدواج كند، دراو امور ناخوشايند خواهد ديد. كسى كه به خاطر دين و ايمانش با او ازدواج کند، خداوند همه آن امتيازات را برايش فراهم خواهد كرد».(2)
دين دار بودن، به اين است كه داراى صفات ذيل باشد: عفت، حجاب، حيا، نجابت، اخلاق خوب، خوش حرف و خوش زبان بودن، اهل نماز و مناجات، علاقه‏مند به قرآن و اهل بيت پيامبر(ص)، ترس از خدا داشتن، آبرونگه‏دار بودن، اسراف كار نبودن و...
2 - اخلاق خوب از ويژگى‏هاى لازم و اساسى براى همسر است. منظور از اخلاق خوب تنها خنده رويى و خوش خلقى نيست، بلكه به معناى اخلاق اسلامى داشتن و نفس را تهذيب و پاك نمودن است.
پيامبر(ص) فرمود: «اذا جاءكم من ترضون خُلقه و دينه فزوّجوه و ان لا تفعلوا تكن فتنة فى الارض و فساد كبير؛(3) با كسى كه اخلاق و دينش مورد پسند باشد، ازدواج كنيد. اگر چنين نكنيد، فتنه و فساد بزرگى در زمين به وجود خواهد آمد».
فردى از امام رضا(ع) سؤال كرد: براى دخترم خواستگارى آمده كه بد اخلاق است. آيا دخترم را به او بدهم؟ حضرت فرمود: «لا تزوّجه ان كان سيئى الخُلق؛(4) اگر بد اخلاق است، دخترت را به او نده».
نمونه خلاق بد، لجاجت و يكدندگى، تكبر نسبت به همسر، بى ادب بودن، بى وفايى، كينه توزى، سوءظن داشتن، سبكى و هرزگى، كم ظرفيتى و بى تابى، با محبت نبودن و بد چشم بودن است.
3- شرافت خانوادگى: منظور از شرافت خانوادگى، شهرت و ثروت و موقعيت اجتماعى نيست، بلكه منظور نجابت و پاكى و تدين خانوادگى طرفين است، زيرا ازدواج با يك فرد مساوى است با پيوند با يك خانواده و فاميل ايجاد و يك نسل. در ازدواج و انتخاب همسر معقول نيست كه انسان بگويد: من مى‏خواهم با خود اين فرد زندگى كنم و كارى به كار خانواده‏اش ندارم. لذا پيامبر(ص) فرمود: «انظر فى أى شى تضع ولدك فان العرق دساس؛ نيك بنگر كه فرزندت را در كجا قرار مى‏دهى، زيرا نطفه و ژن‏ها و خصوصيات ارثى، خواه ناخواه منتقل مى‏شود و تأثير مى‏گذارد».
پيامبر(ص) فرمود: «بنگريد چه كسى را به همسرى بر مى‏گزينيد، زيرا فرزندان، شبيه و مانند دايى هايشان مى‏شوند».(5)
باز حضرت فرمود: «اياكم و خضراء الدمن قيل يا رسول الله: و ما خضراء الدمن؟ قال: المرءة الحسناء فى منبت السوء؛ از سبزه‏هاى قشنگى كه روى مزبله‏ها سبز ميشود، پرهيز كنيد. پرسيدند: مقصودتان چيست؟ فرمود: زن زيبايى كه در خانواده پليدى رشد كرده باشد (پسر نيز همين طور).(6)
4 - زيبايى: زيبايى نيز يك امتياز است و در شيرينى و سعادت زندگى زناشويى تأثير به سزايى دارد. اگرانسانى، قيافه ظاهرى و اندام همسرش را نپسندد و او را دوست نداشته باشد، ممكن است به طور ناخواسته به او ستم و جفا كند و از او بهانه و ايراد بگيرد و زندگى را بر او تلخ نمايد يا حتي بعد از ازدواج دل به ديگري دهد.
به همسران سفارش شده است كه خود را براى هم بيارايند و يكديگر را اشباع و ارضا كنند تا از انحرافات و مفاسد مصون بمانند.
5 - كفو همديگر بودن: سنخيت و تناسب و همتايى در علم و سواد و دين و ايمان و فرهنگ و فكر و اخلاق و تحصيلات علمى و سن و مال اگر در تمامى جهات تناسب بيشتر باشد، مشكلات خانوادگى كم‏تر خواهد بود.(7)هر قدر روحيات دختر وپسر به يكديگر نزديكتر باشد پيوند ازدواج آن دو از استحكام بيش تري برخوردار خواهد بود.دختر ديندار  بايد باشخص ديندار ازدواج كند زيرا ديندار وبي دين به طور طبيعي در مواردي با يكديگر اصطكاك و در گيري خواهند داشت.فرد تحصيل كرده هم بايد با شخص درس خوانده ازدواج كند تا يكديگر را درك كنند.هم چنين تجربه نشان داده است كه وقتي اختلاف سن بين دخترو پسر زياد باشد پس ازگذشت سالياني چند استحكام خانواده دچار تزلزل مي شود.البته همانندي كامل امكان پذير نيست و نبايد در انتخاب همسر وسواسي بود ، ولي همانندي نسبي لازم است.
ملاك‏ها و معيار و مسائل ديگرى كه بيشتر مربوط به سليقه و موقعيت افراد است در دسته‏ى دوم قرار مى‏گيرد و مى‏توان از آن صرف نظر كردمانند: هم نژاد بودن يا هم شهري بودن يا هم زبان بودن.
پى‏نوشت‏ها:
1 - وسائل، ج 14، ص 30.
2 - وسائل، ج‏14، ص 31.
3 - همان، ص 51.
4 - بحار، ج‏100، ص 235.
5 - جواهر،ج 29، ص 37.
6-وسايل الشيعه ج20 ص48
 7- على اكبر مظاهرى، جوانان و انتخاب همسر، با تلخيص و اضافات.

پرسش2:
آيا چشم زخم حقيقت و مبناى علمى دارد؟ اگر جواب مثبت است، آيه و روايتى ذكر كنيد. راه مقابله با چشم زخم چيست؟
پاسخ:
بسيارى از مردم اعتقاد دارند برخى چشم‏ها اثرى خاص دارند كه در صورت نگريستن به كسى يا چيزى، در آن اثر گذاشته، اگر انسان است، بيمار يا ديوانه گشته، اشيا در هم شكسته مى‏شود. اين امر ممكن بوده و قابل انكار نمى‏باشد.
چشم زخم در آيات و روايات
در عصر پيامبر(ص) ميان قبيله بنى اسد بد چشمانى بودند كه چشمانشان اثرات به خصوصى در اشيا مى‏نهاد اينان تصميم گرفتن با چشم خويش پيامبر را صدمه و زيانى بزنند كه آيه: »و إنْ يكاد الّذين...«(1) نازل شد.
مرحوم طبرسى مى‏فرمايد: »معناى آيه اين است كه وقتى ذكر (قرآن) را از تو مى‏شنوند، با نظرى سرشار از كينه و خشم به تو نظر مى‏كنند، به طورى كه مى‏خواهند با نگاه تيزشان تو را بكشند«.(2)
حضرت يعقوب به فرزندانش فرمود: »اى فرزندانم! از يك در داخل نشويد و از درهاى گوناگون وارد شويد«.(3) مفسران نقل نموده‏اند كه حضرت يعقوب(ع) بيم آن داشت كه مردم به فرزندانش رشك برده و مورد چشم زخم واقع شوند،(4) زيرا، اين احتمال را مى‏داد كه وقتى يازده برادر جوان و رشيد با هم وارد بر عزيز مصر شوند، مورد چشم زخم قرار گيرند.
رسول خدا(ص) فرمود: »چشم زخم حقيقت دارد تا آن جا كه قلّه كوه را فرود آورد« و اميرمؤمنان مى‏فرمايند: »چشم زخم حق است و توسّل به دعا براى دفع آن نيز حق است«.(5).
چشم زخم از جهتِ مبانى علمى
حقيقت مسئله از ديدگاه دانش بشرى كاملاً مشخص نمى‏باشد، هر چند نظريه هايى ابراز شده است، از آن جمله بسيارى از دانشمندان معتقدند در برخى از چشم‏ها نيروى مغناطيسى خاصى نهفته است كه كارآيى زيادى دارد، حتى با تمرين و ممارست مى‏توان آن را پرورش داد.
خواب مغناطيسى از طريق نيروى مغناطيسى چشم‏ها است.
»اشعه ليزر« شعاعى است نامريى و توانسته كارى كند كه از هيچ سلاح مخرّبى ساخته نيست. حال پذيرش وجود نيرويى در برخى چشم‏ها كه از طريق امواج به خصوصى در ديگران اثر بگذارد، امر عجيبى نخواهد بود.(6)
روح انسان بر اثر رياضت‏ها به درجه‏اى مى‏رسد كه آثارى در جسم بر جاى مى‏گذارد، حال جسم گاهى اعضاى بدن است كه شمشير و سوزن و ميخ و آتش در آن اثر نمى‏كند و گاهى چشم است كه مى‏تواند آثارى را بر جاى گذارد كه چشم زخم از آن جمله باشد.
پس اگر چه مسئله از جهت علمى كاملاً روشن نمى‏باشد، اما جايى براى انكار وجود ندارد و نظريه‏هاى علمى نمى‏تواند خلاف آن را ثابت كند.
مرحوم طباطبائى(ره) در ذيل آيه 51 سوره قلم مى‏فرمايد: »... مراد از آيه چشم زدن است كه نوعى از تأثيرات نفسانى است و دليل عقلى بر نفى آن نداريم، بلكه حوادثى ديده شده كه با چشم زدن منطبق است و رواياتى طبق آن وارد شده، دليلى ندارد كه آن را انكار نموده و بگوييم عقيده خرافى است«.(7)
ادعيه مقابله با چشم زخم
در روايات وارد شده كه پيامبر براى امام حسن و امام حسين(ع) از »رقيه« گرفت و اين دعا را خواند: «أعيذ كما بكلمات التامة و أسماء اللَّه الحسنى كلّها عامة، مِن شر السامة و الْهامة، و مِن شرِّ كل عينٍ لامة، و مِن شر حاسدٍ إذا حسد؛ شما را به كلمات تامه و اسماى حسناى خداوند از شر مرگ و حيوانات موذى و هر چشم بد و حسود آن گاه كه حسد ورزد مى‏سپارم«.(8)
حضرت امام صادق(ع) فرمود: »هرگاه بخواهيد با هيأتى آراسته و چشمگير از خانه بيرون رويد، معوذتين (قل اعوذ برب الفلق... و قل اعوذ بربّ النّاس...) را بخوانيد تا چشمى در شما اثر نكند«.(9)
در حاشيه كتاب مفاتيح الجنان، ادعيه چندى ذكر شده است.
در مورد دود اسفند براي رفع چشم زخم روايت خاصي وارد نشده است ، اما در كتاب مفاتيح الجنان روايتي از پيامبر(ص) نقل شده كه دانه و برگ اسفند ، درد هاي بسياري را درمان مي كند و ريشه و شاخه آن ، غم و سحر را برطرف مي كند.(10)
پى نوشت‏ها:
1. قلم  آيه 51.
2. مجمع البيان، ج 10، ص 341.
3. يوسف (12) آيه 67.
4. اين قول به مفسرانى همچون ابن عباس، قتاده و ضحاك نسبت داده شده است.
5. نهج البلاغه، حكمت 400.
6. تفسير نمونه، ج 24، ص 426.
7 تفسير الميزان، ج 19، ذيل آيه.
8.تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 400.
9. بحارالانوار، ج 95، ص 133.
10. محدث قمى، مفاتيح الجنان، بخش "عوزات دفع شياطين".

پرسش3:
چه كارهايى بايد انجام داد تا فرزندان از كوچكى به نماز و مسائل مذهبى علاقه‏مند شوند؟
پاسخ:
دانشمندان و پژوهشگران امر تربيت، بهترين و مؤثرترين راهكار وصول به هدف‏هاى مطلوب تربيتى، به خصوص در امر تربيت كودكان را پنج چيز مى‏دانند:
أ) استفاده از روش الگويى يا آموزش رفتارى به جاى گفتارى‏
ب) تقويت روحيه برترگرايى يا كمال طلبى‏
ج) تشويق و تمجيد
د) استفاده از مكان‏هاى مقدس و شعاير مذهبى‏
ه') استفاده از طبيعت در بيدار سازى حس مذهبى‏
1) روش الگويى:
روش الگويى بهترين، مؤثرترين و طبيعى‏ترين وسيله براى انتقال ارزش‏هاى اخلاقى و فرهنگى در خانواده است. بايد به جاى گفتار و پند و نصيحت، با رفتار و عمل خويش آموزش دهيم و جوّ خانه را چنان كنيم كه زندگى در آن فضاى تربيتى به تربيت فرزندان كمك كند. چون فرزندان بسان درختانى هستند كه در آب و خاك خانه رشد مى‏كنند و معمولاً متناسب با همان آب و خاك ميوه مى‏دهند.
تقليد والدين به نماز اول وقت، انجام عبادت در مكان مشخص و ثابتى در منزل، استفاده از سجّاده، پوشيدن لباس نظيف و معطر، باعث قداست و معنويت بيشتر عبادت و جذب و گرايش فرزندان به اين فريضه الهى مى‏گردد.
ب) معرفى الگوهاى برتر و تقويت روحيه برترگرايى:
يكى از ويژگى‏هاى فطرى و اميال درونى انسان «روحيه برترگرايى» و يا «كمال‏طلبى و جمال گرايى» است. انسان به هر كارى، شغلى، علمى و مقصدى و حتى بازى علاقه داشته باشد به «برترين‏ها و قرمانان» آن گرايش و علاقه دارد. با استفاده از ادبايت كودكانه انسان هايى را كه «عبادت» و علاقه به نماز و فرهنگ آن، باعث جاودانگى نان درتاريخ بشريت و محبوبيت آنها نزد خدا و انسان‏هاى شريف شده است. معرفى كنيد.
ج) تشويق:
جهت خوشايندسازى دين و مفاهيم و رفتارهاى دينى بايد از ابزارهاى مختلف تشويق كلامى و غير كلامى به خوص در نظار ديگران بهره جست.
د) استفاده از مكان‏هاى مقدس:
بردن كودك به مساجد و مجالس جشن مذهبى و عزادارى و شنيدن صداى قرآن با صوت دلنشين، و ديدن اقامه نماز بزرگ ترها و مشاهده زمزمه‏هاى عاشقانه انسان‏ها در تلطيف روح كودكان مؤثر است.
ه') استفاده از طبيعت در بيدارى حس مذهبى كودك:
طبيعت سرشار از زيبايى‏ها و پاكى‏ها است. هر قدر افراد، از جامعه آلوده فاصله بگيرند و به همان نسبت به مشاهده داشت و بيابان و دامن طبيعت نزديك شوند، به صفا و پاكى فطرت نزديك مى‏شوند. آنان با نگاه كردن به ستارگان و ماه و مهتاب و كوه‏ها و صخره‏ها و آبشارها و جويبارها و حيوانات زيبا همانند پرندگان و ماهيان دريا، ضمن ديدن و آشنا شدن با نشانه‏ها و نعمت‏هاى الهى، و پيدا كردن نشاط و سرور روحى و دست يافتن به لذت‏هاى طبيعى، از غفلت‏ها و آلودگى هايى كه جامعه امروزى براى كودكان و نوجوانان و جوانان فراهم كرده است، دور مى‏مانند، در نتيجه فطرت خدا جويى آنان در مسير طبيعى رشد پيدا مى‏كند و با يكد تلنگر و اشاره مى‏توان آنان را به نماز و عبادت و تسبيح موجودات جهان براساس «يسبح للّه ما فى السموات و الارض» آشنا و مأنوس كرد.
بازنگرى در برخى مؤلفه ‏هاى ذكر شده‏
والدين به خصوص مادران زيادى گله‏ هاى خود را از فرزندان‏شان اين گونه بيان مى‏كنند: كودكان ما قبل از اين كه به سن بلوغ برسند، در انجام فرائض دينى از ما پيشى مى‏گيرند، ولى وقتى به سن تكليف مى‏رسند، در انجام فرائض دينى دچار سستى شده و در مواردى از انجام آن خوددارى مى‏كنند. وقتى بزرگترها از آنان مى‏پرسند كه آيا نماز خود را خوانده‏ايد، متوسل به دروغ شده، مى‏گويند خوانده‏ايم.
برخى به اين عقيده‏اند كه اگر كودكان، پدران و مادران خود را الگو قرار بدهند و بزرگ‏ترها همه در انجام وظايف دينى اهتمام و مراقبت كافى داشته باشند، خود به خود كودكان از آنان تبعيت خواهند كرد.
اما بايد اعتراف كرد در خانواده‏ هايى كه پدران و مادران با اهتمام و دقت، در اول وقت به نماز مى‏پردازند نيز اين مشكل وجود دارد.
بررسى‏ها نشان مى‏دهد كه در چنين مواردى مقصر اصلى والدين و خانواده‏اند، زيرا آن چه را به فرزندان خويش آموخته‏اند، شكل ظاهرى نماز خواندن بوده است.
بديهى است در دوره كودكى، اساس يادگيرى كودكان بر پايه تقليد است.
كودكان در دوران كودكى، حركات پدران و مادران خود را تقليد مى‏كنند و انجام مى‏دهند و والدين گمان مى‏كنند آن‏ها با علاقه و عشق به خواندن نماز مى‏پردازند. البته ممكن است با عشق و علاقه عبادت كنند اما عشقى احساسى، عاطفى و بر پايه تقليد، نه مبتنى بر معرفت و آگاهى. طبيعى است وقتى كودك دوره تقليد را پشت سر مى‏گذارد و در سنين بلوغ به تفكر و انديشه مى‏پردازد، همه امورى را كه قبلاً براساس تقليد انجام داده، يكى پس از ديگرى رها مى‏سازد. پدر و مادر ناگهان احساس مى‏كنند كه كودك نماز خواندن ديروز، امروز از تمام خواندن خوددارى مى‏كند. علت آن است كه پدران و مادران به جاى بيدار ساختن ح دينى و مذهبى در كودكان، به عقل تقليدى فرزندان خود دلشاد گشته و باور كرده بودند وظيفه خود را انجام داده‏اند.
بديهى است اگر فريضه نماز در دوره كودكى براساس «بيدار حسى دينى» انجام شده باشد، كودك هرگز خواندن آن را ترك نمى‏كنند.1)
بنابراين اگر چه روش‏هاى الگويى و تقليدى و تشويقى در بُرهه‏اى از زمان مفيد و مؤثر است، اما هميشه كارساز نيست، بلكه بايد در عرض يا طول آن‏ها (به تناسب استعدادهاى متفاوت بچه‏ها) و از راه بيان حكمت‏ها و هدف‏هاى آفرينش و عبادت‏ها با رعايت ادبيات كودكانه، حس دينى و مذهبى آنان را بيدار و آگاه ساخت.
پى‏نوشت‏ها
1 - مجيد رشيد بود، ماهنامه پيوند، ش 267، ص 23

پرسش4:
دوستی دارم که به مسائل دینی پای‌بند نیست و هر چیزی را با عقل خود می‌سنجد و با افراد ناباب معاشرت می‌کند. می‌گوید آن‌ها نمی‌توانند بر عقاید من اثر بگذارند. در مورد ایشان مرا راهنمایی کنید.
پاسخ:
اشتباه دوست جوان شما در دو چیز است:
اوّلاً تحلیل درست از مسائل شرعی ندارد و فکر می‌کند همه چیز با عقل و خِرَد قابل ارزش‌گذاری است، در حالی که عقل (هرچند در احادیث به عنوان حجت باطنی قلمداد شده است(1) اما کارکرد آن محدود و مشخص می‌باشد. عقل در اثبات خدا و نبوت میزان است، یعنی از طریق استدلال عقلی می‌توان خداوند و ضرورت نبوت را اثبات کرد،‌ ولی در امور جزئی و فرعی مانند احکام عملیه و یا اسرار احکام، عقل قادر به شناخت و یا دخالت در آن‌ها نیست، مثلاً نمی تواند بفهمد چرا نماز صبح دو رکعت است؟ چرا قمار با پاسور حرام است؟
این که دوستتان گفته‌اند بازی با پاسور در حال حاضر حرام نیست، برداشت شخصی ایشان است که هیچ مجتهدی آن را نمی‌پذیرد. آن چه را که پیامبر(ص) از طرف خدا حرام کرده، برای همه زمان‌ها حرام و آن چه را که حلال کرده، تا قیامت حلال خواهد بود. گذشت زمان و تغییرات شرایط و مقتضیات زمان،‌احکام اوّلی اسلام را تغییر نمی دهد، مگر آن که موضوع عوض شود، مثلاً شطرنج که در گذشته ابزار قمار محسوب شده و به صورت برد و باخت مطرح بود حرام بود، اما اکنون به نظر بعضی از فقها که از آلت قمار بودن خارج شده و به صورت ورزش فکری درآمده اشکالی ندارد.
انجام بازی با پاسور گرچه بدون برد و باخت باشد، چون بازی با آلت قمار است به نظر اکثر فقها کار حرامی است و در آن شک و تردیدی نیست. این حکم ربطی به تعصب و یا بی‌فرهنگ بودن ندارد. فلسفه حرمت قمار، دور شدن از خدا،‌ ایجاد کینه و دشمنی می‌باشد، نه آن چه دوستتان گفته است.
کینه و دشمنی و دور شدن از خدا و افتادن به گناهان همان‌گونه که در گذشته ناپسند بوده در زمان حاضر نیز چنین است. نباید بگوییم چون این احکام مال گذشته است،‌ الآن دیگر فایده‌ای ندارد.
در مسائل علمی، جای ذوق و سلیقه و عمل به رأی و نظر شخصی نیست، بلکه هر مسلمانی باید در فروع دین مثل نماز و روزه و به طور کلی واجبات و محرمات به مرجع تقلید خود رجوع کند و مطابق نظر ایشان عمل نماید و این نکته مهمی است که باید به دوستتان بگویید.
دوم: اما اشتباه دیگر ایشان در مورد عدم تأثیرپذیری از دوست ناباب است.
انسان موجودی تأثیرپذیر است و خواه ناخواه در طرز صحبت کردن، راه رفتن لباس پوشیدن، خندیدن و غیره متأثر از دیگران می‌گردد. این مطلب هم از نظر دین و هم از منظر روان‌شناسی اثبات شده است و نمی توان آن را منکر شد. پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «آدمی بر دین دوستش می‌باشد، پس هر کدام از شما باید توجه کند که با چه کسی دوستی می‌کند»!
 تو اوّل بگو با کیان دوستی    که تامن بگویم که تو کیستی
قرآن کریم از افسوس بعضی از افراد در روز قیامت خبر می‌دهد که می‌گویند: ای کاش فلانی را دوست خود نگرفته بودم».(2) سعدی در تأثیر همنشینی می‌گوید:
گلی خوشبوی در حمام روزی  رسید از دست محبوبی به دستم
  بدو گفتم که مشکی یا عبیری    که از بوی دل‌آویز تو مستم
  بگفتا من گلی ناچیز بودم          ولیکن مدتی با گل نشستم
  کمال همنشینی در من اثر کرد     و گر نه من همان خاکم که هستم
تأثیرپذیری انسان‌ها از همدیگر به تدریج و در طی دوران اتفاق می‌افتد، نه یک باره تا انسان متوجه شود و جلوی آن را بگیرد. چه بسا انسان اصلاً متوجه تاثیر در خود نشود چون به تدریج صورت گرفته است.
شاید دلیل عمده عدم پای‌بندی دوستتان به مسائل دینی معاشرت با افراد فاسد و لا ابالی است. البته در حال حاضر ایشان به هیچ قیمتی دست از دوستان خود نمی کشد واز آن‌ها دفاع می‌کند و شما نمی‌توانید به طور مستقیم او را از دوستی با آن افراد برحذر دارید، بلکه باید از طریق غیر مستقیم این کار را انجام دهید، مثلاً دوستان جدید که متدین باشند، به ایشان معرفی کنید و یا زمینه دوستی با آن‌ها را فراهم نمایید.  دوستتان را به مسجد ببرید و یا کتاب‌های مفید در اختیارشان قرار دهید. در صورت امکان او را تشویق به آمدن سایت ما و طرح سؤالات و شبهات نمایید.
پی‌نوشت‌ها:
1-     الکافی، ج 1، ص 16.
2-     بحار الانوار، ج 74، ص 192.
3-     فرقان (25) آیه 28.

پرسش5:
حدود دوستي كدام است؟
پاسخ:
با توجه به اين كه نياز به دوستى و دوستان يكى از نياز هاى مهم انسان است و جاى خالى اين نياز را چيز ديگرى پر نمي كند، بايد زمينه هاى دوستى و روابط دوستانه مورد دقت قرار گيرد. از اين رو امام حسن مجتبى (ع) به يكى از فرزندانش فرمود: "پسرم ! با احدى برادرى و دوستى مكن مگر بدانى به چه جاهايى مى رود و با چه افرادى نشست و برخاست مى كند و چون خوب بر احوالش آگاهى يافتى و روش او را پسنديدي، با او دوستى كن. دوستى تو به خاطر اين باشد كه او را از لغزش ها باز دارى و در تنگدستى به او يارى رساني".[1]
على (ع) فرمود: "هرگاه وضع شخصى بر شما نامعلوم شد و دين و آيين او را نشناختيد، به دوستانش بنگريد. اگر اهل دين و آيين الهى اند، او نيز پيرو آيين خدا است".[2]
دوستى هاى ممنوع
1ـ دروغگو : امام سجاد (ع) به يكي از پسران خود فرمود:" فرزندم !پنج دسته را در نظر داشته باش و با آنان همنشين و هم گفتار و رفيق راه مشو: مبادا با دروغگو همنشين شوى كه چون سراب است ".1[3]
2ـ فاسق:آن حضرت فرمود: " مبادا با فاسق همنشين شوى كه تو را به لقمه اى نان و يا به كمتر از آن بفروشد."[4]
3ـ بخيل : فرمود: "مبادا با بخيل دوست شوي، زيرا وقتي به كمك مالى او نيازمند بشوى ك تو را رها مى كند".[5]
4ـ احمق و نادان: فرمود: "مبادا با احمق دوست شوي، زيرا براي اين كه به تو سودى برساند، به تو ضرر مى رساند".[6]
5ـ قاطع رحم. فرمود: " از همنشينى با كسى كه پيوند خويشاوندى را قطع كرده ، دورى كن ، زيرا كه من او را در سه جاى قرآن مورد لعن و نفرين يافتم".[7]
6ـ بد زبان. لقمان حكيم به فرزندش فرمود: "فرزندم! هيچگاه بد زبان تو را فريب ندهد، زيرا بر دلش مهر زده شود و اندام و جوارحش عليه اوشهادت خواهد داد".[8]
7ـ جاهل : امام على (ع) به فرزندش امام حسن(ع) فرمود: "صحبهْْ الجاهل شؤم؛ همنشينى با جاله ، نحس و بى بركت است".[9]
8- فرومايگان: آن حضرت به امام حسين(ع) فرمود: " و من خالط الأنذال حقّر ؛[10]هر كه با فرومايگان معاشرت كند، پست و حقير شود".
9ـ اشرار : امام جواد(ع) فرمود: "مبادا با شخص بدكار و تبهكار دوستي و رابطه برقرار كني،زيرا او  همانند شمشير است كه جلوة زيبايي دارد، ولى اثرش زشت و نازيبا است".[11]
حفظ رابطه با دوستان خوب:
در سفارشهاى لقمان حكيم به فرزند خود به بر قرارى رابطه با دوستان خوب تأكيد شده است : "دوست خوب بهتر از تنهايى و گوشه نشينى است. فرزندم! هزار دوست براى خود انتخاب كن و بدان كه هزار دوست كم است و هيچ كس را دشمن خود مساز، زيرا يك دشمن هم زياد است".
هم چنين امير المؤمنين(ع) فرمود: "تا مى توانى دوستانت را زياد كن. دوستان به هنگام يارى جستن تكيه گاه وپشتيبان آدمى هستند".[12]
براى استحكام دوستى ها بايد آداب و برخوردهاى اجتماعى انسان متناسب باشد.
در اين زمينه مراعات امورى لازم است:
1ـ احترام به شخصيت ديگران،
2ـ حُسن خلق،
بداخلاقى موجب پراكنده شدن دوستان مى شود. اميرالمؤمنين(ع) به فرزندش محمد بن حنيفه فرمود: "مبادا به خود بينى و بداخلاقى و بي صبرى مبتلا شوي، زيرا با اين صفات هيچ دوستى برايت باقى نمى ماند و پيوسته مردم از تو كناره مى گيرند".[13]
3ـ داشتن روحية عفو و گذشت: علي (ع) فرمود: "عذر كسى را كه از تو پوزش بخواهد بپذير و عفو و گذشت ديگران را نيز پذيرا باش".[14]
4ـ خوش زبانى ،
5ـ دلسوزى براى دوستان،
6ـ حفظ اسرار ديگران،
7ـ ظلم و آزار نرساندن به دوستان.
عوامل فوق باعث تثبيت و پايداري دوستى ها مى شود.
دوست واقعي:
از نظر روايات  دوست واقعي  كسي است كه به حدود دوستي پاي بند باشد.امام علي (ع) در اين رابطه مي فرمايد: دوست واقعي نخواهد بود مگر اينكه دوستش را درسه حالت فراموش نكند : به هنگامي كه دنيا به او پشت كرده و وقتي كه غايب است وپس از مرگ.(15)
يكي از ويژگي هاي دورة بلوغ، احساس خلأ و تنهايي است. اين احساس جوان و نوجوان را بر آن مي دارد كه با همسالان خود ارتباط برقرار كند، پس دوستي ها در اين دوره براساس نياز اجتماعي شكل مي گيرد. يكي از دلايل دوستي ها و پناه بردن به همسالان ، مشابهت مشكلات آنان است. متأسفانه در اين باره از دو چيز غفلت مي شود:
1 - انتخاب منطقي دوست
2 - اعتدال در دوستي، يعني دوستي ها جنبة جذبه و شور مي گيرد و معيار دوستي ها بيش تر بر مبناي عواطف شكل مي گيرد و از پايه هاي منطقي و ارزشي كمتر برخورد مي شود و به گونه اي افراطي عمل مي كنند . اين نوع دوستي با تقديم هدايا و احساسات خالصانه به اوج مي رسد و غالباً اين دوستان ترجيح مي دهند دوست، همواره متعلق و منحصر به خودشان باشد و ديگري در اين ارتباط عاطفي ، مشاركتي نداشته باشد. البته دوستي هاي افراطي زماني محدود و مشخص دارد، به نحوي كه شروع آن پيرامون 12 و 13 سالگي و دوام آن حداكثر تا 18 سالگي است، پس از آن، احساسات فرو مي نشيند و به اصطلاح تصفيه مي گردد.(16)
اسلام، اصل معاشرت با مردم و دوستي با همسالان را تأييد كرده و حتي بر دوست گيري تأكيد نموده است، تا جايي كه امام علي (ع) مي فرمايد: "كسي كه دوست پاك ضمير خود را براي خدا با وي پيوند دوستي داشته ، از دست بدهد، مثل اين است كه شريف ترين اعضاي بدن خود را از دست داده است".(17)
اما اسلام به منظور پيشگيري از خطرات احتمالي بر رعايت نكاتي تأكيد كرده است، مانند :
1 - جهت گيري صحيح در برخوردها و ارتباط انساني:
اسلام مي خواهد همه دوستي ها و دشمني ها براي خدا باشد و اغراض نفساني در آن دخالت نداشته باشد.
2 - دوستي حساب شده:
جوانان در انتخاب دوست . آسان پذير و زود پسند و با يك برخورد عادي مجذوب ديگري مي گردند.
چنين دوستي هاي تصادفي و حساب نشده مي تواند ثمرات تلخي داشته باشد .
3 - اعتدال در دوستي:
جوانان به دليل برخورداري از احساسات و عواطف، در دوستي افراط مي كنند و ارتباط امروز را ثابت و ناگسستني مي پندارند، از اين رو به قدري در دوستي زياده روي مي كنند كه گويي يك روح در دو بدن اند، از جمله مثل هم لباس مي پوشند و مانند يكديگر موي و روي خود را مي آرايند، نيز با هم از هر سرّي سخني مي گويند و تحمل جدايي از يكديگر را ندارند، چنان كه در ايام جدايي بيش از حد ابراز مخالفت و دشمني مي كنند اما اسلام اعتدال در دوستي را مطرح كرده ، در دوستي و دشمني خواهان ميانه روي است.
امام علي (ع) مي فرمايد: "با دوستت با حفظ جهات و مدارا اظهار دوستي كن. شايد روزي دشمنت شود. همچنين در اظهار دشمني نيز مدارا كن، شايد روزي دوستت گردد".(18)
پي نوشت ها:
 1.محمد جواد طبسي، حقوق فرزندان در مكتب اهل بيت، ص 176.
 2. همان، ، به نقل از بحارالأنوار ، ج 74، ص 197.
 3. همان، ص 179 ، به نقل از الختصاص ، ص 333.
 4. همان.
 5. همان.
 6. همان.
 7. همان.
8. همان، ص 183، به نقل از الاختصاص، ص 336.
 9. همان، به نقل از بحار، ج 74، ص 208.
 10. همان، به نقل از تحف العقول، ص 84.
 11. هما"، به نقل از بحارالأنوار، ج 74 ، 198.
 12. همان، ص 177 ، به نقل از بحار، ج 75، ص 90.
 13. همان، ص 258، به نقل از مستدرك الوسائل ، ج 1، ص 136.
14. همان، ص 261 ، به نقل از كنز العمال ، ج 16 ، ص 269.
(15)نهج البلاغه قصار 134
16 - دكتر محمد رضا شرفي، دنياي نوجوان ، ص 131.
17 - غررالحكم، ج5، ص 472.
18 - نهج البلاغه، قصار260.

پرسش6:
به پسري علاقه مند شده ام چگونه مي توانم ايشان را فراموش كنم؟
پاسخ:
همه انسان ها نيازمند به محبت هستند و اين نياز درزنان و دختران به جهت رقيق تر بودن حس عاطفه و احساس در آنها بيشتر است . به همين خاطر چون با انسان ديگر و به خصوص با جنس مخالف آشنا شوند ، احساس كشش و نياز به او مي كنند. در عين حال انسان ها در درون خود از نيروي عقل و خرد نيز برخوردار هستند و اين موجب مي شود كه در برخورد با ديگران و به خصوص با جنس مخالف چارچوب هايي براي خود قرار دهد و با احتياط و دور انديشي عمل نمايد. احساسات و عواطف اگر از حد و اندازه خود بگذرد خطر آفرين خواهد بود و به همين خاطرانسان بايد آن را تعديل نمايد. از نظر اسلام روابط دوستي بايد در چارچوب خاص و در حد اعتدال قرار گيرد، زيرا اگر از آن حد خارج شود، پيامدهاي ناگواري دارد، كه از جملة آن: ضربة روحي و مشكلات عاطفي پس از قطع رابطه است. اميرالمؤمنين(ع) مي فرمايد: "با دوست خود در حد اعتدال دوستي كن، زيرا ممكن است آن دوست روزي دشمن تو گردد. در دشمني نيز معتدل باش، زيرا ممكن است دشمن روزي دوست تو شود".(1) البته طبيعت دوران بلوغ، عامل مؤثري در شكل گيري دوستي هاي افراطي است. شروع اين دوستي حدود 12 و 13 سالگي و دوام آن حداكثر تا 18 سالگي است. پس از آن، احساسات فرو مي نشيند و به اصطلاح تصفيه مي گردد،(2) و رابطه منطقي تر مي شود. براي رهايي از وابستگي به دوست و برخورد با دوستي افراطي به نكات زير توجه داشته باشيد:
1ـ درصورت امكان دراولين فرصت ازدواج كنيد، چون ازدواج به نيازهاي عاطفي شما پاسخ مثبت مي دهد.
2ـ يكي ديگر از شيوه هاي برخورد، جايگزين كردن يك رشته فعاليت هاي ذوقي، هنري، فكري و عملي است تا بتواند فكرتان را از دوستتان منصرف نمايد.
3ـ به فعاليت هاي ورزشي اهميّت دهيد، چون اين نوع فعاليت ها، دريچه اي براي خروج فشارهاي ناشي از تراكم انرژي انباشتة شما محسوب مي شود.
4ـ به اين نكته توجه داشته باشيد كه دوستي ها معمولاً در معرض آفت است. كمتر اتفاق مي افتد كه رفاقت دو دوست تا آخر عمر پايدار بماند. عواملي مانند شغل يا تحصيل و يا بيماري بين دوستان جدايي مي اندازد. اين امر طبيعي و اجتناب ناپذير است. با مسائل بايد واقع بينانه برخورد كرد.
5ـ اوقات فراغت را با كارهاي متنوع پر كنيد تا كم تر به دوستتان فكر كنيد.
با ايجاد اشتغال فكري و ذهني یا بدني و فيزيكي از بيكاري اجتناب كنيد. با مشغول ساختن خويش به مطالعه كتابهاي درسي و غير درسي، فكري و استدلالي مانند رياضيات، فلسفه و منطق، یا مطالعه كتابهاي ادبي(شعرو داستان) همچنين با حفظ آيات قرآن یا اشعار مفيد، ذهن خود را از آن «سوژه» منحرف سازيد. پرداختن به كارهاي بدني و فيزيكي به خصوص ورزشهاي پرجنب و جوش و دسته جمعي مثل فوتبال، واليبال، پياده روي و كوهنوردي به صورت تيمي و یا شركت در مجامع عمومي نظير كلاسهاي علمي و آموزشي، ديني و مذهبي، هنري و ادبي، راهكارهاي مفيدي هستند براي فراموشي تدريجي آن سوژه.
6ـ طريق مهم فراموشي دوستتان، جايگزين كردن عشق حقيقي (كه عشق به خدا است) به جاي عشق مجازي مي باشد. جز خدا هيچ موجودي قابليت معشوق بودن را ندارد. معشوق مجازي (غير خدا) هر كس باشد، خالي از عيب و نقص نيست. پس بايد عاشق كسي شد كه فنا ناپذير و ابدي و صاحب همة كمالات است، او پروردگار است.
اگر انسان عشق به خدا داشته باشد، ديگر گمشده اي ندارد و دچار اضطراب و نگراني نخواهد شد، چون احساس مي كند تكيه گاه مطمئني دارد. رابطة خود را با خدا زياد كنيد و با دعاها و عبادت ها و تلاوت قرآن با خدا ارتباط داشته باشيد تا احساس آرامش كنيد.
7- از تنهايي پر هيز كنيد.
شيطان در تنهايي بسياري افراد به خصوص جوانان، همدم آنان است و با حضور فعال و وسوسه انگيز خويش در ذهن و خيالشان آنان را اسير و گرفتار دام خويش مي‌سازد، از اين رو بايد از هر گونه تنهايي، در هنگام خوابيدن، درس خواندن و مطالعه كردن، در جايي ماندن و قدم زدن و به طور كلي هر گونه تنهايي دوري كنيد.
 8- از حق تعالي و اولياي الهي استمداد بطلبيد.
يكي از موثرترين راهها ياري جستن از حق تعالي و درخواست فروتنانه و عاجزانه از او و توسل به اولياي الهي عليه السلام به خصوص توسل و ارتباط قلبي با حضرت بقيه ا...(ارواحنا فداه) است كه مي تواني اين مشكل و هر مشكل ديگري را با آن حل كني.
9- خدا را ياد كنيد.
اشتغال ذهن به امري واهي و غير مقدس از وسوسه هاي شيطان است. براي رفع وسوسه‌هاي شيطان و دور ساختن او از ذهن و وهم، در روايات منقول از معصومين(عليهم السلام) دستورهايي رسيده است كه در زير به ذكر يك دستور بسنده مي كنيم:
مردي نزد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از وسوسه شيطان شكايت كرد كه ذهن او را به امري مشغول مي‌سازد. حضرت فرمود: مكرر بگو: « توكلت علي الحي الذي لايموت، والحمدلله الذي لم يتخذ ولداً، ولم يكن له شريك في الملك، و لم يكن له وليٌ من الذل و كبره تكبيراً» آن مرد پس از مدتي خدمت پيامبر(ص) رسيد و عرض كرد: به دستور شما عمل كردم، خداوند وسوسه مرا برطرف كرد. (3)
10- تجزيه و تحليل كاركردها:
دادگاهي در درون خويش تشكيل دهيد و با خود به استدلال و تجزيه و تحليل عملكردهاي خويش بپردازيد. از خويش بپرسيد:! آيا به خداوندي كه هر لحظه با تو است و در كنار تو و آفريننده تمام زيبايي هاست و هيچ نقص و كمبودي ندارد، اين گونه شيفته شده اي؟ او كه خالق تو است و به تو همه نعمت ها را ارزاني داشته و هيچ لحظه‌اي از تو غايب نيست و هيچ نقص و رنجوري بر او عارض نمي‌شود.
پاسخي كه تنظيم شده است بر اين اساس كه آن شخص مورد علاقه تان پسري باشد كه علاقه شديد به او يافتيد . اما چنانچه اين گونه نباشد ، برخي از موراد ذكر شده مي تواند حذف شود.
ارسال پرسش ها به صورت دقيق تر ما را در ارائه پاسخ هاي دقيق و كامل تر ياري مي دهد.
پي نوشت ها:
1. نهج البلاغه قصار 268
2. دكتر محمد رضا شرفي، دنياي نوجوان، ص 131.
3. ميزان الحكمه ج4 ص3526

پرسش7:
از زندگي خسته شده ام و احساس پوچي مي كنم چه پيشنهادي داريد؟
پاسخ:
شما به خوبي مي دانيد با غم و غصّه , و اظهار ضعف و افسردگى , نااميدى و بى حركت بودن هيچ مشكلى حل نمى شود. امتياز عالى انسان و ملاك انسانيت او به اواست . هستى و حيات دو واقعيت خود را با خودت ثابت كن . دكارت فرانسوى مى گويد: يك وقتى به همه چيزبدبين شدم و در همه چيز حتى خودم و خدا شك كردم و به خودم گفتم فهميدم پس دو چيز واقعيت دارد يكى و ديگرى كه فكر مى كند و لحظه اى بعد فهميدم كه سه چيزواقعيت دارد چون تا ارادهء فكر كردن نكنم , فكر نخواهم كرد. پس اراده وجود دارد و اراده است كه فكرم را فعال مى كند و مرا به حركت در مى آورد به من حيات و زندگى مى بخشد و مرا از شك و ترديد و جهل و تنهايى بيرون مى آورد. سر نخ اين كلاف زندگى فكرى به هم پيچيده را بشناسم . او سرانجام شناخت و به حقيقت زندگى با نشاط دست يافت
بايد دانست كه زندگى مجموعه‏اى از شادى و رنج كامروايى و ناكامى تلخى و شيرينى و خلاصه ميدان جنگى  است كه هركس در آن سهمى از پيروزى و شكست دارد: «زندگى جنگ است جانا بهر جنگ آماده شو». آرى همه اينها به انحاى  گوناگون در زندگى هرفرد وجود دارد و در ايام جوانى و تحصيلى اين فشارها شديدتر است اما چه بايد كرد؟ نكته مهم و اساسى نحوه  برخورد انسان با اين مسائل است. در اين رابطه دو گونه برخورد مى‏توان داشت:
  1- واكنش انفعالى؛ در برخورد انفعالى انسان همواره مشكلات را بزرگ مى‏بيند. در اكثر صحنه‏ها خود را شكست خورده  مى‏پندارد. على‏رغم اين كه از خود انتظاراتى بيش از حد دارد در گشودن راه و گام نهادن به سوى هدف خود را ناتوان مى‏بيند.  امكانات، توانمندى‏ها و موفقيت‏هاى خويش را فراموش مى‏كند. كم كم احساس يأس، ضعف و سستى در او فزونى گرفته و خود را  بيمار مى‏پندارد.
  2- واكنش فعال؛ در برخورد فعال انسان به مقايسه معقول و منطقى بين خواسته‏ها و توانمندى‏ها و شكست‏ها و پيروزى‏ها  مى‏پردازد. توقع از خويش را با واقعيات و توانايى‏هاى فردى و شرايط محيطى و اجتماعى تنظيم مى‏كند و با جديت نشاط و روحيه  بالا به فعاليت و تلاش مى‏پردازد.
هجوم و فشار سختى , بى محبتى ها, بى اعتنايى و احساس تنهايى , گاهى ممكن است هر انسانى رادچار غم و اندوه نمايد و او را در جاده هاى بى علامت و بدون تابلو راهنماى زندگى سرگردان و متحير سازد ـمخصوصاً جوان و نوجوانى كه هنوز كوچه , پس كوچه هاى زندگى پر پيچ و خم امروزى را طى نكرده و با فراز ونشيب هاى آن آشنا نيست ولى انسان انديشه ورز و جوانى مثل شما كه اراده كرده است راه درست زندگى كردن رابشناسد و مى خواهد بداند پيوسته خود را دركوچه  پس كوچه هاى شهر نازيبا گم و اسير نمى كند, بلكه باتفكرو انديشهء خويش و مشورت با افراد آگاه و دل سوز, دروازهء اصلى و خروجى شهر غم و غصه را جست و جو مى كند ومى يابد و از آن خارج مى شود و در فضاى مصفا و فرح زاى طبيعت چون پرنده اى بلند پرواز, اوج مى گيرد..
پس بيا, مشكل خودت را ريشه يابى كن . با برنامه اى جهت دار و حقيقت ياب , جلو برو و عواملى كه ممكن است مزرعهء زيباى زندگى جوانى شما را به آتش كشيده باشد و گل هاى سبز و سرخ و سفيد آن را به زردى وپزمردگى مبدّل ساخته , شناسايى كن . خيال نكن نمى توانى . خودت را دست كم نگير. خودت را باور كن و اعتماد به نفس داشته باش .
ممكن است سؤال كنيد از كجا شروع كنم ؟ راه علمى و مجرّب براى كشف علل مشكلات و راه حل آن , فرضه سازى و طرح سؤال و يافتن پاسخ آن است . بنابراين , سؤالاتى طرح كنيد و خود به آن ها پاسخ دهيد.
به نمونهء سؤالات زير توجه كنيد:
ناراحتى من از چيست ؟ برا ي چه غصّه مى خورم ؟ چرا تنهايم ؟ چرامي گريم ؟
سؤألات جزيى يا پاسخ هاى احتمالى : ممكن است يك يا چند تا از احتمالات زير, علت بروز مشكل اساسى وسؤال كلى شما باشد. ابتدا علت را پيدا كنيم , سپس به سراغ حل مشكل برويم .
ناراحتى , غصّه , و تنهاي ام به خاطر:
1 شكست يا عدم موفقيت در تحصيل است ;
2 فقر و ضعف بنيهء مالى و اقتصادى است ;
3 از زيبايى اندام و چهره برخوردار نيستم ;
4 برخورد غلط و غير اخلاقى اطرافيان كه با توهين و تمسخر همراه است ;
5 هر چه خوبى و محبت در حق ديگران مى كنم , نه تنها محبت نمى بينم , بلكه نامهربانى مشاهده مى كنم ;
6 از سختى ها و مشكلات و گرفتارى هاى خانواده , فاميل يا دوستان رنج مى برم ;
7 پدر و مادر يا برادر و خواهر خوبى ندارم يا از اختلاف ميان آن ها رنج مى برم ;
8 گناهان زياد يا تخيّلات و ذهنيّت هايى است كه گاهى براى جوانان پيش مى آيد و آنان را حتى نسبت به خدادچار شك و ترديد مى كند.
9 دوست داشتم با كسى ازدواج كنم , ولى او به من اعتنا نكرد;
10 خيال مى كنم ازدواج كردن و ارضاى شهوت و غريزهء جنسى انسان را از معنويت و خدا دور مى كند.
به سؤالات ذكر شده و هر سؤال ديگرى كه تصور مى كنيد در ارتباط با مشكل شما است , اضافه كنيد. به هر سؤالى كه نتوانستيد پاسخ دهيد به شما كمك خواهيم كرد.
  اگر به زندگى گذشته خود توجه كنيد همه جا و در همه مراحل لطف و رحمت خداوند را آشكارا مى‏بينيد و توجه به نعمت‏هاى  بى‏پايان خداوند انسان را شكرگزار خدا مى‏كند؛ مثلا يكى از نعمت‏هاى خدا امكان تحصيل در مراكز آموزش عالى است. در سال  هزاران نفر در كنكور شركت مى‏كنند و عده زيادى از آنان به هر دليل در اين آزمايش ناموفق هستند. استعداد و امكاناتى كه خداوند به  شما عطا كرده است دليل موفقيت شما بوده است و لذا عقل سليم حكم مى‏كند كه انسانى چون شما شكرگزار خدا باشد. سعدى در  ديباچه گلستان چه زيبا گفته است: باران رحمت بى حسابش همه را رسيده و خوان نعمت بى‏دريغش همه جا كشيده پرده ناموس  بندگان به گناه فاحش ندرد و وظيفه روزى به خطاى منكر نبرد.
اى كريمى كه از خزانه غيب             گبر و ترسا وظيفه خور دارى!
                          دوستان را كجا كنى محروم                     تو كه با دشمنان نظر دارى
  قطعا در وجود شما، نقاط مثبت و خوبى‏هايى وجود دارد كه اگر به آنها توجه داشته باشيد و به شكوفايى آنها بپردازيد، از بدى‏ها  و نقاط منفى خود گريزان خواهيد شد و سعى خواهيد كرد كه آنها را از وجود خود، ريشه‏كن سازيد.
طبيعى است جوان و نوجوانان كه هنوز كوچه هاى زندگى پر پيچ و خم امروزى را طى نكرده و با فراز و فرود هاى آن كمتر آشنايى دارند. حيرتشان بيشتر باشد. تنها شما نيستيد كه اين گونه مى انديشيد و با اين گونه مشكلات مواجه شده ايد. جوانان زيادى هستند كه در عالم تخيّلات «واقعيت نما» و ذهنيات «سراب گونه» سير مى كنند و با برداشت هاى ويژة خود، جهانى انباشته از غم و غصه و غربت و تنهايى براى خويش ساخته اند
.در اين دنيا هيچ مشكلى نيست كه آسان نشود. هيچ دردى نيست كه درمان نداشته باشد. هيچ غمى بى پايان نيست. هيچ دريايى بى ساحل نيست. انتظار ممكن است طولانى باشد، اما سرانجامش فَرَج است.. بسيارى از جوانان حيرت زده و سرگردان، با هدايت الهى و راهنمايى افراد آگاه و دلسوز توانستند با عزم و اراده اى كه شايستة انسان و لازمة حيات او است «راه چون زيستن و چرا زيستن» را بياموزند و با شناخت «هدف زندگي» به حقيقت حيات نزديك گردند و انقلابى عميق و تحوّلى به ياد ماندنى در افكار و اخلاق و افعال خود ايجاد كنند. خوشبختانه شما از جهت علمي،‌فكرى و سنى در وضعيتى هستيد كه مى توانيد بر پاية خردِ فعّال و كمال طلب جوانى خويش تصميم بگيريد و بر نگرانى هاى خود غلبه نماييد.
يكى از عوامل مهم، احساس پوچى و از خود بيگانگى، عدم شناخت واقعى مبدأ و معاد است. اگر انسان جهان را در چارچوب ماده محدود نمايد و براى جهان هدف و غايت قايل نشود، احساس پوچى و از خود بيگانگى مى‏كند؛ زيرا دنياى بدون خداوند مانند خانه بدون صاحب است كه فضاى پوچى و بى هويتى در آن حاكم مى‏شود. اطلاعات تاريخى نيز اين مطلب را تأييد مى‏كند. آن دسته از انسان‏هايى بيشتر احساس پوچى مى‏كنند كه با رويكرد مادى، جهان را شناخته و براى جهان خالق و هدف قايل نيستند. در قرآن نيز به جهان بينى مادى اشاره شده(1) و يكى از پيامدهاى آن احساس پوچى و عدم آرامش روانى ذكر شده است.(2)
راه حل براي درمان احساس پوچي:
1- خدا باوري:
اسلام براى از بين بردن احساس پوچى و از خود بيگانگى، انسان‏ها را به خداشناسى و معاد باورى فراخوانده و همگان را به تفكر در نظام هستى دعوت نموده و براى جهان و انسان هدف تعريف نموده است: "أولم يتفكروا فى انفسهم ما خلق اللَّه السّموات والأرض و ما بينهما إلاّ بالحق؛ آيا در پيش نفوس خود تفكر نكردند كه خدا آسمان‏ها و زمين و هر چه در بين آن‏ها است (از انواع بى شمار مخلوقات) همه را جز به حق و به وقت معين نيافريده است."(3): "ربّنا ما خلقتَ هذا باطلاً؛ پروردگارا اين دستگاه با عظمت (جهان) را بيهوده نيافريده‏اى".(4) و به انسان مى‏گويد: كه تو را بيهوده و پوچ خلق نكرده‏ايم:"افحسبتم انّما خلقناكم عبثاً؛ آيا گمان مى‏كنيد كه ما شما را بيهوده خلق كرده‏ايم؟!" (5) و بازگشت انسان را به سوى حق بيان نموده است و به انسان تذكر مى‏دهد كه فكر نكن كه بازگشتى نيست: "و انكم الينا لا ترجعون؛ و گمان كرديد كه به سوى ما باز نمى‏گرديد!؟" (6)
اگر انسان براى جهان خالق و مدبر بشناسد و براى آن هدف قايل باشد، احساس پوچى نمى‏كند، زيرا در اثر ايمان به خدا و معاد، جهان هدفمند بوده و انسان جايگاه خود را در آموزه‏هاى دينى درك مى‏كند. انسان در اسلام جايگاه بلند داشته و اشرف مخلوقات بوده و زندگى او محدود به اين جهان نيست و دنيا مقدمه‏اى براى جهان برتر محسوب مى‏شود. در انسان اين باور تقويت مى‏شود كه او به سوى كمال مطلق در حركت مى‏باشد: "إنّا للَّه و إنّا إليه راجعون؛ همه از خداييم و به سوى خدا باز مى‏گرديم".(7)
2-ياد خدا:
اسلام انسان را به تقويت باورهاى دينى سفا رش نموده و ياد خدا را عامل آرامش روانى دانسته است: "ألا بذكر اللَّه تطمئن القلوب؛ با ياد خدا دل‏ها آرامش مى‏يابد".(8)
3- خود شناسي:
در آموزه‏هاى دينى انسان‏ها به خودشناسى دعوت شده و يكى از عوامل از خود بيگانگى، "خود فراموشى" دانسته شده است. همچنين در برخى از آيات يكى از عامل "خود فراموشى" غفلت ازدياد خدا ذكر شده است: "نسوااللَّه فأنساهم أنفسهم؛ خدا را فراموش كردند، خدا هم نفوس آنان را از يادشان برد".(9)
حكماى اسلامى براى رهايى از "خود بيگانگى" انسان را به خودشناسى و خداجويى دعوت نموده و عامل احساس پوچى را دورى از خدا دانسته‏اند. شهيد مطهرى مى‏نويسد: ".. باز يافتن خود علاوه بر اين دو جهت... شرايط ديگر هم دارد و آن شناختن و باز يافتن علت و خالق و موجِد (= به وجود آورنده) خود است، يعنى محال است كه انسان بتواند خود را جدا از علت و آفريننده خود به درستى درك كند و بشناسد...".(10)
  براى راهنمايى شما مى‏توان گفت :
 الف) آينده نگر باشيد و براى چند سال آينده برنامه‏ريزى كنيد.
 ب ) با افراد شاد، خوشبين و اميدوار مجالست داشته باشيد و از روحيه آنان الهام بگيريد.(مهم)
 ج ) به شدت از منفى گرايى بر حذر باشيد و افكار منفى را از خود دور كنيد.
 د ) با هسته‏هاى مشاوره در اين زمينه ارتباط داشته باشيد.
 ه ) از اساتيد دلسوز و متعهد كمك بگيريد.
 و ) منزوى نباشيد و با افراد با تجربه و متعهد ارتباط صميمانه برقرار كنيد.
 ز ) كتاب‏هايى را كه در زمينه شادكامى، رمز موفقيت، راز موفقيت مردان بزرگ و... نوشته شده، با دقت بخوانيد و به دستورات آنها عمل كنيد.
 ح ) ورزش كنيد؛ زيرا ورزش در شادى روح و سلامت جسم مؤثر است.
 ط ) در محيط‏هاى شاد و سالم، به استراحت و تفريح بپردازيد.
 ى ) از افراد منفى‏گرا بر حذر باشيد.
 ك ) از بحث‏هاى رنج‏آور با اين و آن اجتناب كنيد.
 ل ) به خود اجازه ندهيد ماديات و دنياي زودگذر شما را ناراحت کند. شمارا خدا براي ماديات نيافريده، خود را به خود بسپاريد و ايمانتان را به او قوي کنيد.
م ) توجه داشته باشيد كه مشكلات و رنج‏ها، هميشگى نيست و روزگار در تحوّل و تغيير است و چه بسا حوادث پيش‏بينى نشده‏اى نيز در حل مشكلات به يارى  انسان بشتابد.
 ن ) سفرهاى شاد و سير و سياحت‏هاى علمى براى شما لازم و مؤثر است.
س ) خاطرات تلخ را به دست فراموشى بسپاريد و از بازگو كردن آن براى ديگران، پرهيز كنيد.
 ع ) اگر ذوق هنرى داريد، به كارهاى هنرى از قبيل كاريكاتور، گرافيك، نقاشى، خط، نويسندگى و... بپردازيد. ضمنا نيايش و دعا مؤثر و نافذ است.
  بنابراين از دعاها و مناجات‏هاى دلنشين غافل نباشيد. در اين راستا نيايش‏هايى هم چون: مناجات خمسة‏عشر، كميل و نيز  صحيفه سجاديه بويژه دعاى بيستم (مكارم الاخلاق) را همواره بخوانيد و باور داشته باشيد كه نيايش و دعا سرنوشت‏ساز است، با  خدا انس بيشترى داشته باشيد و با او درد دل كنيد.
  پيشنهاد مى‏شود كه در اوقات فراغت، به تفصيل نعمت‏ها و الطاف الهى از قبيل اصل وجود، سلامتى، توفيق تحصيل و...  هم‏چنين بلايايى را كه خدا از شما دور كرده است، يادآور شويد و ضمن سپاسگزارى از او، قلب خويش را مالامال از محبت و عشق  الهى كنيد.
  قرآن كلام خداست. از تلاوت و تدبّر در آيه‏هاى آن هر چند اندك، دريغ نكنيد. اين جهت علاوه بر ارزش‏هاى گوناگون ديگر، شما  را با خدا مأنوس‏تر مى‏سازد.
  آنچه مهم است ايجاد فضايى لطيف و دوست داشتنى در خانه، محل كار، تحصيل و اجتماع است كه اگر با تنظيم يك‏سرى  اهداف بزرگ و متعالى عجين گردد، مشكلات و محدوديت‏ها نه تنها غير قابل تحمل نيست؛ بلكه گاهى اين مشكلات شيرين نيز  مى‏گردد.
  توصيه: پاسخ ما را تا يك ماه هر هفته دقيقا مطالعه و مرور نماييد. سپسس بررسى كنيد كه چه مقدارى از آن را عمل نموده‏ايد. در  نهايت نتيجه را اگر مايل بوديد با ما درميان بگذاريد.
به اميد روزى كه فعّال , با نشاط, پرتلاش و داراى قلبى شادو لبى خندان باشيد و در برابر مشكلات و بى مهرى ها صبور و بردبار هم چون كوه قائم و استوار باشيد.
پى نوشت‏ها:
1. جاثيه (45) آيه 24.
2. طه (20) آيه 124.
3. روم (30) آيه 8.
4. آل عمران (3) آيه 191.
5 و 6. مؤمنون (23) آيه 115.
7. بقره (2) آيه 156.
8. رعد (13) آيه 28.
9. حشر(59) آيه 19.
10. سيرى در نهج البلاغه، ص 190.

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت