تاريخ کربلا - قسمت 6

مقدمه
در جلسه ي گذشته بيان شد که حضرت سيّدالشهدا در اولين منزلگاه خروجشان از مکه توقف کردند. در اين بخش لازم است که توضيح مختصري در رابطه با مناطق شهر مکه و تعريف منزلگاه بيان کنيم.
شهر مکه به سه بخش تقسيم مي شود. بخش اول؛ کعبه (خانه خدا) که مسجدالحرام است. بخش دوم، حرم است که ورود به آن داراي آداب و حرمت خاصي است و شخصي که از اين قسمت شهر قصد ورود دارد مي بايست مُحرم باشد. بخش سوم بنام حِل است که در محدوده حرم نمي باشد و مانند مناطق عادي شهر است و جزء منطقه آزاد بشمار مي رود و بيشتر محل سکونت و زندگي است.
منزلگاه کجاست؟
منزل به پايگاههايي اطلاق مي شد كه بين مبدأ و مقصد سفر، با مدت زماني معين وجود داشت. تقريباً با يک فاصله چهار فرسخي که معادل 24 کيلومتر مي شود از يکديگر قرار داشتند و افراد به آنجا پناه مي‌بردند، تجديد قوا مي‌كردند و آذوقه و غذا برمي‌داشتند. اگر لازم بود اسبهايشان را عوض مي‌كردند و بعد براي ادامه راه شروع به حركت مي كردند. اگر راه هموار بود دو منزل را در يک روز طي مي کردند و اگر هم که هموار نبود هر منزل را در يک روز.
در جلسه گذشته عرض کرديم که امام حسين عليه السلام در زمان خروجشان از مکه طبق نقل اکثر مورخين در حوالي حرم، ملاقاتي را با فرزدق شاعر که از شيعيان بود انجام دادند، در مكاني بنام بستان بني عامر. بنابراين اولين منزلگاه را بستان بني عامر قرار مي‌دهند.
نکته: بعضي از مورخين منزلگاهي را که حضرت با فرزدق ملاقات داشتند را منزلي بنام صفاح ميدانند و فقط در اينجا با يکديگر اختلاف دارند. ما هم آنچه را که به لحاظ سند قوي تر است نقل کرديم.
در اين منزلگاه حضرت با فرزدق گفت و گويي کردند و حضرت اوضاع و احوال عراق را از او جويا شدند که فرزدق آن جمله مشهور را که « قلبها با تو و شمشيرها عليه توست » را در پاسخ به امام گفت. فرزدق به امام عرض کرد: قضاي حق از آسمان فرو ريزد. يعني آنچه كه خدا مقدر كرده حتما اتفاق خواهد افتاد و خداوند آنچه را كه خواهد انجام مي دهد. حضرت نکته اي را در مورد قضاي الهي بيان مي فرمايند: "درست گفتي، آنچه كه گفتي همين است. قضاي الهي، هرچه خدا بخواهد است و خداوند هر روز مشغول يك كار، که اين جمله حضرت اشاره به "كل يوم ما هو في شر" دارد که خداوند هر روز مشغول يک کار است. پس اگر قضا (خواست خدا) فرود آمد به آنچه ما مي خواهيم و به آن خشنوديم، پس خداي را بر نعمتهايش سپاس مي گوييم و او خود نيروي شکرگزاريش را عنايت کند، و اگر بر دلخواه ما نشد پس از خواسته خود دور نشود آنکس که نيتش حق باشد و پرهيزگاري پيشه کند.
بعد آن هم فرزدق در حق امام اينگونه دعا کرد: اميدوارم آنچه را كه مي‌خواهيد خدا براي شما صادر كند و از آنچه كه بيمناكيد خداوند از شما دور كند. در پايان هم سؤالاتي در باب مناسک حج و نذر از حضرت پرسيد و ايشان پاسخ دادند و از نزد حضرت جدا شد.
منزلگاه دوم:
دومين منزلگاه، منزل تنعيم است. امروزه تنعيم داخل شهر مكه در محدوده حِل يعني منطقه سوم قرار دارد و هرکه توفيق عمره را بدست آورد، مسجد تنعيم جايي است براي مُحرم شدن. همانطور که در قبل بيان شد در تنعيم امام مواجه شدند با شترداراني از قبايل يمن، که مذاكراتي در آنجا انجام شد و امام تعدادي از شترهاي آنان را اجاره كردند و بعضي افراد را به استخدام خودشان در قبال پرداخت وجه درآوردند.
منزلگاه سوم:
سومين منزلگاه، منزلگاه صفاح است. عده‌اي از مورخين نگاشته اند که ملاقات امام و فرزدق در صفاح بوده است که خيلي فرقي نمي‌كند، چون صحبتها همان بوده منتهي در جاي آن با هم اختلاف دارند که اشکال مهمي محسوب نمي شود.
منزلگاه چهارم:
چهارمين منزلگاه، منزلگاه ذات‌العرق است. ذات العرق، محلي است که در حال حاضر مسلماناني که مشرّف به خانه خدا هستند، از اين محل وارد مکه مي شوند که ظاهراً ميقات اهل عراق هم هست.
امام در آنجا با شخصي به نام بشربن غالب اسدي ملاقات کردند. بشربن غالب اسدي و همينطور برادرش بشير بن غالب اسدي، هر دو از بزرگان صحابه امير‌المومنين، امام حسن، امام حسين و حضرت زين‌العابدين هستند. بشر و بشير چهار امام را درك كرده اند و از نظر معرفتي پا به ركاب چهار امام معصوم هستند. اين دو بزرگوار کساني هستند که دعاي معروف روز عرفه حضرت سيّدالشهدا را که هرساله در روز نهم ذي الحجه مي خوانيم، نقل کرده اند. حال چرا اين دو شخصيت با اين چنين معرفت همراه امام نبودند، سؤالي است که خود ما توضيح و توجيهي براي آن در تاريخ پيدا نکرديم.
عرض كرديم ذات‌العرق ميقات مردم عراق است لذا كسي هم كه آنجا مي‌آيد يعني از عراق آمده است. بهمين علت امام پرسيدند: از مردم عراق چه خبر؟ ايشان هم جوابي شبيه جواب فرزدق دادند. ولي تفاوت پاسخ اين دو با فرزدق در اين بود که فرزدق گفته بود كه دلها با تو ولي شمشيرها عليه توست، اما ايشان گفتند كه دلها با توست اما شمشيرها با بني اميه است. امام هم فرمودند: راست گفتي برادر اسدي. از اين جهت دوباره نقل كردند که خداوند آنچه را بخواهد انجام مي‌دهد و آنچه را اراده كند فرمان مي‌دهد.
منزلگاه پنجم:
پنجمين منزلگاه جايي است به نام حاجز که از سرزمين "بطن المرمة" و محل تلاقي کوفه و بصره است. ما در قبل هم عرض كرديم كه امام (ع) وقتي مي‌خواستند از مكه خارج شوند، اول نامه مسلم آمد كه «آقا كوفه همانست كه در نامه‌ها نوشتند. من با خردمندان كوفه ملاقات كردم و همه وضعيت كوفه را تأئيد كردند» علت آنکه امام به مسلم دستور داده بود كه حتماً‌ با خردمندان ملاقات و تأييد آنان را بگيرد براي اين بود كه اگر بر حسب ارباب فضيلت نبوده باشد ممكن است كه بر اساس احساسات و هيجانات و منويات خودشان امام را دعوت كنند. براي همين امام اصرار داشتند كه ارباب فضيلت، يعني ‌خردمندان اوضاع را تأئيد كنند تا حضرت بيايند.
نکته: نقل اصلي اكثر تواريخ اينست كه اين نامه در مكه به امام رسيد و امام حركت كردند. اما عده‌اي از مورخين که تعدادشان کم است ولي شخصيتهاي مهمي بشمار مي روند نقل کرده اند كه نامه مسلم در اينجا بدست امام رسيد. ما اين مطلب را بدين جهت نقل كرديم که بگوييم امام (ع) اگر مكه را به طرف عراق ترك كردند براي تشكيل حكومت نبوده است. به اين علت که اگر مي‌خواستند حكومت تشكيل بدهند مي بايست با ابزار سياسي جلو مي‌رفتند. يكي از ابزارهاي سياسي اينست كه امام حتماً صبر كنند تا وضعيت عراق تثبيت شود، اما اينگونه نبود و امام از مكه خارج شدند.
امام هم در پاسخ نامه جناب مسلم، نامه خودشان را به سه تن از سران شيعه در كوفه يعني سليمان ابن صرد خزايي، رفاحة ابن شداد بشلي و مصيب ‌ابن نجوح نوشتند و به استناد بيشتر مورخين اين نامه را به وسيله قيس بن مسهر صيداوي به کوفه فرستادند.
در اينجا لازمست تذکري را يادآور شويم که چرا حضرت، نامه اي به ميثم تمّار ننوشتند و يا از ميثم که از اصحاب خاصه اميرالمؤمنين است که حضرت، علم ‌المنايا و بلايا، يعني خبر از آينده را به او دادند، به حضرت سيدالشهدا ننوشته است؟ علت آن همانطور که در تاريخ ذکر شده و کاملاً واضح است اينست که ميثم از اولين زندانيان دستگاه يزيد است. او دراين دوران در زندان بسر مي‌برد و به همين دليل نتوانسته به امام نامه بنويسد و با حضرت بيعت کند.
قيس، نامه امام را گرفت و بسرعت بسمت کوفه حرکت کرد تا به قادسيه رسيد. مأمورين ابن زياد که در کمين او بودند وي را دستگير کرده و شروع به بازرسي از او کردند و چون قيس متوجه شد که اينان مأمورين ابن زياد هستند، براي آنکه دستشان به نامه امام نرسد فوراً نامه را بيرون آورده، پاره پاره کرد و بر زمين ريخت. عبيدالله از او باز خواست کرد اما قيس هيچگاه او را از مفاد نامه با خبر نکرد تا آنکه به شهادت رسيد.
منزلگاه ششم:
اما ششمين منزلگاه، بعض‌العيون است. در بعض‌العيون امام با يك شخصيت متظاهر به ولايت علي ابن ابيطالب، به نام عبداالله بن مطيع عدوي ملاقات كردند. اين شخص كسي است كه بعد از وقايع عاشورا با عبدالله بن زبير صحبت مي‌كند و جزء اصحاب زبير مي‌شود. پس معلوم مي گردد كه از دشمنان اصلي اهل بيت است. چون هركس كه با ابن زبير بيعت كند قطعاً دشمن امام (ع) است ولي خودش را از متوليان ولايت امير‌المؤمنين علي (ع) معرفي كرده بود. در تاريخ نوشته‌اند بسيار عافيت ‌طلب بود و منافع عرب و قريش را به منافع اسلام ترجيح مي‌داد. او در بعض العيون با امام ملاقات مي‌كند. ملاقاتش از اين جهت مهم است كه امام را سوگند مي‌دهد: اي فرزند رسول خدا، خدا را به يادت مي آورم. مبادا حرمت اسلام شكسته شود، تو را به خدا سوگند مبادا حرمت قريش شكسته شود، تو را به خدا سوگند مبادا حرمت عرب شكسته شود، به خدا سوگند در طلب آنچه كه در دست بني‌اميه است اگر خارج شوي تو را خواهند كشت. اگر به دنبال آن چيزي كه دست بني‌اميه است مي روي قطعاً كشته خواهي شد و اگر تو را بكشند ديگر هرگز بيم كشتن هيچكس باقي نمي‌ماند. چون تو را اگر بكشند پس از قتل تو حرمت اسلام، حرمت قريش و حرمت عرب شكسته مي‌شود. چنين مكن و خود را در معرض جنگ با بني اميه قرار مده و به مكه بازگرد.
نکات مورد توجه در گفتار مطيع عدوي اينست که اولا: خيلي گستاخ است فردي که به خليفه خداوند روي زمين بگويد من خدا را به يادت مي‌آورم. منظور از اينگونه سخن گفتن اينست که تو غفلت داري. ثانيا: تمامي سخنان و كلماتش با كنايه است (اي فرزند رسول خدا، خدا را به يادت مي‌آورم) ولي با ادب صحبت مي‌كند و منفعت طلبي و دنياخواهي اش را در طريقه ي ظاهراً با ادب اش، پنهان مي دارد. ثالثاً: در آنجا که مي گويد؛ به خدا سوگند در طلب آنچه كه در دست بني‌اميه است اگر خارج شوي تو را خواهند كشت؛ جز حکومت، مقصود ديگري از اين سخن ندارد. يعني امام را متهم مي کند که دنبال حکومت است.
امام (ع) توجه و اعتنايي به سخنان او نکردند و به راه خود ادامه دادند.
منزلگاه هفتم:
هفتمين منزلگاهي که امام در آنجا سکونت کردند، منزل "خزيمه" است. مورخين نوشته اند که امام حسين (ع) در منزل خزيميه که قبل از "زرود" (منزلگاه بعدي) بود يک شبانه روز توقف کردند و چون روز بعد شد خواهرش حضرت زينب (س) به نزد حضرت آمد و عرض کرد: من از هاتفي شنيدم که اين اشعار را مي خواند:
الا يا عين فاحتلفي بجهد               فمن يبکي علي الشهداء بعدي
علي قوم تسوقهم المنايا                          بمقدار الي انجاز وعد
يعني؛ اي چشم! بشدت ببار زيرا کيست که پس از من بر شهيدان بگريد
بر آن مردمي که مرگها ايشان را مي راند بسوي آن مقدار که به سرآمد زمانشان باقي مانده
امام (ع) در پاسخ خواهر فرمودند: "خواهر جان! هر آنچه مقدّر شده خواهد شد"
اين را تمام مورخين نقل كرده‌اند كه سيدالشهداء به دنبال وعده‌اي كه انتهايش مرگ است مي رود نه حكومت.

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت